مؤسسان انجمن تئوسوفی
جامعۀ تئوسوفی به طور رسمی در نیویورک در (آبان 1254 ه.ش) نوامبر ۱۸۷۵ م. تشکیل شد. مؤسسان این جامعه، هلنا بلاواتسکی و هنری استیل الکات، ویلیام کوان جودج و… بودند. هدف آنان از ایجاد این تشکل شناخت علوم خفیّه و دانشهای سری و دسترسی به عالم ارواح و شیاطین بود.
مؤسس آن هلنا پترو بلاواتسکی در تاریخ ۱۲ آگوست ۱۸۳۱ مصادف با 21 مرداد 1210 به دنیا آمد. پدرش «پتر آلکسیویچ هان» یک افسر توپخانه در روسیه بود. به دلیل شغل پدر، محیط زندگی هلنا مدام تغییر میکرد. وی در نوجوانی نزد مادرش پیانو آموخت و به مجالس رقص و پایکوبی راه یافت. در 16 سالگی با کتابخانهٔ پدربزرگ خود آشنا شد و علاقه وافر به مطالعه او را به انزوا از محیط سابق کشاند.
در 18 سالگی او با معاون فرماندار “اروان نیکیفور ولادیمیرویچ بلاواتسکی” ازدواج کرد. مردی که با او اختلاف سنی زیادی داشت. وی اندکی بعد از شوهرش گریخت. مدتی را نزد بستگان و آشنایانش در شهرهای مختلف فراری بود تا اینکه به استانبول رفت و در آنجا به «کنتس روسی کیسلاوا» ملحق شد و و با او راهی سفر به مصر و یونان شد.
از اینجا به بعد اطلاعات زندگی هلنا پترو بلاواتسکی پنهان مانده و چندان دقیق نیست. ولی چندین بار به انگلیس، کانادا، آمریکا، مکزیک، آمریکای لاتین، هند و تبت سفر کرد. در سال 1856 خاطراتش از هند را در رمان “از غارها و جنگلهای هندوستان” منتشر کرد و در ضمن آن از معلمی به نام «تاکور گولاب سینگ» که به وی مسائل عظیمی آموخته است، یاد کرد.
وی پس از نگارش این کتاب مدتی به نزد خانوادۀ خود در روسیه بازگشت ولی اندکی بعد دوباره از مسیر استانبول به هند و تبت برگشت. وقتی از علت علاقۀ او برای سفر به تبت سوال میشد وی پاسخ میداد: «حقیقتا رفتن به تبت یا هند برای دریافت دانش یا قدرتی که در هر روح بشری نهفته است بیفایده است. دستیابی به دانش و قدرتی بالاتر به سالها مطالعه جدی تحت راهنمایی ذهنی بالاتر و… خلوت گزینی نسبی نیاز دارد.
آنجا طبیعت و نوآموز، سکون کامل و مداوم را حفظ میکنند! تا صدها مایل هوا مسموم نیست و اتمسفر و مغناطیسِ انسان کاملا پاک است و خون حیوان هرگز ریخته نمیشود. وی در تبت یا در صومعه “تاشیلونپو” به سر میبرد و یا نزد معلمی به نام «کوت هومی» در کوههای «قراقوروم» (در تبت کوچک؛ قلمرو کشمیر) بود.
سه سال بعد او بازهم به قاهره رفت و یک «انجمن معنویتگرا» تأسیس کرد اما این انجمن اندکی بعد به فساد مالی متهم و منحل شد. در سال 1873 در آمریکا به «کلنل هنری استیل الکات» ملحق شد و همراه با او «انجمن تئوسوفی» را تاسیس کرد.
هلنا، پس از تأسیس این انجمن پس از مدتی زندگی با «مایکل بیتانلی» اهل گرجستان در 3 آوریل 1875 با وی ازدواج کرد. این دومین ازدواج رسمی وی بود اما چند ماه بیشتر دوام نیاورد. در 8 ژوئیه 1878 هلنا بهطور رسمی به تابعیت آمریکا در آمد و در فوریه 1879، همراه با الکات به بمبئی رفت و مرکز جهانی «انجمن تئوسوفی» را در سال 1882 در آدیار نزدیک ایالت “مدرس” تاسیس کردند و تعدادی از نخبگان و روزنامهنگاران محلی را به تشکل خود جذب کردند.
