رئیس انجمن منتقدان سینمای ایران، سعید مستغاثی در بعد از ظهر دوشنبه 1 خرداد ۱۴۰۲ در مصاحبه با خبرنگار مؤسسه فرهنگی رسانهای استاد فرجنژاد، گفت: ما در این 200 سال [از اوایل دوره قاجار تا به حال] در جوّ سکولار تنفس و از علمهای غربی استفاده کردهایم. غرب هم از فرصت استفاده کرد و همه چیز را به سود خود تحریف نمود، دین را سکولاریزه و اسلام را مخالف علم و هنر معرفی کرد. اسلام بر خلاف دید برخی قرنها در قله هنر در دنیا قرار داشته است. باید این ریشه تاریخی را بشناسیم و باور کنیم. این نیز تنها با مطالعه میسر میشود. اگر خواندیم و باور کردیم تازه میتوانیم وارد وادی هنر و سینما شویم.
تا وقتی تاریخ تمدن اسلامی را نخواندیم نقد فیلم به درد نمیخورد
با توجه به اینکه جریان پیوریتن و زرسالار یهود در شکلگیری سینمای جهان و ایران مؤثر بودند برخی معتقدند که ریشه سینما در تمدن غرب است و ما نمیتوانیم از آن استفاده کنیم. جریانی هم معتقدند که سینما قابلیت اسلامی شدن را دارد. چگونه میتوانیم سینما را اسلامی کنیم؟
ابتدا باید اندیشههایمان درست شود. مطالعه تاریخ تمدن اسلامی نیاز است. اگر سینما در غرب شکل گرفت به این دلیل بود که آنها به تفکرشان باور کامل داشتند. باور قلبی داشته باشیم که اسلام دین اداره هنر، زندگی، علم و … است. نه اینکه تنها در سخنمان بگوییم و تا کسی از جورج سارتون و ویل دورانت مثال نیاورد باور نمیکنیم.
500 سال پیش تاریخ تمدن اسلامی را از تاریخ تمدن حذف کردند. چرا اینکار را کردند؟ آن زمان که خبری از انقلاب و حتی بیداری اسلامی نبود. باید بتوانیم به این سؤال پاسخ بدهیم که بدانیم چه چیزی برای غرب مهم بود که آن را از تاریخ ما حذف کرد. غرب با این کارش میخواست پشتوانههای تمدنیمان را بگیرد. به دنبال این بودند که خیال کنیم تمام چیزی که داریم از غرب است و از خودمان چیزی نداشته و نداریم. علم و هنر و فیزیک و … همه غربی است و مسلمانان در انتهای بدی و جهل و ارتجاع هستند.
برای مثال از سوزاندن کتابخانهها در ابتدای ورود مسلمانان میگویند و از زرینکوب سند میآورند. در صورتی که اگر بخواهیم آب خالص به دست بیاوریم به سر چشمه میرویم. ما باید سر چشمهها را بشناسیم. به علاوه اصلاً خود زرینکوب هم «دو قرن سکوت» را پس گرفت و اذعان کرد که تحت تأثیر فراماسونها قرار گرفته است. زرینکوب سه کتاب دیگر به نام بامداد اسلام، گذر اسلام و تاریخ بعد از اسلام دارد. چرا اینها را مطالعه نمیکنیم.
نمیرویم مطالعه کنیم و بدانیم زرینکوب کیست و چه میگوید بعد تا اسم او را میآورند سکوت میکنیم. در حالی که ما به خدا ما خیلی سند داریم. آنقدر سند داریم که جبهه مقابل به ناچار دست به دامن فحاشی میشود. بیسوادیم و دنبال شعر و شاعری هستیم.
نسل جوان اگر این اتفاق که بزرگترین سانسور تاریخ است را بدانند و تاریخ تمدن اسلامی را بفهمند، اسلام را باور میکنند و حس خودباوری و غرورملی در ایشان ایجاد میشود. نه اینکه تا فرزندمان 12 سالش میشود برایش یک دایرةالمعارف میخریم. آنهم از اول تا آخر همه اکتشافات و اختراعات را به نام غرب زده و چیزی از ایران اسلامی در آن یافت نمیشود.
با خودش میگوید که غربیها با تمام ولنگاریشان در قله علم هستند. بعد این بچه هم میگوید من با چه انگیزهای به اسلام معتقد شوم و آنرا باور کنم. توقع حجاب و دینداری هم از او داریم. این چیزی است که دچار آنیم. از غرب و تاریخ معاصر برای نسل جوان نگفتیم و نشستیم و شعار دادیم. باید مسؤولین فرهنگی محاکمه شوند که چرا نگفتهاند. ترک فعل خودش جرم است. پس باید محاکمه شوند.
