هفتهای برای خلع سلاح و جهانی برای جنگ
هفتهای برای خلع سلاح و جهانی برای جنگ
نویسنده: محمد کرمینیا
هفته جهانی خلع سلاح و توسعه (۲۴ تا ۳۰ اکتبر) هر سال فرصتی است برای بازاندیشی در نسبت میان قدرت، امنیت و انسان. این هفته در ظاهر، آیینی برای صلح است؛ اما در باطن، آینهای است که چهرهی تناقضآمیز تمدن غرب را بازمیتاباند: تمدنی که صلح را میستاید و جنگ را میپرورد، خلع سلاح را تبلیغ میکند و صنعت مرگ را توسعه میدهد. از این منظر، خلع سلاح نه تنها مسئلهای سیاسی، بلکه پرسشی فلسفی است؛ زیرا هر سخن از سلاح، سخن از انسان و قدرت است (Foucault, 1978).
در اندیشهی مدرن غربی، خلع سلاح همواره تابعی از «حق قدرت» بوده است. یعنی آنکه میتواند، سلاح دارد؛ و آنکه باید تابع باشد، خلع سلاح میشود. بدینسان، نظم جهانی غربی، خلع سلاح را نه در جهت عدالت، بلکه در جهت حفظِ ساختار سلطه میفهمد (Erickson, 2015). این همان منطقِ گزینشی است که مقام معظم رهبری بارها در نقد آن فرمودهاند: «قدرتهای سلطهگر شعار حقوق بشر میدهند، اما خودشان بزرگترین ناقضان آناند؛ شعار صلح میدهند، اما خودشان بانی جنگاند». این سخن، از حیث فلسفی، بر تناقضی دلالت دارد که از دلِ خودِ عقلانیتِ ابزاری غربی برمیخیزد: عقلانیتی که قدرت را نه به مثابه وسیله، بلکه به مثابه غایت میفهمد.
در چنین جهانی، دشمن نه صرفاً بازیگرِ بیرونی، بلکه محصولِ درونیِ گفتمان قدرت است. دشمن ساخته میشود تا مشروعیتِ سلاح تداوم یابد، تا بازار جنگ گرم بماند، و تا «صلحِ غربی» از مسیر کنترل دیگری بگذرد (Schmitt, 1932/2007). اما از منظر الهیاتی و تمدنی، دشمنشناسیِ واقعی، همانگونه که رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند، باید از «شناخت دشمن بیرونی» به «شناخت منطق دشمنی درون انسان و نظام سلطه» ارتقا یابد؛ یعنی فهم اینکه دشمن، تنها آن نیست که در برابر ما میایستد، بلکه آن است که میکوشد «ما را از خود تهی کند».
در این چارچوب، خلع سلاح به معنای ظاهریاش کافی نیست؛ زیرا تا زمانی که منطق سلطه بر جهان حاکم است، حتی بیسلاحترین تمدنها نیز قربانی خشونت خواهند شد. از همین روست که ایران اسلامی، برخلاف الگوی تقلیدی توسعهی غربی، توسعه را نه در وابستگی، بلکه در «اقتدار معنوی» میجوید. اقتداری که نه بر انباشت سلاح، بلکه بر قدرت عقل، ایمان، و خوداتکایی استوار است. همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودهاند: «قدرت حقیقی یک ملت در ایمان، علم و ارادهی اوست، نه در زرادخانههایش».
در واقع، ایران اسلامی در نظام بینالمللی امروز، تجسم نوعی «خلع سلاح فلسفی» در برابر منطق سلطه است: یعنی مقاومت در برابر این تصور که تنها راه امنیت، تسلیح و سلطه است. چنین مقاومتی، صورتِ دیگرِ صلح است؛ صلحی که نه در سایهی ضعف، بلکه در سایهی آگاهی و قدرت درونی تحقق مییابد. از این منظر، خلع سلاح حقیقی آن است که ابتدا از ذهن آغاز شود: از خلع ذهن از ترسِ غرب، از وابستگی به الگوهای توسعهی تحمیلی، و از پذیرشِ تصویری که غرب از صلح میسازد.
در سطح فلسفی، میتوان گفت ایران اسلامی در این معنا حامل یک پروژهی معنویِ مدرن است: احیای نسبت انسان با قدرت در افق توحیدی. در این افق، قدرت نه انباشت، بلکه امانت است؛ نه برای سلطه بر دیگری، بلکه برای اقامهی عدالت. از این رو، مفهوم «مقاومت» در فلسفهی سیاسی انقلاب اسلامی، نه به معنای تعارض، بلکه به معنای ایستادگی در برابر منطقِ غیراخلاقیِ سلطه است. این همان چیزی است که هایدگر از آن به عنوان «بازگشت به بنیاد هستی» یاد میکرد: بازگشت از سلطهی تکنیک به حقیقتِ وجود. در اینجا، خلع سلاح به معنای بازگرداندنِ قدرت به معناست.
از همین چشمانداز، میتوان گفت که ایرانِ امروز در سطح جهانی نقشی فلسفی یافته است: اعتراض به پارادوکس تمدن غرب. اعتراض به جهانی که از صلح میگوید و همزمان سلاح میفروشد، از توسعه میگوید و همزمان وابستگی میسازد. جهانِ غرب، اگر صادق باشد، باید از ایران بیاموزد که قدرت میتواند در خدمت معنا باشد، نه در خدمت سلطه. در غیر این صورت، هفته جهانی خلع سلاح تنها مراسمی است برای فراموشیِ حقیقت؛ آیینی که هر سال برگزار میشود تا چیزی تغییر نکند.
خلع سلاحِ حقیقی، چنانکه رهبر انقلاب در یکی از بیانات خود فرمودند، تنها آن زمانی تحقق مییابد که انسانها از درون آزاد شوند؛ «تا وقتی ملتها وابستهاند، هر سلاحی که در دستشان باشد، اسیر دشمناند؛ اما ملتی که آزاد است، حتی بیسلاح هم قدرتمند است». این معنا، در عمق خود، ترجمانی فلسفی از همان حقیقت است که آدورنو و فوکو نیز از زوایای دیگر دریافته بودند: اینکه رهایی، نه در نفی ابزار، بلکه در نفی سلطه است.
و در پایان، میتوان گفت: خلع سلاح و توسعه، اگر از افقِ ایرانِ معنوی نگریسته شود، به معنای احیای نسبت میان عقل و ایمان، قدرت و اخلاق، امنیت و عدالت است. جهان، تا زمانی که منطق قدرت برتر را تقدیس کند، در خشونت باقی خواهد ماند. اما اگر روزی قدرت به معنای خدمت درآید، آنگاه خلع سلاح نه شعار، بلکه تحققِ فلسفهای انسانی خواهد بود؛ فلسفهای که در ساحت ایران اسلامی، به صورت زنده جاری است.
فهرست منابع
- Adorno, T. W. (1966). Negative Dialectics. Frankfurt: Suhrkamp.
- Erickson, J. L. (2015). Dangerous Trade: Arms Exports, Human Rights, and International Reputation. New York: Columbia University Press.
- Foucault, M. (1978). The History of Sexuality, Vol. 1: An Introduction. New York: Pantheon Books.
- Schmitt, C. (1932/2007). The Concept of the Political. Chicago: University of Chicago Press.
- SIPRI (2024). Trends in International Arms Transfers 2024. Stockholm International Peace Research Institute.
- UNIDIR (2023). The United Nations, Disarmament and Security: Evolution and Prospects. Geneva: United Nations Institute for Disarmament Research.
- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای، سخنرانیهای سالهای ۱۳۹۶، ۱۴۰۰، ۱۴۰۱، ۱۴۰۲.
دیدگاهتان را بنویسید