حضرت امام اوایل انقلاب فرمودند دشمنان جنگ اعتقادی را علیه ما آغاز کردند. دشمنان موقعی که پیامبر به رسالت مبعوث شدند، دشمنی را شروع کردند. مقابل اسلام صفآرایی کردند، بعد هم که پیغمبر هجرت کرد و حکومت تشکیل داد مجددا آنها جنگ بدر و احد و خندق و جنگ خیبر را اطراف مدینه علیه پیامبر شروع کردند و نهایت امر هم زمانی که این مباحث تمام شد، مکه به وسیله مسلمانان فتح شد.
پیامبر برای جلوگیری از هجوم دشمنان خدا به سمت خیمه و بارگاه مرکز حکومت اسلامی دستور حرکت سپاه را دادند، یکبار به سمت یمن و یکبار هم به سمت موته، در روزهای آخر عمرشان هم تشکیل سپاه اسامه را در دستور کار قرار دادند و علی الدوام تا لحظه آخر دستور حرکت صادر میکردند. در طول تاریخ در دوره علی مرتضی، امام حسین و امام صادق و ائمه اطهار(علیهم السلام) حرکت ادامه دارد تا وقتی که میرسیم به دوره امام خمینی.
امام امت، اسلام ناب را از زیر خروارها آوار بنیامیه بیرون کشید و به مردم، به ایران اسلامی و به جهان اسلام معرفی کرد. خودش هم در ۱۵ خرداد یا قبل از آن فرمود که ای علمای اسلام! به داد اسلام برسید که اسلام رفت. چیزی حدود پانزده سال اصحاب حضرت امام در مقابل دشمنان خدا تبلیغ اسلام میکردند تا نهایتا انقلاب پیروز شد. بحث تجزیه در کردستان، سیستان و بلوچستان شد و جنگ تحمیلی رخ داد.
من بارها عرض کردم که اگر امام و مجاهدان راه خدا نبودند، پاسداران انقلاب، بسیجیان و همچنین ارتشیان غیور، نیروهای انتظامی، نیروهای مردمی که مطیع محض حضرت امام بودند، اگر اینها در جبهههای گوناگون از فاو گرفته تا خرمشهر و آبادان و شلمچه و کوشک و جبهههای میانی تا موسیان در غرب نبودند، دشمن تا شرق کشور پیشروی میکرد؛ چون صدام یک آدم عادی نبود، اجماع منطقهای و بینالمللی به وجود آورده بود و جنگ علیه ایران اسلامی را آغاز کرده بود.
افرادی بودند که امام را شناختند، دشمن را هم شناختند و وظیفه را هم شناختند و به وظیفه عمل کردند و ندای امام را لبیک گفتند، گاهی کسانی هستند که امام را میشناسند، دشمن را هم میشناسند، وظیفۀ خودشان را هم میشناسند ولی به وظیفهشان عمل نمیکنند! کسانی در لشکر آقا سیدالشهدا بودند که اینها سیدالشهدا را شناخته بودند، دشمن را هم شناخته بودند، وظیفه را هم شناخته بودند اما به وظیفه عمل نکردند.
غلبۀ حکومت ولی فقیه بر آمریکا و رژیم صهیونیستی
چنانی که پیامبر برای تأمین عمق استراتژیک پایتخت یا مرکز و حکومت اسلامی یعنی در مدینه منوره دستور حرکت لشکر به سمت موته و حرکت سپاه اسامه ابن زید را صادر میکند، اینجا هم رهبر انقلاب تدبیر میکند که عمق استراتژیک جمهوری اسلامی را تأمین بکند و دشمنان را در خانه خودشان سرگرم کند. هم در حوزه عملیات شناختی، هم در حوزه عملیات روانی، هم در حوزه عملیات اطلاعاتی و هم عملیات نظامی دشمن را در فاصلۀ طولانی سرگرم کند. هم چنانی که نظریهپردازان اسرائیلی عنوان کردند: رهبر ایران با تیزهوشیاش توانست با به کارگیری نیروهای خارجی فاطمیون اعتقادی، زینبیون اعتقادی، همچنین حیدریون عراقی اعتقادی و رضویون اعتقادی، تهدید را در فاصلۀ طولانی از مرزهای ایران دفع و رفع کند.
