لزوم برنامهریزی برای اوقات فراغت و تفریحات جامعه
دین مبین اسلام به عنوان یک روش زندگی در عین توجه به ابعاد معنوی و روحانی انسان، خواستههای نفسانی را نیز متناسب با نیاز مورد اهتمام قرار داده و در برنامههای هدایتی خویش لحاظ داشته است. همچنین به خرد جمعی، دانشها و مهارتهای روشمند و شیوههای عقلایی اعتبار و ارزش داده و به بهرهگیری مطلوب از همه دستاوردهای مادی و غیرمادی بشر در مسیر سعادت توصیه کرده است. اوقات فراغت
رسانههای جمعی نیز به عنوان یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی و تربیتی جامعه اسلامی است که همچون سایر نهادها، الزاماً باید اعتبار و مشروعیت، ساختارها، راهبردها و الگویهای عملی خود را در راستای تأمین نیازهای ضروری مخاطبان به عنوان اعضای جامعه، با الهام ظرفیتهای اعتقادی منطبق با آنها اخذ کنند.
فراغت نیز چه به صورت مستقل و چه به اعتبار نتایج، اگر به عنوان یک نیاز ضروری تشخیص داده شود، همچون سایر نیازهای فرهنگی و تربیتی در چارچوب قواعد و معیارهای پذیرفته شده و همسو با اهداف و آرمانهای هدایتی اسلام پاسخ متناسب خواهد یافت. رسانهها نیز ماننده سایر کارگزاران و مجریان سیاستهای فرهنگی دولت اسلامی، به سهم خود مأمور و موظف به تأمین این نیاز متناسب با امکانات، انتظارات و مصالح فردی و جمعی خواهند بود.
طرح ریزی دینی برای تفریحات جامعه
جامعه ایران، به عنوان یک جامعه دارای اکثریت قریب به تمام مسلمان، دارای فرهنگ، سنت و تاریخ عمیقاً دینی است؛ بر این اساس نهادها و زیرساختهای کشور مشتاق زندگی بر پایه معیارهای دینی و الهی در بخش نیازهای فراغتی هستند؛ بنابراین هر کسی در جایگاههای خود تمهیداتی همسو و متناسب با جهتگیری کلان فرهنگ دینی و گفتمان فرهنگی برنامهریزی میکنند.
این تلقی جامع از دین و نقش محوری آن در تولید و ساماندهی به همه قوانین و معیارهای مورد نیاز جامعه اسلامی در ساحتهای مختلف در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظام هنجاری مادر منعکس شده است. طبق قانون اساسی، ایمان به «خدای یکتا (لا اله الا الله) اختصاص تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او»، از پایههای نظام سیاسی شمرده شده است؛ «وحی الهی و نقش بنیادین آن در بیان قوانین» به عنوان اصلی مسلّم پذیرفته شده است، و «ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی» از جمله وظایفی است که حکومت باید با تمام توان برای انجام آن بکوشد.
انتظاری که طبق قانون اساسی از دین میرود ارائه طرح در همه زمینههای زندگی است و چون خود را در همه زمینهها ملزم به تبعیت از چنین دینی میداند مقرر داشته است:« کلیه قوانین و مقررات، مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید براساس موازین اسلامی باشد، و این چیزی است که قابل بازنگری نبوده و الى الابد غیر قابل تغییر است».
بنابراین دین اسلام در همه عرصههای زندگی فردی و اجتماعی حضور دارد؛ مبنای تنظیم روابط اجتماعی است و دست کم با طرح و ارائۀ قواعد و موازین کلی نحوه تعامل با هر پدیده نوظهور – از جمله رسانههای مدرن – را به دست میدهد.
اسلام و اوقات فراغت
از ظاهر برخی ادله چنین بر میآید که در اسلام اساسا مقطع زمانی متغیری تحت عنوان «فراغت» به عنوان زمان فارغ از الزامات عادی، اجتماعی و… که معمولاً ظرف متعین و تخصیصیافته برای اشتغالات سرگرم کننده و فعالیتهای تفریحی است، لحاظ نشده است.
از اینرو، مؤمن به اقتضای سبک زیستی و منطق سلوک پیشنهادی، یا اساساً نیازی به فراغت و تفریح ندارد یا اگر دارد، فرصتی برای انجام آن، در جدول زمانی و چارت وظایف از پیش تعیین شده در نظر گرفته نشده است.
یکی از دلایل توجیهی نیاز به سرگرمی و تفریح، پر کردن اوقات فراغت است. اگر چنین فراغتی نباشد، قاعدتاً مظروف آن سالبه به انتفای موضوع است. نتیجه آنکه مؤمن باید ترجیحا همه آنات و فرصتهای خویش را با دقت و وسواس، به کار و تلاش جدی، مفید و هدفمند اعم از کار، بدنی، فکری، خدماتی ذوقی و اشتغالات عبادی تخصیص دهد.
