اخبار روز

ورود / عضویت

سعید مستغاثی: فجر42 کمتر فرمایشی و بیشتر سینمایی بود

در گفتگو با استاد مستغاثی دربارۀ جشنواره فجر42 مطرح شد که برخلاف جشنواره‌های سال‌های گذشته فیلم‌هایی مثل بهشت تبهکاران، آسمان غرب، احمد و قلب رقه که فیلم‌های ضعیفی بودند اما هیأت داوران فرمایشی عمل نکرده و بیشتر به فیلم‌هایی جایزه دادند که واقعا حقشان بود، هر چند در این میان فیلم‌های تمساح خونی و صبحانه با زرافه‌ها اصلا ارتباطی با موضوع جشنواره فجر نداشتند!
فجر42

ابتدا قسمت اول مصاحبه با استاد مستغاثی دربارۀ جشنواره فجر42 را مطالعه بفرمایید.

فیلم آپاراتچی چطور؟ دیدم خیلی این فیلم را دوست داشتید.

فیلم بامزه‌ای بود، اینکه سازنده آمده از کتاب یا شخصیتی که در آذربایجان گمنام است، فیلمی درآورده که هم موضوع انقلاب و هم موضوع سینما در آن است، [جالب بود]. اگرچه آخرش را شاید نپسندم اما در مجموع به عنوان فیلم اولی و فیلم گمنام بی‌سروصدا و اینکه شخصیت‌های واقعی داشت، وقتی که خودم اول دیدم باور نمی‌کردم و فکر می‌کردم قصه است، اما برایم جالب شد که شخصیت‌های فیلم واقعی هستند، چیزی که در انقلاب کم داریم همین است. چیزی که سینمای ما را از انقلاب دور کرده، چنین موضوعات و آدم‌هایی است که باید درباره‌شان فیلم ساخته شود، سازنده آمده بود با هوشمندی موضوع فردی که بیشتر متمرکز روی شهید لاجوردی بود و دیده بود که در بین عامه مردم [بر اثر تبلیغات منفی] نام خوبی ندارد، آمده بود درباره‌اش فیلم ساخته بود، این نکات برجسته فیلم بود و ساختارش هم بد نبود.

به نظرتان فیلم‌هایی که بهشان جایزه داده شد، چقدر فرمایشی بود و دستور داده بودند که جایزه داده شود و چقدر هم به عنوان نظر واقعی بوده، به این معنا که این فیلم هنری بوده و واقعا کارگردانی خوبی داشته است؟

یکی از نقاط برجسته امسال، عدم توجه به سفارش‌ها بود؛ اگر جایزه می‌خواستند بدهند، سفارش‌ها روی فیلم‌هایی مثل احمد و آسمان غرب و شور عاشقی و بهشت تبهکاران خیلی زیاد بود، چون فارابی و حوزه هنری و اوج تهیه‌کننده بودند، در بین این فیلم‌ها بیشتر به فیلم مجنون توجه کردند که واقعا فیلم بهتری بود و به لحاظ ساختاری قابل قبول بود. جایزه دادن به فیلم‌هایی مثل پرویزخان، پروین و تابستان همان سال به جای فیلمی مثل احمد در میان آن همه این را نشان می‌داد.

خیلی به فیلم تابستان همان سال جایزه دادند

فیلم بین‌الملل بود دیگر.

قلب رقه را همچنین بهش جایزه چندانی ندادند، البته شما این فیلم را نپسندیده بودید.

قلب رقه را که همان سال دیده بودیم، روی فیلمنامه نوشته بودیم که این فیلم قصه ندارد، نیاز به قصه قوی دارد، همان موقع هم گفتیم و بعد از فیلم هم دیدیدم که فیلم بدون قصه است و تا وسط فیلم متوجه نمی‌شویم که آن آدم کیست و ماجرا چیست. در واقع این فیلم در روایتش الکن است و به همین جهت فیلم خوبی نیست.

یکی از معدود فیلم‌هایی است که دربارۀ مدافعان حرم ساخته می‌شود و به نظر من ضربه به مدافعان حرم است. خیلی باید حساسیت به خرج داد، من از طرفداران این موضوع هستم که فیلم با موضوع ارزشی زیاد ساخته شود، اما حداقل‌ها و استانداردهایی باید داشته باشد، به نظر من قلب رقه این را نداشت، چیزی به عنوان قصه را به آن شکل نداشت. هم صحنه‌های باورناپذیر زیاد داشت، مثال فیلم [با موضوع مشابه جنگ با داعش] تایگر با بازی سلمان خان زده بودم، یک جاهایی فیلم از فیلم تایگر هم بالا می‌زد! جاهایی که تنهایی در خرابه‌ها می‌جنگید و تنهایی از روی موانع می‌پرید، یکدفعه قهرمان خیلی سوپرمنی می‌شد.

بله بعد از اینکه ابومصعب را ترور می‌کند و فرار می‌کند و داعشی‌ها دنبالش می‌افتند، به لحاظ پیرنگ داستانی عجیب بود و قابل قبول نبود.

به نظرم هیأت داوری امسال، سفارش‌ها و نام‌ها و نشانه‌ها را کنار گذاشت، این‌ها اگر می‌خواستند به نام‌ها توجه کنند باید مثلا به جای ارسطو خوش‌رزم باید به سعید پورصمیمی یا به همین شهرام حقیقت‌دوست [نقش اول فیلم قلب رقه] جایزه می‌دادند.

یا مثلا به جای مارال بنی‌آدم باید به لادن مستوفی یا آدم‌های اینطوری جایزه می‌دادند. یا مثلا کوهیار کلاری در فیلم تابستان همان سال که بهش جایزه دادند[این واقعیت را نشان می‌دهد].

باز هم انگار زورشان رسید و دو تا سیمرغ نگاه ملی و بهترین صداگذاری را به آسمان غرب دادند. آسمان غرب که صداگذاری‌اش مشکل داشت، یکجاهایی کلت کمری که استفاده می‌کرد صدای هفت‌تیر فیلم‌های وسترنی می‌داد.

شما در جشنواره به هر صورت حبیب والی‌نژاد که یکی از عناصر برجسته انقلاب است و دو تا کار بزرگ کرده، نمی‌شود هیچی بهش ندهید.

زحمت کشیده شد برای آسمان غرب، برای گرفتن آن راش‌ها، اما واقعا نتیجه خیلی چیز داغونی شده بود.

بله خیلی زحمت کشیده شده بود. مهدی شاه‌حسینی را نمی‌شود بهش جایزه نداد، ممکن است سروصدایی بشود، ناچار هستی که به این و به شور عاشقی جایزه بدهی، اما جایزه‌های اصلی مشخص است که به چه کسانی داده شده است. امسال را می‌شود گفت مقداری سینمایی‌تر بود.

کمتر نگاه فرمایشی حاکم بود.

بله.

جایزه بهترین کارگردان اول را به جواد عزتی بریا فیلم تمساح خونی دادند، نظرتان دربارۀ این فیلم چیست؟

تمساح خونی را خودم موافق نبودم که در جشنواره باشد.

ارتباطش با جشنواره فجر چیست که بهترین کارگردانی بهش داده شد؟

ارتباطی با جشنواره ندارد اما به هر صورت وقتی در داوری آمده است، کارگردانی خیلی خوبی داشت؛ من فکر کردم که مهدویان کمکش کرده و دیدم نسبت به خیلی از فیلم‌ها، کارگردانی‌اش خیلی بالاتر است. آدمی که به نظر نمی‌آمد چنین کاری ازش بربیاید، اما صحنه‌های نفس‌گیری داشت که نمی‌دانم چطور درآورده و به نظرم خوب درآورده بود. اما موضوعش با جشنواره فجر اصلا تناسبی ندارد و کاری که هیأت داوران کرده است، جایزه بهترین کارگردانی بین کارهای سینمایی اول مثل آسمان غرب به این فیلم داده می‌شود.

فیلم سروش صحت به نام صبحانه زرافه‌ها هم فکر کنم مایل نبودید که در جشنواره باشد.

فیلم سروش صحت فیلم ضعیفی است، فیلم تمساح خونی فیلم نسبتا استانداردی است اما فیلم سروش صحت، ضعیف و زیراستاندارد است، چیزی که دربارۀ فیلم مهران مدیری هم بود؛ فیلم مهران مدیری هم به دلیل ضعف از جمله ضعف قصه‌اش نتوانست وارد جشنواره شود، نه به این دلیل که فیلم مهران مدیری است. فیلم سروش صحت هم همین است، یکی از نقاط ضعف حضور این فیلم در جشنواره است، حالا این‌ها می‌خواهند بگویند ما آدم‌های مختلفی در جشنواره آورده‌ایم و خیلی بالمان گسترده است، که این یک موضوع سیاسی است.

گفتید که این فیلم تقلیدی از فیلم خماری(Hangover) بوده است.

بله اما خیلی ضعیف‌تر بود، فیلم خماری فیلم خوبی است. اولا همۀ ماجراهای فوق لیسانسه‌ها اینجا آمده بود و مقداری بازتر شده بود و به نظر بنده فیلم خیلی ضعیفی بود و به درد یک قسمت سریال فوق لیسانسه‌ها می‌خورد.

نظرتان چی بود که جایزه کارگردانی اول را به فیلم مجنون بدهند که آن هم فیلم اولی بود؟

تمساح خونی به لحاظ کارگردانی قوی‌تر از مجنون بود، اگرچه هر دو فیلم اولی بودند، به نظر می‌آید مهدی شاه‌محمدی کارگردان مجنون کمی درگیر تهیه‌کننده شده بود، اگر رهایش می‌کردند خیلی فیلم بهتری می‌شد.

باز هم نسبتا فیلم خوبی بود، ما قم زندگی می‌کنیم میدان شهید زین‌الدین و خیابان آذر داریم.

بله ما هم اینجا اتوبان زین‌الدین داریم.

ما محله‌ای به نام آذر داریم که به اصطلاح ناف قم است، مردم سنتی و کله‌پزی‌هایی که هست، خودی شهید دل‌آذر که در فیلم لهجه قمی داشت، واقعا ما را یاد محله آذر می‌انداخت و شخصیت سنتی قمی بود.

بله جزئیاتش قابل‌تقدیر بود.

جالب است که لهجه قمی کلا برای ما طنز بوده است، هر جا لهجه قمی در کلیپ‌ها می‌دیدیم می‌خندیدم، مردم هم ابتدای فیلم می‌خندیدند اما رفته‌رفته مردم که به آخر فیلم می‌رسد به دلیل شخصیت‌های شهید دل‌آذر و محرمعلی متاثر شده بودند. خیلی ممنونم که وقت‌تان را در اختیار ما قرار دادید.

/502

 فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42  فجر42 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *