اخبار روز

ورود / عضویت

فقط مسعود پیپ می‌کشید | نگاهی به فیلم فرمایشی بهشت تبهکاران

جوزانی در این فیلم علاقه زیادی به سیگار دارد، تقریبا هر شخصیتی یکبار سیگار روشن می‌کند، حتی تماشاچی تئاتر هم سیگار روشن می‌کند، در واقع به قدری شخصیت‌‌پردازی ضعیف است و اشخاص مثل هم هستند که یکنفر این وسط نیست پیپ روشن کند یا پای منقل بنشیند یا اسفند دود کند! تنها کسی که آن وسط پیپ می‌کشد خود مسعود جوزانی در پس‌زمینه فیلم است.
بهشت تبهکاران

فیلم بهشت تبهکاران به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی مرا یاد جملۀ یکی از اساتید می‌انداخت که می‌گفت: «شما تصور می‌کنید در جشنواره فجر به ما خوش می‌گذرد؟ ما با مجموعه‌ای از فیلم‌های کسالت‌بار روبرو هستیم که باید ببینیم و در این میان فقط چند فیلم خوب وجود دارد.»

فیلم بهشت تبهکاران فیلمی تاریخی دربارۀ سرگذشت حسن جعفری است، کسی که متهم به قتل احمد دهقان، نماینده مجلس مردم تهران و صاحب امتیاز تهران مصور است.

روایت فیلم دربارۀ شخصی به نام حسن جعفری است، او نویسنده‌ای آزادی‌خواه است که دنبال چاپ مقاله‌ای دربارۀ ملی شدن صنعت نفت است که در آبادان چاپ نمی‌شود و برای همین به تهران می‌آید یا بهتر است بگویم طبق طرحی از پیش تهیه شده رکن دوم ارتش به تهران می‌آید. درونمایه‌ فیلم جوزانی به عنوان کهنه‌کارترین کارگردان جشنواره فجر امسال، به تصویر کشیدن فساد زمان پهلوی از نخست‌وزیر رزم‌آرا گرفته تا دادگستری است که منجر می‌شود شخصی بی‌گناه با تهمت ترور احمد دهقان اعدام شود و با وجود تمام مدارک مبنی بر بی‌گناه بودنش، به قتل برسد.

اما خب در نتیجه، فیلم فیلمی فرمال و احساس‌برانگیز نیست، شخصیت‌پردازی‌ها به قول منتقد مشهور شبیه کاغذ در آمده و شخصیت‌ها عمق ندارند، لایه‌های بینشی و روانشناختی‌ بسیار ضعیف هستند یا اصلا نیستند و فیلم پر از شخصیت‌های تاریخی است. گویی جوزانی مشغول حضور و غیاب تمام شخصیت‌های تاریخی آن زمان بوده و به زور همه را در فیلم گنجانده است.

در اولین سکانسی که حمید گودرزی را می‌بینیم در جلسه‌ای بین مظفر بقایی و برادر حسن جعفری، کاملا بدون کلام است و هی به شخصیت‌ها نگاه می‌کند تا جایی که صحنه کمدی از کار در آمده است.

حسن جعفری در فیلم به علت جنبش‌های کارگری آبادان و تظاهرات دستگیر می‌شود و صحنه‌ای که درگیری بین لات‌های آبادانی و اعضای جنبش کارگری است، از کمدی چیزی آن طرف‌تر است. در این صحنه لوتی‌ها و کارگرها با همدیگر درگیر می‌شوند و نیروهای نظامی شهر هم بهشان شلیک می‌کنند، اما آن‌ها شبیه کاراکترهای بی‌جان یک بازی تیر می‌خورند و همچنان کف خیابان هستند و فرار نمی‌کنند.

