اخبار روز

ورود / عضویت

انهدام بیت‌المال در آسمان غرب | شهید شیرودی شهیدتر شد

فیلم آسمان غرب در میان فیلم‌های امسال بدترین فیلم و در میان فیلم‌های تمام سال‌های دفاع مقدس بدترین فیلم و در میان بودجه‌هایی که بنیاد فارابی، ارتش و سازمان سوره و حوزه هنری اختصاص داده بدترین انتخاب بوده است. گویی مسؤولان گفته‌اند بودجه خاصی برای خرج در فیلم‌های سینمایی دفاع مقدس هست، هدف هم تخریب بنی‌صدر و خیانت‌های او است، بسم الله، باری به هر جهت باید این هزینه خرج شود و فیلم آسمان غرب به خوبی این بودجه را هدر داده است.
آسمان غرب

فیلم آسمان غرب که روایتی از زندگی شهید علی اکبر شیرودی است، برای بار دیگری شهید شیرودی را به علت ضعف شدید شهید می‌کند. اشکالات اولیه فیلم از جایی آغاز می‌شود که فیلم جای اینکه فیلم باشد وارد مدیوم نمایشنامه می‌شود و جای این اصل مسلم که در هنر جای مستقیم سخن گفتن، باید نشان داد و به تصویر کشید و غیرمستقیم بیان کرد، فیلم کاملا رو است، شخصیت‌ها مجسمه و گاهی کمدی و سخیف از کار درآمده‌اند و تصمیمات‌شان حتی هجو رزمندگان دفاع مقدس است.

تقریبا نیم ساعت اول، زمانی که ارتش عراق به ایران از غرب حمله می‌کند و دستور ارتش بر اساس نظر بنی‌صدر این است که پادگان ابوذر تخلیه شود و به کرمانشاه عقب‌نشینی کرد، شهید شیرودی با نوعی تمرد مبتنی بر غیرت فردی و احساسی و نه البته اعتقاد قلبی به خدا و امام خمینی، با سه هلیکوپتر جلوی پیش‌روی نیروهای زرهی دشمن را می‌گیرد.

بازیگر انتخاب شده برای نقش شهید شیرودی، میلاد کی‌مرام است که با توجه به تیپیکال شخصیتی اصلا بازیگر مناسبی برای این شخصیت نبوده، او بیشتر حالتی لوتی‌گونه جای شخصیتی معنوی دارد و اصلا از پس بیان احساسات در نمی‌آید، شخصیت‌ها عمق ندارند، مجسمه هستند و لایۀ روانشناختی و اندیشه‌ای درست و درمانی ندارند و حتی گاهی دچار زوال عقل هستند.

فیلم آسمان غرب چیزی آن طرف‌تر از باگ یک بازی رایانه‌ای است. فیلم با به تصویر کشیدن کودکی علی اکبر شیرودی در شالیزارهای شمال به تصویر کشیده می‌شود که به سنجاقکی نگاه می‌کند و سپس خود او را در هلیکوپتر نشان می‌دهد که نامش پشت بیسیم سنجاقک است. در زمانی فیلم رقم می‌خورد که کشور درگیر فتنۀ کومله دمکرات است و شیرودی نقشی پررنگ در دستگیری این افراد دارد.

همسر شهید شخصیتی نمایش داده می‌شود که بر خلاف زنِ کتاب‌های دا و دختر شینا قهرمان نیست، زنی غرغرو و معترض است و به شهید شیرودی می‌گوید چرا برای خانواده وقت نمی‌گذاری، چرا به بچه‌هایت محبت نمی‌کنی و این تصویر آن چیزی نیست که ما باید از زن قهرمان دفاع مقدسمان معرفی کنیم. ما در دفاع مقدس شهید چمرانی داریم که اسوه احساسات است، شاعر و نقاش و عارف است و گزارش‌های احساسی و اخلاقی او شهره است، حال ما با تصویر شهیدی روبرو هستیم که سعی می‌کند بی‌احساس باشد تا با یکسری نادیالوگِ شعاری توضیح بدهد که می‌خواهد تعلق نداشته باشد و تمرکزش روی کار باشد که البته بر خلاف این حرفش بچه‌اش را بغل می‌کند و بهش محبت می‌کند!

تقریبا یک سوم اول فیلم ما با یک فیلم روبرو نیستیم، با چند نفر در فیلمی‌های ماشین تاکسی‌طور روبرو هستیم که شیرودی با سرهنگ بالادستی ارتش و دیگران دائم در حال مکالمه برای مقاومت در برابر عراقی‌ها است، تنها جایی که یک اوج داریم زمانی است که دختر عشایری همراه مادرش آورده می‌شوند که مورد تجاوز عراقی‌ها قرار گرفته و گوشواره را از گوشش کشیده‌اند و با دیدن هر مردی جیغ می‌زند، تنها این بخش مخاطب را متأثر می‌کند و با اقتباسی از روضه گوشواره و سیلی مخاطب را درگیر می‌کند اما پس از آن دوباره وارد فضای فیلم تاکسی می‌شویم و مکالمات طولانی، تکراری، بی‌حاصل و شعاری‌ ادامه می‌یابد.

نکته قابل تحسین در این مکالمات این است که دوربین دائم در حال حرکت است و نمایی طولانی بدون کات گرفته می‌شود اما در ادامه با کات‌های بسیار زیاد و ناشیانه و به هم ریخته، فیلم به یک افتضاح بدل می‌شود. علاوه بر اینکه پیرنگ داستانی فیلمنامه دارای اشکالات جدی است، تونالیته رنگ کات‌ها نیز دچار اشکال است، بین دو کاتی که در صحنۀ درگیری هلیکوپترهای ایرانی با تانک‌ها و نفربرهای دشمن رخ می‌دهد، کاملا به لحاظ رنگی مشکل دارند و یکی گرم و دیگری سرد بوده و متفاوت است. در کل جریان فیلم هم با یک فیلتر رنگ ثابتی روبرو نیستیم و اصلا رنگ فیلم کنترل شده نیست.

به نظر می‌رسد در تدوین این فیلم برای رساندن به جشنواره فجر عجله زیادی شده است و به غیر از آنکه تدوینگر ناشی بوده، قواعد تدوین در آن رعایت نشده است. کارگردان اصلا نمی‌داند زمانی که هلیکوپتر یکی از همرزمان شیرودی در حال سقوط است باید صورت شیرودی را نشان بدهد یا هلیکوپتر را به تصویر بکشد. در تدوین قاعده این است که اگر دو گروه درگیر می‌شوند، گروه اول نشان داده شود که از سمت راست به چپ می‌روند و گروه دیگر از چپ به راست تصویر درگیر بشوند، همان اشکالی که در فیلم تنگۀ ابوغریب وجود داشت، اینجا در حد شاهکار ناتدوینی وجود دارد و کلی تصویر به هم ریخته و شلوغ داریم.

شاهکار پیرنگ داستانی در جایی است که ارتشی‌های باقی‌مانده نارنجک دست می‌گیرند و داخل تجهیزات تانک و جیپ و نفربر عراقی که در شهر هست، مخفیانه می‌اندازند و همه را منفجر می‌کنند در حالی که یکنفر سرباز عراقی هم به عنوان نگهبان کنار این تجهیزات نیست و مشخص نیست عراقی‌ها کجا هستند و بلافاصله بعد از صدای انفجار عراقی‌ها گروهی و گله‌ای بدون قرارگیری در پوزیشن‌های جنگی از راه می‌رسند و با رزمندگان درگیر می‌شوند. یعنی اینقدر عراقی‌ها ناشی و احمق هستند که تمام تجهیزات خود را رها کنند؟ و کجا رفته بودند که یکدفعه سر و کله‌شان پیدا می‌شود؟

حتی اگر عراقی‌ها برای پیک‌نیک به پارک سرخه حصار می‌رفتند، شاید زیرنگاهی به ماشین پرایدشان بکنند، اما آن‌ها در حد پیک‌نیک هم به جنگ نیامده‌اند و تمام تجهیزات تانک و جیپ و نفربر را رها کرده‌اند و رفته‌اند.

ناشی‌گری به جایی می‌رسد که فیلم در واقع تبدیل به نوعی فیلم موهن به رزمندگان بدل می‌شود، زمانی که گروهی از رزمندگان تیر و فشنگی برایشان باقی نمانده، شبیه انتفاضه فلسطینیان، رزمنده‌ای پس از قرائت سورۀ فیل، با سنگی آغشته به خون شهید، مشغول سنگ پرتاب کردن به عراقی‌هایی می‌شوند که اسلحه دارند و در همین لحظه با این تدبیر احمقانه کشته می‌شوند. عسگری قصد داشته بگوید که رزمندگان تا آخرین توان خود می‌جنگیده‌اند اما این چیزی جز نمایش زوال عقل رزمندگان برای یک خودکشی مقدس نیست.

