دکتر شببویی: جنگ روایت تعیینکننده نتیجه جنگ تمدنی است
جنگ روایت تعیینکننده نتیجه جنگ تمدنی
گزارش نشست تحلیلی «راز ماندگاری خصومت تمدنی و مأموریت مردم ایران»
صبح روز پنجشنبه ۱۳ شهریورماه ۱۴۰۴، مؤسسهٔ فرهنگی رسانهای استاد فرجنژاد در قم میزبان نشست تحلیلی با حضور دکتر حمیدرضا شببویی بود که به موضوع «راز ماندگاری خصومت دشمنی تمدنی و مأموریت مردم ایران» اختصاص داشت.
این برنامه از ساعت ۱۰ تا ۱۲ برگزار شد و علاقهمندان خارج از قم نیز میتوانستند از طریق لینک رسمی جلسه در سامانه اسکایروم بهصورت مجازی در آن شرکت کنند. در این نشست، دکتر شببویی با استناد به بیانات مقام معظم رهبری و مرور تاریخی رفتار ایالات متحده، به تحلیل لایههای هویتی و تمدنی دشمنی آمریکا با ایران پرداخت.
مقدمه بحث: ضرورت رویکرد ویژه به دشمنشناسی
دکتر شببویی در ابتدای سخنان خود گفت: «برای اینکه روشن بشود چرا میخواهیم به این نوع رویکرد از دشمنشناسی بپردازیم، میخواهم یک مروری بکنم بر یکی دو تا از بیانات حضرت آقا و اشاراتی که ایشان فرمودهاند».
وی افزود: «در مراسم عزاداری شهادت امام رضا علیهالسلام که سوم شهریورماه برگزار شد، شاید اولین جلسه تقریباً تفصیلی بود که حضرت آقا نکات جدیدی را مطرح کردند بعد از جنگ ۱۲ روزه»
وی ادامه داد: «آنجا حضرت آقا، بعد از بیان نکاتی درباره شهادت امام رضا علیهالسلام، خواستند وارد بحث تحلیل جنگ بشوند و فرمودند که یک سوالی مطرح است؛ این که دشمنی آمریکا و ایران به خاطر چیست؟»
پیچیدگی پرسش اصلی: دشمنی آمریکا و ایران
دکتر شببویی گفت: «حضرت آقا فرمودند این سوال به ظاهر آسان میآید، ولی سؤال پیچیدهای است. جواب آن مهم است و فهمیدن آن هم پیچیده».
وی افزود: «این نوع ورود ایشان و تأکید بر اینکه آمریکا چرا با ایران دشمنی میکند و فهم این سوال پیچیدگی دارد، بیسابقه نیست، بلکه معمولاً در نقاط عطف تاریخ انقلاب این بحث مطرح شده است»
وی ادامه داد: «به فرض بعد از فتنۀ ۸۸، وقتی قائله خوابید، تقریباً در سال ۸۹ همین تذکر را از حضرت آقا گرفتیم؛ یعنی ایشان پرداختند به اینکه چرا این موضوع دشمنی وجود دارد»
تجربههای تاریخی تکرار تأکید بر دشمنشناسی
دکتر شببویی گفت: «در ۱۸ دی ۹۸، پنج روز بعد از شهادت حاج قاسم، حضرت آقا با مردم قم دیدار کردند. در آن دیدار فرمودند آنچه وظیفه ما به عنوان مردم و آحاد جمهوری اسلامی است، اولاً دشمنشناسی است. دشمن را بشناسیم و در شناخت دشمن اشتباه نکنیم»
وی افزود: «ایشان تأکید کردند نگویید خب همه میدانیم دشمن کیست؛ بله، دشمن استکبار و صهیونیست و آمریکاست، اما تلاش وسیعی برای برعکس کردن این قضیه و تغییر نظر مردم با شیوههای پیچیده تبلیغاتی در جریان است»
وی ادامه داد: «دشمنشناسی بسیار مهم است؛ دانستن نقشه دشمن و شیوه مقابله با او»
پیروزی از جنس اراده در جنگ ۱۲ روزه
دکتر شببویی گفت: «حالا تازه دارد کمی باز میشود که چرا حضرت آقا در جنگ ۱۲ روزه فرمودند پیروزی ما از جنس اراده بود».
