تکنیک تکرار، ابزاری برای حاکمیت بر ارادهها
انسان دارای دو جنبۀ روحی و جسمی است. آنچه به جنبه جسمی او مربوط میشود، در علومی چون پزشکی مطالعه و بررسی میشود. در روزگاران بعد از رنسانس اروپا، شاهد توجه اکثر دانشمندان و متفکران غربی و بعضاً شرقی و مسلمان به بُعد جسمی انسان هستیم.
این موضعگیری خاص تا جایی ادامه پیدا کرد که برخی از دانشمندان غربی به صورت افراطی قائل بودند تا چیزی را زیر قیچیهای جراحی کاوش نکنند، باور نمیکنند. هنگامی که این مسلک شناختی وارد عرصۀ سیاست و جنگ میشود، استعمارگری به روش قدیم ظهور میکند.
در گذشته، روش استعمارگران در جنگ ارادی به صورت سخت بود؛ بدین معنا که برای کنترل ارادۀ جامعه هدف، سیاست لشکرکشی نظامی و غارت اموال و قدرت آنها را طراحی کرده و اقدام به اشغال سرزمین و تنها میکردند. به تدریج آن روحیۀ ماتریالیستی افراطی سست شد و با ظهور برخی از دانشمندان دیگر، آن نگاه تکبُعدی کاهش یافت.
البته با بازشدن عرصه بر علوم دیگر، همچنان مبنای مادی و ایرادات اساسی بر رخسار علوم انسانی غربی نمایان بود. با مطالعۀ دقیقتر آن دانشمندان و مطرح شدن بُعد روحی انسان، پنجرۀ دیگری به روی انسان غربی گشوده شد. اینک دیگر از منظر جامعۀ غرب، انسان فقط بُعد جسمی نداشت؛ بلکه مرکب از دو بُعد روحانی و جسمانی بود. با پا گذاشتن نظریات این چنینی و اثبات آنها، سیاست استعمارگران نیز تغییر یافت؛ یعنی با مشخص شدن مرکز اراده، نقطه هدف جنگ ارادهها تعیین شد.
آشنایی با ضمیر ناخودآگاه
همانطور که گفته شد، انسان مرکب از دو بُعد روحی و جسمی است. با مطالعۀ دقیق بر روی روان و روح انسان، علوم انسانی غربی با مطالب نوینی تحت عنوان «روانشناسی» رو به رو شد. این علم توانست پنجرۀ جدیدی به روی انسان بگشاید. یکی از مهمترین دستاوردهای این علم که برای بشر به ارمغان آورده است، نظریه «ضمیر ناخودگاه» است، اهمیت و عظمت این مسئله به قدری بود که یکی از زیرشاخههای رشته روانشناسی را، «روانکاوی» که به روان ناخودآگاه انسان مربوط میشود، به خود اختصاص داده است.
روان و روح انسان، از دو قسمت «خودآگاه» و «ناخودآگاه» تشکیل شده است. قسمتهایی از روان انسان که خود او به آن آگاه است را روان خودآگاه تشکیل میدهد؛ و به آن بخشی از روح که انسان آنها را درک نمیکند و به آن آگاه نیست، روان ناخودآگاه میگویند. این دو قسمت از روح تفاوتهای مهمی با هم دارند که در تحلیل یکی از روشهای زیرشاخه جنگ ارادهها، یعنی «جنگ روانی» بسیار کارساز و با اهمیت است.
به عقیدۀ فروید، ضمیر ناخودآگاه، مخزن افکار، احساسات و خاطراتی است که خارج از آگاهی ذهن خودآگاه هستند و به عنوان کنترلکنندۀ انسان عمل میکنند و برتری نسبی بیشتری نسبت به ذهن خودآگاه دارد. در رواندرمانیهایی که پزشکان برای بیماران انجام میدهند، گفته میشود که غیرمستقیم میبایست در فرد بیمار، باور به عدم بیماری را ایجاد کرد.
هنگامی که پیش فرض بیمار، عدم بیماری شد، ضمیر خودآگاه که همین ارتباط با عالم خارج است، دایرۀ عملش منطبق بر باور و ایمان شعور ناخودآگاه میشود. بنابر آنچه گفته شد، ضمیر ناخودآگاه انسان، دارای دو ویژگی مهم است؛
1- حاکمیت بر روان خودآگاه
2- گستردگی بیشتر در مقایسه با روان خودآگاه
عمدتاً برای تشریح ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه از عکس فوق استفاده میکنند که گویای حاکمیت و عظمت ضمیر ناخودآگاه است. راهیابی به ضمیر ناخودآگاه که حاکم بر ضمیر خودآگاه است، مسیری بس شگفت و پیچیده است.
هیبنوتیزم یکی از این مسیرها است. این گونه مطرح میشود: افراد دیگر، با اجازه خود آن فرد میتوانند از طریق روشهای مخصوصی به درون ضمیر ناخودآگاه او راه پیدا کنند و از این طریق ارادههای آن شخص را تحت قدرت خود قرار داده و افعال او را مدیریت میکنند. اما آیا دیگران میتوانند بدون آگاهی فرد به ضمیر ناخودآگاه او راه پیدا کنند و «کنترل اراده» را انجام دهند؟ جواب این سوال، اساس جنگ نرم امروز است.