سپس زمانی که شیرودی و همرزمش در هلیکوپتر برایشان مهماتی باقی نمانده، در صحنه‌ای شبیه فیلم‌های هشدار برای کبرای یازده، با بخش زیرین هلیکوپتر بر سقف ماشین آبی رنگ فرماندهی عراقی‌ها می‌زند و کاری می‌کند که چپ کنند و جالب که پس از چپ کردن، ماشین فرماندهی عراقی منفجر می‌شود! گویی قوانین فیزیک و شیمی هم بر فیلم حاکم نیست و اصلا چه می‌شود که ماشین منفجر می‌گردد. سپس هلیکوپتر شیرودی که بخش زیرین را از دست داده روی لاستیک‌هایی که در پادگان قرار داده شده فرود می‌آید.

فیلم آسمان غرب در صحنه‌های درگیری پر از کات‌های متعدد و بدون هدف و نتیجه است، تدوینگر تصور کرده با شلوغ کردن این کات‌ها که برای مخاطب آزاردهنده است، می‌تواند فیلم را دربیاورد اما هر مخاطبی فقط منتظر تمام شدن این صحنه‌ها است و از خداوند منان اتمام این نمایش را طلب می‌کند. گاهی به دلیل قرار دادن سریع دو نمای روشن و تاریک، باعث اذیت شدن چشم مخاطبان می‌شود و صفحه سینما دائم روشن و خاموش می‌شود و مدیوم سالن سینما تبدیل به فضای دیسکو می‌شود!

نگارنده این متن که خود حداقل چندهزار فیلم سینمایی را دیده است، می‌تواند بگوید به غیر از برخی فیلم‌های ضد ایرانی اسلامیِ بسیار ضعیف، تا به حال فیلمی به این شکل با مجموعه‌ای اشکالات فرمی، محتوایی و داستانی در زندگی‌اش ندیده است، نه تنها این فیلم هدر دادن بیت‌المال بوده بلکه هر یکنفری هم که برای تماشای آن اقدام کند هزینۀ بلیطش را هدر داده است. به دلیل آنکه این فیلم متعلق به ژانر دفاع مقدس سینمای ایران و به اسم شهید علی‌اکبر شیرودی است، سانس‌های سینمایی‌اش شلوغ بوده اما اکثر افراد به غیر از مجانین و کودکان یا آن‌هایی که با مدیوم فیلم سینمایی آشنایی ندارند، پشیمان و حتی نصفه از سینما بیرون خواهند آمد.

شخصیت‌های فیلم آسمان غرب، دیالوگ ندارند، در کلاس‌های فیلمنامه‌نویسی بیان می‌شود که دیالوگ با مکالمه متفاوت است، دیالوگ باید پیرنگ داستانی را پیش ببرد، اما در میانۀ فیلم زمانی که روز دوم درگیری فرا می‌رسد، ما حتی داستانی نداریم که پیش برود، گویی یک بازی کامپیوتری با محوریت جنگ هلیکوپترها با نیروهای زمینی داریم که به مرحله دوم رفته‌ایم و سخت‌تر شده است و به قدری فیلم بی‌منطق است که هیچ گلوله‌ای با آن همه نیرو به هلیکوپتر شیرودی برخورد نمی‌کند، او کاملا ضدگلوله است.

در صحنه درگیری با آن کات‌های افتضاح و پشت هم اصلا دوربین نمی‌تواند روی نیروهای زمینی دشمن بماند، ترکیدن‌شان را به تصویر بکشید، در یک آن در کاتی نیروهای در حال حرکت و در کات دیگر نیروها ثابت ایستاده و در حال سلاخی شدن هستند. در شخصیت‌پردازی نه تنها نیروهای عراقی که نیروهای ایرانی گاهی از بهره هوشی در حد معلولان ذهنی هم برخوردار نیستند.

چندین بار به صورت کاملا شعاری، رو و مستقیم به سیاست‌های بنی‌صدر اعتراض می‌شود، کاملا شعاری بحث مذاکره که بنی‌صدر مطرح می‌کند تخریب می‌شود، شعاری بیان می‌کند که رئیس جمهور من کسی است که دلش برای تیکه تیکه این خاک بسوزد، تابلوی بنی‌صدر در کنار تابلوی امام کج است و شعار چکیدۀ فیلم آسمان غرب است.

قشنگ‌ترین گاف فیلم آنجاست که شیرودی با سربازان سراغ نان‌های خشک پادگان را می‌گیرد تا نان خشک بخورند، نان‌های خشک را در دیگی می‌ریزند تا نان خشک بخورند اما هر نانی که کاراکترها برمی‌دارند نانی نرم است! به همین جهت فیلم آسمان غرب را باید جای آنکه ژانر دفاع مقدس و جنگی دانست باید فیلم کمدی یا هجو دفاع مقدس دانست.

زمانی که ارتشی‌های همرزم شیرودی در آسایشگاه هستند، برای بازیابی انگیزه و توان یکی‌شان پشت پرده می‌رود و شبیه لوک خوش‌شانس یا شخصیت‌های کمدی فیلم وسترن حرف می‌زند و شوخی می‌کند یا زمانی که یکی‌شان دربارۀ حکم تمرد ارتشی‌ها از بالاسری‌ها حرف می‌زند، شخص دیگری شوخی سخیفی می‌کند که حکم دل است، یا حکم خشت است! در واقع رزمندگان جز در یک صحنه نماز جماعت و داشتن عکس امام در دست شیرودی، بدون هیچ نمود دینی افرادی هستند که با انگیزه‌های غیرت به دلیل تجاوز به دختر عشایر با شیرودی همراه شده، شوخی‌هایشان در حد پاسوربازی و وسترنی است و به قول یکی از دوستان ریکاوری رزمندگان جای روضه و سینه‌زنی، شبیه نایت کلاب معرفی شده است!

 زمانی که یکی از همرزمان شیرودی شهید می‌شود، میلاد کی‌مرام با اکت‌های ضعیف و خشک که نمی‌تواند مخاطب را همراه کند، با کلامی شعاری می‌گوید که به خانواده‌اش حالا چی بگیم؟ انگار همین دیروز بود که پرنده‌اش اینجا بود. اصلا امکان ندارد شخصیت‌ها در این فیلم با تصویر کاری انجام بدهند و باید همه چیز را رو و در کلام بگویند. همین نادیالو‌گ شیرودی توضیح واضحات است و هیچ نکته‌ای در پیشبرد داستان ندارد.

در صداگذاری هم ضعف جدی وجود دارد، زمانی که یکی از رزمندگان ایرانی با کلتی شلیک می‌کند، صدا همان صدایی است که از هفت‌تیرهای فیلم‌های وسترنی در امثال فیلم خوب، بد، زشت در می‌آید در حالی که اصلا این صدا به آن کلت نمی‌خورد و کمی دقت برای خندیدن از ته دل می‌خواهد.

إن‌شاء الله که این بودجه‌ها با رانت به دست برخی افراد نرسیده و جناب عسگری در دومین فیلمش متعهد بوده اما متخصص نبوده که چنین فاجعه‌ای رخ داده است، به هر حال پایان‌بندی فیلم هم بسیار معمولی و ضعیف به اتمام می‌رسد و حتی تصویر آخر فیلم که بخشی از وصیت‌نامه شهید شیرودی است یک تابلویی شعاری و نمادین از فیلم است که همان هم با فونتی ساده و با اشکالات ویراستاری به نمایش در می‌آید.

فیلم آسمان غرب بهترین نمونه برای آموزش نکات فیلمنامه‌نویسی، داستان‌نویسی، فیلمبرداری، تدوین، صداگذاری و حتی ویراستاری است که معلمان این فن می‌توانند از آن برای آموزش در کلاس‌هایشان استفاده کنند تا نشان بدهند بدترین فیلم چگونه است تا خلاف آن عمل کنند و این تکنیک‌ها را برای خلق آثار خوب بیاموزند. به امید آزادی سینمای جمهوری اسلامی ایران و رسیدن بودجه‌ها به افراد متعهد و متخصص که این خود آزادسازی خرمشهر کبیر است./201

مطلب مرتبط

فقط مسعود پیپ می‌کشید | نگاهی به فیلم فرمایشی بهشت تبهکاران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *