موسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج نژاد

جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • نقد موسیقی
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره 0 تا 100 پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • دربارۀ استاد فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • تماس با ما
ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)

عضویت

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)
سایت استاد فرج نژاد
شروع کنید
0
آخرین اطلاعیه ها
لطفا برای نمایش اطلاعیه ها وارد شوید
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • نقد موسیقی
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره 0 تا 100 پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • دربارۀ استاد فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • تماس با ما
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • نقد موسیقی
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره 0 تا 100 پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • دربارۀ استاد فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • تماس با ما
شروع کنید

وبلاگ

موسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج نژاد > مطالب سایت > سرویس‌های سایت > اقتصاد و دشمن‌شناسی > نقد انیمیشن عوارض جانبی شایع (Common Side Effects-2025)

نقد انیمیشن عوارض جانبی شایع (Common Side Effects-2025)

1404-02-15
اقتصاد و دشمن‌شناسی، دسته‌بندی ساختاری، سینما و تلویزیون غرب، مطالب سایت، یادداشت
نقد انیمیشن عوارض جانبی شایع

نقد انیمیشن عوارض جانبی شایع | مقدمه

کیست که نخواهد بداند زندگی بدون مرگ چگونه است؟ این فانتزیِ به ظاهر جذاب، موضوع سریال جدید شبکهٔ adult swim با نام عوارض جانبی شایع است.

اگر فکر می‌کنید شبکهٔ adult swim در سال جدید برای خلق یک شاهکار تمام عیار آستین بالا زده است، سخت در اشتباهید! این شبکه که ساخت آثار مشهور و بلندپروازانه‌ای هم‌چون ریک و مورتی را در کارنامهٔ خود دارد،‌ این بار به سراغ یک موضوع به ظاهر ساده ولی بحث برانگیز رفته است: یک قارچ، اما از جنس ملکوت.

سریال عوارض جانبی شایع داستان ساده‌ای دارد. فردی به نام مارشال کوثو قارچی را کشف کرده است که درمان تمام امراض و دردهای بشر است و دولت‌ها و شرکت‌های دارویی و پزشکی در مقابل تلاش می‌کنند تا جلوی این کشف بزرگ را بگیرند. تمام داستان در همین یک جمله خلاصه می‌شود. به‌لحاظ شخصیت‌پردازی ما دربارۀ مارشال چیز زیادی نمی‌دانیم. یک نابغه‌، قارچ‌شناس، فعال محیط زیست، هیپی، پیامبر یا ساقی مواد مخدر؟ تنها می‌دانیم که او اصرار دارد با تمام دنیا بر سر عادی‌سازی مصرف این قارچ ملکوتی که فرشته‌ٔ آبی نام دارد بجنگد.

ارتباطات شخصیت‌ها در سریال عوارض جنبی شایع با یکدیگر وارد سطوح عمیق نمی‌شود. سازندگان سریال خبر ساخت فصل دوم این سریال را تایید کرده‌اند. با این وصف، سخت نیست حدس زدن میزان اقبالی را که عوارض جانبی شایع تجربه کرده است.

هر کسی احتمالاً یا قبلاً تصور کرده است یا علاقمند است بداند دنیایی که در آن هر بیماری و دردی را می‌توان با یک دارو درمان کرد به چه شکل خواهد بود و اگر روزی چنین دارویی کشف شود آیا مردم عادی اجازۀ استفاده از آن را خواهند داشت یا خیر؟

این فانتزی پیوندی جدی با مسألهٔ مرگ و ترسیم جهانی فانتزی بدون مرگ دارد. عوارض جانبی شایع قدرت کشش و تأثیرگذاری خود را از این ایدهٔ خیال‌بافانهٔ جذاب می‌گیرد. می‌خواهد به بهانهٔ اینکه قرار است رؤیای زندگی بدون مرگ برای انسان‌ها را به تصویر بکشد مخاطبان را یک یا چند فصل به دنبال خود بکشاند و ایده‌های خاص خود را در ذهن ایشان پیاده کند. علی‌رغم اینکه این انیمیشن تظاهر می‌کند دغدغه‌ای انسانی و طبیعت‌دوستانه دارد، اما در عمل با ایده‌هایی شرورانه و شیطنت‌آمیز مواجه می‌شویم که با کمال زیرکی و دقت عادی‌سازی شده‌اند. عادی‌سازی ایده‌های شرارت‌آمیز در پوشش اخلاق‌گرایی و طبیعت‌دوستی قدرت تأثیرگذاری عوارض جانبی شایع را شدیداً افزایش داده است.

ادعای نوشتۀ پیش رو این است که عوارض جانبی شایع به‌خلاف ظاهر موجهی که دارد، اثری ضداخلاق، ضدالهیات و ضدروابط انسانی است. در این نوشته تلاش می‌شود ایده‌های ضدانسانی سریال به‌طور کلی در ابعاد اجتماعی و الهیاتی مورد بررسی قرار گیرند.

اندر احوالات نشئگی! انیمیشن چگونه مصرف مواد مخدر را ترویج می‌کند؟ | نقد انیمیشن عوارض جانبی شایع

انتخاب یک قارچ به‌عنوان سوژهٔ ساخت سریال نمی‌تواند ناشی از تصادف یا نوعی بارش ذهنی باشد. این یک انتخاب کاملاً آگاهانه است. شبکهٔ adult swim تاکنون بارها در فرم و محتوای آثار خود به قارچ‌ها ارجاع داده است. این موضوع در همان قسمت نخست ریک و مورتی هم قابل مشاهده است. اما این توجه ویژه به قارچ‌ها چه معنای خاصی دارد؟
برای درک معنای این ارجاع بد نیست تکه‌های پازل را کنار یک‌دیگر بگذاریم. انیمیشن داده‌های بسیار زیادی برای تکمیل این پازل در اختیار ما می‌گذارد. در وهلهٔ نخست با قارچی روبه‌رو هستیم که به گواه هیلدی(استاد مارشال) در افسانه‌ها و اساطیر به آن اشاره شده است.

قارچ مورد نظر توسط دولت‌ها چیزی غیرقانونی شناخته می‌شود. در وهلهٔ بعد می‌دانیم که خوردن این قارچ اثری توهم‌زا دارد که در آن گویی فرد با مرگ و تولد دوبارهٔ خود مواجه می‌شود. سپس گفته می‌شود که این قارچ مرهمی است برای رنج‌ها و دردهای بشر.

نهایتاً به ما گفته می‌شود که این قارچ فرشتهٔ آبی نام داشته و ماده‌ای مقدس است. نکته اینجاست که می‌توان گفت تقریباً تمامی این ویژگی‌ها میان قارچ ملکوتی انیمیشن با قارچ‌های مخدری که تحت عنوان قارچ جادویی شناخته می‌شوند مشترک است. از قارچ‌های به اصطلاح جادویی در اسطوره‌ها یاد شده است و همچنین در غالب کشورهای دنیا خرید و فروش و مصرفشان جرم تلقی می‌شود.

این قارچ‌ها به علت داشتن ماده‌ موثره‌ای به نام سیلوسایبین دارای اثرات موقتی هذیان و توهم بوده و برای لحظاتی این حس را به فرد منتقل می‌کنند که مشکلات و رنج‌های او معنایی ندارد. این بی‌تفاوتی نسبت به رنج درواقع به جای آن‌که مشکل را حل کرده باشد ناشی از تأثیر مادۀ موثرۀ این قارچ‌ها در مغز ما است. ارجاعات سریال به قارچ‌های سیلوسایبین واضح است و حتی در تیتراژ ابتدایی آن در تصاویر قارچ‌هایی که پشت هم عوض می‌شوند، برخی از قارچ‌های ساکدلیک نمایش داده می‌شود. همچنین در قسمت دوم و هنگامی که فرانسیس درحال تحقیق راجع به مارشال و قارچ هاست، مستقیماً از آن‌ها اسم آورده می‌شود.

بدون تردید حجم قرینه‌ها و شباهت‌ها طوری چیده شده است که هرکس چیزی از قارچ‌های سیلوسایبین بداند، آن را خودآگاه یا ناخودآگاه جایگزین قارچ آبی ملکوتی می‌کند. درواقع هر صفتی که در سریال به قارچ آبی ملکوتی نسبت داده می‌شود و هر نوع توصیفی که از آن ارائه می‌شود گویی که هم‌زمان برای قارچ‌های سیلوسایبین بیان می‌شود. ذهن این جایگذاری را به سادگی انجام می‌دهد. علی‌الخصوص این‌که به‌نظر می‌رسد تجربهٔ به‌اصطلاح معنوی حاصل از خوردن قارچ آبی ملکوتی به‌لحاظ بصری بسیار شبیه به تجربهٔ مصرف قارچ سیلوسایبین طراحی شده و هربار که باز شدن پرتال در سریال نمایش داده می‌شود یک تجربهٔ روان‌گردان بصری است که به‌تصویر کشیده می‌شود.

آن‌چه در این میان اهمیت اساسی دارد تمایز ذاتی میان رویا و واقعیت است. یکی از ویژگی‌های برخی مجانین این است که مرز میان رؤیا و واقعیت را از دست داده‌اند. بگذارید که خیال همه را راحت کنیم! با خوردن یک قارچ و هر چیز دیگری مشکلات ما ناگهان از بین نخواهند رفت. بنابراین اگر کسی گمان کند مشکلاتش ممکن است با استفاده از یک ماده بیرونی ناگهان از بین روند، اولین گام وارد شدن در ساحت توهم را از پیش طی کرده است. اگر کسی فضای فانتزی سریال را حتی اندکی دارای واقعیت لحاظ کند، ممکن است دچار چالش‌هایی شود که بازگشت از مسیر آن‌ها بی‌اندازه دشوار خواهد بود.

می‌توان در اینجا با صراحت تمام گفت که سریال با والانمایی تجربهٔ خوردن قارچ ملکوتی مخاطبان خود را به مصرف قارچ‌ جادویی(مجیک ماشروم) سوق می‌دهد. ممکن است در اینجا عده‌ای فریاد اعتراض سر برآورده و بگویند که این یک اعتراض نابه‌جا به سریال است. درواقع ادعای چنین نقدی این خواهد بود که ما در اینجا با قرائن و شواهد ظاهریِ ناکافی از طریق قارچ‌های جادویی(سیلوسایبین) دست به محکوم کردن قارچ‌های آبی ملکوتی می‌زنیم.

حقیقت این است که اگر جنبه‌های بصری و حس و حال حاکم بر تجربهٔ قارچ ملکوتی متناسب با تجربهٔ مصرف‌کنندگان قارچ سیلوسایبین طراحی نشده بود شاید این نقد نیز جهت درست خود را پیدا نمی‌کرد. اما وقتی که خود سازندگان سریال اصرار بر این دارند که میان این دو قرینه‌سازی کرده و از این طریق مصرف آن‌ را رخدادی جادویی و الهی نشان دهند، نقد محتوایی اثر ضرورتی حیاتی پیدا می‌کند.

در یک کلام می‌توان گفت که سریال با ایده‌آل‌نمایی تجربهٔ استفاده از قارچ آبی ملکوتی مصرف قارچ مشابه خارجی‌ آن را تبلیغ می‌کند. ترویج استفاده از روان‌گردان‌ها واقعهٔ جدیدی نیست که به تازگی سر از تخم هالیوود بیرون آورده باشد و بنابراین نباید گمان کنیم این اتفاق با شدت و حدتش در سریال عوارض یک شبه رخ داده است. مدت‌ها است که تجارب روان‌گردان در فیلم‌ها و سریال‌های متعددی با درون‌مایه‌ای مثبت به نمایش در می‌آيند. این اتفاق آن‌قدر تکرار شده است که می‌توان گفت مصرف روان‌گردان در هنر جدید در حال عادی‌سازی‌است. نمونه‌های بسیاری از این ایده را می‌توان در سریال‌هایی همچون ریک و مورتی، مخالفان خورشیدی، آینه سیاه و بریکینگ بد مشاهده کرد.

معادل سینمایی این موارد توسط کارگردانانی همچون گاسپار نوئه فرانسوی در آثاری نظیر Enter the Void به نمایش درآمده‌اند. جای تعجب است که توصیه به استفاده یا عدم استفاده از یک ماده خاص که باید توسط جامعهٔ آکادمیک پزشکان و محققان متخصص صورت گیرد، پیش از انجام تحقیقات کافی در تریبون آثار به اصطلاح هنری جدید منتشر می‌شوند. فارغ از این مسأله که آیا دخالت دولت‌ها پشت این ترویج افراطی و هماهنگ هست یا خیر، از هنرمندان در مقام آینهٔ جامعه این انتظار می‌رود که به جای پرت و پلاهای فرمایشی قدرت‌های بزرگ و کوچک، به اصل صداقت در هنر پایبند باشند. نباید گمان شود که هنر در نهاد خود نسبت به فرهنگ بی‌موضع است.

آنچه امروزه به آن هنر گفته می‌شود در یونان باستان معادل موسیکه بوده است که موسیقی امروز برگرفته از همین کلمه است. موسیکه به طور کلی به امور مربوط به فرهنگ تلقی می‌شد. بنابراین هنرمند که در مقام گزارشگر فرهنگ به آن خدمت می‌رساند نباید به انگلی اجتماعی که برای جامعهٔ خود آسیب‌رسان است تبدیل شود. در مواجههٔ با آثاری همچون انیمیشن عوارض جانبی شایع، ظاهرا چاره‌ای جز آن نداریم که با ماریو بارگاس یوسا هم‌راه شویم که در یادداشت‌هایی درباره مرگ فرهنگ می‌گفت از فرهنگ چیزی نمانده است جز آنچه بفروشد یا بخنداند.

از چالهٔ واقعیت به چاه خیال | شرح جنبشی اجتماعی

منزه باد جهان! منزه باد روح! منزه باد پوست! منزه باد دماغ! منزه باد زبان و دست! همه چیز منزه باد! همه کس منزه باد! همه جا منزه باد! هر بشری فرشته‌ایست! ولگرد به اندازه سرافیم مقدس است! مجنون همان‌قدر منزه باد که روح من منزه است! ماشین تایپ منزه باد شعر منزه باد صدا منزه باد شنونده منزه باد اکستاسی منزه باد!

نزدیک به هفتاد سال از زمان ظهور ادبیات نسل بیت و سروده شدن شعر زوزه به عنوان مانیفست این گروه می‌گذرد. از آثار مشهور این گروه می‌توان به نهار لخت از ویلیام باروز و در راهِ جک کروواک اشاره کرد که البته به زبان فارسی ترجمه شده‌اند. این گروه آمریکایی توانستند با توجه به جو خاص آن زمان بخش قابل توجهی از نسل جوان را شیفتۀ خود کنند.

درک مفاهیم این ادبیات چندان دشوار نیست. ترویج مصرف افراطی انواع مخدر و روابط جنسی بی‌چارچوب و بدون تعهد و به‌طور کلی دم غنیمت‌شماری افراطی در سرتاسر آثار این ادبیات موج می‌زند. در خوانش این آثار اصولاً منطق فاقد هرگونه جایگاه است. هر اتفاقی در این ادبیات ممکن است. خط داستانی خاصی وجود ندارد و قرار نیست نتیجه‌گیری مشخصی در کار باشد. زندگی را همین خوشی‌های لحظه‌ایِ استعمال مواد پر کرده است.

اوج‌گیری این ادبیات همراه بود با گسترش فزایندهٔ جنبش هیپی‌ها که آن هم در آمریکا شکل گرفته بود. هیپی‌ها به پذیرش مسئولیت اجتماعی و کار و دولت اعتقادی نداشتند و تلاش می‌کردند تا از طریق کناره‌گیری و نافرمانی‌های مدنی‌ هم‌چون پرهیز از شرکت در جنگ ویتنام، راه خود را از دولت و نظام سرمایه‌داری جدید جدا کنند. یکی از تبعات این مدل خاص زندگی پناه بردن به روان‌گردان‌ها و مواد مخدری بود که همچون آجیل و شیرینی با نازل‌ترین قیمت در میان هیپی‌ها دست به دست می‌شد. ماری‌جوآنا، ال‌اس‌دی، مجیک ماشروم، مسکالین، اکستاسی و… از مخدرهای محبوب این زمان بودند.

اگر کسی بخواهد کاراکتر یک هیپی را طراحی کند بدون شک این طراحی قرابت بسیار زیادی با تصویر مارشال کوثو پیدا می‌کند. کلاهی بر سر، پیراهنی آستین کوتاه با دکمه‌های باز به همراه ریش و موهای نسبتا بلند. لازم به ذکر است که مارشال کوثو در همان صحنۀ ابتدایی در گلدان گیاه آیاهواسکا را در دست دارد که آن هم یکی از گیاهان با خاصیت روانگردان است که در مناطق استوایی غالبا از طریق شمن‌ها استفاده می‌شده است و در حال حاضر هم در خارج از کشور استفاده می‌شود.

جنبش هیپی‌ها که البته در سرآغاز خود جنبشی از سر صلح‌طلبی و اعتراض به سیاست‌های استعمارگرانهٔ ایالات متحده بود، پس از کوتاه مدتی در انبوه الکل و فرار از مسئولیت غرق شد. تیموتی لری(روانشناسی با مدرک دکترا از دانشگاه برکلی) یکی از بزرگترین شخصیت‌های این جنبش به شمار می‌رفت که مریدانش به او لقب عجیب مسیح ال‌اس‌دی داده بودند.

لری از مخالفان سرسخت روانپزشکی و یکی از مدافعان افراطی قانونی شدن مصرف ال‌اس‌دی بود. در واقع یکی از نقاط مناقشه این بود که شرکت‌های دارویی با همکاری جامعهٔ روانپزشکی تلاش کردند تا با برچسب زدن به مردم عادی آن‌ها را تبدیل به مصرف‌کنندگان هر روزهٔ داروهای روانپزشکی کنند. این انگاره‌ای است که به شکلی واضح توسط سریال «عوارض جانبی شایع» موضوع نمایش قرار گرفته و سرسختانه نقد می‌شود.

می‌توان گفت رُبات‌سازی و کنترل انسان‌ها هماّن ایدهٔ ترسناکی بود که بذر وحشت را در دل دشمنان روانپزشکی کاشت. این ترس البته چندان هم ترس بی‌جایی نبود. همانطور که کوپانو در قسمت هفتم سریال عوارض اشاره می‌کند در واقع بسیاری از داروهایی که توسط نظام روانپزشکی برای بیماران تجویز می‌شود ترکیب خاصی از همان مواد مخدر است.

این در حقیقت به این معنا توسط سازندگان تفسیر می‌شود که مافیای دارو در واقع همان مافیای مواد مخدری است که نمی‌خواهد بازار خود را با کسی تقسیم کند. این باور البته علی‌رغم این‌که باور دقیقی نیست اما از واقعیت هم چندان بی‌بهره نیست.