وی افزود: «او از تو، در مقابلش، لگدی که ما زدیم و پیروزی که ما کسب کردیم را چگونه باید حساب کند؟ آن، یک هدف هویتی دارد دنبال میکند؛ یک تغییر هویتی در ساعت اجتماعی در پی دارد»
وی ادامه داد: «بعد از ۴۵ سال، اگر پاسخی نتوانی بدهی در ساعت هویت تو، آن شاخصهای که او هدف گرفته را عملی نکردهای و عملاً در صحنۀ درگیری چیزی به دست نیاوردهای»
اهمیت نقطه هدف دشمن در درگیری هویتی
وی گفت: «مثل کسی است که آمده خرمشهر را فتح کرده، خرمشهر دست دشمن باشد و تو بیایی بگویی من رفتم در موصل یک روستا گرفتم. بابا، الان خاکت را اشغال کرده و این را آزاد نکردهای! در درگیری با دشمن، دقیقاً روی نقطهای که او هدفش را گذاشته، باید اتفاقی رقم بزنی»
وی افزود: «حالا این پدیدۀ اراده چه پدیده مهمی است که حضرت آقا رویش دست گذاشته، یا این عزت نفسی که او در فضای اجتماعی مطرح میکند چه پدیدۀ مهمی است؟»
وی بیان کرد: «چون مسئله هیمنه تمدنی آمریکا برای ما روشن نیست، تراز درگیریاش روشن نیست. یک پدیده با هیمنه تمدنی با هویت تو درگیر میشود و چون پیچیدگیهایش معلوم نیست، نمیفهمیم وقتی حضرت آقا میگوید پیروزی از جنس اراده، این چقدر مهم است»
عزت نفس الهی در مقابل خودبرتربینی استکباری
دکتر شببویی گفت: «حضرت آقا تعبیر کردند این عزت نفس، این اعتماد به نفس، اگر در ادبیات دینی بخواهیم تحلیل کنیم، یک خودبزرگبینی و خودحقپنداری در مقابل عزت نفس الهی مطرح میشود»
وی افزود: «دو تا مفهوم داریم؛ عزت نفس الهی یعنی انسان مؤمن خودش را خلیفهالله میداند و چون کرامتش را از خدا میگیرد، اجازه نمیدهد هیچکس او را تحقیر کند»
وی ادامه داد: «این تعریف تو را در مقابل هر نوع ذلتپذیری مصون میکند و چون نسبتت با خدا تعریف شده، اجازه ظلم و استکبار به دیگران را هم نمیدهد»

ریشۀ ناسیونالیسم استعماری
وی گفت: «در مقابل، یک عزت نفس غیرالهی داریم که نسبتی با خدا ندارد و منجر به برتریطلبی، نژادپرستی، غرور علمی یا تکنولوژیک میشود. این به طور طبیعی به استکبار ختم میشود»
وی افزود: «این معنای بنیادین خود را در هیمنه غربی و آمریکایی اول در ناسیونالیسم اروپایی قرن ۱۹ و ۲۰ نشان داد»
وی ادامه داد: «رنسانس و روشنگری هویت جدیدی ایجاد کردند؛ دیگر کسی رعیت پادشاه نبود بلکه بخشی از یک ملت بود. اما این احساس برتری، وقتی با داروینیسم اجتماعی و سرمایهداری صنعتی گره خورد، به یک جریان خطرناک برای دنیا تبدیل شد»
استعمار و افتخار ملی در قرن ۱۹
دکتر شببویی گفت: «رقابت ملی در قرن ۱۹ به رقابت استعماری تبدیل شد؛ هرچه گسترۀ مستعمرات یک دولت بیشتر، قدرتش بیشتر»
وی افزود: «آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین یکی پس از دیگری اشغال شدند و افتخارات ملی با وسعت استعمار سنجیده میشد»
وی ادامه داد: «ناسیونالیسم از استعمار جغرافیایی فراتر رفت و به نسلکشی رسید؛ در استرالیا، نیوزیلند، آمریکای لاتین و حتی ایرلند و هند، کشتارهای وسیع رخ داد و این را بهعنوان افتخار ملی ثبت کردند»
انتقال این منطق به آمریکا
وی گفت: «همین منطق برتری و استعمار وقتی به آمریکا رفت، هویت جدید آمریکایی را شکل داد، ما میبینیم نزاع ما با آمریکا، نزاع دو منطق عزت است: عزت نفس الهی و عزت نفس غیرالهی که در آمریکا شکل خالص استکباری پیدا کرد. آمریکا حتی نگاه الهیاتی را برای تثبیت هویت برتر خود به کار برد؛ چون هویتهای الهیاتی در جوامع پیشامدرن نهادینه بودند و به راحتی قابل حذف نبودند».
دکتر شببویی گفت: «آمریکا وقتی میخواست هویت جدیدش را رقم بزند، نگاه الهیاتی را به خود همراه کرد و خود را برتر قرار داد. در قرون ۱۷ و ۱۸، در فضای رنسانس پروتستانی، یک شاخه سختگیر اصلاحاتی پروتستانیزم انگلیسی به نام پیوریتنها شکل گرفت که فشار مذهبی بریتانیایی بر آنان باعث مهاجرتشان شد»
وی ادامه داد: «پیوریتن یعنی پاکسازی و این جریان خواستار زدودن هر نشانه کاتولیکی از سیاست و اجتماع بود و تنها کتاب مقدس را مرجع میدانست».
مهاجرت به سرزمین موعود و قوم برگزیده
وی گفت: «گروهی از پیوریتنها به رهبری جان وینتروپ در سال ۱۶۳۰ به آمریکای شمالی رفتند، اینها مطابق متن کتاب مقدس، خود را قوم برگزیده الهی و آمریکا را سرزمین موعود معرفی کردند؛ اروپا برایشان همان مصر بود که باید از آن خارج میشدند»
وی ادامه داد: «برای این هجرت، پشتوانه فکری-الهیاتی داشتند تا هویت سیاسی-اجتماعیشان به مذهب گره بخورد، و شعار معروف «شهری بر فراز تپه» را مطرح کردند تا همه جهان به آنان نگاه کنند»
دکتر شببویی گفت: «این شعار به دکترین اکسپشنالیسم یا استثناگرایی بدل شد؛ یعنی ما متفاوت از همه هستیم و مأموریت الهی ما، هدایت جهان است. نسلکشی سرخپوستان با پشتوانه همین الهیات انجام شد و بعد وارد سیاست خارجی آمریکا شد»
وی ادامه داد: «در قرن ۱۹، این ایده به دکترین تقدیر آشکار یا «مانیفست دِستینی» تبدیل شد که میگفت آمریکا باید از ساحل شرقی تا ساحل غربی را یکپارچه کند»
توسعۀ سرزمینی و خلع مالکیت ملتها
وی گفت: «۱۸۰۳ لوئیزیانا را از فرانسه خریدند، فلوریدا را از اسپانیا گرفتند، ۱۸۴۵ تگزاس را ملحق کردند و در جنگ ۱۸۴۶ تا ۱۸۴۸ با مکزیک، نیمی از خاک آن را تصرف کردند. ۱۸۶۷ آلاسکا را از روسیه گرفتند و در دهه ۱۸۳۰ پاکسازی نژادی کامل کردند؛ هر بومی که غیر از خودشان بود را یا کشتند یا بیرون راندند. در ۱۸۹۸ با اسپانیا جنگیدند، کوبا و پورتوریکو را گرفتند، فیلیپین و گوام را تصرف کردند، و از این استعمار به عنوان شاخص افتخار ملی یاد کردند»
دکتر شببویی گفت: «دو قرن طول کشید تا از قرن ۱۷ تا اوایل قرن ۲۰، آمریکا به یک قدرت امپریالیستی تبدیل شود که هم برتری داخلی داشت و هم برتری فراقارهای. در این نقطه، خود را قوم برگزیده و نجاتبخش جهان معرفی کردند و حق دخالت در امور ملتها را حق ذاتی خود دانستند»
وی ادامه داد: «ویلسون، رئیسجمهور آمریکا (۱۹۱۳–۱۹۲۱) گفت نجات بشر باید از مسیر دموکراسی باشد و این نگاه آغاز ویلسونیسم و لیبرال دموکراسی به عنوان سلاح جهانی شد»
لیبرال دموکراسی و پایان تاریخ
دکتر شببویی گفت: «لیبرال دموکراسی در برابر کمونیسم بهعنوان راه نجات جهان مطرح شد و تمام حوزههای تمدنی در خدمت این ایدئولوژی قرار گرفتند؛ از هالیوود و موسیقی تا رسانههای جهانی. اینگونه ذهن ملتها تثبیت شد که تنها این مدل سیاسی میتواند جهان را از شر نجات دهد. فوکویاما در نظریه پایان تاریخ گفت بشر با رسیدن به لیبرال دموکراسی، به صلح و آرامش نهایی میرسد و این همان تثبیت هیمنه آمریکایی است که امروز با آن روبهرو هستیم»
استاد شببویی ادامه داد: «آمریکایی که هیمنهاش را بر مبنای دو قرن و نیم کار تمدنی ساخته، خودش را جهانشمول میکند با تز لیبرال دموکراسی. تمام حوزههای تمدنی، صنایع و رسانهها در خدمت این شعار قرار گرفتهاند تا مردم جهان آن را به عنوان نجات بشر بپذیرند»
استاد شببویی ادامه داد: «امروز بسیاری از کشورها حتی بدون درگیری مستقیم، داوطلبانه این مدل را میپذیرند چون تعریفشان از عزت انسانی تغییر کرده است»
سوءبرداشت از لیبرال دموکراسی در ایران
وی گفت: «در ایران هنوز هستند افرادی که اگر بخواهند نسخهای برای پیشرفت اقتصادی بپیچند، مستقیم به اقتصاد لیبرالی اشاره میکنند. در حالی که در این کشور ما اقتصاد لیبرالی واقعی نداریم، ولی نگاه سطحی باعث شده عمق دو قرن و نیم پروژه تمدنی آمریکا درک نشود. وقتی میگوییم با هویت آمریکایی طرف هستیم، موضوع سادهای نیست که با یک حمله موشکی جواب داده شود»
دکتر شببویی بیان کرد: «مردم آمریکا شعار «شهری بر فراز تپه» را در هویت خود حل کردهاند، آن را مأموریت الهی میدانند و آمادهاند آن را در همه عرصهها پیاده کنند؛ این نگاه، حتی در منطقه ما هم نفوذ پیدا کرده و در قالب مشاورههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به کشورها تحمیل میشود. برای مقابله با چنین هیمنهای، باید جامعهای را بسازی که بعد از ۴۵ سال بتواند احساس کند در برابر این قدرت بایستد»
«اتحاد مقدس» ملت ایران در برابر هیمنه آمریکا
دکتر شببویی گفت: «حضرت آقا فرمودند ملت ایران در جنگ اخیر کار بزرگی کرد که از جنس عملیات نظامی نبود، بلکه از جنس اراده، عزم و اعتماد به نفس بود. وقتی فهمیدیم آمریکا پشت صحنه است، همۀ اقشار کشور با وجود اختلافنظرهای سیاسی و اعتقادی، یکپارچه در برابر او ایستادند. اگر آمریکا خود را شهری بر فراز تپه میبیند، ما ایران یکپارچه را داریم؛ این اتحاد، اتحاد مقدس است»
وی گفت: «دستاورد اصلی این جنگ ۱۲ روزه، شکلگیری این احساس در یک ملت بود که آماده است با قدرت آمریکا و رژیم صهیونیستی سینه به سینه روبهرو شود. این محصول دو عامل بود: اول، تزریق منطق عزت الهی به ساحت اجتماعی؛ دوم، تجربه عملی مقابله با دشمن در تراز تمدنی. وقتی یک ملت چنین عزم و ارادهای را به نمایش میگذارد، عملاً به نقطهای رسیده که میتواند با هیمنه دو قرن و نیمه مقابله کند»
ناسیونالیسم اروپایی؛ از رهایی تا سلطه
دکتر شببویی گفت: «در اروپای قرن نوزدهم، ناسیونالیسم با شعار همبستگی ملی و رهایی از سلطه فئودالی و امپراتوریهای بزرگ شروع شد. اما خیلی زود این ایده با داروینیسم اجتماعی و نژادپرستی علمی گره خورد و معنای آن تغییر کرد. انقلاب فرانسه و جنبشهای وحدت آلمان و ایتالیا ابتدا علیه سلطه امپراتوریها بود، اما وقتی با استعمار و رقابت بر سر مستعمرات همراه شد، به ابزاری برای سلطه جهانی بدل گردید»
وی گفت: «در قرن نوزدهم، دولتهای اروپایی وسعت مستعمرات خود را معیاری برای برتری ملی میدانستند. بریتانیا به خاطر امپراتوری پهناورش و فرانسه، آلمان و ایتالیا به خاطر تصرف سرزمینها، ملتهای برتر تلقی میشدند. این رقابت، به اشغال آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین و حتی نسلکشی بومیان در استرالیا و نیوزیلند و هند، منجر شد»
انتقال منطق به آمریکا
دکتر شببویی گفت: «آمریکا این منطق را گرفت و با یک پشتوانۀ الهیاتی ویژه، به استثناگرایی خود پیوند زد. در آمریکا نهتنها فرهنگها و زبانهای بومی را حذف کردند، بلکه آن را مأموریت الهی معرفی کردند تا مشروعیت الهی برای توسعه و سلطه بگیرند! از اینجا بود که مفهوم «ملت برگزیده» در سیاست خارجی آمریکا نهادینه شد»
وی گفت: «وقتی آمریکا کنترل قاره را بهدست آورد، این نگاه را جهانی کرد و وارد قرن بیستم شد. ویلسون، رئیسجمهور آمریکا، مأموریت نجات جهان را از مسیر دموکراسی تعریف کرد و این آغاز ویلسونیسم بود. این نگاه در دوران جنگ سرد با شعار آزادی و لیبرال دموکراسی، در مقابل اردوگاه کمونیسم تثبیت شد و با ابزارهایی مثل هالیوود، موسیقی و رسانه جهانی، به همه ملتها عرضه گردید»
وی گفت: «کار به جایی رسید که فوکویاما در تز پایان تاریخ گفت بشر با رسیدن به لیبرال دموکراسی، مسیر تکامل خود را پایان میدهد. این یعنی پذیرفتن برتری مطلق یک مدل و از بین بردن هر گونه بدیل فکری یا تمدنی»
وی ادامه داد: «همین جاست که باید فهمید درگیری ایران و آمریکا بر سر یک پرونده سیاسی نیست، بر سر دو تعریف متضاد از عزت انسانی و هویت تمدنی است»
ماهیت درگیری؛ فراتر از سیاست و اقتصاد
دکتر شببویی گفت: «حضرت آقا میفرمایند که مسئله دیگر سیاسی و اقتصادی و نظامی نیست. آمریکا میخواهد تو گوشبهفرمان باشی و این یعنی از تو تبعیت بخواهد مثل یک ارباب. این فرمانپذیری حاصل دو قرن و نیم کار تمدنی است که به این سادگی کنار گذاشته نمیشود»
وی گفت: «مگر میشود نتایج کاری را که دو قرن و نیم روی ذهن و فرهنگ جهان انجام شده با یک فشار سیاسی یا یک عملیات نظامی از بین برد؟. به همین خاطر هر کشوری که بخواهد در مقابل آمریکا بایستد، با تمام فشارها و هزینههای ناشی از این هیمنه روبهرو خواهد شد»
استاد شببویی ادامه داد: «مسئله این نیست که فقط چند کشور از آمریکا دلخور باشند؛ آمریکا در ذهن بسیاری از ملتها به عنوان منجی و ناجی نهادینه شده است»
پاسخ در ساحت هویت، نه صرفاً میدان جنگ
دکتر شببویی گفت: «وقتی او به تو حمله میکند، در نقطه هدف هویتی باید پاسخ بدهی؛ اگر جایی غیر از آن نقطه پاسخ بدهی، مثل این است که دشمن خرمشهر را بگیرد و تو بروی در یک روستای مرزی پیروزی اعلام کنی. در جنگ ۱۲ روزه، پیروزی ما از جنس اراده بود، درست همان نقطهای که آمریکا میخواست در آن ما را تحقیر کند. این اعتماد به نفس و عزم ملی، در واقع پاسخگر نقطه هدف دشمن بود»
وی گفت: «وقتی در جامعهای با همه اختلافنظرها، همه یکپارچه در برابر یک دشمن بایستند، این یعنی اتحاد مقدس شکل گرفته است. اتحاد مقدس محصول یک کنش خاص یا یک عملیات جبههای نیست، بلکه نتیجه تزریق منطق عزت الهی به میدان اجتماعی است. این همان چیزی است که حضرت آقا در بیاناتشان به عنوان دستاورد اصلی مطرح کردند»
پیچیدگی دشمنشناسی
دکتر شببویی گفت: «سؤال چرا آمریکا با ایران دشمنی میکند ساده به نظر میآید، اما پاسخ آن بسیار پیچیده است. این پیچیدگی ناشی از طولانی بودن پروژه تمدنی آمریکاست که از ناسیونالیسم اروپایی آغاز شد، با الهیات پیوریتنها تقویت شد و در نهایت به لیبرال دموکراسی به عنوان مأموریت جهانی رسید. هرگونه مواجهه سطحی با این واقعیت، تنها به نفع دشمن خواهد بود»
وی گفت: «اگر بخواهیم حقیقت را بفهمیم، باید این مسیر را از آغازش مرور کنیم. از ناسیونالیسم اروپایی قرن نوزدهم شروع شد؛ جریانی که ابتدا وعده آزادی و وحدت ملی داد اما با داروینیسم اجتماعی و نژادپرستی علمی پیوند خورد. این پیوند منجر به استعمار، رقابت بر سر مستعمرات و نسلکشی بومیان شد»
وی ادامه داد: «این منطق به آمریکا مهاجرت کرد اما آنجا با یک پشتوانه الهیاتی خاص آمیخته شد. پیوریتنها که با نگاه کالوینیستی خود را قوم برگزیده میدیدند، آمریکا را سرزمین موعود خواندند و شعار «شهری بر فراز تپه» را سر دادند».
وی ادامه داد: «این شعار، پایه استثناگرایی و مأموریت الهی آمریکا شد».
«تقدیر آشکار» و گسترش جغرافیایی بهمثابه مأموریت الهی
دکتر شببویی گفت: «در قرن نوزدهم، این اندیشه به دکترین تقدیر آشکار تبدیل شد: آمریکای از اقیانوس اطلس تا آرام باید یکپارچه شود. این فرایند با خرید، اشغال و جنگ پیش رفت؛ از خرید لوئیزیانا و فلوریدا تا تصرف نیمی از خاک مکزیک و قتلعام بومیان»
وی ادامه داد: «هر گام، با توجیه الهیاتی مشروعیت میگرفت»
گذر از قارهگرایی به امپریالیسم جهانی
وی گفت: «تا آغاز قرن بیستم، آمریکا قدرتی یکپارچه شده و توانسته بود حتی از امپراتوریهای بزرگ مانند اسپانیا و روسیه سرزمین بگیرد. از اینجا بود که آمریکا آماده ورود به رقابت جهانی شد».
وی بیان کرد:«ویلسون با نظریه ویلسونیسم گفت باید جهان را با دموکراسی نجات داد؛ این آغاز تبدیل هویت آمریکایی به پروژه نجات جهان بود».
لیبرال دموکراسی بهعنوان «پایان تاریخ»
استاد شببویی گفت: «در دوران جنگ سرد، لیبرال دموکراسی در برابر کمونیسم عرضه شد و تمام دستگاه فرهنگی آمریکا در خدمت این اندیشه قرار گرفت».
وی افزود: «هالیوود، موسیقی و رسانهها همه مأموریت یافتند این مفهوم را در ذهن ملتها تثبیت کنند. فوکویاما این خط را به اوج رساند و گفت لیبرال دموکراسی نقطه پایانی تمدن بشر و صلح جهانی است».
تثبیت هویت برتر در ناخودآگاه ملتها
دکتر شببویی گفت: «دو قرن و نیم کار تمدنی آمریکا بر این بوده که در ناخودآگاه ملتها، خود را ناجی و معیار قضاوت تمدنها جا بیندازد»
وی افزود: «به همین خاطر، حتی در ایران برخی میگویند برای نجات اقتصاد باید اقتصاد لیبرالی اجرا کنیم، بیآنکه عمق پروژه تمدنی پشت این نگاه را بفهمند. این یعنی نفوذ هویتی دشمن و خطر بیدفاع ماندن در برابر آن».
ایران در برابر «شهر بر فراز تپه»
دکتر شببویی ادامه داد: «در این نزاع تمدنی، او میگوید شهر بر فراز تپه؛ ما میگوییم ایران یکپارچه و اتحاد ملی، فارغ از اختلافنظرها، همان پاسخی است که در جنگ ۱۲ روزه توانستیم در برابر او بدهیم»
وی ادامه داد: «این اتحاد، مقدس است و نشان میدهد که جامعه ما در تراز تمدنی توانسته پاسخ دهد، نه فقط در عرصه نظامی».
جنگ ۱۲ روزه؛ پیروزی از جنس اراده
دکتر شببویی گفت: «وقتی حضرت آقا فرمودند کار ملت ایران در این جنگ از جنس عملیات نبود، معنایش این است که پیروزی، پیش از آنکه در میدان نبرد ثبت شود، در میدان هویت و اراده رقم خورده است»
وی ادامه داد: «این پیروزی، نه بر سر یک موضع جغرافیایی، بلکه بر سر نقطه هدف دشمن بود: تحقیر عزت ملی ما».
وی ادامه داد: «دشمن میخواست احساس ناتوانی و گوشبهفرمانی را به جامعه ایران تزریق کند، اما ما برعکس، اعتمادبهنفس را تثبیت کردیم»
تعریف دوباره «هدف» در نزاع با دشمن
وی گفت: «اگر در جنگ خرمشهر دشمن خاک اصلی را گرفته باشد و ما در روستایی دیگر پیروزی اعلام کنیم، عملاً در هدف اصلی شکست خوردهایم»
وی افزود: «در جنگ تمدنی با آمریکا، نقطه هدف او تسلط بر هویت ملت ایران است. بنابراین، هر پیروزی باید در همان ساحت تعریف شود؛ در جنگ ۱۲ روزه این اتفاق افتاد»
عزت نفس الهی در میدان عمل
دکتر شببویی گفت: «عزت نفس الهی یعنی باور به خلیفهالله بودن انسان و کرامت بخشیدهشده از سوی خدا، که مانع پذیرش ذلت میشود».
