اخبار روز

ورود / عضویت

نقد و بازبینی فیلم منطقه مورد علاقه (The Zone of Interest) 2023 | هولوکاست در پس‌زمینه

فیلم منطقه مورد علاقه یا منطقه تحت نظر(The Zone of interest) فیلمی به نویسندگی و کارگردانی جاناتان گلیزر است که بر اساس رمانی از مارتین آمیس به همین نام است. این فیلم محصول مشترک لهستان و انگلیس است.
فیلم منطقه مورد علاقه

بررسی فیلم منطقه مورد علاقه از این حیث که در جشنواره بفتا(آکادمی فیلم بریتانیا) و جشنواره اسکار سال 2024 دارای جوایز متعددی است اهمیت بالایی دارد. فیلم منطقه مورد علاقه در نود و ششمین جشنواره اسکار در 5 رشته نامزد شد که در دو رشتۀ بهترین فیلم بین‌المللی و بهترین صدا برنده شد. این فیلم همچنین در جشنواره کن برندۀ جایزه بزرگ کن و در جشنواره بفتا سه جایزه را از آن خود کرد و به عنوان یکی از پنج فیلم برتر از جشنوارۀ گلدن گلوب معرفی شد.

هنگامی که فیلمی در جشنواره‌های بین‌المللی کن، اسکار، بفتا نامزد و برنده جوایز می‌شود، باید روی آن‌ها دقت بیشتری کرد چرا که این جوایز بیش از آنکه جوایزی هنری باشند، جوایزی سیاسی در جهت اهداف خاص صهیونیست‌های بین‌الملل و دولت‌های آمریکا، برتتانیا و فرانسه هستند.

در آثار سینمایی که به پشتوانۀ صهیونیسم بین‌الملل ساخته می‌شوند الگوها و درونمایه‌های خاصی دائم در حال تکرار هستند. یکی از این درونمایه‌های آشنا، نمایش مظلومیت یهودیان در جنگ جهانی دوم و تخریب آلمان نازی است. هولوکاست از جذاب‌ترین موضوعات برای جایزه گرفتن در جشنواره‌های فیلم بین‌المللی است که اشارۀ مستقیم و غیرمستقیم به آن تضمین‌کنندۀ برنده شدن در جشنواره‌های فیلم است.

فیلم اوپنهایمر به کارگردانی کریستوفر نولان که پرافتخارترین فیلم در جشنواره‌های فیلم 2024 بود نیز اشاره‌هایی به آلمان نازی داشت، در بخشی از فیلم اوپنهایمر می‌گوید: شاید برگ برندۀ ما در اینکه زودتر از آلمانی‌ها بمب اتم بسازیم این است که آلمانی‌ها ضد یهودیان هستند و اجازه کار به دانشمندان یهودی ندهند.

فیلم منطقه مورد علاقه با اشاره‌های کاملا غیرمستقیم

فیلم منطقه مورد علاقه فیلمی اروپایی است و در فیلم‌های ساخت کارگردانان اروپایی گاهی ساختار معمول سینمایی که در هالیوود با آن آشنا هستیم تغییر می‌کند. در فیلم منطقه مورد علاقه با حرکت دوربین روبرو نیستیم، تمامی نماهای فیلم منطقه مورد علاقه با دوربین ثابت است، دوربین را روی سه‌پایه گذاشته‌اند و فیلم گرفته‌اند و هیچ حرکتی ندارد.

فیلم منطقه مورد علاقه در داستان اشاره‌های مستقیم به قتل و کشتار یهودیان نمی‌کند، دائم خانوادۀ فرماندۀ آلمانی را نشان می‌دهد که خانه‌ای در کنار اردوگاه آشویتس خانه دارند و به خوشی و شیرینی زندگی می‌کنند را نشان می‌دهد و در پس زمینۀ خانه دود قطار را می‌بینیم، قطاری که روزانه یهودیان را به زعم فیلم به اردوگاه کار اجباری می‌آورند و سپس آن‌ها را در کوره‌های آدم‌سوزی بسوزانند. ما هرگز خود این یهودیان را نمی‌بینیم.

