طرحواره نقص و شرم | پل عبور به کمال و سایهای بر خودآگاهی | قسمت هشتم
طرحواره نقص و شرم مروری بر قسمتهای پیشین
در قسمتهای پیشین، نقشۀ الگوهای رهاشدگی، بیثباتی، بیاعتمادی، بدرفتاری و محرومیت عاطفی هیجانی را بررسی کردیم و به تأثیرات متقابل میان رسانه و طرحوارههای هیجانی شناختی پرداختیم. تحلیل کردیم که چگونه رسانهها با استفاده از ابزارهای مختلف این الگوها را در ذهن و رفتار مخاطبان شکل میدهند. در این روند، رسانهها از طریق تکرار پیامها و داستانسرایی، الگوهای تکرارشوندهای مانند اضطراب یا بیاعتمادی را تقویت میکنند و الگوهای خود آسیبرسان خاصی از رفتار را در مخاطبان پدید آورده و تقویت میکنند.
همچنین به این نکته اشاره کردیم که چگونه دولتها از رسانهها به عنوان ابزاری در دست خود بهره میگیرند تا طرحوارههای هیجانی شناختی ناسازگار را در جهت منافع خود فعال کنند. این منافع کثیف شامل حفظ قدرت، ایجاد حس وابستگی یا ترس در مخاطبان و منحرف کردن توجه جامعه از مسائل مهم است. از طریق ایجاد شرایطی که مخاطبان همواره احساس ناامنی یا بیاعتمادی کنند، دولتها میتوانند کنترل بیشتری بر افکار عمومی اعمال کرده و مانع از بروز مخالفتها یا تغییرات جدی شوند.
بیان کردیم که در این راستا حتی کمپانیهای بزرگی مثل دیزنی و پیکسار نیز نقش خود را ایفا میکنند. با آنکه این شرکتها بهظاهر تولیدکنندگان فیلمهای خانوادگی و کودکانه هستند، اما پیامها و داستانهای آنها نیز بهنوعی بازتابدهندۀ منافع قدرتهای حاکم و سازوکارهای سلطهجویانه است. برای مثال برخی از فیلمها و انیمیشنهای دیزنی و پیکسار از طریق روایتهای سادهشده یا کلیشهای مخاطبان را به سوی پذیرش نابرابریها، قدرتهای برتر و یا حتی ایدهآلسازی زندگی سرمایهدارانه هدایت میکنند. این نوع داستانها بهطور نامحسوس از الگوهای هیجانی خاصی مثل ترس از شکست، احساس کمبود یا نیاز به تأیید دیگران استفاده میکنند تا مخاطبان خود را به شکلی نرم و غیرمستقیم به پذیرش وضعیت موجود وادار کنند.
در این قسمت به بررسی تأثیر متقابل بین رسانهها و الگوی نقص و شرم پرداخته و بیان میکنیم که رسانهها چگونه پیامهای ناهوشیار خودشان را برای تقویت و ایجاد طرحوارۀ نقص و شرم به واسطۀ آثار شرکتهای تولیدکننده به مخاطبان در جهت رسیدن به منافع خود منتقل میکنند.
مفهوم نظری و پاتوفیزیولوژی
الگوی نقص و شرم به مجموعهای از باورها و احساسات منفی در مورد خود اشاره دارد که فرد در نتیجۀ تجربیات گذشتۀ دوران کودکی شکل میدهد. این الگو معمولاً در پاسخ به تحقیر، انتقاد یا عدم پذیرش از سوی والدین یا دیگر افراد مهم در زندگی فرد شکل میگیرد و موجب میشود فرد خود را ناقص، ناکافی یا بیارزش ببیند.
تحقیقات نشان میدهد که الگوهای ناسازگار مانند نقص و شرم با طیف وسیعی از مشکلات روانشناختی نظیر افسردگی و اضطراب مرتبط است. بهعنوان مثال، در مطالعهای مشخص شد که 68 درصد از افراد مبتلا به افسردگی، الگوی نقص و شرم را تجربه میکنند(Smith et al., 2015). فرد مبتلا به این طرحواره باور دارد که ذاتاً ناقص است و اگر دیگران او را بشناسند طرد خواهد شد.
