مشی شاگردپروری استاد فرج نژاد
جریان آشنایی من با استاد، مربوط به سالهای 94-95 است. جلسهای در معاونت بینالملل حوزه تشکیل شده بود و افراد مختلفی از فعالان فضای مجازی را دعوت کرده بودند. بنده هم بهعنوان کوچکترین فرد دعوت شده بودم. بعد از جلسه، نمونۀ چاپ شدۀ نگاه خود به فضای مجازی را به برخی دوستان ارائه دادم. در میان افراد مختلف، تنها ایشان بود که مرا تحویل گرفته و حسابی تشویق کرد و برایم یک سیر ویژۀ مطالعاتی ترسیم کرد. جامعیت نگاه و دلسوزی پدرانهاش، باعث شد همانجا جذبش شوم.
مدتی گذشت تا در انجمن سواد رسانۀ دفتر تبلیغات، دوباره توفیق زیارت ایشان را پیدا کردم. مجدداً بخشی از مکتوباتم را به مرحوم استاد ارائه دادم که باز هم با استقبال ایشان مواجه شدم؛ اما اینبار مرا به همکاری در یکی از مؤسسات حوزوی فعال در یکی از مسائل مربوط به رسانه دعوت کرد و من هم پذیرفتم. در ادامه، بنده در مصاحبۀ آن مؤسسه شرکت کردم و با کمک ایشان، با اینکه هنوز در پایه پنج حوزه علمیه مشغول به تحصیل بودم، پذیرفته شدم. از آن تاریخ، توفیق شاگردی ویژۀ مرحوم استاد را پیدا کردم.
ارائه یک تعریف جامع از شخصیتی ذوابعاد، حقیقتاً مشکل است و در توان من نیست و تنها بهقدر بضاعتم به مسائلی اشاره میکنم.
اولین نکتۀ درسآموز برای همه، انعطافپذیری و قدرت جذب بالای استاد است. این قدرت جذب هم به چند علت بود: اول اینکه همیشه خندان و بانشاط بودند و دوم اینکه خاکساری علمی خاصی داشت و با اینکه بسیار پرمطالعه و باسواد بود، خودش را بالا نمیگرفت.
یکی از عادات همیشگیاش که برای خیلیها تعجببرانگیز بود، یادداشتبرداری بود. همیشه از شاگردانش استفاده میکرد و نکات آنها را مینوشت. عدم تکبر علمی و آزاداندیشی ویژه در سیر علمیاش داشت و سومین علت جاذبۀ ایشان این بود که معمولاً بهدنبال بهانهای برای تأیید و تشویق شاگردانش بود. برای شاگردانش حقیقتاً مثل پدری مهربان بود، حتی اگر نقاط ضعفی داشتند، آنها را سریع رد نمیکرد، بلکه از جهات مثبتِ آنها ورود میکرد و آرام آرام سعی میکرد علاوه بر تقویت نقاط مثبت، نقاط ضعف را هم برطرف کند و بهخاطر این شگردش، موفق به همکاری با افراد زیادی بود.
مرحوم استاد، روش خاصی در انقلابیگری داشت. سلوک انقلابی ایشان، متمرکز بر تغییر بدنۀ کارشناسی کشور، مبتنی بر مبانی فقه و حکمت اسلامی بود. ایشان نگاه ویژهای به فقه حکومتی و فلسفۀ اسلامی داشته و سعی میکرد مبتنی بر رویکردهای دشمنشناسانۀ قرآنی، تاریخی و رسانهای، مدل طراز انقلاب اسلامی را ارائه بدهد.
برگزاری دورۀ فشرده علمی – آموزشی «فقه رسانه، ارتباطات و فضای مجازی» در مؤسسه فتوح اندیشه در تابستان 99، حاصل این دغدغۀ مرحوم استاد بود که قصد داشت مدیریت کلان فضای مجازی را از دل فقه کلانِ رسانه استخراج کند و انصافاً برای این مسأله، زحمات زیادی کشید. حاصل زحمات ایشان در این حوزه، حدود چهار جلد کتاب است که متأسفانه هنوز بهدلیل عدم تأمین اعتبار، چاپ نشده است.