وی افزود: «این عزت نفس، اگر تنها در کتابها و سخنرانیها بماند، به فرهنگ ملی تبدیل نمیشود. در این جنگ، این باور نه در شعار، بلکه در رفتار اجتماعی و مقاومت عمومی ملت قابل مشاهده بود»
اتحاد مقدس بهعنوان سپر استراتژیک
وی گفت: «حضرت آقا وقتی از اتحاد مقدس سخن گفتند، بر همین واقعیت تأکید داشتند که حتی میان اختلافنظرهای داخلی، در لحظه مواجهه با دشمن، ملت ایران یکپارچه شد»
وی افزود: «این اتحاد، مانند یک سپر استراتژیک در برابر ضربات تمدنی دشمن عمل میکند. هر چند اتحاد مقدس محصول مستقیم یک عملیات نظامی نیست، ولی پیروزی نظامی بدون آن امکانپذیر نبود»
فهم پیچیدگی دشمنشناسی
دکتر شببویی گفت: «سؤال چرا آمریکا با ایران دشمن است ساده به نظر میرسد، اما پاسخ آن زنجیرهای از عوامل تاریخی، ایدئولوژیک و تمدنی است»
وی افزود: «این زنجیره از ناسیونالیسم اروپایی شروع و با الهیات پیوریتنها، تقدیر آشکار، امپریالیسم جهانی و لیبرال دموکراسی تثبیت شده است. بنابراین شناخت دشمن، بدون رجوع به این تاریخ دو قرن و نیمه، شناختی ناقص و بیاثر خواهد بود»
وی گفت: «برای آنکه ملت ایران در مقابل چنین پروژهای بایستد، باید نه تنها ابزار دفاعی و اقتصادی، بلکه ایمان به هویت خود را داشته باشد. آمریکا امروز محصول انباشت ۲۵۰ سال کار فکری، ژئوپلیتیکی و فرهنگی است که در آن خود را ناجی جهان جا زده است. شکستن این تصویر، تنها با عملیات نظامی ممکن نیست؛ باید بدیل هویتی ایجاد شود»

ماهیت تمدنی نزاع ایران و آمریکا
دکتر شببویی گفت: «درگیری ایران و آمریکا، در ظاهر ممکن است حول مسائل سیاسی یا اقتصادی جلوه کند، اما ریشه آن کاملاً تمدنی است»
وی بیان کرد: «هر مذاکره یا مناقشه اقتصادی، صرفاً یک صحنه از یک نمایش بزرگتر است که فیلمنامه آن بر کنترل هویت و فرهنگ ملت ایران نوشته شده است. آمریکا به دنبال گوشبهفرمانی ایران است، همانطور که در تمام دوران پس از انقلاب، صرفنظر از دولتهای مختلف در واشنگتن، این هدف را دنبال کرده».
پیوند راهبردی هویت و پیروزی
وی گفت: «در جنگ ۱۲ روزه، اگر تنها به آمار خسارتها نگاه کنیم، چیزی فراتر از یک عملیات نظامی نمیبینیم؛ اما وقتی این رویداد را در سطح هویت و اراده بررسی میکنیم، به تصویر کاملاً متفاوتی میرسیم»
استاد شببویی افزود: «پیروزی در این جنگ، پیروزی ارادهای بود که حاضر نشد عزت ملی را گرو بگذارد. این همان نقطه هدف دشمن بود و ما دقیقاً همانجا ضربه متقابل زدیم».
اتحاد مقدس بهعنوان پشتوانه راهبردی
دکتر شببویی گفت: «در بزنگاههای تاریخی، اتحاد مقدس ملت ایران بهعنوان یک ظرفیت تمدنی ظاهر شده است»
وی ادامه داد: «این اتحاد، صرفاً اتفاقی نیست و ریشه در منطق عزت نفس الهی دارد که در آن، مرز میان اختلاف نظر داخلی و ضرورت دفاع از هویت ملی مشخص است. دشمن این اتحاد را یکی از بزرگترین موانع در راه پروژه تمدنی خود میداند».
هشدار نسبت به سادهانگاری دشمن
وی گفت: «برخی در ایران هنوز دشمن را صرفاً یک بازیگر سیاسی یا اقتصادی تصور میکنند و فکر میکنند با تغییر دولت یا سیاست خارجی آمریکا، دشمنی پایان مییابد»
وی اظهار داشت: «این نگاه خطرناک است، زیرا تاریخ نشان داده که از ابتدای شکلگیری ایالات متحده، چه دموکراتها و چه جمهوریخواهان، منطق تمدنی واحدی را در قبال ایران و جهان پیگیری کردهاند»
وی ادامه داد: «این استمرار، بهترین شاهد بر ماهیت فراتر از حزب و شخص دشمنی آمریکا است».
نقش هالیوود و رسانه در نزاع تمدنی
دکتر شببویی گفت: «در دکترین آمریکا، رسانه فقط ابزار سرگرمی نیست؛ بخشی از ماشین تمدنی است»
وی تشریح کرد: «هالیوود، موسیقی، ورزش و حتی بازیهای ویدیویی، در خدمت تثبیت روایت لیبرال دموکراسی و برتری آمریکایی قرار گرفتهاند بنابراین، مقابله با این تهاجم فرهنگی، بخشی جداییناپذیر از مقابله تمدنی است»
مسیر آینده؛ از دفاع به تهاجم هویتی
استاد شببویی اظهار کرد: «برای بقا در این نزاع، کافی نیست که فقط دفاع کنیم؛ باید بدیل هویتی ارائه دهیم»
وی افزود: «این بدیل باید برای ملتهای دیگر هم الهامبخش باشد تا بتوانیم جبههای جهانی ایجاد کنیم»
وی مطرح کرد: «در غیر این صورت، حتی اگر در جنگ نظامی پیروز باشیم، در جنگ روایت و هویت بازنده خواهیم بود»
ضرورت تداوم دشمنشناسی
دکتر شببویی گفت: «دشمنشناسی یک پروژه مقطعی نیست که بعد از یک بحران کنار گذاشته شود. همانطور که حضرت آقا تأکید کردند، این شناخت باید دائماً مرور و به نسل جدید منتقل شود»
وی بیان نمود: «فقدان این تداوم، باعث فراموشی نقاط هدف دشمن و غفلت از ساحتهای اصلی درگیری خواهد شد».
ایران و آزمون تمدنی پیشرو
استاد شببویی گفت: «ایران امروز در یک آزمون تمدنی ایستاده است؛ جایی که هر لغزش در هویت، میتواند همه دستاوردهای نظامی و اقتصادی را بیاثر کند. اتحاد مقدس، عزت نفس الهی و پیروزی اراده، ستونهای این مقاومت هستند»
وی ادامه داد: «حفظ و تقویت این ستونها، شرط عبور موفق از پروژه ۲۵۰ ساله دشمن است».
ادامه تحلیل عزت نفس در میدان تمدنی
دکتر شببویی گفت: «ما وقتی در مورد عزت نفس صحبت میکنیم، نباید آن را در سطح یک واژه اخلاقی ساده ببینیم، بلکه باید آن را در جایگاه موتور محرک تمدنی بفهمیم»
وی بیان نمود: «عزت نفس الهی نهفقط مانع ذلتپذیری است، بلکه مردم را برای ساخت آیندهای بر اساس کرامت انسانی بسیج میکند» وی ادامه داد: «در مقابل، عزت نفس غیرالهی، همان خودبرتربینی است که تمدن غرب و آمریکا را موتور محرک استعمار کرد»
تشریح منطق تاریخی «گوشبهفرمانی»
وی گفت: «وقتی آن مقام آمریکایی امروز آشکارا گفت هدف ما این است که ایران گوش به فرمان باشد، این یک شعار مقطعی نبود. این ریشه در ۲۵۰ سال نگاه تمدنی دارد که از استعمار اروپایی آغاز شد و در پیوریتنیسم دینی آمریکا صورتبندی شد»
وی اظهار نمود: «هر امپراتوری برای بقا نیازمند فرمانبردار کردن حاشیههاست، اما آمریکا این را با بُعد الهیاتی و رسالت جهانی درآمیخته و به آن رنگ مقدس داده است»
نقش قرن نوزدهم در تثبیت استبداد ملی
دکتر شببویی گفت: «قرن نوزدهم عصر تثبیت ملیگرایی اروپایی بود، اما ملیگرایی در این دوره، بهجای همبستگی، ابزار سلطه شد»
وی افزود: «کشورها به وسعت مستعمراتشان افتخار میکردند و این افتخار با نسلکشی همراه بود. این ذهنیت، وقتی به آمریکا رسید، با مفهوم نجات جهان تلفیق شد و به خود حق ذاتی در دخالت در امور ملتها انجامید»
وی گفت: «در اروپا، استعمار عمل شرمآور نبود، بلکه شاخص ترقی ملی بود. وقتی این فرهنگ افتخار به استعمار به آمریکا منتقل شد، با ابزار مدرن و رسانهای توسعه یافت»
استاد شببویی توضیح داد: «آنان به جای آنکه استعمار را چرکینترین صفحه تاریخ بدانند، آن را سند برتری و وظیفه تمدنی خود معرفی کردند»
پیوند استعمار با حذف فرهنگی
دکتر شببویی گفت: «استعمار اروپایی و سپس آمریکایی، فقط به تصرف سرزمین بسنده نکرد بلکه زبانهای بومی، دینهای محلی، ساختارهای سنتی اقتصاد و حتی حافظه جمعی ملتها هدف قرار گرفت»
وی بیان نمود: «این حذف فرهنگی، بهاندازه تصرف جغرافیایی، بخشی از برنامه برتریطلبانه و خودبرتربینی بود»
الهیات پیوریتنی و توجیه خشونت
وی گفت: «اگر استعمار اروپایی بیشتر با منطق اقتصادی و سیاسی توجیه میشد، استعمار آمریکایی آن را با منطق الهیاتی توجیه کرد. وقتی خود را قوم برگزیده و صاحب سرزمین موعود میدانی، قتلعام و پاکسازی نژادی را نه جنایت، بلکه انجام مأموریت الهی میبینی»
وی تأکید کرد: «این نگاه، خطرناکترین نوع مشروعیتبخشی به خشونت است»
لیبرال دموکراسی در خدمت امپراتوری
وی گفت: «لیبرال دموکراسی در قرن بیستم به ابزاری برای حفظ سلطه آمریکا بدل شد، همانطور که در قرن نوزدهم استعمار سرزمینی چنین نقشی داشت. با فروپاشی شوروی، این پروژه وارد فاز جهانیسازی شد و فوکویاما پایان تاریخ را اعلام کرد».
