سیر تحریف مسیحیت
خداوند رحمان بعد از خلقت آسمان و زمین و فرشتگان و جنیان، موجودی را آفرید تا فخر تمام مخلوقات باشد. موجودی که بتواند به درجاتی برسد که ملائکه را به آن راهی نباشد. چیزی که او را بر تمام موجودات برتری میداد، اختیار بود. اختیار، همانقدر که میتوانست برای او سودمند بوده و موجب هدایتش شود، میتوانست برای او خطرناک هم باشد؛ زیرا انسان دشمنی سرسخت پیش رویش داشت که قسم خورده بود انسان را گمراه و گرفتار جهنم کند.
خداوند برای هدایت انسان، راه و راهنمایانی به او اعطا کرد تا انسان را به سر منزل مقصود برساند. این مطلب زنگ خطری برای شیطان بود؛ از همین رو سعی کرد ادیان را آلوده کرده و انسانها را در مقابل هم بگذارد. او سعی میکرد زیباییهای دروغین را به ملتها نشان داده تا به حرف پیامبر خود گوش نکنند. در این میان، بهترین فرمانبرداران شیطان، یهود بودند. قومی که کار شیطان را برای انحراف سنن و ادیان الهی راحت کردند. از جمله این ادیان، دین مسیحیت حضرت عیسی (ع) است.
تلاش یهود برای تحریف مسیحیت
یهود اولین ضربۀ خود بر دین مسیحیت را هنگامی وارد کرد که «پولس» مردم را فریب داده و خود را طبق معجزهای دروغین، جانشین حضرت عیسی معرفی کرد. با نفوذ پولس در دین مسیحیت، مردم از وصی بر حق حضرت عیسی (ع)؛ یعنی پطرس، دور مانده و به چیزی تبدیل شدند که حضرت عیسی همواره با آن مبارزه میکرد.
یهود در طول سالیان متمادی، شیوههای متعددی را برای نابودی دشمنان خود تجربه کرده بود و به تناسب دوران متفاوت، آنها را بکار میگرفت. سیاست یهود در مقابله با ادیان دو راه بود: 1- تحریف دین حقیقی 2- دشمنتراشی برای مؤمنین حقیقی از هم مسلکان خود. حربۀ دوم یهود تاکنون هم ادامه داشته و او برای مقابله با اسلام، داعش و تکفیریها را ایجاد میکند.
یهود برای مقابله با دین مسیحیت، نهتنها آن را تحریف کرد؛ بلکه برای دور کردن ذهن مسیحیان از دشمن واقعی خود، آنها را در مقابل هم قرار داد و عدهای از آنان را به خدمت گرفت. برای آگاهی بیشتر از اعمال یهود، مروری بر تاریخ اروپا و مسیحیان این قاره میکنیم.
گذری در قرون وسطی
حوالی سال 500 م. مسیحیان توانستند با حمایت پادشاهان بربر، ثباتی نسبی در اروپا برقرار کرده و دین مسیحیت را رسمی نمایند. به مرور زمان، در مراکز شهرها، روستاها و زمینهای وسیع، کلیسا ساخته شد و مردم، اجتماعات، عروسیها، غسل تعمیدها و اموات خود را در آن انجام میدادند.[1]
مردم در این دوره اعتقاداتی جدی به غیب و امور معنوی پیدا کردند. مردم به سادهزیستی در خانهها، لباسها و حتی خوراک روی آوردند. کلیسا به مرجع حل مشکلات مردم تبدیل شد و داستان بزرگان دین، نقل محافل بود. در این زمان بود که کلیسا به محور سیاست تبدیل و باور حکومت الهی احیا شد اما مشکل کشیشان این بود که قواعد حکومتداری را در دین خود نداشتند و در گذشته هم تنها با قیصر روم همکاری میکردند.[2]
اروپا در تمامی عرصهها به کلیسا رو کرده بود و در امور آموزشی نیز مدارس تعطیل شده و کلیسا با محوریت کتاب مقدس به مردم آموزش میداد. علم در طبقۀ کشیشان منحصر شده بود و هیچکس از نظریات آنان جلوتر نمیرفت. با گذشت زمان، مردم از تعالیم کلیسا خسته شده و فرهنگ و آموزههای آن را پس زدند. با ثروتمند شدن کلیسا، دین ملعبهای در دست کشیشان شده بود.
سرباز خوب یهود
در میان جو مختنق قرون وسطی، کشیشی به نام «مارتین لوتر» حرکتی را شروع کرد که تاکنون اثر آن ماندگار بوده است. در سال 1517 م، اسقف اعظم آلمان نامهای به پاپ نوشت و این نامه را لوتر به واتیکان برد.[3] مشاهدۀ دنیاطلبی کلیسا، واتیکان و اخاذی از مردم به نام «فروش بهشت»، باعث شد تا او اعلامیهای نودبندی نوشته و به کلیسای «ویتن برگ» ببرد.
فراهم بودن زمینۀ درونی کشیشان برای اعتراض لوتر و خسته بودن آنها از اوضاع موجود، موجب شد تا تعدادی از کشیشان و مردم با او همکاری کنند. لوتر که به دلیل همحجرهای یهودیزاده خود[4]، به عقاید یهود گرایش یافته بود، پایهگذار آرمانهای توراتی در مقابل کلیسا شد و یهود نیز از او حمایت کرد.
دانشنامۀ یهود درباره حمایت از لوتر مینویسد: «لوتر ضمن طرح این موضوع که یهودیان جهت رسانیدن پیام خداوند به تمامی جهانیان انتخاب شدهاند، آنها را مورد ستایش قرار میدهد. او میگوید که یهودیان حامل برترین خونها در رگهای خود هستند. روحالقدس به واسطۀ آنها کتاب مقدس را به اقصی نقاط دنیا برد. آنها (یهودیان) فرزندان خدایند. ما در مقایسه با آنها بیگانهایم؛ همانطور که در داستان «زن کنعانی» آورده شده است، ما همچون سگانی هستیم که از خردهنانهای بر زمین ریخته اربابان خود ارتزاق میکنیم.»[5]
لوتر با پایهگذاری پروتستان، کمک شایانی به یهودیت کرد و ماهیت دین مسیحیت را به پوچی رساند و مردم را به گمراهی کشاند. یهود توانست با دو ضربه بر پیکرۀ دین مسیحیت، آنها را از مؤمنانی یهودستیز به خادمان یهود تبدیل کند. از همین رو است که عقاید این فرقه بیشتر از سایر فرق در سینمای هالیوود منتشر میشود. یهود به خوبی توانست هدف شیطان را در میان بندگان خدا به نتیجه برساند اما خداوند در آیهای میفرماید «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[6] آنها را بیش از پیش ناامید میسازد.
[1] معاونت مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان، روایت تفکر، فرهنگ و تمدن([بیجا]، دفتر نشر معارف: چاپ دوم، 1391) ج 1، ص 117.
[2] همان، صفحه 120.
[3] معاونت مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان، روایت تفکر، فرهنگ و تمدن([بیجا]، دفتر نشر معارف، چاپ دوم، 1391) ج 3، ص 29.
[4] همان.
[5] محمدحسین فرجنژاد و رفیعالدین اسماعیلی، تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما، (تهران:دانشگاه جامع امام حسین(ع)، چاپ اول، 1396)، ص 108.
[6] سوره صف، آیه 8.
بیشتر بخوانید:
تحریف مسیحیت تحریف مسیحیت تحریف مسیحیت تحریف مسیحیت تحریف مسیحیت تحریف مسیحیت تحریف مسیحیت تحریف مسیحیت