نقد و بررسی سهگانه فیلم ارباب حلقه ها | قسمت دوم
نقد و بررسی سهگانه فیلم ارباب حلقه ها | قسمت اول
١.فرودو، آراگورن و گاندولف، سه وجه شخصیتی منجی مسیحی در فیلم ارباب حلقهها
تالکین از الگوی تثلیثی در منجی استفاده کرده است. در واقع آراگورن، گاندولف و فرودو در مجموع، نقش منجی را بازی میکنند. ژان کالون در مسیحیت پروتستان، سه نقش برای مسیح قایل بود. نقش پیامبری و ابلاغ پیام خدا به مردم، نقش کشیش اعظم و راهبری و فدا شدن برای رستگاری انسانها و نقش پادشاهی که حق تصرف این پیامبر الهی بر کلیسا و تمام جهان است.[1]
در این الگوی سهوجهی، میتوان گفت که فرودو کشیش است که با قبول مسؤولیت حلقه و نابودی آن در دل دشمن، خود را برای مردم فدا کرده تا انسانها به رستگاری و آخرالزمان الهی برسند و توسط شیطان (سایرون) نابود نشوند.
همچنین گاندولف، نقش پیامبر یا موعظهگر الهی را دارد و همیشه با پندهای ارزندۀ خود، تمام مردم از رعیت و اشراف را راهنمایی و هدایت میکند. آراگورن و فرودو نیز تحت راهنماییهای وی، میتوانند وظیفۀ خود را به خوبی انجام دهند.
اما آراگورن، پادشاه و فرمانروا است. در پایان فیلم نیز این پادشاهی آراگورن است که در مراسم ازدواج شبهمسیحی با حضور گاندولف و فرودو، نویدبخش حکومتی الهی و قدسی خواهد بود. قابل توجه است که عقیدۀ سهوجهی بودن شخصیت حضرت مسیح، از اصول اعتقادی کلیسای کاتولیک نیز هست.[2]
تالکین هم تحت تأثیر همین مذهب، این شخصیتها را در داستان خود قرار داده است.
همچنین ظاهر شدن گاندولف بر یارانش، شبیه به ماجرای دیدار دوبارۀ مسیح با حواریون پس از به صلیب کشیده شدن ایشان است. گاندولف نیز پس از مرگ و حیات دوباره، با یارانش در هیبتی نورانی دیدار میکند و تا زمانی که در روهان، کنار پادشاه تئودن قرار بگیرد، کسی از بازگشت وی خبر ندارد.
همچنین سکانس بازگشت گاندولف، شباهت عجیبی به بازگشت حضرت موسی (علیهالسلام) از کوه سینا دارد. این طور گفته شده که حضرت موسی پس از دریافت وحی الهی و بازگشت، بر بالای کوه سینا ایستاده و مردم از پایین وی را نگاه میکردند. صورت و لباس ایشان برق سفیدی میزد و صورت ایشان از شدت نوری که از وحی الهی در صورت ایشان متجلی بود، دیده نمیشد. دقیقا مثل گاندولف که نور صورت وی مانع از دیدن چهرهاش میشد و لباسی سفید و نورانی به تن داشت.[3]
(همچنین سفر خروج، باب ۳۴ فقرات ۲۹ تا ۳۵ به بازگشت و چهرۀ نورانی حضرت موسی اشاره شده است.)
جالب توجه است که ظاهر حضرت موسی به شکل مردی بلندقد، باوقار و با موی سفید بلند ترسیم شده است که به گاندولف شباهت دارد.[4]
ماجرای زخم دشنۀ مورگول فرودو شبیه به زخمهای به صلیب کشیده شدن مسیح است که التیام نمییابد. در انجیل متی باب ۴، فقرات ۱ تا ۱۰، شباهت زیادی به وسوسههای فرودو توسط حلقه و سکانسهای متعددی دارد که فرودو تحت تأثیر حلقه میخواهد به شیطان بپیوندد، دارد.
