در روایت کلاسیک، همواره داستان اراده یک شخصیت انسانی و مبارزه او با موانع متعدد در راه پیمودن به سمت یک هدف مشخص تعریف میگردد. جنبههای دیگر روایت همچون فضای رخ دادن حوادث و زمان آن ها به ماهیت و طرز شکل گیری روایت وابستهاست و معمولاً از دو خط تبعیت میکند: یا روایتی عاشقانه در کار است که با گرههای متعددی در هم تنیده شده و رفع این قبیل گرهها بازگو میشود و یا در مورد فیلمهای آلفرد هیچکاک، روایت به حل معمای یک جرم و یا جنایت میپردازد.
امّا عنصر زمان در روایت کلاسیک روند مستمری را طی میکند، و اجزای روایت منظم و پی در پی روایت میشوند. در این سبک روایت استفاده از زمان غیر خطی، یعنی تغییر گاه و بیگاه زمان روایت، تنها هنگامی اتفاق میافتد که بنا بر نشان دادن عملکرد غیر واقعی شخصیتها و توجه دادن به وضع اوهام گونهٔ آنان باشد.
دستکاری در قالب داستان در این نوع روایت، تنها وقتی مجاز است که به اقتضای بازگویی داستان، ضرورت چنین دستکاری (در عنصر زمان)، پدید آمده باشد. این مورد در بیشتر موارد برای دنبال کردن خاطرات شخصیت اصلی یا کند و کاو در حافظهٔ او، صورت میگیرد.
ویژگی سینمای کلاسیک
داستان فیلم معمولاً در جهان معاصر و بیرونی میگذرد و از بیرون به ماجرای فیلم نگاه میشود؛ هرچند گاهی نمای نظرگاه، خاطره، رؤیا، یادآوری یا دیگر حالت های روحی نیز به آن افزوده میشود.
فیلم معمولاً بر یک یا چند شخصیت تأکید میکند.
شخصیتهای اصلی یک یا چند هدف خاص دارند.
شخصیتهای اصلی برای دستیابی به هدف یا اهداف مدنظر، باید بر دشمن یا دشمنان چیره شوند یا از موانعی بگذرند.
فیلمها، نقطه پایانی دارند و حس خاتمه یا پایان داستان بر آنها حاکم است و در اغلب موارد، شخصیتهای اصلی موفق میشوند به اهداف خود دست یابند.
فیلم بر علت و معلولهای صریح تأکید دارد: کاملاً معلوم است که چه اتفاقی، چرا و به چه دلیل رخ داده و چه پیامدی دارد.
فيلمها از تکنیک فیلم سازی نامزاحم و سادهای سود میبرند که توجه را به خود جلب نمیکند.