جریانشناسی رسانهای فرهنگ پت | قسمت اول
جریانشناسی رسانهای فرهنگ پت| مقدمه
در این بخش، با عبور از لایههای نظریِ ماجرا، تمرکز خود را متوجه سازوکارهای پیچیدهتر و کمتر دیدهشدهای میکنیم که به واسطۀ فناوریهای نوین ارتباطی و سیاستهای رسانهای شکل گرفتهاند. امروزه الگوریتمهای شبکههای اجتماعی، نقشآفرینی اینفلوئنسرها، تولیدات انبوه سینمایی و بازاریابی ماهرانه هالیوود، به ابزاری برای جریانسازی، القای هویت جدید و حتی دامنزدن به دو جبهه کردن مردم بدل شده است.
این متن تلاشی است برای گذر از ظاهر خوشایند تبلیغات و روایتها، برای یافتن حقیقت پنهان قدرت و منافع در پسِ رواج فرهنگ نگهداری از پت خانگی؛ تا همۀ بازیگران این میدان از سیاستگذاران تا والدین و جوانان بتوانند با نگاهی هشیار و تحلیلی، آیندۀ فرهنگی جامعهشان را انتخاب کنند.
در ادامه نشان داده خواهد شد که حیوان خانگی از یک نقش عملکردی صرف، تبدیل به حامل نشانههای منزلت(فخر فروشی) و حتی ابزار تمایزبخشی میان گروههای اجتماعی شده است.
نیروی محرک پنهانیِ رواج فرهنگ نگهداری از پت خانگی، تنها محدود به نیاز زیستی یا حتی عاطفی نبوده، بلکه متأثر از فرآیندهای کلانتر رسانهای، اقتصادی و فردی است که در بستر تحولات نوظهور که بر ساختار فرهنگی و خانوادگی جامعه تاثیر میگذارند جاری شده است.
اما شناخت همۀ این لایهها، در دنیای معاصر یک کاربرد، بیشتر ندارد: زمینی برای تحلیل بازنماییها و جریانسازیهای رسانهای. امروز رسانهها یکی از مهمترین میدانهای تولید، بازتعریف و انعکاس معانی مربوط به فرهنگ نگهداری از پت خانگی شدهاند. بررسی دقیق گسترۀ این فرهنگ، بینیاز از تحلیل سازوکارهای بازنمایی رسانهای نیست؛ هرچند عوامل روانشناختی، اجتماعی و اقتصادی نیز نقشی تعیینکننده دارند.
در دنیای معاصر که رسانهها یکی از مهمترین سازوکارهای تولید و توزیع معنا به شمار میروند و در کنار نهادهای دیگر اجتماعی، نقش برجستهای در بازسازی فرهنگ و نگرشهای جمعی ایفا میکنند، جریانشناسی رسانهای فرهنگ پت در رسانه ضروری است. این ضرورت از آنجا برمیخیزد که رسانهها(فراتر از پلتفرمهای دیجیتال مانند اینستاگرام، تیکتاک و تلگرامی) به بازتابدهندۀ واقعیتهای اجتماعی بدل شدهاند و فعالانه در شکلدهی به گفتمانها، روایتها و حتی تضادهای فرهنگی دربارۀ نگهداری از حیوان خانگی نقش ایفا میکنند.
در این مطلب خواهیم دید روایتها، گفتمانها و تضادهای ناسازگار پیرامون این فرهنگ چگونه شکل میگیرند، چه نیروهایی در هدایت افکار عمومی نقش دارند و رسانهها چه سهمی در صورتبندی یا حتی دو دستگی کردن نگاه جامعه نسبت به نگهداری از پت خانگی ایفا میکنند.
جریانشناسی رسانهای فرهنگ پت
رسانهها میتوانند با تکرار روایتهای خاص، مثل اینکه پتها مثل بچههای خانواده هستند، این ایده را به عنوان حقیقت در میان سبک زندگی مردم جا انداخته و مردم را وادار کنند که این نگاه را قبول کنند.
در فضای مجازی هشتگهایی مانند #PetLife یا #DogLover محتوای عاطفی را پراکنده میکنند و جریانهایی از دو دستهسازی اجتماعی ایجاد مینمایند؛ مثل زمانی که طرفداران نگهداری پت روبهروی منتقدانی قرار میگیرند که نگرانیهای زیستمحیطی یا فرهنگی دارند؛ مثلاً افرادی که نگهداری سگ توسط همسایه برایشان دردسرساز شده است. این جریانها، افکار عمومی را هدایت کرده و حتی سیاستگذاریهای اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهند، مانند کمپینهای حمایتی از حقوق حیوانات که از رسانهها سرچشمه میگیرند.
پت در حال حاضر از یک ابزار عملکردی در عصر نوسنگی به نمادی هویتی در جوامع مدرن تبدیل شده است؛ رسانهها این تحول را تسریع کرده و لایههای روانشناختی(مانند جبران تنهایی شهری) را به گفتمانهای غالب تبدیل میکنند.
بدون رصد این جریانها، تحلیل پدیدۀ نگهداری از پت خانگی ناقص میماند، زیرا رسانهها نهفقط معانی را بازنمایی میکنند، بلکه آنها را بازتعریف کرده و در فرآیندهای کلانتر مانند جهانیسازی فرهنگی یا تغییرات خانوادگی دخیل میسازند.
