استاد سید مهدی سیدی در نشست هفتگی مؤسسه فرهنگی رسانهای استاد فرجنژاد با اشاره به حس امنیت در کشور آمریکا گفت: اگر امروز در آمریکا از یک خانمی بپرسیم که آیا ساعت ده شب میتوانی از خانه بیرون بروی، قطعا در جواب میگوید خیر؛ این که خانمهای آمریکایی از یک ساعتی به بعد عموما بیرون نمیروند و خیابانها خلوت و ناامن است، واقعیتی است که رسانهها، پژوهشگرها و کسانی که تجربه زندگی در آمریکا دارند به آن معترفند.
وی در ادامه افزود: ما به این میرسیم که در آمریکا امنیت نیست اما احساس امنیت وجود دارد، در ایران امنیت هست ولی احساس امنیت نیست، اگر خانمها داخل ایران بیرون بروند عموما اتفاق خاصی نمیافتد، این نشان میدهد از واقعیت تا ذهنیت، فاصلهای وجود دارد.
از امنیت تا احساس امنیت
پژوهشگر حوزه رسانه بر ناامن بودن کشور آمریکا تأکید کرده و بیان نمود: آمریکا تنها کشوری در دنیا است که تعداد اسلحههای در اختیار مردم از تعداد مردم کشورش بیشتر است، یعنی به ازای هر صد آمریکایی صد و بیست اسلحه وجود دارد، همچنین بیش از 46درصد از اسلحههای دنیا به غیر از اسلحههای ارتش خود آمریکا دست مردم این کشور است.
سیدی با اشاره به خشونت و کشتار متعدد با سلاح گرم در آمریکا ابراز کرد: هر سال در آمریکا حداقل یک تیراندازی جمعی رخ میدهد و طبق آمار موجود در سال 2019 از هر صد آمریکایی چهار نفر قربانی خشونت با اسلحه شده است و میانگین کشتهها با اسلحه و سلاح گرم 18 برابر استانداردهای جهانی است، همچنین خودکشی در این کشور با سلاح گرم 44 درصد آمار مجمع جهانی میباشد. این به معنا است که کشور آمریکا از فاجعهترین کشورها است.
نویسنده روزنامه همشهری در ادامه افزود: در همین چند روز پیش یک کودک شش ساله در مهد کودک اسلحه دست گرفت و به معلم خود شلیک کرد. در آنجا به معنای واقعی کلمه امنیت وجود ندارد. مسئولان آمریکایی میگویند:«کشور ما در آمار مرگومیر بر اثر سلاح گرم در رتبه دوم قرار دارد و ما از زمان اوباما میخواهیم اسلحهها جمع کنیم اما نمیشود»
وی در ادامه بر اهمیت تفکیک بین امنیت تا احساس امنیت تاکید کرد و گفت: واقعیت ماجرا این است که به یک خانم آمریکایی بگوییم که اوضاع امنیتی چطور است میگوید ما مشکل امنیتی نداریم اما آمارها چیز دیگری میگوید، اینجاست که تفکیک میکنیم که از امنیت تا احساس امنیت فاصله وجود دارد؛ کما اینکه از رفاه تا احساس رفاه فاصله وجود دارد. ما الان در ایران تولید ناخالص ملیمان جزء 30 کشور برتر دنیا است ولی همه ما خودمان را بدبخت میدانیم در حالی که شاخصها و آمار این را نمیگوید پس حس بدبختی تا واقعیت بدبختی فاصله دارد.
سید مهدی سیدی افزود: یک بخشی از احساس هم زاییده واقعیت است اما علاوه بر رسانه، عوامل متعددی موثر است، منتهی ما به شاخه رسانهای آن میخواهیم بپردازیم. باید توجه بکنیم که نگرشها، احساسها را میسازد؛ مثلا دو خانواده در نظر بگیرید که اینها در دو واحد آپارتمانی همسایه میشوند، خانه هر دو نوساز و همچنین از لحاظ تیپولوژی یکسان هستنند. یک خانواده احساس بدبختی و در زندان بودن دارد و یک خانواده احساس در بهشت بودن و خوشبختی میکند، هر دو خانواده از همه نظر مثل یکدیگر هستند؛ چرا که خانواده اول پولدار بوده و ورشکست شده و با بدبختی این واحد را تهیه کرده ولی خانواده دوم بر فرض در جنوب شهر خانه داشته است و با دسترنج خودشان این خانه را تهیه کردهاند. نگرش خانواه اولی این بود که من از قله در دره سقوط کردم پس اینجا احساس بدبختی میکنم، اما نگرش خانواده دومی این است که ما پیشرفت اقتصادی زیادی کردهایم که به اینجا رسیدهایم.
روایتهای متفاوت از واقعیتهای ثابت
سیدی با نمایش تصویر زیر و اشاره به القاء روایتهای متعدد به مخاطب در رسانهها بیان کرد: این تصویر یک مثال معروف در سواد رسانه است، فردی به فرد دیگری با چاقو حمله کرده است اما کادر دوربین فیلمبردار چه چیزی را نشان میدهد؟ طوری فیلم گرفته که این تکه واقعی است منتهی روایتی را به مخاطب ارائه میدهد که آن فرد دارد به فرد دیگر حمله میکند و عکس واقعیت را نشان میدهد.
استاد دانشگاه امیرکبیر بیان کرد: مثال دیگری برایتان بزنم، در پارک مرکزی نیویورک سگ ولگردی به دختر بچه شش سالهای حمله میکند و مردی با آن درگیر میشود و وقتی نمیتواند سگ را از دختر جدا کند، سگ را میکشد. خبرنگار نیویورکتایمز که آنجا حضور داشته با خودش میگوید این سوژه خبری بسیار خوبی است. از آن مرد درخواست زمان مصاحبه میکند و به مرد میگوید این تیتر مدنظرم است که یک نیویورکی باغیرت دختر بچه مظلوم آمریکایی را نجات داد که مرد میگوید من اصلا نیویورکی نیستم! خبرنگار میگوید تیتر را اصلاح میکنیم که یک آمریکایی باغیرت دختر بچه مظلومی را نجات داد. آن فرد میگوید من اصلا آمریکایی نیستم، من یک ایرانی مسلمان هستم. خبرنگار میگوید پس تیتر میزنیم یک ایرانی تندرو سگ مظلوم آمریکایی را کشت!
سیدی در پایان با بیان تفاوت روایت در رسانهها توضیح داد: رسانه کارش این است که از واقعیت مشترک روایت خودش را ارائه میکند و این هنر رسانه است. روایت برای شما احساس میسازد. در حال حاضر درباره افزایش قیمت دلار روایتهای مختلفی بیان میشود که پریشان شدن حال مردم میگردد. درست است که دلار روی قیمتها تاثیر میگذارد و تورم وجود دارد، اما اینکه رسانه با ما کاری میکند که هر روز قیمت دلار را چک کنیم هرچند که اصلا با دلار کاری نداشته باشیم، این کار رسانه سبب آشفتگیمان میشود. کار رسانه این است که از واقعیت موجود، واقعیتی خلق میکند و این روایت ذهن ما را شکل میدهد.
یک پاسخ
نکاتی خوبی رو مطرح کردند…