جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
    • نقد موسیقی
    • نقد کتاب
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • استاد محمدحسین فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
    • استاد فرج‌نژاد از زبان دیگران
    • نوشته‌های استاد فرج‌نژاد
    • معرفی کتاب‌های استاد فرج‌نژاد
      • معرفی کتاب دست پنهان
      • معرفی کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
      • معرفی کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما
      • معرفی کتاب دین در سینمای شرق و غرب
      • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم
      • معرفی کتاب دین، انیمیشن و سبک زندگی
      • معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    • صفحه مخصوص استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • دربارۀ ما
    • مدرسان ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری 👤
ورود
[suncode_otp_login_form]

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)

عضویت
[suncode_otp_registration_form]

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)
سایت استاد فرج نژاد
شروع کنید
0
آخرین اطلاعیه ها
لطفا برای نمایش اطلاعیه ها وارد شوید
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
    • نقد موسیقی
    • نقد کتاب
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • استاد محمدحسین فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
    • استاد فرج‌نژاد از زبان دیگران
    • نوشته‌های استاد فرج‌نژاد
    • معرفی کتاب‌های استاد فرج‌نژاد
      • معرفی کتاب دست پنهان
      • معرفی کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
      • معرفی کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما
      • معرفی کتاب دین در سینمای شرق و غرب
      • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم
      • معرفی کتاب دین، انیمیشن و سبک زندگی
      • معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    • صفحه مخصوص استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • دربارۀ ما
    • مدرسان ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری 👤
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
    • نقد موسیقی
    • نقد کتاب
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • استاد محمدحسین فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
    • استاد فرج‌نژاد از زبان دیگران
    • نوشته‌های استاد فرج‌نژاد
    • معرفی کتاب‌های استاد فرج‌نژاد
      • معرفی کتاب دست پنهان
      • معرفی کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
      • معرفی کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما
      • معرفی کتاب دین در سینمای شرق و غرب
      • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم
      • معرفی کتاب دین، انیمیشن و سبک زندگی
      • معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    • صفحه مخصوص استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • دربارۀ ما
    • مدرسان ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری 👤
شروع کنید

وبلاگ

موسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد فرج‌نژاد > مطالب سایت > دسته‌بندی ساختاری > خاطره > وعدۀ ما عید قربان ساعت ۳

وعدۀ ما عید قربان ساعت ۳

۱۴۰۳-۱۲-۰۱
خاطره، دربارۀ استاد فرج‌نژاد، دسته‌بندی ساختاری، مطالب سایت
وعدۀ ما عید قربان ساعت 3 استاد فرج نژاد دکتر اسماعیلی

دکتر رفیع‌الدین اسماعیلی

صحبت‌ها درمورد آقای فرج‌نژاد بسیار زیاد است و نمی‌دانم چه بگویم؛ اما ازاین‌جهت که به‌هرحال بنده 18-19 سال با ایشان رفیق، دوست و همکار بودم و در بحث‌ها و جلسات کاری مختلف و بحث‌های رفاقتی در کنار هم بودیم در حجره سر سفره، سر نماز آن هم فردی مثل حسین فرج‌نژاد که فردی شوخ‌طبع بود و هم اینکه ویژگی‌های خاصی داشت و رفاقتش رفاقت زلالی بود و انسان همیشه دوست دارد با ایشان صحبت و گفت‌وگو کند و شخصیت ایشان هم به‌گونه‌ای بود که اگر نکته‌ای در ذهنش بود، سعی می‌کرد این نکته را بیان کند، صحبت از چنین فردی بسیار زیاد است.

آشنایی من با حسین فرج‌نژاد

سال ۸۱ با آقای احمد خسروی هم اتاقی بودم. خداوند رحمتشان کند، ایشان هم از بچه‌های جهادی بود؛ پیش من آمدند و چون می‌دیدند من در حوزۀ سینما و بحث‌های مربوط به آن، کتاب می‌خرم و فعالیت می‌کنم، گفتند که من یک نفر را می‌شناسم که به‌نظرم خیلی خوب است با او کارکنی و با هم باشید؛ چون از این لحاظ خیلی با هم جور هستید و او هم در همین حیطه فعالیت می‌کند و کتاب‌ها و مقالات خیلی خاص مطالعه می‌کند، از ایشان پرسیدم که چه کسی است؟ گفت که آقایی به‌نام حسین فرج‌نژاد که مثل خودت پسر فعالی است، من تأیید کردم؛ ولی خیلی جدی نگرفتم.

یک شب آقای خسروی به من گفت که امروز کلاس تفسیری برگزار می‌شود که کلاس خیلی خوبی است و آقای فرج‌نژاد هم در کلاس حضور دارند، می‌توانید باب آشنایی شما هم فراهم شود. قبول کردم و به کلاس رفتیم که انصافاً کلاس خیلی خوبی هم بود و استفاده کردیم، آخر جلسه هم مرا پیش آقای فرج‌نژاد بردند و معرفی کردند که آقای فرج‌نژاد دقیقاً مثل همان چیزی که الآن بود، یک‌دفعه از جای خود بلند شد و خیلی با ذوق سلام و احوال‌پرسی کرد، وقتی که من ذوق و شوق ایشان را دیدم، احساس کردم چند سالی است که همدیگر را می‌شناسیم و رفتار ایشان به‌گونه‌ای بود که ۵دقیقه‌ای که باهم صحبت کردیم، احساس می‌کردیم که چندین سال است باهم رفیقیم.

آن‌قدر خودمانی و ساده با من حرف می‌زدند و از بخش‌های مختلف کاری خودشان صحبت می‌کردند که من محو صحبت‌هایشان بودم و فقط ایشان را نگاه می‌کردم، اصلاً تعجب کرده بودم که چرا تمام این صحبت‌ها را الآن و برای من می‌کنند؛ ولی من هم برای اینکه کم نیاورم شروع کردم به صحبت‌ کردن تا اینکه تمام شد و خواستم به حجره بروم که ایشان گفتند دیر وقت است، امشب پیش من بیاید، به ساعت نگاه کردم و اتفاقاً دیر شده بود و احتمال داشت مدرسه بسته باشد، قبول کردم و پرسیدم مدرسه تو را نمی‌بندند؟ گفت نه نمی‌توانند مرا راه ندهند؛ چون من همیشه دیر می‌روم و مجبورند که مرا راه بدهند، به مدرسه رفتیم و با لهجه شیرین یزدی تکه کلامی که همیشه داشتند را گفتند که بیا یک شام یزدی به تو بدهم تا مرد شوی، رفتیم و ایشان شام حاضر کردند خوردیم و تشکر هم کردم.

فردا شب دم در مدرسه مرا صدا کردند که کسی منتظر است، رفتم دم در، دیدم آقای فرج‌نژاد است که پرسیدم اینجا چه‌کار می‌کنید؟ گفتند که خودت گفتی بیا می‌خواهیم باهم صحبت کنیم که گفتم من چیزی سرزبانی گفتم، نه به این سرعت، تازه یک روز گذشته است! اینجا من می‌خواهم یک ویژگی خیلی خاصی از آقای فرج‌نژاد را برای شما بگویم و این‌ها را گفتم تا به این ویژگی برسیم که فرج‌نژاد مرا رها نکرد؛ یعنی زمانی‌که دید من می‌توانم کاری را انجام دهم و چون شب قبلش بنده از انگیزه خودم برای ورود به این زمینه گفته بودم، دیگر مرا رها نکرد؛ یعنی رفاقتش این‌گونه بود که سعی می‌کرد رها نکند و واقعاً هم این کار را نکرد، تا آخرین روز حیاتش هم همین‌طور بود که اگر می‌دید کسی می‌تواند فعالیت کند، واقعاً او را رها نمی‌کرد.

اخلاص وجودی آقای فرج‌نژاد

کم‌کم رفاقت ما محکم‌تر شد و با همدیگر سلسله کتاب‌هایی را در حوزه‌های صهیونیسم، تاریخ فلسفه و فلسفه غرب جمع‌آوری می‌کردیم و به فیضیه می‌رفتیم؛ چون اکثر حجره‌ها پر بود، وسط حیاط کنار حوض فیضیه می‌نشستیم و به مباحثه می‌پرداختیم.

رهبر گروه، حسین بود و به‌صورت جدی بچه‌ها را جمع می‌کرد، اگرچه بعضی‌ها سن و سالشان بیشتر از حسین بود؛ ولی رهبری را ایشان انجام می‌دادند، آن موقع 23 یا 24 سال بیشتر نداشت من هم ۱۶ یا ۱۷ ساله بودم. در آن زمان حسین به ما خیلی انگیزه می‌داد، انگیزه‌هایی فارغ از اینکه چه رشته تخصصی را می‌خواهیم در آینده کار کنیم، اینکه باید برای کشور خدمت کنیم را خیلی به ذهن‌ها می‌آورد، خب این‌ها ویژگی خاص او است که ایشان یک کار را رها نمی‌کرد و از ابتدا این اخلاص در وجودش بود و باعث می‌شد که فرد جذب او شود، ایشان بدون غل‌وغش کارش را انجام می‌داد و می‌دانستیم که او چیزی برای خودش نمی‌خواهد و قصد دارد به ما و به کشور کمک کند و می‌خواهد به انقلاب کمک کند.

شاگردپروری استاد فرج‌نژاد

تمام ویژگی‌های حسین فرج‌نژاد کاملاً محسوس بود و من از تجربۀ خودم می‌گویم، اگر بخواهم از تجربۀ دیگران بگویم خیلی‌ها را می‌توانم اسم ببرم و تعریف کنم؛ چون بعدها که باهم کار می‌کردیم، می‌دیدم افراد دیگری که می‌آمدند و ایشان چگونه شاگردپروری می‌کردند و نوع رفتاری که حسین با شاگردانش داشت، حقیقتاً خیلی خوب بود و من هم در کنار ایشان چیزهای زیادی یاد گرفتم که چگونه باید شاگردپروری کنم این شاگردپروری هم یکی از مؤلفه‌های اصلی زندگی‌اش بود؛ یعنی از همان ابتدا حتی شاگردانش را رها نمی‌کرد و تلاش می‌کرد که شاگردانش را به سرانجامی برساند، ایشان یک مربی بود؛ یعنی تربیت می‌کرد و پرورش می‌داد و تنها مدرس نبود که فقط تدریس کند و سر کلاس ۴ خط توضیح دهد، نه! کار تخصصی خودش را انجام می‌داد و با دانشجویان رفاقت می‌کرد، به آن‌ها کمک می‌کرد، اگر مشورتی می‌خواستند به آن‌ها می‌داد، حتی آن‌ها را با خود به مدرسه می‌برد و می‌گفت بیایید آنجا باهم صحبت کنیم.

بعد از آن من با ایشان وارد پروژه‌های پژوهشی شدم که در اینجا باز با ویژگی‌های دیگر ایشان آشنا شدم که چقدر در پژوهش‌ها به دنبال کامل شدن کار هست، مشورت‌پذیری بسیار بالایی داشتند، حتی در موضوعی تخصص نداشتم ولی ایشان نظر مرا می‌خواستند و حتی نظرات بقیه دوستان را هم می‌گرفت و سعی می‌کرد با متخصصین هم زیاد صحبت کند و اعتمادبه‌نفسی که به بچه‌ها و شاگردان می‌داد را می‌دیدم و دائم می‌گفت که شما می‌توانید و این از نظر ذهنی و شناختی بچه‌ها را می‌پخت که حتی یکبار من به ایشان گفتم که چرا نسبت به یک‌سری از بچه‌ها مبالغه می‌کنید؟ یک‌سری‌ها این‌قدر که شما می‌گویید خوب نیستند؛ اما می‌گفت نه از نظر من هستند، من اغراق نمی‌کنم و چیزی جز این نیست که فرد قدر خودش را نمی‌داند، اتفاقاً به‌مرور زمان قانع شدم و دقیقاً همان کاری که آقای فرج‌نژاد به شخصی می‌سپرد و ما فکر می‌کردیم نمی‌تواند انجام دهد، این‌قدر به او اعتمادبه‌نفس می‌داد و از نظر ذهنی او را قوت می‌بخشید و به او کمک هم می‌کرد و کتاب معرفی می‌کرد و نگاه تخصصی به آن‌ها داشت که ما می‌دیدیم واقعاً آن اتفاق رقم خورد و پیشرفت حاصل می‌شد.

درمورد کارها و در جلسات مختلف که برای من جالب بود، هر زمان خدایی نکرده مقداری صدایشان بلند می‌شد عذرخواهی می‌کردند و حلالیت می‌طلبیدند، حتی در جایی که حق با خود ایشان بود؛ چون خیلی جاها می‌دیدیم که حق با ایشان است؛ ولی از طرف مقابل حلالیت می‌طلبد و سعی می‌کند آن رفاقت از بین نرود و اتفاقی نیفتد که این هم برای ما درس عبرتی بود.

سخت‌کوشی و خستگی‌ناپذیری استاد فرج‌نژاد

خستگی‌ناپذیر بود؛ از ویژگی‌های او این بود که خسته نمی‌شد و زمانی‌که او خسته نمی‌شد و ما ایشان را می‌دیدیم، این حس در ما هم به‌وجود می‌آمد و خسته نمی‌شدیم و انگیزه ما هم بالاتر می‌رفت و این ویژگی در ایشان خیلی محسوس بود، برای او شب و روز نداشت، حتی به این معروف بود که جمعه‌ها منزلشان را در اختیار بچه‌ها قرار داده بود، یک اتاق را جدا کرده بود که کل کتاب‌هایشان هم در این اتاق بود.

سال ۸۷ بود ما برای نقد فیلم و تحلیل و بررسی به منزلشان می‌رفتیم و کارها را انجام می‌دادیم مثلاً از ساعت ۲ بعدازظهر تا 9 شب که ما می‌گفتیم به خانواده‌تان زحمت می‌دهیم؛ اما خانمشان هم به‌شدت صبور و کمک‌حال ایشان بود و خود ایشان هم خیلی مؤثر بود در اینکه جلسات نقد و بررسی ما در منزل ایشان برگزار ‌شود و بتواند قوت بگیرد و پیش برود و هر هفته تقریباً جلسه منظم انجام می‌گرفت، حتی بعضی وقت‌ها ۲ دوبار در هفته انجام می‌شد تا اینکه فضا مقداری جلوتر رفت، خاطرم هست که حتی بعضی وقت‌ها اگر یکی از شاگردانِ استاد گره ذهنی یا سؤالی داشت که چرا در جمهوری اسلامی این اتفاق افتاده، فوراً او را به منزلش دعوت می‌کرد و با او به صحبت می‌نشست تا این گره ذهنی او باز شود، درصورتی‌که خیلی از ما نسبت به این اتفاقات بی‌توجه هستیم و اگر چنین مسأله‌ای پیش بیاید می‌گوییم برو فلان کتاب را مطالعه کن، به جواب می‌رسی؛ اما ایشان می‌گفت که من نسبت به این شاگردان و رفقا وظیفه دارم و تک‌تک از مشکلات و چالش‌ها می‌پرسید و برایشان استدلال می‌آورد، بعضی مواقع من خودم هم بودم و می‌دیدم که ساعت تقریباً 4 یا 5 ساعت درمورد یک مسأله صحبت می‌کردند یا حتی برای روز بعد هم قرار می‌گذاشتند.

ویژگی دیگری که داشت این بود که با مشغلۀ زیادی که داشت برای فرزندانش وقت می‌گذاشت و خیلی وقت‌ها که تلفنی صحبت می‌کردیم مثلاً ساعت ۱۱ شب می‌گفتم کجایی؟ می‌گفت پارک می‌گفتیم پارک برای چه می‌گفت که بچه‌ها را آوردم که کمی تفریح کنند یا مثلاً می‌گفت من قول دادم بچه‌ها را ببرم پارک و غالباً این اتفاق می‌افتاد.

برکت در وقت

نکته دیگر این است که خداوند به‌وقت ایشان برکت داده بود و ما این برکت را بعد از فوت ایشان درک کردیم؛ چون بسیاری از کارهایی که ایشان انجام می‌داد را نمی‌دانستیم و من فکر می‌کنم وقتی ایشان ساعت 10 شب از پیش من می‌رفت، پس کی این‌ها را انجام می‌داد که این برکت وقت هم چیز عجیبی است.

زمانی‌که همکاری ما جدی‌تر و ارتباط بنده با ایشان صمیمی‌تر شد، درد و دل‌های زیادی باهم داشتیم و در کارها و مشکلات واقعاً همراهم بود مثلاً بعضی وقت‌ها که می‌خواستیم کاری انجام دهم در کتاب‌هایی که می‌خواستیم بنویسیم یا در پژوهش‌هایی که می‌خواستیم انجام بدهیم یا حتی کارهای اجرایی که من می‌خواستم قبول کنم برای من اولین نفر بود، یادم هست انجمن سواد رسانه که سال ۹۳ صورت گرفت، اولین کسی که من به سراغش رفتم حسین بود، به او زنگ زدم و اتفاقاً گفت که بیا منزل تا باهم صحبت کنیم، رفتم و صحبت کردیم و گفتم که من می‌خواهم کاری انجام دهم اگر تو پای کاری شروع کنیم، جوابش را خوب می‌دانستم؛ اما می‌خواستم مطمئن شوم.

نکتۀ مثبت ارتباط من با ایشان این بود که در خیلی از اتفاقات هم‌نظر بودیم؛ چون نگاه فکری من و حسین نزدیک به‌هم بود، همدیگر را درک می‌کردیم و نیاز به استدلال و دلیل و صحبت نداشتیم. درمورد آن کار صحبت کردیم و قبول کردند و گفتند که من پای‌ کار هستم، اتفاقاً برای کار خدمت دکتر حسنی رفتیم و سه، چهار سال این کار استمرار داشت و باهم کار را پیش بردیم، یکی از کارهای موفقی بود که محور اصلی آن آقای فرج‌نژاد بود که با دغدغه و ذهنیت فعال می‌آمدند و خیلی به ما کمک می‌کردند.

گذشت تا بعد از اینکه ما وارد بحث مؤسسه شناخت شدیم که ایشان بازهم پای‌ کار بودند و می‌گفتند که فضای مجازی دغدغه اصلی من است و من باید روی این کار بیایم و من هم گفتم سعی می‌کنم شرایط را فراهم کنیم که این اتفاق بیفتد. شرایط هم تا جایی که خدا توفیق داد مهیا شد و خیلی خوشحالم از این چند سال گذشته؛ چون ما مدتی باهم کار می‌کردیم و فضا جوری بود که سازمان‌یافته و ساختاری نبود، اگرچه تمام تلاشمان را می‌کردیم و انرژی و وقت می‌گذاشتیم، خدا هم برکت می‌داد و کار را پیش می‌برد؛ ولی موقعیتی نداشتیم و نمی‌توانستیم که کار را خودمان به نتیجه و به‌قول آقای فرج‌نژاد کار را به کف میدان برسانیم؛ ولی خیلی خوشحالم که از سال ۹۳، ۹۴ که انجمن شروع شد این کار را انجام می‌دادیم و خروجی و نتیجه کار را خودمان رقم زدیم و خوب پیش می‌رفت تا زمانی که مؤسسۀ شناخت شکل گرفت؛ این همکاری چند برابر شد و این اتفاق باعث شد که ما بیشتر در کنار همدیگر باشیم و بتوانیم در این زمینه به‌هم کمک کنیم.

حسین می‌گفت من غیرقابل‌کنترل هستم و این‌طور نیست که بتوانم یکجا بمانم و اعتراف می‌کرد تنها جایی که توانستم وقت بگذارم بحث مؤسسه شناخت بود که توانستم کامل باشم، حتی یک‌بار به من می‌گفت که تو باورت می‌شود من این ماه ۳۰۰ ساعت برای مؤسسه وقت گذاشتم و خودشان می‌گفتند که فکر می‌کنی چرا این اتفاق افتاده؟ به‌خاطر اینکه کارمان به یک نتیجه‌ای رسیده و من از این بابت خوشحال هستم.

خوشحالی دیگر اینکه برخلاف خیلی از نهادها و سازمان‌ها که قدر ایشان را نمی‌دانستند، شاگردانِ استاد قدر ایشان را می‌دانستند و این تعریفات فقط برای الآن که فوت کردند نیست، بلکه به خودشان هم می‌گفتیم که ما نان اخلاص تو را می‌خوریم و این اخلاص توست که به کارها برکت داده است؛ ولی ناراحت می‌شد و می‌گفت نه این چه حرفی است، بچه‌ها هستند که زحمت می‌کشند، بنده دو سه ماه قبل برای آخرین بار به ایشان گفتم که من می‌دانم این اخلاص، زحمت و دغدغه‌ای که تو داری کار ما را پیش می‌برد و از ایشان تشکر کردم و امروز خوشحالم که حداقل این کار را انجام دادم.

حسرت دوباره دیدنت

کارها خیلی زیاد شده بود و فشار زیادی روی ایشان بود که البته فشار روی بقیه مجموعه هم بود؛ ولی روی ایشان بیشتر تا اینکه رسیدیم به دو سه روز قبل از فوت ایشان که ما جلسه‌ای در مجلس شورای اسلامی داشتیم؛ اما برخلاف هفته‌های قبلی که ما باهم بودیم، این‌بار نتوانستیم همدیگر را ببینیم که این یک حسرتی است برای بنده، ایشان یک ماهی کرونا گرفتند و بعد هم من دوهفته‌ای کرونا گرفتم و بعد از بهبودی‌مان نتوانستیم جلسات زیادی را باهم داشته باشیم؛ به‌خاطر اینکه حجم کارها خیلی بالا بود و این حسرتی است که ما نتوانستیم یکی دو هفته زیاد باهم صحبت کنیم، اگرچه بعد از عید جلسات مفصل خودمانی و خصوصی داشتیم و درد‌ودل‌های زیادی کردیم و از این بابت خوشحالم که گفت‌وگوهای خوبی صورت گرفت.