پستهای وایرال اینستاگرامی و نقش الگوریتم توصیه در تکثیر گفتمان غالب
منظور از گفتمان غالب، خوشبختی و کمال خانوادهها در استفاده از پت خانگی است. در سالهای اخیر، صفحات متعددی در بستر اینستاگرام ظهور کردهاند که به نمایش جنبههای مختلف زندگی روزمره با حیوانات خانگی اختصاص دارند. این صفحات با انتشار مداوم عکسها و ویدئوهای جذاب از تعامل مالکان با پتهای خود، سبک زندگی پذیرفته شده در کنار حیوان خانگی را برجسته میکنند.
نمونههای بارز: ویدئوهای وایرال شده با هشتگهایی چون هشتگهای پرجستوجوی فارسی مانند #سگ_خانگی، #گربه_خانگی، #پت_کلاب و همچنین هشتگهای پرمخاطب انگلیسی مثل dogsofinstagram ،catsofinstagram، petlovers و pets به وفور دیده میشوند. این محتواها، حیوان خانگی خصوصاً سگ و گربه را به عنوان موجودی نسبتاً عاقل و قابل احترام و به عنوان عضوی جداییناپذیر از خانواده، نمادی از عشق بیدریغ و بدون چشمداشت و منبعی برای شادی و آرامش روانی تصویر میکنند.
این بازنماییها اغلب با تأکید بر جنبههای مثبت و عاطفی رابطه، تلاش میکنند تا نگهداری از حیوان خانگی را به عنوان یک تجربهٔ کاملاً مطلوب و ارزشمند جلوه دهند و آن را بهعنوان یک آرزوی قابل دستیابی برای نسل جوان و خانوادههای ایرانی معرفی کنند.
نقش الگوریتم اینستاگرام: الگوریتمهای پیشرفتهٔ اینستاگرام که بر اساس میزان تعامل کاربران(لایکها، کامنتها، اشتراکگذاریها و زمان تماشا) کار میکنند، به طور فعال این نوع محتواها را به طیف وسیعتری از کاربران توصیه میکنند. هرچه یک پست با هشتگهای پرطرفدار، موضوعات جذاب(مانند نمایش مهارتهای حیوانات یا لحظات بامزۀ آنها) و روایتهای احساسی قویتری منتشر شود، احتمال وایرال شدن آن و قرار گرفتن در معرض دید میلیونها کاربر افزایش مییابد. این فرآیند به شکلی غیرمستقیم به تکثیر و تعمیق گفتمان غالب که در آن داشتن پت مساوی با خوشبختی و کمال خانواده قلمداد میشود، یاری میرساند و آن را به هنجار فرهنگی در فضای مجازی تبدیل میکند.
تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم: تبلیغات برندهای غذای حیوانات خانگی، کلینیکهای دامپزشکی معتبر بینالمللی، فروشگاههای آنلاین پتشاپ و حتی معرفی سبک زندگی سلبریتیها با پت، در شبکههای ماهوارهای به وفور مشاهده میشود. این تبلیغات به وضوح سعی میکند حیوان خانگی را به عنوان بخش جداییناپذیر زندگی مدرن و عامل افزایش رفاه عاطفی و اجتماعی نشان دهد.
الگوسازی از زندگی لوکس: در سریالها، مستندها و برنامههای سرگرمی ماهوارهای، زندگی روزمره با حیوان خانگی به شکل یک سبک خاص، مد روز و ابزاری برای نمایش منزلت اجتماعی جا میافتد. در این تصاویر، اختصاص دادن امکانات، هزینۀ قابل توجه و حتی جشنهای لاکچری برای پت امری کاملاً طبیعی جلوه داده میشود.
این رسانهها، فضای الگوبرداری را تشدید میکنند: با نشان دادن سبک زندگی لاکچری و عادیسازی هزینهکرد بالا برای حیوانات، پت را به نشانۀ منزلت اجتماعی و معیار مدرن بودن بدل میسازند(فخر فروشی) الگوریتم پخش این برنامهها و انتخاب نمونههای موفق صاحبان پت، باعث میشود ذهن مخاطب ایرانی ناخودآگاه ارزش این رفتارها را بپذیرد و آن را برای خود آرمان تلقی کند. توجه به زبان تصویر، قاببندیهای احساسی و ساختار روایی جذاب، انتقال پیام را بسیار اثربخشتر میکند.
پیامدهای این ترویج: این تبلیغات و محتواها با الگوسازی و کوچکنمایی چالشهای واقعی، تقریباً هیچ نقد یا نگاه انتقادی نسبت به آسیبهای پدیده را مطرح نمیکنند و در عوض موضوع را به یک روند اجتماعی بیچالش و صرفاً مثبت بدل میسازند. نتیجۀ این چرخه، تأثیرگذاری ناخودآگاه و عمیق روی بخشی از جامعه است که محتواهای ماهوارهای را دنبال میکند و ترویج مصرفگرایی، تقلید سبک زندگی غربی و بازتولید شکاف طبقاتی دربارۀ فرهنگ پت را تشدید میکند.
این فضای رسانهای، چالشهایی مثل هزینههای زندگی، مسئولیتپذیری، آسیب به محیط زیست یا اختلافات شهری مانند دعوا و بحث با همسایهها به دلیل ایجاد مزاحمت را به حاشیه میراند و تصویری سراسر مثبت از فرهنگ نگهداری از پت خانگی میسازد.
در نتیجه، تمایل به مصرفگرایی، تقلید سبک زندگی غربی و رقابت طبقاتی در حوزۀ نگهداری از حیوانات خانگی در سطح جامعه گسترش مییابد. این رسانهها عملاً نقش موتور جریانسازی را به کمک تبلیغات تصویری، روایتهای سلبریتیمحور و تأکید بر آرامش و خوشبختی خانوادگی با حضور پت، ایفا میکنند.
