اخبار و رسانههای خبری: رسانه ابزار کنترل محسوب میشود؛ رسانهها میتوانند بهعنوان ابزاری قدرتمند برای کنترل و هدایت افکار عمومی عمل کنند. پوشش مداوم بحرانها، جنگها و مشکلات اجتماعی، مانند آنچه شبکههایی نظیر CNN و BBC News انجام میدهند نه تنها به اطلاعرسانی میپردازد بلکه با تأکید بر اخبار منفی و ناپایدار، احساس بیثباتی و ناامنی را در بینندگان تقویت میکنند. رسانههای خبری با انتخاب محتوایی که بر بحرانها متمرکز است، عملاً بر روان بینندگان تأثیر میگذارند و از این طریق میتوانند آنها را در فضایی از ترس و اضطراب نگه دارند.
رسانهها بهعنوان ابزاری پرنفوذ میتواند به تقویت طرحوارههای هیجانی شناختی خاصی در افراد کمک کنند. ترانههای پاپ مدرن که بر شکستهای عاطفی و خیانتها تمرکز دارند، بهویژه از هنرمندانی مانند ادل(Adele Laurie Blue Adkins)، نه تنها تجربههای شخصی هنرمندان را منعکس میکنند، بلکه در تقویت احساسات مشابه در شنوندگان نقش دارند و به همین دلیل برای مخاطبان جذابیت طرحوارهای دارند. این ترانهها با تمرکز بر ناامنیهای عاطفی و تجربیات منفی، مشابه تجربیات منفی مخاطبان طرحوارهها را تشدید میکنند و رسانهها به عنوان ابزار از این روش نیز بهطور غیرمستقیم به کنترل عواطف و نگرشهای شنوندگان میپردازند.
مداخلات رسانهای مثبت
با این حال رسانهها میتوانند نقش مثبتی نیز در کاهش اثرات طرحوارهها داشته باشند. محتوای آموزشی و روانشناختی که به بررسی روابط سالم و مدیریت احساسات میپردازد، میتواند به افراد کمک کند تا الگوهای سالمتری از روابط را مشاهده کنند و باورهای نادرست خود را به چالش بکشند. برنامههای آموزشی روانشناختی، مانند مستندها و گفتگوهای علمی که به بررسی مشکلات روانی و استراتژیهای مقابلهای میپردازند، میتوانند به افزایش آگاهی عمومی و کمک به درمان مشکلات روانی کمک کنند.
رسانه ابزار کنترل | تحریک مصرفگرایی
محتوای رسانه اعم از فیلم و سریال و موسیقی میتواند به تحریک مصرفگرایی منجر شود. از منظر روانشناختی، احساس عدم امنیت بهعنوان محرکی قوی برای رفتارهای مصرفی عمل میکند. تحقیقات نشان میدهد که در زمانهای بحران مانند بحرانهای اقتصادی یا بهداشتی، رسانهها بهطور مکرر مضامین مرتبط با خطر و عدم اطمینان را تکرار میکنند. این نوع محتوا با فعالسازی احساسات منفی در مخاطبان میتواند آنها را به خرید کالاها و خدماتی سوق دهد که به احساس امنیت و آرامش در آنها کمک کند(Richins, 2011).
تبلیغات مرتبط با محصولات ایمنی مانند بیمه، داروها و تجهیزات ایمنی، بهطور خاص بر نیاز به امنیت در زمانهای بحرانی تأکید دارند. این نوع تبلیغات با استفاده از تکنیکهای احساسی و ترس مخاطبان را به خرید ترغیب میکنند. بهعنوان مثال در تبلیغاتی که به بحران کرونا پرداختهاند بر اهمیت خرید تجهیزات بهداشتی و مراقبتی تأکید شده است. این رویکرد نهتنها باعث افزایش فروش این محصولات میشود بلکه به نوبه خود میتواند بر فرهنگ مصرفگرایی تأثیرگذار باشد(Cotte & Wood, 2004).
کنترل نگرشهای عمومی
رسانهها بهعنوان ابزارهای قدرتمند در شکلدهی به نگرشهای عمومی عمل میکنند. با ایجاد و تکرار تصورات منفی درباره گروههای خاص، رسانهها میتوانند احساس بیاعتمادی و ترس را در جامعه تقویت کنند(Entman, 1993). این امر بهویژه در زمینههای اجتماعی و سیاسی میتواند منجر به تبعیض و نابرابری شود. برای مثال رسانههایی که بهطور مداوم رفتارهای مجرمانه را در اقلیتها گزارش میدهند، میتوانند دیدگاههای نژادپرستانه را در جامعه تقویت کنند و این موضوع به نوبۀ خود بر سیاستگذاریهای عمومی تأثیرگذار باشد.
علاوه بر این رسانهها با تعیین موضوعات قابل بحث و قالببندی آنها میتوانند فضایی ایجاد کنند که در آن نگرشهای خاصی غالب شوند. بهعنوان مثال در زمان بحرانهای سیاسی، رسانهها ممکن است بر مسائل خاصی تمرکز کنند که باعث ایجاد ترس و نگرانی در جامعه میشود، مانند گزارشهای مربوط به ناآرامیها یا بیثباتیهای اقتصادی. این رویکرد میتواند به تغییرات قابل توجهی در سیاستگذاریهای عمومی منجر شود و حتی بر نتایج انتخاباتی تأثیر بگذارد(McCombs & Shaw, 1972).
تأثیر بر رفتار جمعی
تحقیقات در حوزه علوم اجتماعی نشان میدهند که رسانهها میتوانند بر رفتار جمعی تأثیر بگذارند. در زمانهای بحران رسانهها با انتشار اطلاعات مربوط به ناامنی یا بیثباتی، میتوانند احساس ترس و نگرانی را در جامعه تشدید کنند. این احساسات میتوانند به رفتارهای جمعی خاصی مانند خریدهای هیجانی یا تجمعات اعتراضی منجر شوند(McCombs & Shaw, 1972). بهعنوان مثال در زمانهای بحران اقتصادی، انتشار اخبار منفی میتواند منجر به رفتارهای اقتصادی محافظهکارانه یا خریدهای هیجانی در میان مصرفکنندگان شود.
علاوه بر این رسانهها میتوانند از طریق مدیریت اطلاعات، رفتار جمعی را تحت تأثیر قرار دهند. وقتی رسانهها بر موضوعی خاص تمرکز میکنند، میتوانند آگاهی عمومی را در مورد آن موضوع افزایش دهند و این موضوع ممکن است به ایجاد رفتار جمعی منجر شود. بهعنوان مثال پوشش رسانهای گسترده در مورد تغییرات اقلیمی میتواند منجر به بسیج اجتماعی و حمایت از اقدامات زیستمحیطی شود(Gamson & Modigliani, 1987).
استفاده از رسانه بهعنوان ابزار کنترل
دولتها و نهادهای حاکم میتوانند از رسانهها بهعنوان ابزاری برای کنترل نگرشها و رفتارهای عمومی استفاده کنند. این ابزار بهویژه در زمانهای بحرانهای سیاسی و اجتماعی اهمیت بیشتری پیدا میکند. با ترویج پیامهای خاص و کاهش پوشش رسانهای موضوعات ناپسند، رسانهها میتوانند تصویر عمومی را کنترل کرده و به اهداف سیاسی خود دست یابند(Noelle-Neumann, 1974). بهعنوان مثال در کشورهایی با رژیمهای اقتدارگرا دولتها ممکن است از رسانهها برای سانسور اطلاعات و جلوگیری از انتشار اخبار ناپسند استفاده کنند.
The Boys (2024)
در سریال «The Boys»، شخصیت هوملندر بهعنوان نماد قدرت و جذابیت در رسانهها به تصویر کشیده میشود. این شخصیت با بهرهبرداری از تصویر خود، میتواند احساسات مردم را به نفع خود هدایت کند. طبق مطالعهای، 62% از افراد بر این باورند که تبلیغات رسانهای میتواند تأثیر قابل توجهی بر رفتار خرید آنها داشته باشد(Nielsen, 2020). تبلیغات و برنامههای تلویزیونی که هوملندر را بهعنوان قهرمان به نمایش میگذارند، به افزایش مصرفگرایی در جامعه کمک میکنند. محصولات مرتبط با او از جمله لوازم جانبی و پوشاک، بهطور مداوم در رسانهها تبلیغ میشوند و به این ترتیب، احساس نیاز به خرید را در مخاطبان تقویت میکنند.
علاوه بر این رسانهها میتوانند از طریق انتخابهای محتوایی خود، بر نگرشها و رفتارهای عمومی تأثیر بگذارند. برای مثال دولتها میتوانند با انتشار اخبار مثبت دربارۀ دستاوردهای خود و کمرنگ کردن اخبار منفی، تصویر مطلوبی از خود ارائه دهند. این نوع مدیریت اطلاعات میتواند به حفظ مشروعیت دولت کمک کند و در عین حال نگرشهای عمومی را به نفع آنها شکل دهد(Lippmann, 1922). بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای Pew، 65% از آمریکاییها بر این باورند که اخبار رسانهها بر نگرشهای سیاسی آنها تأثیرگذار است(Pew Research Center, 2021).
هوملندر بهعنوان قهرمان ملی آمریکا در فیلم «The Boys» به تصویر کشیده شده است، اما در واقعیت او بهطور مداوم تلاش میکند تا تصویر خود را کنترل کند و هرگونه انتقاد از خود را سرکوب کند. این شخصیت نشان میدهد که چگونه رسانهها میتوانند بهعنوان ابزاری برای شکلدهی به نگرشها و باورهای عمومی عمل کنند. هوملندر بهعنوان یک قهرمان، خود را بهطور مستمر در رسانهها و تبلیغات به نمایش میگذارد، در حالی که هر گونه انتقاد و نارضایتی را با قدرت و خشونت پاسخ میدهد. این موضوع بر اهمیت بررسی انتقادی رسانهها و تأثیر آنها بر جامعه تأکید میکند.
تحلیل محتوای رسانهای
تحلیل محتوای رسانهای به ما کمک میکند تا دریابیم که چگونه رسانهها به نفع منافع اقتصادی و سیاسی عمل میکنند. پژوهشها نشان میدهند که محتوای رسانهای مرتبط با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی میتواند احساسات ترس و نگرانی را در مخاطبان تقویت کند(Gamson & Modigliani, 1987). این احساسات میتوانند بر رفتارهای اقتصادی و تصمیمگیریهای مالی تأثیر بگذارند. بهعنوان مثال گزارشهای خبری دربارۀ افزایش بیکاری و مشکلات اقتصادی میتواند به ایجاد رفتارهای محافظهکارانه در سرمایهگذاری و خرید منجر شود.
علاوه بر این تحلیل محتوای رسانهای میتواند به ما نشان دهد که چگونه نهادهای خاص، از جمله شرکتها و دولتها، از رسانهها برای پیشبرد منافع خود استفاده میکنند. این تحلیل میتواند شامل بررسی نحوۀ پوشش اخبار و نحوه تأثیرگذاری آن بر ادراکات عمومی باشد. برای مثال، اگر رسانهای خاص روی گزارشهای مثبت دربارۀ شرکتی خاص تمرکز کند، این ممکن است به افزایش اعتماد عمومی به آن شرکت منجر شود و در نتیجه به نفع منافع اقتصادی آن باشد(McCombs, 2004).
تأثیر شگرف رسانهها بر سیاست و فرهنگ: دنیای ما چگونه شکل میگیرد؟
رسانهها بهعنوان ابزارهای قوی و تأثیرگذار در دنیای معاصر، نقشی بسزایی در شکلدهی به نگرشها و رفتارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایفا میکنند. این تأثیرات عمیق و درازمدت بهویژه در عصر دیجیتال و با گسترش شبکههای اجتماعی مشهود است.
رسانههای اجتماعی و دنیای جدید ارتباطات
رسانههای اجتماعی بهعنوان پلتفرمهای نوین ارتباطی، امکان تعامل و تبادل نظر بین افراد را فراهم میکنند. بر اساس گزارشی از مؤسسه تحقیقاتی پیو(Pew Research Center) در سال 2021، حدود 72% از بزرگسالان آمریکایی اعلام کردند که اخبار را از طریق رسانههای اجتماعی دریافت میکنند که نشاندهندۀ نفوذ عمیق این رسانهها در زندگی روزمره است(Pew Research Center, 2021). این فضاها به کاربران این امکان را میدهند که نظرات، تجربیات و ایدههای خود را بهراحتی با دیگران به اشتراک بگذارند.
بهعلاوه مطالعات نشان میدهد که کاربران میتوانند از طریق این رسانهها در مباحث سیاسی و اجتماعی فعال شوند و آگاهی خود را دربارۀ مسائل مختلف افزایش دهند. تحقیقی دانشگاه هاروارد در سال 2018 انجام داد، نشان میدهد که رسانههای اجتماعی میتوانند بهعنوان کاتالیزورهای تغییرات اجتماعی عمل کنند و به افزایش مشارکت سیاسی کمک کنند(Boulianne, 2019). این تعاملات میتواند به افزایش سطح مشارکت سیاسی منجر شود، چرا که افراد با دغدغهها و نگرانیهای یکدیگر آشنا میشوند و میتوانند بر روی یکدیگر تأثیر بگذارند.
حرکت #MeToo: یکی از بارزترین مثالهای تأثیر رسانههای اجتماعی بر دنیای ارتباطات و فعالسازی اجتماعی، حرکت #MeToo است. این حرکت در سال 2017 بهعنوان کمپینی جهانی علیه آزار و خشونت جنسی آغاز شد و از طریق پلتفرمهای اجتماعی نظیر توییتر و فیسبوک گسترش یافت. کاربران با استفاده از این هشتگ، تجارب شخصی خود را در مورد آزار جنسی به اشتراک گذاشتند که این امر به افزایش آگاهی عمومی دربارۀ این موضوع و فشار به مؤسسات و سازمانها برای تغییر رفتارها و سیاستها منجر شد. این حرکت نمونهای از قدرت رسانههای اجتماعی در فراهم آوردن بستری برای تبادل تجربیات و تسهیل گفتگوهای اجتماعی مهم است.
چالشهای حباب اطلاعات
پدیدۀ «حبابهای اطلاعاتی» بهعنوان یکی از چالشهای اساسی رسانههای اجتماعی شناخته میشود. کاربران ممکن است تنها با نظرات و اطلاعاتی مواجه شوند که با دیدگاههای خود همسو است و این مسأله میتواند به تقویت تعصبات و کاهش گفتوگوهای معنادار اجتماعی منجر شود(Sunstein, 2001). بهعبارت دیگر کاربران در حبابهای اطلاعاتی محصور میشوند و از تنوع دیدگاهها و نظرات مختلف بیخبر میمانند. این وضعیت میتواند به شکلگیری تفکر تکبعدی در جامعه منجر شود و از تنوع ایدهها و گفتگوهای سازنده بکاهد.
علاوه بر این حبابهای اطلاعاتی میتوانند به تشدید تنشهای اجتماعی و سیاسی منجر شوند. وقتی افراد فقط با نظرات مشابه خود مواجه میشوند، احتمال افزایش تضاد و نارضایتی در جامعه بیشتر میشود. بهعنوان مثال مطالعهای از آزمایشگاه رسانههای اجتماعی دانشگاه کالیفرنیا نشان میدهد که افرادی که در این فضاها فعالیت میکنند بیشتر در معرض تقویت تعصبات خود قرار میگیرند و این امر بر تعاملات اجتماعی تأثیر منفی میگذارد(Bakshy et al., 2015).
انتخابات ریاستجمهوری 2016 ایالات متحده: در انتخابات 2016 ایالات متحده پدیدۀ حبابهای اطلاعات بهوضوح نمایان شد. بسیاری از رأیدهندگان در معرض اطلاعاتی قرار گرفتند که تنها نظرات و دیدگاههای خودشان را تقویت میکرد. مطالعات نشان دادهاند که کاربران رسانههای اجتماعی بیشتر با محتوایی مواجه شدند که با دیدگاههای سیاسی خودشان همسو بود و این مسأله به ایجاد یک «حباب اطلاعاتی» منجر شد.
بر اساس تحقیقی از مؤسسه مککینزی(McKinsey)، این حبابهای اطلاعاتی نهتنها بر تصمیمگیریهای انتخاباتی تأثیر گذاشتند بلکه به شدت در افزایش تنشهای سیاسی و اجتماعی در این کشور نقش داشتند(McKinsey & Company, 2018). این مثال نشاندهندۀ چالشهای جدی است که حبابهای اطلاعاتی برای درک تنوع دیدگاهها و ایجاد گفتوگوی سازنده در جامعه ایجاد میکنند.
رسانه و فرهنگ: بازتاب ارزشها و هنجارها
رسانهها بهعنوان نمایندگان فرهنگ، میتوانند ارزشها، هنجارها و سنتهای اجتماعی را ترویج دهند. محتوای رسانهای از فیلم و موسیقی گرفته تا برنامههای تلویزیونی و وبلاگها همگی به بازتاب فرهنگها و هویتهای مختلف کمک میکنند. بهویژه در جوامع چندفرهنگی رسانهها میتوانند پلهای ارتباطی بین فرهنگها ایجاد کرده و به درک متقابل کمک کنند(Dahlgren, 2009). بهعنوان مثال برنامههای تلویزیونی که به تنوع قومی میپردازند، میتوانند باعث افزایش همدلی و احترام به دیگر فرهنگها شوند.
از طرف دیگر رسانهها میتوانند در انتقال تصورات نادرست و کلیشهها دربارۀ فرهنگهای مختلف نقش ایفا کنند. نمایش نادرست یا یکبعدی از فرهنگها میتواند به تقویت تعصبات و ستیزهها منجر شود و بهطور خاص بر هویت جوانان تأثیر منفی بگذارد. بهعنوان مثال، پژوهشی از دانشگاه ساسکس نشان میدهد که رسانهها ممکن است تصاویری محدود از اقلیتها ارائه دهند که میتواند به احساس بیگانگی و عدم تعلق در جوامع چندفرهنگی منجر شود(Hall, 1997).
برنامه “Black-ish”: این برنامه تلویزیونی آمریکایی به بررسی مسائل نژادی، هویتی و خانوادگی میپردازد و تلاش میکند تا تجربیات روزمرۀ خانوادهای سیاهپوست در ایالات متحده را به تصویر بکشد. با ارائۀ داستانهای مختلف و شفاف این برنامه به ترویج همدلی و درک بهتر از چالشهای اقلیتها کمک میکند. بهعلاوه این سریال باعث افزایش آگاهی نسبت به موضوعات مربوط به نژاد و هویت فرهنگی در جامعه میشود و بحثهای مهمی را به راه میاندازد(Dahlgren, 2009).
سریالهای آمریکایی در نمایش فرهنگهای آسیایی: بسیاری از سریالهای تلویزیونی در ایالات متحده بهویژه در دهههای گذشته تصویر یکبعدی و کلیشهای از شخصیتهای آسیایی را ارائه دادهاند. بهعنوان مثال نمایشها مانند «The Big Bang Theory» ممکن است از شخصیتهایی با ویژگیهای کلیشهای استفاده کنند که نهتنها هویت فرهنگی واقعی آنها را به تصویر نمیکشد بلکه میتواند به تقویت تعصبات و استریوتیپها منجر شود.
۴. تأثیرات منفی رسانه بر هویت فرهنگی
رسانهها میتوانند تأثیرات منفی بر هویت فرهنگی افراد داشته باشند. در بسیاری از موارد رسانهها تصاویری محدود و کلیشهای از فرهنگهای خاص ارائه میدهند که میتواند به تقویت تعصبات و کاهش هویتهای فرهنگی منجر شود. بهطور خاص پژوهشهایی نشان میدهند که نمایش نادرست اقلیتها در رسانهها میتواند بر شکلگیری هویت آنها تأثیر منفی بگذارد و احساس بیگانگی و نارضایتی را افزایش دهد (Matsaganis et al., 2017).
همچنین، نمایش نادرست فرهنگهای مختلف در رسانهها میتواند منجر به از دست دادن هویتهای محلی و فرهنگهای بومی شود. بهویژه در دنیای جهانیشدۀ امروز که فرهنگهای غالب به سرعت در حال گسترش هستند، این مسأله نگرانکننده است. رسانهها باید بهدنبال ترویج و حفظ تنوع فرهنگی باشند و به جای ایجاد تصورات نادرست به ارتقای درک و احترام نسبت به فرهنگهای مختلف کمک کنند(Hawkins, 2015).
مسؤولیت اجتماعی رسانهها در برابر اخبار کاذب
رسانهها در دنیای امروز باید نسبت به مسؤولیت اجتماعی خود آگاه باشند. گسترش اخبار کاذب و اطلاعات نادرست یکی از بزرگترین چالشهای رسانههاست که میتواند تأثیرات جدی بر رفتار و تصمیمگیریهای مردم داشته باشد. بر اساس گزارشی از سازمان جهانی بهداشت(WHO) در سال 2020 در دوران پاندمی کووید-19 اخبار نادرست در مورد ویروس بهسرعت در رسانههای اجتماعی منتشر شد و تأثیرات جدی بر رفتار مردم داشت(WHO, 2020). این امر نشان میدهد که رسانهها باید در ارائه اطلاعات دقیق و معتبر در شرایط بحرانی جدیتر عمل کنند.
علاوه بر این رسانهها باید نقش آموزشی نیز ایفا کنند و مخاطبان را نسبت به مهارتهای تفکر انتقادی و شناسایی منابع معتبر آگاه سازند. این آموزش میتواند به کاربران کمک کند تا با دقت بیشتری به اطلاعات دسترسی پیدا کنند و از افتادن به دام اخبار کاذب جلوگیری کنند. یک مطالعه در سال 2020 نشان داد که آموزش مهارتهای رسانهای میتواند به کاربران کمک کند تا اخبار نادرست را شناسایی کنند و به ایجاد آگاهی عمومی کمک کند (Bode & Vraga, 2018).
رسانهها و تأثیر بر انتخابهای سیاسی
رسانهها بهعنوان نهادهای مستقل میتوانند به نظارت بر قدرتهای سیاسی و اقتصادی بپردازند و مسؤولیتهای اجتماعی را بهطور مؤثری بررسی کنند. مطالعات انجامشده توسط مرکز تحقیقاتی پیو نشان میدهد که رسانهها با انتشار تحقیقات و گزارشهای دقیق درباره رفتارهای نادرست دولتی، میتوانند به تقویت دموکراسی و جلوگیری از فساد کمک کنند(McChesney, 2000). این نقش رسانهها بهویژه در کشورهایی که آزادی مطبوعات محدود است، اهمیت بیشتری دارد.
از طرف دیگر رسانهها میتوانند بهطور غیرمستقیم بر انتخابهای سیاسی مردم تأثیر بگذارند. نحوۀ پوشش اخبار، انتخاب موضوعات و تحلیلهای رسانهای میتواند بر نظر عمومی درباره نامزدها و سیاستها تأثیر بگذارد. بهعنوان مثال تحقیقی در سال 2018 نشان داد که نحوۀ پوشش رسانهها میتواند بر محبوبیت سیاسی نامزدها تأثیر بسزایی داشته باشد و این امر نیازمند دقت و تعهد رسانهها به عدالت و بیطرفی در پوشش اخبار است(Norton, 2018).
نظارت و شفافیت
رسانهها باید بهعنوان نهادهای نظارتی عمل کنند که نهتنها به نمایندگی از جامعه بلکه بهعنوان نگهبانان دموکراسی نیز عمل میکنند. از طریق روزنامهنگاری تحقیقی و مستقل رسانهها میتوانند فسادهای بزرگ سیاسی و اقتصادی را افشا کنند و به تقویت پاسخگویی در حکومتها کمک کنند. بهعنوان مثال گزارشهایی از سازمانهای غیردولتی نشان میدهد که رسانهها میتوانند با افشای فسادهای مالی به تقویت شفافیت در حکومتها کمک کنند و به ایجاد اعتماد عمومی منجر شوند(Transparency International, 2021).
از طرف دیگر، نظارت رسانهای نیازمند دسترسی به اطلاعات دقیق و شفاف است. در بسیاری از کشورها، محدودیتها و فشارها بر رسانهها وجود دارد که میتواند بر توانایی آنها در نظارت مؤثر تأثیر بگذارد. بهعنوان مثال بررسی وضعیت آزادی مطبوعات توسط سازمان گزارشگران بدون مرز در سال 2022 نشان میدهد که در بسیاری از کشورها، رسانهها تحت فشارهای سیاسی و اقتصادی قرار دارند و این امر بر عملکرد آنها تأثیر منفی میگذارد(Reporters Without Borders, 2022).