وعده ما ساعت 3

روز قبل از فوت، ایشان به من زنگ زدند و گفتند که فردا ساعت 3 همدیگر را ببینیم، با اینکه هیچ‌وقت آقای فرج‌نژاد به من ساعت ملاقات نمی‌داد و همیشه می‌گفتند کِی وقت داری تا همدیگر را ببینیم و من تعجب کردم که چرا آن روز ساعت مشخص کردند و بعد از آن هماهنگ کردیم که فردا ساعت ۳ همدیگر را ببینیم؛ ولی ساعت ۱۰ صبح بود که متأسفانه خبر را شنیدم که اصلاً دلم نمی‌خواست باور کنم و حتی عکسی که در فضای مجازی پخش شده بود، گفتم که نه این موتور حسین نیست؛ ولی متأسفانه خبر صحت داشت و این اتفاق افتاده بود.

برای من سخت‌ترین و سنگین‌ترین خبری که درطول عمرم شنیدم این بود، اول که شوک‌زده بودم و اصلاً غیرقابل‌باور بود و می‌گفتم که همچین چیزی ممکن نیست، مگر می‌شود دنیای بدون حسین و جلساتی بدون فرج‌نژاد و اینکه فکر می‌کردم فردا که به مؤسسه می‌روم مگر می‌شود آقای فرج‌نژاد نباشد و اصلاً برای من قابل‌باور نبود، این خاطرات در ذهن من مرور می‌شد و این برای من بدون اغراق می‌توانم بگویم که سخت‌ترین اتفاق زندگی‌ام بود.

زمانی‌که سردار سلیمانی شهید شد غم و اندوه زیادی در دل ما بود، فوت امام خمینی که یادمان نمی‌آید؛ ولی خب بالاخره افرادی فوت می‌کردند که همه ما ناراحت و غمگین بودیم؛ ولی چون بنده به‌عنوان یک الگو به سردار سلیمانی نگاه می‌کردم برایم پر از غم و اندوه بود، به‌ هرحال با ایشان خاطره‌ای نداشتم و کنارش زندگی نکردم؛ ولی واقعاً قصه حسین این‌طور نبود، حتی برای من از مرگ سردار سلیمانی سنگین‌تر بود؛ به‌خاطر اینکه من لحظه‌به‌لحظه زندگی با ایشان بودم و خاطرات زیادی داشتیم، زمانی‌که ایشان را برای غسل دادن بردند و ما برای وداع و برای آخرین بار خواستیم که ایشان را ببینیم، وقتی کفن ایشان را باز کردند و چهره‌شان را دیدم و زمانی‌که به گوشی همراهم نگاه کردم دقیقاً ساعت ۳ عصر بود و وعده‌ای که باهم داشتیم، انگار که او می‌دانست که می‌خواهد برود؛ چون اولین‌بار بود که به من می‌گفت ساعت چند همدیگر را ببینیم و این واقعاً برای من عجیب بود.

مرگ با برکت

تشییع جنازه باشکوهی انجام شد که هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد که این هم نشان‌دهنده اخلاص استاد بود. این اخلاص بود که در دل افراد حتی کسانی که او را ندیده بودند، آن‌قدر علاقه‌مند به ایشان شده بودند که به ما زنگ می‌زدند و پیام می‌دادند. به‌نظرم آن اخلاص و نگاه جهادی که در دل ایشان بود و اینکه برای منیّت کار نمی‌کرد، همه این‌ها باعث شد که بعد از فوت ایشان این اتفاقات بیفتد و دل همه برای ایشان بتپد و به‌دنبال این باشند که ایشان را بشناسند.

جالب است به‌قدری‌که حرف‌ها و مفاهیم ایشان بعد از فوتش مردم را تحت تأثیر قرار داده است، برای نمونه من در اسنپ نشسته بودم راننده گفت که این آقای فرج‌نژاد را می‌شناسی؟ بنده خدا نمی‌دانست من رفیق او بودم یا حتی افراد دیگری در جلسات، در خانه، از شهرستان می‌گفتند که شما که در قم هستید، ایشان را می‌شناسید؛ ولی نمی‌دانستند که با ما رفیق هستند و این خیلی برای من عجیب بود که عموم مردم پیگیری می‌کردند و من فکر می‌کنم که ایشان بعد از فوتش نهضتی به راه انداخت، نهضتی که آن زمان می‌خواست حرف‌هایش را منتقل کند و زور می‌زد که این حرف‌ها منتقل شود؛ ولی گوش شنوا کمتر بود و به‌نظرم این اتفاق رقم خورد تا حرف‌هایش شنیده شود.

واقعاً نمی‌دانم این واژه درست است یا نه؛ ولی فوت ایشان بابرکت بود، زندگی بابرکت، عمر بابرکت، وقت بابرکت و به‌نظرم فوت ایشان هم خیلی بابرکت بود و برکتش این بود که خیلی از رفیقان، دوستان و آشنایانشان تلنگر جدی خوردند و خیلی‌ها می‌گویند که چون حسین این‌گونه کار می‌کرد، این‌طور می‌شد، چرا من این کار را نکنم و با همه این احوال به‌نظر من شخصیت ایشان در کشور بی‌نظیر بود؛ ولی فوت ایشان باعث شد که فرج‌نژادها به‌وجود بیایند و به‌مرور زمان رشد کنند.