چون میدانید داعشیها معتقد بودند و در جبهۀ باطل خودشان مصمم بودند. آنجایی که حضرت امیر فرمود شامیان در جبهه باطل خودشان مصماند و از امام باطل خودشان اطاعت میکنند اما شما در جبهه حق خودتان متفرقید و از امام حق خودتان اطاعت نمیکنید و ای کاش من با شما آشنا نمیشدم! بعد هم فرمود: يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ(اى نامردان مردنما) و بعد هم فرمود أین عمار، أین ذوالشهادتین…
داعشیها در جبهه خودشان مصمم بودند، هم به راهشان معتقد بودند و ایمان به باطل خودشان داشتند و هم با انگیزه و با اراده بودند اما رهبر انقلاب با فرماندهی میدانی حاج قاسم، ارتش اعتقادیتر را مقابل آنها آورد و توانست دشمن را به شکست بکشاند. در طول تاریخ ارتشهای روزمزد در مقابل ارتشهای اعتقادی شکست خوردند. در صدر اسلام داریم، در دفاع مقدس خودمان یکبار دیگر تکرار شده، در جنگ داعش هم این تکرار شد. این چیزی نبود غیر از مجاهدان راه خدایی که امام را شناختند، دشمن را هم شناختند، همچنان که عقبۀ فکری دشمن و تهدیدات و توطئههای دشمن را هم شناختند.
با تدبیر رهبر انقلاب و با برنامهریزی صحیح به مصاف دشمنان خدا رفتند و دشمن را در سوریه و عراق به شکست کشاندند و نهایتا ابوکمال که آخرین پایتخت و قلعۀ داعش بود به تصرف رزمندگان در آمد. این تصرف ابوکمال نبود، این غلبۀ جبهۀ حق بر باطل بود، این یعنی غلبه نظام اسلامی به رهبری ولایتِ فقیه علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی.
و الا شما ببینید روزی همین وهابیها به نجف و کربلا حمله کردند، روزی صلاحالدین ایوبی به حلب حمله کرد، حلب هفتصد سال شیعه بوده است. صلاحالدین ایوبی به اطراف سوریه و دمشق حمله کرد، شیعیان را ذبح کردند. هر چند که اهل تسنن هم برادران دینی ما هستند و آنها خودشان علیه داعش میجنگیدند، داعش در منطقۀ حلب و همچنین فرودگاه طبقهای رقه چیزی حدود 150 تا سنی را قتلعام کرد، در تدمر ۶۰ نفر از اهل تسنن را گردن زد، گروهی از اهلسنت را به ابوکمال بردند و با شکنجههای متعدد آنها را گردن زدند. آن سه نفری که میله به آنها بستند و آنها را زندهزنده سوزاندند، سنی بودند. داعش چیز عجیب و غریبی بود و حضرت رهبر انقلاب فرمودند که اگر مجاهدان راه خدا نبودند، مدافعان حرم نبودند، در کرمانشاه و همدان باید میجنگیدیم، شاید هم بیشتر از این رخ میداد.
این نوکرتان با عنایت به تجربهای که در دوران دفاع مقدس و تجربهای که در جنگ با داعش دارد، عرض میکنم اگر تدبیر رهبر انقلاب نبود و اگر فرماندهی میدانی حاج قاسم نبود و اگر نظریهپردازی علمای ربانی ما نبود، اگر مجاهدت شهیدان راه خدا نبود، اگر دل سوخته پدران و مادران شهید نبود، اگر دعای امت حزبالله نبود، داعش تا خراسان و بنگلادش پیشروی میکرد، نقشهاش را هم طراحی کرده بود. آن موقع محضر آیتالله سید حسن نصرالله بودیم، ایشان فرمود که اینها اعلام کردند ما آمدیم کار نیمهتمام صلاحالدین ایوبی را تمام کنیم.
