آرمان بازگشت به سرزمین موعود

نویسنده: اسداللهی
در سال 1965 طبق کتاب سال یهودیان آمریکا (Year Book New York 1965 American Jewish) شمار یهودیان جهان به 13میلیون نفر میرسید. ایالات متحدۀ آمریکا کشوری است که بیشترین شمار یهودیان یعنی 48درصد یهودیان کل جهان در آن ساکن بودند؛ بعد از آن، اتحاد جماهیر شوروی[روسیه] با حدود 3میلیون نفر و سپس فرانسه، انگلیس، آرژانتین و در نهایت کانادا از جمله کشورهایی هستند که بیشترین تعداد افراد یهودی در آن زندگی میکردند. (رک، مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1384، ص428)
آمریکا مرکز تجمع بیشترین یهودیان دنیاست در حالی که تاریخ زندگی در آمریکا بیش از سیصد سال نیست. در سفر دور و دراز کریستف کلمب به قارۀ آمریکا تعدادی از یهودیان او را همراهی میکردند. بزرگترین اقلیت غیر مسیحی ایالات متحده در سال 1961 یهودیان بودند. (رک، مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1384، ص428و429)
پس این سؤال مطرح است: پراکندگی یهود در دنیا به چه دلیل بوده است؟ چرا جمعیت کثیر یهود در سالهای 1936 تا 1965 از آمریکا به اسرائیل نرفتهاند؟
روژه گارودی(Roger Garaudy) مینویسد:
کسانی چون بن گوریون(David Grun) آمدن و زیستن در این دولت(اسرائیل) را برای هر یهودی به منزلۀ وظیفه تلّقی مینمودند. کسانی دیگر فکر میکردند که فعالیت یهودیان در ایالات متحده حتی برای منافع اسرائیل از اهمیت بیشتری برخوردار است.(گارودی، 1377، ص 215)
در آن زمان، صهیونیستها که دیدند یهودیان برای رفتن به سرزمینهای اشغالی رغبتی نشان نمیدهند، برای این کار تدبیری پیشه کردند؛ اولین حرکت آنان استفاده از خصوصیات فرهنگی و اعتقادی و آرزوهای تاریخی و ملی بود.
یکی از شگردهای صهیونیستها برای بازگشت یهودیان به فلسطین اشغالی، ایجاد آرزوی بازگشت آنان به اورشلیم است. موریس کونوپنیکی (Maurice Konopincki) در این باره نوشته است: دست راستم بِخُشکد اورشلیم اگر فراموشت کنم. (مطالعات و پژوهش های سیاسی،1384، ص430)
کلیمیان تبعید شده در سراسر دنیا، اورشلیم را فراموش نکردهاند. امید بازگشت به صهیون و بازسازی معبد بزرگ، از دیرباز یکی از مظاهر تغییرناپذیر زندگی یهود بوده است. نماز سهگانۀ روزانه و حتی اوراد تقدیس بعد از غذا حاوی التجاهایی است برای بازگشت به اسرائیل. هر عروسی و هر سوگی فرصتی است تا کلیمیان دلبستگی پایانناپذیر خود را به سرزمین قدیمیشان تجدید کنند. سال دیگر در اورشلیم؛ روز «عید فصح» و «روز آمرزش کبیر» با این جمله پایان میگیرد. قرنها و قرنهاست که هر یهودی متدین رو به سوی اورشلیم دعاهایش را میخواند. (کونوپنیکی، 1349، ص 73)
یکی از بنیانگذاران صهیونیسم در این باره مینویسد: عبارتهای آشنای کتاب مقدس دربارۀ بازگشت قوم یهود به سرزمین موعود، برای پیشبرد تلاشهای بشری در راه این آرمان بزرگ تنظیم شدهاند؛ چون کاربرد معنوی بسیاری از این عبارتها چندان مشهود نیست و تمامی آنها به بازگشت واقعی و طبیعی قوم یهود به سرزمین مقدس دلالت دارند. توصیف کتاب مقدس، نقش مهمی در ترویج «ایدۀ صهیونیستی» ایفا کرده است. (سوکولوف، جلد 1،ص 89)