در سال 1885 بلاواتسکی به اروپا برگشت و پس از مدتی اقامت در آلمان و بلژیک، در لندن ساکن شد و به تدوین متون لازم برای «انجمن تئوسوفی» پرداخت. او “صدای سکوت” (1889)، دکترین راز (1889)، کلیدی برای تئوسوفی (1889) را نوشت و سرانجام در 8 می 1891 در اثر ابتلا به آنفلوآنزا درگذشت. بدن او را سوزاندند و طی آدابی خاکسترش را برای نگهداری در سه مرکز انجمن تئوسوفی در لندن، نیویورک و آدیار هند تقسیم کردند.
دومین و مهمترین شخصیت از مؤسسان انجمن تئوسوفی «هنری استیل الکات» بود. وی یک افسر آمریکایی با درجۀ سرهنگی (کلنل) و نمایندۀ ویژۀ “روترفورد بیر چارد هایس” نوزدهمین رئیسجمهور آمریکا در هند بود. اجداد کلنل الکات از یهودیان بنیانگذار کمپانی هند شرقی هلند بودند. این کمپانی را اشراف یهودی بندر آمستردام در سال 1602 میلادی تأسیس کرده بودند.
الکات پس از آشنایی با هلنا به این نتیجه رسید که از اطلاعات وی دربارۀ طریقتهای هندی و بودایی بهره برد و در پوشش فرقۀ جدیدی متکی بر مناسک بودایی، یک شبکۀ نفوذ در هند و آسیا تشکیل دهد. بدین ترتیب ایدۀ تأسیس انجمن تئوسوفی جامۀ عمل پوشید و ریاست آن برعهدۀ هلنا گذارده شد.
پس از مرگ هلنا، ریاست این تشکیلات برعهده کلنل الکات قرار گرفت. الکات، هلنا و «انی بزانت» یکی دیگر از اعضای اولیۀ انجمن تئوسوفی، همزمان عضو لژهای فراماسونری نیز بودند. با این حال تا سال 2011 انجمن تئوسوفی در بیش از 50 کشور جهان شعبه داشت.
ریشهها و باورهای انجمن تئوسوفی
سنگ بنای انجمن تئوسوفی در شهر نیویورک با این شعار گذارده شد که «هیچ مذهبی بالاتر از حقیقت نیست». مؤسسان این انجمن، واژه سوفی یا صوفی را در دو معنای عرفانی (صوفیانه) و حکمت (sophia) به کار بردند و از ترکیب آن با واژه یونانی Theo کلمه Theosophia را در معنای خداوند یا خدایان، معنای حکمت خدایان، حکمت بهشتی، حکمت ازلی و جاودان یا تصوف الهی به کار بردند. به زعم ایشان این حکمت هزاران سال قدمت دارد و فراتر از ادیان است.
آنان منشا تئوسوفی را به حکمای یونان و مصر به ویژه فیلسوفان اسکندریه نسبت دادند و بدین ترتیب انجمن خود را به مصر باستان و کاهنان اسرارآمیز و ساحران عصر فراعنه پیوند زدند.
با این حال انجمن تئوسوفی جلوههایی از باورهای تصوف اسرار آمیز یهود و به ویژه فرقۀ قبالا (کابالا) و بودیسم را نیز در خود دارد. به علاوه هلنا بلاواتسکی برای بیان مفاهیم مورد نظر خود از واژگان سانسکریت بهره میبرد. انبوه این واژهها موجب گردید یک «لغت نامه» برای تئوسوفی تدوین شود که در اوائل دهه 1890 منتشر شد.
این مکتب فرقهای سعی در «تطبیق» علوم انسانی با فلسفه و اصول و آداب مذهبی در زیر یک چتر واحد تحت عنوان حکمت ازلی که فراتر از ادیان است میکوشد تا حکمتی که در چارچوب امور باطنی و سری باید مخفی بماند را تنها به اهلش شرح دهد.
به نظر هلنا بلاواتسکی منشأ باورهای «تئوسوفی» وحی و الهام نیست بلکه «تفکر» است. آن هم تفکری بدیهی که البته به سلسلهای از علوم باطنی و اسرارآمیز متکی است. واقعیت از نظر تئوسوفی، فقط به سطح عینیات و فیزیک منحصر نمیماند بلکه در سطحی ماورای طبیعی هم هست. این حکمت در طول تاریخ، با همت افراد آزموده و منتخب حفظ و به نسلهای بعدی منتقل شده است. تئوسوفی بر دانش تجربی هم سیطره دارد و از این رو یافتههای علم مدرن را هم پیش بینی میکند.
