مغز در علوم شناختی
مغز انسان یکی از شگفتآورترین و عجیبترین اعضای بدن انسان است. مغز مرکز فرماندهی سایر اعضای انسان را بر عهده دارد و به همین سبب در بدن انسان از قدرت و ضرورت بالایی برخوردار است؛ به گونهای که اگر آسیبی به مغز انسان وارد شود سایر اعضای بدن انسان نیز مختل خواهند شد.
علوم شناختی که ذهن و قوای شناختی و کارکردهای شناختی انسان را مطالعه میکند، از این پدیده مادی و در عین حال حیاتی غافل نشده و رشتهای مختص همین پدیده با عنوان «عصبشناختی مغز» را پدید آورده است.
مغز در علوم شناختی از جایگاه بالایی برخوردار است. به گونهای که میتوان گفت یکی از موضوعات آن به شمار میرود. از آنجایی که خاستگاه این علم در غرب است، برخی از دانشمندان این رشته علمی دچار مغالطه در شناسایی مکانهای موضوعات این علم شدند. برخی از آنها از آن جهت که در حوزه ساینس، پدیدههای مجرد و فوق طبیعی را مطالعه نمیکنند و بعضاً قائل به وجود آن نیستند، هنگامی که میگویند فلان قسمت مغز محل اندیشیدن و تحلیل کردن است، تصور میکنند که مکان مزبور واقعا جای اندیشیدن است و تصورات و علوم ما جنبۀ مادی دارند، از همین جهت در مغز جای میگیرند.
در نظر دانشمندان اسلامی در علوم شناختی، تصور برخی از دانشمندان غربی اشتباه است. آنچه در معرفتشناسی اسلامی اثبات شده است، اصالت ذهن و فرعیت مغز است؛ یعنی دلایلی مبنی بر آنکه علوم و تصورات ما در مغز جای نمیگیرند برپا میشود و در این راستا، سؤالی بدین گونه مطرح میشود که: اگر علوم در مغز جای نمیگیرند، پس چرا مغز در آن اثر میگذارد و حتی باعث فراموشی آن میشود؟ اینجاست که گفته میشوند مغز آلت دست ذهن است؛ یعنی آنچه که حقیقتاً درک میکند، جنبه فوق طبیعی انسان است و مغز صرفاً ابزاری برای انتقال تصورات است.
با این مبنا دانشمندان علوم شناختی به اهمیت مغز در ذهن انسان پی میبرند. تصور کنید دکتری در مطب خود مینشیند و فقط از طریق منشیاش از بیرون اطلاع پیدا میکند. رابطۀ مغز و ذهن نیز بدین گونه است و تنها راه رهایی از انتقال تصور از طریق مغز «شهود» است.
هنگامی که جایگاه مغز در رابطه با ذهنیت انسان شناخته شود، اهمیت آن برای افسران جنگ شناختی نیز آشکار میشود. در مثال فوق اگر بتوان عملیات روانی بر آن منشی انجام داد و اطلاعات غلط به او رسانده شود، بالطبع دکتری که در اتاقش نشسته است نیز دچار مغالطه خواهد شد. در جنگ شناختی اگر بتوان مغز انسان را تسخیر کرد، بالطبع، ذهن و همچنین رفتارهای او نیز متأثر خواهند شد.
با شناسایی ساختار مغز و همچنین ویژگیهای آن جهت نفوذ، مطلب روشنتر خواهد شد.
ساختارشناسی و ویژگیهای مغز در علوم شناختی
«پاول مکلین» عصبشناس معروف در نظریهای تحت عنوان «مغزهای سهگانه» معتقد است که جمجمۀ انسان نگهدارندۀ یک مغز نیست بلکه سه مغز است. مغز دارای سه لایه است که از جهات شیمیایی و ساختمانی متفاوتند و از این جهت به آنها «مغزهای سهگانه» گفته میشود.
مغزهای سهگانه انسان عبارتند از؛
1- مغز قدیم: عامل مشترک انسان و سایر حیوانات در ساختارشناختی مغز، همین بخش است. این بخش موظف به فرماندهی اعضای بدن در راستای حفظ حیات و بقای انسان است. از همین جهت، هنگامی که گرسنگی و تشنگی بر ما چیره میشود، مغز قدیم دستور به خوردن غذا و آب میدهد؛ چرا که تغذیه ارتباط مستقیم با حیات انسان دارد. این مغز بسیار محافظه کار است؛ از همین جهت انسان را از انجام فعالیتهای جدید و ریسکپذیر باز میدارد. همچنین فعالیتهای غیرارادی نیز تحت فرماندهی این فرمانده است.
2- مغز میانی: این بخش به طور ناخودآگاه و نیمهخودآگاه فعالیت میکند و با موارد هیجانی و احساسی انسان سروکار دارد. از همین جهت احساسات ما در این بخش از مغز نمود پیدا میکند؛ همچون ترس، شادی، خشم و… . مبنای کار این بخش، لذتسنجی است؛ یعنی اعضای انسان را به سویی هدایت میکند که لذت انسان در آن است و از کارهایی که میتواند لذت را از انسان سلب کند خودداری میکند.
3- مغز جدید: تفکر متعالی، تحلیل، اقامه استدلال، آموزش و دیگر کارهای ارادی برعهده این بخش است. از جمله کارکردهای این مغز، سنجش هزینه-فایده است. یعنی در هر کاری هزینهها و در مقابل فایدههای آن را تحلیل کرده و اگر فایدههایش از هزینه بیشتر بود، دستور به انجامش میدهد.
