نقد فیلم ماتریکس (The Matrix) | بررسی 4 قسمت ماتریکس
نقد فیلم ماتریکس
چهار فیلم ماتریکس، اثر برادران واچوفسکی است. زمان ساخت قسمت اول ماتریکس برادران واچوفسکی بودند که با تغییر جنسیت، در قسمت چهارم ماتریکس خواهران واچوفسکی شدهاند. ماتریکس علاوه بر موفقیت و فروش چشمگیر در گیشه و از پر طرفدارترین فیلم های تاریخ سینماست.
ماتریکس توانست با استفادۀ به جا از جلوه های ویژه، مخاطب عام را جذب خود کند. در عین حال، محتوای فلسفی ماتریکس به حدی است که مقالات و کتابهای متعددی در موضوع سینما و فلسفه، به ماتریکس پرداختهاند. حتی کتابی با عنوان ماتریکس و فلسفه با نظارت پروفسور ویلیام اروین، استاد فلسفۀ امریکایی، نوشته شده است. البته تمام کتاب را بحثهای عقلی پر نکرده و مطالب دینی و تحلیلهای مذهبی دربارۀ فیلم ماتریکس نیز در کتاب بیان شده است.
ماتریکس از جمله فیلمهایی است که توانسته محتوای عمیق خود را با فرم جذاب و عامهپسند، عرضه کند.
واچوفسکیها با بهرهگیری از ادبیات خاص برنامهنویسی، توانستند جهان جذابی را بیافرینند. ترکیب مباحث فلسفی، عرفانی و تکنولوژیک در ماتریکس شاید در میان فیلمهای مطرح جهان، بینظیر باشد.
ماشینها در واقعیت هیبتی ماشینی دارند اما در جهان ماتریکس، ظاهری انسانگونه پیدا میکنند.
یکی از اعضای مشاوران فرهنگی واتیکان که کشیش کاتولیکی بود، ماتریکس را شاهکار خواند و به همگان توصیه کرد نه فقط به علت جلوههای ویژه، بلکه به دلیل برانگیختگی روشنفکرانه، فیلم را ببینند.[1]
اما باید توجه کنیم که فلسفۀ ماتریکس، در اتمسفری کاملا دینی شکل میگیرد؛ یعنی علیرغم نگاه پروفسور اروین و همکاران ایشان، فیلم با پرداختن به مسألهی جهانهای موازی، رویکردی دینی را پی میگیرد و به نظریات فلسفی همچون مغز در خمره یا شیطان فریبکار به صورت خالص، نمیپردازد.
به بیان دیگر، ماتریکس فیلمی کاملا دینی و علیالخصوص مسیحی است. هر چند واچوفسکیها با تلفیق المانهای ادیان مختلف، سعی کردهاند داستان را جذابتر کنند؛ اما اساس فیلم بر پایۀ نگاه مسیحیت ناستیک (Gnostic) و بودیسم است. تا جایی که اسم سفینۀ مورفیوس، نبوکدنضر یا همان بخت النصر است و دور شدن از زایان با این سفینه، یادآور دیازپورا و تبعید قوم یهود از سرزمین مقدس است.
در کنار این دو دین که اتمسفر فیلم را تشکیل میدهند، از نمادهای متخلفی نیز استفاده شده است.
مثلا در نامگذاری پرسیفونه و مرووینجین، از اسامی خدای یونانی و پادشاهان فرانسوی بهره برده است.
پرسیفونه، دختر زئوس و همسر هِیدِس، خدای جهان زیرین در اساطیر یونانی است.[2]
مرووینجینها، اولین نژاد از پادشاهان فرانسوی هستند.[3]
حتی در اولین ورود نئو به سفینه، علامت mark 3 no 11 نمایان میشود که اشاره به این فقره از کتاب مقدس دارد:
مرقس، باب ۳، فقره ۱۱؛ کسانی نیز که گرفتار ارواح پلید بودند، وقتی چشمشان به او میافتاد، در مقابلش به خاک میافتادند و فریاد برآورده، میگفتند: «تو پسر خدا هستی!»(11)
این نماد اشاره به ورود نئو و اولین دیدار مروم با منجی برگزیده دارد.
همچنین نمادهای متخلفی مثل پلکان مارپیچ، زمین شطرنجی و عدد ۱۰۱ نیز در فیلم وجود دارد که به نظر برخی، اشاره به باورهای فرقهای و ماسونی دارد.
به نظر میرسد در تحلیل ماتریکس، بایستی دقت بیشتری به جزئیات داستان و نحوۀ شخصیت پردازی فیلم معطوف ساخت. هر چند شناخت نمادها مهم است؛ اما چون اکثر نمادها در فیلم پرداخت نشده و در یک سکانس نشان محدود میشوند، نمیتوان برداشت واضحی از آنها پیدا کرد.
این تحلیل نیز بر نمادهایی تاکید میکند که در فیلم توضیح داده شده و میتوان منظور کارگردان را از آن نماد فهمید.
در ادامه به نقد و بررسی فیلمهای ماتریکس خواهیم پرداخت.
ماتریکس چیست؟
بحث جهانهای موازی در مکاتب فکری مختلفی مطرح شده است. از اساطیر گرفته تا ادیان ابراهیمی و فیزیک کوانتوم، نظریاتی در این باره عرضه کردهاند.
در تعریفی ساده، جهانهای موازی به معنی جهانهایی است که نه در امتداد جسمانی این جهان، بلکه به موازات جهان ما وجود دارد. به بیان دیگر، ما نمیتوانیم با سفینههای فضایی یا زیردریاییها یا هر وسیلۀ دیگری به آنجا وارد شویم؛ چرا که اساسا جهان موازی داخل ابعاد فیزیکی این جهان نیست؛ بلکه در جهانی به موازات این جهان وجود دارد که از دریچههای مخصوصی میتوانیم به آنجا سفر کنیم.
مثلا همۀ ما در خواب، وارد جهان جدیدی میشویم که کاملا قابل حس است. در آنجا اشیاء را لمس میکنیم، صداها را میشنویم و گاهی هم خوراکیهایی را میخوریم. یعنی دقیقا حواس ما فعال است، اما در جهانی که در کرۀ زمین یا کرههای اطراف نیست؛ بلکه به موازات این جهان و در خارج از ابعاد سهگانۀ اینجا قرار دارد.
این نگاه به جهان موازی در تمام نظریات وجود دارد؛ اما در جزئیات اختلافاتی هست که از بیان آن صرف نظر میکنیم.
در فیلم، جهانی که نئو در ابتدای فیلم در آن زندگی میکند، ماتریکس نام دارد. این جهان به گفتۀ مورفیوس نوعی خواب غفلت است که باید از آن بیدار شود و کاملا واقعی است. نام مورفیوس از خدای یونانی خواب گرفته شده است مورفیوس به نئو تذکر میدهد که اگر کسی در جهان ماتریکس کشته شود، در جهان واقع نیز کشته خواهد شد؛ پس ماتریکس صرفا توهم بیاثری نیست و کاملا واقعیت دارد.
نئو همچون آلیس در سرزمین عجایب، با خروج از ماتریکس وارد جهانی جدید میشود. رابطۀ جهان خارج از ماتریکس با ماتریکس، دقیقا منطبق بر رابطۀ بین جهانهای موازی است. اما دقت شود که هم ماتریکس و هم جهان خارج از آن واقعی است. تفاوت این است که جهان ماتریکس ساختۀ ماشینها بوده و جهان خارج مخلوق آنها نیست.
تولد نئو
نئو با ورود به جهان خارج از ماتریکس، همچون نوزادی که در بدن مادر است، بیدار شده و در حرکتی نمادین، بند ناف خود را میکند و پس از لیز خوردن از لولههایی، تولدی دوباره را تجربه میکند.
این تولد دوباره در نگاه عرفانی، همان توجه به حقیقت است. در ماتریکس، وقتی نئو با حقیقت روبهرو میشود، به جای بهجت حاصل از بیداری، ناراحت میشود! چراکه جهان خارج از ماتریکس، بیروح، تاریک، بیرنگ و انسانها نیز با جسمی پر از حفرههای خاص هستند. از غذاهای متنوع خبری نیست و ماشینها، انسانهای آزاده را در بند کرده و در خواب ماتریکس فرو بردهاند تا از بدن آنها استفاده کنند.[4]
این نگاه سیاه به جهان حقیقی که لایۀ عمیقتر واقعیت در فیلم و جهان خارج از ماتریکس است، یکی از مؤلفههای مهم در تحلیل فیلم است. بر خلاف نگاه عرفانی در شرق و غرب که کشف حقیقت و رسیدن به آگاهی و بیداری، باعث لذت و بهجت و شادی انسان میشود، در ماتریکس قضیه برعکس است. تا جایی که وقتی سایفر خیانت میکند و از ایجنت اسمیت درخواست زندگی مرفهانه در ماتریکس را دارد، مخاطب نیز با او همراهی کرده و تلاشهای نئو برای نجات دادن انسانها از جهان پررنگ و لعاب ماتریکس و بیدار شدن در جهان تیره و تاریک، عقلانی به نظر نمیرسد.
در واقع فیلم با زبان بصری به ما میفهماند که زندگی در ماتریکس، زندگی آرامتری است؛ هر چند تحت تسلط ماشینها به وجود میآید.
سوفیا، یالدابائوث و ناستیکها
گفتیم که در ماتریکس دو نگاه بسیار پررنگ است و پاردایم فکری فیلم را میسازد؛ مسیحیت ناستیک و بودیسم. مسیحیت ناستیک شاخهای عرفانی و باطنگرا از مسیحیت است که کتابهای مقدس خاص خود را داراست. مثلا انجیلهایی از توماس در این مکتب ارزش دینی دارد که در شاخههای دیگر مسیحی، به آن وقعی نمینهند. اصطلاحا کتابهای این فرقه جزو کتاب های آپوکریفایی به شمار میروند.
در ناستیسیزم مسیحی، خالق اصلی جهان سوفیا نام دارد. او موجودات کامل زیادی را آفریده است. اما در بین مخلوقات وی، موجود ناقصی نیز وجود دارد. او یالدابائوث (Yaldabaoth) است. یالدابائوث به علت خلقت ناشیانۀ خود، وجودی ناقص دارد. یالدابائوث نیز چون ناقص بود خود را تنها خدای جهان دید و از سوفیا، خدای مؤنث اصلی که خالق یالدابائوث هم بود غافل شد. جالب توجه است که یالدابائوث، خالق انسانها و زمین است و به عقیدۀ ناستیکها، وی همان خدای عهد عتیق است! یعنی ادعای یگانگی خدای عهد عتیق را ناشی از نقص وی در فهم مخلوق بودن خودش میدانند.
البته یالدابائوث هنگام خلق انسانها از روح سوفیا نیز درون آنها دمید و باعث شد علیرغم مادی بودن انسانها، وجودشان خدایی شود.
دقت شود که کتاب های ناستیسیزم مسیحی، علاوه بر بخشهایی از متن که افتاده و الآن با متون ساختگی جای آن را پر میکنند، از تحریف نیز در امان نمانده است. لذا اعتقادات اسطورهای و تخیلی زیادی در این آیین پیدا میشود.
در بین ناستیکها، رستگاری در یافتن بینش صحیح و رسیدن به آگاهی (Gnosis) است. شخص ناکامل نیز کسی است که در غفلت زندگی کرده و نوعی خواب و رؤیا را تجربه میکند.
همچنین یالدابائوث فرشتگانی را خلق کرده است که آرکون (Archon) نام دارند. این فرشتگان به هوشمندی انسانها حسودی کرده و انسان ناستیک باید در سیر خود از این فرشتگان رد شوند.[5]
تطبیق عقاید ناستیسیزم بر ماتریکس
در ماتریکس، اقتباسهای زیادی از مسیحیت ناستیک شده است. علاوه بر منجی بودن نئو که به آن خواهیم رسید، آرشیتکت خالق ماتریکس است. یعنی آرشیتکت خالق ماتریکس و ماشینها خالق آرشیتکت و اساس ماتریکس هستند. دقیقا مثل یالدابائوث که خودش مخلوق بود اما در اسطورۀ مسیحیت ناستیک، زمین و انسانها را آفرید.[6]
همچنین اِیجنتها در ماتریکس، شباهت زیادی به آرکونها دارند؛ اِیجنتها همچون آرکونها در مقابل راه تمام کسانی که میخواهند از ماتریکس خارج شوند، قرار میگیرند. رقابت بین نئو و ایجنت اسمیت هم که کاملا بیانگر خصومت شخصی وی با نئو است، میتواند ریشه در همان حسادت آرکونها به انسان داشته باشد.[7]
شخصیت ایجنت اسمیت شباهت زیادی به شیطان دارد. وی در ابتدا سردستۀ محافظان ماتریکس و از فرشتگان آرکون است. اما در قسمتهای بعدی، شاهد حضور اسمیت اما در قالب شخصی هرجومرجطلب هستیم. اسمیت دیگر از محافظان نیست و به خاطر تنزیل درجه و مرگش میخواهد از نئو انتقام بگیرد. شبیه به ابلیس لعین که در نگاه خود، به دلیل انسان از بین فرشتگان رانده شد؛ هر چند واقعیت به عمل زشت و عدم تبعیت خودش باز میگردد و خباثت وی ربطی به انسانها ندارد.
