نقد فیلم آخرین جلسه فروید Freud’s Last Session 2023 | قسمت اول
فیلم آخرین جلسه فروید روایتی است غربی از درگیری دو جبهۀ خداباوری و خداناباوری که زیگموند فروید(با بازی آنتونی هاپکینز) مشتاق رد وجود خداوند و سی.اس. لوئیس(با بازی متیو گود) به دنبال اثبات وجود خداوند است.
فیلم در فضای لندن و در آستانه جنگ جهانی دوم سال 1939 اتفاق میافتد، زمانی که فروید از سرطان دهان رنج میبرد و تنها چند هفته تا پایان زندگیاش باقی مانده است. این فیلم شامل فلاشبکهایی به گذشتۀ هر دو شخصیت است؛ از جمله دوران کودکی آنها و تجربیات سختشان در جنگها و بیماریها که عمق بیشتری به اعتقادات و خط مشی هردو در زندگیشان میبخشد.
فیلم Freud’s Last Session 2023 | مقدمه
در روزهای ابتدایی جنگ جهانی دوم، لندن در حالت آمادهباش قرار دارد. هیتلر هرگونه مذاکره را رد کرده است و جو جهانی به شدت متشنج است. در این میان فروید که در آستانه مرگ قرار دارد منتظر دیدار سی.اس. لوئیس، استاد الهیات از دانشگاه آکسفورد است. او میخواهد بفهمد چگونه فردی با هوش و دانش لوئیس میتواند به خدا اعتقاد داشته باشد؟ این موضوع به شدت برای فروید که به خدا باور ندارد چالشبرانگیز است.
فیلم از همان ابتدا مخاطب را به فضای پرتنش مناظرۀ فلسفی میان دو متفکر بزرگ فروید و سی. اس. لوئیس وارد میکند. هر دو شخصیت با رویکردهای کاملاً متفاوت به مسائل اساسی همچون وجود خدا و معنای زندگی میپردازند. در این میان هر کدام تلاش میکند تا با استفاده از تجربیات شخصی و وقایع گذشته زندگی دیگری، باورهای ناهوشیارانه او را تحلیل و نقد کند.
از دید فروید باور به خدا نوعی توهم ناشی از ترسهای کودکی و ناتوانی بشر در پذیرش واقعیتهای دشوار زندگی است. او معتقد است که لوئیس به دلیل مواجهه با رنجهای گذشته و شاید نیاز به نوعی تسلی روانی به سمت دین کشیده شده است. فروید تلاش میکند که ریشههای این باور را در ناهوشیار لوئیس جستجو کند و آن را به عنوان نوعی واکنش روانی تبیین نماید.
در مقابل لوئیس که پس از دوران تردید به ایمان خود بازگشته است، فروید را به محدود شدن به تجربیات روانکاوانه صرف خویش متهم میکند. او بر این باور است که فروید با رد معنویت قادر به درک عمق و معنای رنج انسانی نیست. لوئیس همچنین تلاش میکند که تجربیات فروید از درد و بیماری را به عنوان عوامل تأثیرگذار در جهانبینی او تحلیل کند.
تماشاگر به محض آشنایی با مهمان فروید، یعنی لوئیس که سالها بعد نویسندۀ مجموعه نارنیا میشود، میفهمد که داستانی پر از تضاد فکری در راه است. این دیدار قرار است تفکرات متضاد دو فرد برجسته را به تصویر بکشد: یکی فروید که به عنوان روانشناس و ماتریالیست با تردید به دین و خدا نگاه میکند و دیگری لوئیس که به تازگی ایمان دینی خود را بازیافته است.
