ترکیه؛ میانجی، مداخلهگر یا مانع مقاومت؟

ششمین نشست از سلسله نشستهای تخصصی صهیونیسمشناسی با موضوع «تحلیل تحولات ترکیه و آینده جبهه مقاومت» برگزار شد.
این نشست که پنج شنبه 21/1/1403 در مؤسسه فرهنگی رسانهای استاد محمدحسین فرج نژاد برگزار شد به دو صورت حضوری و مجازی در بستر اسکای روم پوشش داده شد.
در این جلسه دکتر حسن لاسجردی به بررسی تحولات اخیر ترکیه و ارتباط آن با جبهۀ مقاومت پرداخت. سؤالات کلیدی این جلسه شامل تأثیر حوادث ترکیه بر جبهۀ مقاومت، روابط دولت ترکیه با رژیم صهیونیستی و آمریکا، و ماهیت افرادی که به دنبال ورود به عرصۀ قدرت هستند، طراحی شده بود.
دکتر حسن لاسجردی، کارشناس مسائل غرب آسیا در این جلسه ضمن اشاره به دو بخش اصلی این موضوع در دو بخش کلی ۱: تحولات داخلی و خارجی ترکیه و ۲: آیندۀ جبهۀ مقاومت و نگاه ترکیه به نیروهای مقاومت، اظهار داشت:
«ترکیه در سالهای اخیر تلاش کرده است تا به عنوان یک بازیگر فعال در تحولات منطقهای ظاهر شود و در مسائل مختلفی از جمله سوریه، لبنان، فلسطین، عراق، یمن و اختلافات با کشورهای دیگر نقشآفرینی کند. سیاست خارجی ترکیه تحت رهبری حزب عدالت و توسعه و اردوغان در سه دورۀ اصلی تقسیمبندی میشود:
۱. دورۀ اول (۲۰۰۲-۲۰۰۹): این دوره به رویکرد لیبرالی معروف است و بر اساس تفکر داوود اوغلو، بر عمق استراتژیک و رشد اقتصادی تمرکز دارد. در این دوره، ترکیه با مشکلات اقتصادی و بدهیهای خارجی مواجه بود، اما موفق به بهبود وضعیت اقتصادی و اشتغال شد.
۲. دورۀ دوم (۲۰۰۹-۲۰۱۶): در این دوره، ترکیه به دنبال احیای ناسیونالیسم و قدرتطلبی است. این دوره همزمان با بیداری اسلامی و ظهور داعش است و حزب عدالت و توسعه تلاش میکند تا ارتباطات معناداری با کشورهای دیگر برقرار کند و به قدرت منطقهای تبدیل شود.
۳. دورۀ سوم (۲۰۱۶ به بعد): این دوره به نگاه دو جانبه به شرق و غرب اشاره دارد و تلاش برای حفظ و گسترش نفوذ ترکیه در منطقه را نشان میدهد.»
وی به چالشهای داخلی ترکیه در این دورهها اشاره کرده و افزود: «اردوغان با اقداماتی از جمله سرکوب مخالفان سیاسی و کنترل رسانهها و تغییرات قانونی و برخورد با منتقدان، تلاش کرده است تا جایگاه حزب عدالت و توسعه را در جامعه تقویت کند.»
دکتر لاسجردی بر اهمیت درک تحولات و سیاستهای ترکیه تأکید کرد و با اشاره به نقش اقتصادی در سیاست خارجی ترکیه گفت: «درک جایگاه اقتصاد در سیاست خارجی ترکیه برای فهم بهتر رفتارهای دیپلماتیک این کشور ضروری است؛ چراکه ترکیه در یک دهۀ گذشته تلاش کرده است تا سیاستهای خود را بر اساس منافع اقتصادی تنظیم کند. به عنوان مثال، در شمال عراق با وجود تنشها با کردها، به سرمایهگذاری و همکاری با حکومت اقلیم کردستان پرداخته است. از سوی دیگر، ترکیه به دنبال تبدیل شدن به یک بازیگر بینالمللی است و در تلاش است تا در بحرانهای مختلف مانند سوریه و عراق نقشآفرینی کند. این کشور به دنبال میانجیگری در بحرانها و تقویت نفوذ خود در منطقه است و در این راستا سیاست خارجی ترکیه به سمت امنیتمحور و تهاجمی تغییر یافته است. این کشور در بسیاری از مسائل منطقهای به صورت فعال و پیشدستانه وارد میشود و به دنبال تأثیرگذاری بر نیروهای مقاومت در کشورهای مختلف است.»
