جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
    • نقد موسیقی
    • نقد کتاب
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • استاد محمدحسین فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
    • استاد فرج‌نژاد از زبان دیگران
    • نوشته‌های استاد فرج‌نژاد
    • معرفی کتاب‌های استاد فرج‌نژاد
      • معرفی کتاب دست پنهان
      • معرفی کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
      • معرفی کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما
      • معرفی کتاب دین در سینمای شرق و غرب
      • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم
      • معرفی کتاب دین، انیمیشن و سبک زندگی
      • معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    • صفحه مخصوص استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • دربارۀ ما
    • مدرسان ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری 👤
ورود
[suncode_otp_login_form]

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)

عضویت
[suncode_otp_registration_form]

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)
سایت استاد فرج نژاد
شروع کنید
0
آخرین اطلاعیه ها
لطفا برای نمایش اطلاعیه ها وارد شوید
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
    • نقد موسیقی
    • نقد کتاب
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • استاد محمدحسین فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
    • استاد فرج‌نژاد از زبان دیگران
    • نوشته‌های استاد فرج‌نژاد
    • معرفی کتاب‌های استاد فرج‌نژاد
      • معرفی کتاب دست پنهان
      • معرفی کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
      • معرفی کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما
      • معرفی کتاب دین در سینمای شرق و غرب
      • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم
      • معرفی کتاب دین، انیمیشن و سبک زندگی
      • معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    • صفحه مخصوص استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • دربارۀ ما
    • مدرسان ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری 👤
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
    • نقد موسیقی
    • نقد کتاب
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • استاد محمدحسین فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
    • استاد فرج‌نژاد از زبان دیگران
    • نوشته‌های استاد فرج‌نژاد
    • معرفی کتاب‌های استاد فرج‌نژاد
      • معرفی کتاب دست پنهان
      • معرفی کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
      • معرفی کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما
      • معرفی کتاب دین در سینمای شرق و غرب
      • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم
      • معرفی کتاب دین، انیمیشن و سبک زندگی
      • معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    • صفحه مخصوص استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • دربارۀ ما
    • مدرسان ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری 👤
شروع کنید

وبلاگ

موسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد فرج‌نژاد > مطالب سایت > دسته‌بندی ساختاری > یادداشت > کاسپلی چیست؟ (Cosplay) | انیمه‌فن‌ها و نقش‌های جنسیتی | آسیب‌شناسی روانی و جنسی

کاسپلی چیست؟ (Cosplay) | انیمه‌فن‌ها و نقش‌های جنسیتی | آسیب‌شناسی روانی و جنسی

۱۴۰۴-۰۲-۲۸
دسته‌بندی ساختاری، دشمن‌شناسی، رسانه و روانشناسی، رسانه‌های شرقی، سرویس‌های سایت، سواد رسانه، مطالب سایت، یادداشت
کاسپلی چیست؟

کاسپلی چیست؟ | مقدمه

نوجوانی با موهای آبی فسفری و لنزهای قرمز، در راهرو نمایشگاهی قدم می‌زند؛ لباس نینجایی تنش کرده، شمشیر پلاستیکی به کمر بسته و بر پیشانیش، پیشانی‌بند ناروتو را بسته است

(نشانه‌ای که روی سربند ناروتو دیده می‌شود نماد روستای کونوهاگاکوره«Konoha-gakure no Sato» است یعنی روستای برگ پنهان؛ این علامت شبیه برگ پیچ‌خورده با ساقۀ مارپیچ، معرف این روستا است که یکی از پنج روستای نینجایی اصلی در دنیای ناروتو است. هر نینجای رسمی روستا، این نشان را روی سربند خود دارد تا وابستگی‌اش به آن روستا را نشان دهد. در روایت‌های انیمه ناروتو، این سربندها وسیله‌ای تزئینی نیستند؛ نمادی از وفاداری، هویت نینجایی در جامعه‌پذیری و تعلق اجتماعی هستند. حتی وقتی کسی به روستایش خیانت می‌کند«مثل ایتاچی یا ساسکه»، ممکن است این نشان را خط بزند تا نشان دهد از آن جامعه طرد شده یا خودش آن را طرد کرده.)

مردم نگاهش می‌کنند. بعضی می‌خندند، بعضی پچ‌پچ می‌کنند و بعضی حتی تحسین! اما او اهمیتی نمی‌دهد؛ چون امروز خودش نیست، او ساسکه است! این تصویر آشنا برای بسیاری از جوانان امروز، چیزی فراتر از سرگرمی و بازی کودکانه است. کاسپلی نمایشی بیرونی از تلاشی درونی است از آنچه نوجوان در درون خود برایش می‌جنگد: بازیابی هویت به‌صورت جعلی، دیده‌شدن و گاهی فرار از ابعاد خود واقعی و زندگی واقعیش.

اگر روزی احساس کردی نمی‌دانی که واقعاً چه کسی هستی چه می‌کنی؟ آیا دست به بازسازی هویتت می‌زنی؟ یا ترجیح می‌دهی در نقش کسی دیگر زندگی کنی؟
دنیای انیمه و کاسپلی شاید در ظاهر دنیای بازی و لباس و خیال باشد؛ اما در بطنش با بحران هویت، جنسیت و میل به دگرگون شدن برای فرار از سوپرایگویی است که کودک در اثر تعامل با محیط اطراف و والدینش برای خودش ساخته است. در این جهان، نوجوانان بیشتر از آنکه خود باشند، نقش کسی را بازی می‌کنند که دوست دارند باشند.

در جهان قبل از مدرنیته نوجوان بیشتر با پدرش همانندسازی می‌کرد؛ صدای خش‌دار، شغل مشخص، هویت جنسیتی بدون تردید(البته ما در پی تأیید تمام این همانندسازی نیستیم). اما حالا در جهان سوشال‌مدیا، همانندسازی با شمشیر، لنز و اکت‌های اغراق‌شدۀ شخصیت‌های انیمه‌ای و سینمایی انجام می‌شود. پدیده‌ای به نام کاسپلی که در ابتدای ظهور خود، سرگرمی ژاپنی به‌نظر می‌رسید حالا به آینه‌ای از بحران‌های هویتی و جنسیتی نسل جدید تبدیل شده است. پشت این بحران، نوجوانانی وجود دارند که نمی‌خواهند خودشان باشند؛ چرا؟ چون هم خودی وجود ندارد که تحول پیدا کرده باشد و هم خود بودن، به‌اندازۀ کافی باعث نمی‌شود که آن‌ها احساس بهزیستی روانی و کافی بودن برای خودشان داشته باشند.

در دورۀ نوجوانی و ابتدای جوانی سیستم شناختی و هیجانی انسان در مرحله‌ای از تحول قرار دارد که حساسیت بالایی نسبت به بازخوردهای بیرونی دارد. یکی از ویژگی‌های بارز این دوره، وابستگی بالای رفتار به نظام تقویت است؛ یعنی نوجوان به‌صورت طبیعی و مطابق با سازوکارهای شرطی‌سازی عامل(Operant Conditioning-برای مطالعۀ بیشتر اینجا کلیک کنید.)، تمایل دارد آن دسته از رفتارهایی را تکرار و تثبیت کند که از محیط اجتماعی خود اعم از خانواده، دوستان، معلمان یا فضای مجازی، پاداش، تأیید یا توجه دریافت می‌کنند.

این سازوکار، ریشه در اصل تقویت رفتاری در نظریۀ یادگیری اسکینر دارد، اما در نوجوان، این تمایل با فرایندهای پیچیده‌تری همچون تقلید اجتماعی(برای مطالعۀ بیشتر اینجا کلیک کنید)، نیاز به تأیید هویت از سوی دیگران و حساسیت به بازخوردهای اجتماعی نیز درهم‌تنیده می‌شود.

در این سن، سیستم پاداش مغز نسبت به تأیید اجتماعی و بازخورد فوری بسیار حساس‌تر از دوران‌های دیگر زندگی عمل می‌کند. بنابراین نوجوان در مواجهه با هر رفتاری که با لایک، توجه یا پذیرش از سوی گروه همسالان یا مخاطبان مجازی همراه باشد، انگیزۀ بیشتری برای تکرار آن پیدا می‌کند. این تکرار فقط به دلایل بیرونی نیست؛ بلکه به‌واسطۀ تقویت درون‌زادِ نوروشیمیایی(مثل آزادسازی دوپامین در نواحی همچون Nucleus Accumbens از منظر تحول نوروبیولوژیک سیستم پاداش مغز) نیز شکل می‌گیرد.

نوجوانان در این دوره به‌شدت تحت تأثیر بازخوردهای اجتماعی هستند، چرا که نظام معنادهی آنان هنوز به ثبات نرسیده و (خود) در حال بازتعریف از طریق آینۀ دیگران است. و این یعنی انتخاب و تکرار رفتار در نوجوان صرفاً ناشی از تصمیم‌گیری آگاهانه نیست بلکه نتیجۀ برهم‌کنش میان ساختارهای عصبی در حال رشد، نوع برآورده شدن نیازها در بحران هویت در حال تکوین و فشارهای اجتماعی بیرونی است.

اگر در این مرحلۀ حساس، ما برای نوجوان خود برنامه‌ای نداشته باشیم که بتواند او را با نتایجی ملموس و تجربی از بحران هویت با موفقیت بیرون بیاورد، عملاً او را بی‌پناه در معرض الگوسازی‌های پرزرق‌وبرق و پر از فریب فضای مجازی رها کرده‌ایم. در چنین شرایطی، طبیعی‌ است که نوجوان به‌طور ناخودآگاه جذب همان الگوهای هیجانی‌ شناختی‌ای شود که بیشترین تأیید و توجه را برایش به همراه داشته‌اند. چرا؟ چون این الگوها به او احساس دیده‌شدن، تعلق و بهزیستی کاذب می‌دهند؛ حتی اگر جعلی و موقت باشند.

اما مسئلۀ اساسی این است که اگر پاسخ نوجوان به پرسش بنیادین من که هستم؟ و چه کسی می‌توانم باشم؟ هنوز شکل نگرفته باشد، اساساً شخصیتی در حال رشد و هویتی در حال تکوین وجود ندارد که بتواند در مواجهه با خود، احساس بهزیستی، کفایت و انسجام درونی حقیقی را تجربه کند.

چه می‌شود انسان به مرحله‌ای می‌رسد که خودش برای خودش کافی نیست؟ چگونه بدون خودمان احساس بهزیستی نخواهیم داشت؟ این‌که افراد سعی در تقلید از افکار، هیجانات و رفتار کاراکترهای انیمیشن و فیلم‌های سینمایی دارند، اما همانندسازی و الگوبرداری از ان‌ها، چه دخلی به احساس کافی بودن برای خود و بهزیستی روانی دارد؟

در سنین نوجوانی، هویت هنوز مستقر نیست؛ فرد در حال بازتعریف خویش در تعامل با والدین است؛ در نوجوانی، شخص درگیر مقایسۀ ناعاادلانۀ مدام خود با همسالانش، درونی‌سازی پیام‌های ناهشیار فضای مجازی، درونی‌سازی رفتار، نوع ادراک هیجانات و تفکرات شخصیت‌های داستانی و معیارهای به ظاهر آرمانی‌ای است که در تعامل با این فضا برای خودش ساخته. در این میان یکی از مکانیسم‌هایی که ناخودآگاه وارد عمل می‌شود، همانندسازی با دیگریِ مطلوب است؛ یعنی فرآیند درونی‌سازی افکار، هیجانات و رفتارهایی که فرد در آن‌ها تصویری از خود ایده‌آل می‌بیند. درست در همین لحظات است که قهرمان‌ها و کاراکترهای محبوب انیمه‌ها و فیلم‌های سینمایی وارد میدان می‌شوند.

وقتی نوجوانی ساعت‌ها با ناروتو، لایت یا جینکس(پاودر) وقت می‌گذراند، با دنیای هیجانی آن‌ها زندگی می‌کند، با رنج‌هایشان اشک می‌ریزد و با پیروزی‌هایشان هیجان‌زده می‌شود، کم‌کم نوعی همذات‌پنداری هیجانی عمیق شکل می‌گیرد. اما این همانندسازی صرفاً برای لذت بردن از داستان نیست؛ گاهی تلاشی‌ است برای جبران آنچه نوجوان در درون خود کم دارد یعنی قاطعیت، قدرت، دوست داشته شدن، پذیرش، ارادۀ معطوف به معنا و دیده شدن.

وقتی فردی به‌جای قرارگیری در مسیر درست رشد تدریجی هویت، با لنز و مو و شمشیر و صدای تقلیدی شخصیت‌ها تلاش می‌کند خود را بازسازی کند درواقع تلاش دارد نقشی را جایگزین منِ شکننده و ناکارآمد درونی کند. این همان مسأله‌ای است که وینیکات از آن با عنوان false self یا خود کاذب یاد می‌کرد. خودی که حاصل فرآیند طبیعی تمایز‌یافتگی، فردیت‌یافتگی و خویشتن‌داری نیست؛ محصول فشار محیط و نیاز به پذیرفته‌شدن و فرار از رنج‌های ناهشیار طرحواره‌ای است.

در این زمینه، پدیده‌ای مثل کاسپلی شدن یا همانندسازی افراطی با شخصیت‌های سینمایی و انیمه‌ای، به عنوان سازوکاری جبرانی در برابر فقدان خودِ یکپارچه عمل می‌کند. این همانندسازی اغلب در افرادی دیده می‌شود که با احساس بی‌کفایتی بنیادین در زمینه‌هایی چون ارزشمندی، توانمندی و هویت تصمیم‌گیرنده دست به گریبان‌اند. به بیان دیگر غرق شدن در نقش‌های بیرونی نویدی‌ است از درد و رنجی عمیق که ریشه در تحول‌نایافتگی شخصیت و بحران در محورهای مذکور خود دارد.

سوال این است که در موضوع بحث حاضر، برای فرار از این درد و رنج چه می‌کنیم؟ درد و رنج سرکوب احساس عدم ارزشمندی، عدم تحول شخصیت و سردرگمی نقش را چگونه از خود دور می‌کنیم؟ کاسپلی شدن یا همانندسازی با کاراکترهای سینمایی و انیمه‌ای می‌تواند این درد و رنج را کاور کند.

زمانی که شما به‌صورت ناهشیار از این کاور کردن درد و رنج به عنوان مکانیز‌م‌های دفاع روانی در زندگی استفاده کنید، از خویشتن فاصله گرفته و برای بازیابی معنا، موقتاً به خویش دیگری پناه می‌برید. این اتفاق هیچوقت مسألۀ اصلی عدم خویشتن‌داری، عدم فردیت یافتگی و بحران‌‌های هویت جنسی معطوف به هیجانات و ارزش‌های شناختی شما را حل نمی‌کند و فقط صورت مسأله برای ما پاک می‌شود.

استفاده از مکانیزم‌های دفاعی به بهای تحریف واقعیت | سازوکار ناهشیار مغز برای فرار از تنش‌های روانی

مغز انسان به‌گونه‌ای سازمان‌یافته است که برای حفظ تعادل روانی، از راهکارهایی استفاده می‌کند که گاهی با تحریف واقعیت همراه‌اند. وقتی تجربه‌ای موجب تهدید برای انسجام خود یا فعال‌سازی طرحواره‌های دردناک می‌شود، ساختارهایی مانند آمیگدال(بادامۀ مغز) و هیپوکامپ در همکاری با قشر پیش‌پیشانی(prefrontal cortex) وارد عمل می‌شوند تا نوعی خود تنظیمی هیجانی به‌وجود آورند؛ اما در افراد آسیب‌پذیرتر، این فرآیند به تحریف واقعیت می‌انجامد.

به‌طور دقیق‌تر، هنگامی که مغز موقعیتی را تهدیدآمیز تلقی می‌کند به جای پردازش واقع‌گرایانه و پذیرش هیجان‌های منفی نظیر اضطراب، ناکامی یا طرد، به سمت مکانیزم‌هایی چون انکار، فرافکنی، تجزیه، سرکوب، شوخی، والایش، جابه‌جایی، واکنش وارونه و واپس‌روی می‌رود. این تحریف‌ها در سبک‌های جبران، تسلیم و اجتناب(برای مطالعۀ ببیشتر اینجا کلیک کنید) از نظر نوروبیولوژیک درتلاش برای کاهش سطح فعالیت آمیگدال هستند(برای مطالعۀ ببیشتر اینجا کلیک کنید)؛ مغز به‌صورت ناهشیار تلاش می‌کند تا بار هیجانی آزاردهنده را با جایگزینی روایتی قابل‌تحمل‌تر کاهش دهد.

مغز انسان به‌گونه‌ای طراحی شده که ابتدا برای بقا فکر می‌کند، نه برای حقیقت. پرداختن به این ساختار دوگانۀ مغز یعنی کورتکس(بخش تحلیل‌گر و منطقی) در برابر ساب‌کورتکس(بخش هیجانی، غریزی و بقاگرا) در بحث ما تعیین کننده است؛ مسیرهای عصبی از ساب‌کورتکس به کورتکس بسیار سریع‌تر، قوی‌تر و پرنفوذتر هستند تا برعکس آن.

یعنی هرچقدر هم ما خودآگاهانه بخواهیم منطقی تصمیم بگیریم، در عمل ابتدا مغز هیجانی‌ ما وقایع را پردازش کرده و غالباً نتیجه را در اختیار مغز منطقی می‌گذارد تا پردازشش را شروع کند. مغز ما طوری سیم‌کشی شده که هیجان، اول حرف را می‌زند(پردزش اول هیجانی است) و پردازش منطقی، طبق آن دچار سوگیری می‌شود؛ اما این مسأله صرفاً در مقام مؤلفه‌های تأثیرگذار بیان می‌شود و جبر مطلق منظور ما نیست.

در چنین ساختاری مغز برای حفظ بقا و ایمنی هیجانی، به راحتی در فیلتر کردن واقعیت، سانسور یا تحریف آن، تأثیرگذار واقع می‌شود؛ پس این تحریف برای فریب خودمان انجام می‌شود. به عنوان مثال به‌محض این‌که یک محرک بیرونی کوچک مثلاً نگاه قضاوت‌آمیز یک نفر یا یک پیامک بی‌پاسخ به‌عنوان تهدیدی هیجانی تفسیر شود، سامانه‌های زیرقشری مغز فعال می‌شوند: آمیگدال زنگ خطر را به صدا درمی‌آورد، هیپوتالاموس بدن را به آماده‌باش می‌برد و قشر پیش‌پیشانی، موقتاً قدرت تحلیل عمیق خود را از دست می‌دهد. از این‌جا به بعد، واقعیت دیگر آن چیزی نیست که اتفاق می‌افتد؛ آن چیزی‌ است که بقای روانی ما را تهدید نکند.

مغز، ناخودآگاه، جهان را طوری بازنویسی می‌کند که برایش قابل‌تحمل‌تر، معنادارتر و امن‌تر باشد. این همان مکانیسم دفاعی ظریف و پیچیده‌ای‌ است که باعث می‌شود انسان‌ها اغلب قربانی خودفریبی‌های هیجانیشان باشند؛ بدون آن‌که به راحتی متوجه آن شوند.

در این راستا، همانندسازی با شخصیت‌های قهرمان، زیبا، قدرتمند یا حتی آشفته و آسیب‌دیدۀ انیمه‌ای و سینمایی، به‌عنوان تحریف ناهشیار واقعیت تلقی می‌شود. مغز در مواجهه با تجربه‌های زیسته‌ای که فرد را دچار احساس شرم، بی‌ارزشی یا بی‌معنایی می‌کند با پناه دادن به یک خودِ دیگر، سعی در فرار از واقعیت آزاردهنده و احساس پوچی دارد.

این تحریف گرچه در کوتاه‌مدت موجب کاهش اضطراب می‌شود اما در بلندمدت باعث شکاف میان خودِ واقعی و خودِ ایده‌آل شده و فرآیندهای رشد شخصیت، انعطاف هیجانی و انسجام هویتی را با مشکل مواجه می‌سازد. بدین‌ترتیب واقعیت تاب آورده نمی‌شود و جای خود را به فانتزی‌های زیباشده‌ و جنسی‌ای می‌دهد که در فضای رسانۀ شرق، بازی و سینمای غرب بازنمایی شده‌اند.

کاسپلی چیست؟ | واژه‌شناسی

کاسپلی یا کازپلی(Cosplay) ترکیبی از دو واژهٔ انگلیسی(Costume) به‌معنای لباس مبدل و(Play) به‌معنای بازی یا ایفای نقش است؛ اصطلاحی که نخستین‌بار در دههٔ ۱۹۸۰ توسط نوبویوکی تاکاهاشی، روزنامه‌نگار ژاپنی، برای توصیف نوع خاصی از مشارکت در رویدادهای فرهنگی‌ تصویری به‌کار رفت. او پس از بازدید از یک کنوانسیون علمی تخیلی در ایالات متحده، تلاش کرد مفهومی برای توصیف نوع خاصی از مشارکت طرفداران در فرهنگ عامه پیدا کند؛ مشارکتی که در آن، افراد با مطالعۀ کاراکتر و دیدن انیمیشن‌ها و فیلم‌های سینمایی و نجسم شخصیت‌های محبوبشان با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کردند.

در ساده‌ترین تعریف کاسپلی یعنی لباس پوشیدن و رفتار کردن شبیه به شخصیتی خیالی. اما در عمل این پدیده بسیار فراتر از صرفاً تقلید ظاهری است. کاسپلیرها اغلب تلاش می‌کنند شخصیت انتخابی خود را به‌صورت کامل بازآفرینی کنند؛ از طراحی لباس و آرایش چهره گرفته تا زبان بدن، لحن صدا و حتی نوع ایستادن یا نگاه کردن!

کاسپلی Eren Jaeger از انیمۀ Attack on Titan-Shingeki No Kyojin

شخصیت‌های محبوب در کاسپلی معمولاً از جهان‌های داستانی‌ای برمی‌خیزند که به لحاظ تصویری و عاطفی ظرفیت بالایی برای همذات‌پنداری و بازآفرینی دارند. انیمه‌های ژاپنی، بازی‌های ویدیویی، فیلم‌های فانتزی و ابرقهرمانی و کمیک‌بوک‌ها منابع اصلی الهام برای کاسپلیرها هستند.

این بازآفرینی برای بسیاری از افراد راهی است برای تجربهٔ موقتی هویتی دیگر. فرد در قامت شخصیت منتخبش، گاه وارد دنیایی می‌شود که در آن قدرت بیشتری دارد، جسورتر است یا حتی آسیب‌پذیرتر. به همین دلیل کاسپلی را می‌توان گونه‌ای از بازی با هویت دانست که در آن مرز میان خود واقعی و خود خیالی برای مدتی کم‌رنگ می‌شود.

