اخبار روز

ورود / عضویت

جهت‌دهی و مدیریت علم اقتصاد به نفع طاغوت

یکی از توانمندی‌های تمدن غرب این است که علاوه بر معادن و ذخایر طلا و جواهرات و الماس و مس و نفت و حیوانات در جوامع تحت استعمار سعی کرده پدیده‌ای الهی به نام علم را هم تحت سیطره خودش دربیاورد و در آن تصرف بکند.

برای شناخت جهت‌دهی و مدیریت علم اقتصاد به نفع طاغوت و استکبار و جریان‌های دشمن در یان زمینه به گفتگو با حجت‌الاسلام و المسلمین رضی، استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر اقتصاد پرداختیم.

به نظر شما دشمن چگونه به علم جهت‌دهی و آن را مدیریت می‌کند؟

درباره مدیریت علم به وسیله جبهه طاغوت، لازم است توضیحات و نکاتی را عرض کنم. در ابتدا این مسأله و عنوان که مدیریت علم هم طاغوتی و غیرطاغوتی دارد و می‌تواند در دو جبهه حق و باطل تصور شود برای کسانی که این بحث را مطالعه می‌کنند شاید قدری بعید به نظر برسد.
مخاطب وجود چنین پدیده‌ای را دور از ذهن می‌پندارد و از خود و از مطرح کنندۀ چنین ایده‌ای به صورت جدی می‌پرسد که مگر علم هم دینی و غیر دینی، طاغوتی و الهی، حق و باطل دارد؟ علم، علم است، علم حق است. مگر ما علم باطل هم داریم؟
علم چند معنا دارد؛ یکی از معانی علم، علم به معنای گزاره‌های علمی است. گزاره‌ای مانند یک به اضافه یک می‌شود دو، دو ضرب در دو می‌شود چهار، خورشید که طلوع می‌کند هوا روشن می‌شود، آب در صد درجه می‌جوشد. این‌ها گزاره‌های علمی است.
ریشه‌شناسی کلمه علم اینجا به ما می‌گوید که در حقیقت این موارد و گزاره‌ها به معنای معلوم هستند، علم به معنای اسم مفعول به معنای دانستنی، آنچه که می‌دانیم و آنچه که متعلق دانش قرار می‌گیرد. آنچه که به آن علم داریم یعنی دانستنی و معلومات.
یکی دیگر از معانی علم این است که علم را به عنوان نظامی علمی در نظر بگیریم. وقتی شما از رشته فیزیک سخن می‌گویید یا از نظام تولید و توزیع و انتشار و آموزش نیروی انسانی در علم فیزیک سخن می‌گویید در حقیقت کلمه علم در اینجا به معنای نظام یا چرخه علمی به کار می‌رود. این چرخه علمی غیر از گزاره‌های علمی است، گزاره‌های علمی مطلق هستند و در گزاره‌های علمی دو ضرب در دو همیشه چهار می‌شود.
از دیگر معانی علم می‌گذرم. معانی علم مثل علم به معنای روش‌شناسی علم، علم به عنوان منابع گزاره‌های علمی که گاهی اوقات می‌گوییم فلان مسأله علمی است، منظورمان این است که یا روش‌شناسی علمی است یا اینکه از منابع علمی به دست آمده است و معانی مختلف دیگر. با این دو معنا میتوانیم بحث خودمان را ادامه دهیم.
علم یک پدیده الهی و مقدس است، هر جایی کشف حق رخ بدهد در واقع کشف ابعاد توحیدی عالم در آیات انفسی و در آیات آفاقی رخ می‌دهد؛ اما همیشه جریان باطل سعی کرده همه چیز را به اندازه قدرتی که داشته به نفع خودش مصادره کند و از همه چیز سوء استفاده کند.
این قدرت جریان باطل بوده که باعث شده به عرصه‌های مختلف و ساحت مختلفی از حیات و مفاهیم چنگ بزند و آن‌ها را تحت نفوذ و سیطره خودش در بیاورد. یکی از توانمندی‌های تمدن غرب این است که علاوه بر معادن و ذخایر طلا و جواهرات و الماس و مس و نفت و حیوانات در جوامع تحت استعمار سعی کرده پدیده‌ای الهی به نام علم را هم تحت سیطره خودش دربیاورد و در آن تصرف بکند.
این تصرف به این معنا نیست که صرفاً دانشمندان را به سیطره خود دربیاورد بلکه برای حفظ و استمرار و بقای موجودیت طاغوت، طاغوت نیاز داشته تا با کمک گزارههایی این مدیریت را حفظ بکند. پس بحث ما درباره تشکیلات سازی و جریان‌سازی و مدیریت علم برای حفظ و بقای طاغوت در زندگی انسانها است.
اینجا دیگر گزارههای علمی نیستند بلکه شبهه‌های علمی هستند؛ یعنی ظاهر علمی به خود میگیرند و این ظاهر علمی درون باطل و پوچی دارد اما بیرونِ علم‌نما و حقیقت‌نما دارد و از این جهت باعث فریب دیگران میشود.
آیا می‌توان نمونه‌هایی از تلاش برای تولید و مدیریت چرخۀ علم در عالم را مثال بزنیم؟
بله در سراسر تاریخ می‌توانیم رد پاهایی از این تلاش پیدا کنیم. در تاریخ اسلام خلفاء بنی‌امیه و بنی‌عباس را می‌بینیم که دستگاه علمی تضمین‌کننده بقای آن‌ها است. وقتی به تاریخ اسلام نگاه بکنیم میبینیم که هر نوع گزاره علمی و هر نوع جریان علمی تضمین‌کننده استمرار سلسله بنی‌امیه و بنی‌عباس نیست بلکه بنی‌امیه و بنی‌عباس بعضی از جریانهای علمی را مناسب خود میدیدند و آن‌ها را تبدیل به فقه السلطان میکردند، فقهی که مسلط بر بقیه احکام بود. یکی از جریانات علمی که خیلی خوب جنایات بنی‌عباس و بنی‌امیه را توجیه میکرد جریان مرجئه بود.
جریان‌ مرجئه با کمک تفکر جبرگرایی که میگوید ما اختیاری از خودمان نداریم و اگر حاکمی سر کار می‌آید که ظالم است، وجود آن حاکم ناشی از جبر الهی است و ما باید پذیرا باشیم، به توجیه جنایات معاویه و بنی‌امیه کمک می‌کرد.
تفکر عدالت مطلق صحابه نیز یکی از این جریانات بود، با این محتوا که هر کسی از صحابه پیامبر یعنی کسی که پیامبر را دیده است عادل است. درباره اصحابی که بر حق و حقیقت بودند و در راه پیامبر خدا بودند و تالی تلو معصوم بودند عدالت صحابه درست است؛ اما هر صحابی صرف اینکه صحابی بوده عادل نخواهد بود.
ترویج این تفکر باعث می‌شد ظلم‌هایی که برخی صحابه داشتند توجیه بشود و از معرض انتقاد خارج گردند. این تفکر که مخالفت با امیر حاکم بر جامعه حرام است، تفکر مخربی است، هر امیری که امیر بر حق نیست در قدرت می‌ماند در حالی که از بزرگترین امر به معروف‌ها و نهی از منکرها ایستادگی در برابر حاکم ظلم و جور است.
این‌ها تفکرهایی بودند که بقای حکومت بنی‌عباس و بنی‌امیه را تضمین می‌کردند، به همین دلیل هم برای ترویج‌شان هزینه می‌کردند، مدارس علمیۀ خاصی ساختند و این اندیشه‌ها ترویج می‌شد.
یکی از ابعاد سیاسی و راهبردی مکتب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) در مدینه این بود که یکی از اضلاع دستگاه ظالمانۀ خلافت بنی‌امیه و بنی‌عباس یعنی آن پشتوانۀ علمی را بزنند. با مقابلۀ فقه شیعه در برابر مفاهیم قیاس و استحسان، مسائل مرسله این پشتوانۀ مهم از دسترس آن‌ها خارج می‌شد و تشکیل حوزۀ اسلامی امام صادق در مدینه بُعد مبارزاتی بسیار جدی داشت.