طبق ادعای تئوسوفیها، جی. جی. تامسون (J. J. Thomson) در سال 1897 کشف کرد که اتم، ذرهای تفکیک ناپذیر نیست. اما 9 سال قبل در سال 1888 بلاواتسکی این امر را با اتکا به حکمت تئوسوفی اعلام کرده بود.
در “دکترین راز” هلنا بلاواتسکی میگوید: عالم صغیر، نسخۀ مینیاتوری از عالم کبیر است و بنابراین آنچه در پایین یافت میشود اغلب از طریق قیاس در بالا نیز هست. ریشههای این باور در عالم مثالی افلاطون و اشعار مولانا جلالالدین محمد بلخی نیز دیده میشود.
بلاواتسکی و پیروانش حقیقت را ارادۀ «معمار جهان» میدانند. واژهای که بیش از هرچیز یادآور تفکر ماسونی است. به نظر او اصل جوهری همه چیز یک گوهر یگانه است که آن را علت بنیادی میخواند. تجلی آن گوهر در فضای مرئی و نامرئی باقی میماند. این واقعیت در همه جا حاضر بوده و غیر شخصی است زیرا همه و هر چیزی را شامل میشود و در هر اتمی در کائنات نهفته است.
در نگاه تئوسوفی همۀ اشکال این اصل تجلی یافته، از 7 لایۀ تجلی یافته تبعیت میکند. در اندیشۀ پیروان این انجمن توجه به عدد 7 در توصیف مراتب آگاهی بشر، زندگی او و سطوح کیهانی لازم است. اعداد و مراتبی که ریشۀ آن را رد باورهای بودائی میتوان یافت.
اهداف و آثار انجمن تئوسوفی
انجمن تئوسوفی پس از چندبار تغییر مشی، اهداف خود را موارد زیر اعلام کرده است:
- ایجاد هسته «برادری جهانی» بشریت بدون تبعیض نژادی، جنسیتی، عقیدتی، طبقهای و رنگی.
- تشویق مطالعۀ تطبیقی مذهب، فلسفه و علم.
- بررسی قوانین غیرقابل توضیح طبیعت و قدرتهای نهفته در بشر.
با مرگ بلاواتسکی، این انجمن دچار اختلافاتی شد و چندین شاخه از آن به وجود آمد. در پوشش شعار برادری جهانی تشکیلات «تئوسوفی» شعب خود را در شبه قاره هند و سپس ایران و ممالک عربی گسترش داد و تأثیرات شگرفی را بر تحولات سیاسی معاصر رقم زد. به طوری که برخی محققان نقش آنان را در احیای و سازماندهی فرقههای ممالک اسلامی و لژهای فراماسونری بسیار موثر میدانند.
تئوسوفیسم تأثیرات فکری بزرگی بر جای نهاد که هنوز هم آثار آن پابرجاست. ظهور «آریاییگرایی» در اروپای غربی و سپس «نازیسم» از پیامدهای تئوسوفیسم بود. ریشۀ آن را در جایگاهی که تئوسوفیستها برای “نژاد آریایی” در “تمدنسازی” قائل شدند و این ایده را به شکل گسترده تبلیغ کردند میتوان جستوجو کرد. سهم تئوسوفیسم در پیدایش نازیسم تا بدانجاست که نشان “صلیب شکسته”، که در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم، البته در ترکیب با نماد “ستاره داوود”، بعنوان آرم انجمن جهانی تئوسوفی به کار میرفت، عینا به نماد حزب نازی بدل شد.
پیوندهای انجمن تئوسوفی با کانونهای قدرتمند زرسالار غرب از همان آغاز قابل ردیابی است و این فرقه بدون پشتوانۀ عظیم مالی و سیاسی نمیتوانست به چنین جایگاهی برسد. فریدریش ماکس مولر، برجستهترین شخصیت آکادمیک حامی تئوسوفیسم بود، به نوشته آرتور لیلی، مشاور و راهنمای فکری کلنل الکات بود.