عقد اخوت

حدود ۱۲ سال پیش بود که ما در حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) عقد اخوت خواندیم. یک‌بار صحبت می‌کردیم و ایشان از من پرسید که برادر نداری؟ من سه تا برادر دارم، گفتم که خوش به حالت، گفت که اشکالی ندارد، بیا باهم عقد اخوت بخوانیم تا من برادرت شوم و واقعاً هم برای من برادر بود و در همه کارها به من انگیزه می‌داد.

ما دو سه تا کار قبول کرده بودیم و نگران بودیم که نتوانیم از پس آن بر بیایم؛ ولی با انگیزه‌ای که نشان می‌داد که می‌توانیم و حتماً از پسش برمی‌آییم و همیشه مراقب بود که کار زمین نماند و به من گفت که قول می‌دهم که همیشه کنار تو باشم، بعد از فوت ایشان با خودم گفتم که خیلی نامرد بودی، به من قول داده بودی؛ ولی چرا زیر قولت زدی؛ ولی باتوجه‌به صحبتی‌هایی که آقای خسرو پناه داشتند که ایشان بعد از فوتش در کنار ماست، قطعاً روی قولش هست و اینکه می‌گویند فرج‌نژادها به‌وجود می‌آید به‌خاطر قولی که داده و قولش را زیر پا نخواهد گذاشت، بعد از فوت ایشان هم با اینکه این‌ها را می‌دانستیم بازهم چیزهایی دیدیم و شنیدیم که واقعاً برای من عجیب بود؛ مثلاً خانم جوراب‌فروشی پشت مؤسسه ما بود که گاهی از پنجره نگاه می‌کردم حسین پیش آن خانم می‌رفت و جوراب می‌خرید، اتفاقاً یکبار بیرون بودیم که به من گفت که منتظر بمان من یک جفت جوراب بخرم، من پرسیدم مگر چند جفت جوراب می‌پوشی؛ ولی خوب می‌دانستم که برای کمک این‌قدر جوراب می‌خرد، اتفاقاً دو سه روز پیش رفتم پیش خانم جوراب‌فروش، می‌خواستم ببینم که چه می‌گوید و آیا آقای فرج‌نژاد را می‌شناسد که از ایشان جوراب می‌خرید و به او بگویم که فوت کرده و برای او دعا کند؛ تا رفتم و قبل از اینکه من شروع کنم، گفت که دیدی آقای فرج‌نژاد هم فوت کرد و رفت، به او گفتم مگر تو فرج‌نژاد را می‌شناسی؟

گفت اختیار داری من آقای فرج‌نژاد را کامل می‌شناسم، گفتم شما چطوری ایشان را می‌شناسی؟ گفت آقای فرج‌نژاد با زن و بچه‌اش  به خانه ما می‌آمدند، حتی اسم بچه‌هایش را آورد، گفتم برای چه؟ مگر رفت‌وآمد داشتید؟ گفت بله برای من کولر و بخاری و وسیله خریده، یک روز هم بچه‌ام مریض بود که ماشین گرفت و بچه مرا به دکتر برد که من شوک‌زده شدم و در ذهنم مرور می‌شد که ایشان کی وقت می‌کرد و اصلاً کی می‌آمد، وقتی که تا ۱۰ شب اینجا بود و چقدر روشنفکر که با زن و بچه می‌رفت و شأن آن‌ها را حفظ می‌کرد، آن خانم حتی گفت همسایه‌های ما هم عزادار هستند؛ چون به همسایه‌های ما هم کمک کرده و پول جمع می‌کرد و برای ما وسایلی که نیاز داشتیم را می‌خرید و حتی بچه‌اش مریض بوده و قول داده بود که بیاید و به او کمک کند.

پرسیدم آخرین بار کی ایشان را دیدید که گفت چند روز قبل از فوتشان؛ چون که همسایه ما مریض است و کرونا گرفته است، آقای فرج‌نژاد پرسید که چرا او را به دکتر نمی‌برید که گفته بودند پول نداریم، آقای فرج‌نژاد گفته بودند که من هزینه ایشان را می‌دهم و قرار بود چند روز بعد بیایند و او را به دکتر ببرند؛ اما ایشان فوت می‌کنند و جالب اینجاست که همان موقع شماره یکی از بچه‌ها را می‌دهد و می‌گوید که اگر من نبودم به او زنگ بزنید و من به او سپردم که به شما کمک کند، انگار که می‌دانست می‌خواهد برود.

این یکی از صد نمونه‌ای بود که من خدمت شما عرض کردم و بعدها فهمیدم که یک نفر از سیستان و بلوچستان تماس گرفته بود و متوجه شدم که ایشان بخشی از درآمدشان را کمک می‌کردند، این فقط کمک مالی است؛ ایشان از نظر معنوی هم به افراد مختلف کرده بود که ما کم‌کم فهمیدیم که شخصی تماس گرفته و گفتند که فلان شخصیتی که فوت کرده، به ما کمک می‌کرده و ما پرسیدیم چه کمکی که گفتند که کتابی را می‌نوشتم چند ساعت از وقتشان را برای من گذاشتند و به من کمک کرد و اتفاقاتی از این‌قبیل که فرصت نیست همه را بازگو کنم.