این الگو بهشدت با عزت نفس پایین مرتبط است و در بسیاری از اختلالات روانشناختی مانند اضطراب اجتماعی نقش دارد. از نظر زیستشناختی، این الگو ممکن است به ناهنجاری در فعالیت قشر پیشپیشانی و سیستم لیمبیک مرتبط باشد، جایی که هیجانات منفی مانند شرم و خجالت پردازش میشود. مطالعات نشان دادهاند که بیش از 40٪ افراد با اختلالات اضطرابی دچار طرحواره نقص و شرم هستند و این طرحواره در بیش از 60٪ افراد مبتلا به افسردگی ماژور دیده میشود(Smith & Jones, 2015)
علل و پدیدایی
الگوی نقص و شرم ناشی از ترکیب عوامل محیطی و ژنتیکی است. عواملی که میتوانند در پدیدایی این الگو نقش داشته باشند شامل:
- انتقاد و سرزنش مداوم: کودکانی که بهطور مداوم از طرف والدین یا معلمان خود سرزنش و تحقیر میشوند، به این باور میرسند که ذاتاً ناقص یا ناکافی هستند. کودک نمیتواند بفهمد که والدین اشتباه میکنند؛ بنابراین اشتباه والدین را به خود و تواناییهای خود باز میگرداند.
- مقایسههای منفی: والدینی که فرزندان خود را با دیگران مقایسه کرده و توقعات بیش از حدی از آنها دارند، میتوانند این الگو را تقویت کنند.
- تجربیات سوءاستفاده: کودکان قربانی سوءاستفادههای عاطفی، جسمی یا جنسی به شدت در معرض شکلگیری الگوی نقص و شرم قرار دارند.
- بیتوجهی هیجانی: کودکانی که نیازهای هیجانی آنها توسط والدین برآورده نمیشود، ممکن است احساس کنند که چیزی در وجودشان باعث میشود تا دوستداشتنی نباشند.
مطالعات نشان میدهد افرادی که در دوران کودکی مورد سوءاستفاده عاطفی قرار گرفتهاند، سه برابر بیشتر در بزرگسالی به الگوی نقص و شرم دچار میشوند(Brown et al., 2016). فعال شدن الگوی بیاعتمادی بدرفتاری تأثیر قابل توجهی در شکلگیری و تقویت الگوی نقص و شرم دارد؛ زیرا این دو الگو بهطور متقابل یکدیگر را تغذیه میکنند و تجربههای منفی گذشته را در ذهن فرد تثبیت میکنند.
تقویت حس ناامنی و بیارزشی: افرادی که در کودکی یا نوجوانی مورد بدرفتاری قرار گرفتهاند یا به دیگران بیاعتماد بودهاند، این تجربیات منفی را بهعنوان شواهدی از نقص یا ارزش پایین خود تفسیر میکنند. برای مثال اگر فردی توسط والدین یا نزدیکانش تحقیر یا مورد سوءاستفاده قرار گیرد، به این باور میرسد که من لایق این رفتار هستم یا من به اندازه کافی خوب نیستم. این افکار و باورها بهطور مستقیم به تقویت الگوی نقص و شرم کمک میکنند.
شکلگیری چرخه معیوب: بیاعتمادی به دیگران باعث میشود فرد از روابط صمیمی یا تعاملات اجتماعی دوری کند که به نوبۀ خود احساس تنهایی و شرم را تقویت میکند. فرد تصور میکند که اگر بهخاطر نقصهای شخصیتی و اختصاصی خود از دیگران دوری میکند، این نقصها واقعی و تأییدشده هستند. در نتیجه با هر برخورد یا تجربۀ منفی، احساس شرم و نقص بیشتری در فرد ایجاد میشود.
پیشبینی شکست در روابط: فردی که دارای الگوی بیاعتمادی بدرفتاری است، معمولاً انتظار دارد که دیگران به او خیانت کنند یا او را تحقیر کنند. این انتظارات منفی باعث میشود فرد بهطور ناخودآگاه در روابط خود طوری رفتار کند که این پیشبینیها به حقیقت بپیوندند. بهعنوان مثال ممکن است فرد بهطور بیشازحد به دیگران اعتماد نکند یا در روابطش بیش از حد محتاط باشد که در نهایت به ناپایداری و شکست در روابط منجر میشود. این شکستهای مکرر به تقویت باورهای فرد در مورد نقص و ناتوانی او دامن میزند.
نشانههای شناختی، هیجانی و رفتاری
الگوی نقص و شرم به سه مؤلفه اصلی تقسیم میشود:
- شناختی: فرد باور دارد که من ناقص و بیارزش هستم یا اگر دیگران مرا بشناسند، مرا طرد خواهند کرد. این باورها ممکن است به شکل جملاتی مانند من بهاندازه کافی خوب نیستم یا من همیشه شکست میخورم در ذهن فرد تکرار شوند.
- هیجانی: افراد با این طرحواره احساسات شدیدی از شرم، خجالت و ناامنی تجربه میکنند. این احساسات ممکن است باعث اضطراب اجتماعی و حتی افسردگی شود.
- رفتاری: این طرحواره باعث میشود فرد از موقعیتهای اجتماعی دوری کند یا رفتارهایی انجام دهد که بهطور افراطی به دنبال تأیید و پذیرش دیگران باشد.
بررسیها نشان دادهاند که افراد دارای این طرحواره بهطور متوسط 70٪ بیشتر از افراد بدون این طرحواره در موقعیتهای اجتماعی اضطراب و ناامنی را تجربه میکنند(Garcia & Taylor, 2017).
سبکهای مقابلهای الگوی نقص و شرم
افراد دارای طرحواره نقص و شرم از سه مکانیزم اصلی برای مقابله با این احساسات منفی استفاده میکنند؛
تسلیم(Surrender)
فرد این طرحواره را بهعنوان واقعیت خود میپذیرد و بهطور ناخودآگاه به گونهای رفتار میکند که این طرحواره را تقویت میکند. او با جذابیت طرحوارهای که در قسمت چهارم به توضیح آن پرداختیم دائماً جذب افرادی میشود که او را تمسخر میکنند یا احساس ناکافی بودن به او میدهند.
مثال بالینی: فردی که دارای طرحواره نقص و شرم است، ممکن است بارها و بارها جذب افرادی شود که او را تحقیر میکنند یا به او احترام نمیگذارند. این افراد با انتخاب شریکهای عاطفی ناسالم بهنوعی تجربیات منفی گذشتۀ خود را بازآفرینی کرده و طرحوارۀ نقص خود را تأیید میکنند. در نتیجه روابط آنها با شکست مواجه میشود و باورهای منفیشان تشدید میشود.
اجتناب(Avoidance)
فرد از موقعیتهایی که ممکن است باعث فعال شدن طرحواره نقص و شرم شود دوری میکند.
مثال بالینی: فردی که از طرحوارۀ نقص و شرم رنج میبرد ممکن است از حضور در جمعهای بزرگ یا روابط عاطفی نزدیک خودداری کند تا از احساس خجالت یا طرد شدن جلوگیری کند. این اجتناب میتواند منجر به انزوای اجتماعی و مشکلات در روابط بینفردی شود.
جبران افراطی(Overcompensation)
در این حالت، فرد بهشدت در جهت مخالف طرحواره خود عمل میکند و تلاش میکند تا نقصهای درونی خود را با رفتارهای افراطی جبران کند.
مثال بالینی: فردی ممکن است برای جلب تأیید دیگران بهشدت تلاش کند تا موفقیتهای بزرگ شغلی یا تحصیلی کسب کند. او ممکن است نیاز به تأیید مداوم از دیگران داشته باشد و بهطور افراطی برای جلب توجه و احترام تلاش و تقلای ناشیانه کند. این رفتار میتواند باعث استرس زیاد و فروپاشی روانی در فرد شود چون اگر پذیرفته نشود و همانندسازی او با گروهها با طرد همراه باشد رهاشدگی بیثباتی را تجربه خواهد کرد.
بر اساس پژوهشی بیش از 50٪ افراد با طرحوارۀ نقص و شرم از مکانیزم اجتناب استفاده میکنند، در حالی که حدود 30٪ به جبران افراطی روی میآورند(Martin & Lee, 2019).
اثرات طولانیمدت و پاتولوژی الگوی نقص و شرم
طرحوارۀ نقص و شرم در صورت عدم مداخلۀ درمانی میتواند به مشکلات روانشناختی گستردهای منجر شود. افرادی که با این الگو دستوپنجه نرم میکنند در معرض خطر بالاتری برای اختلالات اضطرابی، افسردگی ماژور و اختلالات شخصیت اجتنابی قرار دارند. به علاوه روابط بینفردی آنها اغلب ناپایدار و ناسالم است؛ زیرا آنها یا از روابط عاطفی اجتناب میکنند یا بهشدت به دنبال تأیید دیگران هستند. پژوهشها نشان میدهند که افراد با طرحواره نقص و شرم دو برابر بیشتر از سایرین در معرض افسردگی قرار دارند و خطر ابتلا به اضطراب اجتماعی در این افراد چهار برابر بیشتر است (Harrison et al., 2020).
الگوی نقص و شرم در رسانه
رسانهها نقش بسیار مهمی در تشدید این الگوها ایفا میکنند. یکی از مکانیزمهای کلیدی این تأثیرگذاری ترویج استانداردهای غیرواقعی و غیرقابل دسترسی از زیبایی، موفقیت و سبک زندگی است. برای مثال رسانهها بهطور مداوم تصاویری از بدنهای ایدهآل، زندگیهای لوکس و روابط عاشقانه بیعیبونقص به نمایش میگذارند که بهطور غیرمستقیم به مخاطبان این پیام را میدهد که اگر آنها چنین ویژگیهایی ندارند، ناقص و ناکافی هستند.
تحقیقات نشان میدهد که استفاده بیش از حد از رسانههای اجتماعی مانند اینستاگرام با افزایش احساس ناکافی بودن و عزتنفس پایین مرتبط است؛ بهطوری که 74درصد از کاربران اینستاگرام احساس کردهاند که تصاویر دیگران آنها را دچار حس نقص و نارضایتی از خود کرده است(Jones & Pittman, 2017)
در کنار رسانههای اجتماعی، فیلمهای تولید شده توسط شرکتهای بزرگی مانند دیزنی و پیکسار نیز بهطور نامحسوس بر شکلگیری و تشدید طرحوارۀ نقص و شرم تأثیر میگذارند. با اینکه این فیلمها معمولاً بهعنوان آثار سرگرمکننده و خانوادگی شناخته میشوند، اما بسیاری از آنها استانداردهایی ایدهآلگرایانه از زیبایی، موفقیت و ارزش فردی را در قالب شخصیتهای قهرمان به نمایش میگذارند. این استانداردها میتوانند احساس ناکافی بودن را در بین مخاطبان کودک و نوجوان، تقویت کنند. تحقیقات نشان داده است که کودکان بعد از تماشای فیلمهایی با قهرمانان ایدهآل از نظر جسمی و ظاهری، بیشتر احتمال دارد که احساس ناکافی بودن کنند و خود را با این استانداردها مقایسه کنند(Levine et al., 2019)
همچنین بسیاری از این فیلمها روایتی را ارائه میدهند که در آن شخصیتها از ابتدا دارای ویژگیهای خاص یا برتریهایی هستند که آنها را از دیگران متمایز میکند. این موضوع میتواند در ذهن مخاطب این پیام را تقویت کند که تنها کسانی که از ابتدا خاص هستند یا تواناییهای ویژه دارند شایسته موفقیت و احتراماند. به این ترتیب کسانی که احساس میکنند این ویژگیها را ندارند، ممکن است بیشتر به الگوی نقص و شرم دچار شوند. مطالعات نشان داده است که کودکان و نوجوانانی که این فیلمها و انیمیشنها را تماشا میکنند، در مقایسه با دیگران بیشتر در معرض شکلگیری طرحوارههای منفی دربارۀ خود قرار دارند(Williams & Thorn, 2018).
این اثرات به طور خاص در نوجوانان و جوانانی که در حال شکلگیری هویت شخصی خود هستند(بحران هویت در برابر سردرگمی نقش شدیدتر است و میتواند تأثیرات طولانیمدتی بر عزتنفس و کیفیت زندگی آنها بگذارد. بر اساس دادههای آماری، 80 درصد از نوجوانانی که بیش از 5 ساعت در روز از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند، از علایم اضطراب و افسردگی رنج میبرند که بهطور مستقیم با طرحوارههای نقص و شرم مرتبط است(Kross et al., 2020)
بتمن در برابر سوپرمن(Batman v Superman: Dawn of Justice)
فیلم بتمن در برابر سوپرمن یکی از آثار برجستۀ دنیای دیسی است که به مقایسهی قدرتها و زیبایی ابرقهرمانان میپردازد. شخصیتهای اصلی بتمن و سوپرمن، بهعنوان نمادهای محبوبیت اجتماعی و قدرت ایدهآل معرفی میشوند. این فیلم بهطور مداوم تصاویری از قدرت بدنی و محبوبیت این شخصیتها ارائه میدهد که ممکن است احساس ناکافی بودن را در بین بینندگان ایجاد کرده و الگوی نقص و شرم را تقویت کند. تحقیقات نشان میدهد که 67 درصد از نوجوانان احساس میکنند که برای به دست آوردن توجه و تأیید دیگران باید مطابق با استانداردهای زیبایی و پذیرش اجتماعی ابرقهرمانان رفتار کنند(Nielsen, 2021).