اول باید خودِ سکولارمان را اصلاح کنیم
برای مقابله با دشمن و جریان سکولار در فضای سینما وظیفه ما چیست؟
برای رسیدن به تمدن اسلامی و مقابله با دشمن ما باید خود سکولارمان را اصلاح کنیم. ابتدا خودی را که در این 200 سال سکولار بار آمده را اصلاح کنیم و بعد به مقابله با دشمن برویم. دشمن فقط فلسطین را فتح نکرد. او فلسطینهای درون ما را فتح کرد. این خود هم همان باور ماست.
مرحوم فرجنژاد برای اینکه یهود را بشناسد، زبان عبری یاد گرفت. برای اینکه در دکتری هنر بتواند روی متنهای انگلیسی کار کند، زبان انگلیسی یاد گرفت. هری پاتر را از متنهای اصلی به زبان انگلیسی در میآورد. او تورات و انجیل را مطالعه میکرد. خب مشخص است که استدلال دارد. ما اما نشستهایم و برای خودمان شعار میدهیم. مرحوم فرجنژاد تاریخ هنر و فلسفه هنر را برای اینکه تاریخ تمدن اسلامی را بداند خواند.
مرحوم فرجنژاد آدم تربیت میکرد. ولی ما در این کار ضعف داریم. امیرکبیر میگوید: اگر نیت صد ساله دارید، آدم تربیت کنید. برای اینکه شاگردانشان را بالا بکشند پای کتابهایشان نام خیلیها را میآوردند. در صورتی که این بین بسیاری مرسوم نیست. برای مثال در کتاب تاریخ تمدن اسلامی آقای ولایتی خیلیها مشارکت داشتند اما نام از کسی به میان نیامده است.
آیا خاطرهای از استاد فرجنژاد در خاطرتان هست؟
همکاریهای زیادی با ایشان داشتم و خاطرههای زیادی هست. هم ایشان تهران میآمدند و هم من به قم میآمدم. در یک سال ایشان 500 سخنرانی در شهرهای مختلف داشتند. درس میخواند و کتاب مینوشت و آدم تربیت میکرد. یادم هست که در یکی از همین سازمانها که اتفاقاً برنامههای زیادی برای اجرا داشتند، با تغییر مدیریت اخراج شدند و اصلا داخل راهشان ندادند.
در مدرسه رسانهای استاد فرجنژاد دوره نقد فیلمی برگزار شد. به نظر شما نکته بسیار کلیدی در نقد فیلم چیست؟
ما چند نوع نقد فیلم داریم. در نوع اول افراد تنها به فرم فیلم میپردازند. اما منتقدانی هستند که عمیقتر نگاه میکردند. برای نقد عمیقتر آثار باید ابتدا با ابزار و فرم در سینما آشنا باشیم. سپس باید اطلاعات و دانش بالایی در حوزههای مختلف به خصوص درباره مسائل تاریخی کسب کنیم. اگر اطلاعات و دانش کافی را کسب نکنیم نمیتوانیم آثار را نقد کنیم یا حداقل نقدمان عمیق نخواهد بود.
مسأله بعدی هم شناخت ماهیت سنیما است. یعنی با مطالعه و تحقیق درباره پسزمینهها و ریشه و تبار آثار سینمایی، و نیز کسب اطلاعات درباره کارگردانها آثار را نقد کنیم. به علاوه باید بدانیم که چه مسیری برای شکلگیری اثر طی شده است. این مسائل است که به ما در یک نقد فیلم جامع، کامل و مانع کمک میکند. شما اگر اطلاعات کافی نداشته باشید چگونه میتوانید فیلمهایی را که درباره وقایع تاریخی ساخته شدهاند را نقد کنید. تفاوت منِ سعید مستغاثی با مخاطب این است که باید درباره اینها مطالعه کنم و مخاطب را راهنمایی کنم.
تصویری که از کارگردانها در رسانه ارائه میکنند بازنمایی دقیقی نیست و به ما کمک چندانی نمیکند. در کنار کتابهایی مانند «حکایت سینماتوگراف» و «و اینک آخر الزمان…» چه کتابها و منابعی را پیشنهاد میکنید؟
برای شناخت ماهیت سینما کتابهای خود مرحوم فرجنژاد خوب است. به خصوص کتاب «دین در سینمای شرق و غرب» ایشان، یا کتابهای مرحوم مددپور درباره هنر و تفکر هنری و چند کتاب آقای علوی طباطبایی خوب است. برای کسب اطلاعات درباره فیلمسازان و کارگردانان مؤلف، خواندن کتابها و دیدن فیلمهایشان لازم است. تا حقیقت را نشناسیم نمیتوانیم نحوه بازنمایی فیلم و درستی ادعاهای آن را بسنجیم.