جدال روانکاوی و دین برای دین گریزی | فیلم آخرین جلسه فروید
در این مناظره هریک به نوعی تلاش میکنند تا با نگاهی روانکاوانه گرایشات فکری و فلسفی دیگری را به چالش بکشند، و این روند به پرسشهای عمیقتر درباره طبیعت انسان و ناهوشیاری او منجر میشود. این تضاد فلسفی و روانشناختی، محور اصلی فیلم است و مخاطب را به صورت ناهوشیار وادار میکند که از زاویۀ دید فروید و سی.اس. لوئیس به مسائلی همچون رنج، دین، و روانشناسی نگاه کرده و آنها را با یکدیگر مقایسه کند.



این تضاد فکری میان علم و دین، پرسشهای عمیقی دربارۀ وجود خدا، رنج، و معنای زندگی را در ذهن مخاطب مطرح میکند. فیلم اخرین جلسۀ فروید به زیبایی این جدال فکری را به تصویر میکشد و در عین حال زمینۀ تاریخی مهمی چون آغاز جنگ جهانی دوم را به عنوان پسزمینه در خود جای داده است که این موضوع بر اضطراب و فوریتهای اخلاقی بحثهای میان این دو شخصیت میافزاید. اما فیلم نه تنها در مقابل تأثیری که روی بیننده میگذارد مسؤولیتی را قبول نکرده بلکه با هدف کنار زدن دین و پیروزی فروید در مناظره به عنوان نمادی برای شکست دین در مقابل تجربیات روانکاوانه میپردازد.

صحبتهای لوئیس و فروید در این فیلم تنها به بحث پیرامون وجود خدا و ایمان خلاصه نمیشود و رشتۀ کلام آنها به مباحث متعدد دیگری در نظریات خود فروید نیز کشیده میشود. در واقع این فیلم شبیه جلسۀ روانکاوی به درون شخصیتهای اصلی داستان نفوذ میکند و زندگی و اتفاقات شخصیشان را داخل گود نمایش میدهد. ازدحام ایدههای مطرحشده در این فیلم آنقدر زیاد است که مخاطب نمیتواند روی موضوع خاصی تمرکز کند.
حجم بالای ایدهها و مباحث مطرح شده در فیلم به گونهای است که تمرکز مخاطب را دائماً از یک موضوع به موضوعی دیگر جلب میکند، این مسأله ممکن است از دیدگاه ناقدان فرمی نقص تلقی شود. اما این شیوه به صورت زیرکانهای طراحی شده تا مخاطب را در میان این ایدههای پراکنده سردرگم کند و به بازاندیشی در باورهای خود درباره خداوند و جهان وادارد.
فیلم اخرین جلسه فروید با این استراتژی مخاطب را به صورت ناهوشیار در موقعیت هر دو شخصیت اصلی قرار میدهد و او را به سوی تعمیم تجربیات و اعتقادات خود به زندگی آنها سوق میدهد. این ترفند روایی و همزادپنداری مخاطب با کاراکترها به فیلم اجازه میدهد تا بدون پرداخت مستقیم به استدلالهای منطقی و دینی، روانکاوی را به عنوان نیروی غالب در بررسی اعتقادات و تجربههای انسانی معرفی کند و در نهایت پیام فیلم را در ذهن مخاطب بهعنوان پیروزی روانکاوی بر استدلالهای دینی جای دهد.
شرکت سازندۀ فیلم آخرین جلسه فروید
شرکت سونی پیکچرز کلاسیکس(Sony Pictures Classics) سازندۀ فیلم اخرین جلسه فروید بوده، سونی پیکچرز کلاسیکس(Sony Pictures Classics) استودیویی است که در ایالات متحدۀ آمریکا فعالیت میکند و زیرمجموعهای از شرکت بزرگتر سونی(Sony Corporation) محسوب میشود.
شکی نیست که بسیاری از تولیدات هالیوودی و دیگر بخشهای رسانهای در آمریکا میتوانند بر ذهن و باورهای مخاطبان تأثیر بگذارند و به شکل ناهوشیار به تغییر نگرشها منجر شوند. این تأثیر در راستای اهداف سیاسی یا ایدئولوژیک خاصی مثل کاهش نفوذ دین در جامعه یا ترویج ارزشهای خاصی که با منافع دولتهای غربی همسو هستند است.

لیبیدو کشانندۀ جنسی | فیلم آخرین جلسه فروید
در ابتدای فیلم اخرین جلسه فروید دیالوگ میان فروید و سی. اس. لوئیس دربارۀ لذت سادهای مثل قدم زدن در جنگل و تماشای گوزن دیدگاه فروید دربارهی مفهوم لیبیدو را به تصویر میکشد. در ابتدای فیلم تنها اشارهای کوتاه به لیبیدو، یعنی انگیزهی کلی جنسی از دیدگاه فروید وجود دارد.



این مفهوم بارها دچار سوءتفاهم شده و بسیاری فکر میکردند که فروید همه چیز را به لذت جنسی تقلیل میدهد. اما فیلمساز با استفاده از جعبۀ بیسکویت لوئیس و قدم زدن فروید مفهوم وسیعتر لیبیدو را که به لذت، اشتیاق و عشق برمیگردد، به خوبی به نمایش میگذارد. لوئیس از حس عمیقی که هنگام گرفتن هدیه از برادرش تجربه میکند میگوید و این همان لذت گستردهای است که فروید به آن اشاره داشت.
آیا این سوء تفاهم درست بوده؟ بله؛ دلیل اصلی این اشکال این است که او بیشتر از هر چیز، به جنبههای جنسی رفتار انسان پرداخته بود. فروید معتقد بود که لیبیدو نیروی حیاتیای است که انگیزههای بسیاری از رفتارها و تجربیات انسانی را به جلو میراند. در ابتدا، این مفهوم به طور خاص با کشانندههای جنسی پیوند داشت، اما در طول زمان، فروید لیبیدو را به عنوان نیرویی گستردهتر تعریف کرد که نه تنها در رفتار جنسی، بلکه در هر نوع اشتیاق، خلاقیت و لذت زندگی حضور دارد.
علت اینکه فروید این فرضیه را مطرح کرد، توجه عمیق او به نقش لیبدوی جنسی ناهوشیار در شکلگیری رفتار انسان بود. از نظر او ابتدا کشانندههای جنسی همۀ این نیروهای رفتار را در ما ایجاد کرده که از کودکی به شکلگیری شخصیت و رشد روانی ما کمک میکند. فروید بعدا در نیمۀ دوم نظریات خود با بازبینی آنها نظریۀ خود را عوض کرد؛
وی بر این باور بود که این نیروهای ناهشیار نه تنها در امور جنسی، بلکه در دیگر جنبههای زندگی هم حضور دارند؛ مانند لذت، عشق، و اشتیاق به زندگی. اما از آنجایی که جنبههای جنسی تا آن زمان کمتر به صورت علمی توسط خود او تحلیل شده بودند، بخش زیادی از تمرکز نظریات او بر این کشانندهها بود. برخی مترجمین و نویسندگان اشتباه این مطلب را فهم و تفسیر کردهاند(مثل سایت زومجی): در نهایت شروع این کشانندهها و اصل و اساس آنها همچنان بر پایۀ نیازهای جنسی استوار است.
فروید فقط در نوع دوم بازبینی خود بر فرضیاتش سعی کرد از بعد تحولی مرضی بیرون رفته و به ابعاد شخصیت توجه کند و این به معنای برگشت او از لیبیدوی جنسی که پایه و اساس کشانندههاست نمیباشد و همچنان بعداً نیز به همین مبنی باور داشت و سوء تفاهمی در کار نبوده است. وی همچنان در نظریات جدید شخصیت خود(که خارج از بعد مرضی تحولی هستند) تحت عنوان بن، من و فرامن بر نیروی کشانندۀ جنسی به عنوان پایه و اساس دیگر کشانندهها و لذائذ تأکید داشته و از آن منصرف نشده.
پس سوء تفاهم برای این دسته از خود نویسندگان و مفسران است نه خوانندگان و نقادان؛ سوءتفاهمهایی که برخی مترجمان، نویسندگان و مفسرین دربارۀ فروید داشتند، معمولاً از این موضوع ناشی میشود که تصور میکردند فروید همهچیز را در چارچوب نیازهای جنسی نمیبیند بلکه او منظوری فراتر از این سادهانگاری دارد(رجوع کنید به این تفسیر و نسبت اشتباه سایت زومجی). در حالی که فروید هنوز بر این باور بود که کشانندههای جنسی پایه و اساس بسیاری از رفتارها و نیازها هستند، او در بازبینیهای بعدی خود نشان داد که این نیروها در سطح روانی و انرژی گستردهتری عمل میکنند که پایه تمامی اینها در اصل و اساس خود یعنی کشانندۀ جنسی قرار دارد.
لیبیدویی که هرگز ثابت نشد | فیلم آخرین جلسه فروید
حال بیاید بررسی کنیم که اصلا چه اشکالی دارد که کشانندههای جنسی پایه و اساس بسیاری از رفتارها و نیازها باشند؟
تکبعدی بودن نظریه فروید
آیتالله مصباح یزدی نقد اصلی خود به نظریه فروید را بر این مبنا قرار میدهد که فروید به یک جنبه از وجود انسان یعنی بُعد مادی و غریزی توجه دارد و دیگر ابعاد معنوی، عقلانی و الهی انسان را نادیده میگیرد. در اسلام انسان بهعنوان موجودی که از روح الهی سرچشمه میگیرد، نیازهای معنوی و فطری نیز دارد.
بنابراین، تکیه بر غرایز جنسی بهعنوان اساس رفتارها و نیازهای انسانی نادیده گرفتن ظرفیتهای والای انسان برای جستوجوی حقیقت، عشق الهی، و کمال معنوی است(مصباح یزدی، ۵۷). ابوالقاسم بشیری نیز با نقد این تکبعدینگری، معتقد است که چنین دیدگاهی انسان را به موجودی تقلیل میدهد که تنها در پی ارضای لذتهای مادی است و این رویکرد با کمالجویی و چند بعدی بودن انسان در تضاد است(بشیری، ۱۵۳).
کشانندههای جنسی و عقل و اراده در شأن انسان
در اسلام انسان دارای شأن بالایی است که او را از موجودات دیگر متمایز میکند. این شأن به دلیل داشتن عقل، اختیار و گرایش به کمال الهی است. کشانندههای جنسی(البته نه لزوماً با آن کیفیتی که فروید مطرح میکند) بخشی از وجود انسان هستند اما نمیتوان آنها را اساس همه رفتارها دانست.
آیتالله مصباح در آثار خود به این نکته اشاره میکند که کشانندههای جنسی در انسان وجود دارند، اما نقش آنها بهعنوان وسیلهای برای تکامل و تداوم نسل است، نه هدف اصلی زندگی(مصباح یزدی، ۲۱۰)
بشیری دربارۀ نقد فروید معتقد است که او با محور قرار دادن کشانندههای جنسی، شأن و مقام انسانی را به سطحی حیوانی و صرفاً مادی تقلیل میدهد(بشیری، ۱۲۳)
در این فرضیه نقش عقل و اراده انسان نادیده گرفته میشود یا کمرنگ میشود. فروید معتقد بود که بسیاری از رفتارها و تصمیمات ما ناشی از نیروهای ناهشیار، از جمله کشانندههای جنسی است. اما در فلسفه اسلامی، عقل بهعنوان هدایتگر اصلی انسان شناخته میشود که انسان را به سوی کمال و حقیقت هدایت میکند. آیتالله مصباح تأکید میکند که عقل انسان میتواند غرایز و تمایلات جنسی را کنترل و هدایت کند و انسان را از انحرافات دور نگه دارد. به عبارت دیگر در فلسفه اسلامی، انسان بهواسطه عقل و اراده میتواند به تعالی معنوی برسد در حالی که نظریه فروید بیش از حد بر ناهشیاری و کشانندههای غریزی تمرکز دارد(بشیری، ۱۹۸).