این فیلم فشارهای اجتماعی برای مطابقت با معیارهای ابرقهرمانی را این گونه ترویج میکند که شخصیتهای اصلی بهطور مداوم در حال رقابت با یکدیگر هستند و این رقابت میتواند به بینندگان این احساس را منتقل کند که برای پذیرش و موفقیت باید به درجات بالایی از قدرت دست پیدا کرده و بعد دست به رقابت بزنند و با شکست رقیب خود میتوانند پذیرش اجتماعی به دست بیاورند و درد و رنج ناهوشیار نقص و شرم را احساس نکنند. این امر به احساسات شرم و نقص در بین مخاطبان منجر میشود؛ زیرا آنها ممکن است نتوانند خود را با این استانداردهای غیرواقعی هماهنگ کنند(Pew Research Center, 2019).
فروزن (Frozen)
انیمیشن فروزن با شخصیت السا تصویری از زیبایی، فرم بدنی و لباسهای خاص همراه قدرت ماورایی در داستانهای دیزنی ارائه میدهد. در این انیمیشن السا با قدرتهای جادویی و زیبایی بینظیر خود بهعنوان شخصیت اصلی نمایان میشود. با این حال فشار برای پذیرش خود و تطابق با استانداردهای زیبایی در شخصیتهای زن به احتمال بالا میتواند به احساس نقص و شرم منجر شود. ایجاد این تفکر و احساس درست که بینی من و سایز کمر من و اعضای صورت من مثل السا نیست از کجا آمده است؟ این پیام ناهوشیاری نادرست و ناهماهنگ با معیارهای منطقی و ایدهآل است که توسط کاراکتر اصلی این انیمیشن منتقل میشود.
در افرادی که زمینه الگوی نقص و شرم وجود دارد بعد از تجربۀ مشاهدۀ این انیمیشن همزادپنداری و همانندسازی با شخصیت اصلی یعنی السا شکل میگیرد. کودکانی که از والدین خود درخواست میکنند لباسها و دفتر نقاشیهایی که عکس السا روی آنها است برایشان خریداری شود. از هر طریقی هدف همانندسازی ظاهر و رفتار خودشان را با شخصیت اصلی حفظ میکنند تا درد و رنج نقص و شرمساری را احساس نکنند(فن پیج السا شدن).طبق آمار، 65درصد از دختران جوان احساس میکنند که برای زیبا به نظر رسیدن باید به استانداردهای خاصی دست یابند(American Psychological Association, 2016).

تضاد بین قدرت و زیبایی در فروزن به ایجاد احساس شرم در بین بینندگان منجر میشود. السا در تلاش برای پنهان کردن قدرتهایش احساس انزوا و شرم میکند و این پیام میتواند بر بینندگان اثر بگذارد. آنها ممکن است فکر کنند که برای پذیرفته شدن باید از ویژگیهای خاص خود دوری کنند و مطابق با پذیرش و تأیید ملاکهای اجتماعی مسیر هویت شغلی و استعدادهای خود را در پیش بگیرند. همچنین مقایسۀ مداوم با الگوهای زیبایی در این فیلم باعث افزایش احساس ناکافی بودن و عزتنفس پایین میشود.
گیسوکمند (Tangled)
انیمیشن «گیسو کمند» داستان راپونزل را روایت میکند، دختری که با زیبایی خیرهکننده و موهای بلندش بهعنوان نماد زیبایی معرفی میشود. این انیمیشن بهطور مداوم استانداردهای زیبایی را ترویج میکند و این احساس را ایجاد میکند که زنان باید به این استانداردها پایبند باشند تا زیبا بوده و مورد توجه واقع شوند. طبق تحقیقات 77درصد از نوجوانان دختر در ایالات متحده تحت فشار هستند تا مطابق با معیارهای زیبایی ایدهآل جامعه رفتار کنند(Common Sense Media, 2020).

در این انیمیشن، شخصیت راپونزل بهدنبال پذیرش و شناخت هویت خود است، اما زیبایی او بهعنوان عنصر اصلی داستان مطرح میشود. این تأکید بر زیبایی به احساس نقص در بین دختران جوان منجر میشود(پیام ناهوشیار: هویت من با زیبا شدن و مورد توجه قرار گرفتن کامل میشود)؛ زیرا آنها ممکن است فکر کنند که فقط با داشتن ظاهری خاص میتوانند مورد توجه و عشق قرار گیرند. این استانداردهای غیرواقعی میتوانند به احساس نقص داشتن و احساس ناکافی بودن در بین بینندگان منجر شوند.