این کارشناس مسائل غرب آسیا خاطرنشان کرد: «ترکیه از قدرت نرم خود، به ویژه در حوزههای فرهنگی مانند سریالسازی و گردشگری، بهرهبرداری میکند تا نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد. به علاوه در سالهای اخیر به سرمایهگذاری در صنایع نظامی، به ویژه در تولید پهپادها، پرداخته است که در بحرانهای مختلف به کار گرفته شده و تأثیرگذار بوده است. ترکیه همچنین با چالشهای داخلی مانند سرکوب مخالفان و کنترل رسانهها مواجه است که بر سیاستهای خارجی آن تأثیر میگذارد.»
وی به این نکته اشاره کرد که این سیاستها و رویکردها میتواند آیندۀ نیروهای مقاومت در منطقه را تحت تأثیر قرار دهد و به نوعی محدودیتهایی برای آنها ایجاد کند. وی با تحلیل وضعیت نیروهای مقاومت در منطقه و تأثیرات آن بر سیاستهای ترکیه پرداخته به آسیب پذیری نیروهای مقاومت در چالش های منطقه ای اشاره کرد و یادآور شد: «نیروهای مقاومت در منطقه با چالشهای جدی مواجه هستند و برای بازگشت به قدرت گذشته نیاز به ارزیابی دقیق و برنامهریزی دارند. از سویی در یک دهۀ اخیر، نیروهای غیررسمی یا NGOها به عنوان بازیگران مؤثر در منطقه شناخته شدهاند. این نیروها به رغم عدم وابستگی به دولتها، نقش مهمی در تحولات منطقه ایفا میکنند. البته بسیاری از جوامع به نیروهای مقاومت نگاهی مثبت دارند و آنها را به عنوان عوامل امنیتآفرین و مؤثر میشناسند. این نگاه مثبت در کشورهای مختلف از جمله ایران، عراق، لبنان و فلسطین وجود دارد اما در عین حال سؤالاتی دربارۀ امکان ظهور سیاسی این نیروها و مشروعیت آنها در جوامع مختلف مطرح است. برخی از جوامع به دلیل عملکرد مثبت نیروهای مقاومت، از آنها حمایت میکنند اما نگاه به نیروهای مقاومت جالب توجه است؛ زیرا ترکیه به دنبال کنترل و محدود کردن نفوذ نیروهای مقاومت در کشورهای همسایۀ خود، به ویژه عراق و سوریه است. این کشور با سیاستهای خود سعی دارد تا مانع از قدرتگیری این نیروها شود. در سالهای اخیر، ظهور نیروهای مخالف در ترکیه و نارضایتیهای داخلی ممکن است بر سیاستهای ترکیه در قبال نیروهای مقاومت تأثیر بگذارد. این تغییرات میتواند به چالشهایی برای سیاستهای اردوغان منجر شود. احزاب مخالف اردوغان در انتخابات اخیر موفق به کسب حمایت بیشتری شدهاند و این میتواند بر رویکرد ترکیه نسبت به نیروهای مقاومت تأثیرگذار باشد.»
وی تأکید کرد: «نیروهای مقاومت به عنوان یک واقعیت مؤثر در منطقه شناخته میشوند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت. همچنین، نوع رویکرد ترکیه به این نیروها و تأثیرات داخلی و بینالمللی بر آنها، موضوعاتی مهم برای آینده تحولات منطقهای هستند. نیروهای مقاومت در ایران به دنبال همکاری با کشورهای همسایه مانند ترکیه، عراق، سوریه و لبنان هستند. این همکاریها میتواند بر تحولات سیاسی و امنیتی منطقه تأثیرگذار باشد. با توجه به تحولات اخیر، ممکن است نیروهای مقاومت جدیدی با نگرشهای متفاوت، مانند اخوانیها، در برابر اسرائیل شکل بگیرند. این تغییرات میتواند به تشکیل جبههای واحد در مقابل اسرائیل منجر شود.»
همچنین دکتر لاسجردی با برشمردن نقش و مشروعیت نیروهای مقاومت شرایط امروز مقاومت را اینگونه تبیین کرد: « نیروهای مقاومت به عنوان بازیگران بالغ و مؤثر در منطقه شناخته میشوند و نمیتوان آنها را از جامعه حذف کرد. این نیروها به دلیل ارتباطات اجتماعی و مشروعیت خود، قادر به ایفای نقشهای سیاسی و نظامی هستند. ترکیه با تلاش برای محدود کردن نفوذ نیروهای مقاومت در منطقه، به ویژه در سوریه، در حال رقابت با این نیروها است. با این حال، به رغم این فشارها، نیروهای مقاومت به عنوان یک واقعیت موجود در منطقه باقی خواهند ماند. با توجه به تحولات داخلی ترکیه و ظهور نیروهای مخالف، به نظر میرسد اردوغان در آینده نزدیک همچنان نقش مهمی در سیاستهای ترکیه ایفا خواهد کرد. این موضوع میتواند بر رویکرد ترکیه نسبت به نیروهای مقاومت تأثیرگذار باشد.»
این کارشناس ارشد مسائل منطقه ای ضمن اشاره به سه مدل مختلف اسلام در منطقه گفت: «مدل ایران (انقلابی)، مدل عربستان (مناسبتی) و مدل ترکیه (میانهرو). این مدلها بر سیاستهای منطقهای و تصمیمسازیها تأثیرگذار هستند. و در نهایت نیروهای مقاومت به عنوان یک واقعیت مؤثر در منطقه شناخته میشوند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت. همچنین، نوع رویکرد ترکیه به این نیروها و تأثیرات داخلی و بینالمللی بر آنها، موضوعاتی مهم برای آینده تحولات منطقهای است و با توجه به ویژگیهای اسلام معرفی شده از ترکیه موارد زیر در این زمینه قابل جمعبندی است:
- اسلام مدرن ترکیه: اردوغان و همکارانش تلاش دارند تا تصویری از اسلام مدرن و تساهلآمیز ارائه دهند که همزمان با اسرائیل ارتباط داشته و از حقوق فلسطینیها نیز حمایت کند. این رویکرد به دنبال ایجاد همزیستی مسالمتآمیز در جامعۀ ترکیه و منطقه است.
- نئوعثمانی گری: ترکیه به دنبال احیای نقش محوری در جهان اسلام است و اردوغان را به عنوان چهرهای نجاتبخش و حامی مستضعفان معرفی میکند. این تبلیغات به دنبال تقویت جایگاه ترکیه در تحولات منطقهای است.
- تحولات سوریه و رفتار اخوانیها: پس از بحران داعش، ترکیه تلاش کرده تا رفتارهای معقولتری از گروههای اخوانی در سوریه به نمایش بگذارد و به نوعی از تنشها بکاهد.
- نگاه ایران به تحولات منطقه: ایران به عنوان یک بازیگر کلیدی در منطقه، نیروهای مقاومت را به عنوان بخشی از خود میداند و تلاش میکند تا از طریق دیپلماسی و رفتار معقول، حضور این نیروها را تثبیت کند.
- رقابتهای نانوشته: رقابتهای بین اسلام سیاسی و دیگر جریانها در منطقه وجود دارد که به نوعی بر تحولات تأثیرگذار است. این رقابتها به ویژه بین جهان اهل سنت و شیعه قابل مشاهده است.
- نقش ترکیه در سوریه: ترکیه به دنبال ایجاد فرصتهای جدید در تحولات منطقهای است و ممکن است در برخی موارد به نظر برسد که در روابط دیپلماتیک با ایران، رفتار منافقانهای دارد.»
دکتر لاسجردی در نهایت تأکید کرد که شرایط کنونی نیاز به رویکردهای حسابشده و دیپلماتیک دارد تا بتوان از نیروهای مقاومت حمایت کرد و در عین حال به تحولات منطقهای پاسخ مناسب داد. او ضمن برشمردن نقش روسیه در تعامل با ترکها افزود: « انتظار بیشتری از روسها در تحولات سوریه وجود داشته است اما نقش ترکیه نیز در این تغییرات اساسی بوده است. این تغییرات اجتماعی و سیاسی به تدریج و در بستر زمان شکل میگیرند.»
در پایان این نشست، کارشناس مسائل منطقهای ضمن اشاره به آغاز مذاکرات ایران و آمریکا در عمان، به عدم قطعیت در مورد نتایج این مذاکرات اشاره کرد و گفت: « دیوار بیاعتمادی بین ایران و آمریکا وجود دارد که بر روند مذاکرات تأثیر میگذارد و اگر مذاکرات به نتیجه برسد، ممکن است بر ارکان جبهۀ مقاومت تأثیر بگذارد اما تأکید میکند که هر گروهی مانند حزبالله و انصارالله وزن و نقش متفاوتی در جامعۀ خود دارند. چه اینکه با توجه به تفاوتهای موجود در نیروهای مقاومت، نمیتوان همۀ گروهها را یکسان ارزیابی کرد. به عنوان مثال، انصارالله در یمن از حمایت بیشتری برخوردار است در حالی که حزبالله در لبنان در یک جامعه متنوعتر عمل میکندو اظهار امیدواری کرد که مذاکرات به نفع جبهه مقاومت و منافع اسلامی باشد.»
دیدگاهتان را بنویسید