فرجنژاد دانشآموختۀ علامه مصباح

تمدن نوین اسلامی، از موضوعاتی است که در سخنان رهبر انقلاب، بارها تأکید شده است. برای بررسی الگوی مناسب برای رسیدن به تمدن اسلامی، جایگاه تفکر علامه مصباح در این تمدن و وظیفۀ نوجوانان و جوانان در قبال آن، با حجتالاسلام دکتر علی ابوترابی گفتگو میکنیم.
با توجه به اینکه بخشی از بار مسؤولیت ایجاد تمدن نوین اسلامی بر دوش طلاب است، آیا میتوانیم استاد فرجنژاد را یکی از اندیشمندان و طلاب تراز در این مسیر معرفی کرد؟
حتما میتوانیم و باید اینکار را کنیم. آقای فرجنژاد در ابعاد اخلاقی، علمی، سیاسی، رفتاری و کنشگری نمونه بود. او چند شاخصه داشت که در این موضوع بسیار قابل توجه است. ابتدا با مباحث عقلی در حوزۀ معرفتی و بنیان فکری صحیح به خوبی آشنا شد. او دانشآموختۀ مجموعۀ علامه مصباح بود.
آقای فرجنژاد، آزاداندیش بود. برای خلاقیت و نوآوری علمی و پیشرفت در حوزۀ علمی، نیازمند انعطاف فکری و آزاداندیشی هستیم. اینکه هر اندیشهای را درست بدانیم و یا دگراندیش باشیم، [درست نیست].
فرض کنید در مواجهه با موضوعی تازه، مانند نقد حوزۀ رسانه، او از فرآیند معمولی حوزۀ علمیه تبعیت نکرد. این مرسوم نیست کسی که دانشآموختۀ حوزۀ علمیه باشد، به نقد سینمای هالیوود بپردازد. البته شاید در زمان حاضر این مسأله مرسوم باشد اما آن زمان اینگونه نبود.
آقای فرجنژاد، بصیرت سیاسی داشتند. مسألهای که علامه مصباح برای تمامی طلاب و پژوهشگران لازم میدانستند. بخشی از فعالیت و سرمایۀ ایشان صرف جریانشناسی مسائل سیاسی در حوزه و دانشگاه، به خصوص جریان نفوذ در ایران و بخشهای مختلف نظام میشد.
علاوه بر داشتن شناخت و بصیرت، کارش هم کار جهادی بود. بصیرتی که آقا میفرمایند، یا آنچه که مراد علامه بود، صرف شناخت نبود، بلکه حرکت جهادی مدنظرشان است.
در همۀ موقعیتهای ویژهای که برای نظام پیش میآمد، آقای فرجنژاد پای کار بود. شبانهروزش را پای آن کار میگذاشت. فردی جهادی و اهل تلاش بود. بیش از دیگران، وقت صرف میکرد و در این حرکت جهادی خود، نگاه مادی نداشت.
هیچگاه دنبال این نبود که فلان فعالیت علمی، هنری و یا سیاسی برایش درآمدی دارد یا خیر. ذخیره و اندوختۀ مالی هم نداشت. کار جهادی، همین است.
وقتی به لحاظ انگیزشی میگوییم، مردی که تعطیلی نداشت – که در واقع هم همین بود- و خسته نمیشد، یعنی خستگی نمیشناخت و خستگی مانع کارش نمیشد.

آقای فرجنژاد متخلق و متواضع بودند
به لحاظ اخلاقی اگر ایشان را دیده بودید، بسیار جذاب بودند. بسیار متخلق و متواضع بودند. گاهی وقتی او را میدیدیم، احساس کوچکی میکردیم. در مقابل فعالیتهایش، احساس تعظیم میکردیم. اگر نیروی انقلابی اوست پس ما چه هستیم؟!
ایشان برای تهیۀ کولر خانوارهایی در برخی روستاهای قم، تلاش میکردند. شخصیتِ علمی، در ردۀ دکتری، صهیونپژوه و نقاد مسائل هنری و رسانهای و سینما، کسی که با فلسفه آشنا بود، با این حد از اشتغال فکری و شاگردپروری، حال به فکر تهیۀ کولری برای پیرزنی در هوای گرم باشد.
آیا امکان پدید آمدن تمدن نوین اسلامی وجود دارد؟ جایگاه تفکر علامه مصباح در تمدن نوین اسلامی چیست؟
اگر بخواهیم از نظام اندیشهای علامه مصباح در مورد تمدن اسلامی، نکات و گزارههایی را بیان کنیم، یکی از آنها نوع نگاه ایشان به علوم است. این علوم، پایههای شکلگیری تمدن نوین اسلامی هستند.
تمدن غرب هم بر اساس پایههای فکری و علمی پایهگذاری شده است. انقلاب اسلامی هم صرف انقلاب سیاسی نبود. بنای تحول و انقلاب در ابعاد مختلف اجتماعی و در واقع زمینهسازی برای ایجاد بستری برای شکوفایی تمدن اسلامی بود.
حال، آیا امکان تمدن اسلامی وجود دارد یا خیر؟ آیا اسلام نگاهی فراتر از عبادتهای فردی دارد یا خیر؟ ورود در عرصههای اجتماعی آیا جزو قلمروی دین هست یا خیر؟ آیا در دین ما قائل به سکولاریسم هستیم؟ عرصههای مختلف اجتماعی و رشد در ابعاد مختلف میتواند مبتنی بر دین باشد؟ آیا دین چنین ذخیرهها و وظایفی دارد یا خیر؟

علامه مصباح از آغاز در اندیشۀ تمدن نوین اسلامی
آیتالله مصباح، از آغاز در چنین اندیشهای بودند. از همان آغاز نوجوانی به رشتههای مختلف توجه میکردند. برای مثال استاد خاصی در فیزیک داشتند.
در قدم اول دانشجویانی را برای آشنایی با علوم مختلف به خارج از کشور فرستادند؛ تا آنچه که دیگران دارند را فرا بگیرند. آنگاه از معادن غنی دینی، نظام علمی توصیفی استخراج کنند.
نظام توصیفی یعنی روابط بین متغیرهای مختلف در عرصههای اجتماعی و علمی، به خصوص در علوم انسانی. یعنی محدودۀ علوم طبیعی، محدودۀ کوچکتری است و آنچه که جوامع را متحول میکند، علوم انسانی است. گاه علوم انسانی در علوم طبیعی هم تأثیر میگذارند.
از سویی برای فهم منصفانه و صحیح آنچه که نظریهپردازان و اندیشمندان جهانی میگویند و از سویی دیگر برای نقد آنها و همچنین پایهگذاری تفکر نوین اسلامی در عرصۀ علوم انسانی، برای پدیداری تمدن اسلامی، [تلاش میکردند]. اینرا پایهگذاری کرده و همچنین ادبیات مشترک با اندیشمندان مراکز دانشگاهی کشور [شکل دادند]. این مبانی را آغاز کردند و اقتضائات آن را پذیرفتند.
تمدن اسلامی نیاز به پایههای فکری و اندیشهای داشت. [تلاش برای این امر] بیش از نیم قرن است که آغاز شده است. تمدن اسلامی در پایه، تشکیل شده است.
نوع نگاه به تمدن اسلامی و بایدهای آن، میتواند مختلف و متنوع باشد؛ یعنی منحصر به یک فکر نیست. همین مسأله به این معنا نیست که اگر رویکردهای مختلفی نسبت به تمدن اسلامی داریم، صحیح باشد. رویکردهای منتسب به اسلام در حوزۀ تمدنی، رویکردهای متکثری هستند.
ایشان و شاگردانشان این هدف را در علوم مختلف آغاز کردند. اما تا متجلی شدن آن اهداف و تا رسیدن به نتیجۀ قطعی ممکن است هنوز فاصله داشته باشد.
با توجه به اینکه، لازمۀ این مسیر کادرسازی و تشکیلاتسازی است، دربارۀ کادرسازی علامه مصباح توضیح دهید؟
آیتالله مصباح هم در پروژههای علمی، هم فعالیتهای سیاسی و هم فعالیتهای فرهنگی، معتقد به کادرسازی بودند. یادم است که برای مجموعهای از فعالان سیاسی، ریز مسائل و سازوکارهای تشکیلاتی را آموزش میدادند.
برای مثال به آنها میگفتند که تمام اعضایتان را به مباحث اندیشهای مجهز کنید. نوع مدیریتی و خُلق مدیریتی، روانشناسی مدیریتی، نوع اثرگذاری بر جامعه، نوع تشکیلاتسازی برای رفع نیازهای فعلی و نیازهای دهۀ آینده را به آنها آموزش میدادند.
زمانی که خاتمی، رئیس جمهور شد، تحول مهمی در کشور به وجود آمد. آیتالله مصباح دربارۀ نامزدی خاتمی، فرمودند: «هیچکس بیش از من، احساس خطر نمیکند.»
سپس فرمودند: «هیچکس هم بیش از من، امید به آینده ندارد.» در همان زمان برای آینده، نیروسازی میکردند. حتی پروژۀ علمی و حتی نگارش [و تألیف] را به سمت کارهای گروهی تشویق میکردند که داراری تشکّلی باشد.
برای ادامه دادن مسیر استاد فرجنژاد، وظیفۀ ما در حال حاضر چیست؟
ایشان در سن نوجوانی به علمآموزی بسیار اهتمام میورزیدند، نکتۀ دوم تأکید ایشان بر تجهیز فکری به مبانی اندیشۀ اسلامی بود. اینکه بسیاری از مسائلی را که در حقوق زن و مرد و خانواده در فقه است را بیاموزیم. اینکه مبنایش چیست و فلسفهاش چیست.
آیتالله مصباح توجه داشتند که فلسفۀ حقوق باید تدریس شود که اگر اینکار را نکنیم برخی فمینیست میشوند. اینکه چرا به ولایت فقیه، باید نگاه تعبدی داشت؟ چرا ولایت فقیه باید مادامالعمر باشد؟ اینها را در فلسفۀ سیاست تدریس میکردند.
دلیلش این است که اگر ذهن با شبههای آشفته شود، بعدها آن شبهه، بخشی از شخصیت ما میشود. اگر هم بعدها جوابش را بشنویم، قانع نمیشویم، زیرا به آن پایبند خواهیم بود. به طوری که گویی وابستگی عاطفی-روانی به آن داریم.
آیتالله مصباح، بر شناخت جامع در مورد رهبر انقلاب، در دو سطح، تأکید داشتند. اول، در سطح نظری که مربوط به ولایت فقیه [و مسائل مربوط به آن] بود. دوم دربارۀ شخص رهبر انقلاب، به طور جدی به طلاب توصیه میکردند که باید از ابعاد شخصیتی رهبر انقلاب اطلاع پیدا کنند.

وصیتنامۀ امام را ختم بگذار
آشنایی با شهدا، اهداف، مسیر و وصیتنامۀ ایشان هم نکتۀ دیگری است. نکتۀ دیگری هم که بر آن تأکید داشتند [مطالعۀ وصیتنامۀ امام خمینی(ره) بود].
علامه مصباح، در نصیحتی به تعدادی از جوانان فرمودند: وصیتنامۀ امام را به صورت مرتب بخوانید. زمانی که احمدینژاد، پس از اتمام دوران ریاست جمهوری نزد علامه آمد، ایشان به او گفتند: وصیتنامۀ امام را ختم بگذار. یعنی هر روز بخوان، خوب بخوان و دقت کن.
موضوعات مختلفی محل توجه ایشان بود. ایشان به تحول درسی در حوزۀ علمیه و تخصصیسازی در آن معتقد بودند./502/
بیشتر بخوانید:
دیدگاهتان را بنویسید