در این برنامه اگر فراغتی هم باشد، به صورت ضمنی و زنگ تفریح و صرفاً برای تجدید قوا، رفع ملالت و حصول آمادگی مجدد برای استمرار فعالیتها و تکالیف سپرده شده است. از این میان، کودکان، افراد نابالغ، سالمندان و به طور کلی کسانی که فاقد شرایط عام تكليف هستند، استثنا شدهاند.
منشأ این ذهنیت برداشتی است که از ظواهر برخی ادله دینی ناشی شده است. برای مثال قرآن کریم ( انشراح/ 7) خطاب به پیامبر اکرم میفرماید: فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب؛ «پس هنگامی که از کار مهمی فارغ میشوی، به مهم دیگری پرداز.»
عمق اثرگذاری فراغت بر روی فرهنگ جامعه
در سبک زندگی غربی و لایف استایل اومانیستی، سرگرمی (Entertainment) جزء حاشیه زندگی انسان است، نه متن آن. ویژگی دیگر آن که منطقه فراغ، آزاد از همه حریمهای اخلاقی و دینی شمرده میشود. انسانها در زندگی غربی و مسلک لیبرالی به علت این که فضای طبقاتی و تئوریهای لیبرال دموکراسی در جامعهشان حاکم است، برای همین مجبور هستند تمام ۶ روز هفته را بهشدت کار کنند، دو شیفت و یا حتی سه شیفت کار کنند.
آخر هفته که میشود باید خودشان را به یک سری تفریحات مشغول کنند تا خستگی ۶ روز کار مداوم را از بین ببرد. آنها برای سپری کردن اوقات خود در کازینوها، مشروبخانهها، لب ساحل و جاهای دیگر میروند و وقت خودشان را سپری میکنند. این انگاره و سبک زندگی از طریق امپراتوری رسانهای غرب به درون جامعه اسلامی ما سرازیر میشود و فرهنگ عمومی جامعه ما را با چند آسیب عمده در نظر و عمل مواجه میکند.
آسیب اول این است که برای مردم این انگاره به وجود میآید که اوقات فراغت به تمامه در اختیار انسان است و او میتواند آزاد از حریمهای شرعی و اخلاقی هر کاری را انجام دهد. دومین آسیب اینکه متأسفانه مسؤولان برای اوقات فراغت به روز و بهینه عمل نمیکنند؛ یعنی مسؤولان فرهنگی، آموزش و پرورش، آموزش عالی، حوزههای علمیه در سیاستگذاری برای اوقات فراغت بهروز عمل نمیکنند و همیشه جریانات رقیبِ تصمیمگیر و تصمیمساز برای اوقات فراغت جامعه، دهها قدم از سیاستگذاران و نهادهای اصلی مسؤول جلوتر هستند.
این به دلیل آن است که متولیان و مسؤولان فرهنگی شکاف نسلی میان خود و جوانان را پر نمیکنند. از طرفی هم بهطور معمول ریاست به دست آدمهای بزرگسالی است که سنی از آنها گذشته، اینگونه مسؤولان درک نمیکنند که چرا مثلا آخرین کلیپی که توسط خواننده مستهجن معلوم الحال منتشر میکند، میلیونها لایک و بازدید میخورد؛ چون ذائقه جوانها عوض شده است. اساسا در عصر دیجیتال و دوران IT و ICT، ذائقهسازی در اتاق فکرهای جریان رقیب و دشمن طراحی میشود؛ اما معمولا سیاستگذاران فرهنگی و سیاستگذاران اوقات فراغت کشور از ذائقه، میل و کشش جوانان و نوجوانان ما فرسنگها فاصله دارند.
سرگرمیهای وارداتی!
آسیب سوم در ایدههای سیاستگذاران فرهنگی دیده میشود که گاهی نگاهی یکسویه و غیرجامع به اوقات فراغت دارند؛ در صورتی که بُعد لذتبخشی، لذت آفرینی و انرژیزا بودن اوقات فراغت نباید مغفول واقع شود. اساسا اوقات فراغت باید لذتبخش و شادی آفرین باشد که متأسفانه الگوهای فرهنگی که تاکنون در جمهوری اسلامی تجربه شده است، حتی در برنامههای سرگرمیمحور تلویزیون، عنصر لذت آفرینی در آن کمتر دیده میشود!
آسیب چهارم این است که ما الگوها و مدلهای شادیمحورمان برای اوقات فراغت نیز وارداتی است! توضیح آن که سرگرمی یکی از شعارها و اهداف هالیوود است که ما درحال وارد کردن آن هستیم. اصلا کارکرد فیلمها، سریالها و برنامههای صوتی تصویری، سرگرمی محض است با همان نگاه لیبرال؛ نگاهی که خود را از مرزهای اخلاق و دین جدا میکند و از نگاه آنها سرگرمی در همان شادی خلاصه میشود، آن هم لایهای سطحی و مبتذل از شادی که در اغلب اوقات بیمعنا و بیمحتوا است.