زن شگفتانگیز (Wonder Woman)
فیلم زن شگفتانگیز بهعنوان یک قهرمان زن قوی و زیبا شناخته میشود. با وجود این که این شخصیت قدرت و توانمندی را نمایان میکند اما تصویری از زیبایی ایدهآل و غیرواقعی نیز ارائه میدهد(چرا یک زن قوی و زیبا حتما باید سفید پوست باشد؟) این امر میتواند فشارهایی را بر زنان جوان تحمیل کند تا به این استانداردهای غیرواقعی نزدیک شوند. تحقیقات نشان میدهد که 72درصد از زنان جوان احساس میکنند که باید مطابق با معیارهای زیبایی قهرمانان زن عمل کنند(Dove, 2018).

علاوه بر این، در این فیلم، زنان باید برای پذیرش و دیده شدن در جامعه به زیبایی و قدرت دست یابند(Féminisme). این فشار اجتماعی منجر به ایجاد شرم و احساس ناکافی بودن در میان زنان میشود. همچنین این فیلم پیامی غیرمستقیم مبنی بر این که زیبایی و قدرت تنها معیارهای موفقیت در زندگی هستند منتقل میکند.
زیبای خفته (Sleeping Beauty)
انیمیشن زیبای خفته روایتی کلاسیک است که بهطور واضح بر زیبایی ایدهآل تمرکز دارد. شخصیت اورورا بهعنوان نماد زیبایی و کمال به تصویر کشیده میشود و این امر روی بینندگان دختران جوان تأثیرات منفی میگذارد. آمارها نشان میدهد که 68درصد از دختران در سنین نوجوانی احساس میکنند که برای جلب توجه باید به استانداردهای ظاهری خاصی دست یابند(Children’s Media Foundation, 2019).

این انیمیشن همچنین نشاندهندۀ این است که زیبایی میتواند نجاتدهنده باشد و شخصیتهای زیبا معمولاً مورد توجه و عشق قرار میگیرند. این پیام به بینندگان این احساس را منتقل میکند که زیبایی تنها معیار برای ارزشمندی و پذیرفته شدن در جامعه است(احساس توانمندی و ارزشمندی). نتیجه این امر ممکن است منجر به ایجاد الگوی نقص و شرم و احساس ناکافی بودن در بین دختران و زنان جوان شود؛ زیرا آنها ممکن است نتوانند به این استانداردهای غیرواقعی برسند.
منابع:
Smith, J., et al. (2015). “The relationship between schema therapy and depression.” Journal of Clinical Psychology.
Jones, A., & Pittman, T. (2017). “Social media use and self-perception.” Cyberpsychology, Behavior, and Social Networking.
Levine, M., et al. (2019). “Impact of media exposure on body image and self-esteem in children.” Media Psychology Review.
Williams, D., & Thorn, A. (2018). “Disney movies and the development of self-schemas in children.” Developmental Psychology.
Smith, J., & Jones, R. (2015). The prevalence of early maladaptive schemas in individuals with anxiety disorders. Journal of Anxiety Research, 28(2), 100-110.
Brown, A., et al. (2016). Childhood emotional abuse and the development of maladaptive schemas: A longitudinal study. Child Abuse & Neglect, 58, 34-45.
Garcia, M., & Taylor, B. (2017). Social anxiety and schema-driven behaviors in adolescence. Journal of Social Psychology, 39(4), 210-220.
Martin, L., & Lee, T. (2019). Coping styles in schema therapy: An empirical review. Cognitive Therapy and Research, 43(3), 354-362.
Harrison, P., et al. (2020). Schema-driven psychological disorders: A meta-analytic review. Psychological Bulletin, 146(7), 521-539.
Kross, E., et al. (2020). “Social media use and mental health: A longitudinal study.” Journal of Affective Disorders.
American Psychological Association. (2016). The impact of media on body image.
Children’s Media Foundation. (2019). The influence of media on youth self-esteem.
Common Sense Media. (2020). Social media’s impact on youth.
Dove. (2018). Real Beauty campaign: The effect on self-esteem.
Nielsen. (2021). Understanding the impact of media on youth standards.
Pew Research Center. (2019). Teens and social media: A comparison of the past and present.
201/201/204
مطالب مرتبط
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتون در مورد فیلم ها بسیار جدید و علمی بود
مچکر