اگر بخواهیم قدرت مغزهای مذکور را به ترتیب بگوییم، مغز قدیم قدرتمندترین فرمانده در بخش فرماندهی است و سپس مغز میانی و در آخر مغز جدید[1]. این بدان معناست که اکثر افراد جامعه تحت فرماندهی مغز قدیم و پس از آن مغز میانی و سپس مغز جدید هستند.
این حقیقت باعث شد تا افسران جنگ شناختی برای نفوذ به مغز انسانها بر مغز قدیم آنها سرمایهگذاری کنند؛ چرا که تأثیر بیشتری خواهد داشت.
ویژگیهای مغز قدیم
بر مبنای وظیفه مغز قدیم که عبارت بود از: حفظ حیات انسان، ویژگیهایی را میتوان برای آن شمرد و در ضمن آن، نحوه نفوذ در آن را شناسایی کرد.
1- مغز قدیم خودمحور است: مغز قدیم چون وظیفه حفظ حیات انسان را دارد، فقط به خود فکر میکند و درگیر احاساسات و عواطف والای انسانی همچون نوع دوستی و کمک به دیگران نیست. از این جهت وقتی دستور به انجام و یا خرید چیزی میدهد که بداند منفعتی را به حیات انسانی میرساند. بر این اساس، شرکتهای بزرگ صنعتی وقتی میتوانند محصول خود را پرفروش کنند که در ذهن مخاطب چنین وانمود کنند که ادامه حیات مساوی با خریدن فلان چیز است. حال با این دید میتوان جوامع امروزی و نسل نوجوان و جوان را بررسی کرد که ادامه حیات خود را منوط به داشتن ابزارهایی همچون موبایل میدانند و چنین میپندارند که بدون داشتن آن، زندگی نمیتوان کرد.
2- مغز قدیم به تضاد واکنش نشان میدهد: تا وقتی تضادی وجود نداشته باشد، مغز قدیم دلیلی برای دستور دادن نمیبیند. به همین دلیل است که برخی از نامزدهای انتخابات رقیب خود عامل بدبختی نشان میدهند و وقتی مخاطب این عملیات روانی را مشاهده میکند، تصمیم به رأی دادن به نامزد تخریبکننده میگیرد. امروزه این عملیات در تبلیغات بسیار رایج است؛ برای مثال یک شرکت ریکا، برای فروش محصول خود، محصول تضاد خود را به نمایش میگذارد و آن را مایه زیانرسانی به انسان معرفی میکند، بدین ترتیب انسان به خریدن محصول آن شرکت متمایل میشود.
3- مغز قدیم نیاز به اطلاعات ملموس و عینی دارد: مغز قدیم برای فرماندهی نیاز به اطلاعات عینی دارد و از همین جهت، شرکتهای تبلیغی سعی در ارائه تبلیغات خود بر مبنای عینیت و دور از تحلیل و مفاهیم انتزاعی دارند.
4- ابتدا و انتها برای مغز قدیم اهمیت دارد: مغز قدیم به انتها و ابتدای هر محتوا توجه میکند و موارد میانی آن را فراموش میکند. این امر باعث میشود تا ابتدای هر مسأله، فیلتر و مبنای قضاوت مسائل دیگر در راستای قبلی قرار بگیرد و این مهم، جنگ روایتها را به راه انداخت. در جنگ روایتها نبرد بر سر روایت اول است. روایت اول بر اساس ویژگی مغز قدیم، مبنا و فیلتر و دستگاه محاسباتی دیگر روایتها قرار میگیرد.
5- مغز قدیم دیداری است: اعصاب دیداری 25درصد سریعتر از اعصاب شنیداری عمل میکنند و این اعصاب مستقیماً به مغز قدیم وصل هستند. علت این سرعت راحتی در فهم موارد دیداری است. وقتی انسان چیزی را میشنود و یا میخواند برای فهم آن ناگزیر است که تصویرسازی کند و این مسأله دستگاه فهم را کند میکند. اما در دیداری، مفاهیم به همراه تصاویرشان هستند و نیازی به تصویرسازی نیست.
امروزه یکی از دلایلی که اینستاگرام از جذابیت بیشتری برخوردار است، تصویرمحور بودن آن است و هر شرکت تبلیغی که بخواهد مخاطبان بیشتری را به خود جلب کند، در دنیای امروز میبایست تصویرمحور باشد. شاید بتوان گفت که علت حضور چشمگیر اتاقهای فکر در فیلمهای سینمایی، همین مسأله است.
6- مغز قدیم هیجانطلب است: به وسیلۀ هیجانات میتوان مغز قدیم را به حرکت در آورد. خیلی از فرمانهایی که از سوی مغز قدیم صادر میشود، به سبب احساسات وارده مانند ترس است. وقتی انسان از چیزی بترسد، مغز قدیم دستور جلوگیری از انجام آن را میدهد.
دانشمندان علوم شناختی معتقدند که اغلب تصمیمات انسان برای دوری از ضرر است تا کسب شود. به همین جهت مکانیزم تهدیدمحوری بسیار قوی از مکانیزم فرصتمحوری عمل میکند. وقتی ترس بر اثر تهدید بر انسان غالب شود، یعنی مغز قدیم آن تسخیر شده است.
پی نوشت:
1- ر.ک: جوانی، محمد علوم شناختی در جنگ شناختی، تهران: نواندیشان، صفحه 56
/202