اخبار روز

ورود / عضویت

پیش‌نیازهای اساسی تحول علوم انسانی از منظر استاد فرج‌نژاد

استاد فرج‌نژاد مصداق جوان گام دوم انقلاب بود؛ جوانی که رهبر انقلاب در شاه‌بیت بیانیه گام دوم چنین توصیف می‌کند، نسل «جوان مومن، دانا و پرانگیزه» باید محور پیشرفت جامعه اسلامی باشد.

محمدحسین فرج‌نژاد از همان دوران کودکی و دبستان، پرمطالعه بود و تنها در مقطع دبستان، صدها کتاب را مطالعه و خلاصه کرد؛ مطالعاتی که تا دبیرستان ادامه داشت و سنگینی دانش او در نقدهای جدی‌اش به دروس دبیرستان و سیستم آموزشی مشهود بود به‌ویژه آنکه فعالیت‌های هدفمندی را در حوزۀ رسانه انجام می‌داد و به عنوان نمونه در پانزده سالگی به دانش‌آموزان پایه‌های پایین‌تر از خود در مدرسه استعدادهای درخشان یزد، مبانی کامپیوتر می‌آموخت.
بعدها که وارد حوزه علمیه و محیط‌های دانشگاهی شد، در کنار فقه، اصول فقه، فلسفه، عرفان، اقتصاد و تاریخ، به عرصه‌های جدیدی مانند رسانه و نقد فیلم توجه ویژه‌ای می‌کرد و به تدریج، در عرصۀ هنرشناسی و رسانه به صاحب نظری بدل گردید و آثار درخشانی نیز برجای گذاشت؛ همچنان که به دلیل مطالعات میان‌رشته‌ای فوق‌العاده‌اش، در بسیاری از علوم قدیم و جدید ایده‌های مهمی داشت اما آیا او فرصت داشت تا به این سوال کلیدی پاسخ دهد که «برای مدیریت علم و تحول در علوم انسانی، چه اقداماتی باید انجام داد؟»
قطعا مرحوم فرج‌نژاد صلاحیت کافی برای پاسخ به این سوال دشوار را دارا بود زیرا نه‌تنها در دانش‌های مختلف به صاحب‌نظری، تخصص یا لااقل تسلط نسبی رسیده بود بلکه در کاربست میدانی این دانش‌ها تلاش فراوانی کرده بود و در عمل دریافته بود که اشکالات عملیاتی‌سازی علوم انسانی سکولار در ساحت تمدنی چیست. او نه‌تنها دغدغۀ مدیریت علم را داشت بلکه صلاحیت علمی و عملیِ این پروژۀ سنگین را نیز داشت. این روحانی مجاهد علاوه بر فقه، فقه‌های مضاف، فلسفه و عرفان، در ارتباطات و رسانه، اقتصاد، تاریخ و بخشی از حوزه‌های استراتژیک حرف‌های زیادی برای گفتن داشت.
فرج نژاد، ذوب در علامه مصباح یزدی بود و فعالیت های بنیادین این فیلسوف بصیر در اسلامی‌سازی علوم انسانی را می‌ستود اما معتقد بود که علاوه بر بنیادهای معرفتی علوم، باید به معماری علوم و «منظومه» فعالیت «دشمن» در هر علم نیز توجه کرد. شاید این توجه ویژه برآمده از «دشمن‌شناسی» قوی او بود که تلاش می‌کرد تا نقشه‌های دشمن را در طراحی گزاره‌های به اصطلاح علمی در علوم مختلف انسانی دریابد. به یقین، صحبت از دوست و دشمن و کشف بازی دشمن در صحنه علوم انسانی به مذاق بسیاری از اصحاب علم خوش نمی‌آمد اما استاد فرج‌نژاد چنین مسیری را طی می‌کرد و سه پیش شرط اساسی برای اصلاح علوم انسانی در نظر داشت: ضرورت توجه به ابعاد عملیاتی و پیامدهای علوم انسانی و پرهیز از نگاه صرفا کتابخانه‌ای.
شاید «علم» از نظر محافل دانشگاهی و اغلب نخبگان محصور در میان کتاب‌ها و کتابخانه‌ها باشد اما استاد فرج‌نژاد که از کودکی با کتاب مأنوس بود، «علم» را در حل مسأله می‌جُست و پیگیر پژوهش‌هایی در حل مسائل واقعی از فلسفه تا تاریخ و اقتصاد و هنر بود. از نظر ایشان، مسیر شناخت مسائل واقعی از توجه به شیوه‌های مختلف حضور علوم در جامعه و تمدن اسلامی می‌گذشت. بدین معنی که هر علمی علاوه بر محیط کتابخانه و دانشگاه، در محافل خاص، فضاهای ژورنالیسم عمومی یا تخصصی، نهادسازی و تصمیمات حکومتی، فیلم و مستند، رسانه و فضای مجازی نیز حضور دارد و باید منظومه‌ای از بسترهای مختلف را مطالعه کرد تا به مسائل واقعی رسید. توجه ویژۀ استاد به مقوله رسانه، برآمده از نگاه جامع ایشان به مقوله علم بود؛ زیرا «رسانه» را سلاح به‌روز دشمن در پیشبرد اهداف مدون در علوم انسانی غربی می‌دانست و طبیعتا مقابله با این سلاح اولویت بالایی خواهد داشت.