جوزانی در این فیلم علاقه زیادی به سیگار دارد، تقریبا هر شخصیتی یکبار سیگار روشن می‌کند، حتی تماشاچی تئاتر هم سیگار روشن می‌کند، در واقع به قدری شخصیت‌‌پردازی ضعیف است و اشخاص مثل هم هستند که یکنفر این وسط نیست پیپ روشن کند یا پای منقل بنشیند یا اسفند دود کند! تنها کسی که آن وسط پیپ می‌کشد خود مسعود جوزانی در پس‌زمینه فیلم است.

فیلم جوزانی زور می‌زند که از حسن جعفری با بازی امیرحسین آرمان اسطوره‌ بی‌گناهی بسازد که دارد اعدام می‌شود، اما در اسلوموشن نهایی فیلم تنها خواسته مخاطب تمام شدن این داستان قابل‌پیشبینی است. در ابتدا تصور می‌کردم قرار است با نوعی شگفتی و تغییر در تاریخ روبرو باشیم یا روایتی بیان شود که تازگی داشته باشد اما کاملا یک ماجرای خطی به تصویر کشیده می‌شود.

قهرمان بهشت تبهکاران، فردی بدون هیچ نمود دینی است، او یک مارکسیست است و به دنبال تحقق کردن برابری و عدالت است و سخنرانی‌هایی می‌کند اما امان از اینکه لحظه‌ای احساسات مخاطب را درگیر کند و موثر واقع شود. همین شخص در انتهای فیلم در دادگاه یکدفعه گویی به زور این جمله را در دهانش قرار داده‌اند که(نقل به مضمون): در مکتب ما مرگ با عزت با عزت بهتر از زندگی با خفت است و ما را از مردن باکی نیست. این جمله بیشتر شبیه سخن امام حسین است که به زور در دهان امیرحسن آرمان چپانده شده و از زبان لنین، استالین و مارکسی بیرون نزده است.

ماجرای عشقی هم که بین شکوه فیروزان و حسن جعفری در فیلم به تصویر کشیده می‌شود، بیشتر انداختن چند قطره اشک چشم مصنوعی در چشمان شکوه است و سوال اینجا است که این فیلم که با حمایت بنیاد فارابی تهیه شده و دو سال هم طول کشیده تا به نمایش برسد، آیا ارزش این سرمایه‌گذاری را داشته است؟

جالب آنکه دو خانم بازیگر حاضر در فیلم یعنی لادن مستوفی و سحر جعفری جوزانی با پوشش حجاب کلاهی و تقریبا بی‌حجاب هستند. همچنین فیلم با تک‌خوانی یک زن به اتمام می‌رسد، آقایان اگر حکومت برگشته یا احکام شریعت دینی تغییر کرده ما را آگاه بفرمایند، فیلمی که بنیاد فارابی پشتش بوده چنین است باید از فیلم‌های دیگر چه انتظاری داشت؟

بهشت تبهکاران

بهشت تبهکاران

ساختار داستانی فیلم به شیوه‌ای است که ابتدا بخش دستگیری حسن جعفری پس از ترور نمایش داده می‌شود و بعد فیلم به 6 ماه قبل و آبادان فلش‌بک می‌خورد، فضاسازی و طراحی لباس افراد بیش از آنکه واقع‌گرا شبیه یک صحنه‌سازی فانتزی و تخیلی است.

در فیلم اشاره‌ای به داستان خوشه‌های خشم جان اشتاین بک می‌شود، جالب آنکه خود فیلم بهشت تبهکاران را می‌توان اقتباسی آزاد از این داستان دانست، در داستان جان اشتاین بک نیز فردی که به جرم قتل محکوم است و در اوکلاهاما آزادی مشروط دارد، تصمیم می‌گیرد به کالیفرنیا برود و وقتی پس از ماجراهای بسیار به کالیفرنیا می‌رسد، متوجه می‌شود کشاورزان کالیفرنیایی همانند شعار کارگران فیلم، دستمزدهایشان پایین است و کارگران تا حد گرسنگی استثمار می‌شوند و در این میان پلیس‌ها و مقامات با هم دست به یکی کرده‌اند همانند فیلم که اعضای دادگاه و رکن دوم ارتش با یکدیگر تبانی کرده‌اند.

علاوه بر اینکه در فیلم صحبت‌ از شخصیت‌های بسیار می‌شود و قاضی دادگاه تک تک اسامی را حضور و غیاب می‌کند صحبت از شخصیت‌های هنری و آثار مختلفی هم می‌شود. حسن جعفری درگیر ترجمه اثری از آرتور شنیتسلر است، یکی سیگار روشن می‌کند، فیلمی از چارلی‌چاپلین در سینما است، یکی قوطی سیگارش را در می‌آورد و تکانش می‌دهد، می‌خواهند فیلم گیلدا را ببینند، از گلن فورد سخن به میان می‌آید، دهل و کمانچه نمایش داده می‌شود، یکی آن وسط سیگار آتش می‌زند، شفیعی‌جم در نقش بازیگر تئاتر می‌رقصد، تصویر فیلم همشهری کین پشت سر احمد دهقان در دفتر است، یکی سیگار دود می‌کند، نقشینه ویالون می‌زند، قبادی پیانو می‌زند و در نهایت فیلم با همین شدت هنری بودن به اتمام می‌رسد در حالی که مخاطب سرطان ریه گرفته است!

گره اولیه داستانی فیلم بهشت تبهکاران خیلی دیر انداخته می‌شود و همین باعث کسالت مخاطب در ابتدای فیلم می‌شود، شخصیت‌ها شعاری هستند چندین بار سخنرانی‌های کلیشه‌ای می‌کنند، در روز کارگر سخنرانی برای بیرون کردن انگلیس از کشور می‌کنند و بعد همان صحنه درگیری تصنعی لات‌ها و با کارگران اتفاق می‌افتد و کلمه ایرانی روی پارچه زیر پا لگدمال می‌شود که علامت لگدمال شدن ایرانی آن زمان است.

در فیلم چندین مرتبه صحنه شرابخواری نمایش داده می‌شود، یکبار در سالن سینمایی که کارگران هستند و بار دیگر مسؤوول هتل به حسن جعفری می‌گوید که یک پیک می‌زند یا نه و بعد خودش آن را بالا می‌کشد.

بهشت تبهکاران در واقع نام تئاتری است که زیر نظر احمد دهقان اجرا می‌شود و به صورت شعاری درونمایه فیلم در نهایت بیان می‌شود که کشوری که در آن دادگستری آزاد نباشد، بهشت تبهکاران است. در واقع فیلم به شدت رو و کم‌عمق است و این کم‌عمقی در داستان، شخصیت‌ها و روابط بین آن‌ها جریان دارد.

در فیلم بهشت تبهکاران ما از زبان شکوه با بازی لادن مستوفی جوزانی می‌شنویم که در ماجرای طعمه و شکاری که با حسن جعفری به راه افتاده قربانی است و عاشقش شده است، اما این عاشقی حس نمی‌شود، دیولگ پوکی است که در دهان شکوه قرار داده شده است و ما آن را به عنوان مخاطب باور نمی‌کنیم.

در صحنۀ دادگاه چندین بار تصویر مجسمه پشت سر قاضی که ترازوی عدالت به دست دارد نمایش داده می‌شود که در واقع این صحنه دنبال نمایش تناقض بین عمل دادگاه زمان شاه و عدالت واقعی است. اشکال مهم پیرنگ داستانی فیلم بهشت تبهکاران خطی بودن و قابل‌پیشبینی بودنش است، این فیلم بیشتر جای نمایش دادن حرف می‌زند و شعاری است، اقلا در انتهای پرده دوم فیلمنامه که نقش اول باید شکست بخورد یا پیروز شود باید کشمکشی در ذهن مخاطب باشد و نداند تهش چه می‌شود، اما ما از همان ابتدای دادگاه و با بی‌خلاقیتی، می‌دانیم هیچ شکی نیست که حسن جعفری اعدام می‌شود، در این میان شاید فیلم موهن عنکبوت مقدس بهتر عمل کرده باشد و فضا طوری است که با وجود دانستن تاریخ می‌گوییم نکند قرار است سعید حنایی اعدام نشود و ما را بهتر با خودش همراه می‌کند.