کدام یک از این بایدها در عناوین بالا محقق شده؟ هیچکدام؛ زیرا رسانه ابزار کنترل برای دستیابی به منافع شخصی دولتها و ثروتمندان شده است که به توضیح آن پرداختیم؛ حال شما چرا باید افسار تربیت و محیط رشد خود را بدون مراقبت درگیر چنین فضای مسمومی کنید؟
منابع:
Bode, L., and E. K. Vraga. “See Something, Say Something: Public Attitudes Toward Reporting Misinformation on Social Media.” Communication Research, vol. 45, no. 1, 2018, pp. 30-54.
Bakshy, E., S. Messing, and L. A. Adamic. “Exposure to Ideologically Diverse News and Opinion on Facebook.” Science, vol. 348, no. 6239, 2015, pp. 1130-1132.
Boulianne, S. “Social Media Use and Participation: A Meta-Analysis of Current Research.” Information, Communication & Society, vol. 22, no. 9, 2019, pp. 1291-1313.
Dahlgren, P. “Media and Political Engagement: Citizens’ Interactions with Politics in the Digital Age.” New Media & Society, vol. 11, no. 5, 2009, pp. 739-748.
Hall, S. Representation: Cultural Representations and Signifying Practices. Sage Publications, 1997.
Hawkins, K. “Cultural Narratives and the Politics of Identity.” Cultural Sociology, vol. 9, no. 2, 2015, pp. 153-168.
Matsaganis, M., V. S. Katz, and S. J. Ball-Rokeach. Understanding Ethnic Media: Producers, Consumers, and Societies. SAGE Publications, 2017.
McChesney, R. W. “The Political Economy of Media: Toward an Integration of Media, Marxism, and Political Economy.” Critical Studies in Media Communication, vol. 17, no. 3, 2000, pp. 178-184.
Norton, C. “Media Influence on Political Attitudes: A New Approach to Media Effects.” Mass Communication and Society, vol. 21, no. 6, 2018, pp. 842-865.
Pew Research Center. “Social Media Fact Sheet.” 2021. Pew Research, www.pewresearch.org.
Reporters Without Borders. “World Press Freedom Index.” 2022. RSF, www.rsf.org.
Transparency International. “Corruption Perceptions Index.” 2021. Transparency International, www.transparency.org.
World Health Organization (WHO). “The COVID-19 Misinformation Challenge.” 2020. WHO, www.who.int.
Nielsen. “Global Trust in Advertising.” 2020.
Lippmann, W. Public Opinion. 1922.
Pew Research Center. “The Role of Media in Public Opinion.” 2021. Pew Research, www.pewresearch.org.
Richins, M. L. “Materialism and Its Relationship to Well-Being: A Financially Sustainable Perspective.” Materialism, 2011, pp. 43-68.
McCombs, M. E., and D. L. Shaw. “The Agenda-Setting Function of Mass Media.” The Agenda-Setting Function of Mass Media, 1972, pp. 3-12.
Cotte, J., and S. L. Wood. “Families and the Meaning of Material Goods: A Social Constructionist Approach.” Materialism, 2004, pp. 103-121.
Noelle-Neumann, E. “The Spiral of Silence: A Theory of Public Opinion.” The Spiral of Silence, 1974, pp. 70-89.
McCombs, M. “Setting the Agenda: The Mass Media and Public Opinion.” Setting the Agenda, 2004, pp. 3-16.
Dahlgren, P. “Media and Political Engagement: Citizens’ Interactions with Politics in the Digital Age.” New Media & Society, vol. 11, no. 5, 2009, pp. 739-748.
Hall, S. Representation: Cultural Representations and Signifying Practices. Sage Publications, 1997.
McKinsey & Company. “How Social Media Shapes Political Polarization in America.” 2018. McKinsey, www.mckinsey.com.
Pew Research Center. “Social Media Fact Sheet.” 2021. Pew Research, www.pewresearch.org.
Gamson, W. A., and A. Modigliani. “The Changing Culture of Affirmative Action.” The Changing Culture of Affirmative Action, 1987, pp. 1-30.
نام نویسنده: احمدرضا مرادی
هرگونه استفاده و بهرهبرداری از این نوشته خارج از قالب این سایت، منوط به دریافت اجازه از ناشر یا پدیدآورندهٔ آن است و پیگرد قانونی دارد.
/201/201