در زمینۀ روش تحقیق، ایشان یک پژوهشگر و محقق تشکیلاتی بودند. پژوهشها را بهصورت گروهی پیش میبردند. در کنار علمیت و تجربۀ کافی، صبر و حوصله بالایی داشت. در کتاب «دین و سبک زندگی در انیمیشنهای شرق و غرب»، از حدود ده نویسندۀ مختلف استفاده کرد و خودش مدیر علمی کار بود. قدرت مدیریت میدانی پروژههای علمی، یکی از تخصصهای ایشان بود.
در میان نوع پژوهشها، توجه مرحوم استاد، بیشتر متمرکز بر پژوهشهای راهبردی ناظر به میدان و نیازهای انقلاب بود. در این بخش هم، از کادرسازی و تربیت شاگرد غافل نبود و موفق شد در عمر کوتاه خود، شاگردان بسیاری را پرورش دهد. جالب است بدانید روش مرحوم استاد در تربیت شاگرد، از تقویت نویسندگی و نگارش شروع میشد. تأکید بسیار زیادی به درستنویسی و رعایت آداب نگارش داشت. معتقد بود که متن باید مستند و بلیغ باشد تا بتواند پیام را بهخوبی منتقل کند؛ لذا بسیاری از شاگردان او، دست به قلم و نویسنده هستند.
مرحوم استاد، معنویت خاصی داشت. معنویت ایشان، مبارزه و جهاد در صیانت از فکر و فرهنگ جامعه بود و در این راه، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد. حتی گاهی در مسألهای، برای چندین ماه در ساعات 22 تا 2:30 نیمه شب، در منزلش جلساتی برگزار میکرد. معنویت را در کار و تحقیق و پژوهش میدید و حتی در ایام خاص دعا و مناجات هم این روند را حفظ میکرد و در آخرین روز عمرش؛ یعنی روز عرفه، جلسه علمی خود را تعطیل نکرد. سلوک معنوی مرحوم استاد، مبارزه و همت جهادی در راه اولویتهای انقلاب اسلامی بود.
بهدلیل مشغلۀ بالا، کمتر میتوانست برای خانوادهاش وقت بگذارد؛ اما در همان ایام و ساعات کوتاه، سعی میکرد با لطافت کودکانهای با فرزندانش رفتار کند و دل آنها را بهدست آورد. مهربانی ویژهای با همسرش داشت؛ با نگهداری فرزندانش، کمک کرد تا همسرش به علایق تربیتیاش برسد و در آن زمینهها رشد کند و به یک نویسنده و تصویرگر موفق تبدیل شود.
در میانه اینهمه کار و فعالیت، مرحوم استاد، از فقرا و محرومین نیز غافل نبود و مدتی بود که خیریهای تأسیس کرده بود و به داد فقرای قم و نیازمندان سیستان و بلوچستان میرسید. ایشان واقعاً الگوی جامعی برای جوانان، بهویژه طلاب انقلابی است که مسیر آیندۀ خود را بهدرستی انتخاب کنند.
چند روز قبل از این حادثۀ تلخ، برای فرزندان و دختر کوچک و نازنینش مطهره، اسباببازی و گیرۀ سر صورتی خریده بودم. بنا داشتم که در روز عید قربان، به خانه استاد بروم و آنها را به بچههایش هدیه دهم؛ اما حوالی ظهر روز عید قربان، متوجه این خبر تلخ شدم و دنیا بر سرم خراب شد.
غم فراق مرحوم استاد و عروج مظلومانه ایشان، واقعاً برای بنده و خیل عظیم شاگردان و معاشران ایشان، بسیار سخت است. حوزههای علمیه، یک چهرۀ شاخص و انقلابی را از دست دادند. یقیناً در آینده، ارزش کارها و عظمت علمی ایشان، بیشتر روشن میشود. امیدوارم طلاب و دانشجویان بصیر و انقلابی، اجازه ندهند که عَلَم ایشان بر زمین بماند و راه نورانی و پربرکت او را ادامه دهند، انشاءالله.
نویسنده: آقای رستمی
دیدگاهتان را بنویسید