متی 401 – 1
[1] آنگاه روح خدا عیسی را به بیابان برد تا در آنجا ابلیس او را وسوسه و آزمایش کند. [2] او پس از آنکه چهل شبانه روز را در روزه به سر برد، بسیار گرسنه شد. [3] در این حال، آن وسوسهکننده به سراغ او آمد و گفت: «اگر پسر خدا هستی، به این سنگها بگو تا نان شوند.» [4] اما عیسی به او فرمود: «نوشته شده که: ”انسان تنها به نان زنده نیست، بلکه به هر کلامی که از دهان خدا صادر میشود.“» [5]
سپس ابلیس او را به اورشلیم، آن شهر مقدّس برد و بر روی بام معبد قرار داد، [6] و گفت: «اگر پسر خدایی، خود را از اینجا به پایین پرت کن، چون نوشته شده است: ”به فرشتگان خود فرمان خواهد داد و آنها تو را بر دستهای خود بلند خواهند کرد تا حتی پایت هم به سنگی نخورَد.“» [7] عیسی پاسخ داد: «بله، ولی این نیز نوشته شده که: ”خداوند، خدای خود را آزمایش نکن.“» [8]
سپس ابلیس او را به قلۀ کوهی بسیار بلند برد و تمام ممالک جهان، و شکوه و جلال آنها را به او نشان داد، [9] و گفت: «اگر زانو بزنی و مرا پرستش کنی، همۀ اینها را به تو خواهم بخشید.» [10] عیسی به او گفت: «دور شو از من، ای شیطان! زیرا در کتب مقدّس آمده: ”خداوند، خدای خود را بپرست و تنها او را عبادت کن.»)
در کتاب مکاشفه میخوانیم:
۲۰:۱۰مکاشفه
[11] سپس دیدم که آسمان گشوده شد. در آنجا اسبی سفید بود که سوارش «امین و حق» نام داشت، زیرا به حق و عدل مبارزه و مجازات میکند.
اشاره به اسب سفید گاندولف و شخصیت وی که به کمک حق و عدالت میشتابد، قابل توجه است.
در انجیل متی نیز گفته شده:
متی ۲۴: ۲۶-۲۷
[26] «پس اگر بیایند و به شما بگویند که مسیح در بیابان دوباره ظهور کرده، به سخنشان اهمیت ندهید؛ و اگر بگویند نزد ما مخفی شده، باور نکنید. [27] زیرا همان طور که صاعقه در لحظهای از شرق تا غرب را روشن میسازد، آمدن پسر انسان نیز چنین خواهد بود.
دقیقا همچون گاندولف که در نبرد هِلمز دیپ، از شرق ظهور کرده و نور بسیار زیادی را همزمان با طلوع آفتاب، از خود ساطع میکند.
در عبرانیان، باب ۲ فقره ۴ میخوانیم:
خدا نیز با نشانهها، کارهای شگفتانگیز، معجزات گوناگون و عطایایی که روحالقدس مطابق اراده خود میبخشد، صحت کلام ایشان را ثابت نمود.
در همین فقره، مؤلفۀ مهم دیگری از نبوت مسیحی آمده است. معجزات ظاهری و کارهای خارقالعاده، از اصول مهم در پیامبرشناسی مسیحی است.
در ارباب حلقهها نیز گاندولف با عملیاتی شبیه به جنگیری از پادشاه تئودن، روح شیطانی سارومان را خارج میکند و بارها با عصای جادوییاش، در مقابل شیاطین ایستادگی میکند. تا جایی که امید مردم به وی و آراگورن به عنوان فرماندۀ سپاه، خواهد بود.
همچنین مسألۀ جانفدایی در ماجرای کشته شدن گاندولف، واضح است. در مسیحیت اعتقاد بر این است که مسیح به صلیب کشیده شد تا گناه اصلی انسانها بخشیده شود. در واقع مسیح برای رستگاری مردم، فدا میشود.[5]
در ارباب حلقهها، گاندولف برای نجات یاران حلقه با بالروگ مبارزه کرده و به قعر چاه پرتاب میشود. مبارزۀ بالروگ با گاندولف نیز بر نوک کوه و قعر دریاست؛ استعارهای از جهان ماوراء که گاهی در توصیف آن، از صفات ضد استفاده میشود.
بالروگ، گاندولف را میکشید اما گاندولف در محیطی قدسی و مملو از نور، مأموریتی جدید دریافت میکند و در رستاخیزی، به نزد مردم بازمیگردد تا مأموریتش را به انجام برساند. دقیقا همچون منجی مسیحی که در رستاخیز و زنده شدن دوباره، مدتی عروج کرده، سپس نزد مردم آمده و جهان را از زیر تسلط شیاطین خارج کرده و حکومت الهی را پایهگذاری میکند.
در مسیحیت، آتش جهنم پاککننده است. همچنین خدا در مسیحیت مرتبط با آتش و گوگرد است. حلقۀ سایرون نیز که از آتش ساخته شده، فقط با آتش میتواند از بین برود.[6]
گاندولف نیز پس از جنگ با بالروگ و گذر از آتش شیطان، تبدیل به گاندولف سفید میشود. مجموع این موارد نشان میدهد که شخصیت منجیان سرزمین میانه، مؤلفههای زیادی از منجی مسیحی را دارا هستند. لازم به ذکر است که بازگشت آراگورن با ارواح مردگان نیز اقتباسی از بازگشت منجی با مردگان است.