تکنیک فیلم منطقه مورد علاقه اشاره‌های غیرمستقیم به قتل‌عام یهودیان همراه با نمایش زیبایی و تفریحات خانوادۀ آلمانی است که مخاطب را از کنار هم قرار دادن این‌ها دچار اشمئزاز و نفرت می‌کند. مثلا تصاویر گل در خانه را نشان می‌دهد اما از پشت خانه صدای جیغ و داد یهودیان و فریاد سربازان آلمانی و سگ‌هایشان می‌آید.

فیلم منطقه مورد علاقه روی صفحه‌ای سیاه با نقطه‌ای با رنگ قرمز تیره باز می‌شود. آغازی طولانی و کسالت‌بار که اگر مخاطب در سینما باشد همان ابتدا حوصله‌اش سر خواهد رفت و پوستر فیلم نیز از همین گرفته شده است.

در سال 1943 رودلف هوس فرماندۀ اردوگاه آشویتس به همراه همسرش هدویگ و پنج فرزندش در خانه‌ای کنار اردوگاه زندگی می‌کنند. در عین اینکه در تمام فیلم هُوس و هدویگ مشغول تفریح هستند، هُوس بچه‌ها را به تفریح در رودخانه می‌برد و هدویگ با دوستانش دیدار دارد اما دائم صدای داد و فریاد زندانیان و سربازان آلمانی و شلیک گلوله در پس زمینه شنیده می‌شود.

در فیلم منطقه مورد علاقه مسأله یا نیاز شخصیت اول را در ساختار سه پرده‌ای متوجه نمی‌شویم، محتوای فیلم بسیار محدود و ضعیف است و منحصر در همین صحنه‌های تفریح همراه با اشاره غیرمستقیم به زجرهای زندانیان یهودی شده است که دائم تکرار می‌شود. این موضوع دائم در نماهای مختف فقط تکرار می‌شود و اشیاء صرفا با این درونمایه تعویض می‌شوند. در واقع فیلم منطقه مورد علاقه داستان خاصی ندارد، شخصیت‌ها عمق ندارند، برخی شخصیت‌ها مانند مادر هدویگ اضافی هستند.

این فیلم در قیاس با فیلم‌های مشابه مهم هولوکاست مانند فیلم فهرست شیندلر اسپیلبرگ و پیانیست پولانسکی اثری ضعیف است که تنها به علت آنکه دربارۀ هولوکاست است اینقدر در جشنواره‌ها به آن اهمیت داده شده است.

در سکانس دیگری کارگر خانه که خود نیز یک یهودی است مشغول شستن چکمه‌ای خونین است و همزمان هدویگ، همسر فرماندۀ آلمانی دربارۀ لباسی حرف می‌زند که کانادایی است. در واقع تمام سعی کارگردان این است که تماشاگر با مقایسۀ زجری که یهودیان می‌کشند با دغدغه‎‌های پیش و پا افتادۀ خانواده فرماندۀ آلمانی، از این موضوع عصبانی شود.

مثلا هنگامی که هدویگ در حال صحبت کردن از لوبیا و کلم پیچ‌ گیاهانی است که در باغش کاشته است در پس زمینه سیم خاردار و اردوگاه را ببینیم و صداهای داد و فریاد در پس زمینه میکس شوند.

یا زمانی که هوس همراه فرزندانش در رودخانه در حال تفریح و ماهیگیری است مایعی که گویا روغن آدمیزاد یا خاکستر یهودیان همراه استخوان‌هایشان در رودخانه است و هوس هنگامی که چوب ماهیگیری به دست دارد، استخوانی در آب پیدا می‌کند و سریعا خودش و بچه‌هایش از رودخانه بیرون می‌آیند تا تن‌شان کثیف نشود! و بچه‌ها را به حمام می‌برد تا شسته شوند.

هوس در فیلم منطقه مورد علاقه دنبال طراحی کوره آدم‌سوزی جدیدی است که بتواند حجم زیادی از یهودیان را در یک روز بسوزاند. درگیری فکری مهم او در فیلم دو تا چیز است، مراقبت از باغ و خانواده‌اش در کنار آشویتس و تفریح کردنش و موضوع مهم دیگر استفاده از روش‌هایی برای سریع‌تر و بهتر کشتن یهودیان است.

هوس حتی در جشن نهایی که در برلین انجام می‌شود نیمه‌شب به هدویگ همسرش زنگ می‌زند و از فکرهایش در این زمینه می‌گوید که اگر می‌خواست فرماندهان و سربازان آلمانی حاضر در جشن را با گاز بکشد چه کار باید می‌کرد با وجود اینکه سقف محل مهمانی بلند است. هوس در خانه در حال گوش کردن به طرحی برای کوره آدم‌سوزی با تخلیه خاکستر سریع است.

در حالی که در میانۀ فیلم مخاطب از تماشای این موضوع تکراری و این صحنه‌های بدون داستان به تنگ آمده است، خدمتکار خانه که دختری یهودی که در خانه مشغول خدمتکاری است، میوه‌هایی را جمع می‌کند تا به اردوگاه ببرد و در بخش‌هایی از آنجا پنهان کند تا زندانیان بتوانند استفاده کنند. در این صحنه رنگ تصاویر معکوس شده است و همزمان هوس برای فرزندش داستان هانسل و گرتل را تعریف می‌کند. البته باز هم داستانی که گرتل جادوگر داستان را در تنور گیرش می‌اندازد تا بسوزاند.

در ادامه رودلُف هوس به سمت معاون بازرس اردوگاه‌های کار اجباری ارتقاء می‌یابد و باید به اورانینبورگ در نزدیکی برلین نقل مکان کند. خودش مخالفت می‌کند با این جابه‌جایی  و برای چند روز خبر را از هدویگ مخفی می‌کند. همسرش از او می‌خواهد که مافوقش را متقاعد کند تا در خانه بماند و مافوق او نیز تأیید می‌کند. مادر هدویگ مدتی به خانه می‌آید اما با دیدن اردوگاه شبانه آنجا را ترک می‌کند و یادداشتی برای هدویگ می‌گذارد.

قبل از رفتن هوس، زنی لهستانی برای رابطه به دفترش می‌آید تا مخاطب با دیدن این اتفاق بیش از پیش از فرمانده آلمانی که همسر و  فرزند دارد متنفر شود. این در حالی است که هر شب هوس را در حالی نشان می‌دهد که با همسرش در دو تخت مجزا می‌خوابند. در واقع تمام تلاش فیلم نمایشی تصویری حیوان‌صفتانه از فرمانده آلمانی است.

در برلین هوس مأموریت پیدا می‌کند تا هفتصدهزار یهودی مجارستانی را به کار بگیرد و اعدام کند. او در یک مهمانی که دفتر اصلی اقتصاد و اداری اس اس ترتیب داده شده شرکت می‌کند و بعد از مهمانی نیمه شب به هدویگ زنگ می‌زند تا بگوید وقتش را صرف فکر کردن به این کرده که بهترین راه اعدام این جمعیت با گاز چیست.

در نهایت همانطور که هوس دفتر خود را در برلین ترک می‌کند و از پلکانی پایین می‌آید، می‌ایستد، دائم می‌چرخد و به تاریکی راهروهای ساختمان خیره می‌شود و سرفه می‌کند و استفراغ می‌کند و تصویر تاریک می‌شود تا دری باز شود و مستخدمان زمان فعلی موزه آشویتس برای تمیز کردن به آنجا بیایند.

فیلم در حالی تمام می‌شود که گروهی از مستخدمان موزه دولتی آشویتس-بیرکناو را تمیز می‌کنند و در نهایت فیلم در صحنه سیاهی همانند ابتدای فیلم تمام می‌شود.

در تصاویر نهایی، کارگردان دنبال نمایش کثرت بالای یهودیانی است که در آشویتس کشته شده‌‎اند، نمایش راهرویی از تصاویر یهودیان، بخش‌هایی از موزه که کفش‌های یهودیان در آن وجود دارد به همین دلیل هستند.

فیلم منطقه مورد علاقه، فیلمی تبلیغاتی برای تایخ‌سازی جعلی یهودیان و نمایش هولوکاست است، ماجرایی افسانه‌ای برای مظلوم نشان دادن خود و گرفتن امتیازات مختلف سیاسی و توجیه موجودیت دولت یهودی اسرائیل. در حالی که در همین روزها هولوکاست واقعی در فلسطین در حال وقوع است، بیش از 32000 نفر فلسطینی اعم از زن و بچه و بزرگ قتل‌عام شده و در حال نسل‌کشی به دست همین یهودیان مظلوم هستند! همچنین چند روز پیش در بیمارستان شفا همین‌ها به زنان مسلمان فلسطینی جلوی چشم همسرانشان تجاوز کردند. هولوکاست و این کارهای رسانه‌ای حنایی است که دیگر رنگی ندارد و ذات آن‌ها برای جهانیان روشن کرده است.

