فیلم بهشت تبهکاران که از فیلمهایی بود که در جشنواره فجر سال 1402 به نمایش در آمد با هزینه بنیاد فیلم فارابی ساخته شده است. کارگردان این اثر مسعود جعفری جوزانی است. مشهورترین اثر جعفری جوزانی که از تلویزیون صدای و سیما پخش شد، فیلم در چشم باد است. بهشت تبهکاران آخرین اثر او است که دربارۀ حسن جعفری نویسندهای با گرایشات چپ است که مطابق روایت فیلم برایش پاپوش ساخته میشود و عامل قتل احمد دهقان، مدیر مجله تهران مصور معرفی شده و سپس اعدام میشود.
البته اینکه ضرورت ساخت فیلم دربارۀ شخصیت مبهم حسن جعفری و نمایش اسطورهای از او چه وجه و ضرورتی دارد باید در مطلب دیگری بررسی کرد. در این نوشته میخواهیم نگاهی به پیشینه شخصیت مظفر بقایی کنیم، کسی که در فیلم بهشت تبهکاران به عنوان شخصی عدالتخواه نمایش داده میشود که با کمک دوستانش در دادگاه از حسن جعفری جانانه دفاع میکند و این شخصیت سفیدنمایی میشود.
تولد در خانوادهای با عقاید شیخیه و از پدری فراماسون
مظفر بقایی نخستین و تنها فرزند پسر میرزا شهاب در چهارم تیرماه ۱۲۹۰ هجری شمسی در شهرستان کرمان در خانوادهای معتقد به «شیخیه» به دنیا آمد. خانواده وی دارای پیشینه سیاسی بود، پدرش میرزا شهاب از فعالان انجمنهای مخفی وابسته به «لژ بیداری ایران» در دوران محمدعلی شاه و پس از آن در کرمان بود و رهبری سازمانی را به دست داشت که مجمع احیای نفوس نامیده میشد.
او سپس ریاست فرقه دمکرات کرمان را به دست گرفت، در دورهٔ چهارم به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید و خانوادهاش را به تهران برد و تا پایان عمر به مدت سیزده سال در این شهر اقامت گزید. در اوایل سال ۱۳۰۱ ه ش میرزا شهاب به همراه سلیمان میرزا اسکندری و عدهای دیگر حزب سوسیالیست را تأسیس کرد. به هنگام انتقال سلطنت از سلسلهٔ قاجار به پهلوی میرزا شهاب نمایندگی دورۀ پنجم مجلس را عهدهدار بود و در دوران سلطنت رضاشاه از نظر نیل به مقامات عالی سیاسی، ترقی چندانی نکرد. وی در سال ۱۳۱۳ در ۵۶ سالگی از دنیا رفت زندگی میرزا شهاب تأثیر زیادی بر روحیات مظفر بقایی به جا گذاشت.
مظفر بقایی از عوامل قاتل رئیس شهربانی دولت مصدق
در اوایل سال ۱۳۳۲ یعنی سال کودتای 28 مرداد عملیات علیه نهضت ملی شدت گرفت. در اول اردیبهشت سرتیپ «محمود افشارطوس»، رئیس کل شهربانی دولت مصدق ربوده شد. شش روز بعد جسد افشارطوس در تپههای «لشکرک» کشف گردید. در ۱۲اردیبهشت فرمانداری نظامی تهران اعلام کرد که مظفر بقایی و زاهدی در این جنایت دست داشتهاند و تصمیم به قتل نیز در خانه مظفر بقایی و توسط او گرفته شده است! گفته میشد قاتلان قصد داشتند وزرای خارجه و دفاع را نیز بکشند و مظفر بقایی را نخستوزیر کنند.
سالها بعد در تاریخ ۲۷ مه ۱۹۸۵ معادل خرداد ماه ۱۳۶۴ برنامهای دربارۀ نقش انگلستان در زمینهچینی کودتای ۲۸مرداد و قتل سرلشکر محمود افشارطوس در کانال چهار تلویزیون لندن پخش شد. در این برنامه یکی از عوامل سازمان اینتلیجنس سرویس(MI6) انگلستان بی آنکه چهرهاش نشان داده شود، اظهار کرد افشارطوس به دست اینتلیجنس سرویس ربوده شد و به قتل رسید. وی چند تن از امرای بازنشسته ارتش به رهبری سرلشکر فضلالله زاهدی و دکتر مظفر بقایی و برادران رشیدیان را عامل اجرای این جنایت معرفی کرد و هدف از قتل افشارطوس را بالا بردن روحیه مخالفان دولت مصدق و تهدید طرفداران آن دانست.
مظفر بقایی مرتبط با مهره سازمان اطلاعاتی غربی
در اسناد شخصی به دست آمده از منزل دکتر مظفر بقایی مجموعهای از نامههای فردی به نام حسین خطیبی موجود است که واجد اهمیت فراوان تاریخی است. حسین خطیبی از دوستان نزدیک مظفر بقایی بود که در عین حال با محمدرضا پهلوی و اردشیر زاهدی نیز ارتباط نزدیک داشت. خطیبی حداقل از سال ۱۳۲۹ در رأس یک سازمان مخفی اطلاعاتی قرار داشت که در حزب توده دارای عوامل نفوذی بود و با عناصر برجسته اطلاعاتی ارتش پهلوی و در رأس آنها حسن ارفع، حسن اخوی و حبیبالله دیهیمی مرتبط بود.
این سازمان به ظاهر در رهبری مظفر بقایی قرار داشت و خطیبی خود را تابع بقایی وانمود میکرد اما کاوش بیشتر نشان میدهد که خطیبی در عملیات خود کاملاً مستقل بود و سازمان او بخشی از شبکههایی است که در ارتباط با سرویسهای اطلاعاتی غرب و محمدرضا پهلوی قرار داشتند.
مظفر بقایی از عوامل اختلاف بین مصدق و کاشانی
حسین خطیبی در روز ۳۰ اردیبهشت ۱۳۳۲ به دست مأموران فرمانداری نظامی دولت مصدق به اتهام کارگردانی عملیات قتل افشار طوس دستگیر شد. او در زندان به طور منظم با مظفر بقایی مکاتبه پنهانی داشت. در این زمان حسن پاکروان دوست صمیمی بقایی و خطیبی رئیس رکن دوم ستاد ارتش بود. خطیبی در این نامهها مأموران انتظامی مصدق را به شکنجههای قرون وسطایی علیه خود و سایر متهمان قتل افشارطوس متهم میکرد و به این شکل به کمک بقایی کارزار گسترده تبلیغاتی در مجلس و مطبوعات به سود او جریان یافت.
خطیبی در این نامهها طرح توطئه موهوم کودتای مصدق علیه کاشانی، مکی، بقایی و غیره را افشا میکند. قابل تصور است که بقایی این نامهها را در اختیار آیتالله کاشانی قرار میداد و با این شیوه تعارضهای آن زمان به سوی رویارویی محتوم سوق مییافت.
یکی از عرصههایی که مکتب مظفر بقایی بیشترین تأثیر را در آن به جا گذاشت، تاریخنگاری دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت بود که به ایجاد تقابلی تند میان دو رهبر آن، آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و دکتر محمّد مصدق انجامید. این امر تا حدود زیادی بازتاب تعارضهای سیاسی روز بود، به عبارت دیگر تاریخنگاری حوادث سالهای نهضت ملی به عرصهای پرتنش بدل شد.
مظفر بقایی از عوامل کودتای ۲۸ مرداد
در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیروهای دکتر مظفر بقایی از زمره افرادی بودند که به خانه مصدق حمله بردند. در واقعهٔ ۲۸ مرداد شعبان بیمخها و دارودسته چاقوکشان مظفر بقایی نقش عمدهای داشتند. مطبوعات پس از کودتا، مظفر بقایی را یکی از «رهبران قیام ملی» علیه دولت دکتر مصدق عنوان میکردند.
مظفر بقایی متلون، زیرک و هوچی
علت ناکامی مظفر بقایی در تصدی مناصب عالی دولتی پس از کودتای ۲۸مرداد را باید در ارزیابی دقیق مأموران اطلاعاتی غربی از شخصیت مظفر بقایی جستجو کرد. برای نمونه مأموران اطلاعاتی آمریکا بقایی را فردی «متلون، زیرک و هوچی» میشناختند و به همین دلیل به وی اعتماد نداشتند.
بقایی سرخورده از ناکامی سیاسی سخنانی علیه زاهدی بیان داشت که منجر به تبعید محترمانه او به زاهدان شد. در زمان تبعید توسط دربار هر هفته برایش گوشت، میوه و سایر وسایل رفاهی فرستاده میشد در اسناد لانه جاسوسی هم اشاره به این امر شده است.
برای مطالعه بیشتر دربارۀ شخصیت مظفر بقایی رجوع کنید به کتاب «مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382»
سوال از مسؤولان بنیاد سینمایی فارابی
در فیلم بهشت تبهکاران هومن برقنورد نقش مظفر بقایی را بازی میکند. آیا پیش از آنکه فیلم ساخته شود نظارتی روی سوژهها و داستان فیلم نمیشود و شخصی که متخصص در زمینه تاریخ باشد روی آن نظارتی نمیکند؟ البته اگر به زعم افرادی که در زمینۀ نقد فیلم، فیلم را فقط فرم میپندارند، ما هم فیلم را چنین چیزی بدانیم، باز هم فیلم بهشت تبهکاران فیلمی بسیار ضعیف و کسلکننده دارای شخصیتهای اضافی داستانی است که بودن و نبودشان در پیرنگ تاثیری ندارد. در مطلبی دربارۀ آن نوشتیم که جوزانی انگار از شخصیتپردازی فقط سیگار کشیدن را آموخته است و ماجرای عاشقانه فیلم کاملا سطحی و ضعیف از کار در آمده است.
فیلم دیگر فجر 1402 که بنیاد سینمایی فارابی آن را ساخته بود فیلمی دربارۀ شهید شیرودی به نام آسمان غرب بود که بودجه به دست افرادی رسیده بود که هیچ اطلاعی از ابتداییترین قوانین تدوین نداشتند و فاجعهای به نام آسمان غرب را ساختند و به طور فرمایشی تعدادی سیمرغ هم برنده شدند.
پرسش اساسی این است بودجهای که از بیتالمال به دست مسؤولان بنیاد فیلم فارابی میرسد با چه توجیهی در زمینه ساخت چنین فیلمی خرج میشود که در آن شخصیت مظفر بقایی سفیدنمایی میشود؟
/202