چنانکه میخوانیم:
اول تسالونیکیان ۴: ۱۳ و ۱۴
[13] و اینک برادران عزیز، میخواهم که شما از وضعیت باایمانانی که میمیرند آگاه باشید، تا وقتی کسی از شما فوت میکند، شما نیز مانند آنانی که امیدی به عالم آینده ندارند، در غم و غصه فرو نروید. [14] زیرا ما که ایمان داریم عیسی مرد و پس از مرگ زنده شد، باید یقین داشته باشیم که به هنگام بازگشت او، خدا تمام مسیحیانی را که مردهاند، همراه وی به این جهان باز خواهد آورد.
اما در فیلم، این ارواح سربازان عهدشکنی هستند که به یاری پادشاه گاندور خواهند رفت. لذا مثل باقی موارد، این اقتباس نیز کاملا مسیحی نیست.
۲. یاوران منجی
سم گمجی، شبیه به سیمون اهل سایرِن است که طبق تعالیم مسیحی، به عیسی کمک کرد تا صلیبش را به محل کشته شدن عیسی ببرد. سم نیز فرودو را در رسیدن به کوه نابودی و نابود کردن حلقه، یاری میرساند.[7]
در کنار سم، گاندولف نیز با همان شأن پیامبرگونهای که دارد، فرودو و آراگورن را راهنمایی میکند. افراد دیگری نیز مثل پیپین و مِری، بارومیر، برادرش، پادشاه تئودن و… حامی منجی بوده و در راستای پادشاهی وی، تلاش میکنند.
تحولات شخصیتی افراد نیز در فیبم قابل توجه است. موجودات خوبی که به شیطان پیوستند (همچون اورکها که الفهای فاسد شدهاند یا گالوم که هابیت تحت تأثیر حلقه است) و انسانهای ضعیفی که در این سیر، تحول مثبت پیدا کردند (همچون بارومیر و تئودن که از تسلط شیطان خارج شده و در راه حق کشته شدند).
اما شخصیت محوری دیگر که در کنار سم و گاندولف، نقشی اساسی در هدایت و راهبری فرودو در مسیر نابودی شیطان دارد، بانو گَلادریل است.
بررسی شخصیت گَلادریِل و مکان زندگی وی، لوثلورین
گلادریل ترکیبی از اساطیر مختلف از جمله سرسی و کالیپسوی یونانی است.[8] بعضی از تحلیلگران، گلادریل را نماد شخصیت مریم باکره در مسیحیت دانستهاند.
لوثلورین، محل اقامت گلادریل و همسرش، مکانی بهشتگونه است. الفهای نامیرا در مکانی که زمان مخصوص به خود را دارد، یادآور بهشت و جهانهای ماورایی در ادیان ابراهیمی است. هر چند به جهان الفها در اساطیر مختلف فولکلوری اروپا نیز شباهت دارد.[9]
درختواره بودن لوثاورین، احتمالا اشاره به درخت حیات در سنت مسیحی یهودی دارد. درختی که در باغ مقدس بوده و هر کس از میوۀ آن بخورد، نامیرا خواهد شد. در ارباب حلقهها نیز نماد آن مکان قدسی، درختی عظیمالجثه است که بعید نیست برگرفته از درخت حیات در مسیحیت باشد.[10]
نان الفی لِمباس که توسط گلادریل به یاران حلقه داده میشود، شبیه به تکه نانی است که در مراسم عشاء ربانی مسیحیان مصرف میشود و معتقدند این نان در بدن مسیحیان تبدیل به گوشت مسیح میشود.[11]
لمباس نیز نوعی قداست دارد که میتواند تکهای از آن، به اندازۀ چند وعدۀ غذایی انسان را سیر کند. خود تالکین نیز در یکی از نامههایش بر صبغۀ دینی داشتن نان لمباس، اشاره کرده است.[12]
شخصیت گلادریل شباهت زیادی به روحالقدس دارد. وی به فرودو (منجی) هنگام سختیها و پس از رویارویی با شیلاب، عنکبوت غول پیکر در یک مکاشفه ظاهر شده، دست وی را گرفته و بلند میکند تا فرودو را در این مسیر سخت، یاری نماید.
گلادریل هدیه میدهد و میتواند قلب و دل انسان ها را خوانده بر روی آنها تأثیر بگذارد. همچون روحالقدس در مسیحیت که هدایای الهی را آورده، به قلب و دل انسان ها آگاه است و آنها را به مسیر خیر هدایت میکند.[13]
چنانکه در کتاب مقدس میخوانیم:
عبرانیان ۲:۴
[4] خدا نیز با نشانهها، کارهای شگفتانگیز، معجزات گوناگون و عطایایی که روحالقدس مطابق اراده خود میبخشد، صحت کلام ایشان را ثابت نمود.