با دست به حرم بیبی سیده زینب اشاره کرده بودند که قبر و بارگاهت را با خاک یکسان میکنیم اگر آن زمان امام نبود و امروز هم رهبر انقلاب نبود، اینها مجددا کار نیمهتمام صلاحالدین ایوبی را و همچنین به تعبیر خودشان اشتباه یزید و معاویه را جبران میکردند و چیزی به نام اسلام ناب باقی نمیگذاشتند. این هنر ولایتفقیه بود و الا آن زمان هم امت شیعه بود، حوزههای علمیه هم بودند، مراجع تقلید هم بودند اما قدرت و اختیارات دست ولی فقیه نبود. رهبری مستضعفان جهان و آزادگان به دست ولی فقیه نبود که آنها توانستند به کربلا و نجف و نهایتا به حلب و حما و دمشق تعرض کنند و شیعیان را قتلعام کنند.
قلمهای شهیدساز
مدیریت ولایت فقیه، خدمتی است که این انقلاب به اسلام و به شیعه و به ایران اسلامی انجام داده است، در طول تاریخ بینظیر است اما همچنانی که فرمودهاند مداد العلما أفضل من دماء الشهدا، امام هم فرمودند همین قلمهاست که شهدا را میسازند، علما هستند که مجاهدپرور هستند. کسانی که قبل از انقلاب در صف مبارزات آمدند کسانی بودند که با علمای ربانی و با مسجد پیوند خورده بودند، در دوران دفاع مقدس اصلا مساجد پایگاههای اعزام بود.
کسانی که در صحنۀ سوریه و عراق آمدند و توانستند داعش را سرکوب کنند، کسانی بودند که در مکتب علما تربیت شده بودند و با آنها پیوند خورده بودند.
رژیم صهیونیستی استراتژیاش را تعریف کرده بود. نیل تا فرات را مطرح کرده بود که مرحله اول طرح عملیاتیاش بود و مرحله دوم یا سوم هم نبود؛ یعنی بنا داشت که در مرحله اول از نیل تا فرات را تصرف کند. یادتان هست که اراده میکرد از مرز ناقوره و مرز مارون الراس یعنی مرزهای جنوب لبنان عبور کند، ارتفاعات مارون الراس و ناقوره را پشت سر گذاشت، نبتیه را تصرف کرد و صور را تصرف کرد، تا ضاحیه بیروت پیشروی کرد، در سال ۶۱ شمسی اراده کرد جولان و همچنین صحرای سینا را به تصرف درآورد. اراده کرد مردم فلسطین را آواره کرد، اراده کرد در صبرا و شتیلا مردم را قتلعام کرد.
این گفتمان امام بود، این راهبرد امام بود این عمل به وظیفۀ امام و به دنبال آن رهبر انقلاب بود که آن نظم جهانی قبلی را به چالش کشید و دچار فرسایش کرد.
شنیدهاید که سه نفر در تهران نشستند، بعضی پیران امت یادشان هست که این سه در تهران نشستند و نظمی برای جهان تعریف و پادشاهانی را معلوم کردند و پادشاهانی را عزل کردند و مرزهای جغرافیایی را کشیدند.
آنها آمدند و دین را حذف کردند و به دنبال آن، دین را از صحنۀ اجتماعی و در زندگی انفرادی هم کنار زدند. این همجنس بازی که الان در غرب و آمریکا وجود دارد آن موقع هم بود، قبل از انقلاب هم بود.
رژیم قلدر در مرز فروپاشی
شرق عنوان کرد که دین افیون تودههاست، امام آمد و خط مقدم استعمار و آمریکای جنایتکار را دچار اضمحلال کرد و دیگر الان رژیم صهیونیستی اگر اراده کند که هیچ، در حال حاضر در درونش دچار اختلافات و فروپاشی اجتماعی شده است. سرزمینهای کرانه غربی رود اردن مسلح شدهاند و جوانان فلسطینی مثل صاعقه بر سر دشمن فرود آمدند، در طول یکسال گذشته بیش از دههزار عملیات نظامی علیه رژیم صهیونیسیتی در کرانه غربی انجام شد. 1153 عملیات تیراندازی و همچنین عملیات بمبگذاری، پرتاب نارنجک، زیرگیری با خودرو، چاقوزنی و عملیات سایبری علیه دشمن انجام شد.
