کتاب دین در سینمای شرق و غرب اگرچه طرف قرارداد با مرکز پژوهشهای صداوسیما بود و حدودا برای آن 4میلیون حق التألیف به استاد فرجنژاد و شاگردان داده شد اما در نهایت با تعلل کردن در چاپ و سپس تصمیم به چاپ نکردن و در نهایت گرفتن نیمی از کتابهایی که استاد فرجنژاد با قرض گرفتن و هزینه شخصی خودش به مبلغ 15میلیون چاپ کرده بود باعث شد در واقع 3.5 میلیون تومان سود کند و روایتی باشد از مظلومیت نیروهای انقلابی در نهادهای جمهوری اسلامی.
آغاز همکاری شما با صدا و سیما از کجا بود؟
کسی به نام آقای دکتر پهلوانیان در دانشگاه صداوسیمای قم بودند که رئیس مرکز پژوهشهای صداوسیما بودند. به واسطهای محمدحسین را میبیند و بعد میگوید که جزوات گروه شهیدآوینی را دیده است. به محمدحسین فرجنژاد میگوید شما که دارید کار نقد فیلم انجام میدهید، بیایید صهیونیسم و رسانه را به عنوان یک کارگروه پژوهشی در مرکز پژوهشها راهاندازی کنید.
در قدم اولی که در مرکز پژوهشهای صداوسیما رفتیم، بازخورد به شدت منفی و حتی تقابلی و تمسخری از سوی اساتید مرکز پژوهشهای صداوسیمای قم گرفتیم. خیلی از این اساتید روحانی یا طلبه بودند اما نگاهشان به آثار سینمایی صرفاً فنی و فرمالیستی بود و اصلاً نقد محتوایی را قبول نداشتند.
ما برای شروع راهاندازی کارگروه صهیونیسم و رسانه که در صداوسیما رفتیم، یک جلسه نقد فیلم هریپاتر یا ارباب حلقهها یا ماتریکس که درست خاطرم نیست کدام بود، برگزار کردیم. در آنجا جلسۀ هفتگی و بعضاً دو یا سه جلسه در هفته بررسی فیلمها هست اما هر گروه پژوهشی و گروههای دانشجویی موضوعات خاص خودشان بودند؛ موضوعات مختلفی بر مبنای سرفصلهای فنی و سینمایی نقد فیلم برگزار میشدند، اما اولین نقد محتوایی را ما داشتیم که به شدت در حد تکفیر حالا تکفیر که میگویم نه تکفیر اعتقادی بلکه میگفتند این چرت و پرتها چیست که شما میگویید!
ما دفاع میکردیم و میآمدیم مستنداتی که داشتیم ارائه میکردیم؛ ولی چون نگاه آنها کاملاً بر مبنای فرم بود قبول نمیکردند و نمیتوانستند بپذیرند. دکتر پهلوانیان پیشنهاد دادند که در اینجا یک دوره تحلیل محتوا و رسانه برای شما برگزار میکنیم، شما که دارید نقد محتوایی میکنید با فرم هم آشنا بشوید و تحلیل محتوایتان مبتنی بر ارجاعات فرمی هم باشد تا کمتر بتوانند به شما گیر بدهند.
ما که میخواستیم کار خودمان را بکنیم و برای ما فرقی نداشت چه آقایان قبول بکنند و چه قبول نکنند. با این استدلال قرار شد که در جلسات تحلیل رسانه یا آشنایی با فرم و ساختار فیلم شرکت کنیم.
اساتید متعددی داشتیم که با آنها کار میکردیم و همان اساتیدی که ما را نقد کردند و زیر بار نمیرفتند، استادهای ما بودند. محمدحسین یکبار آقای سعید مستغاثی را دعوت کرد. ما ردپایی در سینما و تلویزیون نداشتیم اما آقای مستغاثی دو یا سه برابر افرادی که آن جا بودند تقریباً کار رسانهای کرده بود، فیلم کار کرده بود و با دوربین و ضبط و صدا و تصویر کار کرده بود.
جلسه نقد هریپاتر گذاشتیم و ایشان آمد و صحبت کرد. وقتی صحبت کرد، همان اساتیدی که به ما اشکال کرده بودند به ایشان میگفتند که این از این طریق تصویر در نمیآید. ایشان جواب میداد که آقا تصویر را رها کن و جهان داستان را دریاب و دقیقاً همان نقد محتوایی بکن. آقای مستغاثی که آمد چنان برجک اینها را کوبید که تقریباً آن حساسیت و گارد کم شد؛ البته بعضی از اساتید تا آخر هم قبول نمیکردند اما دیگر حداقل تمسخر و کارشکنی نمیکردند.
تقریباً دو الی سه سال در صداوسیما رفتیم و دورۀ تحلیل فرم و محتوا دیدیم، از فیلمنامهنویسی و داستان شروع کردیم. میزانسن، فیلمبرداری، صدابرداری و بحثهای کارگردانی را دیدیم، چون قبلاً این دوره نبود، ما تا آخر دوره آنجا بودیم و بعد از ما هم که آقای پهلوانیان از آنجا رفت و مسؤولش عوض شد. دورۀ خیلی خوبی بود و من اطلاع دارم بعد از ما این دوره یکبار دیگر برگزار شد.
فکر خیلی مهم است، ما در بستر آن فکر در دوره شرکت کردیم، شاید بعدها در دوره دیگر این کلاسها مباحثش فقط روی فرم برود. ما داشتیم فرم یاد میگرفتیم که از فرم در خدمت محتوا استفاده کنیم، این خیلی مهم بود حالا شاید امکان داشته باشد درگیر آن بشوند.
از ما خواسته شد بر این اساس که کارگروه صهیونیسم و رسانه هستیم، کار هم بکنیم، و بیاییم یکسری پروژه تعریف بکنیم. از آنجایی که ما از یهود بینالملل و هالیوود و صهیونیسم میگفتیم خیلی حساسیتبرانگیز بود، با یکی دو کار سبک برای نشریه رواق اندیشه کار را در صداوسیما شروع کردیم.
شروع اولین کار با تحلیل سریال مدار صفر درجه
اولین کاری که ما انجام دادیم چون به صهیونیسم و یهود برمیگشت، مقالهای دربارۀ سریال مدار صفر درجه بود. کاری که من، آقای قشقایی و فرجنژاد شروع کردیم. کل فیلم را دیدیم و چندین جلسه کارگاهی برگزار کردیم و از اساتید مختلفی استفاده کردیم، مقالهای آماده شد که فکر کنم در دو یا سه شماره نشریه رواق اندیشه چاپ شد.
این مقاله چاپ شد و بعد از چاپ هم همایش کارگاه مانندی داشت که خیلی سر آن بحث و گفتگو شد. مقاله دربارۀ اندیشه کارگردان و درونمایه فیلم بود که نقدی محتوایی بود، البته در آن فیلم کاری با صهیونیسم نداشتیم اما اندیشهها و لایههای زیرینش مثل مثلث عشقی که صداوسیما الآن دارد در تلویزیون خیلی راحت پخش میکند، آن موقع مثل الآن مطرح نبود و قبحشکنی نشده بود.
سریال مدار صفر درجه جزو سریالهای الف و بهشدت هزینهبر بود. من یادم است زمانی که آن را ساختند هزینه میلیاردی داشت و آن زمان خیلی هزینهاش بود، هزینه چند سریال را داده بودند که مدار صفر درجه تولید بشود. فیلم زمانی پخش میشد که احمدینژاد بحث هولوکاست را مطرح کرده بود و هجمه بسیاری علیه ایران در حوزه یهودستیزی بود.
در این فیلم کمک ایران به یهودیها را نشان میداد که یهودیهای لهستان به ایران آمده بودند، فیلم جنبه سیاسی هم داشت اما اندیشههای پنهانی کارگردان مانند پلورالیسم، بیخدایی و عشق انسانی، در شعر تیتراژ اشاره شده بود و در مقاله هست، مهم بود.
سریال دکتر قریب؛ تحریف و تقلیل دکتر قریب به مذهبی سکولار غیرانقلابی
برای کار دوم سراغ سریال روزگار قریب رفتیم. وقتی شخصیت دکتر قریب را بررسی کردیم؛ دیدیم دکتر قریب یک شخصیت کاملاً انقلابی، مذهبی و انقلابی است. دکتر قریب این بود ولی در فیلم انقلابی بودن ایشان را کاملاً حذف کرده بودند و مذهبی بودنش هم یک مذهبی خنثی و کمرنگ نشان داده بودند. یک مذهبی کاملاً سکولار که مذهبش فقط برای خودش در کنج خانه است و برای جامعه و اجتماع اهمیتی قائل نیست.
تمامی خدماتی که دکتر قریب در جامعه کرده بود، با آن پشتوانه اسلامی و دینی بود که همه را به پای انسانیت ایشان زده بودند و کاملاً سکولارش کرده بودند؛ این خیلی برای ما سخت بود، متن اولی که نوشتیم با آقای فرجنژاد یک متن خیلی تندی بود که خود محمدحسین متن را سه چهار بار تعدیلش کرد و میگفت نمیشود این را چاپ کرد.
داستان سریال دکتر قریب برای زمانی است که تضاد بین ورود سیستم جدید آموزشی به ایران را داریم، سیستمی که دایر بر مدارس است و سیستم مکتبخانه که سیستم آموزشی ما بوده را نفی میکند. تاریخ را که بررسی میکنیم در آن سیستم جدید واقعاً بهائیها نقش پررنگی داشتند؛ در سیستم مدارس که اولین بار در ایران آمد بهائیها نقش خیلی مهمی داشتند؛ در فیلم این تضاد بین مکتبخانه و مدارس را نشان داده است اما بهائیت را نشان نمیدهد.
یعنی میگوید مردم به دلیل مخالفت با این سیستم جدید مدارس را آتش زده و معلمها را کتک میزنند. اینها در این سریال آمده اما واقعیت این است که بهاییها آنجا بودهاند، در تاریخ ثبت و ضبط شده است و علماء با آنها مقابله کردند.
بهائیت نقش داشت ولی در فیلم روزگار قریب این قسمتی که بهاییها بودند را حذف کرده است و از آن دفاع میکند و مردم و متدینها را که با آنها برخورد میکردند یک مشت آدم وحشی عوام متعصب بدون اطلاع احمق نشان داده است. متأسفانه این در فیلم روزگار قریب هست، جای کار داشت که حوزه حراست صداوسیما باید جلوی آن را میگرفتند؛ ولی آنها یا خودشان نفعی داشتند و یا اینکه اطلاعی نداشتند. خوشبینانه آن را بگوییم که نمیدانستند و تاریخ را هم کسی زحمت نمیکشد برود بخواند. شما تا وقتی که این را از چندده منبع معتبر بررسی نکنید نمیتوانید قطع و جزمی بگویید که واقعاً بهائیت در آنجا نقش داشته است.
روزگار قریب را کار کردیم، یکی دو تا کار در حوزه داخلی کار کردیم، محمدحسین همزمان داشت در نشریه رواق اندیشه بحث مقالات نمادهای اسطورههای صهیونیستی در سینما را مینوشت که بعدها این کتاب اسطورههای صهیونیستی در سینما شد. آن موقع مقاله به مقاله در هر نشریه داشت چاپ میشد، آن کار را که کار کرد و تبدیل به کتاب کرد، کتاب ارزشمند و دقیقی بود که چند بار رتبه آورد./501
/پایان بخش اول مصاحبه با استاد عربسالاری