۳. سرزمین مقدس و جنگ نهایی
شهر میناستریث، به عنوان آخرین دژ انسانی در مقابل شیطان شرقی، به حساب میآید. این شهر نماد مهم دارد؛ درختی خشک که تنها زمانی سبز میشود که پادشاه به این سرزمین بازگردد. به درخت خشک گاندور، در سفرنامۀ سر جان مندویل، اشاره شده است. درختی که از زمان به صلیب کشیده شدن مسیح، خشک شده و تا وقتی شاهزادهای از غرب زیر این درخت، آواز نخواند، سبز نمیشود.[14]
در فیلم نیز درخت تا بازگشت پادشاه، خشک مانده و بعد از بازگشت آراگورن است که سبز میشود. در کتاب مقدس، آغاز جهان با باغ عدن و درخت زندگی شروع میشود. در پایان نیز اورشلیم جدید و همان درخت ترسیم میشود.[15]
در کتاب ارباب حلقهها هم که دو درخت به والینور، سرزمین مقدس والارها نور میدهد، آراگورن نازل شدۀ همان درخت را پیدا کرده و در میناس تریث، شهر آخرالزمانی گاندور، میکارد.[16]
با توجه به شخصیت آراگورن که کاملا منطبق بر وجه پادشاهی منجی مسیحی است، بازگشت وی به چنین شهری نیز اشاره به بازگشت منجی به شهر آخرالزمانی اورشلیم و نبرد نهایی وی با شیاطین دارد.
۴. شیاطین در سرزمین میانه
در سرزمین میانه، سایرون شیطان اصلی است. از طرفی سارومان نیز با پذیرش و تواضع در مقابل قدرت وی، به جادوی سیاه پناه برده و حتی موجوداتی شبیه گولِم یهودی را که «اوروک های» نام دارد و از اورکهای معمولی قویتر است، خلق میکند.
همچنین سایرون نُه پادشاه دوزخی دارد که آنها نیز از سپاه شیطان هستند.
برای شناخت نقش سارومان و سایرون، خواندن فقراتی از کتاب مقدس ضروری است:
اشعیا 14 : 42-1
[1] خداوند بر قوم اسرائیل ترحم خواهد کرد و بار دیگر آنها را برخواهد گزید و در سرزمینشان ساکن خواهد ساخت. بیگانگان مهاجر در آن جا با خاندان یعقوب زندگی خواهند کرد. [2] قومهای جهان به ایشان کمک خواهند کرد تا به وطن خود بازگردند. قوم اسرائیل در سرزمینی که خداوند به ایشان داده قومهای دیگر را به بردگی خواهد گرفت. آنانی که قوم اسرائیل را اسیر کرده بودند، خود به اسارت ایشان در خواهند آمد و بنیاسرائیل بر دشمنان خود فرمانروایی خواهند کرد. [3] هنگامی که خداوند قوم خود را از درد و اضطراب، بندگی و بردگی رهایی بخشد، [4]
آنگاه ایشان با ریشخند به پادشاه بابِل چنین خواهند گفت: «ای پادشاه ظالم سرانجام نابود شدی و ستمکاریهایت پایان گرفت [5] خداوند حکومت ظالمانه و شرارتآمیز تو را در هم شکست. [6] تو با خشم و غضب، مردم را پیوسته شکنجه و آزار میدادی، [7] اما اکنون تمام مردم از دست تو آسوده شده، در آرامش زندگی میکنند و از شادی سرود میخوانند. [8] حتی صنوبرها و سروهای لبنان نیز با شادمانی میسرایند: «از زمانی که تو سقوط کردی دیگر کسی نیست که ما را قطع کند!» [9] «دنیای مردگان آماده میشود تا به استقبال تو بیاید. رهبران و پادشاهان دنیا که سالها پیش مردهاند، آن جا در انتظار تو هستند. [10] آنها وقتی تو را ببینند به تو خواهند گفت: «تو نیز مانند ما ضعیف شدی و با ما فرقی نداری! [11]
حشمت تو از دست رفته است و نوای دلنشین بر بطهای کاخ تو دیگر به گوش نمیرسد. اکنون تشک تو کرمها هستند و لحافت موریانهها.» [12] «ای ستارۀ درخشان صبح، چگونه از آسمان افتادی! ای که بر قومهای جهان مسلط بودی، چگونه بر زمین افکنده شدی! [13] در دل خود میگفتی: «تا به آسمان بالا خواهم رفت، تخت سلطنتم را بالای ستارگان خدا خواهم نهاد و بر قلۀ کوهی در شمال که خدایان بر آن اجتماع میکنند، جلوس خواهم کرد. [14] به بالای ابرها خواهم رفت و مانند خدای متعال خواهم شد.» [15] اما تو به دنیای مردگان که در قعر زمین است، سرنگون شدی. [16] اینک وقتی مردگان تو را میبینند به تو خیره شده، میپرسند: «آیا این همان کسی است که زمین و قدرتهای جهان را میلرزاند؟ [17]