در طول تاریخ تشکیل رژیم صهیونیستی این مورد بی سابقه است. با تدبیر و دستور رهبر تیزبین انقلاب اسلامی انجام شد. گروههای مقاومت فلسطینی با تأسی از رهبر انقلاب و رهبر انقلاب با تأسی از حضرت امام و هر دوی امامین انقلاب با تأسی از علی مرتضی و پیغمبر خدا به مصاف دشمنان خدا رفتند و جهاد اسلامی، حماس، حزبالله اطراف رژیم صهیونیستی دارند نقشآفرینی میکنند.
روزی آنها اراده میکردند و مرزها را پشت سر میگذاشتند و الان در سال گذشته جنگ ۵ روزه شروع شد و با طرحریزی تمرکزی و اجرای غیرتمرکزی ظرف پنج روز دشمن را به تسلیم وادار کردند. سید حسن نصرالله به رژیم صهیونیستی اخطار داد که اگر میدان کاریش و قانا را به لبنان واگذار نکند ما تا پای جان برای جنگ ایستادهایم، میدان را واگذار کردند و بالاتر از آن تحریم را هم برداشتند.
این یعنی قدرت حزب الله، یعنی شناخت دشمن، یعنی شناخت امام و همچنین شناخت وظیفه و عمل به وظیفه به وسیله رزمندگان خداجو.
دلارهای به هدف نخوردۀ آمریکایی
داعشیها در عراق پنج استان را به تصرف درآورند و آن مورد دفع و رفع شد، اما آمریکاییها آمده بودند که در عراق بمانند، والی تعیین کردند و عنوان کردند ما هفتاد سال در عراق میمانیم و خودمان عراق را اداره میکنیم.
در مرحلۀ اول با عملیاتهای متعدد جبهه مقاومت ناچار شدند عراق را ترک کنند و خارج بشوند، مجددا به بهانۀ داعشی که خودشان ساخته بودند برگشتند و ما دیدیم فرماندهان داعش را به افعانستان منتقل کردند و این داعش خراسانی که الان در افغانستان هست و آمار آن هم آمار نسبتا کم و متوسطی است، افرادی هستند که آمریکا به وجودشان آورد و فرماندهانشان را از سوریه به آنجا منتقل کردند.
آمده بودند که هفتاد سال بمانند و در مرحلۀ دوم عراق را میخواستند دچار فرسایش کنند و با برنامهریزی آمدند که حکومت شیعه را از بین ببرند. سیستم سخت افزاری ونرم افزاری خودشان را مستقر کردند که بتوانند انتخابات عراق را مدیریت کنند و به نوعی مدیریت هم کردند و تقلب هم در انتخابات به وجود آوردند که بتوانند در مرحلۀ اول دولت شیعه را کنار بزنند و در مرحلۀ دوم دولتی سر کار بیاورند که وابستۀ خودشان باشد، اما خداوند متعال کاری کرد که طرحشان ناکام ماند و دولتی سر کار آمد که معتقد به اسلام ناب است و همچنین معتقد به ترویج فرهنگ غنی اهلبیت و همچنین معتقد به مبارزه با استعمار است.
در افغانستان چه کردند؟ به نام دموکراسی آمدند و طالبان را کنار زدند، اما بیست سال جنایت و خونریزی، بیست سال ویرانی و تعرض، بیست سال تجاوز و تخریب خانههای مردم، بیست سال آواره کردن مردم افغانستان. در مرحله اول در دولت سازی خبطی کردند، خبط دوم هم در ارتشسازی بود که ارتشی روزمزد سازماندهی کردند که قطعا در مقابل ارتش اعتقادی شکست میخورد، در نهایت هم فرار را بر قرار ترجیح دادند.