نسبت مدیریت چرخۀ علم و علم مدرن چیست؟ آیا علم مدرن دغدغه‌اش کشف حقیقت بوده و بعد به انحراف رفته است یا از اساس جریانی دیگری در کار است؟

معتقد هستیم نقدی که به علم مدرن وارد است، این علم فقط به خطا نرفته بلکه دست‌های جریان سیاسی و جریان علمی در دستان هم بوده و آن جریان یهودی مسیحی و مدرن غرب است که چنین علمی را متناسب با اهداف و ارزش‌های خودش ایجاد کرده و در جهان ترویج می‌کند.
تحقیقی داشتم که به مدت شش سال ایده‌پردازی و مطالعاتش طول کشید، به مدت یکسال هم نوشتن و روی کاغذ آمدنش طول کشید و الآن حدود دو سال است که در دست مطالعات تکمیلی و در معرض دید و نظر اساتید و کارشناسان قرار گرفته است. در این تحقیق مفصلا نشان دادم که چطوری جریان غرب سلاحی به نام علم می‌سازد که استمرار و بقای دستگاه استعماری با همین چرخۀ علمی است و نسخۀ جدیدتر و بروزتر استعمار یعنی استعمار فرانوی علمی ایجاد شده است.
آغاز علم جدید ریشه در ارزش‌ها، باورها و منافعی دارد که دو و نیم قرن الی سه قرن پیش از آن که متفکران غربی دست به قلم شوند آغاز می‌شود، این مدت زمان طول می‌کشد تا یکسری از رفتارها، باورها، ارزش‌ها و فرهنگ‌ها و منافع به وسیلۀ عده‌ای تبدیل به نوشته، اندیشه، کتاب، مقاله و مباحث شبه‌علم شود.
برای پیوند میان علم و نظام استکبار و استعمار غربی باید از آغاز غرب شروع کنیم که در سال 1402 میلادی است، زمانی که بقایای حکومت اسپانیا، یعنی حکومت اسلامی اندلس در شهر غرناطه از بین می‌رود و در همان سال کاروانی به سمت غرب حرکت می‌کند، جایی که بعدها آمریکا نامیده شد و چند سال بعد کاروانی به سمت شرق یا هندوستان اسلامی حرکت می‌کند و سلسله اسلامی گورکانیان هند را در کشمکشی حدودا سیصدساله به اضمحلال می‌کشاند و مستعمرۀ بریتانیا می‌شود.
این جریان چندصدساله در قرن هجدهم کم‌کم به این نتیجه می‌رسد که باید تبدیل به علم شود و در نهضت روشنگری اسکاتلند که بیشتر در شهر ادینبرو یا ادینبرا مستقر است به وسیلۀ افرادی که خواهم گفت، به صورت مکتب علمی درمی‌آید، نهضت روشنگری اسکاتلند(Scottish Enlightenment) در قرن هجدهم در سال‌های حدود 1720 در منطقۀ جغرافیایی اسکاتلند و بریتانیا و تا حدودی در فرانسه، یعنی در اروپا شکل می‌گیرد همانجایی که ذی‌نفع این جریان غارتگری و نگرش جدید به انسان است و با افرادی مانند دیوید هیوم، آدام اسمیت، ریکاردو، جان لاک و فرانسیس بیکن پیش می‌رود.
بزرگان جریان لیبرالیسم، در افرادی مثل جان لاک تبلور پیدا می‌کند اما لاک مهم‌ترین و اولی‌ترین نظریه‌پرداز سیاسی لیبرالیسم نیست، بلکه پیش از او فرانسیس بیکن اولین حرف‌ها را می‌زد، نهضت روشنگری اسکاتلند در قرن هجدهم به یک نهضت تبدیل می‌شود و شاخ و برگ پیدا می‌کند و کم‌کم در علوم دیگر منتشر می‌شود، می‌توانیم جدی‌ترین آغازها را در اندیشه فرانسیس بیکن پیدا بکنیم.
بعدها به وسیله لاک، هابز، روسو، مونتسکیو و دیگران این جریان را پیش می‌برند، شخصی به نام دیوید هیوم، جریان تولید علم را مدیریت می‌کند، هیوم اهل اسکاتلند است و در بریتانیا زندگی می‌کند و متعلق به خاندان استعماری هوم یا هیوم است. برادرش جان هوم از بزرگان استعمار اسکاتلند است که مشغول غارت مردم مظلوم در قارۀ آمریکا است و بعدها این خانواده سهم جدی در استعمار غرب دارد و از آن خود می‌کند.
دیوید هیوم کسی است که از بزرگ‌ترین کافران و زندیق‌های اعصار است و آشکارا کفر خودش را فریاد می‌زد و برای آن توجیهات علمی می‌نوشت، کتابی دربارۀ سرشت آدمی و کتابی دربارۀ نظم طبیعی و طبیعت‌گرایی دارد که از اندیشه‌های یهودی ماسونی است. نمی‌خواهم بگویم هیوم یهودی یا ماسون است چون برایش سندی ندارم اما اندیشه‌هایش کاملا یهودی و ماسونی است.
یکی از بزرگ‌ترین ماسون‌های زمان به نام شوالیه رمزی از آن دفاع می‌کند، دیوید هیوم فقط خودش یک اندیشمند یا اندیش‌ورز نیست، نقش او مدیریت تولید علم در نهضت روشنگری اسکاتلند است، او بود که جوهرۀ لیبرالیسم را که قبلی‌ها و خودش نوشته بودند و داشت کامل می‌شد در رشته‌های تخصصی مختلف جاری و ساری کرد و توانست تولید کتاب‌هایی را مدیریت کند. می‌خواستند در رشته‌های تخصصی لیبرالیسم را متجلی کنند، یکی از این رشته‌ها تاریخ بود که با مدیریت ادوارد ابین بود بود که تاریخ یونان باستان نوشته شد و نگاهی متفاوت به تاریخ دنیا و غرب داشت، همان نگاهی که امروز بر ما حاکم است و روم و یونان باستان را اوج پیشرفت در تاریخ می‌دانیم.
در اقتصاد آدام اسمیت کار را پیش برد، او از اقوام هیوم بود که وی را به این کار گماشت. آدام اسمیت کتاب ثروت ملل را نوشت و دستمزدش را هم یکی از سیاستمداران انگلیسی به نام چارلز تاونشند تأمین کرد و خاندان دوکای باکلو این تأمین مالی را ادامه دادند که از مهم‌ترین خاندان‌های ماسونی بریتانیا هستند. کتاب ثروت ملل که کتاب پایه در علم اقتصاد لیبرال است نوشته شد، اسم کامل این کتاب «بررسی یا مقدمه‌ای بر ریشه‌ها و ماهیت ثروت ملل»(An Inquiry into the Nature and Causes of the Wealth of Nations) است.
این کتاب نوشتۀ محققانه‌ای نیست که نویسنده خواسته باشد برای کشف حقیقت آن را نوشته باشد، بلکه یک پروژۀ تحقیقاتی سفارشی از طرف شبکۀ ماسونی و انحصارطلب بریتانیا است که در رأس آن «چارلز تاونشند» و دوک سوم باکلو قرار دارند، مدیر محتوایی پروژه دیوید هیوم است، خدمتی که آدام اسمیت باید انجام بدهد نوشتن این کتاب است، حقوق قابل توجه مادام العمری هم به آدام اسمیت تا پایان عمرش به صورت سالانه می‌دهند. همچنین مدیریت بر گمرک بسیار پولساز شهر ادینبرا در اسکاتلند را به اسمیت دادند.
مدت زمان پروژه و آماده شدنش حدود 12 سال طول کشید و پایه‌گذاری اقتصاد لیبرال در این پروژه انجام شد و توانست لیبرالیسم اقتصادی را بسازد. این نمونه‎‌ای از کار تشکیلاتی و شبکه‌ای برای مدیریت علم بود. همین تشکیلات بود که کلوپ‌ها و انجمن‌های مختلف را درگیر خودش کرده بود، سفارش‌دهندگان، نویسندگان، مدیران پروژه، پشتوانه‌های مالی و چاپخانه‌هایی همراه کرده بودند، مترجمانی که کتاب‌ها را به زبان‌های مختلف ترجمه می‌کردند، مهم‌ترین بنگاه چاپ و انتشارات برای آقای استراهان بود که چاپ این‌ها را بر عهده داشت.