«تکرار» برای حاکمیت بر ذهنها
عملیات روانی، هنگامی که از طریق دشمن بر جامعۀ هدف به انجام برسد، جنگ روانی نام دارد. کلمه جنگ روانی نخستین بار توسط ویلیام فولر در سال 1920 به کار گرفته شد و مدعی آن بود که در آینده سلاحی خواهد آمد که اثرش از توپ و تانک بیشتر است و آن «جنگ روانی» است.
همانطور که در مقدمه این نوشتار گفته شد، سیاست استعمار از وقتی که پنجره دیگری به نام «روان» و «روح» و تأثیر آن بر «تن» به روی انسان غربی گشوده شد، تغییر کرد. استعمارگران به این مسأله رسیدند که اراده از روح و روان فرد برمیخیزد؛ بنابراین، بهترین روش برای مدیریت اراده، راه یابی به روان و روح فرد است. از این روش به «جنگ نرم» یاد میکنند. استفاده از ابزارهای فرهنگی و ارائه تفسیری جدید از زندگی و جهان از جمله مواردی که در جنگ نرم، بررسی و تحلیل میشود.
نحوۀ ورود مواد فکری-فرهنگی نکتهای بسیار با اهمیت است. اگر برای کسی که قائل به وجود خداوند است، مباحث شرکآمیز گفته شود، فرد شنونده از قبول کردن آنها خودداری میکند و این گونه نقشه از بین میرود. پس باید به گونهای این مواد وارد فکر شوند که فرد با وجود عدم اعتقاد و اعتنا به آنها، قبول و باور کند.
بنابر آنچه گفته شد، نفوذ به ضمیر ناخودآگاه، بهترین روش برای این خواسته است. بنابر تعریف این ضمیر، فرد از وجود چیزی در آن اطلاع ندارد و اگر کسی بتواند محصول فرهنگی را در این ضمیر نفوذ دهد، فرد دیگر از آن اطلاع ندارد تا بخواهد دست به مخالفت و طرد آن بزند.
این مسأله زمانی اهمیت پیدا میکند که ما دانسته باشیم این ضمیر ناخودآگاه بر آن عقایدی که فرد از آنها محافظت کرده و از نفوذ محصولات فرهنگی بیگانه در آن جلوگیری میکرده، حکومت میکند و توان مدیریت آن را دارد.
در مقام مثال، همچون وقتی است که دشمن به خط جبهههایی که نیروهای نظامی آن در آمادهباش هستند، حمله میکند و طبیعی است که امکان از بین رفتن نقشه وجود دارد؛ ولی اگر دشمن بتواند به مرکزیت و فرماندهی این لشکر آماده نفوذ کند، بدون اینکه صدمه و زیانی ببیند، توانسته است لشکر آمده به حمله را ساقط کند.
پس طبیعی است که ناتوی فرهنگی به جای آنکه نیرویهای خود را صرف مبارزه در ضمیر خودآگاه کند، به مرکزیت و فرماندهی آن، یعنی ضمیر ناخودآگاه نفوذ کند. حال سوال این است که این نفوذ چگونه میسر است؟
استفادۀ مداوم از تکنیک تکرار در رسانههای دشمن
در میان فنون عملیات روانی، آنچه میتواند به دشمن در مسیر این استراتژی خدمتی کند، تکنیک «تکرار» است. تکنیک تکرار یعنی یک مطلب و مسأله در طی زمان طولانی، به صورت مداوم تکرار شود.
هنگامی که موضوعی دائم برای فردی تکرار شود، در ضمیر ناخودآگاه او جای میگیرد و مدیریت ضمیر خودآگاه و دایره دید برای امکان یا عدم امکان عملی را در اختیار خود قرار میدهد.
«تکرار» در مدیریت اراده نقشی اساسی و اثرگذار دارد. از همین رو، اتاق فکر دشمن برای مدیریت اراده جامعه هدف، همچون جامعه اسلامی ایران، تکنیک تکرار را دارای ارجحیت بیشتری نسبت به فنون دیگر در جنگ روانی دانسته است. به همین جهت ما شاهد آن هستیم که رسانههای منتسب به انگلیس و آمریکا و بهائیت، همچون «بیبیسی» و «اینترنشنال» و «منوتو»، بیش از هر چیز دیگر، از روش تکرار برای القای تفکرات و نگرشهای خود استفاده میکردند.
شاهد ادعای فوق، عملکرد سه رسانۀ ذکر شده در ایام اغتشاشات1401 و یا در زمانی است که شایعهای علیه روحانیون و یا سرداران جبهه فرهنگی و نظامی جمهوری اسلامی ایران مطرح میشود.
در این مواقع، رسانههای دشمن، شایعه مورد نظر را بارها و بارها در طول روز و یا حتی ساعت، به نمایش میگذارند. کسی که رو به روی این رسانهها نشسته باشد، در اثر این تکرار، نگرش و باورش به صورت ناخودآگاه درباره نظام اسلامی ایران و روحانیون و سرداران تغییر خواهد کرد؛ حتی اگر آن فرد خود قبلاً معتقد به نظام اسلامی و ولایت فقیه و نقش روحانیت در آن باشد.
/205
دیدگاهتان را بنویسید