ضرورت توجه به جهت‌گیری های علوم و تعیین نسبتِ انقلاب اسلامی با آن علوم.
دکتر فرج‌نژاد در نقد روایت رسمی از علوم، دربارۀ پیش‌فرض‌ها و مفروضات علوم سوال می‌کرد و تاریخ‌های مضاف را به‌شدت اهمیت می‌داد زیرا راه کشف جریانات مختلف را در علوم، مطالعه تاریخ همان علم می‌دانست. استاد فرج‌نژاد معتقد بود که بدون مطالعه تاریخ علوم، نمی‌توان وارد آن علم شد و شرط آغاز حرکت، فهم مسیر گذشتۀ این علم است. وی دربارۀ فلسفه غرب، بر مطالعه عمیق تاریخ فلسفه غرب و در اقتصاد بر تعمق در تاریخ اقتصاد و در علوم سیاسی بر پژوهش در تاریخ دولت‌ها و تاریخ جنگ‌ها اصرار داشت و ردوپای تحریف و گزینش را در هر یک تواریخ مضاف نشان می‌داد.
وی در آخرین پژوهش‌هایی که به برخی از شاگردان خود سپرده بود، تلاش داشت تا جریانات فعال در هر علم را بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی تفکیک کند؛ به همین منظور در علومی مانند تاریخ، اقتصاد و سیاست، از جریانات انقلابی، غیرانقلابی و دشمن با جزئیات بسیار زیاد صحبت می‌کرد و معتقد بود که بایستی فعالیت‌های جریانات مختلف را در سطوح مختلف(پیش شرط اول) به‌دست آورد تا به ترسیم صحنه درستی از جنگ دانشی دست یافت.
تأسیس علوم جدید مبتنی بر اصلاح بنیادهای نظری و کارآمدی علوم در میدان تمدن‌سازی اسلامی با محوریت منویات امامین انقلاب
پس از دستیابی به ترسیم صحنه درست از میدان گستردۀ تاثیرگذاری هر علم، بایستی قدم در اصلاح علوم نهاد. استاد فرج نژاد که تلاش‌های خود را استمرار فعالیت‌های بنیادین علامه مصباح یزدی می‌دانست، تلاش می‌کرد تا برای سطوح مختلف نیازهای علمی در جامعه اسلامی، تدابیری بیندیشد. وی در کنار تلاش‌های عمیق نظری و فلسفی، با توجه به اینکه رهبریِ این جامعه در دست رهبری حکیم و بی‌نظیر در دانش‌های روز دنیا بود، ریل‌گذاریِ مسیرهای جدید را از اندیشه‌های رهبر انقلاب دنبال می‌کرد.
شاید بتوان پیش‌نیازهای اساسی برای تحول علوم انسانی از منظر استاد فرج‌نژاد را در سه مورد فوق خلاصه کرد اما قطعا روش‌های خاص آن استاد کم‌نظیر در شکل‌دهی به علوم جدید را نباید فراموش کرد. از مباحثات علمی بسیار زیاد تا تربیت شاگردان زبده و از بدگمانی به تولیدات دشمن تا حدس‌های ایمانی که گشودن باب سخن درباره هر یک از آن‌ها، بحث طول و درازی می‌طلبد. استاد فرج‌نژاد مصداق جوان گام دوم انقلاب بود؛ جوانی که رهبر انقلاب در شاه‌بیت بیانیه گام دوم چنین توصیف می‌کند، نسل «جوان مومن، دانا و پرانگیزه» باید محور پیشرفت جامعه اسلامی باشد.

دکتر حسن محمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *