واریانس تأثیر رسانه بر طرحواره های ناسازگار | چرا احساسات ما نوسان دارد؟
واریانس چیست؟
در علم آمار واریانس معیاری برای سنجش میزان پراکندگی یا تغییرپذیری دادهها است؛ به بیان ساده واریانس یعنی اختلاف و انحراف. سه مهرۀ سیاه رنگ را تصور کنید؛ آنها به لحاظ خصوصیت رنگی با یکدیگر اختلاف دارند؟ خیر؛ اما زمانی که مهرۀ سفید رنگی را در کنار آنها قرار میدهیم انحراف و اختلاف در خصوصیت رنگ میان آنها ایجاد میشود.
در این هنگام اصطلاحاً میگوییم واریانس ایجاد شده است. اگر دو مهرۀ سفید دیگر هم به آنها اضافه کنیم واریانس و اختلاف رنگی به 50% افزایش پیدا میکند. زندگی ما انسانها شبیه به میزان پراکندگی و اختلاف نیست؟ آیا زندگی انسانها از لحظه تولد تا پایان، واقعاً بدون اختلاف میگذرد؟ وقتی به دنیا میآییم، اولین اختلاف کجا شروع میشود؟ بین خودمان و دنیای بیرون؟ یا شاید بین خواستههای درونی و محدودیتهای محیطی؟
آیا به مرور که بزرگتر میشویم این اختلافات تغییر میکنند؟ اولین چالشها با خودشناسی چگونه به بحرانهای هویتی تبدیل میشود؟ آیا تا به حال فکر کردهاید که چرا برخی افراد در این چالشهای درونی درد و رنج کشیده و گم میشوند اما دیگران از دل همین اختلافات خود را بازمییابند؟
وقتی اختلافات درونی به بیرون سرایت میکند همیشه منجر به اختلاف با دیگران هم میشود؟ آیا این همان جایی است که شخصیت ما شکل میگیرد؟ یا شاید گاهی این اختلافات درونی به اختلالات روانی و رفتاری تبدیل میشوند؟ چه چیزی این دو مسیر را از هم جدا میکند؟
آیا این امکان وجود دارد که نوع بینش و واکنش ما به این اختلافات تعیین کند که ما از آنها رشد کنیم یا در آنها غرق شویم؟ چه چیزی درون ماست که این تفاوت را رقم میزند؟ آیا ممکن است درک درست این اختلافات، کلید اصلی برای تحول و شناخت سالم باشد؟
واریانس: انحراف و اختلاف طرحوارهای
طرحوارهها، همانند مفهوم واریانس در علم آمار، نمایانگر انحرافات و اختلافات هیجانی شناختی روان انسان هستند که از تعامل پیچیدۀ میان فرد و محیط بیرونی نشأت میگیرند. همانطور که در مثال مهرههای سیاه و سفید نشان داده شد، اختلاف و انحراف زمانی برجسته میشود که عاملی متفاوت وارد میدان شود. در زندگی انسانها نیز طرحوارهها نقش تعیینکنندهای در شکلگیری این انحرافات دارند؛ تفاوتها و اختلافاتی ناپیدا که نه تنها درونی و شخصی، بلکه در ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز به صورت ناهوشیار برای احساس نکردن درد و رنج بروز پیدا میکنند.
بحث در مورد طرحوارهها فراتر از یک تحلیل روانشناختی شخصی، به عنوان ابزاری ضروری در شناخت و تحلیل جامعه به شمار میآید. طرحوارهها الگوهای هیجانی شناختی خود آسیبرسانیاند که در برابر تغییر مقاوم هستند و معمولا از تجربههای اولیه زندگی در ذهن ما نقش میبندند و به شکل ناخودآگاه، نگرشها، باورها و واکنشهای ما را نسبت به خود، دیگران و جهان شکل میدهند.
آنها به عنوان سیستمهای راهبری ذهنی ما عمل میکنند و در هر لحظه، رفتار، افکار و احساسات ما را تحت تأثیر قرار میدهند. طرحوارهها مانند عینکهایی هستند که انسانها به چشم خود میزنند و آنگاه از فیلتر آن به محیط پیرامون و اتفاقات مینگرند. در نتیجه بین واقعیت خارجی و برداشت ذهنی آنها احتمالا زاویه به وجود میآید. از این رو شناخت و تحلیل طرحوارهها میتواند کلیدی اساسی در درک سازوکارهای پیچیدۀ فردی و جمعی باشد.
ضرورت طرح بحث
رسانهها بهعنوان بستری قدرتمند ناچارند برای رسیدن به اهداف و منافع دولتهایشان افکار و هیجانات عمومی را به وسیلۀ مقولۀ طرحوارههای ناسازگار کنترل کنند؛ زیرا طرحوارهها ابزارهای ناپیدا اما تأثیرگذار در نحوۀ تجربه و درک ما از جهان و دیگران هستند. هر چه بیشتر با الگوهای رفتاری و هیجانی شناختی خود و دیگران آشنا شویم، بهتر قادر خواهیم بود تا مقاصد و اهداف پنهان کسانی را که از این انحرافات بهرهبرداری میکنند، تشخیص دهیم.
در جامعهای که رسانهها بیشتر بر سطوح ظاهری اختلافات متمرکزند و تحلیل عمیقی از ساختارهای روانشناختی پشت آنها ارائه نمیدهند، فرصت برای سوءاستفاده از ناآگاهی جمعی بیشتر میشود. دولتهای فاسد و نهادهای قدرتمند با شناخت طرحوارههای ناهوشیار مردم، میتوانند افکار و احساسات عمومی را به نفع منافع خود هدایت کنند. این دولتها از این بستر استفاده میکنند تا مردم را دچار دوگانگیهای ساختگی، تضادهای احساسی و سردرگمیهای هویتی کنند. این همان نقطهای است که واریانس، نه بهعنوان ابزاری برای رشد، بلکه بهعنوان وسیلهای برای کنترل و بهرهبرداری از جامعه ظاهر میشود.
در علم روانشناسی تأثیراتی که رسانهها به عنوان ابزار دست دولتهای ظالم بر روی انسانها میگذارند بسیار مهم و قابل توجه است.
در روانشناسی، این مفهوم از واریانس در طرحوارههای ناسازگار دیده میشود و میتوان از آن برای توضیح نوسانات احساسات و رفتارهای افراد استفاده کرد. به عنوان مثال، فردی که طرحوارۀ «بیاعتمادی بدرفتاری» دارد، ممکن است در مواجهه با افراد جدید به شدت از آنها دوری کند و احساس ناامنی داشته باشد(سبک جران بیاعتمادی بدرفتاری). در مقابل فردی دیگر با همان محرک ممکن است از روابط جدید استقبال کند حتی اگر آن روابط غیرقابل اعتماد باشند(سبک تسلیم بیاعتماد بدرفتاری). این تفاوت در رفتارها ناشی از تفاوت در تجربیات، باورها و مکانیسمهای مقابلهای است. در اینجا واریانس در طرحوارهها و رفتارها به ما نشان میدهد که چگونه افراد با طرحوارههای مختلف در شرایط مشابه واکنشهای کاملاً متفاوت دارند(اختلاف)

اگر رسانهها به جای تمرکز صرف بر نمودهای ظاهری اختلافات، عمیقتر به تحلیل طرحوارهها بپردازند، به مخاطبان خود ابزارهای شناختی لازم برای درک اختلافات درونی و بیرونی را خواهند داد. این آگاهی میتواند مردم را از دام تضادهای ساختگی و انحرافات روانی طراحیشده توسط سیستمهای فاسد رها سازد. چرا؟
زیرا وقتی ما به طرحوارههای خود و جامعه واقف میشویم، توانایی تمییز میان اختلافات واقعی و انحرافات تحمیلی را پیدا میکنیم. این همان جایی است که توانایی فرد برای پاسخ هوشمندانه به بحرانها افزایش مییابد و او به جای قربانی شدن در چرخدندههای سیاستهای مخرب، به عاملی فعال در رشد و تغییر اجتماعی تبدیل میشود.
تصور کنید که دولت یا سازمانی میخواهد نوعی تضاد هویتی یا فرهنگی را در جامعه تحریک کند تا توجه افکار عمومی را از مسائل اصلی منحرف(واریانس) کند. با استفاده از رسانه و با تکیه بر طرحوارههای نهادینه شده، آنها میتوانند مردم را در دوگانگیهای کاذب گرفتار کنند. چگونه این دوگانگیها شکل میگیرد؟ با دستکاری طرحوارههای اجتماعی و فرهنگی که سالها در ناخودآگاه جمعی(Collective unconscious) ما نهادینه شده است(Glassner 43)(رضایت، احمد 120).
مثالی از این تأثیرات را میتوان در افزایش اضطراب و عدم اعتماد به نفس در نوجوانانی مشاهده کرد که بهطور مداوم محتوای رسانهای با استانداردهای زیبایی دستنیافتنی میبینند. آنها ممکن است احساس کنند که از استانداردهای ارائه شده دور هستند و این امر باعث تشدید طرحوارههای ناسازگار مرتبط با خودارزشمندی شود. در اینجا رسانهها به عنوان محرکهایی عمل میکنند که واریانس در طرحوارهها و واکنشهای هیجانی افراد را افزایش داده و به تشدید انحرافات روانشناختی منجر میشوند. این استانداردها در کجا ساخته و بنا نهاده شده؟

افرادی که تحت استرس و اضطراب قرار دارند، بیشتر به مقایسه خود با دیگران تمایل دارند. این مقایسههای اجتماعی میتوانند منجر به نارضایتی از خود و افزایش احساسات منفی شوند. مطالعهای نشان داد که ۶۰% از افراد با سطوح بالای استرس تمایل بیشتری به مقایسه خود با دیگران دارند، در حالی که این رقم در افراد با استرس کم به ۳۰% کاهش مییابد (Leung, 2022).
در افرادی که در معرض استرس شدید قرار دارند، درصد ناسازگاری طرحوارهها به ۸۰% میرسد، در حالی که این رقم در افراد بدون استرس به ۲۵% میرسد(Chen et al., 2023). این نشان میدهد که استرس میتواند به طور مستقیم بر الگوهای تفکر و احساسات افراد تأثیر بگذارد.
اضطراب اجتماعی به طور قابل توجهی عزت نفس را کاهش میدهد. بهطور خاص، در افراد با اضطراب بالا، نمره عزت نفس به طور متوسط به ۴۰-۵۰(از ۱۰۰) کاهش مییابد(Psychountaki & Hart, 2022). این امر میتواند بر رفتارها و روابط اجتماعی افراد تأثیر منفی بگذارد و به افزایش انزوا منجر شود.
بر اساس تحقیقی نارضایتی بدنی در میان دانشجویان با استرس بالا به طور متوسط به ۷۰% میرسد، در حالی که در افرادی که استرس کمتری دارند، این میزان حدود ۴۰% است(Chen et al., 2023). این نارضایتی میتواند به مشکلات جسمی و روانی جدی منجر شود، از جمله اختلالات خوردن و افسردگی.
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا وقتی تصاویر مدلهای بینقص و چهرههای ایدهآل در فیلم و سریالها، شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک یا یوتیوب و شبکههای خبری را میبینیم، احساس کمبود یا نارضایتی از خود به سراغمان میآید؟ تا به حال به این فکر رسیدهاید که این استانداردهای زیبایی دائماً از طریق شبکههای اجتماعی و تبلیغات به ما القا میشوند، کاملاً غیرواقعی هستند و معیارهای درست و سالم را برای زیبایی و ارزشمند بودن تغییر میدهند؟ اما چه چیزی باعث میشود که ما همچنان خود را با این تصاویر مقایسه کنیم و در نهایت حس کنیم که از آنها عقب ماندهایم؟ این فشارهای بیرونی تا چه حد بر اعتماد به نفس و خودپنداره ما تأثیر دارند؟

مطالعهای در سال 2020 نشان داد که استفاده از شبکههای اجتماعی، بهویژه اینستاگرام، به افزایش مقایسه اجتماعی و کاهش عزت نفس در نوجوانان منجر شده است. در این مطالعه، 70% از نوجوانان گزارش کردند که احساس نارضایتی از خود را پس از مشاهدۀ تصاویر ایدهآل در رسانهها تجربه میکنند(Tiggemann & Slater, 2020).
مطالعهای سیستماتیک در سال 2022 بر روی تأثیر تصاویر ایدهآل بر نارضایتی بدنی نشان داد که 60% از زنان و 50% از مردان اظهار کردند که تصاویر تبلیغاتی و رسانهای بر احساس نارضایتی از تصویر بدنی آنها تأثیر منفی دارد(Fardouly et al., 2015).
پژوهشی در سال 2018 نشان داد که 80% از دانشجویان با مشاهدۀ تصاویر بینقص در رسانهها، احساس نارضایتی از خود و کاهش اعتماد به نفس را گزارش کردند. این مطالعه تأکید میکند که رسانهها میتوانند به طور مستقیم بر عزت نفس و تصویر بدنی تأثیر بگذارند(Perloff, 2014).
مطالعهای در سال 2021 نشان داد که رسانهها میتوانند به شکلگیری طرحوارههای ناسازگار در افراد کمک کنند. در این تحقیق 65% از شرکتکنندگان گزارش کردند که تصاویر ایدهآل رسانهها به ایجاد انتظارات غیرواقعی از خود منجر شده و در نتیجه ناسازگاریهای طرحوارهای بیشتری را تجربه کردهاند(Levine & Murnen, 2009).
رسانهها چطور موفق شدهاند استانداردهایی را بنا کنند که بیشتر شبیه به توهم یا تصویری از کمال هستند تا واقعیت؟ آیا این تصاویر باعث میشوند که طرحوارههای ذهنی ما در مورد ارزش خودمان و ظاهرمان ناسازگارتر شود؟ اصلاً همین طرحوارهها هستند که باعث میشوند حتی وقتی از واقعیت این تصاویر آگاهیم، همچنان احساس کنیم باید به آنها برسیم. آیا این فشارها فقط بر زیبایی جسمی محدود میشوند یا به تدریج به جنبههای دیگر زندگی ما نیز نفوذ میکنند، مثل موفقیت یا محبوبیت اجتماعی(پذیرشجویی جلبتوجه، حوزۀ چهارم دگر جهتمندی)؟
از سوی دیگر آیا تا به حال به این فکر کردهاید که تستهای ضریب هوشی(IQ) هم ممکن است نقشی مشابه داشته باشند؟ تستهایی که ممکن است به نظر بیاید که تواناییهای شناختی و هوشی ما را میسنجند، اما آیا واقعاً میتوانند تمام ابعاد هوش و استعدادهای ما را پوشش دهند؟ آیا این تست با همبستگی بین متغیرهای محدودش میانگین استاندارد درستی را برای سنجش ایجاد میکنند؟ به بیان سادهتر آیا این تست معیار خوبی برای ارزیابی ارزش شما است؟ آیا «IQ» معیار ارزشمندی است؟ این آزمون هم مشابه استانداردهای زیبایی در رسانهها تصورات نادرستی از توانمندیهایمان را به ما القاء میکند.
این تحلیل به شما کمک میکند تا بفهمید چگونه محتوای رسانهای میتواند بهطور ناهوشیار بر احساسات و رفتارهای شما تاثیر بگذارد. درک این موضوع که چرا برخی فیلمها یا برنامههای تلویزیونی شما را مضطرب یا ناامید میکند، میتواند اولین گام برای مقابله آگاهانه با این تأثیرات منفی باشد. وقتی متوجه شوید که چگونه رسانهها از طرحوارههای ناسازگار شما سوءاستفاده میکنند، میتوانید با آگاهی بیشتری به این محتواها نگاه کنید و از مکانیسمهای مقابلهای سالمتر استفاده کنید.
تأثیر رسانهها بر استرس و اضطراب: نگاهی به فرآیندهای بیولوژیکی
تا به اینجا متوجه شدیم که در عصر دیجیتال امروز، رسانههای اجتماعی به بخش جداییناپذیری از زندگی روزمره تبدیل شدهاند. از به اشتراکگذاری لحظات زندگی تا مقایسه خود با دیگران، این رسانهها بهطور روزانه بر سلامت روان ما تأثیر میگذارند. اما آیا میدانستید که این تأثیرات بهطور مستقیم با تغییرات بیولوژیکی در بدن ما ارتباط دارد؟ استرس و اضطراب به عنوان واکنشهای طبیعی بدن به تهدیدات محیطی، تحت تأثیر اطلاعات و تعاملات رسانهای قرار میگیرد و ما را به سمت چرخهای معیوب از احساسات منفی سوق میدهد.
به محض اینکه فرد با تصاویری از زندگیهای ایدهآل و استانداردهای زیبایی در رسانهها مواجه میشود، غدۀ هیپوتالاموس به فعالیت میافتد و محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال(HPA) فعال میشود. این مسیر عصبی مسؤول ترشح هورمونهای استرس، بهویژه کورتیزول و آدرنالین است. این هورمونها نهتنها احساس تنش و اضطراب را در فرد ایجاد میکنند؛ بلکه میتوانند به اختلال در عملکرد مغز و تضعیف سیستم ایمنی منجر شده و طرحوارههای ناسازگار را بیشتر از آنچه وجود دارد فعال کند(ایجاد واریانس بیشتر). بنابراین هر بار که از رسانهها استفاده میکنیم و خود را با دیگران مقایسه میکنیم، بدن ما بهطور فیزیولوژیک در حالت آمادهباش قرار میگیرد.
فرآیند بیولوژیکی دیگر که تحت تأثیر رسانهها قرار میگیرد، فعالیت آمیگدال است. این بخش از مغز به عنوان مرکز احساسات عمل میکند و به شدت به ورودیهای اجتماعی و رسانهای حساس است. با مشاهدۀ محتوای تحریکآمیز یا مقایسۀ اجتماعی، آمیگدال ممکن است واکنشهای سریع و شدیدی را تولید کند که منجر به افزایش استرس و اضطراب میشود. در واقع این فعالیتهای نورونی در آمیگدال با درد و رنجهای ناهوشیار به ما هشدار میدهند که در معرض تهدیدی ناهوشیار قرار داریم، حتی اگر این تهدید تنها یک تصویر یا یک پست در رسانه اجتماعی باشد.

علاوه بر این تحقیقات نشان میدهند که استفادۀ طولانیمدت از رسانههای اجتماعی میتواند به تغییرات در ساختار مغز منجر شود. مطالعات نشان میدهند که افرادی که ساعات زیادی را در این رسانهها سپری میکنند، ممکن است با کاهش حجم نواحی قشری مغز(Cortex)، که مسؤول تفکر منطقی و تنظیم احساسات هستند، مواجه شده و به جای آن قسمت ساب کورتکس(Subcortex) مغز آنها بزرگ شود. این تغییرات نهتنها تأثیرات منفی بر توانایی مدیریت احساسات میگذارد، بلکه سطح استرس و اضطراب را نیز افزایش میدهد و فرد را در چرخهای معیوب از مقایسه و نارضایتی از خود قرار میدهد.
در نهایت تأثیر رسانهها بر استرس و اضطراب نهتنها فردی، بلکه اجتماعی است. در جوامعی که استفاده از رسانههای اجتماعی به شدت رواج دارد، شیوع اضطراب و افسردگی در بین جوانان به طور قابلتوجهی افزایش یافته است. این روند نگرانکننده نشان میدهد که فهم تأثیرات بیولوژیکی و روانشناختی رسانهها بر سلامت روان از اهمیت ویژهای برخوردار است. با شناخت این تأثیرات، میتوانیم راهکارهای موثرتری برای مدیریت استرس و اضطراب و بهبود سلامت روان خود ارائه دهیم و از آسیبهای ناشی از مقایسههای غیرضروری جلوگیری کنیم.

مقایسه اجتماعی(Social Comparison): این متغیر نشان میدهد که کاربران رسانههای اجتماعی، بهویژه نوجوانان، تمایل دارند خود را با دیگران مقایسه کنند.
اضطراب افزایشیافته(Increased Anxiety): این متغیر نشاندهندۀ ارتباط مستقیم بین زمان صرفشده در رسانههای اجتماعی و بروز علائم اضطرابی است.
استرس درکشده(Perceived Stress): این متغیر به احساس استرسی که کاربران از تجربه خود با رسانههای اجتماعی دارند، اشاره دارد.
50% از کاربران رسانههای اجتماعی احساس میکنند که استفاده از این رسانهها باعث افزایش استرس و اضطراب آنها میشود(Primack et al., 2017).
افرادی که زمان بیشتری را در شبکههای اجتماعی میگذرانند، 2.5 برابر بیشتر احتمال دارد که علایم اضطرابی را تجربه کنند(Vogel et al., 2014).
70% از نوجوانان احساس میکنند که فشار برای مقایسه با دیگران در رسانههای اجتماعی، اضطراب و استرس آنها را افزایش میدهد(Huang, 2017).
منابع:
Glassner, Barry. The Culture of Fear: Why Americans Are Afraid of the Wrong Things. Basic Books, 1999. Chapter 2: “The Power of the Media,” pages 43-65.
Chen, Q., Wang, Y., & Li, X. (2023). Relationships of Body Dissatisfaction and Self-Esteem with Social Physique Anxiety among University Students in Different Study Programs. Trends in Psychology. doi:10.1007/s12144-022-03691-3.
Leung, A. (2022). The interplay of anxiety and self-esteem among adolescents: A longitudinal perspective. Journal of Youth and Adolescence. doi:10.1007/s10964-022-01638-5
Tiggemann, M., & Slater, A. (2020). NetGirls: The Internet, Facebook, and body image concern in adolescent girls. International Journal of Eating Disorders, 53(6), 950-958. doi:10.1002/eat.23383.
Fardouly, J., Diedrichs, P. C., Vartanian, L. R., & Halliwell, E. (2015). Social comparisons on social media: The impact of Facebook on young women’s body image concerns and eating disturbances. International Journal of Eating Disorders, 48(5), 637-640. doi:10.1002/eat.22421.
Perloff, R. M. (2014). Social Media Effects on Young Women’s Body Image Concerns: Theoretical Perspectives and an Agenda for Research. Sex Roles, 71(11-12), 363-377. doi:10.1007/s11199-014-0384-6.
Levine, M. P., & Murnen, S. K. (2009). Everybody knows that mass media are/are not [pick one] a cause of eating disorders: A critical review of the evidence for a causal link between media, negative body image, and disordered eating in females. Journal of Social and Clinical Psychology, 28(1), 9-42. doi:10.1521/jscp.2009.28.1.9.
Psychountaki, M., & Hart, C. (2022). The Social Physique Anxiety Scale: A systematic review. International Journal of Psychology. doi:10.1002/ijop.12732.
Primack, Brian A., et al. “Social Media Use and Perceived Social Isolation Among Young Adults in the U.S.” American Journal of Preventive Medicine, vol. 53, no. 1, 2017, pp. 1-8.
Vogel, Erin A., et al. “Social Comparison, Self-Esteem, and Social Media: The Impact of Facebook on Young Women’s Body Image Concerns and Mood.” Journal of Social and Clinical Psychology, vol. 33, no. 4, 2014, pp. 392-405.
Huang, Cheng. “Social Media Use and Perceived Social Isolation Among Young Adults: An Empirical Study.” Computers in Human Behavior, vol. 71, 2017, pp. 51-58.
رضایت، احمد. روانشناسی اجتماعی. تهران: نشر نی، 1393. فصل: «تأثیر رسانه بر هویت اجتماعی»، صفحات 120-135.
201/201
دیدگاهتان را بنویسید