امروزه صاحبان رسانه، تقریباً نگرشی واحد را به جهان القا کرده‌اند. واقعی جلوه دادن افسانه هولوکاست و پایه ریزی «صنعت هولوکاست»، برابر نشان دادن «همجنس بازی» با زناشویی طبیعی، جاذبه جهانی «کثرت‌گرایی» و… همگی حاصل یک تفکر القایی بر جهان است؛ تفکری که عهد بسته افکار عمومی را تغییر دهد.
در این تفکر، انسان برده‌ای بیش نیست. انسانی که ناچار است بدون انگیزه‌های درونی و تنها برای زنده ماندن، کار بدنیِ مشخصی را تمام عمر صبح تا شب تکرار کند. انسانی که ناچار باشد بدون انگیزه الهی و صرفاً برای تأمین معاش کار کند، بنده معاش است و بندگی معاش با اراده آزاد منافات دارد. تنها بنده خداست که از همه تعلقات آزاد است اراده‌اش را هیچ چیز جز حق محدود نمی‌کند.
تفکر غالب بشر در غرب به این سمت متمایل شده که انسان را در شمار حیوانات قلمداد کند؛ اگر نه، معارف الهی تأکید دارند که رسیدن به انسانیت تنها با گذشت از مراتب حیوانی میسر است. اگر بشر را اصالتاً حیوان بدانیم، ناگزیر باید تبعات این تعریف را نیز بپذیریم. نخستین نتیجه آن، این است که لذت‌طلبی خصوصیت اصلی ذات بشر و تنها محرک اوست و جامعه غرب امروز این معنا را کاملاً پذیرفته است.
وقتی هیچ چیز اراده بشر را در جهت ارضای شهوت‌ها و هواهای خویش، محدود نکند، انسان در مسیر تمتع از لذایذ دنیایی، به آن‌چنان زیاده‌طلبی و تکاثری دچار می‌شود که از آن باید به خدا پناه برد.
بشر غربی ازآنجاکه برای وجود انسان به حقیقتی غایی معتقد نیست و به حیوانیت بشر اصالت می‌دهد، برای هواها و تمایلات حیوانی خود نیز هیچ محدودیتی جز قراردادهای اجتماعی نمی‌شناسد و قراردادهای اجتماعی را نیز صرفاً به منافع فردی بازمی‌گرداند.
در هیچ یک از تمدن‌های تاریخ، سابقه نداشته است که تا این حدّ و وسعت و عمق، بر روح و جان دیگر امت‌ها تسلط شیطانی پیدا شود و برخی از وجوهِ آنچه وجه مشخصه ملت‌های مختلف در همه اعصار بوده است، یعنی دین، زبان، فرهنگ، تاریخ، هنر، معماری، آداب و رسوم و… را به پیروی از خود، تا آنجا تغییر دهد که امروز در کوچک‌ترین و دورافتاده‌ترین ده‌کوره‌های آمریکای جنوبی، ترکیه و یونان نیز لباس اروپایی می‌پوشند، خانه‌های خود را به سبک اروپایی‌ها، اما با تقلیدی زشت و ناشیانه می‌سازند، آداب و رسوم تمدن غربی را تقلید کرده، حتی زبانشان به پیروی از غرب تغییراتی اساسی میکند.
توسعه و مبانی تمدن غرب/شهید مرتضی آوینی