آیا این همان کسی است که دنیا را ویران میکرد و شهرها را از بین میبرد و بر اسیران خود رحم نمیکرد؟» [18] «پادشاهان جهان، شکوهمندانه در قبرهایشان آرمیدهاند، [19] ولی جنازۀ تو مثل شاخهای شکسته، دور انداخته شده است. نعش تو در قبر روباز است و روی آن را جنازههای کشتهشدگان جنگ پوشانده و مانند لاشۀ پایمال شده، تا به سنگهای ته گودال فرو رفته است. [20] تو مانند پادشاهان دیگر دفن نخواهی شد؛ زیرا مملکت خود را از بین بردی و قوم خود را به نابودی کشاندی. از خاندان شرور تو کسی زنده نخواهد ماند. [21] پسران تو به خاطر شرارت اجدادشان کشته خواهند شد، و کسی از آنها باقی نخواهد ماند تا دنیا را فتح کند و شهرها در آن بسازد.» [22]
خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «من خود بر ضد بابِل برخواهم خاست و آن را نابود خواهم کرد. نسل بابِلیها را ریشهکن خواهم کرد تا دیگر کسی از آنها زنده نماند.» [23] خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «بابِل را به باتلاق تبدیل خواهم کرد تا جغدها در آن منزل کنند. با جاروی هلاکت، بابِل را جارو خواهم کرد تا هر چه دارد از بین برود.» [24] خداوند لشکرهای آسمان قسم خورده، میگوید: «آن چه اراده نموده و تقدیر کردهام به یقین واقع خواهد شد.
موارد جالب توجهی در این فقرات وجود دارد. اشارۀ به سخن گفتن درختان و این که دیگر کسی آنها را ریشهکن نمیکند، در جدال اِنتها با سارومان تبلور پیدا کرده است. خود نبی کاذب نیز شخصیتی شبیه به سارومان دارد که شیطان اصلی نیست اما با شیطان همکاری میکند. سارومان شخصیت مقابل گاندولف بوده و این نبوت وی را البته در کذب و ناراستی واضحتر میسازد.
نقشۀ سرزمین میانه و شیطان در شرق؛ به شباهت سرزمین میانه با اروپا و شرق آن که یادآور جنگهای صلیبی است دقت کنید. همچنین نابودی پادشاهی شیطان نیز در سایرون و نابودی موردور، گنجانده شده است. البته شاید بتوان گفت این پیشگویی، آخرالزمانی نیست و مربوط به تاریخ یهود است؛ اما عدهای این فقرات را آخرالزمانی میپندارند و در فیلم نیز از همین الگو استفاده شده است.
ماجرای حلقۀ قدرت نیز علاوه بر اقتباسهای ادبی و اسطورهای، نمادی از خود شیطان است.
به فقرات زیر توجه بفرمایید:
مکاشفه ۲۰:۱۹
[20] اما وحش با پیامبر دروغینش گرفتار شدند و هر دو زندهزنده به دریاچۀ آتش که با گوگرد میسوخت انداخته شدند؛ بله، همان پیامبری که از جانب وحش معجزاتی خیرهکننده انجام میداد تا تمام کسانی را که علامت وحش را داشتند و مجسمهاش را میپرستیدند، فریب دهد.
مکاشفه ۲۰:۱۰
[10] سپس ابلیس که ایشان را فریب داده بود، به دریاچه آتش افکنده خواهد شد. دریاچه آتش همان جایی است که با گوگرد میسوزد و آن وحش و پیامبر دروغین او شبانهروز، تا به ابد، در آن جا عذاب خواهند کشید.
در پایان فیلم نیز حلقه در دریاچه آتش انداخته شده و باعث نابودی سایرون میشود. دقت کنیم که حلقه، خود سایرون است و میتوان گفت تمام قدرت وی به حلقه وابسته است. حلقه به سایرون قدرت تام میدهد و تسلط بر دیگر حلقهها، اما به هیچ کس جز خود سایرون قدرتی نمیدهد و همهاش فریب است. خود وی نیز هلاکتی محتوم، همچون شیطان دارد.
همچنین در فقرات زیر، اشاره به قدرت گرفتن دوباره شیطان شده است:
مکاشفه ۱۷:۸
[8] آن وحش که دیدی، زمانی بود، ولی حالا دیگر نیست. با وجود این، از چاه بیانتها به زودی بالا میآید و در فنای ابدی فرو خواهد رفت. مردم دنیا، غیر از کسانی که نامشان در دفتر حیات نوشته شده است وقتی آن وحش پس از مرگ، دوباره ظاهر شود، مات و مبهوت خواهند ماند.
این فقره به ماجرای سایرون که دوباره قدرت میگیرد و درصدد تصاحب سرزمین میانه برمیآید، شباهت دارد.
همچنین مکاشفه ۲۰ :۱-۱۰
[1] سپس، فرشتهای را دیدم که از آسمان پایین آمد. او کلید چاه بیانتها را همراه میآورد و زنجیری محکم نیز در دست داشت. [2-3] او اژدها را گرفت و به زنجیر کشید و برای مدت هزار سال به چاه بیانتها افکند. سپس درِ چاه را بست و قفل کرد، تا در آن هزار سال نتواند هیچ قومی را فریب دهد. پس از گذشت این مدت، اژدها برای مدت کوتاهی باید آزاد گذاشته شود. اژدها، همان مار قدیم است که ابلیس و شیطان نیز نامیده میشود.
[7] پس از پایان آن هزار سال، شیطان از زندان آزاد خواهد شد. [8] او بیرون خواهد رفت تا قومهای جهان یعنی جوج و ماجوج را فریب داده، برای جنگ متحد سازد. آنان سپاه عظیمی را تشکیل خواهند داد که تعدادشان همچون ماسههای ساحل دریا بیشمار خواهد بود. [9] ایشان در دشت وسیعی، خلق خدا و شهر محبوب اورشلیم را از هر سو محاصره خواهند کرد. اما آتش از آسمان، از سوی خدا خواهد بارید و همه را خواهد سوزاند. [10] سپس ابلیس که ایشان را فریب داده بود، به دریاچۀ آتش افکنده خواهد شد. دریاچۀ آتش همان جایی است که با گوگرد میسوزد و آن وحش و پیامبر دروغین او شبانهروز، تا به ابد در آن جا عذاب خواهند کشید.
همچون سایرون که دوباره ظهور پیدا میکند و بعد نابود میشود.
در مورد چشم سایرون دو نگاه وجود دارد؛ اول اینکه این چشم نماد خداست؛ زیرا در مسیحیت و بعضی گروههای دیگر، نماد چشم برای خداوند متعال به کار میرود.[17]
این نظر صحیح نیست؛ زیرا چشم سایرون در ارباب حلقهها، همچون برج دیدبانی بزرگی است و همه چیز را نمیبیند؛ البته اگر کسی با شیئی شیطانی مثل پَلانتیر که گوی جهاننماست متصل شود، ممکن است تحت تسلط سایرون قرار گرفته و همچون پیپین، سایرون وی را ببیند.
نگاه دیگر این است که چشم سایرون، برگرفته از چشم هوروس است. این نگاه به مسیحی بودن تالکین و شیطانی بودن آیینهای مصر باستان در نظر وی، نزدیکتر است.[18]
خصوصا اینکه چشم همراه با آتش است، نشان دهندۀ باطن ابلیسگونۀ آن خواهد. نازگولها که نُه سوار سایرون هستند، شباهت زیادی با شوالیههای معبد دارند. این انسانهای سقوط کرده، دورانی پادشاه بودند ولی تحت تأثیر وسوسههای سایرون و افتادن در دام وی، تبدیل به ارواح خبیثی تحت فرمان او میشوند.
این نُه سوار، شبیه به بنیانگذاران شوالیههای معبد هستند؛ زیرا از طرفی شبیه صلیبیهای قرون وسطی لباس پوشیده و شمشیرزنی میکنند. از طرفی رئیس این گروه شیطانی، جادوگر است و در قسمتی، آراگورن نازگولها را آتش زده و به این ترتیب آنها را دور میکند.
سقوط تحت وسوسۀ شیطان، قدرتطلبی، صلیبی بودن، ارتباط با جادوگری و آتش زدن نازگولها، دقیقا شبیه به ماجرای شوالیههای معبد و نه شوالیۀ بنیانگذار این فرقه است. صلیبیون مرتد در این گروه، متهم به جادوگری و توهین به نمادهای مسیحی شدهاند و در پایان نیز با فرمان پاپ به آتش کشیده شدند.[19]
نازگولها در فیلم سوار بر اژدها هستند و این شیطانی بودن نازگولها را پررنگتر میکند.
مجموع این موارد، میتواند نشاندهندۀ اقتباس نُه نازگول از شوالیههای معبد باشد. خصوصا اینکه تالکین مسیحی بوده و طبیعتا همچون فراماسونها، هیچوقت طرف شوالیههای مرتد را نخواهد گرفت.[20]
البته نازگولها شباهتی با چهار سوار آخرالزمانی در مسیحیت نیز دارند. نازگولها در شرارت و آخرالزمانی بودن و سوارکاری، شبیه این چهار سوار هستند.[21]
لشکریان سایرون نیز قابل توجه است؛ در کنار اورکها، دزدهای دریایی و سپاه شرقیها که شباهت به مصریان دارد، دیده میشود.
این ضدیت با شرق، با شباهت ابزارهای محاصرۀ نظامی اورکها، پررنگتر میشود. هر چند منجنیقها و نردبانهای اورکها را مسیحیان هم استفاده کردهاند؛ اما لباس سربازان و شوالیههای گاندور و معماری مدیترانهای میناستریث که شبیه به شام و فلسطین است، یادآور جنگهای صلیبی و جدال مسلمانان با صلیبیون است.[22]
در فیلم ما هیچ مسلمانی نداریم؛ اما شیطان نشان دادن جبهۀ مقابل صلیبیها، لاجرم تداعی خاصی به مسلمانان و ضدیت با اسلام ایجاد خواهد کرد و مخاطب در دو جبهۀ صلیبیون و اسلام، حتما طرف صلیبیون خواهد بود.
مجموعا میتوان گفت شیاطین در ارباب حلقهها، ترکیبی از نیروهای شر در کتاب مقدس و تاریخ اروپا هستند که در کنار بحث منجی مسیحی، فضای دینی عجیبی را درست کرده است.
با توجه با مباحث گذشته، ارباب حلقهها، ترسیمگر آخرالزمان مسیحی، ظهور منجی مسیحی، نابودی شیطان کتاب مقدس و بازگشت پادشاه وعده داده شده است.
در واقع فیلم طبق وعده و تقدیر از پیش تعیین شده، آراگورن را به پادشاهی میرساند؛[23] هر چند بارها تأکید دارد که مردم مختار بوده و باید آیندۀ سرزمین میانه را خودشان بسازند.
هر چند سایرون و زیردستانش بیش از حد قدرتمند نشان داده شده و حتی گاندولف نیز عصای خود را در جدال با ویچ کینگ، نازگول اصلی و پادشاهِ جادوگر اَنگمار، از دست میدهد و طبق نظر بعضی متخصصین، فضایی شرّگرا ساخته است؛[24] اما در پایان فیلم نیز شاهد تاجگذاری آراگورن پس از نابودی شیطان هستیم که با فضای پساآخرالزمان مسیحی سازگار است. (رجوع شود به مکاشفه باب ۱۹)
۵. جمعبندی و نتیجهگیری فیلم ارباب حلقه ها
دیدیم که تالکین با تخصص در ادبیات غربی، فولکلورهای اروپایی و شناخت کافی از مسیحیت، اثری را خلق کرده که میتواند موضوع پایاننامههای متعددی باشد. چنانکه کتابها و مقالههای زیادی برای فهم ریشههای فکری آثار تالکین، نوشته شده است.
هر چند ریشهیابی تمام عناصر فیلم، امری بسیار سخت است و اقتباسهای متعدد تالکین، قضاوت قطعی را ممکن ساخته است؛ اما در مجموع میتوان گفت ارباب حلقهها در عناصری مسیحی، و در بعضی المانهای دیگر، اسطورهای و مشرکانه است.
به نظر میرسد تالکین با این که مسیحی بوده، اگر بپذیریم نیت وی از نگارش کتابها، ترویج الگوهای صلیبی بوده است، علیرغم زحمات زیاد، به خبطی بسیار مهم دچار شده است. در بخش اساطیر، گفتیم که مؤلفههای زیادی از اساطیر مشرکانۀ اروپایی در کتاب و به تبع فیلم دیده میشود.
اما کتاب کاملا هم پاگانیستی و مشرکانه، همچون هری پاتر نیست.
به نظر نگارنده، نتیجۀ کتابهای تالکین، ارائۀ شخصیت و فضایل اخلاقی منجی مسیحی، در جهانی غربی با قهرمانان چشمرنگی، در قامت عدهای غیر مسیحی است. جذابترین قهرمان تالکین جادوگر است؛ جادوگری که شبیه به اودین، خدای خدایان نورس بوده و با عصای خود کارهای خارقالعاده انجام میدهد. گاندولف دیالوگهایی اخلاقی دارد، امیدبخشی وی به جهانهای پس از مرگ ارزشمند است و مبعوث شدن وی از طرف قدرتی ماورایی و بازگشت وی به سرزمین میانه، مؤلفههای دینگرا و توحیدی است.
اما باید دقت کرد که تمام این سخنان را از زبان جادوگر خارج شده است و هدایتها را به عهده دارد. علیرغم منع های شدید مسیحیت به جادوگری، برای نگارنده جای تعجب است که چرا تالکین چنین شخصیتی را به جادوگر داده است. هر چند جادوگری گاندولف متفاوت از هریپاتر بوده و بسیار محدودتر است.[25]
اشارهای بر کابالیسم و محوریت جادوگر در ارباب حلقهها
آراگورن نیز در فیلم خیلی خط و ربطی با موجودات ماورایی ندارد. فرودو نیز متکی بر قدرت خود بوده و صرفا از گلادریل کمکهایی دریافت میکند.
حتی امید آراگورن و گاندولف هم به فرودو بوده و لذا در پایان فیلم همگی به فرودو ادای احترام میکنند. گلادریل کاملا الههای پاگانی بوده و ترسیم جسمانی روحالقدس، کارکردی عکس هدف نویسنده را داشته است.
در مجموع، نتیجۀ ارباب حلقهها، نه ساختن جهانی مسیحی، بلکه ساختن جهانی مخلوط از عناصر مسیحی و اسطورهای است؛ لذا ارباب حلقهها نه فیلمی صرفا مسیحی، بلکه اثری مسیحی-نئوپاگان است. جهانی که موجودات عجیب و غریب اسطورهای با انسانها علیه شیاطین متحد شده، هدف رسیدن به پادشاهی دنیوی است و جادوگر، مهمترین نقش هدایت را بر عهده دارد. اگرچه سارومان نقشی شیطانی دارد، اما آنتیتز وی جادوگر دیگری است و ما در این اثر، شاهد جادوی خوب و بد هستیم که از منظر مسیحی نیز باطل است.
پس میتوان گفت فیلم ارباب حلقهها، نگاهی التقاطی داشته و به جای آنکه مبلغ مسیحیت باشد، خصوصا در دوران ما، میتواند مبلغ فرقههای کفرکیش جدید باشد. به همین علت است که محققان نئوپاگان نیز به دنبال مصادره و استفاده از اثر تالکین به نفع گسترش گفتمان خود هستند.
متأسفانه فیلم ارباب حلقهها نیز در همین فضا، بیشتر از آن که مروج مسیحیت باشد، مروج گفتمان معنویتهای غیرالهی و اسطورهزده است. /202/
منابع
[1] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Threefold_office
[2]. https://en.m.wikipedia.org/wiki/Catechism_of_the_Catholic_Church
[3] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Christianity_in_Middle-earth
[4].https://en.m.wikipedia.org/wiki/Moses#:~:text=This%20account%20further%20testifies%20that,white%20hair%2C%20and%20dignified%22.
[5] . کاشانی، محمد، مسیحیتشناسی تحلیلی، قم: معاونت تبلیغ حوزههای علمیه چاپ ذکری، 1395، چاپ اول، صص۴۳۶ به بعد.
[6] . Lari E. Mobley(1987),Christian Morality in J.R.R. Tolkien’s Lord of the Rings, P25
[7] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Simon_of_Cyrene
[8] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Galadriel
[9] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Lothl%C3%B3rien
[10] . https://www.britannica.com/topic/tree-of-life-religion
[11] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Eucharist
[12] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Christianity_in_Middle-earth
[13] . Lari E. Mobley.(1987).Christian Morality in J.R.R. Tolkien’s Lord of the Rings, P11
[14] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Dry_Tree
[15] . Lari E. Mobley.(1987).Christian Morality in J.R.R. Tolkien’s Lord of the Rings, P11
[16] . Ibid
[17] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Eye_of_Providence
[18] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Eye_of_Horus
[19] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Knights_Templar
[20] . https://www.theknightstemplar.org/the-nine-original-knights-templar/
[21] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Four_Horsemen_of_the_Apocalypse
[22] . دین در سینمای شرق و غرب، محمدحسین فرجنژاد و همکاران، صص۴۰۹ و ۴۱۰.
[23] . دین در سینمای شرق و غرب، محمدحسین فرجنژاد و همکاران، ص۳۹۸
[24] . دین در سینمای شرق و غرب، محمد حسین فرجنژاد و همکاران، ص۳۹۹
[25] . همان، ص۳۹۹.
فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها فیلم ارباب حلقه ها
دیدگاهتان را بنویسید