اگر آنگونه که الکات و بلاواتسکی و بزانت مدعی هستند، و تئوسوفیستها باور دارند، تعالیم و دستورات خود را از “استاد غیبی” میگرفتند، “استاد” بلاواتسکی باید ماکس مولر باشد؛ و تنها “استادی” چون ماکس مولر است که میتواند کتابی حجیم و سنگین چون آموزۀ سری را به بلاواتسکی دیکته کند. ماکس مولر بعدها، در سال 1893، همزمان با برگزاری اولین “کنگرۀ جهانی ادیان” در شیکاگو، کتاب خود را در تبلیغ تئوسوفیسم، با عنوان تئوسوفی یا دین روانشناختی، منتشر کرد.
ردپای استادان غیبی از هند تا ایران
عنوان استادان غیبی یا شخصیت مشابه آنان را در تحولات دورۀ مشروطه در ایران نیز زیاد میبینیم. شیخ ابراهیم زنجانی، صادر کنندۀ حکم اعدام شیخ فضلالله نوری نیز در یادداشتهای رمانتیک مانند خود «شهریار هوشمند» از یک استاد این چنینی سخن میگوید.
این استادان “مهاتما” نامیده میشدند. مهاتما واژه سانسکریت به معنی “روح بزرگ” است. “استادان غیبی” در طول زندگی بلاواتسکی همواره حافظ و آموزگار او بودهاند ولی در میان آنان یک استاد بنام موریا بطور اخص متولی بلاواتسکی بوده است. “استاد غیبی” دیگر، که پس از موریا بیشترین نقش را در فرقۀ تئوسوفی داشت، «کوت هومی» نامیده میشد.
بلاواتسکی مدعی بود که اوّلین بار در سال 1851 در لندن موریا در کالبد مادی با او دیدار کرد و از آن پس مرتب موریا و کوت هومی را میبیند یا دستورات آنها را به صورت نامه دریافت میکند. برخی نزدیکان بلاواتسکی مدعی بودند این دو موجود بر آنها نیز ظاهر شدهاند.
وجود این دو “استاد غیبی” چنان برای تئوسوفیستها بدیهی بود که، به نوشتۀ آرتور لیلی، یک نقاش آلمانی تئوسوفیست چهرۀ آنها را ترسیم کرد. البته بلاواتسکی مدعی ارتباط با “استادان غیبی” دیگر نیز بود؛ مانند ایلاریون (استاد یونانی) و سراپیس (استاد مصری) یا “استاد نارایان”، که بلاواتسکی مدعی بود بخشهایی از کتاب “ایزیس” مکشوف را او الهام کرده است.
ایزیس، از نامهای اساطیری خدایان مصری است که او را در سیمای زنی بالدار تصویر میکنند. در مورد مسألۀ زن در انجمن تئوسوفی و دیگر پیروان آنها در جایی به طور مفصل باید سخن گفت.
بانوی شبکههای مخفی
خانم بزانت، رهبر بعدی فرقه، ادعاهای بلاواتسکی دربارۀ ارتباط او با استادان غیبی را تایید کرده و مدعی شد که انجمن تئوسوفی را «برادران سفید» ایجاد کردند تا «جهان را از مرداب ماتریالیسم نجات دهند.» به نوشتۀ بزانت، هلنا بلاواتسکی پیامبر برادری سفید بود و برخی از ما و خود من از اعضای آن هستیم.
مقصود از برادران سفید، احتمالا کارگزاران شبکههای جاسوسی هستند؛ به دلیل پیشینه و عملکرد بغایت مرموز بلاواتسکی، برخی از کارگزاران انگلیسی حکومت هند بریتانیا و نیز برخی از تبعیدیان روس در لندن به ارتباط او با یک سازمان جاسوسی معتقد بودند و گمان میبردند که وی مأمور اطلاعاتی حکومت تزاری است. در آغاز ورود الکات و بلاواتسکی به هند، آنان به عنوان جاسوس روسیه مورد سوءظن پلیس مخفی بمبئی و تحت مراقبت قرار گرفتند.
سالاویف، رماننویس روس، که مدتی در پاریس با بلاواتسکی ارتباط داشت، در خاطراتش درباره بلاواتسکی، با عنوان کاهنۀ مدرن ایزیس، اتهام جاسوسی را رد میکند ولی مدعی است که بلاواتسکی شیاد بود و در نزد او به جعل نامههای منسوب به “استادان غیبی” اعتراف کرده است. کلنل الکات و بلاواتسکی در دوران اقامت در هند از حمایت مالی و سیاسی زرسالاران یهودی و پارسی هند برخوردار بودند. برای مثال، بلاواتسکی در نامهای از حضور خود به عنوان میهمان در خانه «سِر یعقوب الیاس ساسون»، یهودی بغدادی که از ثروتمندان بزرگ زمان خود بود و امپراتوری مالی- تجاری پهناوری را اداره میکرد، خبر میدهد و کمک مالی او به انجمن تئوسوفی پرده بر میدارد.
غیر از بزرگ خاندان یهودی ساسون، پارسیان هند که طبقهای از اشراف زرتشتی بودند نیز با انجمن تئوسوفی روابط گستردهای داشتند؛ الکات و بلاواتسکی از نیویورک به همراه یک پارسی به نام «کاووسجی مهروانجی شروف» (صَرّاف) از طریق لندن راهی بمبئی شدند. شروف بعدا رئیس لژ بمبئی شد. آنان 16 فوریه 1879 به بمبئی رسیدند. در فردای ورودشان میهمانی بزرگ و مجللی به افتخارشان برگزار شد که در آن 300 نفر از بزرگان بمبئی که در آن زمان دومین شهر امپراتوری بریتانیا، پس از لندن، بهشمار میرفت حضور داشتند. گفتنی است دو ماسون بلندپایه هند، «خورشیدجی کاما» و «مانکجی خورشید جی» در زمره میزبانان بلاواتسکی و الکات بودند.
آنان قریب به چهار سال در بمبئی میمانند. در ژانویه 1880، با حضور الکات و بزرگان پارسی و یهودی شهر، لژ بلاواتسکی تأسیس میشود که تا امروز بیوقفه به کار خود ادامه میدهد و قدیمیترین لژ تئوسوفیستی بشمار میرود. در میان بنیانگذاران لژ بلاواتسکی چهار پارسی حضور دارند: کاووسجی مهروانجی شروف، فرامرز رستمجی جوشی، سهرابجی ایدلجی واردن، رستمجی کاووسجی زابلی. مرکز اولیه و موقت لژ در خانۀ سهرابجی پادشاه است. بلاواتسکی و الکات در دسامبر 1882 پس از آماده شدن مرکز انجمن تئوسوفی در آدیار، راهی مدرس میشوند.
افرادی که ذکر شد با شبکۀ جاسوسی انگلیس در ایران روابط گستردهای داشتند. حرکت کلنل الکات و بلاواتسکی در هند کاملا سازمانیافته بود و تنها با اتکا بر ثروت عظیم زرسالاران پارسی و یهودی هند و شرکای آنان در نیویورک و لندن و پاریس و سایر نقاط جهان بود که انجمن تئوسوفی توانست در اوایل سدۀ بیستم میلادی به جایگاهی چنین تأثیرگذار دست یابد. نقش پارسیان هند در رشد انجمن تئوسوفی تا بدانجاست که میتوان گفت بدون حضور پارسیان، فرقۀ فوق نمیتوانست رشد قابل توجهی داشته باشد.
در نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم و اوایل سدۀ بیستم میلادی، مانکجی هاتریا و سپس اردشیر ریپورتر، نمایندگان پارسی پانچایت (انجمن بزرگان پارسی هند) و مسئولین شبکههای اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، نقش مهمی در تقویت و اشاعۀ بهائیگری ایفا نمودند تا بدان حد که گروه کثیری از زرتشتیان ایران را به پیوستن به فرقۀ بهائی ترغیب کردند و موجب نارضایتی شدید موبدان زرتشتی ایران شدند. راز پیوند عمیق فرقۀ تئوسوفی با بهائیت را باید در خاستگاه واحد و برخورداری از “استادان غیبی” واحد جستجو کرد.
منابع:
- هوکنیز، بردلی، (1392)، آیین بودا، ترجمه محمدرضا بدیعی، نشر امیرکبیر.
- هینلز، جان، (1393)، فرهنگ ادیان جهان، ترجمه مجموعهی مترجمان، نشر ادیان و مذاهب.
- راداکریشنان، سروپالی، (1393)، تاریخ فلسفه شرق و غرب، ترجمه خسرو جهانداری، نشر علمی و فرهنگی.
- مورتی، کریشنا، (1398)، تعالیم کریشنا مورتی، ترجمه محمدجعفر مصفا، نشر قطره.
- شهبازی، عبدالله، (1383)، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، نشر موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
تئوسوفی تئوسوفی تئوسوفی تئوسوفی تئوسوفی تئوسوفی تئوسوفی تئوسوفی تئوسوفی تئوسوفی تئوسوفی تئوسوفی تئوسوفی تئوسوفی