سعید مستغاثی: نفوذ رگههای سکولاریسم در سینما بیشتر است
با توجه به چیزهایی که گفته شد، آیا میتوان فیلم «غریب» و «دسته دختران» را از مصادیق فیلمهایی که رگههایی سکولار دارند، بدانیم؟
ما 200 سال است که تحت تأثیر هجمه فرهنگ غرب هستیم. این مسأله باعث شده که تفکرات و سبک زندگی و اثرهای ما و برداشتهایمان حتی در عالیترین سطح هم رگههای شبهروشنفکری و سکولار داشته باشند. کاری هم نمیشود کرد. همانطور که حضرت آقا هم فرمودند رگههایی از سکولاریسم در همه ما هست. تنها راهی که داریم این است که آنها را بشناسیم و دور بریزیم.
نفوذ این رگهها در سینمای ما که اتفاقاً وارداتی است، بیشتر است. حال این که پایهگذاران آن از فراماسونها هستند و بعد انقلاب هم تغییرات چندانی در آن ایجاد نشده است. خواه گروهی هم سعی کنند با یکسری تعهداتی کارهایی کنند از این قضیه مصون نیستند. حتی در فیلمهایی که فکر میکنیم خیلی انقلابی هستند هم رگههایی از سکولاریسم پیدا میشود.
اگر دنبال ساخت فیلم بدون نقصی باشیم همین بلایی سرمان میآید که امروز به آن مبتلا هستیم. در فیلم «غریب» هم با تمام اشکالاتی که به آن وارد است، تلاش بسیاری برای به تصویر کشیدن سرگذشت یکی از سرداران انقلاب شده است. غرب حجم آثار زیادی درباره یک موضوع مثل جنگ جهانی، رنسانس، بودا و … میسازد که اتفاقاً تمام آنها کامل نیست. اما وقتی این اثرها در کنار هم قرار میگیرند، اثر خود را روی مخاطب میگذارند.
برداشت غلطی در میان ما هست که اگر میخواهیم فیلمی درباره شخص یا واقعهای بسازیم باید بینقص باشد، این کار نشدنی است. چرا که سینما سنبل تمدن غرب است و توقع نمیرود که بتواند ارزشها و مفاهیم ما را به طور تمام کمال بروز دهد.
حالا «غریب» تلاش کرده که بعد از چهل سال بخشهایی از زندگی سردار گمنام دفاع مقدس را ارائه دهد. خیلی هم اشکال دارد، فیلمنامهنویس هم تحت شرایط مختلف قرار گرفته، اما اینها مورد اشکال نیست. نقد کردن لازم است و باید انتقادات بیان شود تا غریب یک و دو و سه ساخته شود که ابعاد دیگر شهید بروجردی هم نمایان شود.
دسته دختران اما متفاوت است، فیلمهایی که ما از خرمشهر ساختهایم، اغلب درباره اشغال آن است. از آن اول گرفته تا به حال، البته اینهم لازم است اما چرا راجع به فتح خرمشهر و 20ماهی که اشغال بود و مقاومتی میشد فیلم نمیسازیم. در جنگ جهانی از دوران اشغال و عملکرد گروههای مقاومت در فرانسه و انگلیس ساخته شده است.
ما درباره آزادسازی خرمشهر چیزی نداریم، به جز صحنههایی از «در چشم باد» و «کیمیا»، چرا سراغ این بخشهایی که دارای روحیه سلحشوری و پیروزی است نمیرویم؟ دسته دختران متأسفانه میخواهد شرایط امروز را به 40 سال پیش ببرد. شاید این کار بِما هُوَ مشکلی نداشته باشد اما تحریف تاریخ است. اصلا ما چنین ماجرایی نداشتهایم.
فارغ از ضعف فرمی، این دسته دختران یکسری انسانهای سرخورده هستند. به طوری که سردسته میخواهد خود را بکشد. در این فیلم حماسهای وجود ندارد بلکه اینها برای فرار از موقعیتهایشان این کار را میکنند. از نظر بنده «دسته دختران» تحریف دفاع مقدس است و با «سرزمین خورشید» و «کیمیا» و «غریب» تفاوت دارد. این هم اشتباه حوزه هنری بود که روی فیلم سرمایهگذاری کرد. فیلمساز هم چون تازه مادر شده است، کشتهشدن کودکان را خیلی برجسته میکند.