ویژگی‌های علمی استاد

من اگر بخواهم فارغ از این خاطرات و ویژگی‌هایی که از ایشان گفتم چند نکته را هم مطرح کنم، دوست دارم در فضای علمی یکی دو نکته را بگویم. آقای دکتر فرج‌نژاد بسیار زمان‌شناس بود و به موضوعات روز زندگی خود دغدغه داشت، شاید ما بگوییم که فلان جا یک اتفاقی در کشور افتاده و نسبت به آن بی‌تفاوت باشیم، فقط غصه بخوریم؛ ولی حسین فرج‌نژاد کسی بود که فقط غصه نمی‌خورد و سریع به من زنگ زد و می‌گفت که آقای اسماعیلی فلان جا فلان اتفاق افتاده است، بیاید منزل ما تا امروز راجع به آن صحبت کنیم، دغدغه و زمان‌بندیِ کار، خیلی برای ایشان مهم بود که جلسه می‌گرفتیم و با همدیگر درمورد آن دغدغه‌ها صحبت می‌کردیم، مخصوصاً موضوعات مختلفی که در این ۴ سال که ۲۴ ساعته باهم بودیم و خیلی بیشتر این‌ها را مطرح می‌کردیم و یک نکته که خیلی برای من خوب بود که ما همدیگر را خوب می‌فهمیدیم؛ یعنی تلاش می‌کردیم کارهایی که قبول می‌کنیم به این صورت باشد که فقط در بحث تئوری نباشیم و در حوزه عمل و میدان هم باشیم و آن‌ها را به‌هم وصل کنیم؛ چون وصل شدن این دو تا به‌هم خیلی برای ما مهم بود، خیلی از جلساتی که ما گرفتیم این بود که این بحث تئوری را چطور به کار تبدیل کنیم که بتوانیم به مردم خدمت کنیم، این کار سختی است؛ ولی چون تخصص حسین در حوزه‌های مختلف بود خیلی کمک کرد، مخصوصاً به من که در بعضی از جاها مسئولیت اجرایی داشتم. خیلی مواقع من می‌گفتم مبانی این صحبتی که می‌کنید و این راه حلی که به من می‌دهید از کجاست که خیلی مسلط مبانی بحث‌های فلسفی، اقتصادی، دینی را می‌گفتند که این هم یک ویژگی خاص ایشان بود.

چهار پنج ماه پیش بود که ما با ایشان یک نقشه 10 و 45 ساله نوشتیم و خدا را شکر می‌کنم که این طرح و نقشه را با ایشان نوشتم؛ چون به ما کمک کرد تا بدانیم که در مسیر آینده‌مان قرار است چه کاری انجام بدهیم و یک مسیر مشخص و خوبی را برای خودمان مشخص کردیم و امیدوارم بتوانیم این مسیر را پیش ببریم و حداقل اینکه انگیزۀ بنده برای پیش‌بردن این مسیر چندین برابر شده است و مطمئنم انگیزۀ شاگردان و همکاران ایشان هم همین‌طور است و یقین دارم حکمت خدا بوده که این اتفاق بیفتد و تلنگری برای همۀ دوستان و شاگردان و همکاران ایشان باشد.

ایشان در موضوعات مختلف عمیق می‌شد، با اینکه تخصص خاص خودشان را داشتند و درحال حاضر کم پیش می‌آید که فردی در موضوعات مختلف تخصص داشته باشد و حسین فرج‌نژاد این‌گونه بود و من با خیال راحت او را جایی می‌فرستادم که روان‌شناسان، فیلسوفان، اقتصاددانان و یا اصحاب رسانه بودند یا همه افراد فکر می‌کردند که تخصص ایشان در همین رشته است و بعداً به بنده بازخورد می‌دادند که ایشان فلان تخصصشان را کجا گرفته است و اگر می‌گفتیم که رشته ایشان این نبوده تعجب می‌کردند.

توجه‌ به اهمیت سینما در سال ۸۲ داشت؛ یعنی ۱۸ سال پیش که این دغدغه کمتر در فضای دینی مطرح بود، ایشان دراین حوزه جدی بود و خوشحالم توانست در عرصه سینما قلم بزند و توانست خیلی از ایده‌هایش را در کتاب‌هایش بیاورد و اگر به قلم ایشان نگاه کنیم، می‌بینیم که ایشان با نگاه تمدنی، غرب‌شناسی و دشمن‌شناسی به سینما نگاه می‌کند و ما واقعاً این‌طور فردی را نداشتیم، شاید بتوان کتاب آینه جادوی شهید آوینی را به کتاب‌های آقای فرج‌نژاد تشبیه کنم و اگر لقب آوینی دوم را بعد از انقلاب در حوزه سینما به ایشان بدهیم به‌جاست و شور، هیجان و ذوقی که در کتاب‌هایشان می‌بینیم، دقیقاً مثل شهید آوینی است که چگونه هم نکات مثبت را می‌دید و هم نقل می‌کرد و هم منصفانه صحبت می‌کرد و باتوجه‌ به اینکه من همه کتاب‌های آوینی و فرج‌نژاد را خوانده‌ام و همین‌طوری حرف نمی‌زنم و واقعاً لقب آوینی دوم شایسته ایشان است.

قبلی طرحواره بازداری هیجانی | فضای مجازی و رسانه؛ قاتلان نامرئی احساسات | قسمت بیست و پنجم
بعدی نقد فیلم بچه مردم 1403 | نوستالژی در دل قصه

مطالب مرتبط

حکایت سینمای استاندارد و بی‌سوادی

۱۴۰۴-۰۸-۲۵

حکایت سینمای استاندارد و بی‌سوادی سینمایی

ادامه مطلب
مسابقات سالانۀ بازی League of Legends 2025

۱۴۰۴-۰۸-۲۴

رصدی بر مسابقات سالانۀ بازی League of Legends 2025

ادامه مطلب
کارگردان بریکینگ بد

۱۴۰۴-۰۸-۱۸

«پلوریبس» سریال جدید کارگردان بریکینگ بد امتیاز کامل گرفت

ادامه مطلب

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو در مطالب سایت
جستجو برای:
آرشیو مطالب
  • آبان ۱۴۰۴ (۲۱)
  • مهر ۱۴۰۴ (۲۴)
  • شهریور ۱۴۰۴ (۵۰)
  • مرداد ۱۴۰۴ (۳۳)
  • تیر ۱۴۰۴ (۲۶)
  • خرداد ۱۴۰۴ (۱۹)
  • اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۱)
  • فروردین ۱۴۰۴ (۱۵)
  • اسفند ۱۴۰۳ (۲۱)
  • بهمن ۱۴۰۳ (۲۳)
  • دی ۱۴۰۳ (۱۹)
  • آذر ۱۴۰۳ (۲۹)
  • آبان ۱۴۰۳ (۲۰)
  • مهر ۱۴۰۳ (۳۱)
  • شهریور ۱۴۰۳ (۱۵)
  • مرداد ۱۴۰۳ (۱۱)
  • تیر ۱۴۰۳ (۱۱)
  • خرداد ۱۴۰۳ (۱۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۳ (۱۳)
  • فروردین ۱۴۰۳ (۱۶)
  • اسفند ۱۴۰۲ (۱۷)
  • بهمن ۱۴۰۲ (۱۸)
  • دی ۱۴۰۲ (۹)
  • آذر ۱۴۰۲ (۵)
  • آبان ۱۴۰۲ (۱۴)
  • مهر ۱۴۰۲ (۳۴)
  • شهریور ۱۴۰۲ (۳)
  • مرداد ۱۴۰۲ (۱۵)
  • تیر ۱۴۰۲ (۱۰)
  • خرداد ۱۴۰۲ (۳۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۲ (۳۵)
  • فروردین ۱۴۰۲ (۱۳)
  • اسفند ۱۴۰۱ (۵۳)
  • بهمن ۱۴۰۱ (۷)
  • دی ۱۴۰۱ (۱)
  • تیر ۱۴۰۱ (۷)
نوشته‌های تازه
  • حکایت سینمای استاندارد و بی‌سوادی سینمایی
  • رصدی بر مسابقات سالانۀ بازی League of Legends 2025
  • «پلوریبس» سریال جدید کارگردان بریکینگ بد امتیاز کامل گرفت
  • دشمن در منظومه فکری حضرت زهرا (سلام الله علیها)
  • راک استار سازنده GTA کارمندان خود را اخراج کرد
آخرین دیدگاه‌ها
  • امیر در نقد فیلم بچه مردم ۱۴۰۳ | نوستالژی در دل قصه
  • . در باغ یاس یا باغ یأس | آسیب‌شناسی موسیقی باغ یاس
  • جعفربابایی در کاملترین زندگینامه شهید امیرحسین فقهی | مهندس هسته‌ای
  • طاهره امینیان در زندگینامه سردار غلامعلی رشید | کاملترین زندگینامه از نابغۀ جنگ
  • سید مهدی در زندگینامه سردار سلامی | کاملترین زندگینامه
محصولات
  • دوره اسطوره‌های صهیونیستی در سینما دوره اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
    نمره 5.00 از 5

    تومان 500.000
  • کتاب سینما دین و سیاست کتاب سینما دین و سیاست
    تماس بگیرید
  • دوره جامع طراحی گرافیک دوره جامع طراحی گرافیک | گرافیست‌شو
    تومان 1.600.000
  • کتاب چهههل و یک سیمرررغ کتاب چهههل و یک سیمرررغ
    تومان 270.000
  • کتاب دین انیمیشن سبک زندگی کتاب دین انیمیشن سبک زندگی
    تومان 400.000 قیمت اصلی: تومان 400.000 بود.تومان 340.000قیمت فعلی: تومان 340.000.
  • دوره ژورنالیسم دوره جامع ژورنالیسم
    نمره 5.00 از 5

    تومان 1.000.000
  • دوره جامع مستندسازی دوره جامع مستندسازی
    تومان 1.000.000
  • کتاب دست پنهان کتاب دست پنهان
    تومان 150.000
  • کتاب دین در سینمای شرق و غرب کتاب دین در سینمای شرق و غرب
    تومان 420.000
  • کتاب بازنمایی الگوی شخصیت مرد و زن کتاب بازنمایی الگوی شخصیت مرد و زن در سینمای ایران
    تومان 260.000
سایت استاد فرج نژاد

مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد فرج‌نژاد در سال ۱۴۰۱ فعالیت خود را در زمینۀ تربیت نیروهای رسانه‌ای دشمن‌شناس انقلابی آغاز کرد. این مؤسسه به یاد مرحوم استاد دکتر محمدحسین فرج‌نژاد، نامگذاری شده است. استاد فرج‌نژاد طلبۀ جهادی دشمن‌شناس و استاد مبرز سواد رسانه‌ای بود که به چندین زبان تسلط داشت و صدها شاگرد در حیات کوتاه اما پربرکت خود تربیت کرد.

دسترسی سریع
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • رهگیری خرید
نماد اعتماد الکترونیک
شبکه های اجتماعی
icon--white Telegram-plane Instagram ویراستی سایت استاد فرج نژاد حساب توییتر استاد فرج نژاد حساب ایتا سایت استاد فرج نژاد Youtube

قم، خیابان بسیج (هنرستان)، جنب خیابان شهید تراب نجف‌زاده، مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد

ورود
استفاده از شماره تلفن
آیا هنوز عضو نشده اید؟ ثبت نام کنید
ثبت نام
قبلا عضو شده اید؟ ورود به سیستم