نقد بازی اسسینز کرید میراژ(سراب) Assassin’s Creed Mirage
به طور کل ساختار داستانی مجموعه آثارفرقۀ قاتلان در زمان حاضر رقم میخورد. زمانی که دو گروه فرقۀ قاتلان که منشعب از شیعیان اسماعیلی نزاری هستند و در زمان حال صرفا اسم آنها باقی مانده و رسمشان محو شده است از طریق ژن یکی از افرادی که از نسل آنها باقی مانده است و با کمک وسیلهای به نام آنیموس(Animus) میتوانند به خاطرات آن شخص دست پیدا کنند. در داستان این بازی نیز در واقع افراد فعلی فرقۀ اسسینز با نمونه خون باسم بن اسحاق خاطرات او را زنده میکنند.
در سال 861 میلادی، باسم بن اسحاق که دزدی در خیابانهای بغداد است، با دوست کودکی خود به نام نِهال در شهر الانبار زندگی میکند. شروع بازی با بیدار شدن باسم به دست نهال اتفاق میافتاد، زمانی که باسم در خواب مشغول دیدن خواب یک جن است که او را آزار میدهد. اینکه غربیها در آثار سینمایی و بازیهای ویدیویی اینقدر علاقه به جن و شیطان دارند عجیب است. این دومین اثری است که نویسندۀ متن در آن معنای جن را با لفظ جن میشوند که به صورت Jin نوشته شده است.
واژههایی مثل Satan, Devil, Evill, Lucifer انواع و اقسام الفاظ برای بیان معنای جن و شیطان هستند که استاد محمدحسین فرجنژاد در تفاوت این واژهها با یکدیگر در کتاب اسطورههای صهیونیستی تدقیق جامعی کردهاند اما در این اثر که در واقع زبان آن ترکیبی از زبان انگلیسی و عربی و فارسی است و برخی از واژههای فارسی و عربی به انگلیسی رفتهاند از لفظ جن با همین عنوان استفاده میشود.
دیگر اثر مهمی که پیش از این در آن از واژۀ جن به همین شکل استفاده شده است، سریال جادوگر یا ویچر(The witcher) است که فضای داستانی آن ملقمهای از جادو و جن است. در یکی از قسمتهای فصل اول این سریال، گرالت با بازی هنری کویل به حالتی که انگار خمار مادۀ مخدر است دنبال یک جن در ته دریاچهای میگردد و در زیر آب کوزهای پیدا میکند که پس از شکستن آن، موجودی سیاه رنگ شبیه دوده خارج میشود که همان باعث جنزدگی جاسکیر دوست گرالت میشود. این نوع تصویر کشیدن و این نوع نامگذاری دقیقا شبیه ظاهر واقعی جنیان است!.
این موضوع شباهت به داستانهای سندباد و هزار و یک شب دارد که جنی چند هزار ساله را در کوزهای یا ظرفی زندانی میکردند. به هر حال ما و فرهنگ ما مدتها است سوژۀ ساخت آثار غربیها شده است. باسم بن اسحاق نیز، دزدی که بعدها قرار است در کنار شیعیان اسماعیلیه قلعۀ الموت قرار بگیرد، از ابتدای بازی جنزده است و همیشه در خواب تحت آزار و اذیت جنی قرار میگیرد.
در این هم رابطه در قسمت دوم فیلم سینمایی دکتر استرنج (Doctor Strange in the Multiverse of Madness (2022) با چنین موجودات دودهشکلی روبرو هستیم که اتفاقا سهتایشان وارد دهان شخصیت دکتر استرنج میشوند و او را جنزده میکنند. این فیلم نیز فیلم مهمی است، مخصوصا سکانسی در فیلم که کتابی نورانی در مکانی با طرحهای اسلیمی میسوزد و نمیتواند به درد دکتر استرنج بخورد!
اولین قسمت داستانی بازی مطابق آنچه در تصویر میبینید و بازیکن باید آن را تمام کند «استاد دزدان انبار»(The master Thief of Anbar) نام دارد. دزدی و ترور دو مفهوم پرتکرار فرنچایز اسسینز هستند که گویی این مجموعه آثار مبتنی بر آن ساخته شدهاند.
در ادامه بازیکن طی گیمپلی بازی شیوۀ دزدی را میآموزد. باید به نزدیکی یکی از افراد برود و دکمۀ Y روی دستۀ پلیاستیشن را بزند تا جیب یکی از انپیسیهای بازی را بزند. انپیسی(NPC) در بازیهای ویدویی به معنای کاراکترهایی است که به وسیلۀ کامپیوتر یا کنسول کنترل میشوند. NPC مخفف Non-Player Character است.
باسم در ابتدای بازی صرفا دزدی ساده است که با گروهی از دزدان در بغداد از جمله شخصیتی به نام «درویش»(Dervis) همکاری میکند و درویش نیز با یکی از نمایندگان فرقۀ اسسینز در بغداد به نام «روشن»(Roshan) که در واقع زنی از فرقۀ اسماعیلیه است همکاریهایی دارد. باسم از روشن میخواهد که اجازه دهد به این فرقه بپیوندد اما او قبول نمیکند.
یکی از اشکالات پرتکرار در این بازی که سعی میکند یک بازی واقعگرایانه باشد این است که چرا کسی که عضو چنین فرقۀ مخفی مخوفی است با یک چنین لباسی که متفاوت با دیگر افراد شهر است تردد میکند؟
این سوتی فاحشی در داستان بازی است که بعدها به خود شخصیت باسم نیز در مراحل مخفیکاری و ترور الغول وارد است. در حالی که باسم با خنجری که برق میزند و خودش هم ظاهرش داد میزند یک قاتل عجیب و غریب با پوشش نیمهبرهنه است در بین مردمی که حرکت میکنند مخفی میشود تا سربازان او را شناسایی نکنند و سربازان هم همانطور که در تصویر میبییند با خنگی و نابینایی بسیار نمیتوانند او را شناسایی کنند.
باسم برای اینکه خود را به روشن اثبات کند، به طور مخفیانه به مکانی به نام قصر زمستانی(Winter Palace) وارد میشود تا صندوقچهای که در واقع فرقۀ اسسینز به دنبال آن بوده است بدزدد. جالب آنکه در قصر با یکی از خلفای مشهور عباسی به نام «متوکل عباسی» روبرو میشود.
سالی که داستان بازی در آن جریان دارد سال 861 میلادی یا 247 قمری است، یعنی دقیقا همان سالی که متوکل عباسی کشته میشود. بازی اسسینز، ادعای تاریخی بودن دارد، در بخشهایی از بازی نوعی نگاه در بازی هست که به عنوان نگاه تاریخی بیان میشود، زمانی که کاراکتر اصلی بازی از یکی از بناهای بلند شهر بالا میرود تا از نمایی بالا شاید هم اکستریم لانگ شات شهر نمایش داده شود.
در گزارش طبری، تاریخنگار قرن چهارم متوکل تصمیم گرفته بود منتصر و تعدادی از فرماندهان ترک را بکشد، که به دست فرزند خود منتصر کشته میشود.(طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۹، ص۲۲۵) ابن خلدون تاریخنگار قرن هشتم نیز معتقد است در جریان توهین متوکل به امام علی(ع)، منتصر در برابرش ایستاد و او را از عملش نهی کرد، متوکل وی را از خلافت عزل و به قتل تهدید کرد.(ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۳۴۹) متوکل عباسی یکی از خلفای عباسی است که ناصبی بوده و به شیعیان و اهلبیت توهین میکرده است و شیعیان را در تنگنا قرار داده و آنها را به قتل میرسانده است و تاریخنگاران معتقدند در ماجرای توهینی به اهلبیت، منتصر او و وزیرش را در حال مستی به قتل میرساند.
اما در ماجرای بازی اسسینز که صرفا داستانی تخیلی و من درآوردی اما با شخصیتهای حقیقی تاریخی است، زمانی که باسم به همراه نِهال، به قصر زمستانی متوکل نفوذ میکنند، متوکل عباسی شیئی شبیه دیسک که گویا قدرتهایی ماورایی دارد را در صندوقچه نگه میدارد و افرادی با ماسکهای طلایی هستند که خلیفۀ عباسی حسابی از آنها حساب میبرد و جلویشان ذلیل است و او را تهدید میکنند که باید مواظب صندوقچه باشد.
در اینجا متوکل به سربازان میگوید که بیرون بروند تا با افراد ماسک طلایی به تنهایی ملاقات کند
باسم پس از دیدن این افراد و واقعه، وقتی سراغ صندوقچه میرود و دیسک را بیرون میکشد، دیسک از خود نورهایی ساطع میکند و در این هنگام که باسم تصور میکرد متوکل از مکان دور شده است، متوکل سر میرسد، سپس نِهال برای نجات جان باسم به متوکل حمله میکند و چاقویی را در گردن او فرو میکند و متوکل را به قتل میرساند. و پس از آن است که شخصی به نام ابوعبدالله از راه میرسد و داد میزند پدر! که در واقع او همان معتز عباسی است. کنیه معتز عباسی ابوعبدالله است.
در سری آثار اسسینز اشیایی شبیه این دیسک وجود دارند که دارای قدرتهای خاص هستند. در فیلم سینمایی Assassin’s Creed 2016 نیز فرقۀ تمپلارها(شوالیههای معبد) با استفاده از کالوم لینچ با بازی مایکل فاسبندر، میخواهند با همان دستگاه آنیموس که در ابتدا اشاره شد به خاطرات جد او که یکی از اعضای فرقۀ اسسینز است دست پیدا کنند و شیئی ماورایی یا جادویی به نام «سیب عدن» را به دست بیاورند و کل درگیریهای داستان فیلم نیز بر سر همین سیب عدن است.
پس از قتل خلیفه عباسی، نگهبانان کل شهر را میگردند و تمام افراد دزدان از جمله بچهای که با باسم دوست است را میکشند و در همان نزدیکی خانۀ درویش به دار میکشند. تکنیکی که به لحاظ فنی در اینجا استفاده شده قابل تقدیر است، این کودک یک تیر کمون کوچک دارد و زمانی که باسم به نزدیکی خانۀ درویش و محلۀ اقامت دزدان بغداد میرسد، دوربین جای نمایش صورت این کودک، روی تیرکمون همراه او زوم میکند اگرچه به لحاظ شخصیتپردازی بازی چنان قوی عمل نکرده که دل مخاطب برای این کودک بسوزد.
باسم از نهال جدا میشود و او را به شدت سرزنش میکند که چرا خلیفه را به قتل میرساند. جالبی ماجرا این است که در انتهای داستان بازی متوجه میشویم که هم نهال و هم جنی که دائم درگیر آن بوده در واقع یک توهمی بوده که باسم به همراه داشته است! حال اینکه واقعا چه کسی متوکل را به قتل میرساند؟ آیا خود باسم بوده است و اگر باسم بوده است پس آیا او در واقع نمایندهای از شخصیت منتصر به عنوان کسی است که فدک را دوباره به شیعیان میبخشد و با شیعیان به خوبی برخورد میکند است؟
منتصر برخلاف پدرش، با علویان و شیعیان رفتار پسندیدهای داشت، هر چند دوره حکمرانی وی بیش از ۶ ماه طول نکشید. او پس از اینکه به حکومت رسید سعی کرد با علویان رفتاری شایسته و نیکو داشته باشد. از جمله وی اجازه داد مردم به زیارت قبر [امام] حسین و علی(علیهما السلام) بروند.(ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۶، ص۱۸۸) «در عهد او هیچ یک از آل ابیطالب تا آنجا که ما خبر داریم نه کشته شد و نه حبس و تبعید رفت»(اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ج۱، ص۴۱۹، ترجمه جواد فاضل، تهران، کتابفروشی علمی، ۱۳۳۹.)
نقد بازی اسسینز کرید میراژ(Assassin’s Creed Mirage) از جایی جالب و ضروری میشود که در یکی از مراحل، باسم وظیفه مییابد تا شخصی به نام علی بن محمد(علیه السلام) را از زندان بغداد آزاد کند!
در قسمت بعدی دربارۀ آن خواهیم نوشت.
/201/206