مقدمهای بر طرحریزی استراتژیک
طرحریزی استراتژیک مهمترین نرمافزار جامعه به شمار میرود. شاید تا به حال دقت کرده باشید که وقتی مدیر جامعهای بنایی را برپا میکند، مدیر بعدی آن را تخریب و ساختمانی دیگر را میسازد؛ علت این مسأله در عدم وجود طرح استراتژیک است.
در صورت وجود طرح استراتژیک در سطوح کلان حکومتی، باز مسأله حل نخواهد شد. عدم همگرایی مفهومی در طرح استراتژیک باعث میشود که طرح ساخته شده، هیچگاه به مرحله جامعه نرسد و در مرحله نظریه باقی بماند.
علت آنکه بزرگترین طرح استراتژیکی بشر یعنی قرآن کریم هنوز به معنای واقعی کلمه در متن جامعه پیاده نشده است، عدم همگرایی مفهومی در آن است. هر یک از مجریان و یا مفسران قرآن، برداشتی را ارائه میدهند که با مجری و مفسر بعدی همگرایی مفهومی ندارد؛ بنابراین، مشکل امروز جامعه در سطح کلان-استراتژیکی عدم وجود قرآن به عنوان طرح جامعه و همچنین عدم همگرایی مفهومی در آن است.
وقتی قرآن به عنوان طرح کلان و جهانی قرار میگیرد، میبایست طرحهای ریزتری که بتوانند در ساختارهای اجتماعی پیاده شوند طراحی شوند؛ یعنی قرآن در جامعه اسلامی به عنوان زیربنا و مبنای طرح استراتژیکی جامعه قرار میگیرد. حال که وقتی طرحریزی استراتژیک بر مبنای قرآن انجام گرفت، راه جامعهسازی به صورت کامل طی نشده، بلکه بخش اعظمی از آن، تربیت افرادی است که با ادبیات و مفاهیم آن طرح همگرایی و آشنایی داشته باشند تا بتوان طرح مذکور را پیاده کرد.
اگر جامعه را به ساختمانی تشبیه کنیم، برای بناکردن آن سه شخصیت محوری وجود دارد: 1- کارگر 2- مهندس ساختمان 3- مهندس نقشهکشی. کارگر ساختمان بر اساس نقشهای که مهندس ساختمان به او ارائه میدهد ساختمان را بنا میکند و اصلاً بدون نقشه، فعالیت کارگر بیهوده خواهد بود. ساختار حکومتی مدینه فاضله بدین شکل است که مدیر و مجری آن به مثابه کارگر ساختمان است و قانونگذار به مثابه مهندس ساختمان و استراتژیست و طراح جامعه به مثابه مهندس نقشهکشی. بدون وجود طرحی که باید استراتژیست و طراح جامعه ارائه دهد و قانونگذار آن را به قانون تبدیل کند، مجری و مدیر جامعه توان رسیدن به مدینه فاضله را نخواهد داشت.
حال مراحلی که جهت پیادهسازی طرح استراتژیک باید پیموده شود بدین شرح است:
1- سیاستگذاری
2- طرحریزی
3- برنامهریزی
4- بودجه
5- عینیت
آنچه این نوشتار موظف به بیان آن است، مرحله نخست و نقطه کانونی مرحله دوم است.
سیاستگذاری راهی برای طرحریزی استراتژیک
یکی از مهمترین پرسشهایی که در حوزۀ علوم انسانی مطرح است، تعریف سیاست میباشد. سیاست یعنی: «حسن تصمیم و اجرای تصمیم به نحو احسن»[۱]. بدین شکل، سیاستگذاری یعنی تصمیمسازی.
تصمیم چیست؟ تصمیم آن مفهوم انتزاعی است که ما با تقرب و درگیر شدن با آن، مصداق عینی آن خواهیم شد. بنابراین، ما «تصمیم گرفتن» نداریم؛ بلکه «تصمیم شدن» داریم. با این تعریف مفهوم «تصمیمسازی» را نیز میتوان درک کرد.
تصمیمسازی عبارت است از ساختن مفهومی که مخاطب باید عین آن شود. مکانیزم تصمیمسازی به دو بخش تقسیم میشود: 1- تصمیمسازی مفهومی 2- تدبیر (مصممسازی). هنگامی که مفهومی در ذهن مخاطب برای تبدیل شدن به آن ساخته شود، دوایی برای درد سیاستگذار نخواهد بود؛ بلکه آنچه او دنبالش است، توأم با مصمم شدن مخاطب برای هدف سیاستگذار است.
هر یک از آن دو بخش، مکانیزم مخصوص به خود را دارد: مکانیزم حسن تصمیم: 1- حسن تشخیص (یعنی سیاستگذار بتواند مسأله را به خوبی درک کند) 2- حسن تفهیم (یعنی سیاستگذار بتواند مسأله را به مخاطب بفهماند) 3- حسن تصمیم (یعنی با فهماند مسأله، راه حل را در ذهن مخاطب قرار دهد).
مکانیزم حسن تدبیر (مصمم شدن): 1- حسن تنظیم (راه حل داده شده در مرحله عملیاتی، سیستم و نظم داشته باشد) 2- حسن تعلیم 3- حسن تکریم
کانون طرحریزی استراتژیک
هنگامی که مخاطب و جامعه مصمم برای ساختن مدینه فاضله شدند، حال نوبت طرحی است که باید ساخته شود تا فعالیتها به نتیجهای معین برسند.
استراتژیست برای طرحریزی استراتژیکی، نقطهای را تعیین میکند که مابقی چیزها زیر سایه و بر پایه آن قرار بگیرند. او در ابتدا از بررسی ظواهر و آنچه که نقش اساسی ندارند، پرهیز میکند (اصل توجه به ذاتیات پدیده).
در طرحریزی استراتژیک برای رسیدن به مدینه فاضله، «زندگی» نقطه کانونی آن قرار میگیرد. استراتژیستهای اسلامی از دو طریق کانونی بودن این نقطه حساس را اثبات میکنند:
1- اساس جامعه خانواده است. اگر خانواده را از جامعه بگیرند، آن جامعه محکوم به مرگ است. آنجایی که زوجین خود را فدا میکنند و از «من» به «ما» میرسند، خانواده است. حال آنجایی که خانواده برای آن میتواند فدا شود، چیست؟ زندگی نقطهای است که خانواده میتواند برای آن فدا شود؛ یعنی وقتی حیات یکی از اعضای خانواده در محیط خانواده در معرض خطر قرار میگیرد و علت آن خود خانواده است، خانواده مجاز به از بین رفتن است.
2- خود خانواده برای زندگی برتر شکل میگیرد. یعنی نقطه کانونی کانون جامعه، زندگی است. از سوی دیگر، تمام نهادهای جامعه نیز برای رشد و تأمین امنیت «زندگی» برپا شدهاند.
بنابراین، آنجایی که باید طرحریزی استراتژیک آغاز شود برای رسیدن به مدینه فاضله، طرحریزی زندگی برتر و یا به اصلاح قرآنی، «حیات طیبه» است.
/207
منابع
۱_ https://dr-abbasi.ir/tag/%D9%86%D8%AD%D9%88-%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D9%86/
۲_ ر.ک: عباسی، حسن، کلبه کرامت، جلسه اول
دیدگاهتان را بنویسید