افزون بر این، کاسپلی راهی برای بازتعریف هویت در بستر جمعی نیز هست. بسیاری از کاسپلیرها در فستیوال‌ها، نمایشگاه‌ها و گردهمایی‌های گروهی شرکت می‌کنند و با دیگرانی که علاقه‌مند به جهان‌های داستانی مشابه هستند، ارتباط برقرار می‌نمایند. در این فضا هویت‌های خیالی جدی گرفته می‌شوند و تجربه‌های فردی در دل یک فرهنگ جمعی بازتاب پیدا می‌کنند.

انواع کاسپلی و  پیشینۀ تاریخی

کاسپلی به‌طور کلی به دو شاخه تقسیم می‌شود:

کاسپلی پایه: که در آن تمرکز بر بازآفرینی ظاهری و فیزیکی شخصیت است؛ مانند لباس، آرایش، مو و ابزارهای نمادین.

کاسپلی بالماسکه: در این نوع، کاسپلیرها علاوه بر بازنمایی ظاهری، رفتار، زبان بدن و حتی لحن و سبک گفتار شخصیت مورد نظر را نیز تقلید می‌کنند و گاهی در قالب نمایش یا مسابقه، ایفای نقش می‌نمایند.

گرچه کاسپلی در صورت‌بندی مدرن خود پدیده‌ای برآمده از فرهنگ معاصر ژاپن و صنعت انیمه و مانگا است، اما ریشه‌های عمیق‌تری در تاریخ نمایش، آیین و دگردیسی اجتماعی دارد. بازشناسی پیش‌نمون‌های تاریخی کاسپلی، ما را به درک عمیق‌تری از انگیزش‌های روان‌شناختی و کارکردهای جامعه‌شناختی این پدیده می‌رساند و نشان می‌دهد که نیاز انسان به برون‌فکنی خود در قالب هویت‌های بدیل، سابقه‌ای چندصد ساله دارد.

توپ‌های بالماسکه

در اروپای رنسانس، خصوصاً در قرن پانزدهم و شانزدهم، Masquerade Balls(توپ‌های نقاب‌دار یا بالماسکه)، نقش مهمی در دربارها و فستیوال‌های شهری ایفا می‌کردند. این مراسم که اغلب با موسیقی، رقص و طراحی لباس‌های پرزرق‌وبرق همراه بود، کارکردی فراتر از سرگرمی صرف داشت بالماسکه، فرصتی اجتماعی برای معلق ساختن مرزهای تثبیت‌شده‌ی طبقاتی، جنسی و اخلاقی بود؛ شاید بخواهم برای مدتی کوتاه زن بودن یا مرد بودن را حتی در رابطۀ جنسی تجربه کنم!

نقاب‌ها به‌منزلۀ ابزارهای ناشناسی موقت عمل می‌کردند و فرد را از هویت تثبیت‌شده‌اش جدا می‌ساختند. یک نجیب‌زاده می‌توانست در لباس چوپان ظاهر شود، زنی از طبقۀ متوسط می‌توانست نقش ملکه‌ای اغواگر را ایفا کند. این تعلیق ساختاری هویت اجتماعی در چارچوبی آیینی اتفاق می‌افتاد که خود به رسمیت شناختنِ موقتِ هرج‌ومرج و آزادی از نظم اجتماعی را مجاز می‌شمرد که البته کار کم کم از تعلیق هویت اجتماعی به هویت فردی نیز کشیده می‌شد.

نظریه‌پردازان انسان‌شناسی همچون ویکتور ترنر، این حالت را liminality(برزخ‌گونه بودن) می‌نامند؛ وضعیتی میان دو وضعیت تثبیت‌شدۀ اجتماعی که در آن، امکان تجربۀ نقش‌های بدیل وجود دارد. این مسألۀ تجربۀ نقش‌های دیگر فرصت فعال شدن بیشتری به مکانیسم‌های دفاعی خود آسیب‌رسان که پیش‌تر از آن‌ها سخننم گفتیم را فراهم می‌کند.

آیین‌های کارناوالی و ریشه‌های نمایشی در قرون وسطی و رنسانس

فراتر از بالماسکه‌های درباری، در سنت‌های کارناوالی اروپایی خصوصاً در شهرهایی چون ونیز و فلورانس مردم عادی نیز نقش‌پذیری نمایشی را تجربه می‌کردند. در این ایام، مرز میان فرادست و فرودست، زن و مرد، پادشاه و دلقک در هم می‌شکست. پوشش لباس‌های نمایشی و ایفای نقش‌های دیگر نوعی واژگونی نمادین سلسله‌مراتب اجتماعی بود که برخی از جامعه‌شناسان مانند میخائیل باختین از آن با عنوان آزادی کارناوالی یاد می‌کنند: لحظه‌ای که برای خندیدن به نظم تثبیت‌شده و بازتعریف موقتی یا شاید دائمی سلسله مراتب قدرت رقم می‌خورد انگار که رفراندوم است!

نکتۀ مهم این است که در این آیین‌ها، نقش‌پذیری و لباس‌پوشی فقط برای بازی یا نمایش نبود! کنش اجتماعی و فرهنگی محسوب می‌شد. فرد از خلال نقاب مخفی می‌شد و متولد می‌شد؛ یعنی خودی دیگر با امکاناتی دیگر، که به او اجازۀ تجربه، انتقام یا آرزو را می‌داد؛ اینجا جهان وارونه می‌شود! پس میخائیل باختین، نظریه‌پرداز روس، در تحلیل خود از فرهنگ قرون وسطی و رنسانس نشان می‌دهد که آیین‌های کارناوالی فرصتی برای واژگونی موقت نظم تثبیت‌شده فراهم می‌کردند. در کارناوال:

پادشاه و دلقک جایشان را عوض می‌کردند.

تمسخر قدرت رسمی مجاز بود.

و مرزهای طبقه، جنسیت و عرف شکسته می‌شد.

اما این واژگونی، دائمی نبود. باختین تأکید می‌کرد که کارناوال صرفاً تخلیۀ جمعی است، نه انقلاب. یعنی فرصتی برای سبک شدن، نه ساختن نظم نوین. به زبان دیگر، کارناوال جایگزین، مشروعیت نمی‌آورد، بلکه از سیرک عبور می‌کند.

جنبش زن، زندگی، آزادی در ایران، خصوصاً در فاز رسانه‌ای خود، از بسیاری جهات فرم و بیان کارناوالی به خود گرفت

نمایش خیابانی، رقص اعتراضی، گرافیتی، برهنگی نمادین و سوزاندن روسری،

بازنمایی بدن زن به‌عنوان رسانه‌ای برای اعتراض،

شکستن جبهه فرهنگ و دین با زبان تصویر، موسیقی و حضور خیابانی.

در این حالت، خیابان بدل به صحنه شد؛ نه برای گفت‌وگو یا کنش عقلانی، بلکه برای بروز نوعی تخلیۀ هیجانی و آیینی که در آن تروریست‌ها و منافقین سعی در شارژ کردن مردم داشتند. کارناوال برخاسته از تخیل و اعتراض است اما فاقد چارچوب عقلانی برای ساختاردهی به پس از آن است. از این منظر، می‌توان گفت که بخش عمده‌ای از فرم‌های بروز این جنبش، به‌جای ریشه‌داشتن در بستر تفکر یا اخلاق، بیشتر به نمایش‌های گذرای احساسات و هیجانات شباهت داشت. بدن به زبان اعتراض تبدیل شد، اما چه چیزی از دل این اعتراض زاده شد؟ نه گفتمان، نه سازمان، نه معنویت، نه اخلاق و نه عقل!

از منظر آموزه‌های دینی و اخلاق اسلامی، بدن زن رسانه‌ای برای آشوب نیست؛ ظرف کرامت و حجاب است. در سنت اسلامی، آزادی با مسئولیت و معنا گره خورده است نه با خودبیانگریِ بی‌مرز و جنسی! آزادی‌ای که منجر به فروپاشی حیا، روابط خانوادگی و مرزهای ارزش‌ها شود دیگر فضیلت نیست ضدفضیلت است.

بسیاری از نمادهای این جنبش از کشف حجاب تا رقص در خیابان در چارچوب اخلاق دینی، تعدی به قُدس بدن زن محسوب می‌شود. وقتی بدن زن بدون مرزهای شرعی به ابزار اعتراض سیاسی بدل می‌شود در واقع از سطح انسان به سطح حیوان و رسانه تنزل می‌یابد. این خود یک نوع کالا سازی است ولو با نیت به ظاهر عدالت‌خواهانه.

دروغِ آزادی؛ وقتی کارناوال به پوچی می‌رسد

جنبش‌هایی مثل زن، زندگی، آزادی وقتی از عمق گفتمانی تهی باشند، در نهایت به کارناوالیسم دائم گرفتار می‌شوند تکرار نمادها، بدون تولید راهبرد؛ تخلیه احساسات بدون ساختن آینده. و این همان نقطه‌ای است که کاسپلی، سلبریتیسم و فرهنگ مصرف‌گرای غربی به شکلی خطرناک وارد می‌شوند یعنی بدن زن به لباس بدل می‌شود، نقاب بر چهرۀ نظام می‌زنند، و آیین اعتراض جای خود را به فستیوال خودشیفتگی می‌دهد.

از دیدگاه اسلام و همچنین از منظر اخلاق اجتماعی اگر جنبشی نتواند: خانواده را تقویت کند، معنویت را پاس بدارد، مرزهای اخلاق را حفظ کند و درک عمیقی از کرامت انسانی داشته باشد، آزادی‌اش صرفاً در حد کارناوالی تهی باقی می‌ماند. شعاری که ظاهرش عدالت‌خواهی‌ است اما باطناً سکولاریسم جنسی، باختن هویت فردی و اجتماعی و تخریب نظام فکری ارزش‌ها است.

جنبش زن، زندگی، آزادی که در خیابان‌های ایران فوران کرد، دقیقاً در چنین لحظه‌ای اتفاق افتاد. زنی با موهای باز، بدون پوشش، ایستاده در برابر دوربین در کف خیابان اصلاًزبانی اعتراضی نداشت! بلکه هویت بدیلی را بازی می‌کرد. این نمایش دقیقاً به‌معنای کارناوال بود اما نه از نوع اروپای قرون وسطی؛ بلکه از نوع خاورمیانۀ مدرن، با خطر گلوله با هزینۀ جان. در این لحظه‌ها خیابان بدل به صحنه شد. بدن زن حالا خودش لباس شد، خودش بیانیه شد، خودش شعار شد. این همان جایی است که بدن به ابزار جنسی تبدیل می‌شود.

برخلاف آیین‌های نقاب‌پوشی، در کارناوال زن، زندگی، آزادی، نقاب‌ها کنار رفتند. این بار حقیقت در عریانی بود؛ عریانی چهره، مو، صدا!

پیوستار نقاب؛ از آیین تا رسانه

با گذر زمان، نقاب از قلمرو آیین‌ها وارد قلمرو نمایش، سپس فرهنگ و نهایتاً جهان دیجیتال شد. آنچه امروز در قالب کاسپلی دیده می‌شود، ادامۀ همین پیوستار نقاب است؛ اما این‌بار در بستر دیگری، دنیای پساصنعتی با رسانه‌های تصویری قدرتمند، بحران هویت و میل به دیده‌شدن(طرحوارۀ پذیرش‌جویی جلب توجه-برای مطالعۀ بیشتر مطلب صورت اردکی، اینجا کلیلک کنید).

کاسپلی، وارث مدرن بالماسکه است. با این تفاوت که اکنون دیگر لازم نیست در سالنی سلطنتی جمع شوید یا عضوی از اشراف باشید. کافی‌ است دوربین گوشی‌تان را روشن کنید و ویدیوی خود را در TikTok یا اینستاگرام آپلود کنید. نقاب‌ها برای برجسته‌شدن پابرجا هستند. کاسپلی بیشتر در خدمت ساختن برند شخصی، جذب مخاطب، و بازنمایی آرمانی خویشتن قرار گرفته است. در اینجا، بدن، لباس و نقش تبدیل به زبان بصریِ بازار خود شده‌اند.

کاسپلی و شکل‌گیری هویت جنسی

رشد هویت جنسی در کودک و نوجوان، فرایندی خطی نیست برهم‌کنشی پیچیده بین عوامل زیستی(هورمونی و مغزی)، روانی(تصویر من ز خودم که بازیابی می‌شود) و اجتماعی (نقش‌ها و گفتمان‌های جنسیتی) است.

این فرآیند مطابق نظریه‌های اریکسون، کاگان، کولبرگ، بندورا در چهار مرحلۀ تو در تو و نظام‌مند قابل بازشناسی است:

مرحلۀ آگاهی جنسی و بدنی(Sexual Body Awareness)

سن تقریبی: ۳-۶ سالگی | دوره حساس زیستی برای شکل‌گیری شناخت از بدن جنسی

در این مرحله، کودک برای نخستین‌بار بدن خود را به‌مثابۀ ابژه‌ای معنادار تجربه می‌کند. این تجربه صرفاً مربوط به شناخت ارگان‌های جسمی نمی‌شود بلکه ورود به جهان نشانه‌ها و تمایزهای جنسیتی است. او از طریق لمس، بازی‌های تقلیدی، تقابل‌های زبانی والدین(مثل دختر خوب، پسر خوب) و مناسک روزمره مانند حمام‌بردن، لباس‌پوشاندن و تربیت برای رفتن به سرویس بهداشتی، با همانندسازی با والد همجنس تصویری از جنسیت بدن خودش ساخته و آن را می‌پذیرد.

در این دوره شبکه‌های عصبی مرتبط با خودپنداره بدنی(شامل قشر حرکتی اولیه، نواحی بینایی خلفی و بخش‌هایی از قشر پیش‌پیشانی) در حال بازسازی و تقویت سیناپسی هستند. از سوی دیگر، ساختارهای لیمبیک مانند آمیگدال و هیپوتالاموس که مسئول پردازش محرک‌های هیجانی و جنسی‌اند، نسبت به نشانه‌های جنسیتی مانند صدای والدین، نحوۀ نوازش، مدل مو یا رنگ لباس فعال می‌شوند.

در این سن، کودک می‌پرسد چرا بدن من با بدن دیگری فرق دارد؟ چرا مامان این‌طوری لباس می‌پوشد و بابا آن‌طوری؟ پرسش‌هایی که به‌ظاهر ساده‌اند، اما خبر از یک فرایند خود‌آگاهی جنسیتی و بدنی می‌دهند؛ که پایه‌های تصور از خود(self concept) و نقش‌های جنسی را بنا می‌نهد. کودکان در این مرحله، با توجه به بازخوردهای محیط، دسته‌بندی اولیه‌ای از بدن به‌مثابه دخترانه یا پسرانه می‌سازند و این مقوله‌بندی را با خود نسبت می‌دهند.

تجربۀ تعاملات اولیه با مراقبان، پایه‌گذار نقشه‌های نورونی از خویشتن است. این نقشه‌ها بعدها تعیین می‌کنند که کودک چه نوع تعاملات جنسیتی را مشروع و ایمن تلقی کند(حالا فرض کنید کودکی در این سن در عین این‌که رابطۀ خوبی با والد هم‌جنس خود ندارد، بخواهد با کاسپلی‌های همجنس یا غیر  همجنسی روبرو شود که دریچۀ ذهن او را به سمت صنعت پورن باز می‌کند).

کودکان در این سن، نقشه‌های ذهنی از بدن را با داده‌های فرهنگی اجتماعی تطبیق می‌دهند. به‌عبارت دیگر، اگر بدن کودک هم‌راستا با الگوهای فرهنگیِ دیده‌شده نباشد(مثلاً در موارد تربیت نامتوازن، القای پوشش متضاد با جنسیت یا فقدان بازخورد حمایتی)، هسته اولیۀ دگرگونی‌های آتی در هویت جنسی شکل می‌گیرد. هرگونه محرک غیرهمخوان، اغراق‌شده، یا نامتناسب برای مرحله رشد، می‌تواند باعث شکل‌گیری بازنمایی‌های تحریف‌شده از بدن شود.

از جمله: پوشاندن لباس‌های بیش‌ازحد تنگ و بدن‌نما-جنسی‌شده(sexualized clothing)، مواجهه با محتواهای سخیف جنسی یا تصاویری مربوط به بزرگسالان(که در دنیای امروز حتی از طریق استیکر و کارتون‌ها اتفاق می‌افتد) و سبک‌های فرزندپروری(ambiguous gender modeling) مثلاً پدری که لباس زنانه می‌پوشد یا مادرانی با تیپ مردانه، بدون توضیح متناسب با سن کودک؛ پدر و مادرانی که با برخورد و تعامل اشتباه با کودک، برای او طرحوارهۀ  ناسازگار ایجاد می‌کنند، قطعاً زمینۀ آسیب‌پذیری نسبت به تشکیل هویت جنسی را در او فراهم کرده‌اند(برای مطالعۀ بیشتر اینجا کلیک کنید).

این اختلال در ادراک جنسیتی بدنی، اگر تا سن ورود به مدرسه(۷–۸ سالگی) تصحیح نشود، در مراحل بعدی نوجوانی به‌صورت اختلال در نقش‌پذیری جنسی، تعارضات در گرایش جنسی، یا گسست در انسجام هویت خود را نشان می‌دهد.

مرحلۀ همانندسازی هنجاری(Normative Gender Identification)

سن تقریبی: ۷–۱۲ سالگی(میان‌کودکی) | دورۀ تثبیت نقشه‌های جنسیتی در قالب رفتار، زبان و خودانگارۀ اجتماعی

در این مرحله، کودک پس از دستیابی به ادراک بدنی از جنسیت خود، وارد فاز آموزش از اجتماع در نقش جنسی می‌شود. یعنی حرمت بدن خود را از نظر جنسیتی می‌فهمد و می‌کوشد مثل یک زن یا مرد بالغ رفتار کند؛ برای این کار او به الگوهای بیرونی متوسل می‌شود. این همانندسازی، به‌صورت ناخودآگاه و تدریجی از طریق الگوبرداری از والد هم‌جنس، معلمان، مربیان، همسالان و البته در دهه‌های اخیر با شخصیت‌های محبوب انیمه‌ها و فیلم‌های سینمایی در رسانه‌‌های صوتی و تصویری و اینفلوئنسرهای فضای مجازی شکل می‌گیرد.

در این دوره کودک با افرادی که ذکر شدند همانندسازی هنجاری انجام می‌دهد؛ یعنی او می‌کوشد مطابق الگویی که از جامعه و فضای مجازی به‌عنوان مردانه یا زنانه عرضه می‌کند، خودش را بسازد. مطابق نظریۀ یادگیری اجتماعی(Bandura, 1986)، این فرایند از طریق مشاهده، تقویت و بازداری صورت می‌گیرد. فعالیت مدارهای نورونی آینه‌ای(mirror neuron system) در این دوران، در مواجهه با مدل‌های جنسیتی فعال‌تر است. خطای در این مرحله در نبود والد هم‌جنس یا الگوسازی‌های معیوب رسانه‌ای، زمینه‌ساز گسست در تثبیت هویت جنسی خواهد بود.

سامانۀ نورونی آینه‌ای(Mirror Neuron System) که پیش‌ترمعرفی شد مسئول تقلید، یادگیری اجتماعی و رمزگشایی نیت‌های دیگران در این مرحله به‌شدت درگیر می‌شود. کودک هنگام مشاهده رفتارهایی که جنسیت را متمایزمی‌کنند مثلاً نحوۀ نشستن، ژست حرف‌زدن، لحن، نوع بازی و انتخاب پوشش نواحی پیش‌پیشانی میانی، قشر حرکتی و بخش‌های فوقانی گیجگاهی را فعال می‌سازد و این فعال‌سازی با شبکۀ خودمرکزی(Default Mode Network) که مسئول درون‌فکنی است، هم‌زمان می‌شود. نتیجه چیست؟ کودک رفتار را می‌بیند و به درون خود جذب می‌کند.

یادگیری رفتار مناسب هر جنس در این دوره از طریق سه سازوکار رخ می‌دهد: مشاهده: دیدن رفتار افراد مهم(مثلاً پدر یا معلم مذکر).ذتقویت: تحسین یا تأیید برای رفتارهای درست؛ چه دختر خوبی! یا چه مرد قوی‌ای شدی! بازداری: توبیخ، تمسخر یا ایجاد شرمساری برای رفتارهای ناهنجار جنسیتی؛ این کارا که مال دختراس! البته که این روش درست نیست اما اصل بازداری باید به صورت صحیح و با زبانی نرم و  ملایم صورت گیرد.

جنسیت در این سن به‌صورت کاری که انجام می‌دهی(doing gender) در می‌آید، نه صرفاً آنچه هستی. کودک می‌آموزد که هویت جنسیتی باید به‌طور مستمر اجرا شود تا مشروعیت اجتماعی‌اش تثبیت گردد. اگر کودک در این بازۀ زمانی: فاقد والد هم‌جنس قابل اتکا باشد(مثلاً پسر بدون پدر یا دختری با مادر غیرفعال)، یا در معرض مدل‌های رسانه‌ای تحریف‌شده(مانند کاسپلی‌های اغراق‌شده، اینفلوئنسرهای جنسی‌سازی‌شده یا شخصیت‌های انیمه‌ای بی‌هویت) قرار گیرد، آنگاه شبکه‌های نورونی مربوط به هویت جنسیتی دچار کدگذاری معیوب و آشفته می‌شوند.

نتیجۀ این اختلال، در نوجوانی و جوانی به‌صورت پدیده‌هایی مانند: نقش‌گریزی جنسی(Gender Role Avoidance)، الگوبرداری از نقش‌های جنسیتی هیبرید یا مایع(Fluid/Androgynous Roles) و حتی دگردیسی هویتی و گرایش به بازتعریف جنسیت شخصی(e.g. gender non-conformity)
بروز می‌یابد. فرض کنید کودک مذکری که به‌جای پدر، الگویی از یوتیوبرهای زن‌نما یا کاراکترهای فمنیستی دارد. در این حالت به دلیل فقدان مدل مردانۀ تثبیت‌شده، سیستم نورونی آینه‌ای به سمت مدل‌های غیرهمجنس جهت‌گیری می‌کند(خصوصاً اگر تصویر هیجانی و عافی آشفته‌ای از  مردان  اطراف خود دریافت کرده باشد). این الگوبرداری، در صورتی که با تقویت محیطی مواجه شود مثلاً تشویق به پوشیدن لباس دخترانه در خانه-کسپلی شدن-، به سرعت در حافظۀ عاطفی کودک و هویت جنسی او تثبیت می‌شود.

مرحلۀ بازآرایی هویت(Gender Role Reconfiguration)

سن تقریبی: ۱۲–۱۶ سالگی | اوایل نوجوانی؛ آغاز فرایند بازاندیشی نقش‌های جنسیتی

در این مرحله، نوجوان دیگر صرفاً مشاهده‌گر نیست، به عامل فعال در بازسازی نقش‌های خود و هویت جنسی درونی‌شده در کودکی بدل می‌شود. با آغاز فرایند بلوغ جنسی، ساختارهای زیستی، شناختی و اجتماعی هم‌زمان تحت فشار قرار می‌گیرند و فرد را ناگزیر به مذاکرۀ دوباره با رسالت زندگی و هویت جنسی‌اش می‌کنند. با ورود به نوجوانی، فرد در معرض تغییرات هورمونی شدید(افزایش تستوسترون یا استروژن) و بازآرایی قشر پیش‌پیشانی قرار می‌گیرد. در این مقطع، نوجوان با فرونشانی بخش‌هایی از نقش‌های قبلی و بازاندیشی در آن‌ها، تلاش می‌کند نقش اجتماعی منحصربه‌فرد خود را در کنار هویت جنسی تعریف کند.

به بیان دیگر، نوجوان وارد فاز رمزگذاری فرهنگی اجتماعی می‌شود؛ یعنی تلاش می‌کند میان بدن خود، رفتار مشاهده‌شده و انتظار اجتماعی پیوندی منسجم بسازد. این همانندسازی، شکل‌گیری الگوریتمی اجتماعی و فردی است که تعیین می‌کند کودک از چه الگوهایی پیروی کند، چه رفتارهایی را سرکوب کند و کدام نقش‌ها را به‌مثابۀ بخش‌هایی از نقش‌ها و هویت جنسی خود درونی‌سازی کند.

در این سن نواحی مرتبط با خودپنداره اجتماعی(مثل Medial PFC) بیش‌فعالی دارند؛ یعنی نوجوان درگیر این پرسش می‌شودY من در چشم دیگران چگونه‌ام؟ این نقش‌ها با من جورند یا نه؟ سیستم پاداش دوپامینرژیک به‌شدت نسبت به تأیید اجتماعی و بازخورد همسالان حساس می‌شود؛ یعنی نوجوان می‌خواهد تأیید شود، اما نه به هر قیمتی؛ اگر پدر و مادری نتوانند احساس کافی بودن در رابطه با انیگزه‌های نهفتۀ نوجوان را به درستی ارضا کنند؛ و او در این هنگام، تأیید نیازها و انگیزه‌های نهفته را از بازی‌های ویدئویی، کاراکترهای سینمایی و انیمه‌ای به صورت کاذب دریافت کند؛ قطعاً با رفتار، افکار، عقاید، نوع احساس رنجش و حتی نوع ایستادن و خندیدن و نگاه‌کردن آن‌ها همانندسازی خواهد کرد.

درد این هنگام نوجوان هویت و نقش‌های جنسی که در این دوره یادگرفته‌شده را با محیط اجتماعی وارد تعامل دیالکتیکی می‌کند؛ یعنی نوجوان، نقش‌های قبلی را ارزیابی، اصلاح یا حتی طرد می‌کند تا نقشی متعلق به خود بسازد؛ هویتی که با آن احساس بهزیستی و سکون هیجانی شناختی می‌کند. برخی نوجوانان ممکن است هویت جنسی خود را متفاوت از نقش‌های ازپیش‌ تعریف‌شده ببینند. این فرآیند اگر در بستر سالم رخ دهد، منجر به هویت‌یابی منسجم می‌شود، اما در بسترهای آشفته مثل سوشال مدیای جنسی‌شده(کاسپلی‌ها) یا والدین نامنعطف، ممکن است منجر به هویت‌پریشی جنسی شود(او از جنسیت خودش به عنوان مرد یا زن بیزار است).

او از خود می‌پرسد آیا دختر یا پسر بودن برای من کافی‌ است؟ من خودم را در کدام دسته می‌بینم؟ آیا دختر بودن فقط یعنی ناز کردن و آرایش؟ آیا پسر بودن یعنی خشونت و بی‌توجهی؟ این‌ها پرسش‌هایی صرفاً دربارۀ جنسیت او نیستند؛ تلاشی برای تعریف خویشتن در متن نقش‌های اجتماعی هستند یعنی جامعه پذیری!(برای مطالعۀ بیشتردر مورد جامعه‌پذیری اینجا کلیک کنید) این مرحله تعیین‌کنندۀ تحریف نقش جنسی و هویت اوست.

مرحلۀ انسجام هویت جنسی(Sexual Identity Consolidation)

سن تقریبی: ۱۶-۲۰ سالگی | من کیستم؟ گرایش و نقش اجتماعی من در جامعه پذیری چیست؟ رسالتم چیست؟

این دوره، واپسین و سرنوشت‌سازترین مرحله از تکوین هویت روانی و جنسی است که در آن، نوجوان برای نخستین‌بار باید داده‌های زیستی، روانی، شناختی، هیجانی، اجتماعی و فرهنگی را با یک‌دیگر ادغام کند تا به پاسخ یکپارچه‌ای برای سؤال من چه‌کسی هستم و چه‌کسی می‌توانم باشم برسد. نوجوان در مقام کنشگر، با مرور تمایلات درونی، خاطرات رابطه‌هایش، فانتزی‌های جنسی، تجربه‌های هیجانی، باورهای دینی، بازخوردهای اجتماعی و قضاوت‌های اخلاقی، در پی ساختن تصویری پایدار و قابل‌زیستن از خود است. در حقیقت، انسجام جنسی در این مقطع، حاصل فرایند بازتابی پیش‌بینی‌گر است؛ بازتابی، چون فرد داده‌های گذشته‌اش را تفسیر می‌کند؛ پیش‌بینی‌گر، چون در حال انتخاب کردن چه کسی می‌خواهم باشم برای آینده است.

این دوره با تحول چندین ساختار کلیدی مغز همراه است؛ قشر پیش‌پیشانی میانی(medial PFC): مسئول قضاوت اخلاقی، خوداندیشی و ساختن تصویر ذهنی از خود اجتماعی و جنسی است. این ناحیه برای نخستین‌بار به نوجوان اجازه می‌دهد تا خود را از نگاه دیگران درک کند و پرسش‌های پیچیده دربارهٔ ارزش‌های شناختی،رفتاری، جنسی و معنای زن یا مرد بودن را به‌شکلی تحلیلی بررسی کند. کمربندی قدامی(ACC): با پردازش تضادهای شناختی و هیجانی، نوجوان را به تعادل بین فشارهای اجتماعی برای انطباق و نیاز درونی به اصالت و یکپارچگی سوق می‌دهد. این ناحیه هنگام تعارض بین آنچه جامعه می‌خواهد و آنچه فرد می‌خواهد به‌شدت فعال می‌شود.

تعامل نورونی میان آمیگدال و PFC: نوجوانان در این مرحله هنوز در حال تنظیم انگیزش‌های شناختی، جنسی و هیجانی خود هستند. واکنش‌پذیری بالا در برابر محرک‌های جنسی و بازداری پایین در شرایط تحریک‌برانگیز، ویژگی مکرر این سن است که اگر با چارچوب‌های خودشناسی و اخلاقی همراه نباشد، مسیر انسجام را به سمت انحراف سوق می‌دهد.

در دوران مدرنیته، هویت به‌جای امری با کاوش فعالانه، به پروژه‌ای قابل‌سفارشی‌شدن تبدیل شده است. نوجوان در این سن به‌شکل فزاینده‌ای خود را در مواجهه با رسانه‌ها، سریال‌ها، سلبریتی‌ها و شبکه‌های اجتماعی می‌بیند که هرکدام الگوهایی از جنسیت و گرایش را تبلیغ می‌کنند. یعنی نوجوان برای ساختن نقش جنسی‌اش، با دو نظام درگیر است؛ نظام اقتدار: که از او می‌خواهد با هنجارهای سنتی منطبق شود. نظام مراقبت و بیانگری: که او را به ابراز آزادی و بی‌بندوباری تشویق می‌کند. در این کشاکش، انسجام هویت جنسی تبدیل به میدان نبردی درونی و فرهنگی می‌شود.