اهداف سرگرمی از دید اسلام
تردیدی نیست که سرگرمی و تفریح از ناحیه کنشگر به عنوان یک فعل هدفمند مبتنی بر نیازها از زمینههای انگیزشی خاصی همچون پر کردن اوقات فراغت، حصول آرامش، نشاط و شادابی، رفع خستگی، فراغت از دغدغههای فرساینده، تنوع یابی، خودشکوفایی، رفع کمبودها و… نشئت میگیرد. بیشک، میزان موفقیت کنشگر در حصول نتایج مطلوب، رضایت او را تأمین کرده و انگیزه وی را برای ادامه کنش تقویت میکند.
سرگرمی و تفریح رسانهای نیز از ناحیه رسانه به عنوان منبع تولید و هم از ناحیه مخاطب به عنوان پیامگیر و مصرف کننده، فعالیتی هدفمند است. مجموع اهداف مورد نظر معمولاً در یک چینش طولی و سلسله مراتبی از اهداف مقدمی شروع، و به غایت دارای مطلوبیت ذاتی ختم میشوند.
هدف نهایی یک رسانه دینی بر پایه ارزشهای آرمانی اسلامی، زمینهسازی برای رسیدن مخاطب به کمال نفسانی، تعالی روحی، سعادت و فلاح و قرب الی الله است. بنابر این هدف، اهداف خرد و متوسط این سیر را نیز همسو با خود جهت میدهد. هدف نهایی در واقع معلول و پیامد تدریجی اهداف قریب و متوسط خواهد بود.
اهداف نزدیک و بی واسطه سرگرمی، عبارتند از پوشش مفید اوقات فراغت، تنوع بخشی به روند عادی زندگی، نشاط آفرینی و تخليۀ تنشها و فشارها، رفع ملالتها، رهایی موقت مخاطبان از اقتضائات چرخه تکرارپذیر و فرساینده زندگی جمعی و ایجاد آرامش در آنها است.
اهداف متوسط سرگرمی نیز عمق دادن به بینشها، باورهای دینی و اصلاح و تغییر نگرشها، سوق دهی و هدایت مخاطبان به خودسازی، ترمیم کاستیها، شکوفایی استعدادها و خلاقیتها، افزایش اطلاعات و مهارتها، ترغیب به انجام خدمات غیرانتفاعی، مشارکت در عرصههای مختلف اجتماعی، رسیدگی به امور شخصی، لذت جویی حلال از فرصتهای زندگی، هویت یابی، تأمین سلامت روحی-روانی، افزایش هوشیاری و… میباشد و در سطح جامعه ترویج و تقویت فرهنگ دینی و هویت اسلامی- ایرانی، الگوسازی، نشاط آفرینی جمعی، کاهش زمینه آسیبهای محتمل، افزایش بازده کار و تحرک جمعی و… است.
هدف نهایی سرگرمی
به نتیجه رسیدن این اهداف در گرو اقدام همه جانبه در سیاست گذاری، برنامه ریزی، امکانات، تولید و ارائه برنامههای مفید و جذاب، نظارت و کنترل دقیق، بازخوردگیری مستمر، شناسایی و رفع کاستیها و… خواهد بود.
یک برنامه در عین کارکرد سرگرمی، ممکن است کارکردهای دیگری همچون آموزش، فرهنگ سازی، حفظ و تقویت هویت فرهنگی، بسط و عمیق کردن باورها و ارزشهای دینی، نظم و انضباط اجتماعی و… را سبب شود. شکل مطلوب در فرایند تولید و توزیع برنامهرسانها این است که همزمان بیشترین نتیجه و کارکرد برای بیشترین مخاطبان حاصل شود.
هدف نهایی از سرگرمی مطلوب در یک رسانه دینی این است که مخاطب خود را در مسیر رشد و تعالی معنوی، کسب فضایل و مکارم اخلاقی و رسیدن به قلههای بلند انسانی (قرب، فلاح، سعادت و…) ترغیب کند یا دست کم در روند عادی آن اختلالی ایجاد نکند. به بیان دیگر، سرگرمی مطلوب دینی همسو با سایر افقهای زندگی و سبک و منش مؤمنانه از اصول کلی حاکم بر جهان زیست دینی تبعیت میکند.
منابع:
- قرآن کریم
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ج3، ص 153-201
- مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج2، ص 49-219
- قانون اساسی، اصل اول، بند یک و بند دو- اصل سوم بند یک- اصل چهارم- اصل دوازده- اصل یکصد و هفتاد و هفت
- نصر،سیدحسین، اسلام: مذهب، تاریخ و تمدن، ترجمه عباس گیلوردی، ص29-118؛
اوقات فراغت اوقات فراغت اوقات فراغت اوقات فراغت اوقات فراغت اوقات فراغت اوقات فراغت اوقات فراغت اوقات فراغت اوقات فراغت اوقات فراغت
دیدگاهتان را بنویسید