آمارهای امروز نشان می‌دهد که میان افزایش تولید داروی ریتالین توسط شرکت های دارویی و تجویز آن توسط جامعهٔ روانپزشکی ارتباطی مستقیم وجود دارد. با افزایش تولید شرکت‌های دارویی ناگهان شمار بیماران اختلال نقص توجه و بیش فعالی که سوژهٔ اصلی داروی ریتالین به‌شمار می‌روند افزایش پیدا کرد.(Hinshaw, S. P. & Scheffler, R. M., 2014, The ADHD Explosion, Oxford University Press)

این هرچند که بیان‌گر وجه درست اعتراضات به ساختار روانپزشکی جدید است، اما استفادهٔ سر خود از مواد مخدر را توجیه نمی‌کند. حتی این گزاره که مافیای دارو و پزشکی همان مافیای مواد مخدرِ محترمانه است نیز تنها توجیهی است برای یک توهم توطئه. موجه نیست میان استفاده از یک ماده مخدر و ماده‌ای که توسط فرآیندهای پیچیدهٔ آزمایشگاهی تأثیرات کنترل‌شده‌ای دارد هیچ تمایزی قائل نشویم. با این وصف می‌توان گفت جنبش هیپی‌ها هرچند که در ظاهر مانیفستی انسان‌دوستانه دارد، اما در عمل از حدود معقول فعالیت خارج شده و به انحرافات بسیار جدی و زیان‌باری کشیده می‌شود.

البته لازم به ذکر است پزشکان و محققان همچنان در حال تحقیق و پژوهش روی تأثیرات قارچ‌های سایکدلیک هستند و حتی برخی از روانپزشکان که متخصص در این امر هستند آن را برای بیماران خود در دوز‌های مشهور به میکرودوز تجویز می‌کنند اما این سریال به دنبال‌ ترویج و تبلیغ بی‌رویه و بدون کارشناسی این ماده است. به بیان دیگر لازم است بگوییم برخی از مواد مخدر حتی متافتامین در دوزهای خاص دارو محسوب می‌شوند و در خارج از کشور شکل‌هایی دارویی نیز برای آن وجود دارد اما مصرف بی‌رویه با دوزهای بالا باعث می‌شود عوارض بسیاری را متوجه مصرف‌کنندۀ خود بکند.

بساط معنویت در زمانهٔ پست مدرن؟

شاید برای شما هم این سؤال پیش آمده باشد که چرا از قرن بیستم به بعد معنویت‌ها و عرفان‌های نوظهور شیوعی جهانی پیدا کرده‌اند. چه خاصیتی در این دوره از زندگی ما وجود دارد که موجب شده است این عرفان‌های جدید و دروغین چنین بازار داغی پیدا کنند؟ از آن‌جایی که انیمیشن عوارض جانبی شایع خود به این فضای معنویت غیردینی دامن می‌زند، درک زمینه‌های معنویت غیردینی در زمانهٔ خاص ما می‌تواند برای فهم عمیق‌تر اثر راه‌گشا باشد.

اگر قبول کنیم که امروز در دوران پست‌مدرن زندگی می‌کنیم، برای فهم دوران خود باید ابتدا مدرنیته و آرمان‌هایش را درک کنیم. منظور از پست مدرن در اینجا این نیست که دوران مدرن تمام شده و دوران پست مدرن سر رسیده است، بلکه دوران پست‌مدرن دقیقا وضعیتی مدرن است که در آن مدرنیته با چالش‌ها و شکست‌هایش روبه‌رو شده است. به عبارت دیگر، پست‌مدرن، وصف وضعیتی از مدرنیته است که امروزه در جریان است. پست‌مدرن همان مدرن است که به بلوغ رسیده و نسبت به محدودیت‌ها و ناتوانی‌هایش توجه و تفطن پیدا کرده است.

همانطور که انسانی بالغ، رویکردی متفاوت نسبت به خوشبینی‌های دوران کودکی‌اش دارد، انسان پست‌مدرن نیز به گذشتهٔ خود روحیه‌ای انتقادی دارد و دائماً گذشتهٔ خویش را به نقد می‌کشد. ژان فرانسوا(فیلسوف فرانسوی) لیوتار اصلی‌ترین متفکر ایدهٔ پست مدرنیته است و در کتاب اصلی خود به نام وضعیت پست‌مدرن به شرح دیدگاه‌های خود پرداخته است. از آنجایی که در وضعیت پست مدرن،‌ خوشبینی‌های افراطی مدرنیته نقد می‌شوند، در فضای آن نوعی بازگشت به سنت نیز دیده می‌شود. برای مثال مارتین هیدگر در عین نقد فلسفه و تمدن غربی از نوع خاصی از بازگشت به طبیعت و فلسفه‌های شرقی سخن گفته بود یا لااقل این‌گونه به او نسبت داده می‌شود.

میشل فوکو(فیلسوف و جامعه‌شناس فرانسوی) از انقلاب ۵۷ در ایران حمایت کرد و البته بعدتر از حمایت خود پشیمان شد. علت همراهی او با انقلاب اسلامی این بود که گمان می‌کرد این یک انقلاب پست‌مدرن و بازگشتی پست‌مدرن به سنت است. دلیل مشخص این رویگردانی فوکو این بود که در پست‌مدرنیسم، بازگشتی واقعی‌ به سنت صورت نمی‌گیرد و فقط گوشه و کناری از آن آورده می‌شود تا مشروعیتی در کار باشد. این در حالی‌ است که انقلاب اسلامی نه گسستی از سنت و بازگشت سلیقه‌ای به آن، بلکه امتداد پیوستهٔ یک سنت مانا بوده است.

قصهٔ معنویت‌های پست‌مدرن هم همین‌گونه است. از آن‌جایی که مدرنیته تا حدودی دین و معنویات را به حاشیه می‌برد و از موضوعیت خارج می‌کرد، بنابراین وضعیت پست‌مدرن، حامی نوعی از بازگشت معنویت می‌شود تا خلأ فضای مدرنیتهٔ خام را پر کند. اما از آن‌جایی که پست‌مدرنیته، رویکردی گزینشی به سنت دارد، دینی که خود پشتوانهٔ معنویت است را نمی‌پذیرد و تنها نسخهٔ جعلی و تقریبا دلبخواهی‌ از آن را رواج می‌دهد.

در واقع تنها دست یافتن به حالت معنوی است که اهمیت دارد. احساسی مهم است که ما را از قواعد فیزیکی و مدرن این دنیا خارج کند و هر چیزی که این کار را انجام دهد برای فضای پست‌مدرن چیزی معنوی به حساب می‌آید که خلأ نیاز انسان به امور معنوی را در ظاهر پررنگ می‌کند. بنابراین خلأ نیاز به دین و معنویت که گفتمان مدرنیته آن را سرکوب کرده بود در فضای پست مدرن با مکانیسم دلبخواهی خاصی آزاد می‌شود تا از بین معنویت‌های من‌درآوردی جدید سیراب شود.

میشل فوکو تجربهٔ مصرف ال‌اس‌دی را یکی از معنادارترین تجارب زندگی خود می‌دانست، تجربه‌ای که به‌لحاظ بصری مشابه تجربهٔ خوردن یکی از قارچ‌های آبی ملکوتی است. آلدوس هاکسلی(نویسنده و فیلسوف انگلیسی) در کتاب درهای ادراک از تجربهٔ مصرف مسکالین می‌گوید و والتر بنیامین(فیلسوف آلمانی) خود رساله‌ای تحت عنوان رسالهٔ حشیش دارد. این موارد به وضوح نشان می‌دهند که در قرن بیستم یکی از تلاش‌های صورت گرفته برای جایگزین کردن دین، جایگزینی به‌وسیلهٔ تأثیر خلسه‌آور و به‌ظاهر معنوی مواد مخدر و روان‌گردان بوده است.

احتمالاً‌ اگر در مواجههٔ نخست به شما بگویند که قرار است یک مادهٔ مخدر جایگزین دین شود، چیزی جز پوزخند و تمسخر برای جواب دادن نداشته باشید. صورت مسألهٔ این ایده روی کاغذ چیزی جز یک مزخرف بی‌معنا به ذهن متبادر نمی‌سازد. بنابراین بسیار عجیب به‌نظر خواهد رسید اگر مشاهده کنیم که جوامع مختلفی در سرتاسر دنیا تحت تأثیر این ایده قرار گرفته‌اند. در مقابل چنین وضعی، این پرسش به ذهن خطور می‌کند که چرا و چگونه چنین ایده‌ای توانسته است اینقدر مخاطب برای خود دست و پا کند؟

این‌جا است که نقش سریال عوارض جانبی شایع بسیار پررنگ می‌شود. هنرمندان و نویسندگان به مهم‌ترین تریبون ترویج معنویت‌های نوظهور تبدیل شده‌اند. وقتی که چیزی توسط این گروه از جامعه برای گروه‌های دیگر تبلیغ شود، هرچقدر هم که به‌لحاظ منطقی مسخره باشد، بالأخره تأثیر خود را خواهد گذاشت. بنابراین هرگونه نقد محتواییِ آثاری هم‌چون عوارض جانبی شایع که به مصرف روان‌گردان‌ها حس و حالی معنوی می‌بخشند باید ذیل این زمینهٔ تاریخی و فرهنگی صورت پذیرد.

متهم کیست؟

انیمیشن عوارض جانبی شایع ادعا می‌کند که نظام سرمایه‌داری را در چارچوب خود مورد انتقاد قرار داده است. این نقد شاید بارزترین بخش از محتوای این اثر را در بر بگیرد بنابراین پرداختن به آن یکی از مهم‌ترین بخش‌های مربوط به نقد محتوایی اثر است. عوارض جانبی شایع برای مطرح کردن نقد خود و نشان دادن روحیهٔ اعتراضی‌اش بسیار سرراست عمل می‌کند. این سرراست بودن به حدی رسیده است که فیلم اصلاً با همین نقد آغاز می‌شود. در اولین سکانس از فیلم ما شاهد سخنرانی ریک هستیم و این سخنرانی که به شکلی بامزه چیده شده است، به عارضهٔ اسهال تحت تأثیر قرص‌های ضدافسردگی شرکت ریوتیکال می‌پردازد.

مارشال سپس وارد صحنه می‌شود و همان نقدهای تکراری هیپی‌ها را تکرار می‌کند. مارشال ادعا می‌کند که شرکت ریوتیکال درحال تخریب طبیعت است و این اقدام باید متوقف شود. واکنش ریک و سایر شرکت‌کنندگان چنین است: آه! باز یکی دیگر از این هیپی‌های بی‌خانمان مفت خور! این واکنش نشان می‌دهد که پس از شکست خوردن جنبش هیپی‌ها، مردم آمریکا به هیپی‌ها تنها با دیدهٔ تحقیر می‌نگرند.

یعنی جنبشی که تاریخ انقضای آن به اتمام رسیده و حرف‌هایش حوصله‌سربر و تکراری شده است. این‌که سازندگان سریال را با این سکانس شروع می‌کنند و همان اول رویکرد مردم به هیپی‌ها را نشان می‌دهند، یعنی خود نسبت به این انتقادات آگاه هستند و بعد از این قرار است مخاطبان را قانع کنند که جنبش هنوز کارش با جامعه تمام نشده و حرفی برای گفتن مانده است.

جلسه تمام می‌شود و حراست، مارشال را با تحقیر به بیرون پرتاب می‌کند. فرانسیس که همکلاسی قدیمی مارشال است می‌خواهد جلو برود و با مارشال صحبت کند. فرانسیس فکر می‌کرده است که مارشال مرده است. از آن‌جا که فرانسیس نمی‌خواهد توسط مارشال توبیخ شود، علامت شرکت را از لباس خود می‌کند و سپس به مارشال نزدیک می‌شود و سر صحبت را با او باز می‌کند. مارشال از صحبت کردن با معشوقهٔ دوران نوجوانی‌اش چنان احساس راحتی و آسایش می‌کند که تصمیم می‌گیرد راز خود را لو بدهد، یعنی همان حرف باقی‌ماندهٔ جنبش هیپی‌ها را.

مارشال گردن کبوتری را می‌شکند و سپس با خوراندن مقداری قارچ ملکوتی آبی او را درمان می‌کند. مارشال توضیح می‌دهد که سرمایه‌داران و سهام‌داران کمپانی‌های داروسازی اجازهٔ دستیابی مردم به این قارچ را نمی‌دهند، چرا که این قارچ منافع آن‌ها را به خطر می‌‎اندازد. قارچ ملکوتی آبی در اینجا دلالتی بیش از یک مادهٔ مخدر صرف دارد. قارچ ملکوتی نشانۀ حقیقت است. فیلم ادعا می‌کند که حقیقت چیزی آشکار است که به دلیل وجود ایدئولوژی‌ها، مکاتب و ساختارهای قدرت بر ظهور و انکشاف آن سایه افتاده است. پس قارچ ملکوتی آبی نشانۀ حقیقت و دولت و شرکت‌های داروسازی نشانۀ فریب، دروغ و توطئه‌اند.

چه چیز مشترکی میان دولت‌ها و شرکت‌های داروسازی وجود دارد؟ در واقع معنای این پرسش این است که ناحقیقت چیست و بر چه چیزی بنا دارد؟ برای فهم نظرگاه سازندگان سریال باید به متن اثر رجوع کنیم و صحنه‌های مربوطه را با دقت بیشتری ببینیم. جوناس بکستین سر نخ بسیار خوبی در این زمینه به‌دست ما می‌دهد. اگر به نخستین صحنهٔ مواجههٔ بکستین با «معاون مدیر امنیت ملی در حیطۀ ارزیابی‌ها» دقت کنیم، مسأله تا حد بسیار زیادی روشن می‌شود.

جوناس بکستین در مقام بزرگترین سرمایه‌گذار شرکت‌های دارویی، افتخار داده است تا سری به این معاون که بعدا می‌فهمیم نفوذی خود او در سیستم است بزند. او حتی حاضر نیست که به صورت رودررو با او سخنی بگوید و مترسک خود را جلو می‌فرستد تا به جای او، نکاتی را یادآور شود. بعد از یادآوری نکات لازم، بکستین که در گوشه‌ای تاریک از اتاق نشسته است با صدایی ترسناک و تهدیدآمیز به او یادآور می‌شود که باید وظایفش را به درستی انجام دهد.

با این وصف سخت نیست نتیجه گرفتن این‌که شرکت‌های دارویی در دولت هم نفوذی‌هایی بله‌قربان‌گو دارند و متهم اصلی که دولت و شرکت‌های دارویی‌ را هم‌زمان تحت کنترل خود گرفته است همان نظام سرمایه‌داری است.

از تخریب نظام سرمایه‌داری تا تمجید از آن

عوارض جانبی شایع برای مبارزه با سرمایه‌داری و دنیای مدرن، شمشیر را از رو بسته است. از همان سکانس نخست نقد سرمایه‌داری آغاز می‌شود و تا چند قسمت به صورت شدید و پیوسته ادامه پیدا می‌کند. تا قسمت چهارم ما با پکیج جامعی از نمایش جنایات دولت‌ها و نظام سرمایه‌داری مدرن روبه‌رو هستیم. نشان داده می‌شود که چگونه تمام نیروهای دولتی بسیج می‌شوند تا حتی به قیمت کشتار وسیع غیرنظامیان، ضعفا و نیازمندان اثری از قارچ فرشتهٔ آبی باقی نماند.

در سرتاسر تیتراژ الگوهای نقد نظام سرمایه‌داری دیده می‌شود. تیتراژ سریال از معدود نقاطی است که در زیبایی و اختصار حرف خود را می‌زند. عکس‌های مختلفی از جمجمه انسان نمایش داده می‌شود که هرکدام از عکس‌ها مربوط به ام‌آر‌آی، ایکس ری و سایر صنایع پزشکی هستند. سپس داروهای مختلف را نمایش می‌دهد. یعنی در یک ثانیه تمام کاسبی مافیای پزشکی و دارویی را به نمایش می‌کشد. لحظه‌ای که سلسلهٔ انواع قارچ‌ها را پشت هم می‌گذارد تا حدود زیادی یادآور نظریهٔ تکامل است و معنای آن این است که قارچ‌ها در مسیر تکامل خود به حد اعلای قارچ آبی رسیده‌اند.

تصویر رشد کپک روی شیشۀ نمونه‌گیری آزمایشگاه که سرمایه‌داران و دولت آن را زیر نظر دارند به‌معنای این است که سعی در کنترل کردن آن دارند. زاویهٔ دید و حالت تاریک صورت‌ آن‌ها در تصویر به ما حس ترسناکی را القا می‌کند. انگار که این اهالی سرمایه و سیاست همچون حلقهٔ توطئه‌گری بالای سر بیمار در حال احتضاری ایستاده‌اند تا از مرگ او اطمینان پیدا کنند. آن‌ها بدون شک خود قاتلان این بیمار به‌شمار می‌روند.

این تصویر شاید دقیق‌ترین و گویاترین تصویر تیتراژ باشد. نمونهٔ آزمایشگاه هم‌چون کرهٔ زمین به تصویر کشیده شده و کپک درحال رشد روی آن نشانۀ رشد آگاهی مردم و رواج قارچ‌ فرشتهٔ آبی روی زمین است، همچون جنبشی که در حال فراگیر شدن است و دولت‌هایی که به دقت آن را نظاره می‌کنند.

در قاب بعدی کبوتری را مشاهده می‌کنیم که جلوی دید تک‌تیرانداز را می‌گیرد و با حالت یک محافظ به دوربین نگاه می‌کند. مشخص است که در اینجا تک‌تیرانداز در جایگاه دولت‌مردان و سرمایه‌دارانی است که برای حفظ منافع خود به راحتی آب خوردن دستور قتل صادر می‌کنند و کبوتر هم نشانۀ روح طبیعت است که هم‌چون الهه‌ای از شخصیت اصلی داستان و قارچ سوژهٔ سریال محافظت می‌کند.

اما پس از همکاری هیلدی و مارشال برای تولید و توزیع قارچ ملکوتی آبی، رویهٔ اثر رفته‌رفته تغییر پیدا می‌کند و دیگر به‌نظر نمی‌رسد فیلم آن لحن تند سابق خود را نسبت به سرمایه‌داری و دولت‌مردان آمریکایی حفظ کند. هرچه به سمت پایان پیش می‌رویم اثر با روند کلی هالیوود سازگارتر می‌شود.

مارشال در زندان احمقی به تمام معناست، اما هنگامی که به‌خاطر مهارت خود، هم‌سلولی‌اش را نجات می‌دهد، بابت کار و توانایی‌اش مورد توجه ویژهٔ مافیای درون زندان قرار می‌گیرد. هم‌زمان، آدم‌کش اجیر شده توسط جوناس بکستین به زندان وارد می‌شود تا مارشال را به قتل برساند. اتفاقی که در این میان می‌افتد این است که مافیای داخل زندان به کمک مارشال آمده و او از مرگ نجات پیدا می‌کند.

به‌عنوان مورد دیگر، می‌توان به هم‌کاری هیلدی با مارشال در توزیع قارچ‌ها اشاره کرد. وقتی مارشال کشف می‌کند که هیلدی، قارچ‌ها را به ازای پول به مردم می‌فروشد با عصبانیت به هیلدی معترض می‌شود و هیلدی در پاسخ با احمق خطاب کردن او به او یادآور می‌شود که باید از خواب و رؤیا بیرون بیاید چرا که تمام دم و دستگاه و افرادی که دست‌اندرکار تولید و توزیع قارچ ملکوتی آبی هستند برای کار خود طلب پول می‌کنند و چیزی که کل این فرآیند توزیع قارچ را زنده نگه داشته همان پول مردم است.

این نقطه برای مارشال نقطه‌ای بحرانی محسوب می‌شود. رفته‌رفته او درمی‌یابد که رؤیای زندگی به سبک هیپی‌ها در همان حدود خواب و خیال معنا دارد و نمی‌تواند از مردم انتظار داشته باشد به‌صورت رایگان و برای رضایت طبیعت و صرف نیک بودن کار کنند.

شاید در مواجههٔ نخست عجیب به‌نظر برسد ولی این سکانس‌ها معنایی جز این ندارند که نظام سرمایه‌داری ضرورت دارد.

مطلب مرتبط | نقد فیلم آن‌ها زنده‌اند | کلیک کنید

سریالی که با ژست نقد نظام سرمایه‌داری کار خود را آغاز کرده و مخاطبان خود را جذب کرده است، خود به‌مرور با چرخشی آهسته در آغوش نظام سرمایه‌داری غش می‌کند و نقاب ریا از چهره برمی‌کند. معلوم می‌شود که از ابتدا هم قرار نبوده است سرمایه‌داری یا نظام مدرنیتهٔ غربی نقد شود.

هدف تنها خلق مکانیسم پیچیده و غرض‌ورزانه‌ای برای دفاع از آن بوده است. اما ماجرا در اینجا هم تمام نمی‌شود؛ سریال نه‌تنها از ضرورت نظام سرمایه‌داری در این دنیا دفاع می‌کند بلکه پا را فراتر می‌گذارد و می‌گوید حتی در جهانی بدون مرگ هم نظام سرمایه‌داری برقرار خواهد بود.

این عجیب‌ترین ادعای سریال عوارض جانبی شایع است. در واقع ابعاد جزم‌اندیشانه و ایدئولوژیک ماجرا آن‌قدر گسترده است که می‌توان گفت تاکنون سابقه نداشته است. صورت‌بندی ادعای فیلم را می‌توان به این شکل درآورد: نظام سرمایه‌داری در هر جهان ممکنی -حتی جهانی بدون مرگ- ضرورت دارد. رؤیای دنیای بدون نظام سرمایه‌داری چیزی بیش از یک فانتزی خوش‌بینانه تلقی نمی‌شود. حتی اگر بتوانیم بر مرگ فائق شویم و آن را از بین ببریم، نمی‌توانیم از نظام سرمایه‌داری و گفتمان مدرنیتهٔ غربی عبور کنیم.

نکتهٔ دیگری که در روایت سریال عوارض نهایتاً به نفع نظام‌ سرمایه‌داری و مدرنیتهٔ غربی تمام می‌شود مسألهٔ علت و بستر رشد قارچ فرشتهٔ آبی است. در ابتدا مارشال به ظن این‌که شرکت‌های دارویی درحال از بین بردن بستر طبیعی رشد قارچ آبی ملکوتی هستند به آن‌ها معترض می‌شود اما ناگهان در مواجههٔ با هیلدی نکتهٔ بسیار مهمی را کشف می‌کند! این‌که قارچ‌های آبی ملکوتی اتفاقا در تکامل و تطابق با محیط سمی و آلوده‌ٔ محصول شرکت‌های دارویی به وجود آمده‌اند و نه این‌که فعالیت آن‌ها حیات قارچ‌ها را به خطر انداخته باشد.

دلالت معنایی این قسمت از داستان به این سمت و سو است که قارچ آبی ملکوتی محصول تخریب طبیعت است و از دل همین تخریب‌ها، جاودانگی جوانه زده است و در صورتی که این پسماندهای کارخانه‌ای وجود نداشتند این قارچ هم به‌وجود نمی‌آمد.

مارشال شخصیتی از جان‌گذشته، شیدا و غیرمنطقی است که فهمیدن جهان ذهنی او تا حد زیادی پیچیده است. در نقاطی از سریال ما حتی به این مسأله که آیا مارشال دارای سلامت ذهن و روان است مشکوک می‌شویم.

فرانسیس یک انسان معمولی است که مادرش را دوست دارد و روابطش با دیگران نه‌ سرد است و نه آن‌چنان صمیمانه. فرانسیس همهٔ تلاش و همتش معطوف به این است که با جلب رضایت رئیسش پول بیشتری دربیاورد.

شاید در نگاه نخست این‌طور به ذهن خطور کند که رخداد مواجهه با مارشال باعث شده است تا فرانسیس از روزمره زندگی کردن همیشگی‌اش فاصله بگیرد و به دنبال ماجراجویی بیفتد اما حقیقت این است که او حتی به معجزهٔ آشکار مارشال هم چندان باور محکمی ندارد و او را چندان متأثر نمی‌سازد.

برانگیختگی شدید فرانسیس در نقطه‌ای آغاز می‌شود که ریک به او می‌گوید اگر کسی بتواند محصول جدید پول‌سازی به شرکت اضافه کند او را بسیار بسیار ثروتمند خواهم کرد و خانهٔ ساحلی خودم را به او خواهم داد. تحت تأثیر همین یک جمله است که فرانسیس دوباره به جستجوی مارشال می‌رود.

اما آغاز سفر و ماجراجویی همواره مصادف است با تغییر و تکان خوردن. فرانسیس وقتی که در مسیر ماجراجویی وارد می‌شود آرام‌آرام کشف می‌کند که دیگر نمی‌تواند آن انسان سابق باشد، نمی‌تواند هم‌چون گذشته کار کند، به مادیات دل‌خوش باشد و به خوشی‌های دنیا بسنده کند. ماجراجویی باعث می‌شود او عشقی در دل احساس کند.

در قسمت هشتم هنگامی که ریک با ذوق و شوقی سرشار به سراغ بکستین می‌رود تا اجازه کار روی قارچ آبی ملکوتی را بگیرد، متوجه می‌شود که یک جای کار می‌لنگد. بکستین به او می‌گوید که باید پروژه‌اش را تعطیل کند. این مسأله ریک را شوکه می‌کند. او در پاسخ به بکستین می‌گوید که این محصول می‌تواند آن‌قدر پرفروش باشد که جایگزین تمام داروهای تمام شرکت‌های دیگر شود.

بکستین یادآور می‌شود که این دقیقا مشکلی است که نباید هرگز ایجاد شود چرا که باعث می‌شود تمام داروهای ما و رقبای ما، کارگران ما، دانشمندان ما، نمایندگان فروش ما، دکترها، بیمارستان‌ها و شرکت‌های بیمه همگی بلا استفاده شوند. بکستین می‌گوید که کل نظام آمریکا از هم خواهد پاشید چرا که یک فرد در آمریکا برای درمان خود مجبور است که پول بسیار زیادی به‌دست بیاورد. اگر این نظام حاکم نباشد، اقتصاد فرو می‌پاشد و کارتل‌ها امور را در دست می‌گیرند و دیگر کسی در جنگیدن به کمتر از مرگ راضی نخواهد شد و جنگ‌ها در وحشیانه‌ترین حالت خود قرار خواهند گرفت.

ریک در دیدار بعدی خود با فرانسیس یادآور می‌شود که قارچ‌ باید به صورت بسته‌بندی شده و همچون یک کالای گران قیمت به فروش برسد. از نگاه ریک هرکسی می‌تواند از این قارچ استفاده کند به‌شرط آن‌که یا مستقیما به شرکت پول بدهد یا به شرکت‌های بیمه یا از طریق قرار گرفتن در روال اداری. این دیالوگ‌ها هرچند که با شیوه‌ای طنز بیان می‌شوند اما نهایتاً در پس ذهن مخاطب به‌شکلی ماهرانه انگاره‌ای منطقی از نظام سرمایه‌داری آمریکایی ایجاد می‌کنند.

ضروری است که برای درک منطق داستان، سیر استدلالی سریال را زیر ذره‌بین قرار دهیم و اعتبار استدلال‌هایش را بررسی کنیم. برای تحقق این هدف می‌توانیم داستان وقایع سریال را در یک دسته‌بندی کلی قرار دهیم.

تا اینجا دانستیم که سازندگان سریال ابتدا با ژستی نقادانه –که البته بعداً معلوم می‌شود واقعی نبوده- به سراغ نظام مدرن غربی می‌روند و آن را به تیغهٔ نقد می‌کشند. در این نقد ساختگی البته نکتهٔ مهمی وجود دارد و آن این است که سازندگان برای انتقاد از ساختارهای مدرن، خودشان ابتدا از آن تصویری ارائه می‎‌دهند و سپس این تصویر را نقد می‌کنند و سپس به آن پاسخ می‌دهند. در اینجا مغالطهٔ معروف پهلوان پنبه صورت می‌گیرد.

مغالطهٔ پهلوان پنبه مغالطه‌ای است که در آن شما ادعای فرد مقابل را به شکلی دیگر تقریر می‌کنید و نقد خود را به تقریر گزینشی خود بیان می‌کنید. در واقع سریال عوارض شایع جانبی آن بخش‌های تاریک از نظام مدرن غربی را که برای توجیه و سفیدشویی‌اش پاسخی در آستین دارند به تصویر در می‌آورند و سپس به مرور پاسخ‌های خود را آشکار می‌کنند. دیالوگ‌هایی که پیشتر ذکر آن‌ها رفت نمونه‌هایی از این دست بودند.

ضدالهیات در سریال عوارض جانبی شایع

وقتی پای فرشته‌ای در میان باشد بدون شک با الهیات سر و کار داریم. قارچ سوژهٔ سریال عوارض شایع جانبی که فرشتهٔ آبی نام دارد تنها یک دارو یا مخدر که درمان امراض است معرفی نمی‌شود. قابلیت درمان امراض، خصلت فیزیکی و مادی این دارو به‌شمار می‌رود و نه خصلت اصلی و ریشه‌ای این قارچ عجیب الخلقه. این‌که سازندگان سریال با نمایش قارچ آبی ملکوتی قصد داشته‌اند تا با الهیات هم بازی کنند از همان اوایل سریال برای بیننده آشکار می‌شود کما اینکه در دیگر آثار این شبکه و سازندگان سریال هجو و تمسخر ادیان از جمله مسیحیت و حضرت مسیح سابقه داشته است.

سریال عوارض شایع جانبی تنها یک سریال دارای ابعاد و دلالت‌های الهیاتی و دینی نیست، بلکه در حقیقت ماجرا یک سریال طنز ضدالهیاتی است که مبانی الهیات را در تمامیت آن‌ها به سخره می‌گیرد. شاید در ابتدا گمان شود که مباحث مطرح شده در سریال هیچ تعارض ذاتی‌ای با الهیات و دین ندارند، اما هرچه جلوتر می‌رویم، چشم‌‌اندازهای الهیاتی این فیلم آشکارتر می‌شوند. در قسمت پایانی سریال اتفاق مهمی می‌افتد که هیچ جای شک و شبهه‌ای در این موضوع باقی نمی‌گذارد. مارشال در تجربهٔ قارچ آبی ملکوتی خود به دیدار فرانسیس می‌رود و برای او علامتی می‌فرستد که فرانسیس نیز این علامت را در دنیای واقعی دریافت می‌کند.

تا پیش از این لحظه شاید می‌شد گفت که قارچ ملکوتی آبی در نهایت امر یک داروی موثر است، اما پس از این رخداد معلوم می‌شود که جدای از تأثیری که خوردن آن بر بدن و درون ما می‌گذارد، هم‌چنین به‌شکلی معجزه‌آمیز می‌تواند بر دنیای فیزیکی و بیرون از ذهن هم تأثیرگذار باشد. این همان بین‌الاذهانی و عینی تلقی کردن توهم است که به سریال تاثیری الهیاتی داده است.

یعنی همهٔ آن‌چه می‌گذرد تنها درون سر مارشال نیست و چیزی واقعی در جریان است که کسی توضیحی برای آن ندارد، این همان معنویت ساختگی و مذهب‌گون سریال است. سازندگان حاضرند برای خلق یک پلات توییست هزینه‌ای به قیمت گزافِ الهی نشان دادن یک قارچ را پرداخت کنند. این فاجعهٔ فرهنگی رخ می‌دهد، ‌چرا که خالقان فیلم دیگر خدایی جز پول ندارند.

شاید در این نقطه پرسیده شود که ایراد الهی نشان دادن یک قارچ چیست؟ مگر با این کار آسمان قرار است به زمین بیاید؟ شرح یک مقایسه به‌عنوان پاسخ احتمالاً برای اقناع پرسش‌گران کفایت کند. تصور کنید به جای تمام دانش‌های دینی شامل فقه، کلام، فلسفه و به جای تمام عبادات و ادعیه و کلیساها و مساجد یک قارچ به شما بدهند و بگویند همین مشکل شما را حل خواهد کرد. آیرونی و طعنهٔ این مقایسه دقیقا به تمسخر گرفتن تمام شئون دین است.

این در واقع همان مغالطه‌ای است که پست مدرنیسم در مواجههٔ با دین و معنویت به آن دچار است. وقتی که ما از دین سخن می‌گوییم منظورمان تنها بخش تجربهٔ ماواءالطبیعی‌ که دین به برای ما به ارمغان می‌آورد نیست، بلکه تمام شئون و ساحت‌های دین جایگاه و معنای خاص خود را در زندگی دارند.

مغالطهٔ اهالی پست‌مدرنیسم در این است که تمام معنای دین را در تجربهٔ معنوی حاصل از آن خلاصه می‌کنند، در صورتی که تجربهٔ معنوی برای سعادت بشر کافی نیست و قواعد زندگی در بخش‌های دیگر دین برای تحصیل همین موضوع طراحی شده‌اند.

پس از درک صحیح ابعاد ضدالهیاتی سریال عوارض حالا می‌توان با چشمانی تیزتر شخصیت‌های سریال را مورد بررسی قرار داد. روشن است که مارشال در مقام شخصیت اول مرد داستان در اینجا اولویت بالاتری برای بررسی دارد. کمی دقت بر روی شخصیت مارشال ما را با حقایق شگفت‌انگیزی روبه‌رو می‌کند. احتمالاً هرکسی که پای تماشای سریال عوارض نشسته باشد در لحظاتی به خوبیِ بیش از حد مارشال واکنش نشان داده باشد یا لااقل در دل خود گفته باشد که این یک خوبی غیرعادی و بیش از حد است.

این غیرعادی بودن رفتار و آرمان‌های مارشال به این خاطر است که رفتار، عقاید و شخصیت او به طور کلی هم‌چون انسان‌های واقعی به تصویر کشیده نشده است، او اراده‌ای فراانسانی دارد.

حالا بد نیست قرائن مستقیم و صریحی را از متن خود سریال کنار هم بگذاریم و رمز میان این شواهد را کشف کنیم. مارشال در همان قسمت نخست، کبوتر ظاهراً مرده‌ای را زنده می‌کند و در اواخر داستان تن به مرگ می‌دهد تا بتواند دوباره به دنیا بازگردد و گناهان بشریت را از صحنهٔ طبیعت پاک کند.

مارشال هم‌چون یک پیامبر هیپیِ بی‌اعتقاد تفسیر می‌شود. قرینه‌های تصویری و داستانی شخصیت مارشال با شخصیت مسیح آن‌قدر گسترده است که جایی برای تردید در هم‌پوشانی این دو باقی نمی‌گذارد.

در باب هپروت و ملکوت الهی

فَلَوْلَا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (واقعه، ۸۶) تَرْجِعُونَهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (واقعا، ۸۷)
پس اگر حساب و کتابی در کار نیست (واقعه، ۸۶) چنانکه راست می‌گویید آن مرده‌ را بازگردانید (واقعه، ۸۷)

وقتی عصارهٔ الوهیت و معنویت در یک مادهٔ فیزیکی خلاصه شود، یعنی تمام دین به فیزیکالیسم و ماتریالیسم تقلیل پیدا کرده است. تبعات این نگاه ماتریالیستی به دین فاجعه‌بار است. نمونهٔ این نگاه در دوران معاصر را می‌توان در مارکسیست‌‌های مسلمان و منافقان مشاهده کرد. هرچند که این افراد دلالت‌های دیدگاه‌های بنیادین خود را متوجه نباشند، ولی این در واقعی بودن این تبعات تغییری ایجاد نمی‌کند.

در این اثر، این مضمون به نمایش درمی‌آید که یک شخصیت با بهره‌گیری از ماده‌ای فیزیکی قادر است آثار و تأثیراتی از جنس غیب ایجاد کند. رخدادی که در اواخر فصل اول اتفاق می‌افتد – زمانی که مارشال با استفاده از قارچ «فرشتۀ آبی» اثری بر دست فرانسیس می‌گذارد و سپس با انگشت تصویر «فیل معکوس» را بر روی میز او ترسیم می‌کند – نشانگر این است که مفاهیم غیبی و مکاشفه‌ای، به سطحی تقلیل یافته‌اند که از راه مواد فیزیکی قابل دست‌یابی جلوه می‌کنند.

این همان پدیده‌ای است که مشابه آن را در فیلم «تلماسه» نیز شاهد بوده‌ایم؛ جایی که منجی جعلی داستان، با استفاده از ماده‌ای فیزیکی به نام «اسپایس» – که از صفرا و ترکیبات زیستی کرم‌های بیابانی به‌دست می‌آید – به قدرت‌های ماورایی دست پیدا می‌کند و برای مسائل غیبی، نوعی توجیه شبه‌علمی ارائه می‌دهد.

نمایش جنبه‌های ماورایی برای قارچ در سریال «عوارض جانبی شایع» نیز در واقع تأیید و تثبیت نوعی باور است که در همین ایران نیز رایج است؛ این‌که برخی تصور می‌کنند از طریق مصرف قارچ‌های موسوم به مجیک ماشروم، توانسته‌اند به دنیای غیب راه یابند، اطلاعاتی از آن دریافت کنند یا توهمات شخصی‌شان را این‌گونه تعبیر کنند که چشم بصیرت یا چشم سومشان گشوده شده و قادر به دیدن جن، شیطان، فرشته و دیگر پدیده‌های غیبی شده‌اند.

تفسیر جسمانی و ماده‌انگارانه از دین یعنی خداوند چیزی نیست جز جسم، یعنی وحی چیزی نیست جز ترشح یک ماده شیمیایی در مغز و این معنایی جز این ندارد که تلاش، زهد، مطالعه، اخلاق، دانش و اصل دین چیزی بی‌بنیاد و برساختهٔ قواعد فیزیکی و مادی این دنیای فانی است و با پایان آن، این‌ها هم تمام خواهند شد.

فیزیکالیسم یا وجهه نظر جسمانی نسبت به تمام امور عالم یعنی هر اتفاقی که می‌افتد و هر تجربه‌ای که حاصل می‌شود تنها و تنها با تبیین‌های جسمانی قابل توضیح است، یعنی چیزی فراتر از ماده در این دنیا وجود ندارد. مطابق با این نگاه سراسر باطل، حتی یک پیامبر هم برتری‌ای جز ترشح تصادفی یک مادهٔ خاص در سر خود ندارد. اخلاق و تمام دیگر دانش‌های انسانی طبق این دیدگاه باطل محسوب خواهند شد، چرا که ما به‌ازایی در عالم جسمانی ندارند.

یعنی ما ملاکی برای اندازه گرفتن اخلاق در دنیای فیزیکی نداریم، اخلاق و علوم انسانی اموری وهمی و غیرقابل لمس‌اند. مطابق با این دیدگاه تمایزی میان هپروت و ملکوت، و واقعیت و توهم باقی نخواهد ماند. یک انسان معنوی با یک مجنون بستری شده در بیمارستان هیچ تفاوتی نخواهد داشت، حال آن‌که چنین منطقی به وضوح باطل است.

نقد فیزیکالیسم | فیزیکالیسم پارادوکسیکال است

هرچند که وام گرفتن سریال از دیدگاه‌های فیزیکالیستی واضح و آشکار است، اما می‌توان در اینجا با جسارت ایستاد و اعلام کرد که عوارض جانبی شایع افراطی‌ترین تقریر ممکن از فیزیکالیسم را به نمایش می‌گذارد. این اتفاق به شکلی آشفته و تا حدی پنهان رخ می‌دهد اما نشانهٔ آشکاری بر وجود آن حاضر است که چیزی نیست جز نفی مرگ. ایدهٔ نفی مرگ یکی از کفرانگیزترین دیدگاه‌های ممکن است، علی‌الخصوص وقتی با روح باطل و ضدمعنوی فیزیکالیسم ترکیب شود.

برای آن‌که بدانیم فیلم دقیقا چه تصویری از نبود مرگ به دست می‌دهد باید به متن آن رجوع کنیم. نخستین چیزی که از مشاهدهٔ داستان دستگیر ما می‌شود این است که هیچ‌کدام از شخصیت‌های داستان در صورت دسترسی به قارچ نمی‌میرند.

به وضوح نشان داده می‌شود که در حضور قارچ فرشتهٔ آبی فرشتهٔ مرگ همواره راه خود را کج خواهد کرد. این دیدگاه نقطهٔ نهایی فیزیکالیسم، شدیداً ساده‌انگارانه و یکی از خودستایانه‌ترین دیدگاه‌هایی‌ است که غرور و تکبر بشر امروزین موجب آن شده است. این دیدگاه باطل که خلاف نص صریح قرآن است، به‌لحاظ علمی و منطقی نیز صحیح نیست، چرا که بدن انسان همواره آسیب‌پذیر است و حتی در سلامت کامل هم ممکن است پدیده‌های بیرونی و ناشناخته‌ای موجب از بین رفتن و مرگ آن شوند. ضمن آن‌که اگر فردی بمیرد هیچ دستگاه گوارشی‌ برای هضم هیچ دارو و معجون شفابخشی ندارد بنابراین بازگشت از مرگ به حکم قرآن، عقل و منطق غیرممکن است.

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (زمر، آیه ۴۲)

و خداست که روح [مردم] را هنگام مرگشان به طور کامل می‌گیرد و روحی را که[صاحبش] نمرده است نیز به هنگام خوابش[می‌گیرد] پس روح کسی که مرگ را بر او حکم کرده نگه می‌دارد[و به بدن باز نمی‌گرداند] و دیگر روح را تا سرآمدی معین باز می‌فرستد؛ مسلماً در این[واقعیت] برای مردمی که می‌اندیشند، نشانه‌هایی[بر قدرت خدا]ست.

واضح بودن بطلان دیدگاه فیزیکالیستی به این معنا نیست که دلیلی برای رد آن وجود ندارد. در واقع دلایل رد فیزیکالیسم چنان کثیر است که اولویت‌بندی میان دلایل رد آن دشوار به‌نظر می‌رسد. اما با این‌حال، نخستین و مشهورترین نقدی که فلسفه‌های فیزیکالیستی و ماتریالیستی محض می‌شود این است که این دیدگاه خودشکن است. خودشکن بودن یعنی خود این دیدگاه که «تنها گزارش‌های علوم تجربی و فیزیکی از عالم دارای اعتبار است» دیدگاهی است که خود به شکل تجربی و علمی به دست نیامده است بنابراین اصول آن با خودش در تعارض است.

دیدگاه فیزیکالیستی یا ماتریالیستی محض ادعا می‌کند که تنها چیزهایی که به‌طور علمی و تجربی قابل مشاهده و اندازه‌گیری‌اند، معتبر و قابل اعتمادند. اما این ادعا، خودش یک گزاره فلسفی است، نه یک گزارۀ تجربی. یعنی نمی‌توان از طریق آزمایش یا مشاهده علمی به این نتیجه رسید که «فقط داده‌های تجربی معتبرند»؛ بلکه این حکم از جنس فلسفه است، نه علم.

بنابراین، اگر فیزیکالیسم فقط ادعاهایی را می‌پذیرد که علمی و تجربی‌اند، باید خودِ این اصل را نیز رد کند، چون خودش علمی و تجربی نیست. این‌گونه، فیزیکالیسم با مبنای خودش در تعارض قرار می‌گیرد و خودش را نقض می‌کند. به همین دلیل می‌گویند منطق آن «پارادوکسیکال» یا «خودشکن» است.

نقد دیگری که در اینجا وجود دارد مسألهٔ ریاضیات است. تمامی علوم تجربی با ریاضیات کار می‌کنند و شاید حتی تصور اینکه علوم در کار خود بی‌نیاز از ریاضی باشند بعید و دشوار باشد، اما ریاضیات چیزی یکسره غیرتجربی و مجرد است. در واقع قواعد ریاضی همچون قوانین منطقی برای صدق‌شان در واقعیت نیازی به مثال و تجربه ندارند و شهود عقلی برای اثبات کردن‌شان کفایت می‌کند.

نقد دیگر این است که فیزیکالیسم بخش ارزشمندی از دانش و واقعیت زندگی بشری را نادیده گرفته و حذف می‌کند. متاسفانه هر زمان از نادیده‌گرفتن ابعاد بالاتر بشر گله می‌شود، عده‌ای تصور می‌کنند این تنها بهانه و تکنیکی توسط دین‌داران برای اثبات دین است، حال آن‌که این با واقعیت فاصلهٔ بسیار دارد. مطابق با نگاه فیزیکالیستی، حتی دانش‌هایی چون فلسفه، اخلاق، اقتصاد، جامعه‌شناسی، سیاست و هنر نیز وجه وجودی معتبری ندارند، چرا که تمام یا اقلاً بخش قابل توجهی از این دانش‌ها بر مبانی انسانی و غیرتجربی استوار است.

سوار بر امواج جهل

تحقیقات نشان می‌دهند که ایالات متحدهٔ آمریکا یکی از مستعدترین کشورهای دنیا در باور کردن بازی‌ها و توهمات رسانه‌ای به شمار می‌رود. بیش از نیمی از آمریکا اقلاً به یکی از توهم‌های باطل توطئه‌باور دارند(Oliver & Wood, 2014).

نتایج این پژوهش بعدتر توسط پژوهش دیگری که در سال ۲۰۲۳ انجام شد مستقلاً تأیید شد(YouGove, 2023). فارغ از این نتایج، اگر سری به یوتیوب آمریکایی بزنید با انبوه تئوری‌های عجیب و غریب روبه‌رو خواهید شد که توسط الگوریتم یوتیوب و به‌دلیل تمایل مردم آمریکا به دیدن این دسته از داده‌ها برجسته‌تر شده و برای عموم مردم به نمایش در آمده است.

این خزعبلات که تولیدکنندگان محتوا صرفا برای جذب بازدید و لایک تولید می‌کنند بعضا توسط میلیون‌ها نفر مشاهده می‌شود. محتویاتی از قبیل ارتباط با موجودات فضایی، صحبت با مردگان، جادوگری و انواع دروغ‌های عجیب و غریبی که ذکر آن‌ها از حوصلهٔ این مقاله خارج است و خود مقاله‌ای مجزا می‌طلبد.

اما آن‌چه در این میان به بحث ما مربوط می‌شود رواج تصورات باطلی از این قبیل است که مصرف دسته‌ای از مواد مخدر همچون قارچ‌های سیلوسایبین با ایجاد یک پرتال، انسان‌ها را از ماتریکس خارج می‌کند. هر چند که چنین ادعایی برای مخاطب فرهیخته مضحک و بی‌معنی به‌نظر می‌رسد اما چنین باورهایی شیوعی غیرقابل باور در فضای فرهنگی پوچ آمریکا دارند.

عدهٔ بسیار قابل توجهی به‌طور جدی باور دارند که از طریق این مخدرها انسان‌ها از سلطهٔ دولت‌ها و ساختارهای سرکوب‌گر نجات پیدا می‌کنند. این در حالی است که مشغول شدن جوانان و نوابغ یک جامعه به مخدرها خود از حیله‌های دولت‌های غربی برای کنترل اعتراضات فرهنگی در جامعهٔ بلبشوی آمریکاست.

ساخته شدن و پخش سریال عوارض جانبی شایع در این دوران خاص نمی‌تواند اتفاقی باشد. راجع به دورانی صحبت می‌کنیم که توهمات عجیب و غریب راجع به اثر آزادکننده و شفابخش قارچ‌ها در آمریکا آن‌قدر فراگیر شده که دولت در بعضی از ایالات آمریکا فروش و مصرف آن را قانونی اعلام کرده است.

سریال عوارض جانبی شایع دقیقا روی این دسته از تصورات است که حساب باز کرده است. می‌دانیم که پیش از ساخت هر فیلم‌نامه‌ای ابتدا تهیه‌کنندگان اثر موافقت خود را با سوددهی فیلم اعلام می‌کنند و حتی اگر سریالی نتواند تعداد بینندگان مطلوب خود را دست و پا کند، برای فصل دوم تمدید نخواهد شد. حالا و با آمدن این خبر که سریال عوارض جانبی شایع برای فصل دوم تمدید شده است، می‌دانیم که ماجرا از چه قرار است: سازندگان عوارض جانبی شایع بر روی جهل بینندگان خود موج‌سواری می‌کنند.

باید توجه داشت که طی دو دهه اخیر، پژوهش‌های علمی فراوانی به بررسی اثرات درمانی بالقوۀ قارچ‌های سایکدلیک، به‌ویژه ترکیب «سایلو‌سایبین» (Psilocybin) پرداخته‌اند. مطالعات نشان داده‌اند که این ترکیبات، در قالب درمان‌های کنترل‌شده و در محیط‌های بالینی، می‌توانند در کاهش علائم اختلالاتی مانند افسردگی مقاوم به درمان، اضطراب در بیماران مبتلا به سرطان پیشرفته و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) مؤثر باشند(Carhart-Harris et al., 2016; Griffiths et al., 2016; Ross et al., 2016).

با این حال، بهره‌گیری از این نتایج علمی در جامعه‌ی عمومی، به‌ویژه در خارج از چارچوب‌های پزشکی، با چالش‌های جدی فرهنگی و اخلاقی مواجه شده است.

متأسفانه در سال‌های اخیر، گفتمان عمومی دربارۀ سایکدلیک‌ها در برخی جوامع، از جمله ایران، دستخوش نوعی افراط‌گرایی فرهنگی و سوءبرداشت از یافته‌های علمی شده است. بسیاری از کاربران، تحت تأثیر تبلیغات رسانه‌ای یا توصیه‌های غیرتخصصی در فضای مجازی، بدون رعایت معیارهای علمی و بدون نظارت تخصصی به مصرف بی‌رویه‌ی این مواد روی آورده‌اند.

این مصرف ناصحیح، نه تنها اثرات درمانی مورد انتظار را به دنبال ندارد، بلکه می‌تواند پیامدهای روانی شدیدی مانند اختلالات روان‌پریشی، تشدید افسردگی، پارانویا و حتی گرایش به خودکشی ایجاد کند (Johnson et al., 2008; Carbonaro et al., 2016).

شواهد میدانی و گزارش‌های غیررسمی نیز حاکی از آن‌اند که در ایران، مواردی از خودکشی یا اختلالات روانی شدید مشاهده شده که سابقۀ مصرف کنترل‌نشده و افراطی قارچ‌های سایکدلیک در آن‌ها نقش داشته است.

گرچه نبود نظام ثبت داده‌های دقیق و محدودیت در منابع آماری، تحلیل جامع را دشوار می‌سازد اما قرائن موجود نشان می‌دهد که نبود آموزش و نظارت علمی می‌تواند موجب گسترش بحران‌های فردی و اجتماعی گردد.

بنابراین، ضروری است که تمایز دقیقی میان استفاده‌ی علمی و بالینی از سایکدلیک‌ها با مصرف تفننی، خودسرانه و شبه‌عرفانی آن‌ها در بسترهای فرهنگی ناپایدار قائل شویم؛ چرا که نادیده‌گرفتن این مرز، زمینه‌ساز آسیب‌های جدی فردی و اجتماعی خواهد بود.

منابع

قرآن کریم

Oliver, J. E., & Wood, T. J. (2014). Conspiracy theories and the paranoid style of mass opinion. American Journal of Political Science, 58(4), 952-966.

YouGov. (2023, November 17). JFK Assassination: Most Americans believe Lee Harvey Oswald acted with others. YouGov. Retrieved from

today.yougov.com/topics/politics/articles-reports/2023/11/17/jfk-assassination-conspiracy-theories

Carhart-Harris, R. L., et al. (2016). Psilocybin with psychological support for treatment-resistant depression: an open-label feasibility study. The Lancet Psychiatry, 3(7), 619–627.

Griffiths, R. R., et al. (2016). Psilocybin produces substantial and sustained decreases in depression and anxiety in patients with life-threatening cancer: A randomized double-blind trial. Journal of Psychopharmacology, 30(12), 1181–1197.

Ross, S., et al. (2016). Rapid and sustained symptom reduction following psilocybin treatment for anxiety and depression in patients with life-threatening cancer: a randomized controlled trial. Journal of Psychopharmacology, 30(12), 1165–1180.

Johnson, M. W., Richards, W. A., & Griffiths, R. R. (2008). Human hallucinogen research: guidelines for safety. Journal of Psychopharmacology, 22(6), 603–620.

Carbonaro, T. M., et al. (2016). Survey study of challenging experiences after ingesting psilocybin mushrooms: Acute and enduring positive and negative consequences. Journal of Psychopharmacology, 30(12), 1268–1278.

قبلی هویت موفق برتر از الگوریتم
بعدی نقد سریال Unorthodox-2020 | دین بستری برای عقده‌گشایی فراهم می‌کند

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
آرشیو نوشته‌ها
  • اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۰)
  • فروردین ۱۴۰۴ (۱۲)
  • اسفند ۱۴۰۳ (۲۱)
  • بهمن ۱۴۰۳ (۲۳)
  • دی ۱۴۰۳ (۱۹)
  • آذر ۱۴۰۳ (۳۰)
  • آبان ۱۴۰۳ (۲۰)
  • مهر ۱۴۰۳ (۳۰)
  • شهریور ۱۴۰۳ (۱۵)
  • مرداد ۱۴۰۳ (۱۱)
  • تیر ۱۴۰۳ (۱۱)
  • خرداد ۱۴۰۳ (۱۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۳ (۱۳)
  • فروردین ۱۴۰۳ (۱۶)
  • اسفند ۱۴۰۲ (۱۷)
  • بهمن ۱۴۰۲ (۱۸)
  • دی ۱۴۰۲ (۹)
  • آذر ۱۴۰۲ (۵)
  • آبان ۱۴۰۲ (۱۴)
  • مهر ۱۴۰۲ (۳۴)
  • شهریور ۱۴۰۲ (۳)
  • مرداد ۱۴۰۲ (۱۵)
  • تیر ۱۴۰۲ (۱۰)
  • خرداد ۱۴۰۲ (۳۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۲ (۳۵)
  • فروردین ۱۴۰۲ (۱۳)
  • اسفند ۱۴۰۱ (۵۳)
  • بهمن ۱۴۰۱ (۷)
  • دی ۱۴۰۱ (۱)
  • تیر ۱۴۰۱ (۷)
جدیدترین مطالب
  • کاسپلی چیست؟ (Cosplay) | انیمه‌فن‌ها و نقش‌های جنسیتی | آسیب‌شناسی روانی و جنسی
  • صورت اردکی | آسیب شناسی پدیدۀ Duck face
  • نقد سریال تاسیان-1403 | ملی‌گرایی علیه ملت
  • نقد سریال Unorthodox-2020 | دین بستری برای عقده‌گشایی فراهم می‌کند
  • نقد انیمیشن عوارض جانبی شایع (Common Side Effects-2025)
  • هویت موفق برتر از الگوریتم
  • دشمن‌شناسی؛ رسالت تردیدناپذیر حوزه و روحانیت
  • نقد فیلم Conclave-2024 | ردای سرخ و دیوارهای سفید واتیکان
سایت استاد فرج نژاد

مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد فرج‌نژاد در سال ۱۴۰۱ فعالیت خود را در زمینۀ تربیت نیروهای رسانه‌ای دشمن‌شناس انقلابی آغاز کرد. این مؤسسه به یاد مرحوم استاد دکتر محمدحسین فرج‌نژاد، نامگذاری شده است. استاد فرج‌نژاد طلبۀ جهادی دشمن‌شناس و استاد مبرز سواد رسانه‌ای بود که به چندین زبان تسلط داشت و صدها شاگرد در حیات کوتاه اما پربرکت خود تربیت کرد.

دسترسی سریع
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • رهگیری خرید
نماد اعتماد الکترونیک
شبکه های اجتماعی
icon--white Telegram-plane Instagram ویراستی سایت استاد فرج نژاد حساب توییتر استاد فرج نژاد حساب ایتا سایت استاد فرج نژاد Youtube

قم، خیابان بسیج (هنرستان)، جنب خیابان شهید تراب نجف‌زاده، مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://farajnejad.ir/?p=19995
ورود
استفاده از شماره تلفن
آیا هنوز عضو نشده اید؟ ثبت نام کنید
ثبت نام
قبلا عضو شده اید؟ ورود به سیستم
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.