الگوریتم اینستاگرامی، یوتیوب، توییتر و تبلیغات موجود در دیگر پیامرسانها و صفحات مجازی بهطور طبیعی باعث ایجاد و برجستهسازی یک دو دستگی آشکار در جامعه میان طرفداران نگهداری از پت و مخالفان آن میشوند. این تقابل، در سطح مناقشات روزمره و در سطح بحثهای رسانهای و حتی در قالب واکنشهای نهادهای مسئول نیز نمود پیدا میکند و نشاندهندهٔ گسستهای اجتماعی بر سر پذیرش یا رد این پدیده است.
دو دستهسازی اجتماعی در موضوع فرهنگ نگهداری از پت، بهخصوص در جامعهای مانند ایران که بافت غالب آن متأثر از اسلام است، برای جریانهای رسانهای معاند و حتی برخی حرکتهای فرهنگی وارداتی، اهمیتی راهبردی پیدا میکند. این دو دستگی، بستری برای تقابل ارزشی، سیاسی و حتی تغییر نگرش نسل جدید به هویت جمعی و سبک زندگی فراهم میسازد؛ چراکه در فرهنگی که همچنان بر ارزشهای خانوادگی، سبک زندگی بومی و هنجارهای اسلامی تأکید میشود، ایجاد تنش و دودستگی میتواند به مرور گسست اجتماعی، کاهش انسجام ملی و ایجاد مصرفگرایی و فردگرایی افراطی منتهی گردد.
به همین دلیل، برجستهسازی تضاد میان موافقان و مخالفان فرهنگ نگهداری از پت، برای جریانهایی که به دنبال تضعیف هویت فرهنگی اسلامی هستند، اهمیتی ویژه دارد و بازنمایی این دودستگی در رسانهها صرفاً بحثی نمادین و ظاهرگرایانه نبوده و ابزاری برای تغییر زمینههای هویتی و دینی جامعه محسوب میشود. یعنی دشمن برای اینکه دیدن را از شما بگیرد اول باید سبک زندگی شما را تغییر دهد.
در این میان، باید توجه داشت که دشمنان ایران اسلامی، هنگامی که توان مقابلۀ جنگی با کشور ما را ندارند و امکان نابود کردن فیزیکی و مستقیم ملت از طریق جنگ نظامی برایشان فراهم نیست، تلاش میکنند به صورت غیرمستقیم از راههای نرم وارد شوند.
یکی از مهمترین راهبردهای آنها، تأثیرگذاری بر فرهنگ و سبک زندگی است؛ یعنی هدف آنها تغییر سلایق، ارزشها و هویت جمعی زندگی در جامعۀ اسلامی و ایرانی است. با ترویج سبک زندگیهای وارداتی و برجستهسازی تضاد میان ارزشهای بومی و مدلهای جدید، دشمن میکوشد روح جامعه را از آن بگیرد، پایههای هویتی نسل جدید را تغییر دهد و انسجام فرهنگی را تضعیف کند.
نقش جریان اقتصادی برندها و کسبوکارهای پت: بخش مهمی از تثبیت گفتمان غالب، توسط جریانهای اقتصادی صورت میگیرد. برندها و کسبوکارهای فعال در حوزۀ حیوانات خانگی(مانند فروشگاههای حیوانات، کلینیکهای دامپزشکی، تولیدکنندگان غذا و لوازم حیوانات) نقش کلیدی در پمپاژ استفاده از حیوان خانگی دارند.
فعالیتهای تبلیغاتی گسترده، برگزاری مسابقات و رویدادهای حمایتی از حیوانات و حمایت از اینفلوئنسرهای حوزۀ نگهداری از پت همگی در راستای تقویت تصویر مثبت و جذاب از نگهداری حیوانات خانگی هستند و در نهایت، افزایش فروش محصولات و خدماتشان صورت میگیرد. این مسئله تا جایی پیشرفت کرده است که تقریبا هر بازیگر مطرح یا ورزشکار مطرحی امروزه قطعا یک حیوان خانگی آن هم غالباً سگ یا گربه را دارند و آنرا به همراه تبلیغات برندها به نمایش میگذارند.
همچنین این جریان اقتصادی، با سرمایهگذاری قابل توجه در فضای رسانهای، به طور مؤثری به شکلگیری و تقویت روایت پت بهعنوان سبک زندگی مطلوب تأثیر میگذارد. به مثالهای زیر دقت کنید:

فیلم سینمایی پنگوئنهای آقای پاپر(Mr. Popper’s Penguins, ۲۰۱۱)
این فیلم کمدی خانوادگی، بر اساس کتابی کودکانه به همین نام ساخته شده و جیم کری در نقش تام پاپر، یک تاجر موفق اما دور از خانوادۀ خود، بازی میکند. داستان از جایی شروع میشود که تام شش پنگوئن زنده را از پدر مرحومش به ارث میبرد. پنگوئنها ابتدا به عنوان مزاحم وارد زندگی او میشوند، اما به تدریج بخشی جداییناپذیر از خانوادۀ او تبدیل میشوند. فیلم بر روابط عاطفی میان انسان و حیوان تمرکز دارد و پنگوئنها را به عنوان حیوانات خانگی و به عنوان اعضای خانوادۀ واقعی نشان میدهد که عشق بیقید و شرط را به نمایش میگذارند.