باید از افرادی که در فضای تئاتر و فیلم و دانشگاه هنر هستند پرسید آیا در زمان فیلمبرداری و کار مشترک کسی را می‌شناسید که نماز بخواند؟ بازیگر زنی می‌شناسید که بی‌حجاب نباشد؟ من پرسیده‌ام، شما هم بپرسید. نتیجۀ فیلم فرمایشی بنیاد فارابی که سعی می‌کند با بودجۀ بیت‌المال اما با نویسندگان و بازیگرانی که ادای آزادی و حقیقت در می‌آورند و سعی می‌کنند با موضوعی در مسیر حق، مسؤولان و نظام فاسد شاه را نمایش بدهد، این می‌شود که فیلمی تصنعی، اسرافی و پوک به دست بیاید که به قول یکی از منتقدان با این حجم از ناشی‌گری در شخصیت‌های اضافی داستانی و راش‌ها و خرده‌ماجراهای بی‌فایده و کسل‌کننده، تدوینگر نمی‌داند باید چه کار کند و چطور راش‌ها را سر هم کند.

نسخه این فیلم بهشت تبهکاران که در جشنواره فجر نمایش داده شد بنابر اعتراض شدیدالحن جعفری جوزانی در نشست سینمایی فیلم بهشت تبهکاران، در واقع نوعی نسخه خام و اولیه بوده که مسؤولان امر آن را با عجله و بدون هماهنگی نمایش داده‌اند و آن نسخه بهتر از این نسخه بوده است.

در انتها باید گفت ما امروزه نیاز به فیلمسازعارف و بازیگرعارف نیاز داریم تا اثر موثری مانند آثار آوینی بسازیم و درخواست از ظرفِ فاسد، برای اهدافِ مطهر، تلاشی عبث و دور ریختنی واضح از پول‌های بیت‌المال است و این به کنار، نتیجۀ این مکانیزم این می‌شود که در فیلمی مثل شیار 143 مریلا زارعی مادر شهید چادری زخم دیده است و همین شخصیت مقدس به تصویر کشیده شده در فیلم ایدۀ اصلی خانمی لاکچری با موهای چتری است که می‌خواهد در مزایده شرکت کند، مصطفی زمانی که در جایی نقش پیامبر و حضرت یوسف دارد در فیلم دیگری دزد است و در فیلم دیگری یک ماجرای عشقی دارد و عضو حزب توده است، به راستی آیا استراتژی درستی برای فیلمسازی در ایران وجود دارد؟

ما باید امیدوار باشیم پیامبران و شهدایمان در فیلم‌های جشنواره فجر انقلابمان دو روز دیگر به خارج نروند، اپوزیسیون نشوند و نقش لیدری برای شورش و سوزاندن جسم بسیجیان مخلص را در خیابان‌ها بازی نکنند، مجریان‌ ورزشی‌مان بعد از پروار شدن در صداوسیمای جمهوری اسلامی در بغل رسانه‌های دشمن نیفتند و صاحب برنامه طنزمان تلویزیون‌مان برای گرفتن رضایت از قاتل به خانه شهید عجمیان نرود. تمام این‌ قرائن نشان می‌دهد عرصۀ سینمایی خالی از هنرمندان دینی است و چاره‌ای جز روش‌های فرمایشی وجود ندارد حال گاهی پول‌باشی به دست شخص متخصص می‌رسد و گاهی هم دست یک هنرمند ناشی که در نتیجه امثال همین فیلم‌های ضعیف مثل بهشت تبهکاران را باید ببینیم، سعی کنیم گریه کنیم و سعی کنیم از نظام شاه متنفر شویم و سعی کنیم تحت تأثیر قرار بگیریم و از سالن تاریک سینما بیرون بیاییم./201

 بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران  بهشت تبهکاران 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *