یهود و بنیاسرائیل دو مفهوم جدا هستند
محمد محمدینیا، عضو گروه غربشناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی در دهمین جلسه از درسگفتار غربشناسی مؤسسۀ رسانهای استاد محمدحسین فرجنژاد، ضمن بیان مقدمهای از فصل جدید کتاب زرسالاران یهودی و پارسی، گفت: مؤلف این کتاب میگوید: من در فیشبرداریهای کتاب زرسالاران، متوجه شدم که خاندانهای یهودی و نقششان فراتر از فرض اولیۀ تحقیق من بود.
محمدینیا با اشاره به موقعیت جغرافیایی بینالنهرین و جایگاه تمدنی آن افزود: [شهبازی در ابتدای این فصل مینویسد:] «یهودیان خویشتن را بازماندگان طوایفی میدانند که در آغاز هزارۀ دوم پیش از میلاد در جنوب بینالنهرین زندگی میکردند.» شاید کهنترین تمدنهای انسانی به همین نقطه بازگردد. گفتهشده بسیاری از انبیا از جمله حضرت ابراهیم(ع) در اینجا مبعوث شدهاند.
وی در ادامه اظهار داشت: سپس حضرت ابراهیم(ع) به صحرای عربستان مهاجرت میکند و هاجر و اسماعیل(ع) را در آنجا تنها میگذارد و کعبه را بازسازی یا بنا میکند. بینالنهرین مکان مهمی از لحاظ تمدن انسانی است. برخی میگویند؛ نخستین زبانها، خطها و مظاهر ارتباطات انسانی از آنجا آغاز شده. علت اینکه انبیا بسیاری هم در این نقطه مبعوث شدهاند این است که از منظر تمدنی، موقعیت مهمی در دنیا بوده است.
محمدینیا توضیح داد: پیامبران ابراهیمی ابتدا در بینالنهرین ساکن بودند، سپس اقوام و فرزندان آنها به آنجا مهاجرت میکنند. برای مثال اسحاق(ع) از جملۀ مهاجران است و یعقوب(ع) در کنعان زندگی میکند.
مؤلف کتاب امپراتوری جنون بیان کرد: نسلهای بعد به مصر کوچ کردند. یکی از علل آن حضرت یوسف(ع) است و علت دیگر هم این است که یوسف(ع) حمایتکنندۀ بنیاسرائیل است. وقتی یوسف(ع) از دنیا میرود، پادشاهی مصر دوباره رویۀ ظلم و ستم را در پیش گرفته و این اقوام را به بردگی میگیرد.
وی با اشاره به تفکرات نژادپرستانۀ مصریان ادامه داد: دوران پررنج یهودیان، فاصلۀ زندگی در فرمانروایی مصر تا آمدن منجی است. حدود سال 1350 پیش از میلاد، حضرت موسی(ع) ظهور میکند. بر خلاف ادیان بینالنهرین، مصر و کنعان بر بنیان پرستش خدای یگانه استوار است.
استاد حوزه و دانشگاه در ادامه با اشاره به مشرکانه بودن ادیان منطقۀ مدیترانه تا بینالنهرین، افزود: میراث بهجامانده از دوران باستان مصر، پر از مناسک و معابد مشرکانۀ رازآمیز است. اما وقتی موسی(ع) ظهور میکند دین توحیدی میآورد. البته دین توحیدی برای این منطقه، بیگانه نبوده است.
وی ابراز کرد: شاید درستتر این باشد که ابتدا دین توحیدی توسط انبیا به این منطقه آورده شد و به تدریج در اثر انحراف ایجادشده در ادیان الهی، ادیان مشرکانه جای خودشان را باز میکنند.
محمدینیا ضمن بیان سرگذشت دین حنیف ابراهیم(ع)، گفت: حضرت موسی(ع) در مهاجرتی معروف ایشان را به کنعان انتقال داد. این مهاجرت همان مهاجرتی است که در آن نیل شکافته شد که تقریبا نصف قرآن بیان همین داستان است.(منظور تمام ماجرای حضرت موسی(ع) است)
وی در ادامه با اشاره اجمالی به وقایع ظهور حضرت موسی(ع) و مهاجرت ایشان به کنعان، گفت: تصور ما از این مهاجرت، تقریبا 48 و نهایتا 72 ساعته است. اما این مهاجرت در بسیاری از نقلها از زمانی که حضرت موسی(ع) میآید، چند دهه به طول انجامیده است.
محمدینیا افزود: حضرت موسی(ع) دو سه بار رفت و برگشت دارد. یعنی یکبار مخفیانه به مصر میآید و بازمیگردد. سپس چند مدت سازماندهی طول میکشد. سپس آنها را آماده میکنند. تعداد زیادی کودک و زن و چارپایان و اسباب و افرادی که سرباز نیستند و مردم عادی هستند. باید جوری از شهر خارج شوند که کسی اینها را نگیرد.
وی ادامه داد: کیلومترها از پایتخت تا دریا راه هست. از کوره راهها به آنجا رسیدهاند و دریا شکافته شده است. خود عرض دریا خودش زمان زیادی میبرد. سپس ماجرای کوه طور پیش میآید که خود چهل شب به طول انجامیده است.
التقاط ایجاد شده در یهودیت معلول مهاجرت طولانی مدت
محمدینیا توضیح داد: این التقاطی که در یهودیت ایجاد میشود بخاطر زندگی کردن اینها با اقوام بومی است. این مهاجرت آنقدر زیاد بوده که اینها با اقوام مختلف زندگی میکردهاند. فقط بنیاسرائیل چهل سال در بیابان پشت فلسطین گشتهاند.
وی اذعان کرد: زبان آرامی زبان مادر عبری و عربی و سریانی است. عربی و یهودی از جهت قومی سامی هستند. البته زبان ما طبق این نظر از زبان آرامی جدا میشود. یهودیها به عنوان یک واحد مستقل قومی مثل سام یا زبانی مثل آرامی شناختهشده نبودند. در ابتدا عبرانی و در ادامه بنیاسرائیل خوانده میشدند. تنها از دوران تبعید گروهی از بزرگانشان در بابل به یهودی شهرت یافتند.
محمدینیا گفت: بنیاسرائیل و یهودیت مربوط به دو مفهوم متفاوت هستند و تلاش یهودیها این است که بین این دو مفهوم پیوند برقرار کنند. بنیاسرائیل که دوازده خانواده بودند، به خاندانهایی تبدیل شدند. یکی از آنها بقیه خاندانها را خوار و ذلیل کرده و تقریباً به قتل میرساند.
وی ادامه داد: یکی از این خاندانها که یهودا بود با خاندانی دیگر متحد میشود و بقیۀ خاندانها از بین میروند. شهبازی بخشی را در کتاب به این مسأله اختصاص داده که چگونه یهودیت، بنیاسرائیل را از بین برد و با این کار، افسانهای برای مظلومنمایی خود در طول عصرهای بعدی ساخت.
پژوهشگر حوزۀ فلسفه، ضمن اشاره به سرگذشت عهد عتیق، گفت: در تاریخنگاری پیوندهای آرامی یهود، بنیاسرائیل مورد توجه قرار نمیگیرد و در تقسیمبندی قومی عهد عتیق، عبرانیها یک طرف و آرامیها هم در طرف دیگر هستند. در حالی که عبرانیها هم در زبان و فرهنگ و هم در قومیت منشعب از آرامیها هستند. در برخی از روایتهای عهد عتیق، خاندان ابراهیم(ع) گاه خود را آرامی میشمردند.
طرز تلقی یهود از رابطۀ اسماعیل و اسحاق
وی در ادامه افزود: از اینجا به بعد رابطۀ دو فرزند ابراهیم(ع) با هم دیگر چگونه است و طرز تلقی یهودیت از اینها چگونه است. هر دو به طور مسلّم، فرزند ابراهیم(ع) و جزو نیاکان اینها هستند. اما بنیاسرائیل که خود را در تداوم اسحاق(ع) میدانند، نگرشی خاص دربارۀ اسماعیل(ع) دارند که آن را به فرزندان او هم تسری دادهاند.
محمدینیا بیان کرد: ابراهیم(ع) در بینالنهرین بود که در مهاجرتی به امر خدا با زن و فرزند خردسال خود در دل صحرای عربستان به مکه میرود. در همینجاست که اسماعیل(ع) رشد و ازدواج میکند. به همین دلیل است که قریشیان و پسرعموهایشان از فرزندان اسماعیل(ع) هستند.
وی دربارۀ نگرش آنها توضیح داد: طبق اسطورههای یهودی پیش از تولد اسماعیل(ع) فرشتهای بر ابراهیم(ع) نازل شد و گفت: مردی وحشی از این فرزندی که به دنیا میآید، که با همگان در ستیز دائم و از اسماعیل(ع) دوازده رئیس و امتی عظیم پدید خواهد شد.
عضو گروه علمی «مطالعات فضای مجازی» مرکز هنر و رسانه در معاونت تبلیغ، مدیریت حوزههای علمیه گفت: ابراهیم(ع) از تبار سام بود و سام هم از فرزندان نوح(ع) بود. ابراهیم(ع) در شهر عور بود تا به حران در شمال شرقی فرات مهاجرت کند و پس از آن به کنعان رفت که اسحاق(ع) در آنجا متولد شد. اسحاق(علیهالسلام) فرزند ساره است که فرشتهها مژده آن را به ابراهیم(ع) دادند.
وی با اشاره به حسادتهای فرزندان یعقوب(ع) به یوسف(ع)، ادامه داد: این حسادت آنها به یوسف(ع) در خانوادۀ یوسف(ع) هم ادامه یافت. حسادت آنها در ورود به بیتالمقدس خود را نشان داد. آنها طبق ساختار قبیلهای باید رئیس انتخاب میکردند.
محمدینیا در پایان افزود: نوعی تقسیمبندی صورت میگیرد که در آن بیتالمقدس به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میشود. بخش شمالی به فرزندان یوسف(ع) و بخش جنوبی به یهودیان میرسد. در نهایت نیز بخش شمالی توسط بخش جنوبی از بین میرود./402/
بیشتر بخوانید:
دیدگاهتان را بنویسید