برای مثال، پنگوئنها با رفتارهای بازیگوشانه و وفادارانهشان، تام را به سمت بازسازی روابط خانوادگیاش با همسر سابق و فرزندانش سوق میدهند که رابطۀ خوبی با یکدیگر ندارند. این روایت، مفهوم خانواده را برجسته کرده و حیوانات را در کانون عواطف قرار میدهد، مشابه آنچه در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام دیده میشود، جایی که کاربران حیوانات خانگی را با داستانهای شخصی و تصاویر احساسی به عنوان عضو خانوادۀ توصیف میکنند.
فیلم با تأکید بر عشق بیقید و شرط حیوانات(مانند وفاداری پنگوئنها بدون انتظار پاداش)، انتقادات احتمالی به نگهداری حیوانات وحشی را با لایهای عاطفی خنثی میکند و پیامی مثبت دربارۀ همزیستی انسان و حیوان منتقل میکند. جالب است که این فیلم سینمایی بارها توسط شبکۀ نمایش در تلویزیون خانگی ایران پخش شده است!

مارلی و من(Marley & Me, 2008)
این فیلم، روایتگر زندگی زوجی جوان، جان و جنیفر گراگان است که پس از ازدواج، برای پر کردن خلأ عاطفی و شروعی نو، یک سگ لابرادور به نام مارلی را به فرزندی قبول میکنند. مارلی با انرژی بیحد و حصر، شیطنتهای مداوم و گاهی مخرب، چالشهای فراوانی را برای این زوج جوان ایجاد میکند.
اما در کنار این دشواریها، مارلی به سرعت به جزئی جداییناپذیر از زندگی روزمرۀ آنها تبدیل میشود. با گذشت زمان و ورود فرزندان به خانواده، حضور مارلی در فراز و نشیبهای زندگی از شادیهای کوچک خانوادگی گرفته تا لحظات سخت افسردگیهای بین زوجها و غم فقدان، نقشی محوری ایفا میکند.
وفاداری مطلق، شوخطبعی ناخواسته و حضور آرامشبخش مارلی، تنشها و دعواهای خانوادگی را کاهش میدهد و پیوند عاطفی میان اعضای خانواده را ژرفتر و مستحکمتر میسازد. این فیلم که بر اساس کتاب خاطرات واقعی جان گراگان، یک روزنامهنگار ساخته شده، تصویری از تأثیر یک حیوان خانگی در شکلگیری هویت، تقویت بنیان خانواده و تکامل عواطف انسانی ارائه میدهد.
فیلم مارلی و من فراتر از یک فیلم سرگرمکننده دربارۀ سگها، حیوان خانگی را به عنوان یک عامل درمانی و تسهیلکنندۀ ایجاد و تعمیق ارتباطات انسانی معرفی میکند. ساختار روایی فیلم با به تصویر کشیدن چالشهای واقعی زندگی مشترک و مسئولیتهای ناشی از نگهداری یک حیوان خانگی، تماشاگر را متقاعد میسازد که حضور یک پت، نه تنها بار اضافی نیست، بلکه افزونی عاطفی قابل توجهی به زندگی انسانی میبخشد.
وفاداری بیچون و چرای مارلی در مواجهه با رفتارهای گاهی بینظم و مخربش، جای خالی حمایت عاطفی، درک متقابل یا حتی کمبودهایی که ممکن است در روابط انسانی وجود داشته باشد را پر میکند. این فیلم به طور غیرمستقیم، تمایل به فرزندآوری یا حفظ انسجام خانواده را از میان بر میدارد، زیرا حضور حیوان خانگی، حس مسئولیتپذیری و توانایی مراقبت از موجودی ضعیفتر را در افراد شکوفا میسازد.
تأثیرات اجتماعی این فیلم بسیار مهم بوده است؛ بلافاصله پس از اکران، شاهد افزایش معناداری در تمایل عمومی به داشتن سگ، خصوصاً از نژاد لابرادور، بودیم. این اثر به طور مؤثر توانسته است تصویری مثبت و جذاب از مالکیت پت ارائه دهد. گفتمان غالب فیلم وامدار تصاویری از زندگی واقعی خانوادههای صاحب پت است؛ تجربههایی که اغلب در شبکههای اجتماعی و فضاهای مجازی نیز بازتولید و به اشتراک گذاشته میشوند. این فیلم فرهنگ پت را به مثابۀ یک سبک زندگی که میتواند شادی، چالش و رشد فردی را به همراه داشته باشد، در اذهان عمومی تماشاگران نهادینه کرده است.

هاچی: داستان یک سگ(Hachi: A Dog’s Tale, 2009)
این فیلم بازآفرینی داستان واقعی و تکاندهندۀ سگی به نام هاچی، از نژاد آکیتا است که در ژاپن اتفاق افتاده بود. هاچی در ایستگاه قطار گم میشود و توسط پروفسور پارکر ویلسون، استاد دانشگاه پیدا شده و به خانه آورده میشود. پیوند عمیق و غیرمنتظرهای میان هاچی و پروفسور شکل میگیرد که مبتنی بر احترام متقابل، عشق بیقید و شرط و وفاداری مطلق است. هر روز صبح، هاچی با شور و شوق صاحبش را تا ایستگاه قطار بدرقه میکند و عصرها نیز منتظر بازگشت او میماند.
سرنوشت تلخی رقم میخورد و پروفسور ویلسون به طور ناگهانی در محل کار خود فوت میکند. با این وجود، هاچی بدون درک فقدان سالها در همان ایستگاه قطار به انتظار بازگشت صاحبش مینشیند و این انتظار وفادارانه تا پایان عمرش ادامه مییابد. فضای احساسی فیلم اشکآور و تأملبرانگیز است و مخاطب را به واکاوی مرزهای باریک میان عشق حیوانی و انسانی سوق میدهد.
این اثر، با پیوند عمیقی که با آموزههای فرهنگی شرق، خصوصاً مفاهیمی چون وفاداری، فداکاری و میراث عاطفی برقرار میکند، تأثیرگذاری مخربی بر مخاطب دارد. در این روایت، فرهنگ نگهداری از پت به مثابۀ ظرفی برای مفهومسازی عشق، پایداری، استقامت و از خودگذشتگی عمل میکند. هویت هاچی به عنوان نمادی از این فضایل، به یک اسطورۀ فرهنگی تبدیل میشود.
اثر هاچی حیوانات را وارد مدار هویت خانوادگی و میراث عاطفی میکنند. این فیلم به طور غیرمستقیم انتقادات مرسوم دربارۀ رهاسازی حیوانات یا بدرفتاری با آنها را نیز با نمایش الگویی بیبدیل از وفاداری و عشق، خنثی میکند تا ایدۀ اصلی نگهداری از پت با نژاد حاضر را تبلیغ کند و بازارش را گرم کند. مخاطب پس از دیدن این فیلم، متقاعد میشود که حیوان خانگی فقط یک حیوان نیست، حامل معنای عمیق انسانی و نمادی از عشق ابدی است.

بتهوون(Beethoven, 1992)
این فیلم یک کمدی خانوادگی کلاسیک است که در آن، خانوادۀ متوسط نیوتن ناخواسته مسئولیت نگهداری از یک سگ عظیمالجثه از نژاد سنتبرنارد را بر عهده میگیرد. بتهوون، نام سگ با جثۀ بزرگ و انرژی فوقالعادهاش لحظات بسیار دردسرساز و هیجانانگیزی را برای خانواده ایجاد میکند و با شیطنتهای بامزه و گاهی مخربش، قوانین خانه را بر هم میریزد. اما با گذشت زمان، نقش حمایتی و محافظتی بتهوون برای فرزندان خانواده و حتی والدین آشکار میشود.
رفتار پدرانۀ او در اتحاد اعضای خانواده و تأثیرگذاری بر تصمیمات جمعی، جایگاه ویژهای برایش فراهم میکند. دنبالههای بعدی فیلم نیز به شکلگیری یک خانوادۀ عمیقاً سگمحور و روابط گرم و صمیمیتر با تولههای بتهوون میپردازند و این مفهوم را تقویت میکنند که حیوان خانگی میتواند هستۀ اصلی روابط خانوادگی باشد.
فیلم بتهوون سگ را از جایگاه یک موجود پرجنبوجوش و دردسرساز که زندگی روزمرۀ خانوادۀ را مختل میکند، به مرتبۀ یک قهرمان عاطفی و تربیتی ارتقا میدهد، گویی این حیوان غولپیکر قادر است زخمهای واقعی روابط انسانی را التیام بخشد.
خانواده که در آغاز با تردید و مقاومت روبروست و از کثیفکاریها، هزینههای هنگفت و اختلالات ناشی از حضور چنین پتی گریزان است به تدریج و با سلسلهای از حوادث ساختگی و کلیشهایهالیوودی به پذیرش نقش حمایتی و تسکیندهندۀ آن وادار میشود.
این اثر با بهرهگیری از صحنههای مصنوعی همدلی، فرآیند انسانیسازی تعامل با پت را پیش میبرد و حیوان را به عنوان عنصری فهمیده و تأثیرگذار در بافت خانواده ترسیم میکند، اما این تصویرسازی، بیش از آنکه واقعی باشد ابزاری برای بازاریابی است؛ در حقیقت چنین فیلمهایی با تمرکز بر نژادهای خاص مانند سنتبرنارد در بتهوون یا دالماسین در فیلم صد و یک سگ خالدار، بازار سیاه حیوانات خانگی را رونق میبخشند و مخاطبان را به تصمیمگیریهای جهشدار و بدون تفکر عمیق دربارۀ مسئولیتهای نگهداری از حیوانات تشویق میکنند که نتیجهاش شادی پایدار نیست، چرخهای از پشیمانی، هزینههای مالی و رنج حیوانات بیگناه است.
این الگو در بسیاری از تولیدات سینمایی تکرار میشود و جامعه را با توهماتی دربارۀ زندگی ایدئال با پت روبرو میسازد، در حالی که واقعیت، پر از چالشهای نادیدهگرفتهشده مانند نیاز به مراقبت مداوم و تأثیر منفی بر انسجام خانوادۀ است.

هتل برای سگها(Hotel for Dogs, 2009)
دو نوجوان به نامهای اندی و بروس، پس از اینکه سرپرستی آنها به خانوادهای جدید سپرده میشود، با چالش بزرگی روبرو میشوند: نمیتوانند سگ دوستداشتنیشان باتر را با خود ببرند. آنها با مشاهدۀ وضعیت اسفناک سگهای ولگرد در شهر، تصمیم میگیرند پناهگاهی برای آنها بسازند. این کار با یافتن هتلی متروکه و تبدیل آن به مرکزی برای نگهداری و مراقبت از سگهای بیخانمان آغاز میشود.
اندی و بروس با یاری گروهی از دوستان خلاقشان از امکانات موجود و ایدههای نوآورانه برای تأمین نیازهای عاطفی و جسمی این سگها بهره میبرند و یک پناهگاه انسانی حیوانی میسازند که در آن همبستگی، تعلق خاطر و عشق موج میزند. در این پناهگاه، تکتک سگها هویت و شخصیت جداگانه یافته و عنصر خانواده و جامعه در قالبی کوچکتر و ملموستر بازنمایی میشود.
فیلم هتل برای سگها مفهوم نگهداری پت را از حوزۀ خصوصی و خانوادگی به عرصۀ یک تعهد اجتماعی تحمیلی تحریف میدهد؛ گویی که جامعه، موظف است هر حیوان بیخانمانی را نجات دهد، بدون آنکه به چالشهای واقعی مانند کمبود منابع، هزینههای هنگفت و پیچیدگیهای قانونی اشارهای کند.
مخاطبان نوجوان فیلم در حالی که با صحنههای گروهی و همکاریهای مصنوعی بمباران میشوند به توهمی از مسئولیتپذیری کشانده میشوند که اغلب در واقعیت به اقدامات ناپایدار منجر میگردد مانند تلاشهای ناکام برای ساخت پناهگاههای خانگی که بیشتر به آشفتگی و ناامیدی ختم میشود تا نجات واقعی.
این اثر، با الهام ظاهری از جنبشهای حمایت از حیوانات، در اصل ابزاری برای ترویج کار داوطلبانه ایدئالیزه است که تمایل جوانان را به فعالیتهای سطحی و بدون پشتوانۀ عملی برمیانگیزد و در نهایت پناهگاههای واقعی را با حیوانات رهاشده پر میکند زیرا آن شور اولیه به سرعت فروکش میکند. ساختار روایی فیلم، با تأکید اغراقآمیز بر هویتبخشی به سگها و صحنههای پرزرقوبرق همدلی، فرآیند انسانیسازی پت را به اوج میرساند و مفهوم جامعۀ حیوانی را به عنوان بخشی جداییناپذیر از دنیای انسانی جا میاندازد.

صد و یک سگ خالدار(101 Dalmatians, 1996)
نسخۀ لایو اکشن صد و یک سگ خالدار داستانی کلاسیک از دو سگ دالماسین به نامهای پونگو و پردیتا را روایت میکند. این دو سگ از طریق ماجراهایی عاشقانه، زندگی مشترکی را آغاز میکنند و صاحب ۱۵تولۀ دوستداشتنی میشوند. سرنوشت آنها با ظهور شخصیت شرور و طمعکار، کروئلا دویل که قصد دارد از پوست این تولهها لباسی تهیه کند گره میخورد. پونگو و پردیتا با شجاعت و از خودگذشتگی برای نجات جان تولههای خود در برابر جهان بیرحم و بیقانون کروئلا خطرات بزرگی را به جان میخرند.
در این سفر پرمخاطره، حیوانات نقش والدین، محافظان و قهرمانان گروهی را میپذیرند و انسانها نیز با کمک دوستی و همدلیشان با این سگها، تعریف سنتی خانواده را بسط میدهند. جذابیت بصری فیلم و نقش محوری سگها اهمیت روابط درونگروهی پتها و همبستگی آنها با انسانها را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه عشق و وفاداری میتواند بر شر غلبه کند.
این اثر، پتها را از جایگاه صرف حیوان خانگی به مقام والدین، عضوی برابر و بازیگر اصلی خانه ارتقا میدهد و مفهوم خانوادۀ انسانی حیوانی را به طور قدرتمندی تثبیت میکند. بازنمایی گروهی از سگها به عنوان یک فرم جدید از جامعه و اتحاد باعث میشود تا درک مخاطبان از مفهوم خانواده گسترش یابد. آنها میآموزند که خانواده میتواند شامل اعضای غیرانسانی نیز باشد که پیوندهای عاطفی عمیق و متقابلی دارند.
اقبال به نژاد دالماسین پس از اکران فیلم و تقویت جنبشهای حمایت از حیوانات، بازتاب عینی مواجهۀ فرهنگی جامعه با این روایت است. داستان در واقع به عبارت حیوانات اعضای واقعی جامعهاند عینیت میبخشد؛ مؤلفهای که امروزه در پستهای پرطرفدار فضای مجازی و گفتمانهای عمومی دربارۀ حقوق حیوانات نیز به شدت بازتاب یافته است. این فیلم فرهنگ پت را به عنوان نمادی از اتحاد و همبستگی در برابر مشکلات تعریف میکند.
گویی که سگها واقعاً میتوانند جای روابط انسانی واقعی را پر کنند. بازنمایی گروهی از سگها به عنوان نوعی جامعۀ ایدئال و اتحاد مصنوعی، درک مخاطبان از خانواده را تحریف میکند و آنها را به این توهم میکشاند که پیوندهای عاطفی با حیوانات میتواند جایگزین روابط پیچیدۀ انسانی شود؛ تحریفی که اغلب به انزوا و وابستگیهای ناسالم منجر میگردد. اقبال ناگهانی به نژاد دالماسین پس از اکران، همراه با تقویت جنبشهای حمایت از حیوانات که بیشتر شعاری هستند تا عملی، نشاندهندۀ تأثیر فرهنگی مخرب این روایت است.
جریانسازی
بیتردید روند روایتپردازی دربارۀ سگها در سینمای هالیوود و آثار خانوادهپسند رویکردی منفعل یا طبیعی نیست، فیلمهایی که برایتان مثال زدیم برای هر گونه و هر نوع شکل خاصی از جریانسازی فرهنگی را نمایندگی میکند.
اگر دقیق نگاه کنیم، حضور پیدرپی سگها به عنوان شخصیتهای محوری، فراتر از سرگرمی ساده یا انتخابی بیدلیل است. این الگو همزمان با رشد شبکههای اجتماعی و بازنمایی روزافزون زندگی حیوانات خانگی در اینستاگرام، توییتر و حتی ادبیات کودکانه و انگیزشی تشدید شده است.
جالبی ماجرا آنجا است که سینما، تلویزیون و حتی برندهای بزرگ، با اختصاص محوریت به سگها و کمکم ارتقا دادن آنها از حیوان خانگی به عضو خانواده کارخانهای از معنا تولید میکنند که در اصل بازاریابی سبک زندگی خاصی است؛ سبک زندگیای که در آن سگ(یا پت) نماد احساس، وفاداری و حتی جایگزینی برای کمبودهای عاطفی خانوادگی است.
این شگرد به شکل هوشمندانهای، حیوان را از جایگاه سنتیِ همراه یا محافظ، به جایگاه عضو رسمی با حق رأی و حق احساسات در خانوادۀ انسانی ارتقا میبخشد؛ امری که در فیلمهایی همچون مارلی و من، هاچی، یا حتی پنگوئنهای آقای پاپر به روشنی دیده میشود.
این جریانسازی، با توجه به شواهد علمی نیز پیامدهای بازارمحور و حتی منفی دارد: جهش ناگهانی در خرید و تقاضای نژادهای خاص پس از هر فیلم، افزایش رهاسازی سگهایی که صاحبانشان فقط در فضای رؤیایی فیلمها میتوانستند با آنها سر کنند، رشد طبقه پتدارهای اینستاگرامی و در نهایت اقتصاد پنهان و خاکستری خرید و فروش حیوانات خانگی.
نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که برخلاف تصویر ساده و دلپذیری که رسانهها و سینما از نگهداری سگ ارائه میدهند، در واقعیت نگهداری از سگ نه آسان است و نه کمهزینه. سگها بهطور مداوم به توجه، شستوشو، مراقبت پزشکی و زمان نیاز دارند و در عین حال میتوانند بیماریهای زیادی را منتقل کنند. بسیاری از افرادی که تحت تأثیر این تبلیغات به سمت نگهداری سگ میروند، پس از مدتی از حجم مسئولیت و دشواری کار خسته میشوند و حتی پشیمانی بهوجود میآید.
در این میان، پذیرش این حجم از سختی و هزینه اگر فقط با دلایل عاطفی یا هوش بالاتر سگ توجیه شود، چندان منطقی به نظر نمیرسد. این موضوع زمانی معنادارتر میشود که بدانیم در جوامعی که مرزهای دینی و ارزشهای خانوادگی اهمیت ویژه دارند ترویج نگهداری سگ، عملاً نوعی چالش علیه این چارچوبها است. با توجه به اینکه سگ حیوانی بازیگوش و نیازمند توجه مستمر است، ورودش به محیط خانواده میتواند به تدریج کارکرد و استحکام روابط خانوادگی را تضعیف کند و از همینجا مرزهای شرعی و فرهنگی نیز مورد هدف قرار میگیرند.
بنابر نتایج پژوهشی که توسط دانشگاه بریستول، دانشگاه سیتی نیویورک و دانشگاه وسترن کارولینا انجام شده است، تأثیر فیلمهایی که سگها را به نمایش میگذارند بر افزایش محبوبیت نژادهای خاص، میتواند تا ده سال باقی بماند و این اثرگذاری با میزان موفقیت فیلمها پیوند مستقیمی دارد.
مطالعهای که در نشریۀ علمی PLOS ONE منتشر شده، بیان میکند که این تأثیر در اوایل قرن بیستم چشمگیرتر بوده. در این پژوهش، دادههای باشگاه پرورش سگ آمریکا(AKC) به عنوان بزرگترین مرجع ثبت سگها با بیش از ۶۵ میلیون ورودی و تحلیل ۸۷ فیلمِ دارای حضور سگ بررسی شد. یافتهها حاکی از آن است که اکران چنین فیلمهایی معمولاً با رشد چشمگیر محبوبیت نژادهای سگِ نمایشدادهشده در بازههای یک، دو، پنج و ده ساله همراه است(Ghirlanda, Addams, & Herzog, 2014)- لینک دسترسی مستقیم به مقاله..
بررسی دادهها نشان داد که این رشد تقاضا، ارتباط معناداری با تعداد بینندگان فیلم در آخر هفته افتتاحیه، یعنی شاخص محبوبیت فیلم در میان مخاطبان دارد. نتیجه این که تماشای یک فیلم میتواند سلیقۀ بلندمدت مخاطبان را نسبت به نژادی خاص شکل دهد؛ حتی اگر خرید سگ سالها پس از تماشای فیلم صورت گیرد.
شواهد نشان میدهد که این تأثیر گاه بسیار چشمگیر است؛ به نحوی که ده فیلمِ اثرگذار در بازه ده ساله، در مجموع سبب ثبت بیش از ۸۰۰ هزار سگ بیش از میزان پیشبینیشده بر مبنای دادههای روند پیش از فیلم شدند. نمونه بارز این موضوع، افزایش ۴۰ درصدی ثبت سگهای کولی در سالهای پس از پخش فیلم لاسی به خانه بیا(۱۹۴۳) و حتی رشد صد برابری ثبت سگ Old English Sheepdog پس از فیلم دیزنی سگ پشمالو(۱۹۵۹) است.
پروفسور استفانو گیرلاندا، نویسندۀ اصلی پژوهش اشاره میکند که در این مطالعه تمرکز بر تغییرات در روند محبوبیت نژادها بوده تا بتوان اثر واقعی فیلم را از روندهای از پیش موجود جدا ساخت؛ چراکه نژادهای محبوبتر معمولاً برای ساخت فیلم انتخاب میشوند و این موضوع باید در تحلیلها لحاظ شود.