این که 124 پرنده و همچنین 4300 دستگاه تانک بیامپی و خودرو نظامی را جا میگذارند و با آن افتضاح افغانستان را ترک میکنند، این عقبنشینی اختیاری نیست بلکه فرار اجباری آنها است. در هر صورت رزمندگانی که در جبهههای گوناگون یمن، افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین به مصاف دشمنان خدا رفتند، کسانی بودند که در مکتب علمای ربانی درس گرفتند و همچنین کسانی بودند که امام خودشان را شناختند، وظیفه را هم شناختند، دشمن را هم شناختند و به وظیفه خودشان علیه دشمنان خدا عمل کردند.
شأن اول علما، تفقه و شأن دومشان تبلیغ
رهبر معظم انقلاب فرمودند نقش یا شأن اول علمای ربانی تفقه در دین است و شأن دوم آنها تبلیغ است و اصلا تدریسشان برای تبلیغ است یعنی شاگردپروی برای تبلیغ است. استاد فرج نژاد هم خوب در دین تفقه کرد و هم در جهت تبلیغ خوب کار کرد، دشمن را هم شناخت.
در عرصه نظامی نگاه کنید که یک فرمانده اول بایستی دشمن را رصد کند و نیروهای در خط را خوب بشناسد، سلاح های دشمن در خط را خوب شناسایی کند و توانمندیهای تجهیزاتی دشمن از جمله توانمندی فرماندهی، توانمندی توپخانهای، موشکهای دوربرد، طرح و برنامۀ دفاعی، طرح و برنامۀ هجومی دشمن را خوب بشناسد تا بتواند خوب دفاع کند و خوب هجوم کند.
در دوران دفاع مقدس این کار به وسیلۀ فرماندهان انجام میشد، در جبهۀ لبنان و فلسطین و همچنین در جبهه مقابله با داعش حاج قاسم این کار به نحو احسن انجام میداد. اگر این رصد و شناخت دشمن درست انجام نشود، نیروهای اسلام در جبهه دچار مشکل میشوند.
نکته دوم دغدغه و نگرانی است، نکتهای که به درستی حاجآقای میرباقری اشاره فرمودند. فرماندهای که دغدغهمند و نگران باشد، خطش را دقیقا بررسی میکند، خلأها را پر کرده و ضعفها را بر طرف میکند و خط دفاعی مستحکمی در مقابل دشمن به وجود میآورد. فرماندهی که دغدغهمند باشد و برای تصرف اهداف نگران باشد، سازمان رزم را برای هجوم به دشمن دقیقا آماده میکند، سلاحها را چینش کرده و هدف اول را معلوم میکند، هدف ثانی و ثالث را هم برای رزمندگان معلوم میکند و همچنین احتمالاتی برای تک و پاتک دشمن را پیشبینی میکند، این فرمانده موفق میشود و میتواند هفتاد و چند درصد جغرافیای سوریه را از دست دشمن داعشی خارج کند. این فرمانده میتواند در جنگ 33روزه و ۲۲روزه و در جنگ 5روزه و جنگهای دیگر بر علیه دشمن به پیروزی برسد.
در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نقش علما هم همین است، شناخت دین شأن اول علما است که علما همه اسلام شناسند، نکتۀ دوم شناخت دشمن و عقبههای فکری دشمن است. شناخت برنامههای دشمن، شناخت جنگ شناختی دشمن، شناخت دقیق از عملیات روانی دشمن، شناخت دقیق از عملیات سایبری دشمن و بعد سازمان مشخص و بعد هم کارِ با برنامه، آقای فرجنژاد در این دو سه حوزه دقیقا به هدف ایمان داشت، امامش را خوب شناخت، دشمن و عقبه و برنامههای آن را هم خوب شناخت و وظیفهاش را تشخیص داد و به آن عمل کرد.
با اضافهکار و پاداش کار پیش نمیرود
رهبر انقلاب فرمودند و حاج آقا هم اشاره کردند که در جبهۀ جنگ با پژمردگی و افسردگی و اضافه کار و پاداش و تأمین حقوق و بودجه نمیشود.