اگر در این مرحله، داده‌های درونی و بیرونی به‌شکل سالم ادغام نشوند، نوجوان با پیامدهایی چون: گسست میان بدن و هویت، تردیدهای مزمن جنسی، گرایش به هویت‌های سیال و پاره‌پاره که توسط رسانه‌ها به نمایش گذاشته می‌شوند و یا افتادن در دام بازنمایی‌های جنسی ناسالم و غیرواقع‌گرایان (نظیر پورنوگرافی و تمایل به فتیش‌سازی‌های خاص) مواجه خواهد شد. همانطور که بیان شد در این مرحله، فرد بر اساس تجارب روابطش، تجارب عاطفی، بازخوردهای اجتماعی و ترجیحات روان‌جنسی، تلاش می‌کند به پاسخی یکپارچه برای پرسش من کیستم؟ برسد.

این انسجام، به‌گفته اریکسون، بخشی از بحران هویت در برابر سردرگمی نقش است و حل‌نشده‌ماندن آن، زمینه‌ساز اختلالات شخصیت، افسردگی، یا ناهمخوانی جنسیتی می‌شود. شما خود قضاوت کنید؛ نوجوانی که تمام دنیایش توسط مکانیسم‌های دفاعی ناهشیار روانی، که پیش‌تر ازآن‌ها سخن گفتیم، با کاراکترهای سینمایی و انیمه‌ای همانندسازی و همذات‌پنداری می‌کند چگونه می‌خواهد به این انسجام برسد؟

قبلی صورت اردکی | آسیب شناسی پدیدۀ Duck face
بعدی نقد فیلم آپاراجیتو-1956

مطالب مرتبط

بازیگر نقش حضرت مریم در «مصائب مسیح 2» حامی سقط جنین از کار در آمد

۱۴۰۴-۰۸-۰۶

بازیگر نقش حضرت مریم در «مصائب مسیح ۲» حامی سقط جنین از کار در آمد

ادامه مطلب
افشاگری «بیل اونز» تهیه‌کننده برنامه 60 دقیقه: اسرائیل خط قرمز پارامونت بود

۱۴۰۴-۰۸-۰۵

افشاگری «بیل اونز» تهیه‌کننده بعد از استعفاء؛ اسرائیل خط قرمز پارامونت و سی‌بی‌اس نیوز

ادامه مطلب
هفته‌ای برای خلع سلاح و جهانی برای جنگ

۱۴۰۴-۰۸-۰۵

هفته‌ای برای خلع سلاح و جهانی برای جنگ

ادامه مطلب

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو در مطالب سایت
جستجو برای:
آرشیو مطالب
  • آبان ۱۴۰۴ (۷)
  • مهر ۱۴۰۴ (۲۴)
  • شهریور ۱۴۰۴ (۵۰)
  • مرداد ۱۴۰۴ (۳۳)
  • تیر ۱۴۰۴ (۲۶)
  • خرداد ۱۴۰۴ (۱۹)
  • اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۱)
  • فروردین ۱۴۰۴ (۱۵)
  • اسفند ۱۴۰۳ (۲۱)
  • بهمن ۱۴۰۳ (۲۳)
  • دی ۱۴۰۳ (۱۹)
  • آذر ۱۴۰۳ (۲۹)
  • آبان ۱۴۰۳ (۲۰)
  • مهر ۱۴۰۳ (۳۱)
  • شهریور ۱۴۰۳ (۱۵)
  • مرداد ۱۴۰۳ (۱۱)
  • تیر ۱۴۰۳ (۱۱)
  • خرداد ۱۴۰۳ (۱۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۳ (۱۳)
  • فروردین ۱۴۰۳ (۱۶)
  • اسفند ۱۴۰۲ (۱۷)
  • بهمن ۱۴۰۲ (۱۸)
  • دی ۱۴۰۲ (۹)
  • آذر ۱۴۰۲ (۵)
  • آبان ۱۴۰۲ (۱۴)
  • مهر ۱۴۰۲ (۳۴)
  • شهریور ۱۴۰۲ (۳)
  • مرداد ۱۴۰۲ (۱۵)
  • تیر ۱۴۰۲ (۱۰)
  • خرداد ۱۴۰۲ (۳۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۲ (۳۵)
  • فروردین ۱۴۰۲ (۱۳)
  • اسفند ۱۴۰۱ (۵۳)
  • بهمن ۱۴۰۱ (۷)
  • دی ۱۴۰۱ (۱)
  • تیر ۱۴۰۱ (۷)
نوشته‌های تازه
  • بازیگر نقش حضرت مریم در «مصائب مسیح ۲» حامی سقط جنین از کار در آمد
  • افشاگری «بیل اونز» تهیه‌کننده بعد از استعفاء؛ اسرائیل خط قرمز پارامونت و سی‌بی‌اس نیوز
  • هفته‌ای برای خلع سلاح و جهانی برای جنگ
  • بازیگر سریال فائودا مجری مراسم تأمین مالی درمان ترومای جلادان صهیونیستی شد
  • تام یورک خواننده انگلیسی: دیگر «تحت هیچ شرایطی» در اسرائیل اجرا نمی‌کنم
آخرین دیدگاه‌ها
  • سید مهدی در زندگینامه سردار سلامی | کاملترین زندگینامه
  • سعید در زندگینامه استاد محمد حسین فرج نژاد
  • سعید در اسلام هراسی در کسوت تئوسوفی
  • Deja Patterson در نقد سریال فرندز Friends | تماشای سبک زندگی چند یهودی
  • علی در انواع کات در سینما | همه چیز دربارۀ برش و کات
محصولات
  • کتاب بازنمایی الگوی شخصیت مرد و زن کتاب بازنمایی الگوی شخصیت مرد و زن در سینمای ایران
    تومان 260.000
  • دوره مستندسازی با موبایل دوره مستندسازی با موبایل
    تومان 315.000
  • کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
    تومان 240.000
  • کتاب فقه رسانه و فضای مجازی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    تومان 320.000
  • دوره آموزش تصویربرداری دوره آموزش تصویربرداری (عکاسی و فیلمبرداری)
    تومان 800.000
  • کتاب دین در سینمای شرق و غرب کتاب دین در سینمای شرق و غرب
    تومان 420.000
  • دوره جامع مستندسازی دوره جامع مستندسازی
    تومان 1.000.000
  • دوره اسطوره‌های صهیونیستی در سینما دوره اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
    نمره 5.00 از 5

    تومان 500.000
  • دوره جامع تربیت مربی هویت‌ساز دوره جامع تربیت مربی هویت‌ساز
    تومان 3.000.000 قیمت اصلی: تومان 3.000.000 بود.تومان 1.000.000قیمت فعلی: تومان 1.000.000.
  • دوره رسانه و جنگ شناختی دوره رسانه و جنگ شناختی
    تومان 515.000
سایت استاد فرج نژاد

مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد فرج‌نژاد در سال ۱۴۰۱ فعالیت خود را در زمینۀ تربیت نیروهای رسانه‌ای دشمن‌شناس انقلابی آغاز کرد. این مؤسسه به یاد مرحوم استاد دکتر محمدحسین فرج‌نژاد، نامگذاری شده است. استاد فرج‌نژاد طلبۀ جهادی دشمن‌شناس و استاد مبرز سواد رسانه‌ای بود که به چندین زبان تسلط داشت و صدها شاگرد در حیات کوتاه اما پربرکت خود تربیت کرد.

دسترسی سریع
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • رهگیری خرید
نماد اعتماد الکترونیک
شبکه های اجتماعی
icon--white Telegram-plane Instagram ویراستی سایت استاد فرج نژاد حساب توییتر استاد فرج نژاد حساب ایتا سایت استاد فرج نژاد Youtube

قم، خیابان بسیج (هنرستان)، جنب خیابان شهید تراب نجف‌زاده، مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد

ورود
استفاده از شماره تلفن
آیا هنوز عضو نشده اید؟ ثبت نام کنید
ثبت نام
قبلا عضو شده اید؟ ورود به سیستم