استاد امیر ایوب، پژوهشگر حوزه استراتژیک در 23 اسفند ماه 1401، در مؤسسه فرهنگی رسانهای استاد فرجنژاد به سخنرانی با عنوان پورنوکراسی و چشمانداز پیش رو پرداختند. به مناسبت نزدیک شدن به سالگرد فوت مهسا امینی و اتفاقات تلخ و ناگوار پس از آن، متن کامل این نشست تقدیم حضورتان میگردد.
تماشای فیلم کامل نشست پورنوکراسی و چشمانداز پیش رو، در کانال آپارات مؤسسه فرهنگی رسانهای استاد فرجنژاد
سه هدف کلی آمریکاییان
در تحلیل وقایع اخیر 6 ماه گذشته از شهریور ماه 1401 تا امروز که در اسفند 1401 قرار داریم، ابتدا به عنوان کلیدی برای تحلیل همه وقایع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در سطح منطقه چه ایران و چه عراق و چه لبنان؛ به عنوان مقدمه جملهای از آقای جیمزز وولسی[1] رئیس اسبق سازمان سیا خدمت شما ارائه میدهم که از طریق این جملۀ آقای جیمز وولسی میتوان تمام طرحها و نقشهها و برنامههای مجموعه غرب و آمریکا و ایالات متحده نسبت به ایران، منطقه و جهان اسلام را تحلیل کرد.
آقای وولسی رئیس سازمان سیا در دوره جورج بوش پدر است، ایشان در ادامه صحبتهای آقای الکساندر دومارانش[2] معتقد بود که از دورۀ جنگ سرد بین شوروی و آمریکا، جنگ جهانی چهارمی به نام درگیری اسلام و غرب رخ میدهد.
آقای وولسی در ادامه میگوید که در این جنگ جهانی چهارم، ما آمریکاییها سه هدف کلی و سه آماج داریم، در این سه هدف کلی هدف اول ما در طی 25سال آینده نابود اسلام سیاسی است؛ این هدف اول مجموعۀ غرب است. هدف دوم را تغییر مرزهای کشورهای جهان اسلام اعلام میکند و هدف سوم را اضمحلال و کم کردن سرمایههای اجتماعی کشورهای جهان اسلام که به آنها کشورهای تروریسم میگوید.
طبق این سه هدف کلی میشود تمام برنامههای دولتهای مختلف ایالات متحده را در طول بیست سال اخیر بررسی و تحلیل کرد.
نابودی اسلام سیاسی؛ یعنی حمله به اسلام سیاسی و ولایت فقیه که در طول برنامهها و اهداف مختلف خودشان شاهد آن بودیم.
تغییر مرزهای جغرافیایی و بر هم زدن نظم جغرافیایی در منطقه آماج کلی دیگری است که در تمام بیست سال اخیر، دیدیم که توسط غربیها صورت میگرفت.
مورد سوم که مورد خیلی مهمتر و هدف قابل توجهتری است، اضمحلال سرمایۀ اجتماعی کشورهای جهان اسلام است. سرمایۀ اجتماعی یعنی اینکه شما چطور میتوانی جنبشهای اجتماعی، تجمعهای اجتماعی و شعائری به وجود بیاورید؛ مثلاً فرض کنید کشوری مثل ایران سرمایه اجتماعی بالایی دارد، این کشور یکسری شعائر مثل محرم و رمضان دارد که این کشور از حیث سرمایه اجتماعی غنیتر است، یک کشوری این رویدادها را ندارد، تجمعهای اجتماعی را ندارد، این کشور سرمایه اجتماعی کمتری دارد.
مجموع جهان اسلام سرمایه اجتماعی دارد که این سرمایه اجتماعی باید تقلیل داده بشود، باید اضمحلال داده بشود، باید نابود بشود طبق گفته جیمز وولسی که گفت در 25 سال آینده ما به دنبال چنین هدفی هستیم.
در دورۀ جورج بوش پدر با همین هدف کلی شروع و سعی کردند مرزهای جغرافیایی را دستکاری کنند و کشورها را تغییر بدهند. بعدها در دورۀ جورج بوش پسر نقشۀ تقسیم منطقه را دادند که ایران را به پنج کشور، عراق را به سه کشور تقسیم کنند و عربستان و به همین شکل کشورهای جهان اسلام کوچک و خرد بشوند که از این حیث هم اسلام سیاسی؛ یعنی ولایت فقیه و محور مقاومت آسیب بخورد و هم سرمایه اجتماعی نابود شود، با کوچک کردن کشورها و محدود کردنشان و ایجاد قومیتبندی و نزاعهای قومیتی و به وجود آوردن گسلهای قومیتی.
طرح جنگهای سیساله در دورۀ اوباما
در دوره بعد(جورج بوش پسر) به دلیل این سه هدف کلی به عراق و افغانستان حمله کرد و در دورۀ اوباما، دولت آمریکا طبق این سه هدف کلی، جنگهای مذهبی سیساله را شروع کرد.
جنگهای مذهبی سیساله یکی از اصطلاحات معروف تاریخ غرب و اروپا است، وقتی که مذاهب مختلف مسیحی در قلب اروپا به جان هم افتادند و همدیگر را کشتند؛ در طول سیسال مذهب پروتستان و مذهب کاتولیک و ارتدوکس بر اساس عقیده و مذهب با هم جنگیدند و این جنگ، جنگ مذهبی سیساله نام گرفت، از سال 1618 تا سال 1648، آنقدر پروتستانها و کاتولیکها یکدیگر را کشتند که جمعیت اروپا نصف شد!
آقای اوباما این را در دستور کار قرار داد و گفت: همانطور که در قاره اروپا، مذاهب مختلف مسیحیت از هم دیگر کشتند و نسل بعدی از مسیحیت مأیوس شد و مسیحیت را کنار گذاشت، در درون جهان اسلام هم ما مذاهب مختلف داریم، اهل تسنن و شیعه داریم، همان پتانسیل که مسیحیت در اختلاف بین پروتستانها و کاتولیکها داشت و به تبعش، جنگ بین این دو در اروپا رقم خورد، چنین کاری را در اسلام میکنیم.
گروههای تکفیری را تقویت کردند و داعش را در زمان دولت اوباما به وجود آوردند و جنگهای مذهبی سیساله شکل گرفت؛ داعش وارد عراق شد و عراق و سوریه را طبق همین منطق گرفت.
اول بیایند اسلام سیاسی را نابود کنند؛ یعنی داعش اسلام سیاسی و ولایت فقیه و مقاومت را نابود میکند و ثانیاً سرمایه اجتماعی جهان اسلام را نابود میکند، نسل بعدی از اسلام متنفر میشوند و کسی دیگر به اسلام پایبند نخواهد بود. سرمایۀ اجتماعی که نابود شد، حالا مرحلۀ سوم رخ میدهد و کشورها، نقشه و جغرافیاشان تغییر میکند و بعد از اینکه ضعیف شدند، تقسیم میشوند.
طرح معاملۀ قرن ترامپ
بعد از دورۀ اوباما، در دورۀ ترامپ همین سه هدف کلی باز هم در دستور کار بود، ترامپ با طرح معاملۀ قرن و طرح ابراهیم، عادیسازی روابط کشورهای جهان اسلام و به خصوص کشورهای عربی اطراف رژیم صهیونیستی را با رژیم صهیونیستی در دستور کار قرار داد.
اولین کاری که معامله قرن میکرد نابود کردن اسلام سیاسی بود، محور مقاومت را تضعیف میکرد و به کشورها از حیث جغرافیایی صدمه میزد؛ چون رژیم صهیونیستی رویای نیل تا فرات را دارد.
قسمت سوم، نابودی سرمایه اجتماعی بود که البته این طرح شکست خورد و ادامه پیدا نکرد و ترامپ مجبور شد برای پیاده کردن و تثبیتش دست به ترور بزند و حاج قاسم و ابومهدی را در فرودگاه بغداد ترور کند. برای اینکه بتواند این سه هدف کلی را اجرا کند.
در دورۀ بایدن باز شاهد این سه هدف کلی هستیم، همین سه هدف کلی که 25 سال گذشته آقای جیمز وولسی، رئیس اسبق سازمان سیا گفت.
در اعتراضاتی که در 6 ماه گذشته دیدیم، اولین مسأله، مسألۀ حجاب بود. حجاب یکی از سرمایههای اجتماعی خیلی مهم در جهان اسلام است، وقتی که جامعهای حجاب دارد، طبیعتاً قدرت بالایی در تولید سرمایۀ اجتماعی دارد. حجاب یک ارزش است، ارزشها خصلت اصلیشان این است که سرمایۀ اجتماعی تولید میکنند، زنجیرۀ ارزشها سرمایۀ اجتماعی تولید میکند.
در آمریکا ارزشی به نام ارزشهای آمریکایی وجود دارد، ارزشهای آمریکایی باعث میشود سرمایههای اجتماعی آمریکا بالا برود، طبیعتاً سرمایههای اجتماعی آمریکا در مقایسه با کشورهای غربی بالاتر است؛ چون که ارزشهای آمریکایی خیلی بالاتر از سایر کشورها است.
در جهان اسلام ارزشهای به شدت بالا و والایی داریم، این ارزشها باعث میشود که سرمایۀ اجتماعی تولید بشود. یکی از مهمترین ارزشها حجاب است، بعدی عفت و بعدی حیا و بعدی غیرت است، وقتی که این ارزشها در کنار هم سرمایۀ اجتماعی تولید بکنند، ضد طرح دشمن خواهند بود.
اولین مسأله، مسأله حجاب بود که شاهد آن بودیم، مسأله دوم اسلام سیاسی بود و شعارها ضد خود ولایتفقیه و شخص ولی فقیه بود. دیدید در این حوزه چقدر فعالیتهای مختلفی داشتند و چقدر با روش فحاشی سعی کردند اسلام سیاسی را تضعیف کنند.
در قسمت سوم بحث تقسیم ایران و دستکاری در نقشۀ ایران بود. در تجمع برلین که تجمع همۀ اپوزیسیونها و معاندین جمهوری اسلامی بود دیدید که گروههای تجزیهطلب کُرد و تجزیهطلب عرب چگونه فعال بودند و پرچم خودشان را بالا گرفته بودند که دنبال تجزیۀ ایران هستند.
هر وقت یک اتفاق اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در ایران و عراق و لبنان و سایر کشورهای جهان اسلام رقم بخورد، هر موقع تظاهرات و اعتراضاتی وجود داشت، سریع به این سه هدف کلی رجوع کنید که ایالات متحده در نظر دارد و متوجه میشوید که طرح دشمن الآن چیست و قرار است چه کار بکند و هدف غایی آنها چیست.
به عنوان یک مقدمه که وارد بحث بشویم، بحث امروز ما تحلیل این است که چرا فتنۀ سال 1401 شروع شد و آیا در چشمانداز پیش رو، این فتنه تمام شده، یعنی بحث اعتراضات و تظاهراتی در کف خیابان بود که تمام شد یا اینکه ادامه خواهد داشت؟
پورنوکراسی یعنی چی؟
موضوع بحث، تحلیل اعتراضات و اسم جلسه پورنوکراسی و چشم انداز پیش رو است. اصلاً چرا پورنوکراسی؟ این اصطلاح یعنی چی؟ پورنوکراسی به چه معنا است؟ کلماتی که کراسی دارند را طبیعتاً شنیدهاید، پورنوکراسی به معنای سالاریِ یک نوع سبک و روش است، مثلاً میگویند دموکراسی، یعنی مردمسالاری که بر همین وزن، پورنوکراسی به معنای نفسانیاتسالاری است.
پورنیا واژهای یونانی است که امروزه در انگلیسی هم به کار میرود، در کتاب مقدس یهود و مسیحیت، پورنیا به دو معنا آمده است؛ معنای اول به معنای فساد جنسی است و معنای دوم به معنای شرک است. در تورات زمانی که بنی اسرائیل فرامین خدا را کنار میگذارند و بتپرست میشوند، نوشته شده که اینها به سمت پورنیا یعنی به سمت شرک رفتند.
امروز این دو معنی همچنان از این واژه استنباط میشود، وقتی که گفته میشود پورنوکراسی، منظور هر دوی اینها است. چند روز گذشته هیلاری کلینتون توییتی زد که توییتش خیلی به محتوای امروز ما نزدیک بود و به کار میآید. هیلاری کلینتون گفت که در ایران مردم به دنبال تئوکراسی(خداسالاری) نیستند، مردم در حال اعتراض به تئوکراسی هستند، یعنی در حال اعتراض به خداسالاری هستند. در واقع مردم به دنبال دموکراسی هم نیستند، درست است مردمی که دارند اعتراض میکنند به دنبال تئوکراسی نیستند اما به دنبال دموکراسی هم نیستند، دنبال پورنوکراسی هستند، یعنی دنبال نفسانیاتسالاری هستند.
در قرآن مفهوم و واژهای به نام ولایت هوی، شبیه پورنیا و پورنوکراسی داریم، در قرآن، خدا به پیامبر میفرماید: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ (جاثیه/ 23) آیا دیدی کسی را که خدای خودش را هوای نفس خویش قرار داده؟» این اتخاذ هوای نفس به عنوان اله همان پورنوکراسی است، همان نفسانیاتسالاری است.
سه دورۀ مهم پورنوکراسی در غرب
غربیها میگویند تا به حال سه دوره داشتهایم که نفسانیاتسالاری اوج گرفته است، مثل نمودارهایی که برای قیمت دلار طراحی میکنند که مثلاً امروز بالا و فردا پایین است و دوباره پس فردا این قیمت است، مثل این نمودارها معتقد هستند که تا به امروز در تاریخ غرب سه دورۀ پورنوکراسی داشتهاند.
دورۀ اول به قرون وسطی و تاریخ کلیسا یعنی وقتی که کلیسا بر غرب حاکم بوده، برمیگردد. عصر زنی به نام تئودورا[3] است، زن بدکارهای که به دربار پاپ نفوذ میکند و تبدیل به معشوقۀ پاپ میشود و آنقدر این نفوذ در دستگاه پاپ و کلیسا قوی و پرقدرت بوده که پاپهای بعدی را انتخاب و نصب میکند.
از نسل این زن بدکاره، نوه و پسرش هم پاپ میشوند. یعنی نوه و پسر یک زن بدکاره، پاپ کلیسا در اروپا میشود، نوۀ تئودورا پاپ به شدت فاسدی بوده که خود غربیها معتقدند دورۀ پاپ بودن این شخص، عصر تاریکی است. آنقدر که این آدم از حیث جنسی و مالی شخص فاسدی بوده است.
این دوره، دورهای است که آنقدر فساد در کلیسا زیاد میشود که گروهی از مسیحیان از مذهب کاتولیک جدا میشوند و مذهب ارتدوکس نام میگیرند که الآن در روسیه و یونان و در شرق اروپا است. اینها بر اثر تحرکات تئودورا و فرزندان و نوادگانش از این مذهب جدا میشوند.
تئودورا نوهای به نام پاپ سرگیوس دارد، پاپ سرگیوس[4] اوج فساد کلیسای قرون وسطی است. این آدم در سن بیست سالگی به مقام پاپ میرسد و آنقدر در فساد غوطهور بوده که خود شورای عالی کلیسا مجبور میشود این شخص را کنار بزند. انی دوره در زمانی بود که حدود 500 سال از شکل گرفتن اسلام گذشته بود و مسلمانان کشورهای مختلف را فتح کرده و به جنوب ایتالیا رسیده بودند. در آن دوره جنوب ایتالیا به دست مسلمانها میافتد و نزدیک است که به واتیکان برسند و قلب جهان مسیحیت در اختیار مسلمانان قرار بگیرد.
شورای عالی کلیسا، سرگیوس را بر کنار میکند و پاپ بعدی قوا را متحد میکند. در حوالی سال 1100 میلادی، مسلمانها را بیرون میریزند.
این عصر، عصر اول پورنوکراسی است. غربیها معتقدند که این عصر «عصر تاریکی» است که منجر به جدایی مذهب ارتدوکس از کاتولیک میشود.
عصر دوم، عصر تاریکتر و فاسدتری است، دورۀ رنسانس که در سال 1400 میلادی پاپ بورجیاس[5] بر سر کار بوده است، برای پاپ بورجیاس سریالی سه فصلی ساخته شد و فساد این پاپ، به تصویر کشیده شد. پاپ بورجیاس علیرغم اینکه شخصیت فاسدی بود و فساد جنسی و مالی داشت، قواعد کلیسایی مسیحیت را کنار میزند و تغییر میدهد.
فرض کنید در مرجعیت شیعه کسی حاکم شود که قواعد فقهی شیعه را تغییر بدهد و در آن دستکاری کند؛ یعنی بدعت بیاورد. در دوره کلیسا چنین اتفاقی میافتد، مثلاً یکی از قواعدی که تغییر میدهد و در آن بدعت ایجاد میکند، قاعده «نفرین هام» است. مطابق این قاعده نژادپرستانه، مسیحیها معتقدند که هام، فرزند حضرت نوح(ع)، توسط نوح نفرین شده است و به همین دلیل طرد شده و فرزندانش نفرین شده هستند.
طبق تحریف پاپ بورجیاس، سالهای بعد، اروپاییها وقتی به آفریقا حمله میکنند و دورۀ استعمار شروع میشود، توجیه میکنند که آفریقاییها رنگشان سیاه است و سیاهپوست هستند، به این علت که فرزندان هام هستند و نفرین شدهاند.
در دورۀ دوم، کلیسا از جامعه منزوی و دور میشود. در دورۀ اول بعد از فساد کلیسا مذهب جدیدی به وجود میآید، اما در دورۀ دوم، علیرغم اینکه مذهب جدید دیگری به نام پروتستانتیسم و مذهب اعتراض در آلمان به وجود میآید، کلیسا کاملا منزوی میشود. در عصر رنسانس به کمک پاپ بورجیاس و خاندان یهودی مدیچی[6] سه کار انجام میدهند. خاندان مدیچی اصالتاً یهودی هستند و در ایتالیا خودشان را جای مسیحیها جا میزنند، با پاپ مراوده نزدیک دارند و در شهر فلورانس مستقر میشوند.
سه کار مهم خاندان مدیچی
خاندان مدیچی سه کار مهم انجام دادند؛
کار اولشان فاسد کردن فرهنگ و اخلاق جامعه مسیحی با هنر و کار هنری بود. یکسری هنرمند، نقاش و معمار را استخدام کردند و به آنها پول دادند تا فرهنگ و اخلاق را فاسد کنند. یکی از کارهایی که کردند، ساخت کلیسای بزرگی در شهر فلورانس بود که خاندان مدیچی این کلیسا را ساختند. داخل گنبد این کلیسا در شهر فلورانس نقاشیهای مستهجن کشیدند و ملائکه و انبیاء را لخت و عور طراحی کردند و این به کمک هنرمندان فاسد آن عصر انجام شد.
کار مهم دیگری که کردند، گرفتن معیشت و اقتصاد از دست پاپ و به وجود آوردن نهادی به نام نهاد بانک بود. در نهاد بانک مراودههای اقتصادی را از دست پاپ گرفتند، ربا دادند و ربا گرفتند و گفتند ما به شما سود میدهیم و شما وجوهات شرعی را در اختیار ما بگذارید. بانکهای مدیچی، وجوهات شرعی مسیحیها را به پاپ میرساند. کار اولشان جدایی فرهنگ و اخلاق و هنر از دین و کار دومشان جدایی معیشت از دین بود.
این دو ضربه را که زدند وقت ضربه سوم بود، گفتند دین ربطی به سیاست ندارد و سیاست از دین باید جدا باشد. در آن دوره شخصیتی به نام نیکولو ماکیاولی[7] بود که پدر سیاستداری در جهان به حساب میآید، آقای ماکیاولی کتاب شهریار را برای خاندان مدیچی نوشت و این کتاب به مانیفست سیاست بدون دین در جهان تبدیل شد؛ هر کسی در دنیا سیاست خوانده است، بالاخره کم و زیاد گریزی به کتاب ماکیاولی داشته و دارد. همه سیاستدارها کتاب انجیلشان کتاب «شهریار» نیکولو ماکیاولی است.
سه کار مهمی که در دورۀ پورنوکراسی دوم انجام دادند این بود که ابتدا اقتصاد و معیشت را با نهاد بانک از دین جدا کردند، هنر، اخلاق و فرهنگ را با کار هنری که هنرمندان فاسد با خاندان مدیچی انجام میدادند، از دین جدا کردند، کار سوم جدا کردن سیاست از دین بود.
دورۀ سوم پورنوکراسی و انقلاب اسلامی
در دورۀ سوم پورنوکراسی انقلاب اسلامی وقوع پیوسته است. زمانی که کتاب شهریار نوشته شد، دوره دولتملتها نبود، بلکه در آن زمان دولتشهرها وجود داشتند و حاکمان دولتشهرها به واسطۀ دانستن این مانیفست، حکومت کردند. تا قبل از آن پاپ بود و امپراتوری روم، دولتملت نبود، بلکه دولتشهر بود به این معنا که دولتشهرها زیر نظر امپراتوری بزرگتری بودند که امپراتوری روم بود و پاپ و قیصر حکومتی دینی داشتند، بعد که دولتشهرها آمدند، کتاب نیکولو ماکیاولی را در اختیار گرفتند و حاکمان محلی جدا از پاپ حکومت کردند.
در بسیاری از مواقع خود ایتالیا و خیلی از حکومتها با ارتش پاپ درگیر بودند و میجنگیدند. در یک دولتشهر، مردم مسیحی طرفدار حاکم مسیحی هستند، مثلا دولتشهر فلورانس با ارتش پاپ که در واتیکان مستقر بود جنگید که این در تاریخ ایتالیا یک أمر واضح است.
دورۀ سوم پورنوکراسی یک سال قبل از انقلاب اسلامی ایران است. پاپ وقت در سال 1978 میلادی از کلیسا درخواست میکند با توجه به اینکه امروز شرایط جهان شرایط فاسدی از لحاظ اخلاقی و جنسی است، تحقیقی انجام بدهد که در جهان چه خبر است. تحقیق را انجام میدهند و به این منتج میشود که ما در عصر سوم پورنوکراسی قرار داریم، این گفتۀ خود کلیسای مسیحی است.
چرا؟ چون که ده سال قبل از آن در سال 1960 و در دهۀ شصت میلادی در آمریکا انقلاب جنسی رقم خورده بود؛ انقلاب جنسی آمد یک حد و یک فصل به تاریخ اروپا زد که تاریخ به قبل و بعد از انقلاب جنسی تقسیم شد، تصوری که ما از آمریکا داریم و هنری که ما از آمریکا میبینیم، همۀ آن برای بعد از دورۀ انقلاب جنسی است.
دورۀ قبل از انقلاب جنسی به شدت شرایط حجاب و شرایط پوشش در آمریکا جدی بود و خانوادهها مقید به حجاب مسیحی بودند و حیا به شکل خیلی عمومی رواج داشته است.
در دورۀ انقلاب جنسی به وسیلۀ سلبریتیهای مختلف، هنرمندان سینمایی و شخصیتهای مختلف آن زمان بیحیایی را رواج دادند، در آن زمان تازه یک دهه از وجود سینما میگذشت، یعنی بعد از جنگ جهانی دوم در دهۀ50 سینما شکل میگیرد و در دهۀ 1960 از پتانسیل هنری سینما برای انقلاب جنسی که در آمریکا رقم میخورد استفاده کردند.
در دورۀ انقلاب جنسی، روانشناسان این حرکت و بیحیایی جامعه را تئوریزه کردند. در مناسبات خانواده گفتند اصل بر بیحیایی خانمها و بیغیرتی آقایان است، یکی از شخصیتهایی که خیلی در این مورد تحقیق کرد، آقای آلفرد کینزی[8] است، آلفرد کینزی که البته خود او هم شخصیت فاسدی بود، در تحقیقی بیستساله مناسبات مردان و زنان را مطالعه کرد، بیحیایی و بیغیرتی مردها و انقلاب جنسی را به کشورهای دیگر صادر کرد و تا به امروز هم این صدور ادامه داشته است.
آمار حرامزادگی در کشورهای جهان
امروزه انقلاب جنسی تا به حدی تب آن گرم شده و بالا رفته است. در کشورهای غرب و در جهان درصد قابل توجهی از تولد فرزندان خارج از ازدواج است؛ یعنی افرادی که در دین به آنها حرامزادگان میگوییم. سند نقشۀ خانوادۀ سازمان ملل که هر ساله به دست سازمان ملل منتشر میشود، قسمتی به نام تولد فرزندان خارج از ازدواج دارد، در این سند برای هر بخش درصدی در نظر گرفته شده است.
در کشور کنگو 37 درصد و در شیلی 71 درصد تولدهای آن خارج از ازدواج بوده و مشروع نیست. کلمبیا 84 درصد، کانادا 33درصد، مکزیک 55 درصد، ایالات متحده آمریکا 41 درصد، فرانسه 57 درصد، آلمان 35درصد، ایرلند 35درصد و ایتالیا که قلب مسیحیت است تولد خارج از ازدواج و غیر مشروع آن 27 درصد است. این از پورنوکراسی و نفسانیاتسالاری است.
در کشورهای منطقه رتبه اول برای اسرائیل 5درصد و رتبه دوم برای ترکیه با 3درصد است، برای باقی کشورها آماری وجود ندارد. در آسیا فیلیپین 43درصد، تایوان 4 درصد، اندونزی 3درصد، ژاپن 2درصد، کره جنوبی 2درصد و هند 1درصد است.
عادیسازی همجنسبازی
امروزه یکی از روندهای عادیسازی در دنیا، عادیسازی همجنسبازی است؛ خیلی از کشورها همجنسبازی را در پارلمان و در مجلسهای خودشان قانونی اعلام کردند. ازدواج همجنسگرایان در آلمان قانونی شد و خیلی از کشورهای مختلف به آن رأی دادند و در مجلس خودشان اعلام کردند که قانونی است مردی با مرد دیگر یا زنی با زن دیگری ازدواج کند و این تشکیل خانواده به حساب میآید و نوعی خانواده است. حدود بیست و خردهای کشور آمدند و ازدواج همجنسبازی را قانونی اعلام کردند.
خود ازدواج اینها زیر سؤال است و طبق تعریف اسلام، ازدواج یعنی یک مرد و یک زن، ولی تعریف غرب این نیست و در غرب هر کس با هر کس ازدواج بکند، اسم آن ازدواج میشود!
خیلی از کشورها این را رسمی کردند. در کشورهای مختلف مانند فرانسه اعتراض علیه همجنسبازی داریم، در فرانسه مانند اعتراض جریان جلیقه زردها که در اعتراض به گرانی بنزین بود، معترضان به همجنسبازی در پاریس جمع شدند و علیه آن تظاهرات کردند. نماهای مختلفی در نشان دادن وضعیت همجنسگرایی در کشورهای مختلف وجود دارد. ایران کاملاً قانونی با همجنسبازان برخورد میکند.
چرا اغتشاشات 1401 شکل گرفت؟
چرا شاهد بودیم که این افراد در 6 ماه گذشته چنین کاری انجام دادند؟ به دلیل اینکه به دنبال پورنوکراسی و نفسانیاتسالاری هستند. خانم ابراهیمی در جشواره کَن گفت که انقلاب بعدی در ایران، انقلاب زنان خواهد بود که این انقلاب اولین انقلاب زنان در تاریخ خواهد بود و به انقلاب جنسی که در آمریکا به وقوع پیوست، منتج میشود.
یکی از شخصیتهای غربی که خیلی دربارۀ فرهنگ جهان اسلام و فرهنگ کشورهای مختلف کار کرده است، آقای جرالد سگال[9] است، جرالد سگال در دهه شصت، همان زمان که ایران درگیر دفاع مقدس است، میگوید: ایران حکومتی دینی دارد و این حکومت دینی را نمیشود با جنگ متوقف کرد، راه آن به هبوط کشاندن این حکومت، همانطوری است که حوّا آدم را به هبوط کشید. طبق آیین یهود در تورات، ابلیس حوّا را اغوا کرد و حوّا سیب ممنوعه را خورد و به آدم هم داد و ابلیس از طریق حوّا آدم را اغوا کرد و به هبوط کشانید. جرالد سگال هم میگوید حکومت ایران، حکومتی دینی است، پس باید از طریق زنان، آن حکومت دینی را به زیر کشید و به هبوط درآورد. از این رو انقلاب زنان و به تبع آن انقلاب جنسی صورت گرفت.
در انقلاب زنان روشها و متدهایی وجود دارد که آنها را برای پیشبرد اهداف خودشان استفاده کردند، یکی از آنها این بود که آمدند از استراتژی داعش در عملیات روانی استفاده کردند، داعش عملیاتی روانی به نام «النصر بالرعب» داشت؛ یعنی پیروزی با ایجاد ترس و وحشت و رعب که از همین طریق داعش آمد شهر موصل را گرفت. داعش ترسی ایجاد کرد، مردم از داعش ترسیدند و شهر را خالی کردند و موصل در اختیار داعش قرار گرفت.
در طول اغتشاشات 6 ماه گذشته النصر بالرعب ایجاد کردند. در سه حوزۀ اول سراغ بازاریها رفتند و به کسبه گفتند که مغازهها را ببندند و امروز اعتصابات است. با ایجاد وحشت سعی کردند کسبه را همراه خودشان کنند. در قسمت دوم سراغ هنرمندان و شخصیتهای سینمایی و معمار و نقاش رفتند که همراه نبودند، به آنها فشار آوردند که همراه شوند، جریان سلبریتی، ضد نظام موضع گرفتند. آقای فخیمزاده گفت که ما را تحت فشار قرار دادند که بیایید توییت بزنید وگرنه میآییم چنان و چنان میکنیم.
النصر بالرعبِ سوم در دانشگاهها بود؛ به شخصیتهایی که انقلابی بودند مانند سخنگوی دولت و یا هر شخصیتی که به دولت نزدیک بود و سخنرانی داشت حمله کردند و با فحاشی جلساتشان را به هم زدند.
روش بعدی که خیلی مهم بود، روشی بود که پارسال زمستان در رسانه شکل گرفت. در رسانه آقای اسکپتیک[10] روشی را در براندازی و در مواجهه با جمهوری اسلامی ابداع کرد. همیشه روشنفکرها و شخصیتهای مخالف جمهوری اسلامی میگفتند که جمهوری اسلامی رژیمی آخوندی است و آخوندها سواد کافی ندارند و ما روشنفکرها خیلی آدمهای باهوشی هستیم، آنها تیپ روشنفکری و باسوادی داشتند. اما از زمستان پارسال این تیپ تغییر کرد، آقای اسکپتیک با شخصیتهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران در آمریکا و کشورهای مختلف مناظره کرد و در سه حوزه شکاکیت ایجاد کرد.
اولین شک در اعتقادات و مبانی نظری اسلام بود که همه را به سخره گرفت، دومین شک در اخلاقیات بود، در مفاهیمی مانند حیا و غیرت تشکیک ایجاد کرد و گفت چه کسی گفته که زن باید حیا داشته باشد و چه کسی گفته که مرد باید غیرت داشته باشد؟ این مفاهیم را به سخره گرفت و تمسخر و فحاشی کرد. در قسمت سوم تمام اپوزیسیون را جمع کرد و کنار گذاشت و در مناظره با تکتک آنها آمد و روششان را نقد کرد و با فحاشی آنها را کنار گذاشت. مثلاً با جماعت چپ رجوی و سازمان منافقین مناظره کرد و نقد کرد و گفت روش شما مطلوب نیست و اگر شما براندازی کنید، نمیتوانید جایگزین جمهوری اسلامی بشوید و آنها را به حاشیه راند، با سلطنتطلبها و با جریانهای مختلف اپوزیسیون مناظره کرد و همه را به حاشیه راند.
در اپوزیسیونهای مختلف جمهوری اسلامی تشکیک ایجاد کرد و وقتی همه متوجه شدند که نمیشود با روشهای قبلی مقابل جمهوری اسلامی بایستند، تصمیم گرفتند با روش اسکپتیک یعنی با روش فحاشی جلو بروند و در مقابل جمهوری اسلامی بایستند. یکی و دو ماه بعد از آن دوره، در شب تاسوعا علی کریمی پستی گذاشت و گفت چه کسی گفته است که باید نذری بدهیم؟ شما همان پول را به فقرا بدهید و دیگر نیاز نیست که برای فقرا دعا کنید و غذای نذری به آنها بدهید تا زندگیشان بهتر شود.
یک روحانی جواب آقای کریمی را داد که نذری را مردم میدهند و شما چه کار داری و به شما چه ربطی دارد؟ آقای کریمی در جواب توییت این روحانی با فحاشی جواب داد. این در ایام محرم است که علی کریمی ضد یک روحانی فحاشی میکند؛ از اینجا روش اسکپتیک شیوع پیدا کرد که از شخصیتهای هنری بسیاری از این حرکتها را مشاهده کردیم و این را در کف میدان میدیدیم که علیه شخص ولی فقیه توهین و فحاشی میکردند.
اینها میدانستند که جمهوری اسلامی را نمیتوانند از طریق این کارها براندازی کنند، روش خودشان را تغییر دادند و اولین سنگر که حجاب است را فتح کردند و با این کار میخواهند سنگرهای دیگر را فتح کنند که در آخر انقلاب جنسی صورت بگیرد و با این فحاشی میخواهند آن را بیشتر رواج بدهند و با حیای اجتماعی مقابله کنند.
در فتنههای قبلی، فحاشی به این صورت صریح نداشتیم، در فتنۀ سال 88 اینقدر صریح فحاشی نداشتیم و این سبک جدیدی از فحاشی است.
استراتژی بعدی اینها، استراتژی ژینا و زن بود که با کشتهسازی یکسری زنهای فاسد و دختران بدکار و مظلوم جلوه دادنشان، انگشت اتهام را به سمت جمهوری اسلامی گرفتند. جمهوری اسلامی را متهم کردند که دختران و فرزندان خودش را میکشد.
این کار را قبلاً در چین انجام داده بودند، در اعتراضات چین در میدان معروف چین که اعتراض کرده بودند. گفتند این مردم را حکومت چین کشته است و انگشت اتهام را به سمت حکومت چین بردند و آن را منفعل کردند. امسال این استراتژی را در ایران به کار گرفتند و گفتند مهسای امینی، نیکا شاکرمی، حدیث نجفی و تمام این شخصیتهایی که در این مدت نام آنها در رسانهها مطرح بود همه به دست جمهوری اسلامی کشته شدند.
گذر از جنگ شناختی به جنگ احساسی
همیشه در طول تاریخ، غربیها میگفتند سعی میکنیم شناخت طرف مقابل را تغییر بدهیم و به تبعِ تغییر شناخت طرف مقابل، تصمیم و نظر او را تغییر بدهیم، این از علوم انسانی غربیها آمده بود. مکتب ژانپیاژه[11] در علوم تربیتی به شناخت کودک و شناخت نوجوان معتقد بود، به این معنا که وقتی اندیشۀ کودک یا نوجوانی را تغییر بدهید، رفتارها و تصمیمهای او را در اختیار میگیری و مؤلفههای اصلی کنشهای یک انسان شناخت و اندیشه او است.
در ادامۀ مباحث علوم انسانی و روانشناسی شخصیت دیگری به نام آقای پلاچیک[12] گفت: به موازات شناخت انسان و اندیشه و عقل انسان، احساسات مطرح است، همانطور که اندیشه در تصمیم انسان تأثیر میگذارد، احساسات هم تاثیر میگذارد و هر دو به موازات هم هستند. نقشهای را به نام احساسات پلاچیک طراحی کرد که در روانشناسی تدریس میشود. معتقد هستند که احساسات به انسان انگیزه میدهد، مبنای تصمیم انسان است و مبنای حرکت انسان میشود.
در دورۀ بعد و در چند سال اخیر، روانشناسِ صهیونیستی- یهودی به نام شوارتس[13] در اسرائیل به تبع تحقیق و پژوهش در مورد عملیاتهای استشهادی حزبالله لبنان، مبحث جدیدی مطرح کرد. او گفت همانطور که احساسات و شناخت تأثیرگذار هستند، بخش سوم دیگری وجود دارد که ترکیبی از این دو به نام «زنجیره ارزشها» است. شوارتس یک روانشناس صهیونیستی یهودی است که در اسرائیل تدریس میکند و مطابق مطالعه عملیاتهای استشهادی حزبالله و با این سؤال که چرا استشهادیهای حزبالله چنین کاری را انجام میدهند، به این رسید که مبنای ارزشهای انسان، ارزشهای او است و زنجیرۀ ارزشها را طراحی کرد.
تا به امروز جمهوری اسلامی درگیر جنگهای شناختی بوده است، تا قبل از فتنه 1401 جمهوری اسلامی درگیر جنگهای شناختی بود اما امسال ما هیچ حرف اندیشهای و منطقی و معقولی در تظاهرات و اعتراضات در بین شعارهای آنها ندیدیم؛ چون به سمت جنگهای احساسی حرکت کرده بودند. دیگر دشمن به دنبال جنگهای شناختی نمیرود؛ چون جمهوری اسلامی تمامی حرفهای اپوزیسیون خودش را شنید و طرح اندیشۀ اسلامی را ارائه کرد و در جنگ شناختی پیروز شد. امروز عصر جنگ احساسی در بستر فضای مجازی و رسانه است.
آماج اصلی حملات چه کسانی هستند؟
دو قشر اصلی احساساتی، خانمها و جوانان هستند. خانمها و جوانها بیشتر احساساتی تصمیم میگیرند. عصر جنگهای احساسی با این تظاهرات شروع شد، از چه طریقی؟ از طریق همان زنجیرۀ ارزشها که شوارتس گفته بود. زنجیرۀ ارزشها و همان مطلبی که جیمز وولسی گفته بود که سرمایۀ اجتماعی را نابود بکنید و من گفتم که این ارزشها هستند که سرمایهها را تولید میکنند.
حمله به ارزشها یعنی ادامۀ جنگهای احساسی و شناختی، یکی از ارزشها حجاب بود که به آن حمله کردند، به تبع آن ارزشهای دیگری مثل حیا، غیرت، ایثار، کرامت و عزت وجود دارد که همۀ اینها در کنار یکدیگر مانند زنجیره هستند. اینها آمدند از حلقۀ حجاب در جنگهای احساسی به این زنجیرۀ ارزشها حمله کردند.
در این تظاهرات، فصل جدید جنگها، جنگهای احساسی بود، در این فضا اپوزیسیون دیگر حرف منطقی و معقولی در مقابل ما ندارد که بگوید، او سعی میکند با احساسات، طرف مقابل را عقب براند و وقتی که با احساسات طرف مقابل را عقب براند، از چه چیزی استفاده میکند؟
از سلبریتی، سلبریتی موتور اصلی و محرک فضای مجازی است که احساسات زنان را تحریک میکند. بارها افرادی که قوۀ قضائیه از آنها بازجویی کرد که از طریق صداوسیما پخش میشد، میگفتند متأثر از استوریهای علی کریمی و یا متأثر از استوریهای فلان سلبریتی آمدیم اعتراض کردیم، این تأثیر سلبریتیها در فتنه بود.
حامیان اصلی چه کسانی بودند؟
سلبریتیها، درون جامعه کارها را پیش میبردند، در خارج هم سلبریتیهای جهانی موضعگیری میکردند و کمک آنها بودند. مثلاً صف اولشان که خیلی کمک میکردند، بازیگران فیلمهای پورن و فاحشههای آمریکایی بودند. آنها بزرگترین حامیان جنبش در این 6ماه گذشته بودند.
شب جشن برجام تصاویری از تهران منتشر شد، روی کاغذی نوشته بودند «نون و پنیر و خاویار، ظریف فلان شخص را بیار!» این فلان شخص یک فاحشۀ معروف آمریکایی است. از آنجا که طرف مقابل (جریان اصلاحطلب) فهمید به فلان شخص علاقه دارد و در سالهای متمادی این را در چشم ایرانیان نگهداشت. سال گذشته با یکی از خوانندگان مستهجن ایرانی که در کانادا مستقر است یک ویدئو ضبط کرد و در اعتراضات اخیر هم یکی از شخصیتهایی که خیلی پست و استوری گذاشت و حمایت کرد خود این شخص بود. شخصیتها و فواحش دیگری که در آمریکا مشغول بودند به «زن، زندگی، آزادی» کمک و از آن دفاع کردند؛ یکی از شخصیتهای بارز آن خانم خلیفه، فاحشۀ لبنانی مسیحی است.
وقتی که آمریکاییها دیدند در ایران دارند روسریهای خودشان را در میآورند و بیحجاب میشوند، یک آمریکایی آمد توییتی زیر توییت ایرانیها نوشت که دنیا به میا خلیفههای بیشتری نیاز دارد، شما همان راهی را بروید که میا خلیفه در لبنان و آمریکا دنبال کرده است.این توییت یک آمریکایی زیر عکس دختران ایرانی است که بیحجاب شدند.
از حامیان و شخصیتهای فکری دیگری که اعلام کردند ملحد هستند آقای اسلاوی ژیژک[14] است که به شدت از اعتراضات حمایت کرد. شخصیت بعدی ریچارد داوکینز[15]، زیستشناس ملحدی است که اعتقاد دارد خدایی وجود ندارد. سلبریتیهای مختلف غربی مثل کیم کارداشیان[16] که مدل مطرحشان است، تا سلبریتیهای مختلف مانند آنجلینا جولی[17] حمایت کردند. شخصیتهای ایرانی همه حمایت کردند، مثل مهناز افشار و تنابنده، لیستی بلندپایه از سلبریتیها در حمایت از این جنبش و اعتراضات وجود دارد.
راهکار چیست؟
غیرت برای ما ارزش است و برای آنها بیغیرتی ارزش است. ارزشها نمادی دارند، سلبریتیها نماد بیغیرتی هستند، اگر قرار است در ایران غیرت رواج پیدا کند، این غیرت نیاز به نماد دارد، وقتی به تصویرهای مختلف سلبریتیهای ایرانی نگاه میکنید، غیر از نماد بیغیرتی چیزی وجود ندارد. اگر سراغ بانوان برویم و بگوییم باید حجاب داشته باشید درست نمیشود؛ بلکه باید سراغ آقایان برویم و به آنها بگوییم غیرت داشته باشند؛ اگر آن مرد، مرد غیوری نباشد قطعاً آن خانم، خانم بیحجابی خواهد شد.
اگر قرار است غیرت در ایران رواج پیدا کند، مثل سلبریتیها که نماد بیغیرتی هستند، نمادهایی برای غیرت میخواهیم، در اینجا شهدا نماد غیرت میشوند؛ شهدا نماد اصلی غیرت هم در سطح شخصی و هم در سطح ملی و هم در سطح تمدنی هستند، در سطح ملی دفاع از وطن بود و در سطح تمدنی دفاع از حرم و در سطح شخصی همگی شخصیتهای غیوری هستند.
امروز این الگوپردازی صورت گرفته، دوراهی برای جوانان گذاشته که دوراهی سین و شین است، سینِ سلبریتی یا شینِ شهداء، یا جوانان به سمت سلبریتیها و ارزشهای آنها حرکت میکنند یا به سمت سمت شهدا و ارزشهای شهدا.
راهکار در گسترش غیرت مردان است و هر خانم و هر دختری که در 6 ماه گذشته در این جنبش وجود داشت، در حِصن مردی قرار دارد، برادر و همسری دارد؛ اگر آن همسر، برادر یا پدر، مرد غیوری باشد قطعاً خانم به سمت جنبش زن زندگی آزادی نمیرود.
شرایط مثل آب جوشی میماند که بر روی گاز گذاشتهاند، این مثال در حوزۀ بینالملل، مثال خیلی معروفی است که به آن استراتژی قورباغه میگویند. فرانسویها که میخواهند قورباغهای طبخ کنند و بخورند، قورباغه را نمیکشند، چون گوشتش تلخ میشود، قورباغه را داخل آب سرد میاندازند چون اگر آب گرم باشد قورباغه بیرون میپرد. قورباغه را داخل آب سرد میاندازند و در ظرف را میبندند و روی شعله میگذارند، آب به مرور دمایش بیشتر میشود، قورباغه نمیفهمد و در نهایت میپزد، قورباغه زمانی به خودش میآید که پخته است. امروز جامعۀ ایران را روی شعله گذاشتهاند، تازه شعله را روشن کردهاند و این شعله همینجور ادامه دارد.
زمستان تا این حد بود و تابستان تا حد دیگر، سال بعد دوباره بیشتر و سال بعدش بیشتر، امسال فقط بیحجابی بود و سال بعد کارهای دیگری انجام میدهند. این مسیر ادامه پیدا میکند تا اینکه به انقلاب جنسی آمریکا برسد. این اتفاقات در انقلاب جنسی آمریکا رقم خورد و بیحیایی و بیغیرتی به حدی شد که امروزه 41 درصد از تولدهای ایالات متحده خارج از ازدواج است.
سؤال حاضران: تحلیل جنگ نرمی که استاد مطهری کردند این بود که هدف، تبدیل زن از شخصی گرانبها به شیء گرانبها است، الآن همین هدف را برای سست کردن ارکان خانواده استراتژی کردند. سست کردن خانواده هدف برای رسیدن به چه چیزی است؟
انقلاب زنان برای سست کردن خانواده است، وقتی جامعه را فمینیسم بگیرد، وقتی جامعه را زنگرایی و زنسالاری بگیرد، شرایط خشونت علیه مردان میشود و جامعه به این سمت میرود، وقتی جامعهای به این سمت برود، دیگر خانمها حاضر نیستند بپذیرند «اَلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ (نساء/ ۳۴) مردان، سرپرست زنانند» میروند جدا از مردان زندگی میکنند و کسبوکار و خانواده خودشان را دارند، درصد زیادی که از همجنسگرایی که در دنیا وجود دارد، همجنسگرایی خانمها است؛ به دلیل اینکه نمیخواهند با مردی زندگی کنند، انقلاب زنان به انقلاب جنسی منتج میشود که در آمریکا به وقوع پیوسته است.
سؤال حاضران: بعضی از خانمها دنبال تبلیغ حجاب میروند ولی در همین کار، حجاب خودشان کنار میرود. اینها را باید چه کار کرد؟
خب این قشر مطلع نیستند و اگر حزب اللهی باشند و دغدغۀ دین داشته باشند، واقعاً مطلع هستند. باید به آنها بگوییم که حجاب از عنوان یک مسأله شخصی خارج شده است، الآن حجاب یکی از آماجها و مؤلفههای اصلی حملۀ ایالات متحده به جمهوری اسلامی است، کسی که دارد بیحجابی میکند؛ یعنی دارد به براندازی جمهوری اسلامی کمک میکند. اگر به آن خانم اینگونه بگوییم، اگر آن خانم دغدغۀ دین داشته باشد، بیحجابی را کنار میگذارد. اگر از اول همراه بودند قطعاً پروژهای بوده که بگویند خانمهای باحجاب همراه این جنبش هستند.
کلیسا هم چنین راهکاری داشت، چه چیزی باعث شکست کلیسا شد؟ کلیسا عملاً در دورۀ پورنوکراسی سوم که از سال 1960 به وجود آمد، منزوی بود، چرا؟ چون همۀ نیازهایی که بشر داشت، ایدئولوژیهای مدرن آمدند و آن نیازها را برآورده کردند، مردم دیگر هیچ نیازی به کلیسا نمیدیدند، تا قبل از سال 1930 مدارس تحت نظارت کلیسا بودند، اما وقتی مدرنیته آمد، آموزش و پرورش از کلیسا جدا شد و به مرور همۀ ارکان بشر از کلیسا جدا شدند، ایدئولوژیهای مختلف، علوم انسانی مختلفی ارائه دادند که کلیسا حرفی برای گفتن نداشت. کلیسا عملاً هیچ محتوایی در برابر کمونیسم و کپیتالیسم نداشت، حرفی منطقی مبتنی بر کتاب مقدس نداشت، اندیشۀ آنها ضعیف بود و دین مسیحیت اساساً به حقانیت نمیپردازد.
در اسلام اینگونه نیست و دقیقاً برعکس است. ما در این چهل سال موفق شدیم جنگ شناختی را به صورت کلی کنار بگذاریم، بحث انزوای کلیسا بود، کلیسا یکسری برخوردهای منفعلانه انجام میداد که هیچ اثری نداشت و الگویی را نمیتوانست ارائه بدهد؛ در دورۀ انقلاب جنسی مرلین مونرو[18] معروفترین زن جهان بود، همچنان تصاویر او هست و در همه جای جهان وجود دارد. مونرو زنی سیگاری بود و باعث شد زنها به سمت این بروند که از دخانیات استفاده کنند.
در دورۀ انقلاب جنسی، کلیسا منزوی بود و الگویی نداشت، در حالی که ما الگو داریم، شهدا را داریم و خیلی از شخصیتهای فکری را داریم که کلیسا نداشت و نمیتوانست چنین چیزی را تولید بکند.
چیز دیگری که کلیسا نمیتوانست تولید بکند، سرمایۀ اجتماعی بود. کلیسا نمیتوانست ماه محرم برگزار کند، نمیتوانست مراسمات ماه رمضان را برگزار بکند، نمیتوانست سلام فرماندهای به وجود بیاورد، چنین تجمعی که همه در جهان اسلام، سلام فرمانده را اجرا بکنند. کشورهای خارج از جهان اسلام که اصلاً گوشۀ زیر پونز نقشه است، سلام فرمانده را اجرا کردند، این یعنی چی؟ یعنی اینکه اسلام سرمایۀ اجتماعی دارد و توانسته سرمایۀ اجتماعی تولید بکند. کلیسا اینها را نداشت، منزوی شد و تا به امروز هر روز منزویتر شده است. اگر امروز کلیسایی مانده و مسیحیتی مانده که بتواند روبهروی اینها بایستند باز به تبع انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است.
سؤال حاضران: رابطۀ انقلاب جنسی و از بین رفتن انقلاب اسلامی چه چیزی است؟ رابطۀ جهاد تبیین با انقلاب جنسی چه چیزی است؟
انقلاب جنسی دقیقاً نقطه مقابل انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، انقلاب اسلامی اصلاً خودش انقلابی زنانه است؛ ما در طول چهل سال گذشته سیصدهزار انسان بزرگ و رستگار داشتهایم، 300هزار شهید داشتیم که در طول تاریخ 1400 سال گذشته این 300هزار شهید را نداشتیم. کدام برهه از تاریخ را میتوانید نام ببرید که در طول سی سال در آن شهید همت داشته باشیم، باکری داشته باشیم، حاج قاسم داشته باشیم، باقری داشته باشیم، احمد کاظمی داشته باشیم، متوسلیان داشته باشیم، محسن حججی داشته باشیم. این تعداد بالا از شهدا حاصل چه چیزی است؟
حاصل خانوادۀ مطلوب تراز که در انقلاب اسلامی وجود داشتند و مادران شهدایی که آنها را پرورش دادند، در حدیث کساء میخوانیم که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به امام حسن و حسین میفرماید یا «ثمرة فؤادی» یعنی ای ثمره قلب و جان من، شهداء ثمره و میوه قلب مادرشان هستند. ما بیشتر از سیصدهزار اَبَرمادر و ابرزن داشتهایم، زنها انقلاب کردند و شاه را بیرون کردند، از اول انقلاب تصاویر را ببینید، تصاویر زنانی که مدام کنار مردان هستند، از همان اول سال 57 چنین تصاویری را میبینید.
ارزش جمهوری اسلامی بنابر چه چیزی سنجیده میشود؟
بر پایۀ غیرت و حیا، اگر مادرها نمیآمدند شهدا را پرورش بدهند، انقلاب اسلامی محقق نمیشد. وقتی که خانواده را نابود بکنی و با بیغیرتی مرد را به سمتی ببری که ازدواج نکند و خانواده تشکیل ندهد، خود به خود آن الگوی شهید وجود نخواهد داشت. انقلاب اسلامی با این شهدا حفظ میشود، اگر نبودند، انقلاب اسلامی حفظ نمیشد.
در جهاد تبیین کار ما چیست؟ در جهاد تبیین، مردم باید بدانند که ما در عصر سوم پورنوکراسی هستیم، هر اتفاقی که دور و بر ما میافتد، معلول پورنوکراسی است. تظاهرات به پورنوکراسی مربوط میشود، اگر در تعلیم و تربیت، مردم با تربیت دختران و پسرانشان مشکل دارند به پورنوکراسی مربوط میشود. اگر در معماری مشکل داریم، اگر معماری اسلامی نداریم، اگر خانه ما یک خانه اسلامی نیست، از آپارتمانهایی که امروز وجود دارد، معلول نفسانیاتسالاری است.
اگر ما امروز سیستم بانکی ربوی داریم که تمام مراجع گفتند این سیستم بانکی ربوی است که ربا میدهد و ربا میگیرد، علت پورنوکراسی است. اگر در بورس شاهد نوسان قیمت هستیم، به علت وجود پورنوکراسی دارد، مردم طماع شدند و این طماع شدن باعث شده که این مقدار بورس نوسان داشته باشد. تمام اینها معلول پورنوکراسی و نفسانیاتسالاری است. جهاد تبیین یعنی بیاییم بگوییم نفسانیاتسالاری را کنار بگذارید و در مقابل ولایت هوا، ولایت الله وجود دارد.
تا الآن برخورد سخت جواب نداده است، کلیسا برخورد سخت داشته است، برخورد فیزیکی جواب نداده است. جهاد تبیین هم اگر جواب بدهد توسط خود مردم است، یعنی به جای اینکه جهاد تبیین امری دستوری باشد، باید شخصیتهایی از میان مردم باشند که مردم را توجیه کنند، این بیشتر جواب میدهد، اگر امروز جمهوری اسلامی سرمایه اجتماعی دارد، از خود مردم بوده است.
جهاد تبیین از خود مردم به خود مردم است. کشورهای عربی هنوز با این فاز از پورنوکراسی که درون ایران با آن درگیر هستیم، درگیر نشدهاند، اگر درگیر بشوند قطعاً مثل ما ضربه میخورند.
یکی از کشورهای جهان عرب تونس است. تونس یک جریان قوی همجنسباز دارد، در طول دو سال گذشته دولت تونس یکی از لیدرهای این جریان همجنسبازی به نام خانم رانیال عمدونی[19] گرفت و زندانی کرد، جریان همجنسباز تونس تظاهرات کردند، این تظاهرات یک ماه استمرار داشت که کار به اعتراضات معیشتی کشیده شد، از اعتراضات فرهنگی به اعتراضات اقتصادی ضد دولت شیفت کرد. تظاهرات اقتصادی ادامه پیدا کرد و کشور دچار هرج و مرج شد.
حزب اسلامگرای تونس که آقای راشد الغنوشی در حزب النهضه است، پارلمان را در دست داشت و تعداد کرسیهای زیادی در پارلمان داشت. ارتش به دستور رئیس جمهور، پارلمان را بست و راشد الغنوشی که شخصیت اسلامگرا است از پارلمان بیرون انداخت، قوه قضائیه اموالش را بلوکه کرد و اعلام کرد برای اینکه مسائل اقتصادی را حل کنیم، برای قانون اساسی جدید تونس همهپرسی برگزار میکنیم، قانون اساسی جدید تونس نوشته شد و همان روز رئیسجمهور تونس آقای قیس سعید مصاحبه کرد و گفت که در قانون اساسی جدید تونس، اسلام هیچ نقشی ندارد!
قانون اساسی جدید تصویب شد و حزبالنهضه که بیش از چهل سال است درگیر است و دوره دو تا دیکتاتور را گذرانده و الآن به پارلمان رسیده است، خیلی راحت در یک تظاهرات و پروژۀ کوتاه دو ساله، نهضت اسلامگرای چهل ساله به وسیلۀ همین جریان همجنسباز جمع شد.
راه برخورد این است که خود مردم برخورد بکنند و تذکر بدهند و أمر به معروف کنند، باید خود مردم جهاد تبیین کنند. حضرت آقا لفظ آتش به اختیار را میگوید به این معنا که سازمانهای فرهنگی تعطیل هستند، چرا؟ چون خود مردم باید بروند مردم را توجیه کنند و تا زمانی که این اتفاق نیفتد این قورباغه همینجوری آبپز میشود.
اولویت جهاد تبیین برای مردان
برای جهاد تبیین صرفاً سراغ آقایان نمیرویم، بلکه اولویت با گذاشتن غیرت در قلب آقایان است و به تبع آن حیا در قلب خانمها شکل میگیرد. مادران شهدا، الگوی زنان هستند، در طول این سالها مبارز بودند، کتابهایی برای اینان نوشته شده، تمام اینها الگوی زنان هستند.
اگر قرار باشد برای زنان الگویی طراحی بکنیم و بگوییم که در مقابل سلبریتیها که شخصیتهایی به شدت عقدهای و به شدت دچار کمبود روانی و اجتماعی هستند، این الگو مادران و همسران شهدا هستند. یکی از مادران شهدا از مادران شهدای بار فروش در کاشان است که چهار نفر از فرزندانش شهید شدند، 12 فرزند دارد و امروز حدود 70سال سن دارد. این روحیۀ بالا و حس خیلی خوب مادران شهدا در این سن در طرف مقابل به هیچ وجه وجود ندارد، در طرف مقابل، سلبریتیِ جوانی را میخواهد که در سن 20 سالگی تا وقتی جوان است از او استفاده بکنند و وقتی که پیر شد، معلوم نیست این سلبریتی چه بلایی سرش بیاید و در کدام کنجی به تنهایی بمیرد. خود این مریلین مونرو که الگوی انقلاب جنسی است، در نهایت با اوردوز مواد مخدر خودکشی میکند!
دخترانی که در اغتشاشاتمشکوک به قتل شدند، زندگیهای بدی داشتند و از آنها استفاده کردند. وقتی قوه قضائیه و نیروی انتظامی از زندگی اینها اطلاعاتی منتشر کردند، مشخص شد زندگی بدی داشتند. گفتند که خانم آرمیتا عباسی کشته شده، به زندان رفتند، تحقیق کردند و فهمیدند زنده است و قوه قضائیه آزادش کرد.
از مهسا امینی و آرمیتا عباسی و سارینا اسماعیلزاده همه شخصیتهایی هستند که پروندۀ پزشکی آنها معلوم است، چیزهایی که قوه قضائیه در موردشان گفته است خیلی شفاف گفته که زندگیهای لیبرالی و ناسالمی داشتند.
واتیکانیزه کردن اسلام
تا قبل از جدایی کلیسا از سیاست، سیاست تحت نظارت پاپ بود و پاپ مسؤول حکومتداری و مسؤول دین بود. دین و شریعت یکجا بودند، البته قیصری در دوره امپراتوری روم هم بود اما از دین جدا نبود و از هم جدا نبودند، اما به تبع کاری که خاندان مدیچی انجام داد، با اصطلاح «واتیکانیزه کردن» پاپ را واتیکانیزه کردند، شهر واتیکان را طراحی کردند، مثل شهر قم که افرادی خواستند دین در شهر قم محصور بشود، شریعت را فقط در قم اجرا بکند و کاری به تهران و کاشان و اصفهان و مشهد و شهرهای دیگر نداشته باشند!
درون واتیکان هر مقدار که میخواهد شریعت اجرا شود، در درون خودش هیچ نفوذی نداشته باشد، به این میگویند واتیکانیزه کردن ولایت فقیه که خودشان نوشتند و گفتند از شخصیتهای اصلاحطلب در مورد آن مقاله و کتاب دارد، یکی از پروژههای اصلی ضدولایت فقیه است. یکی خصلت کارهایی که الآن صورت میگیرد، این است که عناصر مطلوب و حزباللهیها را منزوی بکنند.
فکر کنید شخص ولی فقیه یک سر در جامعه است و انقلابیها و حزباللهی شبکه عصبی این سر هستند، دست و پاهای ولی فقیه در جامعه هستند. آنها میآیند این دست و پاها را از وسط زمین جمع بکنند که ارتباط شبکه عصبی را قطع کنند، آنها را منزوی میکنند. الآن دیگر در تهران بعضی اماکن هست که حزباللهیها نمیتوانند بروند، درصد زیادی از کافهها و فروشگاهها و بازارها حزباللهیها نمیتوانند بروند، چون آنقدر بیحجابی در زیاد شده است که هم خانم حزباللهی و هم آقای انقلابی نمیتواند آنجا بماند. سعی داردند دست و پای ولی فقیه را در جامعه بزنند تا ولی فقیه را بیدستوپا بکنند.
در روش قورباغهای، سازمانهایی مثل صداوسیما میتوانند عامل اتفاقات باشند، از وقتی این اتفاق افتاد از سلبریتیها دفاع کرد، سخنگوی دولت گفت که آقای علی کریمی که از کشور رفتند میتوانند به کشور برگردند و کشور آغوشش به ایشان باز است. وسط فتنه که سلبریتیها موضع گرفتند و جنگ احساسی است، در چنین وضعیتی خود سخنگوی دولت آمد چنین موضعی گرفت، علی کریمی گفت من برنمیگردم. سخنگوی دولت، صداوسیما و خیلی از شخصیتهای ظاهراً خودی جزئی از جریان آبی هستند که دارد گرم میشود. وزیر پیشین فرهنگ، آقای ضرغامی در موضع خیلی واضحی اعلام کرد که مردم بیحجاب شدند، هر کسی نمیخواهد نگاه نکند، نباید توقع داشت اینهایی که خودشان یکی از اجزاء آبی هستند که دارد گرم میشود این وضعیت را بهتر بکنند.
سختی کار جهاد تبیین این است کسی گوش نمیدهد. کسانی که جنگ احساسی میکنند، در ادبیات رسانه به آنها زامبی میگویند، زامبی یعنی کسی که دچار برخورد احساسی شده است. یکی از کسانی که در اغتشاشات بنر عکس حاج قاسم را آتش زده بود، وقتی ازش پرسیدند: گفت من آتش زدم؟ اصلاً خودش هم خبر نداشت! در جهاد تبیین برای جلوگیری از اینکه زامبی شوند، باید به آنها هویت داد. هویت الگو میخواهد و الگوی آن شهید است.
آینده باز گرم شدن همین آب است، اول از برداشتن روسری شروع کردند و بعد به سراغ اعمال منافی عفت میروند و بعد هم مانند انقلاب جنسی که در آمریکا شکل گرفت، میخواهند در اینجا انقلاب جنسی کنند.
[1] . James Woolsey
[2] . Alexandre Dumas
[3] . Theodora
[4] . Sergius
[5] . Borgias
[6] . House of Medici
[7] . Niccolò Machiavelli
[8] . Alfred Kinsey
[9] . Gerald Segal
[10] . Skeptic
[11] . Jean Piaget
[12] . Plutchik
[13] . Schwartz
[14] . Slavoj Žižek
[15] . Richard Dawkins
[16] . Kim Kardashian
[17] . Angelina Jolie
[18] . Marilyn Monroe
[19] . Ranial Amdouni