به طور کلی سابقۀ مذهبی علاقه به سرزمین مقدس و آرزوی بازگشت در میان تودۀ یهودیان با مطامع و مقاصد سیاسی سردمداران صهیونیسم کاملاً گره خورده است. دیوید بن گوریون طی سخنانی در جمع صهیونیستها بر این مسأله تأکید میکند و میگوید: مهاجرت به فلسطین به منزلۀ خونی است که ادامۀ حیات اسرائیل را بیمه میکند و ضامن امنیت و آیندۀ اسرائیل است. (معروف، 1374،ص 19)
در سال 1877 میلادی برای خرید سهام کانال سوئز از خدیو مصر [فرمانروای مصری] توسط بنجامین دیزرائیلی (Benjamin Disraeli) نخستوزیر وقت انگلستان، او مبلغ چهار میلیون لیره از روچیلد (Rothschild) وام گرفت تا طبق قولی که به روچیلد داده شد در همین منطقه یک دولت یهودی بهوجود آید. (رک، رحمانی،1371، ص86)
نقش انگلیس و دیگر کشورها در بازگشت یهودیان
اعلامیۀ بالفور خطاب به لرد روچیلد اینگونه بود:
«لرد روچیلد عزیزم! در کمال خرسندی از طرف دولت انگلیس مراتب ذیل را که در کابینه به نفع نهضت صهیونی طرح و تصویب شد به اطلاع شما میرسانم: دولت اعلی حضرت پادشاه انگلیس، تأسیس کانون ملی یهود را در فلسطین با حسن نظر تلقی میکند و برای تسهیل این منظور از سعی و مجاهدت دریغ نخواهد شد…» (حمیدی، 1364،ص251)
دعوتها و خواستههایی جهت آغاز جنگهای صلیبی جدید برای «آزاد ساختن» فلسطین سربرآورد؛ از جمله در دانمارک «هالگر پولی» پادشاهان اروپا را تحریک و تشویق کرد که برای آزاد ساختن فلسطین و قدس، از دست کافران (مسلمانان) و اسکان یهود(وارثان اصلی و مشروع این سرزمین) در آن حملۀ صلیبی جدیدی تدارک ببینند.(النجیری، 1387، ص21)
در سال 1649 عریضهای از سوی جوانا و کارتریت، دو بنیادگرای انجیلی، به دولت انگلیس فرستاده شد؛ «باشد که ملت انگلستان و ساکنان سرزمینهای اطراف آن، اولین کسانی باشند که پسران و دختران اسرائیل را بر کشتیهای خویش حمل کنند و به سرزمینی که اجدادشان، ابراهیم و اسحاق و یعقوب وعده داده شده بود و میراث ابدیشان میباشد، بازگردانده شوند.» (النجیری، 1387،ص 21)
بدین ترتیب طرح و برنامۀ بنیادگرایی پروتستانی از آغاز برای مهاجرت دادن یهود به فلسطین اجرا شد تا مطابق پیشگوییهای وارده در تورات دولتی، برای اسکان ایشان در آنجا تدابیری اتخاذ شود. در این باره شافتسبری(Shaftesbury) مُبلِّغ بنیادگرای بریتانیایی میگوید: «شام را با پالمرسون وزیر امور خارجۀ انگلستان صرف کردم. وقتی تنها شدیم با او دربارۀ برنامهها و طرحهای خود جهت اسکان یهود در فلسطین سخن گفتم. به نظر میرسید به مذاق او خوش آمده باشد. در این باره از من سؤالاتی کرد و وعده داد در این خصوص تأمل کند. (النجیری، 1387،ص 21)
ویلیام هسلر، بنیادگرای انجیلی، وابستۀ سفارت بریتانیا در اتریش که بر اساس آموزههای انجیلی و صهیونیسم مذهبی پرورش یافته بود به خوبی توانست با توجه به موقعیت شغلی خود به عنوان یک دیپلمات، علایق مذهبی، سیاسی و صهیونیستی را یکجا گرد آورد. از این گذشته، او حلقۀ ارتباط میان صهیونیسم انجیلی پروتستانی و صهیونیسم یهودی بود. (النجیری، 1387،ص 22)
نقش ویژۀ آمریکا در همراهی با صهیونیستها
اگر انگلستان نقشی اساسی در برپایی و تأسیس اسرائیل مملکت جدید خداوند، از طریق وعدۀ بالفور در سال 1917 و سیاست قیمومیت بر فلسطین داشت و در این راه مذهب و سیاست را با هم در آمیخت، آمریکا نیز نقش کمتری از انگلستان نداشت. این کشور اولین کشوری بود که دولت بنیادگرای صهیونیستی را به رسمیت شناخت و در تمام ابعاد و زمینهها از آن حمایت کرد.
از جمله مهمترین ریاست جمهوری که پیشینههای توراتی با خود حمل میکرد و این پیشینهها نقشی اساسی و مهم در زندگی و سیاستهای او داشت ترومن(Truman) بود. او خود تورات را خوانده بود و در آن تحقیق و تفحص کرده بود و بهعنوان یکی از دانشآموختههای تورات به توجیه تاریخی تأسیس وطنی قومی برای یهود پرداخت. (النجیری، 1387،ص 23و24)
«ترومن» معتقد بودکه وعدۀ 1917 بالفور امید و آرزوهای دیرینۀ ملت یهود را محقق ساخت. داستان زندگی او مملو از اقتباسها و اشارات توراتی است که نشان میدهد آموزههای یهودیت مسیحی تا چه اندازه در وجود او رسوخ کرده بود. (النجیری، 1387،ص 24)
ترومن ازجمله تعمیدیهایی بود که به شدت به ایدۀ برانگیختگی و تأسیس مجدد مملکت قدیمی و یهودی خداوند اعتقاد داشت و معروف است علاقۀ خاصی به مزمور 137 از مزامیر داوود داشت. (النجیری، 1387،ص 24)
ادی جاکوبسون (Edward Jacobson) ترومن را به حاضران «انستیتو لاهوتی یهود» معرفی کرد و او را شخصیتی توصیف کرد که به خلق دولت اسرائیل کمک بسیار کرده بود. ترومن در پاسخ به این توصیف به ایدۀ همیشگی صهیونیست بنیادگرا پیرامون تعمید و برانگیختگی استناد جست و گفت: «منظور شما از این سخن چیست که به خلق یهود کمک کرد؟ من کوروش هستم، من کوروش هستم. چه کسی میتواند کوروش را فراموش کند همو که یهود را از تبعیدگاهشان از بابل به قدس بازگرداند؟ (شریف،1406 ه.ق ،ص215)
«مانیر تزهاگن» بنیادگرای آمریکایی میگوید:
«اعراب فلسطین هیچگاه به موهبتهای طبیعی دست نخواهند یافت و یهودیان همیشه در رأس هرم باقی خواهند ماند. یهود خواهان تشکیل دولتی با حاکمیت خویش در فلسطین هستند تا وطن قومی ایشان را بنا کند نه اینکه در این کشور اتحادیۀ فدرال دروغین عربی-یهودی برقرار باشد. یهودی هر قدر تحت فشار و ظلم و ستم باشد، در نهایت پیروز است و صدای ضعیفش به گوش جهانیان خواهد رسید و اعراب را تهدید خواهد کرد و اگر در این راه حامیان منطقهای و بومی خویش را از دست بدهد، باز کسانی دیگر را در اروپا و آمریکا به خدمت خواهد گرفت تا به مدح و ستایش او بپردازند و او همانگونه که بود و هست، باقی خواهد ماند. یهود در شرق اقامت خواهد کرد تا افکار راکد اعراب را از بین ببرد؛ افکاری که فراتر از اصول و مبادی خشک محمد [منظور پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) می باشد] اصول و مبادی دیگری را نمیبیند. (شریف،1406 ه.ق ،ص249)
گریس هالسل(Grace Halsell) نویسندۀ انجیلی آمریکایی به نقل از یکی از بنیادگرایان مسیحی میگوید: «وقتی خداوند جهان و هستی را خلق کرد، برکت را به یهود بخشید؛ از این رو یهودیان، برتر از سایر انسانها هستند و با غیر یهودیان تفاوت دارند. خداوند از ازل مقدّر فرمود یهود مالک سرزمین مقدس باشند و این موضوع را قطعی کرد و تمام این سرزمین را به یهود بخشید.» (النجیری، 1387،ص 35)
هدف اصلی صهیونیسم؛ غصب سرزمین اشغالی
هدف اصلی صهیونیستها اما نجات جان یهودیان نبود، بلکه تنها هدف آنها تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین بود. بن گوریون اولین رهبر دولت اسرائیل در تاریخ 7 دسامبر 1983 در برابر سردمداران صهیونیستی لابور به صراحت چنین گفت: اگر میدانستم تمام یهودیان با آورده شدن به انگلستان نجات مییابند ولی با انتقال به اسرائیل بزرگ تنها نیمی از آنها جان سالم به در میبرند، راه حل دوم را انتخاب میکردم زیرا ما نهتنها باید زندگی یهودیان را در نظر بگیریم، بلکه باید تاریخ قوم بنی اسرائیل را نیز مد نظر داشته باشیم. (منبع)(گلبنر، ایوان، سیاست صهیونیسم و سرنوشت یهودیان اروپا، بیت المقدس، مجموع مطالعات یادواشم، جلد12،ص 199)
این وقاحت و بیشرمی خاص بن گوریون نبود، بلکه نقطۀ اشتراک تمام رهبران صهیونیستی آژانس یهود بود که یهودیان عضو نیروی مقاومت آن را «انجمن یهودیان فلسطین» مینامند. (گارودی،1378،ص67)
عوامل محرک برای بازگرداندن یهود به فلسطین
صهیونیستها برای سرازیر کردن این جریان عظیم یهود به سمت فلسطین از چند جهت مختلف تلاش میکردند:
- محاسبۀ زدوبندهای سیاسی اثرگذار در امور کشورهای مختلف مانند تحریک احساسات دینی و گرایشهای ملی و حساسیتهای فرهنگی یهودیان
- تحریک یهودیان به شکلهای مختلف برای ترک دیار خود و رفتن به جایی که هیچ از آن نمیدانستند و فراهم آوردن امکانات زندگی در فلسطین چه از جهت امنیت، چه کار و چه فضای حیاتی و چه بیرون راندن فلسطینیان…(مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1384، ص465)
- استفاده از یک رابطۀ فرهنگی نابسامان بین یهود و ملتهای دیگر به این صورت که یهودیان عموماً با رباخواری، فساد، تکبر، حسادت، دسیسه و توطئه مردم را تحریک کردند و همین، موجب دلگیری و نارضایتی دیگر ملتها میشد و صهیونیستها از این طریق با ایجاد حوادثی به این خشونتها دامن زدند تا یهودیان برای حفظ مال و جانشان به فلسطین بروند. (مطالعات و پژوهش های سیاسی،1384، ص470)
- ایجاد امید و آرزوی استقلال و آزادی و داشتن دولت یهودی از دیگر تدبیرهای صهیونیسم بود به این طریق که یهودیان هرچه گرفتاری دارند از نداشتن دولت و سرزمین و سرگردانی در میان ملتهاست و به همین علت باید به فلسطین رفت تا مشکلات حل شود. (مطالعات و پژوهش های سیاسی،1384، ص471)
در نهایت، تلاش سران یهود که اغلب سرمایههای اروپا و بلکه جهان استعمار زده در اختیار آنها و تشکیلات عظیم و جهانی فراماسونری تابع آنهاست و دوستهای بزرگ و قدرتمند عالم، کارگزار سیاستهای آنان شدهاند تصمیم گرفتند هدف نهایی خود که تشکیل حکومت جهانی یهود بود را عملی سازند. برای این کار عوامل و شرایطی لازم بود که یکی سلطه بر خاورمیانه و دیگری بنا کردن دولتی بود که مرکز آن اورشلیم باشد.
در واقع صهیونیسم، تجلی روح نژادپرستانۀ همۀ تاریخ یهود است و یهودیان غیر صهیونیست، بازماندۀ یهودیانی هستند که در سراسر حیات چند هزار سالۀ این قوم در اقلیت بوده و تحت فشار اکثریت زندگی کردهاند.
صهیونیسم در آرزوی تشکیل حکومت جهانی یهود است تا در آن، یهودیان آقا و سرور و بزرگ و محترم و آسوده و مرفه باشند و سایر مردم جهان، مطیع و کارگزار آنان و معتقد به برتری و و بزرگی یهود باشند. (رک، رحمانی،1371، ص148)
منابع
- گارودی، روژه، 1377، تاریخ یک ارتداد اسطورههای بنیانگذار سیاست اسرائیل، تهران، انتشارات رسا
- کونوپنیکی ، موریس، 1349، تعاون در روستاهای اسرائیل، تهران، انتشارات دانشگاه تهران
- سوکولوف، ناهوم، 1377، تاریخ صهیونیسم جلد1، تهران، مؤسسۀ مطالعات تاریخ ایران
- معروف، عبد، 1374، دولت فسطین و شهرکهای یهودینشین، تهران، انتشارات اطلاعات
- رحمانی، شمس الدین، 1371، لولای سه قاره، تهران، انتشارات تبلیغات اسلامی
- حمیدی، سید جعفر، 1364، تاریخ اورشلیم، تهران، انتشارات امیرکبیر
- النجیری، محمود، 1387، آرمگدون، تهران، انتشارات هلال
- شریف، ریجینا، 1406ه.ق، صهیونیسم غیر یهودی، کویت، مجله المعرفه
- گارودی، روژه، 1378، محاکمه صهیونیسم اسرائیل، تهران، انتشارات کیهان
- 1384، سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران، تهران، مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی
دیدگاهتان را بنویسید