فروید زیر ذرهبین نقد
ناتوانی در آزمایشپذیری و اعتبارسنجی: بسیاری از مفاهیم اصلی فروید مانند ناخودآگاه، سرکوب جنسی یا عقده اُدیپ از طریق روشهای تجربی قابل آزمایش نیستند. این مفاهیم بیشتر مبتنی بر تحلیلهای تفسیرمحور و روایتگونه است که نمیتوان آنها را در یک محیط کنترلشده تجربی ارزیابی کرد. علم تجربی به دنبال ارائه فرضیههایی است که بتواند بهوضوح آزمایش شود و نتایج آنها قابل تکرار باشد؛ چیزی که فرضیات فروید فاقد آن است.
عدم تکرارپذیری و قابلیت تعمیم: یکی از معیارهای اصلی روش علمی، قابلیت تکرارپذیری نتایج است. فرضیات فروید به شدت وابسته به مطالعات موردی و تحلیلهای شخصی هستند که نتایج آنها بهندرت قابل تعمیم به گروههای مختلف از افراد است. برخلاف مطالعات تجربی که یافتهها باید توسط دیگر محققان نیز در شرایط مشابه تکرار شوند، یافتههای فروید عمدتاً در چارچوب تفاسیر شخصی و تجربیات خاص بیمارانش قرار میگیرد.
فقدان شواهد عینی: بسیاری از مفاهیم فروید از جمله تفسیر رؤیاها مکانیسمهای دفاعی یا سرکوب غرایز جنسی فاقد شواهد عینی و علمی هستند. روشهای تجربی مبتنی بر جمعآوری دادههای قابل مشاهده و عینی است در حالی که فرضیات فروید اغلب بر تفاسیر ذهنی و گزارشهای غیرقابل مشاهده تکیه دارد. در مورد ناخودآگاه، فروید با توسل به مکانیسمهایی که بهطور مستقیم قابل مشاهده یا اندازهگیری نیستند، از اصول علمی فاصله میگیرد.
پیشرفت علوم عصبشناسی و روانشناسی مدرن: با پیشرفت در حوزههایی مانند عصبشناسی و روانشناسی شناختی، فرضیات فروید در معرض نقد بیشتری قرار گرفتند. برای مثال تئوریهای عصبشناسی دربارۀ کارکرد مغز و حافظه نشان دادهاند که بسیاری از ایدههای فروید مانند سرکوب و ضمیر ناخودآگاه فاقد پشتیبانی عصبشناختی هستند. نظریات شناختی و رفتاری نیز با آزمایشهای تجربی نشان دادهاند که بسیاری از رفتارها و احساسات انسان به عوامل محیطی و یادگیری مرتبطاند، نه صرفاً غرایز اولیه و سرکوبشده.
قسمت دوم نقد فیلم آخرین جلسه فروید
منابع:
بشیری، ابوالقاسم. روانشناسی شخصیت. تهران: انتشارات سمت، ۱۳۹۰. صفحه ۱۵۳.
مصباح یزدی، محمدتقی. درآمدی بر فلسفه اخلاق. قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۱. صفحه ۵۷.
مصباح یزدی، محمدتقی. آموزش فلسفه. قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۷. صفحه ۲۱۰.
بشیری، ابوالقاسم. انسان و معنویت در فلسفه اسلامی. تهران: انتشارات حکمت، ۱۳۹۴. صفحه ۱۲۳.
بشیری، ابوالقاسم. روانشناسی معنوی از منظر اسلام. تهران: انتشارات سمت، ۱۳۸۸. صفحه ۱۹۸.
/201/202
دیدگاهتان را بنویسید