کتاب ثروت ملل در مدت کمتر از ده سال، به چندین زبان دنیا ترجمه و منتشر شد و انجمن‌هایی پشتیبان این حرکت هستند، انجمن اقتصاد سیاسی دیوید کوچران که اسمیت متعلق به آنجا است و در آن کار می‌کند و کوچران آن را تأمین مالی می‌کند، یکسری بازرگانان استعماری در اینجا ذی نفع هستند، مثل اینگرام و کوچران که تاجران بزرگ مستعمراتی برده و تنباکو و… بودند.
مراکز علمی هم در کنار این جریان از قبل ایجاد شده بود و به موازات این جریان مثل انجمن سلطنتی لندن برای توسعۀ علوم تجربی، مثل حوزۀ علمی ادینبرا، آکسفورد و مراکز علمی به این جریان اضافه شد، انجمن اقتصاد سیاسی لندن همراه با انجمن اقتصاد سیاسی کوچران، مدرسه اقتصاد لندن، دانشگاه ییل که به نام الیهو ییل از بزرگان استعمار هند نامگذاری شده بود، از جمله این مراکز بودند.
این جریان در زمان ما هم در رشته اقتصاد ادامه دارد و مراکزی وجود دارد که چرخۀ تولید و انتشار و تربیت نیرو برای این علم استعماری را دنبال می‌کنند. در زمانۀ ما مدرسه اقتصاد لندن که به آن اشاره کردیم، دانشگاه شیکاگو، دانشگاه ام‌آی‌تی، دانشگاه استنفورد، دانشگاه سوآس، دانشگاه گلاسکو، از مهم‌ترین مراکز پیشبرد این علم استعماری اقتصاد هستند. افرادی مانند میلتون فریدمن، گری بکر و هایک بزرگان این جریان در زمان ما هستند.
محتوای این جریان اندیشه‌ای به نام اقتصاد و تجارت بازار آزاد است که جریان استکباری در جهان را تضمین می‌کند. این اندیشه می‌گوید دولت‌ها و دین نباید در اقتصاد حضور داشته باشند و از آن طرف نباید جلوی حضور بخش دارای اعتبار و سرمایه و ثروت اقتصاد را بگیریم و همۀ تحولات در اقتصاد باید به دست سرمایه‌داران رقم بخورد. سرمایه‌داران باید برای منافع خود آزاد باشند تا اقتصاد پیشرفت بکند و این دقیقا همان خواسته‌های نظام استعماری و استکباری حاکم بر اقتصاد غرب است. این اندیشه باعث می‌شود که موانع سر راه حرکت جریان سرمایه‌سالار مانند دولت‌ها و وضع تعرفه‌ها، ایجاد این‌ها همگی از بین بروند. هنوز هم که هنوز است این جریان در دنیا برای خودش حیات دارد و جریان غالب در علم اقتصاد است. دانشگاه‌ها و دانشکده‌های مختلف، جایزۀ نوبلی که به این جریان داده می‌شود، روند استانداردسازی برای کتاب‌های درسی و تربیت دانشجو، بخشی از چرخۀ تولید علم اقتصاد طاغوتی است که با منافع استکبار و استعمار در همۀ دنیا پراکنده شده است.
در ایران هم در بخشی مراکز پایگاه دارد و فضای غالب دانشکده‌های اقتصاد در کشور همین اندیشه‌ها است، کسانی هم که در این شبکه تحصیل می‌کنند، دانسته یا نادانسته در این چرخۀ تولید علم دارند ایفای نقش می‌کنند و به کار گرفته می‌شوند.
کارکرد مهم این جریان شبه‌علمی شسکتن مقاومت ملت‌ها در برابر استعمار و استکبار اقتصادی است. این علم نه حتی یک ارزش انسانی و نه یک وظیفه ملی بلکه یک رذیلت علمی به حساب می‌آید و کسی که بخواهد در برابر توجیهات این جریان سرمایه‌سالار بایستد به عنوان کسی که ضد علم است قلمداد کرده و به او حمله می‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *