اخبار روز

ورود / عضویت

انقلاب اسلامی؛ نقض‌کننده محاسبات مارکس

در اندیشه مارکسیسم، روحانیت شعبه‌ای از دین است و به عنوان پیاده‌رو‌های نظام، مبلغ دین به شمار می‌روند و در نتیجه، همواره طبق سیاست طبقه استثمارگر فعالیت می‌کنند اما انقلاب بهمن 1357، تمام محاسبات مارکس را به هم زد.

اواخر قرن نوزدهم، سال تولد تفکر جدیدی بود؛ تفکری که توسط کارل مارکس، جامعه‌شناس و فیلسوف آلمانی پایه‌گذاری شد و با کمک فردریش انگلس به حیات خود استمرار بخشید. تفکر مارکسیسم در زادگاه خویش رشد کرد و طرفداران بسیاری یافت. به تدریج، این مکتب توانست نقش خود را در میان قشر دانشجو بیابد و علاوه بر یک تفکر و عقیده مردمی، به مکتبی علمی و فلسفی تبدیل شود.

رواج این مکتب، سبب شد تا آن را به یک متد و مکتب روز تبدیل کند که هر قشری به واسطۀ روحیه انقلابی و هیجانی آن، شیفته‌اش شود و به خود ببالد که عضو چنین مکتبی است.
این وضعیت، نتوانست از جامعۀ اسلامی ایران بگذرد و در آن نفوذ نکند؛ بلکه همچون بیماری شیوع یافت و به یک مد علمی در میان قشر دانسجو رواج یافت. ادامه یافتن این شیوع، موجب سرایت آن در میان مردم عادی جامعه می‌شد و در نتیجه زمینه یک تحول اساسی در بنیان‌های فکری و فرهنگی جامعه آن روز ایران را به وجود می‌آورد.

در این شرایط، افرادی که خطر این مسأله را دریافتند، به واسطۀ ایمان به اسلام و مذهب تشیع، بیکار ننشستند و با حضور در دانشگاه‌ها و برگزاری مناظرات علمی و همچنین بیان آن در منابر و میان مردم عادی، با آن مقابله نمودند.

آن‌ها توانستند این غده سرطانی را از جامعه اسلامی بیرون کنند؛ اما متأسفانه با ریشه‌یابی و تحلیل برخی شبهات علیه انقلاب و حضرت امام(ره)، شاهد وجود آثار آن تفکر در میان قشر خاصی از جامعه هستیم.

مثلث طبقه حاکم در اندیشه مارکس

برای بیان نفوذ تفکر مارکسیستی در میان شبهات، ناچاریم برخی از اصول این مکتب فکری-فلسفی را بازگو کنیم. طبق این نظریه، جامعۀ اشتراکی، از نخستین جوامع انسانی است که در آن مالکیت در میان افراد وجود ندارد و به نوعی با یکدیگر وحدت و یگانگی دارند.

با رشد ابزارهای اقتصادی، مفاهیمی همچون: «مالک» و «مملوک» ساخته شد و آن وحدت، به کثرت انجامید. افرادی از جامعه که مملوک‌های بیشتری داشتند، به طبقه حاکم یا استثمارگر تبدیل شدند و بالتبع افرادی که وضع اقتصادی نامناسبی داشتند و تقربیا مالکیتی نداشتند، در طبقه محکوم یا استثمارشده قرار گرفتند.

طبقه حاکم به واسطۀ اینکه در تنعم و وضعیت اقتصادی مناسبی به سر می برد، از شخصیتی محافظه‌کار و راضی از وضع موجود و سنت‌گرا برخوردار است که به هیچ عنوان، تمایلی به تغییر جایگاهی که در آن قرار گرفته است، ندارند؛ اما طبقه محکوم، برعکس طبقه حاکم، هیچ‌گاه از اوضاع کنونی خویش راضی نیست و هویتی انقلابی و سنت‌شکن، برای خود برگزیده است؛ یعنی منشأ حرکت تکاملی، وضع اقتصادی است که طبقه‌ای را ساکن و طبقه‌ای را در فکر حرکت فرو می‌برد.

طبقۀ حاکم برای توقف حرکت تکاملی طبقۀ زیردست، در سه چهره، نقش خویش را ایفا می‌کند: دین، دولت و ثروت؛ به عبارتی عامل زور، عامل زر و عامل فریب. به عقاید ایشان، نقش دین، اغفال و فریبِ طبقه محکوم به سود طبقه حاکم است و پیامبران، با تسخیر وجدان طبقۀ انقلابی و نفوذ تفکر آخرت‌گرایی در میان انقلابیون، در جهت منافع حاکمان حرکت کردند.

دین، مردم انقلابی را در یک سنتی قرار می‌دهد که به مزاج حاکمان بنشیند و هویت سنت‌شکنی و تکاملی آنان را تسخیر می‌کند و در گوشه‌ای، آنان را به عبادت و سکون فرا می‌خواند.

انقلاب اسلامی؛ فریاد اشتباه محاسباتی مارکس

در اندیشه مارکسیسم، روحانیت شعبه‌ای از دین است و به عنوان پیاده‌رو‌های نظام، مبلغ دین به شمار می‌روند و در نتیجه، همواره طبق سیاست طبقه استثمارگر فعالیت می‌کنند. اما واقعه‌ای که در 22بهمن ماه سال 1357 به وقوع پیوست، تمام محاسبات مارکس را به هم زد و اندیشه‌ورزهای آنان، به فکر تحلیل این رویداد برآمدند.

انقلاب اسلامی، انقلابی با هویت مذهبی و با رهبری حوزه روحانیت علیه طبقه حاکم بود که بنیان‌های تفکر مارکسیستی را لرزانید و پیروان‌اش را در این فکر فرو برد که چگونه ممکن است افراد یک طبقه، علیه طبقه خویش قیام کنند و به سود طبقۀ مخالف تغییر پایگاه اجتماعی دهند؟! در صورتی که بر اساس جبر اقتصادی تاریخ، چنین چیزی محال است.

آنان برای آنکه خدشه‌ای در اصولشان وارد نشود، این واقعه را چنین تحلیل کرده‌اند که: هیچ‌کس علیه طبقۀ خودش، اقدامی نمی‌کند؛ روحانیت یکی از ابعاد سه‌گانۀ سیستم غارتگر تاریخ است؛ پس کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است و چون جناح حاکم، موجودیت خود را به خطر دیده است، به نیروهای خویش دستور داده تا نقش انقلابی را بازی کنند و از این گرفتاری نجات یابد.
نخستین‌بار این تحلیل در جزوات گروهک جنایتکار فرقان نوشته شد که در صدد تبیین قرآنی از اصول مارکسیستی بودند؛ و در مسیر مخالفت و دشمنی با انقلاب اسلامی، نظام تئوریک خویش را این گونه چیدند و بر این اساس، دست به ریختن خون متفکرانی از جمله شهید آیت‌الله مطهری(ره) زدند.

منابع:
وحی و نبوت، استاد شهید مطهری، انتشارات صدرا
جامعه و تاریخ، استاد شهید مطهری، انتشارات صدرا
تجدید نظرطلبی از مارکس تا مائو، انور خامه‌ای، انتشارات نشر فرزان روز
مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی، رمون آرون، انتشارات علمی و فرهنگی
مارکس و مارکسیسم، چارلز رایت میلز، انتشارات خجسته

/205

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *