بهترین حیوان خانگی چیست؟ | روایت فرهنگ پت از گذشته تا پرده سینما
بهترین حیوان خانگی چیست؟
مقدمه
بهترین حیوان خانگی چیست، سؤالی که شاید در ذهن پیش از خرید یک پت یا انتخاب آن در ذهن داشته باشید اما پیش از خرید یا به سرپرستی گرفتن یک حیوان لازم است با فرهنگ پت یعنی فرهنگ نگهداری از حیوانات خانگی آشنا شوید. اینکه این فرهنگ چه ریشههایی دارد و بهلحاظ تاریخی از چه زمانی شروع شده است. همچنین ضروری است بدانیم نگهداری از حیوانات خانگی و علاقه و تعامل عاطفی با آنان گاهی ریشههای بیماری در روان دارد که باید درمان شود.
در این مطلب به تاریخچه فرهنگ پت پرداختهایم، ریشههای روانی آن را بررسی میکنیم و با فرهنگسازی خاصی که رسانههای غربی در ترویج فرهنگ پت رقم زدهاند در آثار مختلف رسانهای آشنا میشویم. همچنین بیان میشود که نگهداری از حیوانات خانگی میتواند چه مخاطرات و معایبی را به همراه داشته باشد.
با توجه به حضور پررنگ فرهنگ پت در رسانهها، سینما، تلویزیون و شبکههای اجتماعی، بررسی تاریخی و ریشههای اجتماعی و فرهنگی «فرهنگ پت» ضروری است. طی یک دهه اخیر، تصاویر و روایتهای مرتبط با سگبازی و نگهداری حیوانات خانگی، بهویژه از سوی سلبریتیها و اینفلوئنسرها، بهطور مستمر در فضای مجازی و تولیدات به ظاهر سرگرمی بازنمایی شدهاند.
این بازنماییها نهتنها سلیقه و سبک زندگی بخش قابل توجهی از مخاطبان شهری را تحتتأثیر قرار دادهاند، بلکه به یک مرجع غیررسمی هنجارسازی بدل شدهاند که با ورود فرهنگ غربی به کشور در حال حاضر در بین قشری از افراد جامعه بهعنوان «امیر طبیعی و بدیهی» تلقی میشود.
تاریخچه فرهنگ پت از عصر نوسنگی تا امروز
فرهنگ نگهداری از پتهای خانگی، ریشه در تحولات عمیق زیست اجتماعی بشر دارد. پیدایش این پدیده تصادفی نیست و کاملا برنامهریزی شده اتفاق افتاده است. این پدیده حاصل روندی چندلایه است که از اهلیسازی حیوانات در دوران نوسنگی به قصد تأمین ضرورتهای معیشتی آغاز شد.
نامگذاری «انقلاب نوسنگی» به دلیل ظهور دو ویژگی بنیادین در این زمان است یعنی یکجانشینی و اهلی کردن؛ چه در زمینۀ کشاورزی و چه دامپروری؛ یعنی جوامعی که تا پیش از آن در قالب گروههای شکارچی-گردآورنده میزیستند حالا به یک جای ثابت وابسته میشوند و حیوانات و گیاهان منتخب خود را اهلی میسازند.
در نواحی جنوب غرب آسیا، نخستین نشانههای این گذار عظیم دیده میشود: حدود یازده هزار سال پیش، انسان از مرحلۀ شکار و گردآوری به کشت محصولات و پرورش برخی حیوانات همچون بز، گوسفند و البته سگ گام گذاشت.
تبدیل شدن پت به نماد منزلت اجتماعی
با پیدایش دولت-شهرها و تمرکز ثروت در دست طبقات خاص، حیوانات خانگی از کارکرد صرفاً زیستی فاصله گرفتند. در کاخها و خانههای اعیان، نگهداری حیوانات نه به قصد دوستی، بلکه برای نمایش قدرت، منزلت و ظرافت فرهنگی صورت میگرفت. سگهای تزئینی، طوطیهای سخنگو یا حتی گربههای خاص، بخشی از دکور قدرت و پرستیژ اجتماعی بودند. حیوان دیگر ابزار بقا نبود، بلکه به «نماد منزلت» تبدیل شد.
و سپس در جریان شهرنشینی و تکوین طبقات مرفه، بهتدریج رنگی عاطفی، نمادین و هویتی به خود گرفت. در سدههای میانی و مدرن، نگهداری حیوانات خانگی بیش از آنکه امری زیستی باشد، به شاخصی برای نمایش منزلت اجتماعی یا حتی ابزاری برای تفاخر تبدیل شد.
در عصر جدید، نگهداری از پت در فضای فردمحور اومانیستی و بحرانزدۀ روابط انسانی، به مکانیسمی عاطفی برای جبران فقدانِ پیوندهای سنتی و ترمیم خلأ عاطفی بدل شد؛ یعنی الزام اجتماعیِ دیروز، امروز به نسخهای شخصیشده از «دوستی» و «عشق» بازتعریف شده است.
بستر شهرنشینی و زایش شهرهای بزرگ که ساختار سنتی خانواده و مناسبات روستایی رو به زوال نهاد، نیازهای عاطفی و روانی جدیدی پدید آمد. جمعیت شهری، با کاهش پیوندهای محلی و شبکههای حمایتی سنتی، جایگزینهای جدیدی برای همدلی، رفاقت و هویتیابی جستوجو کرد. یکی از بارزترین نمودهای این گسست و بازآفرینی، رواج نگهداری حیوانات خانگی(پت) است.
انسان معاصری که با فرهنگ غربی فردمحور زیست میکند در کلانشهرها، بهجای پیوندهای خویشاوندی و همسایگی، رابطهای عاطفی و هویتی با پت خود برقرار میسازد. روندی آشکارا ریشهدار در تحولات شهرنشینی و محصول مستقیم شرایط زیست مدرن شهری. بدیهی است که سویههای نوین فرهنگ پت خانگی، هم در قالب پاسخ به خلأهای روانی و هم در هیئت بازنمود سبک زندگی شهری، بازتابی از همان دینامیک شهرنشینی در جهان سرمایهداری است که ساختار اجتماع و عاطفه انسان غربی را از بنیاد دگرگون ساختهاست.
رنگ عاطفی و هویتی در سدههای میانی و مدرن
در سدههای میانی تا قرون مدرن اولیه پیوند با حیوانات خانگی رنگی استعاری و نمادین یافت. در نگارگریها، شعرها و ادبیات طبقات بالای جامعه، حیوانات به موجوداتی شاعرانه، رازآلود و نمادین تبدیل شدند. این دوره، آغاز ظهور نگاه انسانمحور به حیوان بود. حیوانی که گویی حامل روحی است یا بازتابی از صفات انسانی است. همراهی با حیوانات، مخصوص طبقات فرهیختهتر بود؛ آنها حیوان را به جهان ذهنی خود فراخواندند و در آیینهاش به تماشای خویش نشستند.
در جهان مدرن، در سده بیستم به بعد، با افول نهادهای سنتی مانند خانواده، دین و محله، انسان معاصر در خلأ عاطفی فزایندهای قرار گرفت. حیوانات خانگی در این فضا به «دوست»، «فرزند» و حتی «عشق» بدل شدند. سگ و گربه بهمثابۀ چسب عاطفی، شکاف روابط انسانی را پر میکنند. نگهداری از حیوان، شکلی از مدیریت احساس تنهایی، اضطراب و نیاز به دلبستگی در جهان فردمحور و شتابزده است. در اینجا حیوان نقشی روانی، عاطفی و هویتی بر عهده دارد.
طرفداران متعصب فرهنگ پت، عموماً با ارجاع به همین سبد مفاهیم شعاری مدرن مثل عشق بیقیدوشرط، همدلی، رشد شخصی و آزادی انتخاب، کوشیدهاند نگهداری حیوان را یک هنجار مطلوب و معیاری برای سنجش ارزش انسانی قلمداد کنند.
پس از رنسانس که جامعۀ غربی وارد دورۀ بورژوازی شد، رشد تجارت و پیدایش بازار آزاد، قدرت و اعتبار اجتماعی چشمگیری پیدا کرد. این طبقه در سرمایۀ اقتصادی و به تدریج در سرمایۀ فرهنگی نیز سرمایهگذاری کرد. یعنی تلاش میکرد نشان دهد که لایق احترام و برتری است. وجۀ اصلی این سرمایه فرهنگی، کسب و نمایش نشانههای ظاهری تمدن، سلیقه و تفاوت با تودۀ مردم یا طبقات اشرافی سنتی بود.
بورژوازی با خرید و نمایش آثار هنری خاص، پوشیدن لباسهای متفاوت و لوکس و به طور کلی اتخاذ یک سبک زندگی متمایز، در پی کسب جایگاه و احترام بود. این اقدامات، از سرِ نیاز صرف و به دلیل وجهه نمادین و رقابتی آنها صورت میگرفت. هدف غایی، تمایز با دیگران، تثبیت هویت طبقهای نوظهور و دستیابی به برتری و وجاهتی بود که با ثروت اقتصادی به دست آمده بود و حالا باید در عرصۀ فرهنگ نیز نمود مییافت. به عنوان مثال، داشتن یک پرترۀ خانوادگی سفارش داده شده به هنرمندی مشهور، یا ساختن یک عمارت با باغهای اروپایی، فراتر از نیازهای زیستی، نشانههایی از برتری فرهنگی و سلیقۀ والا بود که بورژواها به دنبال نمایش آن بودند.
«در همین چارچوب میتوان تفوقجویی نمادین برخی پتداران در دوران معاصر را تحلیل کرد. همانگونه که بورژوازی با نمایش داراییها و سبک زندگی خود به دنبال کسب منزلت اجتماعی بود، امروز نیز نگهداری از حیوانات خانگی، بهویژه گونهها و نژادهای کمیاب یا آموزشدیده و دارای سبک زندگی لوکس، نقشی مشابه ایفا میکند. اینجا از واژه «ابژکتیو» استفاده شده تا تأکید شود که این کارکردِ نمادین، فارغ از نیت یا آگاهی شخصی صاحبان پت، در سطح واقعیت اجتماعی قابل مشاهده و تحلیل است. حتی اگر فرد مدعی باشد که انگیزهاش کاملاً متفاوت است، ساختار اجتماعی و پیامد رفتاری این انتخاب همچنان معنای تمایزبخش و منزلتطلبانه را بازتولید میکند.»
تفوقجویی نمادین پتداران اینگونه رخ میدهد که مفاهیم والایی چون عشق، انسانیت، همدلی، مسئولیتپذیری، مدرنیته و آزادی، به شکلی تبلیغاتی و یکجانبه به نگهداری از پت گره زده میشوند. در این روایت، گویا تنها کسانی که پت دارند، به راستی انسانتر، بااحساستر، مسئولیتپذیرتر، متمدنتر و آگاهتر به ارزشهای معاصر هستند.
به بیان دیگر، وقتی صاحب یک حیوان خانگی با شور و حرارت نگهداری از آن را نشانۀ اوج «تمدن» یا انسانیت میداند و نداشتن پت را بهمنزلۀ فقدان عاطفه یا درک همدلانه تلقی میکند، در واقع حتی بیآنکه خود آگاه باشد، در حال بازتولید همان الگویی است که در میان طبقات مرفه و بورژوازی قرون گذشته رایج بوده است. او با این رویکرد میکوشد ارزشها را به نحوی بازتعریف کند که برتری خود و گروهش را تثبیت کند»
پت در اینجا فقط موجودی زنده نیست، کالایی فرهنگی است که هم میتواند با برندهای لوکس همراه شود(پتشاپهای گرانقیمت، غذای خاص، لباس و اکسسوری) و هم میتواند بهعنوان نماد یک هویت مدرن، حساس و مسئولیتپذیر در جامعه به نمایش گذاشته شود.
تجربه غرب در تکوین حقوق حیوانات هم اگر درست کاویده شود، نشان میدهد در پسِ این شعارهای بشردوستی، اغلب نوعی بازتولید احساس منزلت و هویت فردی از فیلتر دلبستگی اضطرابی و اجتنابی نهفته است؛ نه الزام به نوعدوستی اصیل. درست به همین دلیل، باید مرز روشنی میان ریشههای واقعی این مفاهیم و بهرهکشی ابزاری از آنها در گفتمان امروز کشید تا گرفتار سادهنگری و تبلیغزدگی نشویم.
اما از وجهه اجتماعی که فاصله بگیریم لازم است سوالی مطرح کنیم و آن اینکه آیا تمام ماجرا در وجهه اجتماعی خلاصه میشود یا خود افراد نیز برای کاور کردن دلبستگیهای اضطرابی و درد و رنجهای ناهشیار تنشهایشان هم گرایش به نگهداری از پت خنگی پیدا میکنند؟ در ادامه به این سوال پاسخ خواهیم داد، با ما همراه باشید.
پتمحوری و غفلت از درمان ریشهای مشکلات روانی
مطالعات روانشناسی نشان میدهد برخی افراد به دلیل اضطرابهای پنهان، پرهیز از مواجهه با چالشهای عاطفی یا جبران خلأهای شخصیتی، به نگهداری از حیوانات خانگی روی میآورند. این نوع گرایش، معمولاً مشکل اصلی را برطرف نمیکند و حتی میتواند به وابستگیهای ناسالم منجر شود. در واقع چنین مشکلات باید با کمک متخصصان درمان شود نه آنکه به وسیلۀ نگهداری از پت، تنها تسکینی موقت پیدا کند.
چرا عشق خانوادگی با هیچ حیوانی قابل جایگزینی نیست؟
حیوان خانگی نباید جایگزین روابط انسانی در خانواده شود. ارتباطات خانوادگی، خصوصاً محبت و توجه به اعضای خانواده، باید در اولویت قرار گیرد. حیوان خانگی باید مکمل این روابط باشد، نه رقیبی که جای محبت به انسانها را در فرآیند تعاملات خانوادگی بگیرد.
در سالهای اخیر، حتی بخشی از سینمای غرب بهطور محسوسی از نمایش الگوهای صرفاً فردگرایانه فاصله گرفته و به بازنمایی ارزشهای مرتبط با فرزندآوری، تشکیل خانواده پرداختهاست. این تغییر جهت را میتوان واکنشی به بحران جمعیتی، تنهایی گسترده و فروپاشی همبستگی اجتماعی در جوامع غربی دانست.
در این آثار، خانواده نه صرفاً یک ساختار سنتی، بلکه بستر رشد شخصیت، تحقق معنا در زندگی و مقابله با بحرانهای روانی و اجتماعی معرفی میشود. حتی در قالب انیمیشن و سرگرمی، محتوایی تولید میشود که بهطور غیرمستقیم پیام «بازگشت به کانون خانواده» را القا میکند.
یعنی ما ایرانیان حتی اگر بخواهیم واقعا هم غربی شویم، باید بدانیم که خود مردم غرب به نقطهای رسیدهاند که فهمیدهاند باید مفاهیم خانواده و فرزندآوری بهجای نگهداری از پت خانگی را تبلیغ کنند. در اثری مثل انیمیشن «بچه رئیس» نشان داده میشود که شرکتی دنبال این است که سگ را جایگزین فرزندآوری بکند و کاراکترهای اصلی در مسیر مبارزه با این شرکت قرار میگیرند.
در ادامه برخی از این آثار را مثال میزنیم، دقت کنید که این لیست به معنای تأیید تمام محتوای این آثار نیست بلکه برای بیان برخی از آثار مهم با درونمایۀ تأکید بر موضوع خانواده و فرزندآوری است که گاهی هم مانند اثر مذکور، فرهنگ پت در آن نفی میشود.
کوکو (Coco – ۲۰۱۷)
این انیمیشن محصول پیکسار و دیزنی، با محوریت فرهنگ مکزیکی «روز مردگان» ساخته شده اما فراتر از یک ماجراجویی فانتزی، بازنمایی تحلیلی از نقش خانواده در انتقال سرمایههای فرهنگی و هویتی است. داستان «میگل» نوجوانی موسیقیدوست را روایت میکند که با سنت خانوادگیاش در تضاد قرار میگیرد اما در جریان سفر به جهان مردگان درمییابد که ارتباط با نیاکان، نه یک مانع بلکه منبع معنا و الهام است. صحنه خواندن ترانه «به یادم باش» برای مادربزرگ، نقطه عاطفی و نمادین فیلم است که اهمیت حافظه تاریخی خانوادگی را نشان میدهد. پیام کلیدی این اثر این است که موفقیت فردی بدون پیوند با ریشهها، تهی و شکننده است. اگرچه این اثر دارای گزارههای آسیبرسان مختلفی در جهانبینی خود دارد اما باز هم بهدنبال تأکید ارزشهای خانوادگی است.
شگفتانگیزان ۲ (The Incredibles 2 – ۲۰۱۸)
این فیلم در قالب یک داستان ابرقهرمانی، ساختار خانواده را بهعنوان یک واحد مقاوم در برابر بحران اجتماعی بازنمایی میکند. هر یک از اعضای خانواده با شخصیت و توانایی متفاوت، در تقابل با مشکلات سهمی ویژه دارند. تعامل بین نسلها (والدین و فرزندان) در فیلم، واکنشی به ضرورت همبستگی چندنسلی در دنیای امروز است که چالشهای جمعی مانند فناوری افسارگسیخته را مطرح میکند. صحنه هماهنگی خانواده برای متوقفکردن قطار، استعارهای سینمایی از پایداری و نقشآفرینی جمعی در لحظات بحرانی است.
در جستجوی دوری (Finding Dory – ۲۰۱۶)
این انیمیشن علاوه بر خط داستانی جستجو، به پرسش مهمی در روانشناسی اجتماعی میپردازد: «هویت فردی چگونه در بافت روابط خانوادگی شکل میگیرد؟». «دوری» که با مشکل فراموشی کوتاهمدت مواجه است، در جستجوی والدینش سفری دریایی را آغاز میکند. بخش دیدار دوباره او با والدین، فراتر از یک لحظه احساسی، تصویری علمی از اهمیت حس تعلق و امنیت روانی در رشد شخصیت ارائه میدهد. فیلم با نشان دادن تلاش مستمر والدین برای حفظ امید، بر نقش خانواده بهعنوان پشتوانهای برای عبور از محدودیتهای فردی تأکید دارد.
یخزده ۲ (Frozen II – ۲۰۱۹)
این قسمت نسبت به نسخه اول، عمق بیشتری به روابط خویشاوندی و کشف ریشههای هویتی میدهد. «السا» و «آنا» در سفری برای کشف گذشته خانوادهشان به این نتیجه میرسند که پاسخ پرسشهای وجودی آنها در تاریخ و میراث خانوادگی نهفته است. عشق و وفاداری خواهرانه بهعنوان نیرویی قدرتمندتر از جادو، مفهومی را مطرح میکند که روانشناسان فرهنگی نیز بر آن تأکید دارند: پیوند خونی و عاطفی، عامل پایداری هویت در دنیای بیثبات معاصر است.
لوکا (Luca – ۲۰۲۱)
فیلم در ظاهر داستانی درباره دوستی دو پسر نوجوان در یک روستای ساحلی ایتالیاست، اما لایههای عمیقتری دارد. لوکا که موجودی دریایی است، با ورود به دنیای انسانی با بحران هویت و ترس از طردشدن مواجه میشود. حمایت خانواده در عبور از این بحران حیاتی است. بازگشت لوکا نزد خانواده با پذیرش تفاوتهایش، پیام روشنی میدهد: خانواده میتواند محیطی برای تداوم عشق و امنیت روانی باشد، حتی در مواجهه با تفاوتهای بنیادین.
بچه رئیس (The Boss Baby – ۲۰۱۷)
با بهرهگیری از طنز و فانتزی، داستان ورود ناگهانی یک نوزاد غیرعادی به خانواده «تیم» را روایت میکند که در ابتدا باعث برانگیختهشدن حسادت و ترس از دست دادن جایگاه عاطفی در برادر بزرگتر میشود. این رویداد که روانشناسان آن را «حسادت خواهر و برادری» مینامند، بستری برای نمایش فرایند گذار از رقابت به همبستگی است.
همکاری تدریجی دو برادر برای مقابله با تهدید مشترک، به بازسازی اعتماد و تقویت پیوند خانوادگی منجر میشود. در پایان، انتخاب برادر کوچک برای ماندن در خانواده و کنارهگیری از زندگی مأموریتی، نمادی از اولویتدادن به روابط خانوادگی بر منافع فردی است. فیلم در پسِ شوخیها و ماجراجوییهایش، خانواده را نخستین محیط یادگیری مهارتهای اجتماعی و سرمایهای غیرقابل جایگزین معرفی میکند.
انیمیشن بچه رئیس (۲۰۱۷) را میتوان اثری ضد فرهنگ «پتمحوری» دانست؛ زیرا در برابر گفتمانی که حیوانات خانگی را بهعنوان جایگزینی عاطفی برای فرزند معرفی میکند، مستقیماً به ارزش و ضرورت حضور فرزند در خانه تأکید دارد. در فیلم، شرکت «پاپیکو» که نمادی از صنعت پتمحور و بازاریابی احساسات وابسته به حیوانات است، تلاش میکند با تولید تولهسگهای جاودانه، محبت و توجه والدین را بهسمت خود جلب کند و جایگاه کودک را در خانواده تضعیف کند. قهرمانان داستان، یعنی دو برادر در برابر این جریان میایستند و در نهایت با شکست این پروژه، پیامی روشن میدهند که پیوندهای خانوادگی و نسلپروری از هر شکل جایگزینسازی عاطفی با حیوانات، ماندگارتر و اصیلتر است. این ساختار روایی عملاً نقدی به فرهنگی است که با رونق بازار حیوانات خانگی، نقش والدین را از تربیت انسان به نگهداری پت تقلیل میدهد.
لکلکها (Storks – ۲۰۱۶)
این انیمیشن با روایتی فانتزی، از شرکتی میگوید که زمانی نوزاد به خانوادهها میرساند اما اکنون به تحویل کالا مشغول است؛ تغییری که میتوان آن را نمادی از کنار گذاشتن فرزندآوری در جوامع مدرن دانست. داستان با ورود ناگهانی یک نوزاد و تلاش برای رساندن او به والدین واقعیاش، بازگشت به مأموریت اصلی و ارزش بنیادین خانواده را به تصویر میکشد. پیام نهایی اثر این است که پیوندهای انسانی و تداوم نسل، اصالتی عمیقتر و نقشآفرینتر از هر جایگزین عاطفی از جمله حیوانات خانگی دارند و بازگشت به فرزند بهجای تمرکز بر «پت» یا محصولات مصرفی، برای پویایی فرهنگی و عاطفی جامعه حیاتی است.
انکانتو (Encanto – ۲۰۲۱)
داستان خانوادهای کلمبیایی به نام «مادریگال» را روایت میکند که هر یک از اعضایشان توانایی جادویی خاصی دارند، جز «میرابل» که فاقد قدرت ویژه است. با این حال، بحران اصلی زمانی شکل میگیرد که این خانه و جادوی خانوادگی رو به زوال میرود و روشن میشود که مشکل، ضعف فردی نیست بلکه شکاف عاطفی و فشار انتظارات درون خانواده است. فیلم نشان میدهد که ارزش هر عضو، نه به توانایی فوقالعاده بلکه به جایگاه و پیوند انسانی او با خانواده وابسته است. نقطه اوج، پذیرش میرابل بهعنوان عضوی برابر و بازسازی اعتماد و ارتباط میان نسلهاست. این اثر در بطن خود، خانواده را بهعنوان محمل اصلی هویت، امنیت روانی و تداوم فرهنگی میستاید و تأکید میکند که انسجام خانوادگی از هر معیار فردی یا موفقیت بیرونی مهمتر است.
فرهنگ پت و مزاحمت دائمی برای همسایگان
امروزه فرهنگ نگهداری از حیوانات خانگی گاهی به مایۀ مزاحمت برای دیگران تبدیل شده است که گاهی حتی خطرات جانی هم به دنبال دارد. حیوان خانگی تنها به سگ محدود نمیشود؛ پرندگان، گربهها، ماهیها یا حتی گونههای کمخطر دیگر نیز میتوانند در این دسته قرار گیرند. اما آنچه اهمیت دارد، رعایت حقوق دیگران و حفظ ایمنی عمومی است. برای مثال، سگهای نگهبان یا حیواناتی که بهدرستی تربیت نشدهاند، ممکن است برای همسایگان یا عابران خطرآفرین شوند.
چندی پیش کلیپی در فضای سایبری منتشر شده بود که در آن مأموران قانون با ورود به خانهای در ایران یک بچه شیر را از خانه جمعآوری میکنند به این دلیل که صاحب آن با نگهداری این حیوان در محیط شهری برای همسایگان ایجاد مزاحمت کرده است.
مزاحمت ناشی از فرهنگ پت، صرفاً به موارد نادر و خطرناک مثل نگهداری حیوانات وحشی محدود نیست، بلکه رفتارهای روزمره صاحبان حیوان نیز میتواند به شکلی مستمر آرامش دیگران را مختل کند. پارس ممتد سگ در ساعات استراحت، رها کردن حیوان در ساختمان، نبود کنترل بهداشتی و بوی نامطبوع محل زندگی حیوان، همگی مصداقهایی از این مشکل هستند.
این وضعیت زمانی شدت میگیرد که صاحبان پت، به جای توجه به حقوق همسایگان و قوانین شهری، رفتار خود را با ادبیات «حق شخصی» توجیه کنند. در چنین شرایطی، فرهنگ پت از یک انتخاب شخصی به یک منبع تنش اجتماعی بدل میشود و با ایجاد فضای ناامن یا ناآرام، هم روابط همسایگی را تضعیف میکند و هم چالشهای حقوقی و امنیتی به وجود میآورد.
ریشههای روانی نگهداری از حیوانات خانگی
آیا انگیزههای نگهداری از پت همواره به عشق و همدلی سالم گره خوردهاند یا در پس این انتخاب، گاه نیازهای سرکوب شدۀ ناهشیار روانشناختی نهفته است؟
در ادامه با نگاهی موشکافانه به ابعاد روانشناختی نگهداری از پت، به این پرسش پاسخ میدهیم که آیا این فرهنگ میتواند بهعنوان پوششی برای جبران خلأهای عاطفی یا اضطرابهای پنهان عمل کند و چگونه میتوان این انگیزهها را از انتخابهای آگاهانه و سالم تفکیک کرد. همراه ما باشید تا با کاوش در این جنبه کمتر دیدهشده، درک عمیقتری از رابطۀ انسان و حیوان به دست آوریم.
برای ادامه تحلیل فرهنگ نگهداری از پتهای خانگی، لازم است از توصیف صرفِ جنبههای اجتماعی فراتر برویم و به لایههای روانشناختی آن نیز بپردازیم.
در اینجا، پدیده به خودِ واقعیت عینی و ساختارمندی اشاره دارد که در جهان بیرون رخ میدهد و میتوان آن را با دادهها، قوانین و مناسبات اجتماعی توضیح داد. پدیدار، وجهی است که از این واقعیت در آگاهی فرد و جامعه پدیدار میشود؛ یعنی همان تجربه ذهنی، برداشت عاطفی یا بازنمایی فرهنگی آن. تحلیل عمیق، مستلزم آن است که از سطح این پدیدارها عبور کنیم و به ریشههای انگیزشی و هیجانی نهفته در علاقه به پت برسیم. از این رهگذر، میتوان تفاوت میان علاقه سالم، دلبستگی طبیعی و جبرانهای دفاعیِ مخرب را شناسایی و مرزبندی کرد.
هدف نهایی این تحلیل، روشن ساختن این نکته است که آیا این علاقه، بیانگر ظرفیتهای عمیق همدلی و محبت در انسان است یا در برخی موارد، پوششی برای گریز از واقعیت، جبران کمبودهای هیجانی شناختی یا حتی تمایلات دفاعیِ ناهشیار؟ البته که بدیهی است که در این زمینه بین نگهداری از حیوانات خطرناکی مانند سگها و حیوانات بیخطری مانند گربه یا پرنده فرق وجود دارد و ما در این راستا در آخر این نوشته این فرق را تبیین خواهیم کرد.
تماس و تعامل افراطی با پت، غالباً محصول تجربهای شکستخورده از نیاز به تعلق، مراقبت و دریافت پذیرش بدون سؤال پرسیدن است؛ تجربهای که از سر میل به مشارکت و حمایت و در بسیاری از اوقات، متکی بر کمبودهای پیشین در زمینۀ دلبستگی ناایمن و خلأهای نهفته در نظام روابط انسانی شکل میگیرد.
این پیوند، لزوماً به فرآیند سلامتبخشی منتهی نمیشود و در بستر فرهنگ شهری و روابط سرد معاصر ممکن است به یک سازوکار تدافعی تبدیل شود، حیوان بهمثابۀ جایگزین روابط ناکام یا منبع ترمیم نمادین آسیبهای عاطفی عمل میکند، نه صرفاً بهعنوان شریک زندگی یا دوست.
انگیزش و هیجان در علاقه به حیوانات خانگی
در بسیاری از موارد، دلبستگی به حیوان خانگی بر بستری از کمبودهای اولیه در نظام دلبستگی ناایمن استوار است. بزرگسالانی که در کودکی با محرومیت هیجانی یا والدین سرد و ناپاسخگو روبهرو بودهاند، بهصورت ناهشیار تلاش میکنند از طریق نگهداری پت، سناریوهای شکستخوردۀ روابط انسانی خویش را ترمیم یا بازآفرینی کنند. در اینجا پت کارکرد شیء انتقالی(transitional object) پیدا میکند؛ شیئی که فرد روی آن، نیازها و تمناهای باقیمانده و سرکوب شدۀ خودش را نسبت به دلبستگی ناایمنش فرافکنی میکند.
دلبستگی ایمن زمانی تبدیل به نوع ناایمنش میشود که چهار نیاز اساسی و اولیۀ انسان که شامل تعلق، ایمنی، محبت و احساس ارزشمندی و توانمندی است تا حداکثر 7 سالگی به درستی برآورده و ارضا نشود. این نیازها که اساس شکلگیری شخصیت فرد و تواناییهای روانی او را تشکیل میدهند، به شدت به تجارب اولیۀ زندگی وابستهاند و فقدان یا نقص در تأمین این نیازها میتواند اثرات عمیقی بر توسعۀ روانی فرد در آینده بگذارد.
تعلق
تعلق به معنای ارتباط عاطفی و پیوند نزدیک با دیگران است، در دوران کودکی این نیاز باید توسط مادر یا والد آشنا برآورده شود. زمان طلایی برای برآورده شدن نیاز تعلق، به طور خاص از 0 تا 2 سالگی است. در این مدت، کودک باید در محیطی باشد که مادر یا والد آشنا به صورت مستمر حضور داشته باشد. این حضور مستمر سبب میشود کودک احساس کند که به مادر تعلق دارد و در عین حال مادر نیز به او تعلق دارد.
در صورتی که این پیوند در این دوره ایجاد نشود، کودک نسبت به محیط اطرافش بیاعتماد میشود و احساس امنیت نسبت به محیط پیرامون نخواهد کرد. این نوع بیاعتمادی از آنجا که ریشه در تجربیات اولیه دارد، هیجانهای عمیقی ایجاد میکند که در طول زندگی فرد تأثیرات منفی خود را خواهد گذاشت. این عدم تعلق، میتواند به شکل هیجان ناسازگار طرد شدگی، عدم اعتماد به محیط و دیگران در زندگی بزرگسالی نمایان شود.
ایمنی
ایمنی در این زمینه به دو بعد اصلی تقسیم میشود؛ ایمنی جانی و ایمنی مالی. کودک نیاز دارد که در محیطی ایمن و بدون تهدید زندگی کند تا بتواند به خوبی به رشد روانی و اجتماعی خود بپردازد. تهدید در این زمینه حتی میتواند شامل داد زدن یا دعوا کردن باشد؛ چه برای خودش اتفاق بیفتد و چه برای دیگران؛ یعنی کودک برای مشاهدۀ این مسأله در خصوص دیگران نیز آسیب خواهد دید. ایمنی جانی به معنای تأمین امنیت جسمانی کودک است، بهطوری که کودک در مواجهه با خطرات و تهدیدات از امنیت لازم برخوردار باشد.
ایمنی مالی نیز به معنای تأمین شرایط مالی مناسب برای خانواده است تا کودک بدون نگرانی از مشکلات مالی بتواند به رشد و یادگیری خود ادامه دهد؛ چون اگر احساس کمبودی در زمینۀ مالی مثلاً اجاره خانه کند، به علت نداشتن تفکر خودانتقادگرایانه، این مسأله را به خودش تعمیم خواهد داد و شخص خودش را مقصر این کمبود خواهد دانست(احساس شرمساری و گناه مستمر). تأمین این دو جنبه ایمنی، زمینهای مناسب برای شکلگیری شخصیت فردی و اجتماعی در کودک فراهم میکند.
محبت
محبت یکی از نیازهای اساسی است که باید در تعاملات روزمرۀ والدین با کودک تأمین شود. کودک باید محبت را از والدین خود از طریق رفتارها و همچنین کلمات محبتآمیز تجربه کند. این محبت باید بیقید و شرط باشد، به این معنی که کودک باید احساس کند که صرف نظر از هر شرایطی، مورد علاقه و توجه قرار دارد. والدین باید به کودک خود نشان دهند که به او اهمیت میدهند و از دیدار او خوشحال میشوند. این نوع محبت کمک میکند تا کودک احساس کند که دوستداشتنی است و میتواند همین احساس را به دیگران منتقل کند. بیان محبت از طریق کلمات و رفتارها، تأثیر بسیار زیادی در شکلگیری مناعت طبع شخصیت اجتماعی و عاطفی کودک دارد.
احساس ارزشمندی و توانمندی
زمانی که نیازهای قبلی یعنی تعلق، ایمنی و محبت به درستی تأمین شوند، کودک قادر خواهد بود احساس شایستگی و بایستگی را تجربه کند. این احساس در حقیقت پایهگذار احساس توانمندی و اعتماد به نفس او است. کودک به مرور یاد میگیرد که قادر است به خواستهها و اهداف خود دست یابد و این امر باعث ایجاد احساس توانمندی در او میشود. همچنین این کودک به خود نگاه مثبت و ارزشمندی خواهد داشت که این امر به رشد عزت نفس و خودپندارۀ سالم منتهی میشود. در نتیجه او احساس خواهد کرد که فردی با ارزش است و شایستگی دارد که در جامعه و در روابط خود مورد احترام قرار گیرد.
پس در فرآیند رشد انسان، در دوران ابتدایی زندگی، تأمین نیازهای اساسی از جمله تعلق، ایمنی، محبت و احساس ارزشمندی نقش بسیار حیاتی در شکلگیری ساختارهای شناختی و هیجانی فرد دارد و در صورتی که این نیازها به درستی تأمین نشوند، فرد در معرض تجارب منفی و هیجانات ناسازگار قرار میگیرد که تأثیرات بلندمدت و عمیقی بر ابعاد مختلف روانی و شناختی او میگذارد.
این مسأله، بدیهی است که وقتی پیوند عاطفی ایمن در دوران ابتدایی زندگی به درستی ایجاد نشود، انسان بهواسطۀ تجربۀ هیجانات منفی و ناسازگارش درد و رنج میکشد؛ به نوعی که در آینده، این درد و رنج تأثیر زیادی بر شکلگیری ساختارهای شناختی انسان داشته و بسته به عمق این جریان، او را با اختلال مواجه خواهد کرد.
در مراحل اولیۀ زندگی، پردازش هیجانات به دلیل فعالیت غالب آمیگدال و عدم فعالیت کامل کورتکس پیشپیشانی به شدت از جنبۀ هیجانی و بقامحور است. در این دوره، مغز بهطور عمده از آمیگدال برای پردازش هیجاناتی نظیر ترس استفاده میکند. آمیگدال که مسئول پردازش هیجانات و پاسخهای بقا است، بهطور خاص به دنبال شناسایی تهدیدات و خطرات برای بقای فرد است. در این سیستم بقا، فرد میآموزد که در موقعیتهای خطرناک و تهدیدآمیز باید سریع واکنش نشان دهد. در حقیقت، آمیگدال برای بقای انسان طراحی شده است، چرا که از طریق ایجاد پاسخهای هیجانی شدید، فرد را به سمت واکنشهای فوری و حفظ جان هدایت میکند.
در حال حاضر، تعداد قابل توجهی از والدین از اصول تربیتی صحیح و متناسب با نیازهای روانی کودکان آگاه نیستند و یا به آن توجه نمیکنند و دغدغهای در این راستا ندارند. به همین دلیل، تربیت کودکانی با دلبستگی ایمن در بسیاری از جوامع، حتی جوامع پیشرفته، با چالشهایی روبرو است.
طبق برخی تحقیقات، بسیاری از والدین به رغم علاقه و تلاش برای تربیت فرزندانشان، به دلیل ناآگاهی یا نبود آموزشهای کافی در زمینههای روانشناسی روشهای فرزنندپروری، والدگری و تربیت کودک، قادر به ایجاد یک دلبستگی ایمن و حمایت عاطفی مطلوب برای فرزندان خود نیستند.
مغز انسان برای حفظ بقا و پیشگیری از آسیبهای بیشتر، از مکانیزمهای دفاعی همچون جبران، تسلیم و اجتناب استفاده میکند.
این واکنشها به فرد کمک میکنند تا از مواجهه مستقیم با درد و رنج دوری کند و فشارهای هیجانی را کاهش دهد، بهویژه در افرادی که در کودکی دلبستگی ناایمن تجربه کردهاند.
علوم اعصاب و روانشناسی نشان دادهاند که ادراک انسان از جهان حاصل تعامل پیچیده ورودیهای حسی با ساختارهای مغزی، تجارب پیشین و انتظارات ذهنی است؛ بنابراین آنچه تجربه میکنیم، حاصل پردازشهای ذهنی و فیلترهایی است که در طول رشد، یادگیری و شرایط هیجانی شکل گرفتهاند.
ساختارهای عصبی، خاطرات، باورها و عواطف میتوانند موجب شوند برداشت افراد از یک واقعیت با یکدیگر و حتی با خود واقعیت بیرونی متفاوت باشد. این فرآیند که با هدف سازگاری و بقا انجام میگیرد، گاه شامل تغییر و بازسازی واقعیت نیز میشود تا برای فرد قابل فهمتر و قابل تحملتر گردد.
مغز با استفاده از مکانیزمهای دفاعی، مانند جبران، تسلیم، اجتناب، به فرد کمک میکند تا از مواجهه مستقیم با دردها و تهدیدات روانی اجتناب کند و از فشارهای هیجانی که میتواند به سلامت روانی او آسیب برساند، دوری کند. این مکانیزمها بهطور ناخودآگاه موجب تغییر و تحریف واقعیت میشوند تا فرد بتواند با دنیای پیرامون خود سازگارتر شود و از تهدیدهای عاطفی و شناختی فاصله بگیرد.
به عبارت دیگر، مغز انسان بهمنظور حفظ سلامت روانی و جسمانی، ترجیح میدهد گاهی واقعیتها را تحریف کند تا از مواجهه مستقیم با تجربیات دردناک و تهدیدآمیز جلوگیری کند.
این تحریف میتواند به شکلهای مختلفی در قالب تحریف درک از دیگران، انکار حقیقت، یا حتی توجیههای غیرمنطقی بروز کند. به این ترتیب، این مکانیزمهای دفاعی نه تنها به فرد کمک میکنند که از درد و رنج ناشی از تجربیات گذشته فرار کند، بلکه میتوانند سبب شوند که او تصویری تحریفشده از واقعیت و دنیای پیرامون خود بسازد. البته این مسأله به خاطر گرایش انسانها به کمال و پیشرفت است که در این راستا سعی دارند بهزیستی خود را حفظ کنند.
در دنیای مدرن و با وجود تغییرات فرهنگی و اجتماعی و با عدم تربیت درست فرزندان و پیشرفت امکانات تعجبی نیست که انسانها درگیر و زندانی پدیدههای ناسالم و نوظهور قرار هستند. مثلاً پدیدههایی مانند نگهداری افراطی از حیوانات خانگی که برخی از افراد به دلیل نقص در روابط انسانی و سرکوب تعلق، برای دوری از درد و رنج به آن روی میآورند، نشان از یک نقص اساسی در تأمین نیازهای عاطفی و روانی است.
این موضوع حاکی از این است که افراد برای برآوردن نیازهای عاطفی و روانی خود بهجای جستجو در روابط انسانی، به دیگر موجودات تکیه میکنند. چرا و چگونه این اتفاق میافتد؟ چگونه مغز برای دور شدن از تهدیدها واقعیت را تحریف میکند؟
این مکانیزم معمولاً شامل دو فرایند کلیدی است؛
نخست، جابجایی نیاز به امنیت و آرامش، از والد یا فرد معنادار به حیوان که منجر به وابستگی پایدار و احساس آرامش کاذب میشود؛ دوم، فرافکنی یا انتقال آرزوهای تحققنیافته یا اضطرابهای مهارناشده به پت تا بار روانی این کمبودها کاهش یابد و ذهن نوعی تعادل موقت به دست آورد. در عین حال، این الگوها غالباً موجب ناتوانی فرد در شکلدهی پیوندهای بالغ و انعطافپذیر انسانی میشوند.
این روند را میتوان تحت چارچوب نظری بالبی(Bowlby) که بر اهمیت دلبستگی اولیه در شکلگیری شخصیت و روابط آتی تأکید دارد، تبیین کرد.
اگر بخواهیم از منظر جان بالبی(John Bowlby) که معمار نظریۀ دلبستگی است نگاه کنیم، نگهداری افراطی از پت به صورت افراطی بهعنوان بازتابی از الگوهای اولیۀ دلبستگی تبیین میشود. بالبی اعتقاد داشت کیفیت پیوندهای اولیه با مراقبتکنندۀ اصلی، ساختار الگوهای ارتباطی فرد را در سراسر زندگی معین میکند؛ خصوصاً در کودکی، زمانی که ناکامی در دریافت امنیت هیجانی یا حمایت پایدار رخ میدهد، فرد در بزرگسالی تمایل پیدا میکند این خلأ را از طریق پیوند جایگزین با موجودی در دسترس و بیچالشتر ــ مانند یک حیوان خانگی ــ جبران کند.
در این وضعیت، حیوان خانگی نقش محافظ دلبستگی یا حتی گاهی پناهگاه امن(secure base) را بازی میکند که فرد به هنگام اضطراب یا احساس نقص ارتباطی به آن پناه میبرد.
مکانیزم عملیاتی این جبران، عمدتاً با جابجایی نیاز به مراقبت، دیده شدن و پذیرش از والد یا فرد مهم به حیوان انجام میشود. نتیجه، وابستگی عاطفی ناپایداری است که به تنظیم موقتی اضطراب و بازیابی احساس ارزشمندی کمک میکند اما بیش از این، ظرفیت رشد در روابط انسانی سالم و انعطافپذیر را تضعیف خواهد کرد.
بر اساس تبیین بالبی، تکرار این چرخه در بزرگسالی نشاندهندۀ ناتوانی فرد در پردازش فعال یا ترمیم آسیب دلبستگیهای اولیه است و به تقویت الگوهای دفاعی و حلنشده ناخودآگاه منجر میشود.
اگر تبیین کلاین(Melanie Klein) را در این باره پی بگیریم، نگهداری و وابستگی افراطی به پت را باید در چارچوب نظریۀ روابط ابژه و سازوکارهای ابتدایی روان تحلیل کنیم. به باور کلاین، رشد روانی کودک حول تجربههای ابتدایی با ابژۀ اولیه(که عموماً مادر است) سازمان مییابد. اگر این ابژه، یا همان منبع اولیۀ آرامش، مهر و امنیت، به هر دلیلی ناکافی یا متناقض تجربه شود، کودک ناگزیر است راههای دفاعی ابتدایی را به کار گیرد؛ فرافکنی(projection)، همانندسازی فرافکنانه و تقسیمبندی (splitting).
ابژه(object) اصطلاحی تخصصی برای اشاره به هر موجود یا پدیدهای است که میل، محبت و نیاز هیجانی به سوی آن جهت مییابد؛ در ابتداییترین سطح، ابژۀ اصلی برای انسان، مادر یا مراقبتکننده است که منبع ارضای نیازهای اساسی و آرامش روانی محسوب میشود. بعدها، این ابژه میتواند به هر موجود دیگری(مثل حیوان خانگی یا حتی یک شیء) تعمیم پیدا کند(اما تعمیم پیدا کردنش هم بدون جهت و قاعده نیست) که نقش دریافتکنندۀ میل و تمنای هیجانی فرد را ایفا میکند. بنابراین، ابژه نام جایگزین علمی برای همان طرف ارتباطی است که موضوعِ میل، اضطراب یا مهر ما قرار میگیرد.
در فرد بالغ، تجربۀ مزمن کمبود یا ناامنی در روابط انسانی منجر به پسرفت(regression) روانی به وضعیتهای نخستین میشود؛ یعنی فرد ناخواسته حیوان خانگیاش را جایگزین ابژۀ از دسترفته یا ناکام میکند. حیوانِ خانگی در این ساختار، بهمثابۀ ابژۀ انتقالی ظاهر میشود که فرد نیازها و اضطرابهای حلنشده کودکی را روی آن سرمایهگذاری میکند. در این روند، دو مکانیزم برجسته نقش دارند:
- فرافکنی نیاز و اضطراب: فرد، جنبههایی از احساس ناامنی یا مهرطلبی حلنشده را ناآگاهانه به حیوان منتقل میکند. تغذیه کردن، نوازش و مراقبت از پت، بازنمایی نمادین همان تلاشی است که کودک برای تملک و کنترل ابژۀ مادر انجام میدهد.
- همانندسازی فرافکنانه: در این فرآیند، فرد صفات مطلوب(مانند بیقیدوشرط بودن محبت یا بیداوری بودن پذیرش) را به حیوان نسبت میدهد و به واسطۀ همین فرافکنی، تعادل روانی شکنندهای برقرار میسازد.
آنچه اینجا اهمیت دارد، تکرار ناآگاهانۀ الگوی ارتباط با ابژۀ اولیه و پافشاری بر راه حلهای ابتدایی روان است؛ یعنی فرد به جای حرکت به سوی دنیای واقعی و پذیرش محدودیتها و پیچیدگیهای روابط انسانی بالغ، با حیوان خانگی وارد رابطهای میشود که همواره پاسخگوی تمنای ناایمن و عطش عاطفی رشدنیافته باقی میماند. به زبان کلاین، این حالت تداعی واپسرفت روانی و انسداد مسیر ترمیم موضع افسردهوار(depressive position) و دستیابی به پذیرش فقدان است. بنابراین، وابستگی افراطی به پت، نماد بندگی روان در مرحلهای ابتدایی و راهحلی جایگزین برای مواجهه با رنجهای ناگشودۀ روابط میانفردی است.
توجه کنید که منظور بحث ما افراط در این قضیه است تا جایی که تبدیل به فرهنگ میشود و کورکورانه و بدون آگاهی انتخاب میشود؛ سری به روابط بین فردی، عاطفی و خانوادگی این افراد بزنید تا به مقصود ما برسید. روابط آنها در اکثر موارد از هم گسسته و بی هویت شده؛ شما فقط پت را به عنوان نشانه ببینید و به جست و جوی آنها بپردازید.
این انگیزشها در مواردی عمیقتر و پیچیدهتر میشوند، مواردی که حیوان نقش والد، فرزند و حتی بخشهایی از خودِ ایدهآلشده فرد را ایفا میکند. این فرایند ممکن است به تسکین موقت منجر شود، اما در بلندمدت میتواند مانع از مواجهه با مسائل اصلی تحول یافتگی شخصیت و توسعۀ راهحلهای واقعی برای مشکلات دلبستگی شود.
هرچند رابطۀ موقت با پت میتواند سلامت روان فرد را بهبود ببخشد، اما شیفتگی افراطی به نگهداری پت، خصوصاً وقتی حیوان جایگزین روابط انسانی یا محمل جبران مزمن خلأهای روانی میشود، غالباً بر پایۀ مجموعهای از دفاعهای پیچیده روانی شکل میگیرد. از جمله این دفاعها، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. انکار(Denial): فرد بهجای پذیرش آسیبها یا ناکامی در روابط انسانی واقعی، بهصورت ناهشیار اهمیت این خلأها را کوچک و کم جلوه میدهد و ارضای نیازهای عاطفی خود را کاملاً به ارتباط با پت منتقل میکند؛ یعنی واقعیتِ کاستی روابط انسانی یا ریشههای اضطراب را از آگاهی خود حذف میکند.
۲. جابجایی(Displacement): احساسات، آرزوها یا ناراحتیهایی که فرد قادر به ابرازشان نسبت به انسانها نیست، به حیوان خانگی منتقل میشود. در این حالت، پت بهعنوان ابژۀ جایگزین، بار عاطفیِ حسرت، خشم یا تعلقخاطر ناممکن نسبت به انسانها را تحمل میکند.
۳. شکلگیری هویت جایگزین(Substitute Identity Formation): فرد بخش قابل توجهی از هویت و نقش وجودی خود را بر اساس نگهداری و مراقبت از پت بنیان مینهد. او خود را مادر، پدر و ناجی حیوان میپندارد و هویتی مراقبتی یا حتی اجتماعی برای خود جعل میکند که جایگزین جایگاه ازدسترفته یا ناکام وی در روابط انسانی شده است.
در مجموع، این دفاعها به شکلگیری الگویی منجر میشوند که در آن، حیوان تعیینکنندۀ پایههای هویتی و منبع مشروعیت روانی فرد نیز محسوب میشود؛ آنهم بدون پذیرش چالشها و بلوغ عاطفی لازم برای تعامل حقیقی با انسانها.
این نوع وابستگی میتواند خود به شکل تلهای جدید برای تشدید انزوای اجتماعی، توقفِ بلوغ روانی و کاهش انعطافپذیری عاطفی بدل شود. زمانی که یک فرد، تمام نیازهای عاطفی و اجتماعی خود را از حیوان خانگیاش تأمین میکند، فرصتهای خود را برای توسعۀ مهارتهای ارتباطی با انسانها، حل تعارضات بینفردی و تجربۀ روابط پیچیدهتر انسانی از دست میدهد.
این امر منجر به انزوای فزاینده طرحوارۀ انزوای اجتماعی بیگانگی و ناتوانی در مدیریت هیجانات در بافتهای انسانی و در نهایت تشدید مشکلات روانشناختی زمینهای شود. وابستگی افراطی به پت میتواند به نوعی رابطۀ نارسیستی نیز تبدیل شود که در آن فرد از طریق حیوان، نیازهای خود را بدون نیاز به تعامل واقعی و دوسویه با دیگری ارضا میکند که این امر سبب به تعویق انداختن رشد روانی و اجتماعی میشود.
تمایل شدید به نگهداری از پت، برای بسیاری از افراد که در تجربۀ روابط انسانیِ ممتد، دچار ناکامی، رنج یا فقدان اعتماد و حمایت شدهاند، بهشیوهای غیرمستقیم بهعنوان مسکنِ درد طرحوارههای انزوای اجتماعی و بیگانگی عمل میکند.
فردی که بهواسطۀ ناکامی در تجربۀ دلبستگی ایمن، خیانت، انتقاد، طرد شدن یا ترس از عدم پذیرش، درد پایدارِ تماس انسانی را تجربه کرده، کمکم نزدیکی امن را غیرممکن میبیند و در برابر زخمهای روابط انسانی زره عاطفی میپوشد.
نگهداری از حیوان ــ که نه قضاوت میکند، نه معیار رقابت اجتماعی یا برنامهریزی آینده دارد و نه طرد میکند ــ جذابیت ویژهای در این فضا مییابد؛ زیرا ارتباط با پت، همواره کنترلپذیر، بیخطر و عاری از ریسک آسیب روانی انسانی است و در عین فراهم کردن حداقلی از احساس تعلق، فرد را از ورود مجدد به صحنۀ بازی دشوار و پرچالش روابط انسانی بینیاز میکند.
این جایگزینی، اگرچه به طور سطحی آرامشبخش است، اما عملاً نقش یک پناهگاه کاذب را ایفا میکند که با تأخیر انداختن رویارویی با منبع اصلی رنج، تداوم و تثبیت طرحواره انزوای اجتماعی و بیگانگی را قوام میبخشد.
تحریف ناهشیار واقعیت با پت؛ از محبت تا وابستگی مرضی
هر گاه نیازهای عاطفی و روانشناختی ما در کودکی یا نوجوانی به نحوی سرکوب یا نادیده گرفته شده و بهدرستی ارضا نشده باشند، ذهن برای فرار از درد، اضطراب و ناراحتی ناشی از این خلأ، به استفاده از مکانیزمهای دفاعی(Defense Mechanisms) متوسل میشود. این مکانیزمها، فرآیندهای ناهشیاری هستند که فرد برای محافظت از خود در برابر افکار، احساسات و خاطرات ناخوشایند به کار میبرد.
یکی از مکانیزمهای دفاعی رایج که در علاقه افراطی به حیوانات خانگی نقش ایفا میکند و پیشتر از آن به صورت اجمالی یاد شد، جابهجایی(Displacement) است. در این مکانیزم، احساسات یا تکانههای نامطلوب از منبع واقعی و تهدیدآمیز(مانند خشم از یک والد، ناامیدی از یک شریک عاطفی، یا غم ناشی از فقدان یک رابطه انسانی) به ابژهای بیخطرتر و قابل قبولتر منتقل میشوند.
به عنوان مثال، فردی که از روابط انسانی خسته شده یا آسیب دیده است، ممکن است تمایل و انرژی عاطفی خود را از انسانها به حیوان خانگیاش جابهجا کند. این جابهجایی به او اجازه میدهد تا از مواجهه با مشکلات واقعی در روابط انسانی و آسیبپذیریهای ناشی از آن بپرهیزد.
در دنیای امروز، نمونهای مشابه این سازوکار را میتوان در دلبستگیهای افراطی به هوش مصنوعی مشاهده کرد. فردی که به دلیل شکست، ناامیدی یا ترس از آسیبپذیری، از روابط انسانی فاصله گرفته است، ممکن است تمایلات و انرژی عاطفی خود را به یک سیستم هوشمند منتقل کند که هیچ تهدیدی برای او ایجاد نمیکند.
این جابهجایی، به او حس کنترل، امنیت و پذیرش بیقید و شرط میدهد، اما در عین حال میتواند او را از مواجهه با واقعیت و ترمیم مهارتهای ارتباطی انسانی باز دارد. چنین رابطهای، هرچند ممکن است بهطور موقت آرامشبخش باشد، در بلندمدت خطر تداوم انزوا و دوری از پیوندهای واقعی را به همراه دارد. در واقع شخص چه در ارتباط با پت و چه در ارتباط عاطفی با یک هوش مصنوعی، دارد صورت مسأله را پاک میکند و تسکینهای موقت برای خودش ایجاد میکند.
وقتی حیوان خانگی به آینه فانتزیها و کمبودها بدل میشود
نسخه پیشرفتهتر و عمیقتر این مکانیزم، نوعی تحریف ناهشیار واقعیت(Unconscious Distortion of Reality) است؛ فرد، ناکامیهای هیجانی و اجتماعی گذشته یا حال خود را نادیده میگیرد و سرکوب میکند و با ساختن یک رابطۀ ایدئالشده(Idealized Relationship) با پت، خلأهای عمیق خود را بدون مواجهه با ریشه واقعی آنها، بهطور موقتی و به ظاهر آرام میکند. این ایدئالسازی میتواند شامل نسبت دادن ویژگیهای انسانی اغراقآمیز به حیوان(Anthropomorphism) یا باور به اینکه حیوان او را «کاملاً درک میکند» و «عشق بیقید و شرط» به او میدهد، باشد.
اینجا است که وارد نقطۀ آسیبشناسی علاقۀ افراطی میشویم؛ به جای پرداختن به حل ریشهای اضطراب، تنهایی، فقدان یا ناکامیهای گذشته و حال، فرد با افراط در رسیدگی، توجه و دلبستگی به پت، عملاً از روبهرو شدن با دشواریهای روانشناختی خود طفره میرود و به جای آن، یک واقعیت جایگزین(Alternative Reality) عاطفی برای خود میسازد.
این نوع علاقه افراطی ممکن است شکلهای ناهنجار و گاه آسیبزا به خود بگیرد:
اسراف در هزینه و وقت: صرف هزینههای گزاف برای حیوان خانگی، فراتر از نیازهای طبیعی آن و اختصاص زمان بیش از حد به آن که مانع از سایر جنبههای زندگی اجتماعی و فردی شود.
وابستگی مرضی(Pathological Dependency): حالتی که فرد بدون حضور حیوانش دچار اضطراب شدید، بیقراری و حتی علائم افسردگی میشود. این وابستگی میتواند به حدی برسد که فرد از انجام فعالیتهای اجتماعی، شغلی یا حتی شخصی خود به دلیل نگرانی از جدایی از حیوان امتناع ورزد.
پروجکشن(Projection-فرافکنی) و فانتزیسازی(Fantazising): در برخی موارد، فرد ممکن است تمایلات سرکوبشده یا نیازهای برآورده نشده خود را به حیوانش فرافکنی کند. به عنوان مثال فردی که احساس قدرت یا کنترل در زندگی خود ندارد، ممکن است با نگهداری از یک حیوان با ابهت و قدرتمند(مثلاً یک سگ نژاد بزرگ)، این احساس را بهطور نیابتی تجربه کند. این فانتزیسازی، مرز بین واقعیت و خیال را مخدوش میکند.
باید توجه داشت که حتی حیوانات بیخطر، در صورتی که ابزار جبران هیجانی باشند و پیوندی افراطی و جایگزین با آنها شکل بگیرد، وارد چرخۀ آسیبرسانی روانی میشوند. برای مثال، فردی که از تنهایی شدید رنج میبرد و نمیتواند روابط انسانی سالمی برقرار کند، دائم از دعوای با افراد نزدیک خانوادهاش مثل همسر و پدر و مادر و خواهر برادر رنج میبرد ممکن است تمام عشق و توجه خود را به یک پرنده یا ماهی اختصاص دهد. در این حالت، پرنده یا ماهی، هرچند از نظر فیزیکی بیخطر هستند، اما به عنوان پوششی روی مشکلات عمیقتر روانی فرد عمل میکنند. این نوع وابستگی، مانع از تلاش برای حل ریشهای مشکلات و برقراری ارتباطات انسانی واقعی میشود.
اگر حیوان تبدیل به تنها دیوار بین فرد و واقعیت شود، آنگاه هیچ حیوانی بهترین نخواهد بود. جالب این است که تشخیص این مسئله با افراد عادی نیست چون ناهشیار بوده و خود ما به عنوان خواننده هم شاید دچار این مشکل باشیم و از آن آگاه نباشیم.
بهترین حیوان خانگی چیست؟
موضوع فقط انتخاب و نگهداری از حیوان نیست! امروزه بحث اصلی، صرفاً انتخاب بین سگ و پرنده یا گربه و ماهی نیست. مسئله اصلی، انگیزۀ پشت این انتخابها و تأثیرات ناخودآگاه آن بر روان فرد و ساختار اجتماعی است. شناخت ابعاد دفاعی نگهداری از حیوانات در جامعۀ ایرانی، ما را به فهم عمیقتر چرایی و چگونگی این پدیده میرساند. در واقع، وقتی از بهترین حیوان خانگی صحبت میکنیم، نباید تنها به معیارهای زیستمحیطی یا سهولت نگهداری بسنده کنیم، بلکه باید به ابعاد عمیقتر روانشناختی و اجتماعی این انتخاب نیز توجه کنیم.
رابطه با حیوانات خانگی اغلب با ویژگیهایی مانند فقدان قضاوت و نوعی پذیرش بیقید و شرط همراه است که برخی از افراد را به سمت ایجاد دلبستگی با حیوانات خانگی سوق میدهد.
مطالعات روانشناسی نشان دادهاند که تمرکز بیش از حد بر حیوان خانگی یا وابستگی عمیق به آن ممکن است با مشکلات ارتباطی، انزوای اجتماعی یا تثبیت دفاعهای روانی همراه شود. در چنین شرایطی نگهداری از حیوان، به جای اینکه همدلی و امید واقعی را گسترش دهد، ممکن است فرد را از تجربه رشد در روابط انسانی و مواجهه مؤثر با چالشهای روانی باز دارد.
Reichert, F., Wrosch, C., & Pusch, S. (2022). The relationship between attachment to pets and mental health: The mediating role of human attachment. Frontiers in Veterinary Science, 9, 944103. https://pmc.ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC9441033/
شواهد بالینی و مطالعات نظریهپردازانی که مطرح کردیم تأکید دارند که رابطۀ افراطی و دفاعی با حیوانات، اغلب ریشه در ناکامیهای دلبستگی ایمن در دوران کودکی دارد.
بالبی معتقد بود که نیاز اولیه انسان به ایجاد پیوند عاطفی با مراقب اصلی خود(معمولاً مادر) است. اگر این پیوند در دوران کودکی به طور ایمن شکل نگیرد، فرد ممکن است در بزرگسالی با مشکلات دلبستگی مواجه شود، مانند ترس از صمیمیت، اضطراب جدایی یا احساس ناامنی در روابط. در چنین شرایطی، فرد بهجای مواجهه با تنهایی، ناکامی یا فقدان روابط انسانی سالم، از حیوان بهعنوان یک جایگزین کمچالش، بیخطر و همیشه حاضر بهره میبرد. حیوان میتواند نقش مراقب اولیه را ایفا کند و حس امنیت و تعلق را به فرد القا کند، بدون اینکه پیچیدگیها و انتظارات روابط انسانی را داشته باشد.
کلاین بر اهمیت روابط اولیه با ابژهها(افراد یا اشیاء مهم) در شکلگیری شخصیت تأکید داشت. او معتقد بود که نوزاد ابتدا ابژهها را به صورت خوب و بد تجزیه میکند. ناکامی در ادغام این ابژهها به یک تصویر واحد و پیچیده(فرایند ادغام ابژه) میتواند منجر به مشکلات شخصیتی شود.
در روابط دفاعی با حیوانات خانگی، فرد ممکن است حیوان را بهعنوان یک ابژه کاملاً خوب و بینقص ببیند که تمام نیازهای عاطفی او را برآورده میکند، در حالی که روابط انسانی را با تمام نقصها و دشواریهایشان انکار میکند یا از آنها اجتناب میورزد.
وینیکات مفهوم ابژۀ انتقالی را برای توصیف اشیاء(مانند پتو یا عروسک) معرفی کرد که به کودک کمک میکند تا بین دنیای درونی و دنیای بیرونی ارتباط برقرار کند و حس امنیت را حفظ نماید، خصوصاً هنگام جدایی از مادر. در موارد افراطی، حیوان خانگی میتواند به یک ابژۀ انتقالی در بزرگسالی تبدیل شود، به این معنی که فرد بهجای پردازش مستقلانه احساسات و برقراری روابط سالم، از وابستگی به حیوان برای حفظ تعادل روانی خود استفاده میکند.
این تمایل، اگرچه به ظاهر بیضرر است، اما در سطح عمیقتر به تثبیت طرحوارههای حوزۀ اول مانند انزوای اجتماعی یا احساس ارزشمندی کاذب منتهی میشود. فرد ممکن است احساس کند که چون حیوان او را دوست دارد و به او نیاز دارد، پس باارزش است؛ این ارزشگذاری کاذب، مانع از جستجوی منابع واقعیتر برای عزت نفس و تعلق میشود.
وقتی نگهداری حیوان خانگی بر مدار نیاز دفاعی باشد، شاهد چند اتفاق مهم هستیم که سلامت روان فرد را به طور ناخودآگاه تحت تاثیر قرار میدهند:
۱. تحریف نیاز به تعلق: نیاز اساسی انسان به پذیرش، دوستداشتن بیقید و شرط و حس تعلق، باید در بستر روابط انسانی و تعاملات اجتماعی شکل گیرد و ترمیم شود. اما در روابط افراطی با حیوانات خانگی، فرد این نیاز را به حیوان منتقل میکند. حیوان جایگزین نقش والد، دوست یا حتی فرزند خیالی میشود و فضای هیجانی به شکلی غلط ترمیم میشود. این امر باعث میشود که فرد نتواند روابط انسانی بالغانه و متقابل را تجربه کند و پیوسته به دنبال عشق بیقید و شرط در جایی باشد که ماهیتش کاملاً متفاوت است.
۲. انکار و جابهجایی هیجانات: احساس ناکامی، خشم، اضطراب یا رنج عاطفی سرکوب شده، به حیوان فرافکنی میشود. به عنوان مثال، فرد ممکن است حیوان خود را لجباز یا نافرمان توصیف کند، در حالی که این ویژگیها در واقع نمایانگر خشم یا ناامیدی خود فرد نسبت به دیگران یا شرایط زندگی است. ذهن به جای پذیرش ریشۀ مشکلات و رویارویی با آنها، با واقعیت جایگزین و کنترلشدهای آرامش موقت را جستوجو میکند. این مکانیزم دفاعی به فرد اجازه میدهد تا از مواجهه و پذیرش با احساسات ناخوشایند خود اجتناب کند.
۳. ساخت هویت جایگزین: گاهی نگهداری افراطی از حیوان خانگی به فرد فرصتی برای خلق یک هویت جدید و رضایتبخش میدهد. فرد ممکن است خود را مادر، پدر یا نجاتدهندۀ حیوان بداند که در بسیاری از کلیپهای فضای مجازی اینستاگرام شاهد این مسئله هستیم. این هویت جدید که بر پایۀ مراقبت از موجودی وابسته شکل گرفته است، میتواند زخمهای هویتی او را به صورت تصنعی جبران کند.
احساس مفید بودن و داشتن مسئولیتی که واقعی به نظر میرسد، میتواند جای خالی احساس بیارزشی یا بیهویتی را پر کند اما همچنان زخم هست و در آینده هنگام دوران میانسالی یا بعد از آن قرار است بالا بیاید و فرد از خودش بیگانه شود. در اثر این از خودبیگانگی افراد دچار اختلالات و مشکلات روانی بسیاری نظیر افسردگی ماژور خواهند شد و بحرانهای روانی اجتماعی سن خود را درست پشت سر نخواهند گذاشت.
۴. افزایش وابستگی و کاهش استقلال: هرچه این پیوند عمیقتر و دفاعیتر شود، دایرۀ ارتباطات انسانی فرد محدودتر میگردد و ذهن او بستهتر میشود. فرد بهجای گسترش شبکۀ حمایتی و اجتماعی خود، تمام اتکای روانیاش را بر حیوان متمرکز میکند. عزت نفس حقیقی فرد قربانی وابستگی مصنوعی به حیوان میگردد، زیرا او خود را بدون حضور حیوان ناتوان و بیمعنا مییابد. این وابستگی میتواند منجر به انزوا و عدم توانایی در مدیریت چالشهای زندگی بدون حضور حیوان شود. تا به حال در فضای مجازی چند بار مشاهده کردید که افراد برای مرگ حیوانات خود جلسۀ ترحیم گرفته و قبر میخرند؟
در نتیجه، بهترین حیوان خانگی قرار نیست حیوانی باشد که فقط کمخطرتر است(مثل پرنده، ماهی یا همستر)، بلکه قرار است حیوانی باشد که نگهداری از او، بهانۀ دور زدن زخمهای عمیق روانی و فرار از مواجهه با واقعیت انسان بودن نشود. نباید حیوان خانگی به ابزاری برای تشدید یا پنهان کردن مشکلات روانی تبدیل شود.
مخاطرات نگهداری از سگها
یکی از جدیترین مصادیق حیوانات خانگی که حضور و نگهداریشان هم از نظر روانشناختی، هم از منظر تکاملی و ایمنی مورد سؤال جدی است، سگها هستند. بر خلاف حیواناتی مانند پرندگان یا ماهیها که روند اهلیسازیشان بر مبنای تضعیف غرایز هیجانی و کاهش رفتارهای پرخطر انجام شده، سگها همچنان بسیاری از ویژگیهای سیستم عصبی و هیجانی جانوری اولیه خود را حفظ کردهاند.
در رأس این ویژگیها، فعالیت برجسته و ماندگار آمیگدال(Amygdala) و ساختارهای عصبی مرتبط با پاسخ به تهدید و واکنشهای بقا است؛ ساختارهایی که طی سازگاری با محیط برای پاسخ به خطر و برقراری نظم در محیط، خصوصاً در مواجهه با ناشناختهها و تحریکات شدید، به حد بالایی از حساسیت مجهز شدهاند.
از منظر بیولوژیک، نگهداری سگ بهعنوان حیوان خانگی، حتی با وجود تربیت مناسب، مخاطراتی به همراه دارد که ریشه در ویژگیهای ذاتی و غریزی این گونه دارد. مطالعات علمی نشان دادهاند که حتی سگهای بهظاهر آرام و تربیتشده در شرایط خاص، مانند استرس شدید، تهدید ادراکشده یا حضور غریبهها، رفتارهای تهاجمی از خود نشان میدهند.
برای مثال، پژوهشی در سال 2020 در مجلۀ Journal of Veterinary BehaviorJournal~of~Veterinary~BehaviorJournal of Veterinary Behavior نشان داد که حدود 15 درصد از سگهای خانگی، بدون سابقۀ تهاجمی قبلی، در موقعیتهای غیرمنتظره اقدام به گازگرفتن کردهاند. این موضوع در محیطهای شهری، جایی که تعاملات اجتماعی بین انسانها و حیوانات اجتنابناپذیر است، خطرات زیادی برای ایمنی عمومی ایجاد میکند.
آمیگدال در مغز سگ به عنوان هسته مرکزی واکنشهای احساسی و دفاعی، نقش بیبدیلی در تشخیص تهدید، ترس و پرخاشگری ایفا میکند. در محیطهای طبیعی، این سازمان عصبی علت اصلی زندهماندن حیوان است؛ اما با انتقال حیوان به محیط انسانی و فضای خانگی، این سیستم همچنان سطوح بالایی از هشدار، مراقبت از قلمرو، سلطهجویی یا واکنشهای ناگهانی را حفظ میکند.
حتی اگر به نظر برسد که سگ کاملاً اهلی شده و تحت کنترل است، تجربهها و پژوهشهای دامپزشکی و روانشناسی جانوری نشان میدهد که در شرایط استرس، تغییر محیط یا مواجهه با ناشناختهها(مثلاً حضور کودک، مهمان، حیوان دیگر یا حتی تغییر بو) آمیگدال سگ میتواند به شکلی ناگهانی فعال شود و موجی از رفتارهای پیشبینیناپذیر و بالقوه خطرناک را رقم بزند.
این واکنشها حتی برای صاحب سگ که پیوند عاطفی با حیوان برقرار کرده، گاه غیرمنتظره است و ریشه در برنامهریزی عمیق بیولوژیک و هیجانی حیوان دارد.
به همین دلیل است که برخلاف تصورات سادهانگارانه دربارۀ دوستی سگ و انسان، نگهداری این حیوان حتی با آموزشهای گسترده، همواره دارای حدی از ریسک و پیشبینیناپذیری است. در تقابل با حیواناتی مانند پرندگان یا ماهیها که بازیگران سیستم عصبی تکاملیافته برای کاهش رفتارهای خطرناکاند، سگها همواره پتانسیل فعالسازی ناگهانی مکانیزمهای بقا و پاسخ غیرمنتظره هیجانی را در خود حفظ کردهاند.
بنابراین، هیچگاه نمیتوان آنها را به معنای دقیق کلمه خانگی یا شهری دانست؛ زیرا ریشۀ اصلی رفتارشان وابسته به فشارهای تکاملی و نیازهای زیستی است که با آرامش و ایمنی بلندمدت فضای انسانی ناسازگار است. همین مکانیزمها موجب شده که گزارشهای جهانی و منطقهای از آسیبهای جدی و گاه فاجعهآمیز ناشی از حمله سگها به انسان و حیوانات دیگر، حتی در شرایط بهظاهر امن و خانوادگی، همچنان استمرار داشته باشد.
علاوه بر این، از دیدگاه بیولوژیک، سگها میتوانند ناقل بیماریهای مشترک بین انسان و حیوان(زئونوز) باشند که حتی با مراقبتهای بهداشتی دقیق نیز بهطور کامل قابلکنترل نیستند. بیماریهایی مانند هاری که طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی(WHO) سالانه جان هزاران نفر را میگیرد، یا عفونتهای باکتریایی نظیر لپتوسپیرا(LeptospiraLeptospiraLeptospira) میتوانند از طریق تماس مستقیم یا غیرمستقیم با سگها منتقل شوند.
همچنین آلرژیهای مرتبط با موی سگ یا ترشحات آنها، در کودکان و افراد با سیستم ایمنی حساس، مشکلات سلامتی جدی ایجاد میکند. این خطرات بیولوژیکی، فارغ از میزان تربیت سگ، نشاندهندۀ این واقعیتاند که نگهداری از این حیوانات نیازمند آگاهی عمیق و مسئولیتپذیری فوقالعاده است بهگونهای که حقوق دیگران نقض نشود و سلامت عمومی جامعه نیز به خطر نیفتد
در فرهنگ ایرانی، بسیاری بر این باورند که پرنده یا ماهی حیوانات کمخطر تلقی میشوند و نگهداری از آنها غالباً آسیبی ندارد. این باور تا حدی ریشه در سهولت نسبی نگهداری، عدم نیاز به تعامل فیزیکی گسترده و همچنین دوری از مسائل شرعی و عرفی مرتبط با نگهداری برخی حیوانات(مانند سگ) دارد.
بازار آنلاین فروش حیوانات خانگی
بازار خرید و فروش حیوانات خانگی در بستر پلتفرمهای آنلاین، پدیدهای رو به رشد و با گسترۀ دامنۀ وسیع است که پیامدهای عمیقی بر نگهداری از موجودات زنده، رفاه حیوانات و حتی مسائل اجتماعی-روانی انسانها دارد. گسترش این بازار، با وجود سهولت دسترسی و تنوع بیسابقه، چالشهای جدی را نیز به همراه آورده است که نیازمند بررسی دقیق، علمی و مسئولانه است.
جالب آنکه در حال حاضر بازار فروش حیوانات خانگی از جمله سگ در جمهوری اسلامی آزاد بوده و سایتهای متعددی به صورت آنلاین آنها را را میفروشند. در واقع زیرساختی که برای فروش آنها فراهم شده همراه با بازارهای آنلاین و فیزیکی فروش وسایل و غذای حیوانات خانگی و دامپزشکانی که در زمینه علاج و نگهداری از حیوانات خانگی فعالیت میکنند، همگی در کنار هم باعث میشوند فرهنگ نگهداری از پت در ایران هر روز گستردهتر شود.
حال در این میان سؤال میشود چطور قانون وضع میشود تا سگگردانی در پارکها و معابر عمومی ممنوع باشد اما از این طرف زیرساخت فعالیت آزادانه فروش و نگهداری از سگ فراهم میشود، قانونگذار فکر نمیکند سگی که آنلاین خریده میشود و آفلاین غذا برایش تهیه میشود حال نیاز به بیرون رفتن هم دارد؟ بالاخره قانونگذار مخالف حیوانات خانگی مانند سگ است یا موافق آن؟ این قضیه مانند قضیه اینترنت است، اگر قانونگذار مخالف فیلترینگ است پس چرا بازار فیلترشکن و فیلترشکنفروشها رونق دارد؟
بازار فروش حیوانات خانگی در فضای مجازی به طور چشمگیری گسترش یافته و طیف وسیعی از گونهها و نژادها را در بر میگیرد. این استقبال گسترده، که ریشه در عوامل مختلفی چون نیاز به همدمی، فشارهای روانی جامعه مدرن و گاه نمایش موقعیت اجتماعی دارد، منجر به رونق اقتصادی این حوزه شده است.
نژادهای محبوب حیوانات خانگی در بازار آنلاین
یکی از جنبههای کلیدی بازار آنلاین، معرفی و عرضه نژادهای متنوعی از حیوانات است که هر یک دارای ویژگیهای منحصر به فرد، نیازمندیهای خاص زیستی و مراقبتی و پتانسیل بروز مشکلات سلامتی یا رفتاری هستند.
انواع سگهای مشهور
هاسکی سیبری(Siberian Husky)
خاستگاه: مناطق سردسیر سیبری، روسیه. این نژاد توسط قوم چوکچی برای کشیدن سورتمه در مسافتهای طولانی و در شرایط آب و هوایی سخت پرورش یافته است.

مشکلات سلامتی: مستعد دیسپلازی مفصل ران(Hip Dysplasia)، مشکلات چشمی مانند آب مروارید(Cataracts) و آتروفی پیشرونده شبکیه(Progressive Retinal Atrophy – PRA) و کمکاری تیروئید(Hypothyroidism).
مشکلات نگهداری خاص: نیاز به فعالیت بدنی شدید و روزانه(حداقل دو ساعت)؛ بدون این فعالیت، مستعد اضطراب جدایی، پرخاشگری و رفتارهای مخرب مانند جویدن اشیاء میشوند. به فضای باز و خنک نیاز دارند و در محیطهای گرم یا آپارتمانهای کوچک، خصوصاً بدون فعالیت کافی، دچار مشکل میشوند. ریزش موی فصلی شدید دارند که نیازمند نظافت منظم است. آموزش آنها سخت است زیرا مستقل و گاه لجباز هستند.
بیماریهای زئونوتیک یا خطرات برای انسان
هاری(Rabies): این بیماری ویروسی کشنده از طریق گزش(بزاق آلوده) منتقل میشود. اگر هاسکی واکسینه نشده باشد و با حیوانات وحشی(مثل روباه یا راکون) تماس داشته باشد، ناقل هاری است. علائم در انسان شامل تب، سردرد و در مراحل پیشرفته، مشکلات عصبی و مرگ است.
عفونتهای باکتریایی(مثل سالمونلا یا کمپیلوباکتر): مدفوع یا ترشحات هاسکی اگر بهداشت محیط رعایت نشود، باکتریهایی مانند Salmonella یا Campylobacter را منتقل میکند که باعث اسهال، تب و مشکلات گوارشی در انسان میشود.
کک و کنه: هاسکیها به دلیل پوشش ضخیم و فعالیت در فضای باز، کک یا کنه را به خانه میاورند. کنهها بیماریهایی مثل لایم(Lyme Disease) را منتقل میکنند که علائم آن شامل تب، خستگی و بثورات پوستی است.
آلرژی: ریزش موی شدید فصلی هاسکیها میتواند در افراد حساس باعث آلرژی پوستی یا تنفسی(مثل عطسه، آسم یا خارش) شود.
عفونتهای قارچی(مثل کچلی – Ringworm): این بیماری پوستی قارچی از طریق تماس مستقیم با پوست حیوان منتقل میشود و باعث ضایعات پوستی قرمز و خارشدار در انسان میشود.
کرمهای انگلی(مثل کرم نواری – Tapeworm یا کرم قلابدار – Hookworm): این انگلها از طریق تماس با مدفوع آلوده یا خاکی که تخم انگل دارد، به انسان منتقل میشود. کرم قلابدار میتواند از طریق پوست(مثلاً پای برهنه) وارد بدن شده و باعث خارش و ضایعات پوستی شود. کرم نواری هم معمولاً از طریق بلع تصادفی تخم انگل منتقل شده و مشکلات گوارشی ایجاد میکند.
مشکلات مرتبط با چشم: هاسکیها به دلیل مشکلات چشمی مثل آب مروارید(Cataracts) یا آتروفی پیشرونده شبکیه(PRA) ترشحات چشمی دارند. این ترشحات در صورت تماس مستقیم با دست یا صورت انسان و عدم رعایت بهداشت، عفونتهای باکتریایی یا التهاب(مثل ورم ملتحمه – Conjunctivitis) رو منتقل میکنند.
توکسوکاریازیس(Toxocariasis): این بیماری از طریق کرمهای گرد(Toxocara canis) که در مدفوع سگ وجود دارند، به انسان منتقل میشود. در کودکان یا افراد با نقص ایمنی، میتواند باعث مشکلات چشمی(مثل آسیب به شبکیه) یا مشکلات کبدی شود. برخیها سگها و حیوانات خانگی خود را در کنار فرزندانشان بزرگ میکنند و بسیار هم تعصبی هستند؛ اینجا این مسائل جدی میشود.
ژیاردیازیس(Giardiasis): از مدفوع یا آب آلوده منتقل میشود و اسهال ایجاد میکند.
گلدن رتریور(Golden Retriever)
خاستگاه: انگلستان، قرن نوزدهم میلادی. برای شکار پرندگان و بازگرداندن آنها(Retriever) پرورش یافته است.

مشکلات سلامتی: مستعد دیسپلازی مفصل ران و آرنج(Elbow Dysplasia)، سرطانهای مختلف(خصوصاً لنفوم و آنژیوسارکوم)، بیماریهای قلبی(مانند تنگی آئورت – Subvalvular Aortic Stenosis) و مشکلات چشمی.
مشکلات نگهداری خاص: نیازمند توجه و تعامل مداوم دارند؛ در صورت تنها ماندن طولانیمدت، دچار اضطراب و افسردگی میشوند و آسیب میبینند. ریزش موی متوسط تا زیاد دارند.
بیماریهای زئونوتیک یا خطرات برای انسان
هاری(Rabies): مشابه هاسکی، گزش توسط گلدن رتریور آلوده به ویروس هاری این بیماری را منتقل میکند.
عفونتهای باکتریایی: تماس با مدفوع یا ادرار آلوده باکتریهایی مثل Leptospira(لپتوسپیروز) را منتقل میکند که باعث تب، درد عضلانی و در موارد شدید، نارسایی کلیه در انسان میشود.
کک و کنه: گلدن رتریورها به دلیل فعالیت زیاد در فضای باز کک یا کنه را منتقل میکنند که ناقل بیماریهایی مثل لایم یا Ehrlichiosis(عفونت باکتریایی منتقلشده توسط کنه) هستند.
آلرژی: پوشش بلند و ریزش موی متوسط تا زیاد این نژاد در افراد حساس باعث واکنشهای آلرژیک(خارش، عطسه یا مشکلات تنفسی) میشود.
کچلی(Ringworm): تماس مستقیم با پوست این حیوان این عفونت قارچی را به انسان منتقل میکند.
کرمهای انگلی(مثل کرم نواری و کرم قلابدار): مشابه هاسکی، تماس با مدفوع یا خاک آلوده این انگلها رو به انسان منتقل میکند و باعث مشکلات پوستی یا گوارشی بشود.
توکسوکاریازیس(Toxocariasis): این بیماری از طریق کرمهای گرد سگ به انسان منتقل میشود(مهاجرت لارو به شبکیه که گسترۀ زیادی دارد – Ocular Larva Migrans).
ژیاردیازیس(Giardiasis): از مدفوع یا آب آلوده منتقل میشود و اسهال ایجاد میکند.
ژرمن شپرد(German Shepherd)
خاستگاه: آلمان، اواخر قرن نوزدهم. برای گلهداری گوسفندان و سپس در ارتش و پلیس مورد استفاده قرار گرفت.

مشکلات سلامتی: مستعد دیسپلازی مفصل ران و آرنج(با شیوع بالا)، پاندرینگی(Bloat/Gastric Dilatation-Volvulus – GDV) که یک وضعیت اورژانسی تهدیدکننده حیات است، میلوپاتی دژنراتیو(Degenerative Myelopathy – DM) که یک بیماری نورولوژیکی است و بیماریهای چشمی.
مشکلات نگهداری خاص: نیاز به فعالیت بدنی و تحریک ذهنی فراوان(حداقل ۱ تا ۲ ساعت در روز). بدون این تحریکات، میتوانند اضطراب، بیقراری و رفتارهای مخرب از خود نشان دهند. نیاز به آموزش و اجتماعیسازی زودهنگام دارند تا بتوانند به سگهایی متعادل و مطیع تبدیل شوند. ریزش موی زیاد و فصلی دارند.
خطرات برای انسان
هاری(Rabies): مانند سایر سگها، ژرمن شپردهای واکسینهنشده ناقل هاری است.
لپتوسپیروز(Leptospirosis): این بیماری باکتریایی از طریق تماس با ادرار یا آب آلوده به ادرار حیوان منتقل میشود و علائمی مثل تب، سردرد و نارسایی کبدی در انسان ایجاد میکند.