در آشویتس حفره‌ای نبود، اتاق گازی نبود و هولوکاستی نبود

دربارۀ افسانۀ هولوکاست در اردوگاه آشویتس به همین مسأله بسنده می‌کنیم که بر خلاف ادعای یهودیان که اتاق گازهایی در آشویتس وجود داشته، بسیاری از دانشمندان به عدم امکان وجود این اتاق‌های گاز اشاره کرده‌اند. دربارۀ حفره‌ای که ادعا می‌شود به وسیلۀ آن گاز زیکلون B وارد می‌شده و باعث کشتار می‌شده دانشمندانی اشاره کردند کلا چنین چیزی وجود نداشته است.

کارلوماتونیو در مقاله‌ای با عنوان: «حفره‌ای نیست، پس اتاق گازی وجود نداشته است»، بیان می‌کند: سردخانه شماره یک از کوره شماره دو بیرکنا و از جمله مهم‌ترین مکان‌هایی است که یهودیان در مورد آن ادعا دارند و معتقدند که اتاق گاز بوده است اما این سردخانه که در کنار کوره‌ای قرار دارد پیش از آنکه برای سوزاندن اجساد قربانیان باشد، برای اجساد بیماری واگیردار از جمله تیفوس و تب تیفوئید به کار می‌رفته است. برای آنکه اتاق گاز کارکردی برای خفه کردن و کشتار جمعی داشته باشد، نیازمند وجود حفره‌هایی مناسب برای ورود گاز زیکلون B است!
از سوی دیگر چارلز دی پروان نویسندۀ مقاله‌ای با عنوان «حفره‌ای نیست؟ هولوکاستی نبوده است؟» در مورد سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 در بیرکناو می‌‌نویسد: پنج زمینه برای اثبات مدعیان وجود اتاق گاز به شرح ذیل وجود دارد.
1- شاهدان و شهادت‌های تاریخی اولیه
2- شواهد عکسبرداری هوایی از حفره‌های موجود در سقف اتاق‌های گاز
3- نقشه‌های مهندسی اولیه سردخانه یک و کوره 2
4- عکس‌های آلمانی زمان جنگ از سردخانه یک و کوره 2 و 3
5- شواهد فیزیکی
او در این مقاله ضمن رد این 5 زمینه نتیجه می‌گیرد: فرضیه حفره‌های ورودی زیکلون B در بتون مسلح سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 صرفا بر اظهارات شاهدان خودساخته به ویژه «مایکل کولا» استوار است و هیچ سند یا شواهد فیزیکی آن را تأیید نمی‌کند.

این اظهارات نیز به نوبۀ خود هیچ مؤیدی ندارند و هیچ اسناد و شواهد فیزیکی آنها را تایید نمی‌کند. از این‌ رو کاملا غیرمنطقی و غیرقابل پذیرش هستند. در حال حاضر سقف سردخانه شمارۀ یک از کوره شماره 2 هیچ حفره‌ای برای ورود زیکلون B ندارد و ممکن هم نیست که این حفره‌ها بعدا بدون به جا گذاشتن هیچ اثری مسدود شده باشند؛ بنابراین چنین حفره‌هایی هرگز وجود نداشته‌اند. اساسا این ماجرا نتیجه‌گیری زیر را تأیید می‌کند: حفره‌ای وجود ندارد. پس هیچ اتاق گاز نابودسازی و کشتارجمعی در کوره شماره 2 وجود نداشته است و بنابراین در اردوگاه آشویتس هیچ اتاق گازی برای نابودسازی وجود نداشته است. «حفره‌ای نیست؛ پس اتاق گازی وجود نداشته است.»[1]

  1. ر.ک «حفره‌ای نیست؛ پس اتاق گازی وجود نداشته است»، کارلو ماتونیو، ترجمه سیدمجتبی عزیزی و غلامرضا رفعت‌نژاد، ویژه‌نامه هولوکاست، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره چهاردهم، سال سوم، پاییز 1385.

برای مطالعه بیشتر به کتاب یهودستیزی واقعیت یا دستاویز سیاسی استاد علیرضا سلطانشاهی مراجعه کنید.

/202

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *