دکتر رفیعالدین اسماعیلی مدیر گروه فرهنگ و ارتباطات دانشگاه جامع امام حسین(ع) در کلاس اول دوره نقد فیلم با موضوع روشهای تحلیل پیامهای ارتباطی گفت: متخصص شدن و یادگیری نحوه استفاده از ابزار نقد و تحلیل فیلم از اهداف این دوره است. هر رشته با عینک خود به نقد و تحلیل فیلم میپردازد. اما ما بیشتر با دیدگاه علوم ارتباطات به نقد و تحلیل فیلم میپردازیم. ما در نقد فیلم به بحثهای ایدئولوژیک فیلم و مبانی معرفتی آن هم میپردازیم. مطالعه میتواند ما را از فرم عبور دهد و کمکمان کند که فقط به نقد فرمی آثار نپردازیم. باید توجه کنیم که ما معتقد به اصالت فرم نیستیم اما پرداختن به فرم را از قلم نمیاندازیم.
وی در باره لزوم نقد فیلم اظهار کرد: با نقد و بررسی فیلم میتوانیم آنرا کالبدشکافی کرده و از آثار سوء آن برای اقشار جامعه بکاهیم. به علاوه میتوانیم ببنیم که این فیلم چه نگاهی را به جامعه تسری میدهد. ما با نقد فیلم میتوانیم گفتمان حاکم بر جامعه را به دست بیاوریم. باید به این مسأله نیز توجه کرد که میتوانیم با نقد آثار سینمایی به الگوی خوبی در ارائه نظریات اسلامی برسیم. برای مثال میتوان فهمید که دلیل مطرح شدن آثار مجیدی توجه به مسائل و نظریات درباره فطرت است.
رئیس هیئت مدیره موسسه شناختپژوهان رسانه در ادامه افزود: سال 82 با استاد فرجنژاد نقد فیلم میکردیم که اتفاقا حوزه علمیه با آن مخالف بود. گاه مجبور میشدیم در کف خیابان و یا در فیضیه جلسه برگزار کنیم. الآن که خود حوزه علمیه دورههای رسانهای و نقد فیلم برگزار میکند.
رفیعالدین اسماعیلی درباره بخش روشهای نقد گفت: یادگیری روشها لازمه کار نقد فیلم است؛ چرا که به نقد ما نظم میدهد که از کجا شروع کنیم و به کجا برسیم. به علاوه تکلیفمان را روشن میکند که چه آیتمها و مؤلفههایی را نقد کنیم.
وی در ادامه به روشهای تحلیلی پیامدهای اجتماعی از سه دیدگاه پرداخت: اولین روش، تحلیل با رویکرد کمّی است که بر مبنای دیدگاه پوزیتویستی است. در این روش معتقدند که هر معلولی علتی دارد. حتی در مسائل علوم اجتماعی هم معتقد به این اصل هستند. وقتی با همین روش به نقد فیلم میپردازیم، اصل بر جامعه آماری است و همه چیز را در کمیت میبینیم. به گونهای که در نقد آثار میگوید این اثر 50 بار فحش داده شد و یا چندین بار سیگار کشیده شد. در واقع به تفسیر فیلم نمیپردازد. نقطه ضعف آن هم همین است؛ زیرا گاه ممکن است فحش دادن و سیگار کشیدن شخصیت منفی فیلم، تاثیر مثبتی بر مخاطبان بگذارد.
وی در ادامه گفت: روش بعدی، با رویکرد هرمونوتیکی به تحلیل فیلم میپردازد. روش دوم به این علت کاملتر از روش قبلی است که علاوه بر مباحث کمی به تفسیر فیلم هم میپردازد و برخلاف روش قبل به فکر، بهای بیشتری میدهد. البته تحلیلها و تفاسیر را نسبی میداند. روش آخر با رویکرد کیفی به نقد و تحلیل میپردازد. این روش کاملترین روش است که ما با آن به نقد و تحلیل آثار میپردازیم. کنش، معنا و نقد را قبول دارد و به معارف اسلامی نزدیکتر است.
مؤلف کتاب سیاست دین و سینما مبحث نشانهشناسی را از منظر پیرس و فردینان دوسوسور این گونه آغاز کرد: ایندو زبانشناس مشهور بدون اطلاعات همدیگر در یک دوره نظراتی شبیه به هم در دو نقطه جهان داشتند. فردینان دوسوسور همه چیز را در ذهن میداند و قائل به واقعیت بیرونی نیست. او سه مفهوم اصلی دارد: دال و مدلول، تمایز همنشینی و جانشینی، حصول معنا از طریق روابط و تمایزها.
وی ادامه داد: او که همه چیز را ذهنی میداند، معتقد است وقتی ما واژهای را بر زبان میآوریم، آوایی از گلوی ما خارج میشود که برخلاف باور شایع دال نیست؛ چرا که حتی انسانهای لال هم میتوانند با اشارات و حرکات دستشان بر مدلولی دلالت کنند. او میگوید: ما مدلولی را در ذهن داریم که برای بیان آن دالی را مییابیم و بیان میکنیم. باید توجه کرد که وی هیچ دالی را بدون مدلول نمیداند. وقتی ما با همین دیدگاه به نقد و تحلیل میپردازیم هیچ نشانهای در فیلم بدون مدلول نیست.
دکتر اسماعیلی با بیان این که پیرس نظری شبیه به دوسوسور دارد بیان کرد: نگاه پیرس نزدیک به ما است که هر مفهوم ذهنی یک ما به ازای خارجی دارد. به همین دلیل نشانهها را در سه دسته؛ تمثال(icon)، نمایه(index) و نماد(symbol) دستهبندی میکند. هر سه اینها در نشانهشناسی آثار سینمایی کاربرد دارند و ما از آنها استفاده میکنیم.
او درباره نظریه بارت گفت: رولان بارت دلالتها را در سه دسته؛ دلالت اولیه، دلالت ضمنی و اسطوره تقسیمبندی میکند. وقتی ما در یک فیلم سگ کثیفی را در یک محله میبینیم در دلالت اولیه، دال بر مدلول سادهای است که این یک حیوان است. اما در دلالت ضمنی برداشت ما کیفیت زندگی مردم آن محله است. یعنی به کیفیت آن دلالت میکند. اما در برداشت نهایی خود به دال مرکزی فیلم میرسیم که لازمه رسیدن به آن داشتن اطلاعات کافی در باره موضوع فیلم و فهم تکنیکها و تجربه است. این قسم از دلالت به تحلیل گفتمانی نزدیک است.
وی در ادامه درباره نظریه میخائیل باختین ابراز کرد: او مفهوم بینامتنی را مطرح کرد. وی معتقد است که در اصل هیچ متنی بدون متن قبلی به کار برده نمیشود. همه متنها بر پایه متنهایی است که قبلا تولید شدهاند. وی در این نظریه خود استقلال متنها را زیر سوال برده و امکان خلق متن برای انسان را رد میکند. هر چیزی را که تولید میشود را توسعه متنهای قبلی میداند نه خلق آنها. البته او این توسعه را گاه آگاهانه و گاه غیرآگاهانه میداند.
نویسنده کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی درباره روش تحلیل جانفیسک بیان کرد: در روش جانفیسک آثار سینمایی با استفاده از رمزگان اجتماعی، فنی و ایدئولوژیک بررسی میشود. رمزگان، نظامی از نشانههای قانونمند است که همه مردم یک جامعه به آن پایبند هستند. در واقع فیسک با توجه به اشتراکات گفتمانی که به صورت قراردادی یک جهان اجتماعی در حوزههای مختلف حاکم است به نقد و تحلیل آثار سینمایی میپردازد.