نقد و تحلیل فیلم EX Machina 2014 | مقاله بازنمایی نگرش فرهنگ غربی به تکنولوژی از رهگذر اصالت آگاهی

مقاله بازنمایی نگرش فرهنگ غربی به تکنولوژی از رهگذر اصالت آگاهی (مطالعه موردی تحلیل و بررسی فیلم سینمایی EX Machina)
زهرا بیگلری[1]
ابراهیم کارگران[2]
چکیده
تعامل انسان و ماشین وارد دوره جدیدی شده است. تحولات شناختی در جهان امروز موجب شکل گیری پدیده شبکه هایی با کنشگران انسانی و غیرانسانی شده است. هوش انسان در برابر هوش مصنوعی قوی و ضعیف دارای امتیازات و تفاوت هایی است که در دیدگاه اندیشمندان اسلامی و غربی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در این میان در فضای سینمایی نیز هنرمندان به بازنمایی اندیشه های خود در قالب هنر هفتم هستند.
این اثر در مقام پاسخ به این سوال است که نگرش غرب به تکنولوژی از رهگذر اصالت آگاهی چگونه است؟
به دلیل اهمیت راهبردهای مدیریت علم و گستره اهمیت مدیریت دانش در شئون اقتصادی و اجتماعی پرداختن به این موضوع ضروری است؛ چه اینکه دانش از معرفت و آگاهی نشأت می گیرد. منشایی که در فرهنگ اسلامی دارای منبع الهی و در غرب برآمده از فرهنگ انسان محور است. این مقاله کوششی است برای بررسی مفهوم ادراک و آگاهی به فراخور مفاهیم بازنمایی شده در فیلم سینمایی Ex Machina که در آن مولفههای متعددی مورد توجه و بازنمایی قرار گرفته است. طبق بررسی صورت گرفته در این مقاله، نتیجه ذیل حاصل شد.
کلیدواژه: نگرش غربی، انسان، تکنولوژی، بازنمایی، آگاهی، فرا ماشین، هوش مصنوعی.
بیان مسأله
پیشرفت تکنولوژی و قدرت حاصل از آن یکی از پدیدههای است که از دهههای قبل در سینمای جهان به آن پرداخته شده است. بسیاری از فیلمهای سینمایی خواه آشکار، خواه نهان مملو از برجستهسازی گفتمان برتری تکنولوژی(هوش مصنوعی) بر انسان(هوش واقعی) است. اینکه ما که هستیم و چگونه باید با ماشینها رفتار کنیم، بخشی از نوع نگرش غرب به تکنولوژی بر اساس اصالت دادن به آگاهی است که توسط رسانههای مهم مانند سینما بازتولید میشود. بی شک عملکرد سینما به عنوان یکی از مهمترین رسانههای تأثیرگذار در جهان نقش بسزایی در تثبیت این نوع نگرش یعنی برتری ماشین بر انسان دارد.
ساخت فیلم های سینمایی درباره هوش مصنوعی بیانگر ورود به مراحل سرنوشتساز از پیشرفت تکنولوژی است. اندیشمندان غربی همواره در پی کنترل انسان به وسیله ماشین بودهاند و منطق کانتی به دنبال تولید ماشینی است که از رفتار و هوش بشر الگو گرفته باشد. چیزی شبیه ربات سخنگو و متفکر که البته با ظهور هوش مصنوعی این رویا به واقعیت نزدیک میشود و چه بسا با نظریه کنترل و بسط کارایی هوش مصنوعی به عرصههای حکمرانی افق جدیدی از سلطه و قدرت را پیش روی سرمایهداری غرب رونمایی کند.
البته نقدهای متفاوتی نسبت به دیدگاههای تورینگ درباره هوش مصنوعی قوی در فلسفه غرب صورت گرفته است و همچنین براساس مبانی نظری فلسفه اسلامی و نظریه اعتباریات علامه طباطبایی امکان تسلط هوش مصنوعی قوی بر آگاهی انسانی مردود است. با توجه به نظریات رد هوش مصنوعی قوی و از سوی دیگر تکساحتی یا فقط مادی بودن هوش مصنوعی و از سوی دیگر دوساحتی بودن وجود انسان مبحث آگاهی انسانی نسبت به ادراک در هوش مصنوعی کاملا متفاوت ارزیابی می شود.
جهان امروز شبکه ای است از داناییهای به هم پیوسته، هوش واقعی و مصنوعی به عبارتی متشکل از انسان و اشیاء که در این مجموعه ناگزیر از ایجاد ارتباطی هوشمندانه با یکدیگر هستند.
نقش نهادهای علمی و مدیریت ادراکی در این شبکه به فراخور امکان واکاوی شده و به تناسب نیازهای آینده نیز شناخت این موقعیت پیچیده جز از نهاد علم متوقع نمیباشد.
برونولاتور متفکر فلسفه علم از لزوم کنشگری بین انسان و اشیاء سخن می گوید، وی این مجموعه را شبکهای متشکل از اعضا ناهمجنس معرفی می کند و معتقد است:
ویژگی بسیار مهم پیوندها این است که آنها ناهمجنس هستند؛ در ایجاد هر پیوندی کنشکران متعدد و ناهمجنسی در کارند، در ساخت یا رشد یک انسان کنشگرانی از قبیل خود کودک، مادر، پدر، تلویزیون، اسباب بازی، همسالان، محیط خانه، محله، کتابها، پول، معلمان و آب و هوا نقش دارند. … براین اساس در هر پیوندی همواره کنشگران انسانی و غیرانسانی نقش دارند. در نظر لاتور پیوندی وجود ندارد که کاملا انسانی(اجتماعی) یا کاملا غیرانسانی باشد: ما هیچ گاه با اشیاء یا روابط اجتماعی مواجه نیستیم، ما با زنجیرههایی مواجه ایم از پیوند های انسان و غیر انسان.(لاتور،1397: 56) چگونه این پیوندهای پیش بینی ناپذیر و ناهمجنس را که با شدت یافتن منازعات ظهور مییابند مطالعه کنیم؟قطعا نه با تفکیک آنها به «معرفت و زمینه» یا با طبقه بندی آن ها به «بدوی» و مدرن یا با درجه بندی آن ها به عقلانی تر و پوچ ترین. هر نوع عمل تفکیک، طبقه بندی و درجه بندی، برابری را در حق این پیوندها که ماهیتی ناهمجنس و پیش بینی ناپذیر دارند رعایت نمی کند.(لاتور،1397 : 57)طبیعی است که حل منازعات این شبکه پیچیده را از نهاد علم انتظار داشته باشیم.
فلسفه مدیریت دانش به عنوان یک رشته شناخته شده منبعی برای اقتصاد، قدرت و رفاه شناخته می شود. این دانش در غرب سرانجامی بر تلاش های علمی است برای مدیریت فضای علمی و بهره گیری از دانش تولید شده در اندیشکده ها و مراکز علمی . دیدگاه های کلاسیک و مدرن این دانش در غرب با محوریت انسان می کوشد چترسلطه تمدنی خود را بر جهان پیرامون خود بگسترد. اما در فرهنگ اسلامی، علم نوری الهی است که بر جان ها می نشیند و منشا اصلی دانش هدیه ای الهی به شما می رود و خداست که منبع نهایی دانش است.
معرفت و آگاهی در تمدن اسلامی اساس علم آموزی است و هیچ یک از ادیان الهی مانند اسلام دانش ورزی را واجب نمی داند. معرفت امتیازی است که بر اساس آن جان ها آزاد می شوند آنجا که در جنگ های صدر اسلام بهای آزادی آموزش به مسلمانان قرار داده می شود نقطه درخشانی از نگرش اسلام به اهمیت علم در قبال آزادی انسان هاست.
براساس این تلقی از مدیریت علم تمامی تلاش های انسان غربی به عنوان هم آوردی بر علوم اسلامی سنجیده می شود. همچنین از جهت لزوم دشمن شناسی و آگاهی نسبت به آسیب های فضای رسانه که در فضای تولیدات سینمایی هم به وفور از فرهنگ غربی به فضای فرهنگی اسلامی جاری می شود لازم است به این موضوع توجه کافی مبذول گردد.