پژوهشگران همچنین کاهش تأثیرگذاری فیلمها بر رشد محبوبیت نژاد سگ را در طول قرن گذشته ثبت کردهاند. به نظر میرسد این موضوع به رقابت فزاینده با رسانههای دیگر نظیر تلویزیون و اینترنت و همچنین افزایش تولید سالانۀ فیلمهای مرتبط با سگ بازمیگردد. کافی است اشاره کنیم که تا سال ۱۹۴۰ هرسال کمتر از یک فیلم با محوریت سگ ساخته میشد، حال آنکه این رقم تا سال ۲۰۰۵ به بیش از هفت فیلم در سال رسیده است.
این پژوهش، ضمن تأکید بر پویایی محبوبیت نژاد سگ و شباهت آن به رفتارهای مد و فشن، نشان میدهد که افزایش ناگهانی ثبت یک نژاد عموماً با افول سریع همان محبوبیت همراه میشود؛ پدیدهای که مشابه آن در انتخاب نام نوزادان دیده میشود.
یافته مهم دیگر این است که افزایش محبوبیت نژادها به ویژگیهای رفتاری، طول عمر یا سطح سلامت ژنتیکی آنها بستگی ندارد. به گفته هال هرزوگ، یکی از نویسندگان مطالعه اکثر نژادهایی که رفتار مطلوبتری دارند یا کمتر درگیر مشکلات ژنتیکیاند، الزماً محبوبتر نبودهاند؛ در واقع، موجهای محبوبیت بیشتر بر مدار مد و الگوهای رسانهی حرکت میکند تا ملاکهای عملکردی یا عقلانی.
این مطالعات نشان میدهد که میتوان ابعاد فرهنگی و اجتماعیِ به ظاهر پیچیده را با اتکا به دادههای مناسب، به صورت کمی و علمی ارزیابی کرد. اما این روند پیامدهایی نیز دارد؛ همانطور که دکتر آلبرتو آچربی از دانشگاه بریستول یادآور شده، افزایش تقاضا برای نژادهای محبوب پس از اکران فیلمها میتواند برای خود سگها زیانبار باشد؛ دکتر آلبرتو آچربی، عضو نیوتن در گروه باستانشناسی و مردمشناسی دانشگاه بریستول و یکی از نویسندگان این مقاله گفت: «اگر مردم به دلیل حضور سگها در فیلمها، به صورت دسته جمعی سگ بخرند، عواقب آن میتواند برای خود سگها منفی باشد. مطالعه قبلی ما نشان داد که محبوبترین نژادها بیشترین تعداد اختلالات ارثی را دارند.»
در مجموع، رفتار تقلیدی و پیروی از مدهای اجتماعی در موضوع خرید حیوان خانگی، پیامدهای منفی ویژهای را نیز در پی دارد و شاید لازم باشد در انتخاب حیوان خانگی، آگاهانهتر و دور از موجهای تبلیغاتی رفتار کنیم.
نتیجهگیری
در پایان گفتار نخست، روشن میشود که ترویج فرهنگ نگهداری از حیوان خانگی، صرفاً حاصل دگرگونیهای سطحی یا نیازهای بیواسطه افراد جامعه نیست و پدیدهای ریشهدار و چندلایه است که در پیوند با سازوکارهای پیچیدۀ رسانهای و تحولات کلان اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی معنا مییابد. بازنماییهای سینمایی و الگوسازی تصویری هالیوود، عملاً روند شکلگیری نوعی مصرفگرایی عاطفی و فردگرایی افراطی را هدایت میکند که پیامد آن، سست شدن بنیان خانواده، تضعیف پیوندهای عاطفی واقعی و جایگزینی حمایت اجتماعی انسانی با روابط فرعی و جایگزین است.
تحلیل مدلهای ارتباطی و روایتهای رسانهای نشان داد که بازار تقاضا برای پت، حاصل گرایش فردی ساده نیست! محصول ترکیب ایدئولوژیهای لیبرال مدرن و الگوی مصرفی اقتصادی در بستر جوامع است. از اینرو، فهم و سیاستگذاری دربارۀ این فرهنگ، بدون تحلیل جدی جریانهای رسانهای، بازنماییهای سینمایی و الگوریتمهای تأثیرگذار شبکههای اجتماعی ناکافی و حتی سادهانگارانه خواهد بود.
در عین حال، واکاوی تجربۀ جهانی و مبانی نظری روشن کرد که جابهجایی جایگاه پت در خانواده، نشانهای است از انتقال ارزشها و فروکاست تدریجی هویت جمعی به سود ارضای فردیت و میل به مصرف بیقید و شرط. این روند، اگر بدون نقد و بازاندیشی ادامه یابد، آسیبهای عمیق فرهنگی، جمعیتی و هویتی را به همراه خواهد داشت.
در بخش بعدی، به صورت دقیقتر به عملکرد الگوریتمهای شبکههای اجتماعی و نقش اینفلوئنسرها در جریانسازی و قطبیسازی جامعه پیرامون فرهنگ پت؛ تحلیل انیمیشنها و تولیدات سینمایی دیگر دربارۀ نگهداری از پتهای خانگی و سازوکار عاطفی اقتصادی آنها؛ واکاوی مکانیسم بازاریابی پنهان هالیوود در تبلیغ پت به عنوان کالا و عامل تجمل و سبک زندگی و آسیبشناسی شکلگیری دوگانههای هویتی در جامعه ایرانی در اثر این روند پرداخته خواهد شد.
دیدگاهتان را بنویسید