بچههایی که در دوران دفاع مقدس و همچنین در جبهه دفاع از حرم مثل عاشورا وارد شدند، میگویند که جُون زره نداشت، کلاهخود نداشت، شمشیر هم نداشت، بعضیها مانند جون وارد شدند. این خون بر شمشیر پیروز است. در دوران دفاع مقدس بسیجیانی که جبهه میرفتند، فکر حقوق و پاداش و لوح تقدیر نبودند، از آنها تشکر نمیشد، آن موقع مدال هم به کسی ندادند، وعده خانه هم نمیدادند.
آیت الله ناصری فرمودند: ۱۵خرداد کشتار شد، رفتیم خدمت حضرت امام و ایشان فرمودند: شما اگر برای خدا آمدید بایستید و اگر به رضای من آمدهاید رها کنید، چون که در این مسیر زندان دارد شکنجه دارد، شلاق دارد، تبعید دارد، شهادت دارد، اسارت دارد، اگر برای خدا آمدهاید بایستید و اگر برای غیر خدا است ترک کنید. اینهایی که به مصاف دشمن با روحیه جهادی رفتند، فقط برای خدا رفتند. کسانی که در حوزۀ تبلیغ و همچنین مقابله با جنگ شناختی دشمن عمل میکنند، اینها هم برای خدا کار میکنند.
سوخت تا ساخت
یکی از کسانی که با روحیۀ جهادی، بدون توقع و چشمداشت، یک روز نگاه میکنی در سیستان و بلوچستان است، یک روز در یزد، یک روز در تهران و یک روز در قم است، این تحرکها و رفت و آمدها برای چیست؟ برای اینکه بسوزد تا بتواند جامعهای را بسازد برای اینکه مسؤولیتپذیر است و ریاستگریز، انقلاب کردیم که مسؤولیتپذیر باشیم و ریاستگریز.
سختی کشیده است، بیخوابی کشیده است، زن و فرزندانش را در تنهایی قرار داده است فقط برای رضای خدا، بسوزد تا بتواند جامعه را بسازد، این نقش آقای فرجنژاد بود.
این نکته را در آخر بگویم که همۀ اینها از لقمۀ حلال است، پدر آقای فرجنژاد در دوران کودکی با کار و تلاش و پینۀ دست بر اثر کار کشاورزی و کارهای دیگر، بعد هم مجددا در سپاه پاسدران در جبهههای جنوب و عملیات بیتالمقدس عملیات رمضان و تا آخر جنگ در سپاه پاسداران خدمت کرد و نان و لقمه حلال آورد. لقمه حلال است که عبادت را قبول میکند
پیرمرد حکیمی عنوان کرد که اگر کسی لقمۀ حلال بخورد، ولایت در قلبش مستقر میشود، اما اگر لقمه حلال نخورد ولایت در قلبش مستقر نمیشود. ایشان لقمۀ حلال به فرزندانش داد و همین لقمۀ حلال بود که فرزندانش را در طریق حق قرار داد و در طریق امام و رهبر معظم انقلاب و اسلام ناب.
من به ایشان تبریک عرض میکنم، آقای بابایی که شرف حضور دارند و پدر خانم ایشان هستند، این دو بزرگواران فرزندانشان و نوههای عزیزانشان از دار دنیا پر کشیدهاند و عروج کردهاند، ایشان هم مثل ایشان است. ما هم در منزل و هم در مزرعه همسایه بودیم و از کودکی در کار کشاورزی بودیم که پدران بزرگوارانشان با پینۀ دست که پیغمبر کف دست سعد انصاری را به دلیل پینههای دستش بوسید. با پینههای دست و بعد هم با درس و بحث و سپاه پاسداران و ورود به عملیات منطقه آبادان، چذابه، فتحالمبین، بیتالمقدس، آقای بابایی زحمات زیادی کشیدهاند، صبیه ایشان هم در موفقیت مرحوم فرجنژاد و کار برای اسلام شریک بودند.
هر دو بزرگوار از دوران کودکی تا به حال اسلامگون حرکت و اهلبیتی زندگی کردند و اهلبیتی هم ماندند، انقلابی و جهادی ماندند و الان هم در عرصۀ جهاد تبیین و جنگ شناختی الحمدلله فعال هستند.