وی بیان کرد: «اما واقعیت این است که پایان تاریخ، پایان جستجوی آزادی نیست، بلکه تلاش برای پایان دادن به همه بدیلهای هویتی در برابر آمریکا است»
خطای محاسباتی در ایران نسبت به پروژه آمریکا
دکتر شببویی گفت: «اشتباه بزرگ برخی در ایران این است که لیبرال دموکراسی را بهعنوان ابزاری خنثی میبینند»
وی تأکید کرد: «آنها نمیبینند که این یک بسته تمدنی کامل است که با سیاست خارجی آمریکا گره خورده و بدون پذیرش فرهنگ و روایت آمریکایی، اجرای خالص آن ممکن نیست. تکیه به این مدل، یعنی پذیرفتن ناصرِ پروژه تمدنی آمریکا در ایران»
استاد شببویی گفت: «برای آمریکا، ایران فقط یک کشور مستقل نیست؛ یک مرکز ثقل هویت متفاوت است که در مقابل پروژه ۲۵۰ سالهاش ایستاده»
وی ادامه داد: «همین جایگاه است که باعث میشود دشمنی با ایران، فارغ از تغییر دولتها در واشنگتن، ادامه یابد. ملت ایران، با تجربه جنگ و مقاومت، نشان داده که آماده ایستادگی بر اساس عزت نفس الهی است»
پیروزیهای هویتی بهجای پیروزیهای مقطعی
دکتر شببویی گفت: «اگر پیروزی ما صرفاً در یک نبرد نظامی خلاصه شود، بدون تثبیت اثر هویتی، فایدهای ندارد. جنگ ۱۲ روزه از این نظر یک نمونه موفق بود؛ ما نقطه هدف دشمن را شناختیم و دقیقاً در همان نقطه، یعنی عزت ملی و اعتمادبهنفس، ضربه زدیم. به همین دلیل این جنگ، در حافظه تمدنی ملت ثبت خواهد شد، نه صرفاً در حافظه نظامی»
وی گفت: «کسانی که تصور میکنند میتوان با آمریکا به توافقی پایدار رسید، بدون تغییر در مسیر تمدنی آن، دچار توهماند. آمریکا حتی اگر امتیاز مقطعی بدهد، آن را به چشم یک تاکتیک برای بازگشت به مسیر اصلی سلطهجویی میبیند. درک این واقعیت نیازمند شناخت عمق پروژه تمدنی دشمن است»
نفوذ مفهومی و تغییر ذائقه
دکتر شببویی گفت: «آمریکا تنها با لشکرکشی یا فشار اقتصادی به اهداف خود نمیرسد، بلکه از ابزار نفوذ مفهومی برای تغییر ذائقه ملتها استفاده میکند. وقتی نسل جدید، معیار پیشرفت را تنها در پذیرش الگوهای غربی میبیند، این همان پیروزی نرم دشمن است. برای مقابله با این نفوذ، باید معیارهای مستقل تمدنی و موفقیت را بازتعریف کنیم»
وی گفت: «دشمن، بسیاری از شکستهای خود را میتواند با پیروزی در جنگ روایت جبران کند. اگر ما در عرصه روایت و تصویرسازی مغلوب شویم، حتی پیروزیهای میدانی نیز در ذهن مردم بیاثر خواهد شد. به همین دلیل، تولید روایتهای قدرتمند بر اساس حقیقت و عزت نفس الهی، یک ضرورت امنیت ملی است»
تجربههای تاریخی مقاومت
دکتر شببویی گفت: «نگاهی به تاریخ نشان میدهد هر ملتی که هویت خود را حفظ کرد، حتی اگر از نظر نظامی ضعیف بود، در نهایت توانست از زیر سلطه بیرون بیاید. در مقابل، ملتهایی که هویت خود را از دست دادند، حتی با داشتن قدرت نظامی، دیر یا زود فروپاشیدند. این اصل در مواجهه با آمریکا هم صدق میکند»
وی ادامه داد: «برای آینده، چند اصل کلیدی باید همواره مدنظر باشد: نخست، عدم سادهانگاری دشمن و پرهیز از تقلیل آن به یک بازیگر سیاسی؛ دوم، استمرار دشمنشناسی و انتقال این شناخت به نسلهای بعد؛ سوم، سرمایهگذاری بر اتحاد مقدس و عزت نفس الهی بهعنوان پشتوانه راهبردی. نباید تمرکز ما فقط روی ابزارهای سختافزاری باشد؛ بدون تقویت هویت، این ابزارها بیاثر خواهند بود»
دکتر شببویی گفت: «ابزار قدرت مانند اقتصاد یا تسلیحات، وسیلهاند، نه هدف؛ هدف، حفظ و تقویت هویت و کرامت ملت است؛ اگر ابزارها باعث تضعیف این هویت شوند، در واقع به دست خودمان پل پیروزی دشمن را ساختهایم»
مسئولیت نخبگان در نبرد تمدنی
وی گفت: «نخبگان هر کشور اگر درک درستی از میدان جنگ تمدنی نداشته باشند، ناخواسته به ابزار انتقال ارزشهای دشمن تبدیل میشوند. در ایران، مسئولیت نخبگان دوچندان است، چون این کشور نقطه تقابل دو منطق عزت الهی و عزت غیرالهی است. بیتفاوتی نخبگان در این میدان، بهمراتب خطرناکتر از دشمن خارجی است»
دکتر شببویی گفت: «مصونسازی فرهنگی، یعنی ایجاد سپر هویتی در برابر هجمه تمدنی دشمن. این سپر با شعار ساخته نمیشود، بلکه با کار میدانی، تولید محتوا، آموزش و بازسازی اعتمادبهنفس ملی شکل میگیرد. هر رخنه در این سپر، یک مسیر نفوذ باز میکند که دشمن میتواند از آن استفاده کند»

نسبت پیروزی نظامی و پیروزی هویتی
استاد شببویی گفت: «پیروزی نظامی، اگر به پیروزی هویتی گره نخورد، موقت و شکننده است. در تاریخ معاصر، ملتهایی بودند که نبردی را بردند اما در جنگ هویت شکست خوردند و سالها بعد بدون جنگیدن، ارزشهایشان را واگذار کردند. این همان چیزی است که ما باید از آن پرهیز کنیم»
وی در پایان گفت: «آنچه مسیر آینده ما را روشن میکند، نه صرفاً تکیه بر قدرت نظامی یا اقتصادی، بلکه وفاداری به منطق عزت نفس الهی است. این منطق، جوهره مقاومت ملت ایران در برابر پروژه ۲۵۰ ساله دشمن است. اگر این جوهره حفظ شود، حتی در شرایط سخت، ملت میتواند آینده را بسازد و معادلات قدرت جهانی را تغییر دهد»
دیدگاهتان را بنویسید