براین اساس تلاش میشود در مقاله حاضر ضمن بررسی نظریات موافق و مخالفان هوش مصنوعی قوی، برمبنای دیدگاههای فلسفی به افقی روشن در نگاه اندیشمندان درباره برتری و امکان وقوعی برتری ماشین بر انسان متمرکز شده و نتایج برآمده از صنعت فیلمسازی در خصوص این موضوع واکاوی شود.
اکس ماکینا از حیث آیندهپژوهی و الهیات نظری فیلم که دارای مولفههای اوانجلیستی است از گزینههای مناسب برای بررسی نگاه سینمای غرب به موضوع آگاهی هوش مصنوعی و برتری ماشین بر انسان است. سوال اصلی این است که نگرش فرهنگ غربی به تکنولوژی از رهگذر اصالت آگاهی چگونه است؟
پیشینه تحقیق
آثار مکتوب مربوط به حوزه فلسفه ذهن دربردارنده مطالبی است که در گستره موضوع مقاله حاضر گنجانده میشود. همچنین کتب و مقالاتی درباره ارتباط انسان و ماشین از جمله آثاری است که دستمایه تأمین محتوای تئوریک این مقاله میباشند.
از سوی دیگر با توجه به لزوم بازخوردگیری از محتوای نمایشی فیلم نگاهی ویژه به نقدفیلم در پایگاههای معتبر و جهانی نقد فیلم نیز مورد توجه نویسندگان مقاله قرارگرفته است.
با توجه به اصالت مفهوم آگاهی و نگاه ویژه فیلسوفانی چون ویتگنشاین در غرب و بحث اعتباریات در دیدگاههای علامه طباطبایی آثار این دو فیلسوف برای نقد مبانی فکری این اثر قابل توجه است، اهمیت توجه به مباحث ویتگنشتاین و از جهتی نقد وی بر مبانی فکری آلن تورینگ به عنوان پدر هوش مصنوعی قابل بهربرداری می باشد. از سوی دیگر نظرات قابل توجه علامه طباطبایی که در کتاب گرانسنگ اصول فلسفه و روش رئالیسم درباره اعتباریات منتشر شده است، بعد دیگری از واکاوی مسئله آگاهی را پیش چشم می آورد و از این رو اهمیت خود را در بحث آگاهی ماشین نیز خواهد داشت.
از سوی دیگر اندیشمندانی چون موریس مرلوپونتی و هربرت دریفوس نیز به طرح مباحثی درباره آگاهی ماشین روی آورده اند که به ترتیب آثار ایشان در قالب کتاب های جهان ادراک و Mind over Machine
منتشر شده است. همچنین کتابThe Age of AI_ And Our Human Future[3]اثر هنری کیسینجر برای واکاوی فصولی از آینده که با هوش مصنوعی آمیخته خواهد شد به ارائه نظریات این اندیشمند امریکایی پرداخته است.این اثر نگاهی کارکردگرایانه و نگرشی کلی از حیث راهبرد پژوهی با مفروض قرار گرفتن هوش مصنوعی تبیین شده است.
هر یک از آثار مذکور از زاویه نگاه فلسفی به بررسی پدیده هوش مصنوعی و آگاهی ماشین پرداخته و به سبک و سیاق فلسفه نگاهی کلان و انتزاعی به این پدیده روا داشتهاند.
علیرغم استفاده از آثار کلی نگر فلسفی و آینده پژوهانه در مورد موضوع این نوشتار، مکتوبات مرتبط با بعد ویژهای از آگاهی رایانهای برای دستیابی به نتایج قابل استناد در دستور کار مطالعات این مقاله قرار گرفت. یکی از کتابهایی که به عنوان منبع قابل استفاده قرار گرفت کتاب «مذاکره با اشیاء» اثر برونو لاتو و نظریه کنشگر- شبکه است که به موضوع غیر همسان بودن ارتباط بین انسان و هوش مصنوعی پرداخته است.
از سوی دیگر برای بازنمایی فضای فیلم که در آثار اندیشمندان مورد بحث قرار نگرفته بود از آثار منتشر شده در دو وبسایت معتبر نقد فیلم و آثار سینمایی یعنی وبسایت Roger Ebert و Roten Tomato قابل استفاده است.
با این حال و علیرغم دقتی که در مطالعات انجام گرفت، مواردی همچون تطبیق نتایج فلسفی با متن زندگی و نتایج حاصل از بازنمایی پیام فیلم سینمایی ایکس ماکینا در نتایج پژوهش حاضر گنجانده شده و سعی میشود در این مقاله علاوه بر نگاه فلسفی به موضوع آگاهی نسبت به تحلیل و بررسی مقوله آگاهی با برشی از مفاهیم مطرح شده در فیلم سینمایی اقدام شود. موضوعی که نوآوری ویژه مقاله حاضر را در برخواهد داشت.
چهارچوب مفهومی
مقاله پیش رو به بررسی فیلم سینمایی ایکس ماکینا محصول 2014 میپردازد. مفاهیم فلسفی و قابل تاملی در این اثر سینمایی موجود است که پیش از بررسی پیام اصلی و تبیین جهان معنایی ایکس ماکینا به شرح زیر واکاوی میگردد:
نظریه بازنمایی
استوارت هال از بارزترین نظریه پردازان فرهنگ، مفهوم بازنمایی را از شیوههای کلیدی تولید معنا دانسته و بازنمایی را نه تنها یک مجموعه بلکه فرایند تولید معنا و تبادل روایت میکند. وی معتقد است: معنا از طریق نشانهها از جمله زبان تولید شده برای فرایندهای اجتماعی واسطهای خنثی و بدون جهتگیری نمیباشد. در این دیدگاه معنا بی ثبات، لغزنده و متغیر میباشد و واقعیت خارج از فرایند بازنمایی نگریسته نمیشود. گستره معنایی بازنمایی از تقلید تا بازتاب ذهنی و استفاده از زبان را شامل میشود و در علم ارتباطات این مفهوم به طور خلاصه تولید معنا از طریق زبان میباشد. بازنمایی در معنای لغوی به مفهوم توصیف و شناساندن اشیا و تبادر ذهنی به وسیله توصیف تخیل و نشان دادن برقراری شباهت و ذهن میباشد. همچنین بازنمایی به معنای نماد و نشانه چیزی بودن و نمونه و بدیل چیزی بودن استعمال میشود. چنانکه در مسیحیت صلیب بازنمایی کننده رنج مسیح است.(هال، 1387: 350)
هال بازنمایی را تولید معنا از طریق چارچوبهای مفهومی و زبان میداند. (رضایی و افشار ۱۳۸۹). وی میگوید بازنمایی تولید معنا برای مفاهیم درون ذهن ما از طریق زبان اصل و حلقه پیوند میان مفاهیم و زبان میباشد و ارجاع دادن جهان واقعی اشیا و رویدادها به جهان انگارشی کمک میکند. (هال، 1387: 351) بنابراین به وسیله بازنمایی اســت که شما با زبان به چیزها معنا میدهید؛ بدین طریق است که دنیای آدمیان اشیا و رویدادها را درک کنید و اینگونه است که میتوانید افکار پیچیده خود درباره این امور را برای دیگر آدمیان بیان کنید. بر این اساس بازنمایی موجب میشود که با مفاهیم زبانی به اشیا معنا دهیم به این ترتیب میتوان دنیای انسانی، اشیا و فرایندها را درک کرد و میتوان افکار را برای دیگران تبیین کرد (هال، 1387: 356)
در تعریف بازنمایی مفاهیم در قالب فرهنگ اینگونه استدلال میشود که فرهنگ مجموعهای از چیزها نیست بلکه رمان و نقاشی و برنامههای تلویزیونی کمیک هر یک فرایند و مجموعهای است از تمرینها، در درجه اول فرهنگ به تولید و مبادله معانی دادن و گرفتن معنا بین اعضای یک جامعه یا گروه مربوط میشود که از طریق بازنمایی صورت میگیرد.( هال، 2003: 8) حال تفکرات و تعریف ما از اشیا و بازنمایی ما از مفاهیم به آنها معنا میدهد تا حدی ما به اشیا افراد و رویدادها با چارچوبهای تفسیری که برای آنها میآوریم معنا میدهیم تا حدی ما به چیزهای نحوه استفاده از آنها معنا میدهیم یا آنها را در اعمال روزمره خود ادغام میکنیم( هال، 2003: 9) نوع استفاده ما از مصالح ساختمانی است که آن را به خانه تبدیل میکند و یا آنچنان که در مورد احساسات خود فکر میکنیم یا میگوییم تا حدی به مواجهه و نحوه بازنمایی ما از اطراف و کلماتی که درباره آنها استفاده میکنیم ارتباط می یابد. مانند داستانهایی که در مورد آنها میگوییم و تصاویری که به آنها معنا میدهیم موجب می شود که در واقع ما تولید کننده بازنمایی و معنای اطراف خود باشیم. وقتی که احساسی که به اشیا و مفاهیم مرتبط میکنیم یا روشهایی که آنها را طبقه بندی و مفهوم سازی میکنیم و ارزشهایی که در غالب فرهنگ برای آنها قائل هستیم در تمام آن اعمالی که به سادگی مشهود نیستند با مفهوم بازنمایی درگیر است( هال، 2003: 9) این اعمال مدار فرهنگ ما را نشان میدهد در واقع معانی در چندین مکان مختلف تولید و از طریق چندین فرایند یا مدار فرهنگی به گردش در می آید و معنا چیزی است که به ما احساس هویت میدهد. اینکه چه کسی هستیم و به چه کسی تعلق داریم با سوالاتی در ارتباط است که چگونه فرهنگ برای مشخص کردن و هویت درون و تفاوت بین گروهها استفاده میشود و بازنمایی مفاهیم برای معنا بخشی به آنها در این چرخه و مدار فرهنگی بسیار موثر است. ( هال، 2003: 9) اشیا افراد رویدادها و پدیدهها برای تبدیل به واقعیت باید بازنمایی شوند و این روند از طریق ورود آنها به زبان امکانپذیر است (صوفی، 1389: 17) زبان به واسطه بازنمایی در فرایند توليد معنا، نقش کلیدی در هر گونه صورت بندی اجتماعی و فرهنگی دارد؛ چراکه تولید معنا، از طریق زبان صورت میگیرد (مهدی زاده، 1387: 22) زبان در اینجا به معنی گسترده صدا واژه تصویر یا اشیایی است که به منزله یک نشانه محسوب شوند و به همراه دیگر نشانهها یک سازماندهی قابلیت حمل و تبیین معنا را مییابند ( هال، 1387: 357). از دیدگاه استوارت هال سه رویکرد مطرح در بازنمایی وجود دارد این سه بازتاب رویکردهای بازتابی، رویکرد ارادی و رویکرد برساختگرا می باشند. ( هال، 1387: 356)بر اساس رویکرد بازتابی معنا شی شخص ایده یا رویداد خارجی پنهان شده و زبان مانند آینهای معنای حقیقی را بازتاب میدهد. ( هال، 1387: 357)در رویکرد ارادی گوینده معنای مد نظر خود را از طریق زبان به جهان نشان میدهد واژگان آن را معنایی میدهد که اراده میکند این رویکرد ناقص است زیرا نمیشود تنها مولف منبع معنا در زبان باشد زیرا در این صورت میتوان فقط مفاهیم شخصی بیان شود اما در حالی که ذات زبان ارتباط و قصد و ارتباط هم به قراردادها و رمزهای مشترک وابستگی دارد معانی ارادی شخصی نیز هر چند برای افراد شخصی هستند برای اینکه با دیگران مطرح و قابل فهم شوند باید با قواعد رمزها و قراردادهای زبان ارتباط داشته باشند پس زبان یک نظام اجتماعی است (هال، 1387: 358)رویکرد سوم یا برساختگرایی که ویژگی اجتماعی و همگانی را پررنگ میکند. در این رویکرد اشیا در ذات خود و نه کاربران زبان نمیتوانند معنای پایدار ایجاد کنند چیزها معنا نمیدهند مگر اینکه با استفاده از نظامها نشانهها و مفاهیم معنا ساخته شود. بنابراین به آن رویکرد برساخت گرایانه میگویند. برساختگرایان وجود جهان مادی را برساختی می دانند . آنها معتقدند این نظام زبان یا هر نظام زبانی دیگری که از آن استفاده میکنیم در واقع بازیگران اجتماعی اند که از نظامهای مفهومی فرهنگی و زبانشناختی دیگر نظامهای بازنمایی برای بر ساخت معنا بهره میگیرند (هال، 1387: 359-360)
پس استوارت هال با نظریه برساخت گرایی گرایانه بازنمایی معتقد است رسانهها واقعیت را بازتاب نمیدهند بلکه آن را به صورت رمز منتشر میکنند. (گیویان، ۱۳۸۸) کاربرد این رمزها و نحوه مفصلبندی آنها معنای خاص معنای خاص را منتقل میکند بازنمایی نتیجه مفصل بندی رمزها به گونهای است که تولید کنندگان از این طریق معانی ویژهای را در متن دیداری ادراک کنند. (رضایی و کاظمی، ۱۳۸۷). بنابراین بازنمایی رسانهای معناسازی خنثی و بیطرف نمیباشد زیرا هر بازنمایی ریشه در گفتمان و ایدئولوژی خواهد داشت(مهدی زاده، 1387: 22) همچنین مطالعات فرهنگی با نگرش برساختگرا درباره بازنمایی پدیدهها ذاتا قادر به دلالت نخواهند بود بلکه معنای پدیدهها باید از طریق فرهنگ بازنمایی گردد یا به بیان دیگر بازنمایی از طریق فرایندهای توصیف و مفهومسازی و جایگزین سازی معنا را بر میسازد. (مهدی زاده، 1387: 16) رهیافت برساختگرا دارای رویکرد نشانه شناختی و گفتمانی میباشد در رویکرد نشانه شناختی نقش زبان در چگونگی تولید معنا توجه میشود در حالی که در رویکرد گفتمانی به تاثیرات و پیامدهای بازنمایی و سیاستهای آن توجه میشود در این رویکرد تاکید بر زبان به معنای مسئله عام وجود ندارد بلکه بر زبانهای خاص یا معانی و نحوه به کار در زمانها و مکانهای مختلف توجه میشود. (مهدی زاده، 1387: 24-25) با توجه به اینکه رویکرد نشانه شناختی روشی به دست می دهد که تحلیل معانی منتقل شده از بازنمایی های بصری را ممکن می سازد (میرزایی و پروین، ۱۳۹۲: ٣٤٣) با توجه رویکرد نشانه شناختی و روش تحلیل معانی منتقل شده از بازنماییهای بصری و همچنین جان فیسک برای کردن آنچه ایدئولوژی در صدد تولید آن است نقد نشانه شناختی یا فرهنگی پیشنهاد میشود (صوفی، 1389: 35) بنابراین روش تحلیل در این مقاله رویکرد نشانه شناختی انتخاب شده است تا بتوانیم به فرم ایدئولوژی فیلم دست پیدا کنیم این روش از بهترین روشها مرتبط با نظریه بازنمایی است که به خوبی میتواند لایههای معنی معانی رمزگذاری شده را آشکار نماید.
نگرش: به معنی لغوی دیدن(دهخدا،) و در اصطلاح نگرش یک حالت آمادگی ذهنی و عصبی است که از طریق تجربه سازمان می یابد و بر واکنش فرد نسبت به تمامی موضوع ها و موقعیت های وابسته به نگرش تأثیر مستقیم و پویا بر جای می گذارد. ( الپورت،1935: 810)
فرهنگ غربی: مجموعه رفتارهای آموخته شده و به طور اجتماعی انتقال یافته(شفر، 1391: 41) را عموما به عنوان فرهنگ تعریف می کنند.
تکنولوژی: یا فن شناسی به معنای اطلاعاتی درباره چکونه استفاده کردن از منابع مادی محیط برای تامین نیازهای انسانی (شفر، 1391: 157)
آگاهی: آگاهی مسئلهای است که از دیرباز مورد توجه فلاسفه بوده است. این مسئله تا دوران یونان باستان قابل پیگیری است در فلسفه اسلامی آگاهی حاصل حقیقتی به نام نفس و بدن است به این معنا که آگاهی صرفاً جنبه جسمانی ندارد و باید امری برای ماده باشد.اما در فلسفه غرب، آگاهی به سمت نوعی فیزیکالیسم پیش رفته یکی از این نظریات فیزیکالیستی پیوندگرایی است که نظراتی درباره آگاهی و آگاهی هوش مصنوعی ارائه داده است طبق این نظریه میتوان آگاهی انسان را با استفاده از شبکههای عصبی مصنوعی تبیین کرد. (سلحشور،1398: 151)
از سوی دیگر سوالات جدی درباره آگاهی هوش مصنوعی در نسبت با عملکرد انسانی وجود دارد. در عصری که ماشینها به طور فزایندهای وظایفی را انجام میدهند که قبلاً فقط انسانها قادر به انجام آنها بودند، پس هویت ما به عنوان انسان چیست؟ همانطور که در فصل های قبلی بررسی شد، هوش مصنوعی آنچه را که از واقعیت می دانیم گسترش خواهد داد. نحوه ارتباط، شبکه و به اشتراک گذاری اطلاعات ما را تغییر می دهد. این دکترین ها و استراتژی هایی را که ما توسعه داده و به کار می بریم تغییر خواهد داد. وقتی دیگر به تنهایی واقعیت را کاوش و شکل نمیدهیم – وقتی هوش مصنوعی را به عنوان مکمل ادراکات و افکار خود به کار میگیریم – چگونه خود و نقش خود را در جهان ببینیم؟ چگونه هوش مصنوعی را با مفاهیمی مانند استقلال و کرامت انسانی آشتی خواهیم داد؟(کسینجر: 2021: 179)
گسترش هوش مصنوعی همگام با توسعه مبانی فلسفی، ریاضی و روان شناختی توسط دانشمندان در بازه زمانی معین صورت گرفت که علیرغم نتایج آن منتقدانی در مبانی نظری هوش مصنوعی به انتشار دیدگاههای خود اقدام کردهاند.
از جمله مبانی فلسفی دوگانه انگاری دکارتی است که دوگانه بدن و ذهن ایجاد می شود و تفکر از آنجا که امری برآمده از بدن مادی نیست قابل درک با ابزار مادی نمیباشد، بنابراین تناقضی در شناخت فرآیند اندیشه پدید میآید. دوگانه انگاری با فرض پیامدهای حاصل از تفکر میکوشد این پیامدها را با ابزار تجربی ادراک نماید.( مت کارتر، 2007: 9) از سوی دیگر مواجهه با نظریات دوگانه انگارانه ای همچون موازی گرایی، که ساحت وجود جسم و بدن را از یکدیگر تفکیک نمیکند. اما تاثیر متقابل جسم و بدن بر یکدیگر را منکر میشود و روابط علی بین این دو بخش را انکار میکند نیز از مبانی متفاوت با دوآلیسم دکارتی است که در فرآیندهای فکری مورد توجه قرارگرفته است..( مت کارتر، 2007: 10) رواج دیدگاه های دوگانه انگار در فلسفه غرب زیربنای یادگیری ماشین در نظریات محاسباتی هوش مصنوعی است. براین اساس ماشین که ابزاری فیزیکی و در ساحت ادراکی تجربی است دارای قوه تفکر مشابه انسان میباشد و این منشا بحث های مربوط به سنخ تفکر ماشین است که در هوش مصنوعی قوی به حوزه ادراک سرک میکشد. این که آیا زمانی خواهد رسید که هوش مصنوعی فراتر از انسان ظهور کند و ماشین بتواند مرزهای مفاهیم را درنوردد و بر انسان غلبه کند از جمله ثمرات دوالیسم فلسفی است.