اصل و اساس ماتریکس نیز دقیقا بر اساس شعار ناستیکها ایجاد شده است. از ابتدای فیلم که مورفیوس، ماتریکس را زندانی برای ذهن میخواند تا زمان نوزایی نئو، تمام دیالوگها بر این اساس است که عدهای در خواب غفلتِ ماتریکس بوده و باید از این خواب بیدار شوند. همچون مسیحیت ناستیک که هدف اصلی خود را بیداری و رسیدن به آگاهی (Gnosis) بیان میکند.
نئو، منجی و برگزیده
شخصیت اصلی فیلم ماتریکس، توماس اندرسون است. اندرسون (Anderson) به معنی پسر اندر است. اندر از Andreas یونانی به معنی انسان است. [8]
پس اندرسون یعنی پسر انسان. پسر انسان تعبیری مسیحی-یهودی است که اشاره به منجی آخرالزمانی این ادیان دارد.[9]
نیو یا نئو نیز به معنای نو و جدید است. [10]پس نئو اندرسون، همان منجی جدید مسیحی-یهودی است.
البته شواهد متعدد دیگری در این باره وجود دارد. اینکه بارها مورفیوس و دیگران در طول فیلم به نئو میگویند منجی (The One ) حکایت از همین موضوع دارد.
شخصیت نئو دقیقا منطبق بر منجی مسیحی است. جدای از لباس نئو که شباهت زیادی به لباس کشیشهای مسیحی دارد، نئو در قسمت اول ماتریکس به علت خیانت یکی از یارانش کشته میشود. در این هنگام ترینیتی (معنای اسم این خانم، تثبیث است.) وی را زنده میکند و نئو هم به دیدی باطنی دست یافته و در سکانس پایانی قسمت اول به آسمان پرواز میکند که نماد عروج مسیح است. نئو هم ترینیتی را از مرگ نجات داده و همچون مسیح، مرده زنده میکند. دقیقا ویژگیها منطبق بر منجی مسیحی است.
البته در مسیحیت ناستیک، مسیح رهاییبخش دیگران از جهل و رؤیا و غفلت نیز هست. چنانکه در فیلم نیز نئو به دنبال آزاد کردن هر چه بیشتر مردم از ماتریکس بوده و نقش ناجی را حتی برای مردم داخل ماتریکس بازی میکند.
در کنار این ویژگیها، سهگانۀ ترینیتی، مورفیوس و نئو قابل توجه است. در اسطورۀ تثلیث در مسیحیت، سه خدا وجود دارد، عیسی ابن مریم، روح القدس و خدای پدر. در مسیحیت ناستیک، روح القدس را مؤنث دانسته و به جای پدر، پسر و روحالقدس، به پدر مادر و پسر عقیده دارند. در ماتریکس نیز تثلیث بین نئو، ترینیتی و مورفیوس با قرائت ناستیک آمده است.
البته شخصیت مورفیوس نیز قابل بررسی است. در تمام فیلم، مورفیوس تأکید دارد که نئو برگزیده است و حتی زمانی که خود نئو در شک به سر میبرد، مورفیوس به وی باور دارد. مورفیوس به نوعی مرشد نئو است. او علاوه بر آزاد کردن نئو، ماتریکس را به وی شناسانده و در طول مسیر با مشاورههای به موقعش، نئو را راهنمایی میکند.
اگر نگاه عمیقی به تعالیم آخرالزمانی مسیحی-یهودی بکنیم، در این آیین ها دو منجی وجود دارد. شخصیتی که پادشاه و حاکم خواهد شد و حامی وی که به نوعی یک راهب و روحانی اهل موعظه است. [11]
رابطۀ مورفیوس و نئو نیز شبیه به این عقیدۀ دوگانگی منجی است. از طرفی مورفیوس به نئو مشاوره میدهد و در زایان، مردم را هماهنگ میکند و از طرفی، نئو قدرتهای خارقالعاده دارد و مردم برای حاجت گرفتن به وی مراجعه میکنند. حتی بعضی راهبهای بودایی نیز به نئو مراجعه کرده و به دنبال راهنمایی گرفتن از منجی هستند.
در ماتریکس، بودیسم نقش پررنگی دارد. از بچۀ بودایی که به نئو درس عرفان میدهد. جملۀ معروفی که به نئو میگوید: برای خم کردن قاشق، باید بدانی که قاشق نیست! تا لباسهای بودایی اهالی زایان و چهرههای شرقی ایشان. خود نئو نیز با تمسک به هنرهای رزمی شرقی میتواند به مصاف با ماتریکس برود.
دقت شود که نئو در تلاش اول، نمیتواند از ساختمان پرش خوبی داشته باشد و در تلاش دوم، موفق میشود. یعنی نئو هم ناقص بوده و از ابتدا کامل نیست.
در کنار این نکات، عدهای باور دارند که مسیحیت ناستیک پیوند وثیقی با بودیسم دارد و حتی برخی حکم بر یکی بودن این دو آیین عرفانی دارند.
این مسأله در شخصیت نئو نیز مؤثر است. وی پس از شش بار زندگی و مرگ در ماتریکسهای گذشته، هفتمین زندگیاش را تجربه میکند. راما، هفتمین آواتار یا تناسخ از ویشنو است که هندوها به آن توجۀ ویژۀ دارند.[12]
این چرخۀ رنج و زاده شدن دوباره، اشارۀ واضحی به سمسارای بودیستی دارد. در پایان فیلم نیز نئو به سمت ماشین اصلی رفته و با کنار زدن موانع، با ماشین اصلی ارتباط گرفته و در پایان در آن موجود حل میشود.
به هر حال نئو منجی بشریت در شرایط آخرالزمانی ماتریکس است. اما کدام بشریت؟
صهیون و مردم برگزیده
در ماتریکس، تنها مأمنی که برای محافظت از انسان ها باقی مانده، شهر زایان است که گاهی به آن معبد نیز میگویند. زایان همان صهیون یا کوه معروفی است که صهیونیستهای مسیحی و یهودی به دنبال احداث معبد سلیمان روی این کوه هستند.
کوه صهیون یا زایان، در آخرالزمان مسیحی و یهودی، محوریت دارد و جنگ آخرالزمانی در آنجا اتفاق میافتد. البته تپۀ صهیون گاهی به معنای اورشلیم نیز استفاده میشود.[13]
در ماتریکس، زایان شهر آخرالزمانی مردم آزاد است که در بین ماشینها و انسانهای در خواب غفلت، تنها پناهگاه انسانهاست! زایان به وسیلۀ شورایی دوازده نفره اداره میشود که میتواند اشارهای بر دوازده سبط بنیاسرائیل داشته باشد.
محوریت این شهر بیانگر صهیونیستی بودن فیلم است. اساسا کلمۀ Zionist نیز به افرادی به جز نئو، مورفیوس و دوستانشان اشاره دارد. نئو و همکارانش انسانهای داخل ماتریکس را به راحتی به قتل میرسانند تا زایان را حفظ کنند. البته در فیلم چون آخرین پناهگاه بشریت، صهیون است، طبیعتا مخاطب نیز در این کشتار، قهرمانان فیلم را همراهی میکند.
در پایان قسمت سوم نیز نئو به ماشین اصلی رسیده و در نمایی خاص، نور ماشین با نور نئو یکی میشود. یعنی نئو در نور ماشین غرق میشود.
نگاه فیلم به ماشینها جالب است. نئو وقتی چشم ظاهرش را از دست میدهد، با چشم باطن حقایق را دیده و میتواند ماشینها را آن طور که هست ببیند. در این جهان سیاه و تاریک، باطن ماشینها نورانی و طلایی رنگ است. برخلاف ظاهرشان که چنگی به دل نمیزند. البته رویکرد فیلم به ماشینها کاملا منفی است.
ولی اسمگذاری فیلم قابل توجه است. اسم کارگزار و رئیس شورای زایان، هامان است و سفینۀ نئو، بخت النصر نام دارد. یعنی فیلم به یهودیت به عنوان دین پایبند نیست؛ بلکه با رویکردی ضد خدا، به دنبال به انجام رساندن تعالیم صهیونیستهای شیطانگرا و اومانیست است.
این ضدخدا بودن، در مراسم رقص شهر صهیون کاملا هویداست. جدای از شهوانی بودن این مراسم، شاهد اعمال شنیعی همچون همجنسبازی در شهر صهیون هستیم. لازم به ذکر است که همجنسبازی در نگاه فقهی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان عملی غیرشرعی بوده و ممنوع است. اما در این فیلم، چون نگاه فیلمساز کاملا غیردینی و ضد خداست، همجنسبازی هم در سرزمین مقدس و پساآخرالزمانی صهیون، مطلوب خواهد بود.
ماشینها، اوراکل و تقدیر نهایی
در فیلم، بارها تکرار میشود که ماشینها مخالف مردمان آزاد بوده و همیشه موجودیت شهر صهیون را به خطر میاندازند.
در پایان قسمت سوم نیز حملههای گستردهای از ماشینها بر شهر زایان شده که تا مرز نابودی شهر نیز پیش میرود. اما نئو با معاملۀ با ماشینها که خالق ماتریکس هستند، قول میدهد که ایجنت اسمیت را بکشد و در مقابل با ماشینها صلح کند. قبلا گفتیم که ایجنت اسمیت نماد شیطان و فرشتۀ سقوط کردۀ حسود است. در واقع خالق ماتریکس برای نابودی اسمیت، به انسانی نیاز دارد. در پایان نیز علیرغم شکست خوردن نئو از اسمیت، با دخالت ماشین اسمیت نابود شده و نئو نیز با ماشین اتحاد پیدا میکند و در او حل میشود. این رسیدن به نیروانا و رهایی از چرخۀ رنج سمسارا است که در بودیسم مطرح بوده و در ماتریکس به وضوح نشان داده میشود.
اما نباید از نقش اوراکل غافل شد. اوراکلها حاملان پیامهای غیبی یا پیشگویی در اسطورههای یونان باستان بودند. برای ارتباط با این موجودات، روشهای مختلفی وجود داشت. اما یک روش خوابیدن در یک مکان مقدس و دیدن اوراکل در خواب بود.[14]
در فیلم نیز نئو برای ارتباط با اوراکل مجبور است وارد خواب ماتریکس شده و پیامهای غیبی را از وی دریافت کند. اوراکل به دست سِراف محافظت میشود. سراف، فرشتگان محافظ عرش الهی در یهودیت و عالیرتبهترین فرشتگان در مسیحیت هستند.[15]
نکتۀ جالب توجه این است که اوراکل و آرشیتکت، هیچ کدام سخنانشان مطلق نیست. در سکانس ملاقات نئو با آرشیتکت، وی به نئو میگوید که دو راه دارد، یا زایان به کلی نابود میشود یا ماشینها به شرط اینکه ماتریکس از نو راهاندازی شده و جهانی جدید با ۲۳ نفر خلق شود، صلح خواهند کرد. نئو هیچکدام را نپذیرفته و به دنبال رهایی از این چرخۀ رنج میرود. یعنی آرشیتکت، خدا نیست؛ بلکه بیشتر شبیه به همان یالدابائوث ناستیکهاست. قدرت اصلی به دست ماشینها بوده و خالق واقعی، آن ماشین آخر قسمت سوم است که قدرت و علم مطلق به ماتریکس دارد و نئو نیز در او حل شده و به اتحاد میرسد.
در واقع دشمن اصلی انسانها، همان خدای خالق ماتریکس است که قدرت مطلق دارد و ماشینها تحت فرمانش هستند. حتی این خدا مخالف زایان بوده و به دنبال نابودی این سرزمین است.
این نگاه خشونتآمیز به خداوند علاوه بر ریشههایی که در کتاب مقدس تحریف شده دارد[16] و نگاه ضد خدای کارگردان را نیز نشان میدهد.
در تمام فیلم، مخاطب حامی انسانها و دشمن خالق ماتریکس و جهان مادی است. در پایان نیز با اکراه و اجبار، نئو با ماشین متحد میشود؛ چون چارهای ندارد و برای حفظ زایان باید با ماشین صلح کند.
همچنین در ماتریکس، علیرغم عرفانی بودن فیلم، خبری از ابدیت نیست. در نگاه عرفانی، انسان تا ابد هست و مرگ، صرفا پلی برای انتقال به جهان دیگر است. اما در ماتریکس، مرگ به معنای نابودی است. هر چند بین جهان ماتریکس و خارج از آن، جهانی حائل شبیه به برزخ(Limbo) وجود دارد؛ اما وراء جهان خارج از ماتریکس، چیزی نیست و مرگ به مثابه نابودی خواهد بود و لذا فضای فیلم به نوعی مادهگرا و ماتریالیست است.
جمعبندی نقد فیلم ماتریکس
نئو به عنوان منجی مسیحی، به دنبال رسیدن به ناسیس یا آگاهی و رهایی از ماتریکس است. وی سعی میکند زایان و مردمش را نجات داده و جلوی حملۀ ماشین ها را بگیرد اما در پایان، با ماشین(دشمن اصلی بشریت) یکی میشود.
این نگاه منفی به خداوند و غیب در رنگپردازی و نور هم واضح است. جهان فراماتریکس بیروح، بیجان، بیرنگ و مرده اما داخل ماتریکس جذاب و پر رنگ و لعاب است. یعنی گرایش مخاطب همانطور که گفته شد، بیشتر بر ابقاء در ماتریکس خواهد بود تا رسیدن به آزادی!
سه قسمت اول ماتریکس توانست با بهرهگیری از عرفان مسیحیت ناستیک و بودیسم، جهانی سیاه را بسازد که برخلاف نگاه صحیح، خدایی مستبد و ضدانسان وجود دارد که به دنبال نابودی انسانهاست و البته این ارادۀ انسانی است که در پایان حتی بر خدا نیز پیروز خواهد شد.
البته جای خلقت را برنامهنویسی و جای خالق را ماشینهای برنامهنویس گرفته است.
ماتریکس عرفان را هم اومانیستی کرده و نه تنها باعث حرکت ما به کشف عوالم جدید و بهرهگیری از لذتهای ماورایی خواهد شد، بلکه با ترسیم جهانی سیاه و پر از رنج، حتی در وراء ماتریکس، مبلغ نوعی پوچگرایی و ضدیت با معناست.
نگاهی به قسمت چهارم ماتریکس: رستاخیزهای ماتریکس
در پایان قسمت سوم، شاهد برپایی ماتریکس جدیدی هستیم که همه در خوشی، زندگی جدیدی را شروع میکنند. صلح بین ماشینها و زایان شکل گرفته و جنگ به پایان میرسد. نئو نیز نابود شده و در نور ماشین حل میشود.
اما خواهران واچوفسکی تصمیم گرفتند قسمتی جدید بسازند که ادامۀ سه قسمت قبلی است. نام این بخش، «ماتریکس: رستاخیزها» است.
این قسمت بر خلاف سه قسمت قبلی، بسیار ضعیف است و در گیشه نیز حدود سی میلیون دلار کمتر از بودجۀ فیلم فروخت.[17]
نمرۀ بینندگان فیلم در سایت آیامدیبی، ۵.۷ از 10 است که به معنای فاجعه بودن این قسمت از ماتریکس است. نگارنده نیز با اینکه بیش از ده بار قسمت های قبلی ماتریکس را دیده بود، فقط از باب انجام وظیفه توانست دیدن قسمت چهارم را تحمل کند!
فیلمی به شدت ضعیف، شعاری، بدون فیلمنامهای منسجم، با بازیهای ضعیف به خصوص کیانو ریوز که بین جان ویک و نئو گیر کرده بود. صحنههای اضافی متعدد و داستان بیمعنایی داشت.
تقریبا یک ساعت ابتدای فیلم که رجوع به سه قسمت قبل است. ادامۀ فیلم نیز هیچ توجیهی برای مخاطب ارائه نمیکند که چرا باید قسمت چهارم این فیلم ساخته شود. ترینیتی در قسمت سوم کشته شد و نئو هم به ماشین رسید؛ اما در قسمت چهارم شاهد زنده بودن ترینیتی و زندگی نئو در ماتریکس به عنوان یک بازیساز هستیم!
شوخیهای نچسب، فیلم را تبدیل به شوی تلویزیونی کرده است که نه مخاطب را سرگرم میکند، نه هنری دارد و نه پیامی به مخاطب منتقل میکند.
تنها نکتۀ قابل ذکر از فیلم این است که در این قسمت، ترینیتی قدرتهای نئو را گرفته و هر دو میتوانند با هم پرواز کنند! شاید این مسأله ناشی از تغییر جنسیت واچوفسکیها دارد که دوست داشتند در زمان مونث بودنشان، یک منجی مونث هم داشته باشند که متاسفانه آخرالزمانی ساخته نمیشود که منجی داشته باشد.
شعارهایی هم دربارۀ کنترل ماشین بر انسان یا انسان بر ماشین مطرح میشود که ربطی به این قسمت ندارد. در قسمتهای قبلی دیدیم که کاملا انسانها تحت تسلط ماشینها بودند و رابطۀ انسان و ماشین، شبیه به رابطۀ مخلوق و خالق بود. لذا طرح این بحث در قسمت چهارم، بیمورد است.
اساسا ماتریکس ۴ یک فیلم نیست و نکاتی که در بخش های قبلی بیان شد، برای فهم این قسمت کافی است.
داستان ماتریکس در پایان قسمت سوم تمام شد و قسمت چهارم را میتوان یک شوی فکاهی با حضور بازیگران ماتریکس و ژانگولرهای رزمیکار دانست.
هر چند شاید پیام قهرمانی زن در پایان این فیلم اشاره به فمینیسم جادوگرانۀ فرقهها داشته باشد؛ اما چون فیلم بسیار ضعیف است، قضاوت علمی درستی نمیتوان داشت.
نتیجهگیری نقد فیلم ماتریکس
سهگانۀ ماتریکس توانست در قالبی سرگرم کننده، حرفهای عمیقی را بزند و جهان جدیدی را خلق کند. هر چند پیام فیلم پوچگرا و ضد خالق است و منجی نیز به دنبال حفظ قوم و قبیلۀ خودش بوده و از انسانهای در خواب ماتریکس، دم نمیزند.
ترکیب بودیسم و مسیحیت ناستیک با نگاه اومانیستی فیلمساز که در فضای صهیونیستی فیلم نضج پیدا میکند، اثر هنری بدیعی را به ارمغان آورده است که پیامهای مخربی دارد. بشر امروز نیازمند هدف است و این نگاه پوچگرا، بشر بیخدا را از خودنابودی، نجات نخواهد داد.
بایستی در هنر افقی روشن را ترسیم کرد که در دنیا مصداق آن ظهور منجی و در آخرت، بهرهمندی از نعمتهای خداوند مهربانتر از مادر خواهد بود./201/
پینوشتها:
[1] . https://catholicleader.com.au/culture/the-matrix-revolutions-final-matrix-rich-in-biblical-symbols_47121/
[2] . https://www.britannica.com/topic/Persephone-Greek-goddess
[3] . https://www.britannica.com/topic/Merovingian-dynasty
[4] . Flannery-Dailey, Frances and Wagner, Rachel L. (2001) “Wake up! Gnosticism and Buddhism in The
Matrix,” Journal of Religion & Film: Vol. 5: Iss. 2, Article 4. PP 6-11
[5] . Ibid
[6] . Ibid
[7] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Yaldabaoth
[8] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Anderson_(surname)
[9] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/Son_of_man
[10] . https://www.merriam-webster.com/dictionary/neo-
[11] . شواهد متعدد آقای جیمز تابوز را در باب دوگانه بودن منجی و اثبات نظریۀ فوق در کتاب The Jesus Dynasty ببینید. برای خلاصۀ مطالب به سایت ایشان رجوع فرمایید:
One or Two Messiahs?–What Christians and Jews Have Overlooked
[12] . https://www.britannica.com/topic/Ramayana-Indian-epic
[13] . https://www.britannica.com/place/Zion-hill-Jerusalem
[14] . https://www.britannica.com/topic/oracle-religion
[15] . https://www.britannica.com/topic/seraph
[16] . خشونتها و نسلکشیهای بنیاسرائیل به دستور خدای قومی ایشان زیاد است. مثلا در تثنیه باب۲۰ فقرات ۱۶ تا ۱۸ صراحتا امر به نابودی هر جنبندهای میکند. تفصیل در:
The Bible and violence
[17] . https://en.m.wikipedia.org/wiki/The_Matrix_Resurrections
نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس نقد فیلم ماتریکس
بیشتر بخوانید:
دیدگاهتان را بنویسید