عفونتهای باکتریایی(مثل E. coli یا Salmonella): عدم رعایت بهداشت هنگام تمیز کردن مدفوع یا محیط زندگی سگ این باکتریها را به انسان منتقل میکند.
کک و کنه: ژرمن شپردها به دلیل فعالیت زیاد در محیطهای باز مستعد حمل کک و کنه هستند که بیماریهایی مثل لایم یا Babesiosis را منتقل میکنند.
کچلی(Ringworm): این بیماری پوستی قارچی از طریق تماس مستقیم منتقل میشود.
آلرژی: ریزش موی زیاد این نژاد باعث واکنشهای آلرژیک در انسان میشود.
کرمهای انگلی(مثل کرم نواری و کرم قلابدار): مشابه دیگر سگها(تقریبا تمامی سگها)، تماس با مدفوع یا خاک آلوده این انگلها رو به انسان منتقل میکند و باعث مشکلات پوستی یا گوارشی بشود.
توکسوکاریازیس(Toxocariasis): این بیماری از طریق کرمهای گرد سگ به انسان منتقل میشود(مهاجرت لارو به شبکیه که گسترۀ زیادی دارد – Ocular Larva Migrans).
گربهها(Felis catus)
گربهها، با استقلال نسبی و نیازهای مراقبتی متفاوت از سگها، بخش بزرگی از بازار حیوانات خانگی را تشکیل میدهند. تنوع نژادی در گربهها نیز چشمگیر است و هر نژاد، تاریخچه، ظاهر و خلق و خوی خاص خود را دارد.
پرشین(Persian Cat)
خاستگاه: ایران(فارس). یکی از قدیمیترین نژادهای گربه در جهان.

مشکلات سلامتی: به دلیل ساختار جمجمه براکیسفالیک(Brachycephalic) یا صورت تخت، مستعد مشکلات تنفسی مانند تنگی مجاری هوایی(Brachycephalic Airway Syndrome)، مشکلات چشمی مانند ریزش اشک مداوم(Epiphora) و عفونتهای چشم ناشی از چینهای پوستی و همچنین دندان قروچه و مشکلات فک. بیماری کلیه پلیکیستیک(Polycystic Kidney Disease – PKD) نیز در این نژاد شایع است.
مشکلات نگهداری خاص: نیاز به نظافت و مراقبت روزانه از موها دارند تا از گره خوردن، کلافه شدن و ایجاد گلولههای مو جلوگیری شود. شانه زدن روزانه و حمام منظم ضروری است. پاک کردن مرتب چشمها برای جلوگیری از عفونت الزامی است.
خطرات برای انسان
توکسوپلاسموز(Toxoplasmosis): این بیماری انگلی از طریق تماس با مدفوع گربه آلوده یا خاک آلوده منتقل میشود. در افراد سالم معمولاً خفیف است(تب، خستگی)، اما در زنان باردار یا افراد با نقص ایمنی خطرناک است و باعث نقص جنین یا مشکلات مغزی میشود.
کچلی(Ringworm): گربههای پرشین به دلیل موهای بلند و متراکم مستعد عفونتهای قارچی هستند که از طریق تماس پوستی به انسان منتقل میشود.
بیماری خراش گربه(Cat Scratch Disease): ناشی از باکتری Bartonella henselae است که از طریق خراش یا گزش گربه منتقل میشود. علائم شامل تورم غدد لنفاوی، تب و خستگی است.
آلرژی: موهای بلند و ریزش زیاد پرشینها باعث واکنشهای آلرژیک(عطسه، خارش یا آسم) در افراد حساس میشود.
عفونتهای تنفسی(مثل Bordetella): گربههای پرشین به دلیل ساختار صورت تخت مستعد مشکلات تنفسی هستند و باکتریهای تنفسی را به انسان منتقل میکنند، خصوصاً در محیطهای غیربهداشتی.
کرمهای انگلی(مثل کرم نواری و کرم گرد): گربههای پرشین از طریق مدفوع، انگلهایی مثل Taenia (کرم نواری) یا Toxocara cati (کرم گرد) رو منتقل میکنند. توکسوکاریازیس در انسان به چشم آسیب زده(مهاجرت لارو به شبکیه) و باعث کاهش دید میشود.
مشکلات مرتبط با چشم: پرشینها به دلیل ساختار صورت تخت و ریزش اشک مداوم(Epiphora) مستعد عفونتهای چشمی هستند. تماس مستقیم با ترشحات چشمی آلوده باعث انتقال باکتری یا التهاب به چشم انسان شده، خصوصاً اگر دستها شسته نشن.
عفونتهای پوستی مرتبط با چشم: چینهای پوستی دور چشم پرشینها محل تجمع باکتری یا قارچ است که از طریق تماس به پوست انسان منتقل میشود.
مینکون(Maine Coon)
خاستگاه: ایالت مین، آمریکا. یکی از بزرگترین نژادهای گربه خانگی.

مشکلات سلامتی: مستعد هیپرتروفی کاردیومیوپاتی(Hypertrophic Cardiomyopathy – HCM) که یک بیماری قلبی است، دیسپلازی مفصل ران و مشکلات کلیوی.
مشکلات نگهداری خاص: نیاز به فضای کافی برای فعالیت دارند. رژیم غذایی پرکالری و متعادل برای حمایت از رشدشان ضروری است. شانه زدن منظم موها(چند بار در هفته) برای جلوگیری از گره خوردن و کاهش گلولههای مو لازم است.
خطرات برای انسان:
توکسوپلاسموز(Toxoplasmosis): مانند سایر گربهها، مینکونها میتوانند این انگل را از طریق مدفوع منتقل کنند.
کچلی(Ringworm): موهای نیمهبلند این نژاد محیطی برای رشد قارچها است که از طریق تماس به انسان منتقل میشود.
بیماری خراش گربه(Cat Scratch Disease): خراش یا گزش مینکونهای آلوده این بیماری باکتریایی را منتقل میکند.
آلرژی: ریزش مو و شوره پوست مینکونها میتواند باعث واکنشهای آلرژیک در افراد حساس شود.
کک: مینکونها به دلیل فعالیت زیاد و جثه بزرگ کک را به خانه میاورند که باعث گزش و ناراحتی پوستی در انسان میشود.
رگدال(Ragdoll)
خاستگاه: کالیفرنیا، آمریکا. نژادی نسبتاً جدید که در دهه ۱۹۶۰ میلادی پدید آمد.

مشکلات سلامتی: مستعد بیماری کلیه پلیکیستیک(PKD) و هیپرتروفی کاردیومیوپاتی(HCM).
مشکلات نگهداری خاص: نیاز به نظافت منظم موها دارند، اما به اندازه گربههای پرشین به شانه زدن روزانه احتیاج ندارند. تعامل و توجه انسانی برای سلامت روانی آنها بسیار مهم است.
پرندگان زینتی
پرندگان زینتی به دلیل رنگهای زیبا، توانایی تقلید صدا و رفتار جالب توجه، محبوبیت فزایندهای یافتهاند. با این حال، نگهداری از آنها نیازمند دانش تخصصی و فراهم کردن شرایط زیستی مناسب است.
کاسکو(طوطی خاکستری آفریقایی – African Grey Parrot)
خاستگاه: غرب و مرکز آفریقا.

مشکلات سلامتی: مستعد کمبود ویتامین A، بیماریهای تنفسی و مشکلات پرکنی(Feather Plucking) که غالباً ناشی از استرس، بیحوصلگی یا مشکلات پزشکی است.
مشکلات نگهداری خاص: نیاز به محیط غنیسازی شده با اسباببازیهای متنوع برای تحریک ذهنی و فیزیکی دارند. فضای پرواز مناسب و تغذیه متنوع و متعادل(شامل انواع میوه، سبزیجات، و دانههای مخصوص) ضروری است. نیاز شدید به توجه و تعامل روزانه دارند و عدم تأمین این نیازها منجر به مشکلات رفتاری و روانی جدی میشود.
فنچ(Finch)
خاستگاه: استرالیا، آفریقا و آسیا. گونههای مختلفی مانند فنچ گلدین(Gouldian Finch) و فنچ بنگالی(Bengalese Finch) رایج هستند.

مشکلات سلامتی: نسبتاً مقاوم، اما مستعد مشکلات تنفسی و عفونت در صورت عدم رعایت بهداشت محیط.
مشکلات نگهداری خاص: نیاز به قفس جادار و فراهم کردن شرایط بهداشتی مناسب دارند. بهتر است به صورت جفت یا گروهی نگهداری شوند تا رفتار طبیعی خود را بروز دهند. تغذیه از دانههای مخصوص فنچ و مخلوطی از سبزیجات تازه برایشان ضروری است.
عروس هلندی(Cockatiel) و مرغ عشق(Budgerigar)
خاستگاه: استرالیا

مشکلات سلامتی: مستعد بیماریهای تنفسی و عفونی در صورت عدم رعایت بهداشت و دانهها آنها.
مشکلات نگهداری خاص: نیاز به قفس نسبتاً بزرگ با اسباببازیها و میلههای نشیمن متنوع دارند. تغذیه از مخلوط دانههای مخصوص پرندگان کوچک، میوه و سبزیجات تازه ضروری است. نیاز به تعامل و توجه روزانه دارند.

تبلیغات فرهنگ پت در رسانه
یکی از دلایل مهم رونق بازار فروش آنلاین حیوانات خانگی، نقش برخی رسانهها، فیلمها و انیمیشنها است که با تصویرسازی مثبت و اغراقآمیز از حیوانات خانگی، میل به داشتن آنها را تقویت میکنند و به طور ناخودآگاه سیستم ترشح اکسیتوسین و چرخۀ باطل تشویق و پاداش دوپامینی را در ذهن افراد فعال میسازند.
این رسانهها با تکرار تصاویر محبتآمیز و وفاداری حیوانات، احساس نیاز عاطفی و همراهی را هدف میگیرند و مصرفگرایی حیوانات خانگی را نهادینه میکنند.
اهداف این فرهنگسازی اغلب شامل افزایش فروش محصولات جانبی(مانند غذای حیوانات، لوازم جانبی و خدمات دامپزشکی)، تولید محتوای جذاب برای کسب درآمد از تبلیغات و بهخصوص گسترش سبک زندگی مصرفمحور در جامعه است تا مردم بخش مهمی از نیازهای خود را از مسیر بازار و کالاها برطرف کنند و نگاه انتقادی به نقش واقعی حیوانات یا اولویتهای اجتماعی خویش نداشته باشند.
همچنین یکی از مهمترین ابعاد این پدیده، سست شدن بنیان خانواده است. حیوان خانگی، هرگز نباید جایگزین فرزند، شریک زندگی یا افراد نزدیک شود و تعاملات اجتماعی را تحتالشعاع قرار دهد. این رویکرد، که به نظر میرسد از سوی برخی جریانهای غربی و با هدف ترویج فرهنگ مصرفگرایی دنبال میشود، قصد دارد انسان را نیز همچون حیوان، از زیستبوم اخلاقی و فرهنگی صحیح در خانواده و اجتماع دور کند. با این کار، به دلیل منافع اقتصادی و حفظ حکومت آسانتر و ظالمانۀ خود، مردم نیز چشم و گوش بسته باقی میمانند و از مسائل اصلی جامعه و خانواده غافل میشوند.
در سینما و انیمیشنهای پرمخاطب، نمونههای متعددی وجود دارند که با تصویرسازی مثبت و اغراقآمیز از حیوانات خانگی، موجی از علاقه و اشتیاق در میان تماشاگران ایجاد کردهاند. البته در مطلب بعدی این آثار به صورت تفصیلی بیان خواهند شد.
انیمیشنهایی مانند 101 Dalmatians(صد و یک سگ خالدار ۱۹۶۱ / بازسازی زنده ۱۹۹۶) که محبوبیت نژاد خاصی از سگ را بهطور ناگهانی افزایش داد، The Secret Life of Pets(زندگی پنهان حیوانات خانگی ۲۰۱۶) که زندگی حیوانات خانگی را در فضایی پرهیجان نمایش میدهد، یا آثار پربینندهای مانند Lassie(لسی – ۱۹۴۳) و Hachiko(هاچیکو ۱۹۸۷ نسخه ژاپنی / ۲۰۰۹ نسخه آمریکایی) که حیوان را نماد وفاداری مطلق معرفی میکنند، همگی نمونههایی از بازنمایی رسانهایاند که میل به داشتن پت را نهادینه میکنند.
حتی در آثاری همچون Zootopia(زوتوپیا ۲۰۱۶) یا Sing(آوازخوان ۲۰۱۶) شخصیتپردازی حیوانات با ویژگیهای انسانی، ارتباط عاطفی مخاطب را چنان تقویت میکند که تمایل به خرید یا سرپرستی حیوانات واقعی افزایش مییابد.
چنین بازنماییهایی بهطور ناخودآگاه چرخۀ پاداش دوپامینی و هورمون اکسیتوسین را فعال کرده و زمینۀ رشد بازار فروش حیوانات و صنایع جانبی آن را فراهم میکنند.
چالشهای نگهداری حیوانات خانگی و هزینههای پنهان
نگهداری از حیوانات خانگی، به خصوص نژادهای خاص یا گونههای اگزوتیک، فراتر از هزینه اولیه خرید، چالشها و هزینههای قابل توجه دیگری را نیز به همراه دارد که اغلب نادیده گرفته میشوند:
تغذیه تخصصی و هزینهبر: بسیاری از نژادهای خاص(مانند سگهای نژاد بزرگ یا گربههای پرشین) و به خصوصاً حیوانات اگزوتیک(مانند ایگوانا یا مارها) نیازمند رژیمهای غذایی بسیار تخصصی، مکملهای غذایی خاص و گاه غذاهای وارداتی هستند که تهیه آنها دشوار و گران است. این تغذیه نامناسب یا ناکافی، به سرعت منجر به مشکلات جدی سلامتی در حیوان میشود.
تجهیزات محیطی و زیرساختی: فراهم کردن شرایط زیستی مناسب برای برخی حیوانات، هزینههای قابل توجهی را میطلبد. این شامل:
سیستمهای گرمایشی و سرمایشی دقیق(مانند بخاریهای سرامیکی، فنهای تهویه) برای تراریومها یا محیطهای نگهداری خزندگان و برخی پستانداران.
لامپهای مخصوص UVB و UVA که برای سلامت متابولیک خزندگان حیاتی هستند.
قفسها، آکواریومها و قفسهای پرنده بزرگ و سفارشیسازی شده که فضای کافی برای حرکت و رفتار طبیعی حیوان را فراهم کنند.
فیلتراسیون آب و تجهیزات کنترل کیفیت آب برای حیوانات آبزی یا نیمهآبزی.
مراقبتهای پزشکی تخصصی و هزینههای دامپزشکی: حیوانات خانگی، خصوصاً نژادهایی که مستعد بیماریهای ژنتیکی هستند(مانند سگهای نژاد بزرگ یا برخی گربهها)، نیازمند مراقبتهای دامپزشکی منظم، واکسیناسیون، انگلزدایی و در صورت بروز بیماری، درمانهای تخصصی هستند. این هزینهها میتوانند به سرعت افزایش یابند، به خصوص در صورت نیاز به جراحی یا درمان بیماریهای مزمن. یافتن دامپزشک متخصص برای حیوانات اگزوتیک نیز غالباً دشوارتر و گرانتر است.
آرایش و بهداشت تخصصی: نژادهایی با موهای بلند یا نیازهای خاص پوستی و مویی، مانند گربههای پرشین، سگهای پودل یا شیتزو، نیازمند آرایش منظم و تخصصی هستند. هزینۀ مراجعه به آرایشگاههای حیوانات، خرید محصولات بهداشتی و مراقبتی(شامپوهای مخصوص، نرمکنندهها، برسها و شانههای تخصصی) بخش دیگری از هزینههای نگهداری را تشکیل میدهد.
نیازهای رفتاری و ذهنی: برخی نژادها، به دلیل هوش بالا و انرژی زیاد، نیازمند تحریک ذهنی و فیزیکی مداوم هستند. سگهایی مانند هاسکی یا ژرمن شپرد اگر به میزان کافی فعالیت نکنند و مورد آموزش قرار نگیرند، دچار رفتارهای مخرب مانند جویدن اشیاء، پرخاشگری، اضطراب جدایی یا بیقراری میشوند. پرندگان بسیار باهوش مانند کاسکو نیز در صورت عدم وجود اسباببازیهای کافی و تعامل روزانه، به مشکلات روانی جدی مانند پرکنی(Self-Mutilation) دچار میشوند.
نیازهای اجتماعی و محیطی گونههای اگزوتیک: برآورده کردن نیازهای زیستی و اجتماعی پیچیدۀ حیوانات اگزوتیک در محیطهای خانگی شهری، تقریباً غیرممکن است. این حیوانات برای بقا و رفاه به شرایط اکولوژیکی، محیطی و اجتماعی خاصی نیاز دارند که در خانه قابل تقلید نیست. محرومیت از این شرایط، منجر به استرس مزمن، کاهش طول عمر، و بروز مشکلات رفتاری جدی میشود.
علاوه بر این موارد، باید به این نکته نیز توجه داشت که نگهداری حیوانات خانگی، اگر به شکل افراطی و برای فرار از مشکلات و تعاملات انسانی باشد، میتواند منجر به انزوا و غفلت از برنامههای زندگی شخصی شود. در واقع، این سؤال مطرح میشود که پس کی خودمان زندگی کنیم؟ صرف وقت و هزینه زیاد برای حیوانات خانگی ممکن است باعث شود که از مسئولیتهای مهمتر زندگی، مانند روابط خانوادگی، تعاملات اجتماعی و رشد شخصی، غافل شویم.
همچنین، نگهداری حیوانات میتواند مزاحمتهایی برای همسایگان و سایر افراد جامعه ایجاد کند و در نهایت، این روش فرار از درد و رنجهای زندگی، به درمان واقعی مشکلات کمک نمیکند و ما را از تعاملات سازنده و حضور فعال در جامعه دور میکند.
شما تمامی افرادی که به صورت افراطی از طرفداران نگهداری از حیوانات هستند را بیطرفانه بنگرید تا آن زمان درک کنید که عدهای کوتاهی میکنند و عدۀ دیگری هم که کوتاهی نمیکنند از تعاملات اجتماعی و فردی خود با خودشان کوتاه آمدهاند. حتی در صورت فقدان این دو صورت یا برای دیگران مزاحمت ایجاد میکنند(خصوصاً در رابطه با نگهداری سگها) و یا از برخی ابعاد زندگی خودشان افتادهاند.
ابعاد شرعی، اخلاقی و روانی نگهداری
حدود شرعی و قوانین فقهی در مورد خرید و فروش حیوانات خانگی از دیرباز در فقه اسلامی مورد توجه بوده است. این حدود هرگز به صورت تصادفی یا صرفاً برای محدودسازی انسانها وضع نشدهاند، بلکه فلسفهای عمیق و چندلایه دارند که هم منفعت انسان و هم حفظ سلامت حیوانات و جامعه را شامل میشود.
دستورها و حدود شرعی در این زمینه معمولاً بر مبنای سه محور اصلی شکل گرفته است: کرامت و رفاه حیوان، سلامت انسان و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و محیط زیستی.
در منابع معتبر فقهی، گرفتن و نگهداری و خرید و فروش برخی حیوانات، مانند خوک، سگ یا حیوانات نجسالعین، دارای محدودیتهایی است. همچنین دربارۀ حیوانات اگزوتیک، حیوانات وحشی یا گونههایی که نگهداریشان میتواند تهدید سلامت یا اخلاق عمومی باشد، محدودیت یا ممنوعیتهایی هم در فقه و هم در آییننامههای حقوقی دیده میشود.
هدف از این محدودیتها حمایت از حقوق حیوانات، جلوگیری از آسیب به محیط زیست و پیشگیری از رواج رفتارهای غیرمسئولانه در جامعه است. برای نمونه، ممنوعیت خرید و فروش برخی گونهها مانع انقراض یا رنج آنها در اسارت میشود و تحریم استفاده ابزاری از حیوانات برای قمار یا سرگرمی نامشروع، نوعی محافظت از کرامت ذاتی آنها است.
بررسی ابعاد ذکر شده تا اینجا نشان میدهد که حدود شرعی وضع شده در این خصوص، برخاسته از احکام عقلانی و تجربیات انسانی است. این حدود پاسخی عالمانه به همان دغدغههایی است که علم و تجربه هم به آنها پرداختهاند و نه فقط محدودسازی بیدلیل.
بنابراین بررسی احکام شرعی در کنار یافتههای علمی در موضوع بازار حیوانات خانگی، میتواند به جامعه برای انتخابی صحیح، آگاهانه و مسئولانه کمک کند و در بلندمدت، سلامت روان، زیستمحیطی و اخلاقی جامعه را تضمین نماید.
دربارۀ نگهداری سگ و گربه نکات و حدود دقیقی بیان شده است. نگهداری سگ برای اهداف ضروری مثل نگهبانی، گلهداری یا شکار مجاز شمرده شده، اما داشتن سگ صرفاً برای سرگرمی یا رفع نیازهای عاطفی، طبق مشهور فقها، پسندیده نیست و توصیه نمیشود.
اگر نگهداری از حیوانات برای دیگران مزاحمت ایجاد کند یا زیستبومشان را محدود کند یا به آنها آسیب روانی یا فیزیکی وارد شود حرام است در غیر اینصورت نگهداری صرف آن حرام نیست.
همچنین تماس مستقیم سگ با وسایل و محیط زندگی، مباحثی در مورد طهارت و تطهیر ایجاد میکند که رعایت آن برای حفظ بهداشت و آرامش خانواده ضروری است.
دربارۀ گربه، فقه اسلامی رویکرد دیگری دارد؛ گربه حیوانی طاهر دانسته شده و نگهداری آن در خانه و حتی ترددش در محیط مشکلی ایجاد نمیکند، با این شرط که از نظر بهداشت، سلامت، انتقال بیماری و احترام به رفاه حیوان ملاحظات لازم رعایت شود. نگهداری از آن حرام نیست اما محدودیتهایی مانند دیگر حیوانات در بهجا آوردن برخی دیگر از احکام شرعی مانند نماز خواندن ایجاد میکند که این مسئله نیز دخلی به حرمت نگهداری از آن ندارد.
نگهداری از حیوان خانگی فراتر از جنبههای اقتصادی و فیزیکی، ابعاد عمیق اخلاقی و روانی هم دارد که مستقیماً به رفاه حیوان و سلامت روان جامعه مرتبط است
فقر رفتاری و محدودیتهای زیستمحیطی: اکثر حیوانات خانگی، حتی گونههای اهلی و رایج، در محیطهای آپارتمانی یا خانههای کوچک از بسیاری رفتارهای غریزی و طبیعی خود محروم میشوند(هرچند که شما احساس کنید نه حیوان من حالش خوب است و من از کودکی در خانه بزرگش کردم پس به خانه عادت کرده است). این محرومیت در گونههایی با ساختار روانی پیچیده و اجتماعی بالا مانند طوطیهای بزرگ، سنجابها، سگها یا میمونها منجر به بروز مشکلات روانی عمیق و ناهنجاریهای رفتاری میشود. حیوان در چنین شرایطی، قادر به ابراز کامل گونهبودگی(Species-Specific Behaviors) خود نیست.
اختلالات روانی و جسمی ناشی از استرس مزمن: رفتارهایی مانند پرکنی(Feather Plucking) در پرندگان، خودآزاری در سگها(Self-Mutilation)، پرخاشگری بیدلیل، افسردگی، بیاشتهایی و گوشهگیری در گربههای مختلف، غالباً پیامد اجتنابناپذیر محرومیت از شرایط زیستی طبیعی، انزوای اجتماعی، عدم تحریک کافی و استرس مزمن است. این مشکلات، کیفیت زندگی حیوان را به شدت کاهش میدهند.
تکثیر غیرمسئولانه و پیامدهای آن: سودجویی در بازار آنلاین، اغلب منجر به تکثیر بیرویه و غیراصولی حیوانات، بدون در نظر گرفتن سلامت ژنتیکی، وجود بیماریهای ارثی در والدین و توانایی تأمین رفاه آنها میشود. این امر به شیوع گسترده بیماریهای ژنتیکی خطرناک(مانند مشکلات قلبی، کلیوی، اسکلتی و عصبی) در نسلهای بعدی حیوانات خانگی منجر شده و چرخۀ رنج حیوانات را تشدید میکند.
استفاده ابزاری از حیوانات و نادیدهگرفتن کرامت آنها: هنگامی که حیوان خانگی از یک موجود زنده و دارای نیازهای روانی و عاطفی، به ابزاری برای سرگرمی، نمایش یا ارتقای جایگاه اجتماعی فرد تقلیل مییابد، کرامت و حقوق حیوانات نادیده گرفته میشود. این رویکرد، تعهد اخلاقی نسبت به رفاه حیوان را کمرنگ میکند.
تداخل گونهای و اثرات مخرب بر اکوسیستم: خرید و فروش گونههای اگزوتیک غیر بومی یا سگها، در صورت رهایی تصادفی یا عمدی در محیط طبیعی، میتواند تهدیدی جدی برای اکوسیستمهای بومی محسوب شود. این حیوانات میتوانند گونههای بومی را جابجا کنند، بیماریهای جدیدی را وارد کنند، یا به دلیل عدم وجود شکارچی طبیعی به سرعت تکثیر یافته و تعادل زیستمحیطی را بر هم بزنند.
جمعبندی و نتیجهگیری
بازار حیوانات خانگی آنلاین، در صورت عدم پایبندی به چارچوبهای اخلاقی، اطلاعات علمی دقیق و مسئولیت اجتماعی، به بستری برای سوءاستفاده، رنج حیوانات و حتی آسیبهای روانی-اجتماعی برای انسانها تبدیل میشود.
هر حیوانی، صرف نظر از نوع، اندازه یا میزان نیاز به مراقبت، وقتی جایگزین روابط انسانی سالم شود، یا به عنوان سرپوشی بر رنجها، زخمها و اضطرابهای پنهان فرد عمل کند، عملاً مانع رشد فردی و اجتماعی او میگردد و عامل تثبیت و عمیقتر شدن آسیبهای پنهان روان میشود. در چنین شرایطی، حتی نگهداری از سادهترین و بیخطرترین حیوان خانگی از یک گلدان گل زیبا تا یک ماهی در تنگ میتواند نمادی از حرکت معکوس به سمت خودآسیبرسانی ابژکتیو باشد؛ چرا که فرد به جای روارویی با واقعیت و تلاش برای حل مشکلات، به ایجاد جهانی موازی و امن متوسل میشود.
به جای فرار و پناه بردن به حیوانات برای پر کردن خلأهای عاطفی و روانی، باید شجاعت مواجهه با ریشههای تنهایی، ناامنی، ناکامی و بازسازی روابط انسانی بالغانه و سالم را در خود با مراحعه به متخصصان و روانشناسان این زمینه بپرورانیم. این امر نیازمند خودآگاهی عمیق، پذیرش نقصها و کاستیهای خود و دیگران و تلاش مستمر برای بهبود مهارتهای ارتباطی است.
فراموش نکنیم که سلامت جامعه و انسان در تکرار مکانیزمهای دفاعی و پناه بردن به روابط جایگزین نبوده و در ترمیم ریشهای خلأهای روانشناختی، رشد مهارتهای ارتباطی و بلوغ یافتگی عاطفی و اجتماعی نهفته است.
امروزه پلتفرمهای آنلاین مانند دیوار، شیپور و اینستاگرام به بستری برای خرید و فروش طیف وسیعی از کالاها و خدمات تبدیل شدهاند. یکی از روندهای رو به رشد در این پلتفرمها، معامله حیوانات خانگی(پت) است. از سگها و گربهها گرفته تا پرندگان زینتی و حیوانات به اصطلاح اگزوتیک، هر روزه شاهد آگهیهای متعددی در این زمینه هستیم. این بازار پرسود، افراد زیادی را به سمت پرورش، واردات و فروش این موجودات زنده کشانده است، اما در کنار سود مالی، پرسشهای جدی اخلاقی و مسئولیتهای مرتبط با نگهداری از این حیوانات مطرح میشود که نیازمند بررسی دقیق و تخصصی است.
دیدگاهتان را بنویسید