جان سرل از منتقدین تفکر ماشینی معتقد است همانطور که شبیه سازی طوفان مصنوعی توسط کامپیوتر تبعات طوفان را نخواهد داشت به همین منوال تفکر ماشینی نیز با تفکر انسانی متفاوت است.(راسل و نرویج، 2010: 1027) از سوی دیگر فراتر از نقد دوالیسم دکارتی، آزمایش های تجربی نیز برای واکاوی ادراک ماشین طراحی شد که یکی از این آزمایش ها به «اتاق چینی» مشهور شده است. جان سرل در استدلال اتاق چینی به این موضوع می پردازد که تست تورینگ در خصوص آگاهی هوش مصنوعی ممکن است با خطاهای غیر منتظره رو به رو شود و نتایج تست به دلیل دیگری غیر از آگاهی هوش مصنوعی با موفقیت رو به شود. .(راسل و نرویج، 2010: 1031)
از سوی دیگر براساس فلسفه اسلامی نیز آگاهی هوش مصنوعی قوی دستمایه بررسی قرار می گیرد و به دلیل عدم وجود حیث التفاتی در تفکر ماشینی و با بهره مندی از نظریه اعتباریات علامه طباطبایی آگاهی ماشین متفاوت و متمایز از آگاهی انسانی به شمار رفته و از این جهت که منطق ماشین فاقد حمل می باشد و در ریاضیات که منطق هوش مصنوعی براساس آن تبیین می شود منطق این همانی با تساوی جایگزین شده است و این موجب تفاوت حمل در تفکر ماشینی و انسانی می شود.
«اگر ماشین نمیتواند فیلم ببیند یا متنی را بخواند به خاطر نداشتن حیث التفاتی است. منطق ریاضی که هوش مصنوعی بر آن سوار است فاقد اینهمانی است. یعنی چیزی که در منطق با عنوانِ «حمل» میشناسیم در ریاضیات وجود ندارد. در ریاضیات، تساوی وجود دارد اما به معنای اینهمانی نیست در نتیجه در ماشین، جنسِ کار، از جنسِ کنش نیست.»[4]
از سوی دیگر عدم تجرد نفس در هوش مصنوعی یکی دیگر از اشکالاتی است که موجب عدم علم ماشین می شود، و این موضوع عاملی است بر اینکه علیرغم قدرت محاسباتی هوش مصنوعی، علم داشتن ماشین از نگاه فلسفه اسلامی مردود است.
« قدرت محاسباتی هوش مصنوعی بسیار بیشتر از انسان است اما هرچه بیشتر شود باز هم علم ندارد چون نفسِ مجرد ندارد و فضای آن مادی است و هرچه پیشرفتهتر شود شرایط آن عوض نخواهد شد لذا اینکه برخی میگویند ممکن است در علت تکامل هوش مصنوعی، بتوانیم علایم حیاتی را هم در آنها پیدا کنیم به لحاظ مبانی فلسفی درست نیست.»[5]
روش تحقیق
توجه به نشانه ها و شیوه های ارتباطی آنها پیشینهای طولانی دارد و می توان گفت تحلیل نشانه شناختی نوین با کار فردینان دوسوسور و چارلز ساندرز پیرس شروع شده است.(آسابرگر،۱۳۷۹: 16)
دوسوسور و ساندرز معتقدند: «مسئله معرفت موکول به شناخت عناصر زبان است و زبان هم چیزی جز منظومهای سامان یافته از نشانه ها نیست. با این حال رویکرد آنها نسبت به نشانه شناسی متفاوت بود (ضمیران،۱۳۸۲،ص۸). برای سوسور ،نشانه شناسي دانش مطالعه ي نقش نشانه ها به مثابه بخشي از زندگي اجتماعي بوده است.
برای پیرس فیلسوف، نشانه شناسی نظریه ی صوری نشانه ها بوده که با منطق،ارتباطی تنگاتنگ یافته است. آنها دو سنت نظری اصلی نشان شناسی را بنیان نهادند.(چندلر،1386: 30). نشانه شناسی در اشکال فراوان با تولید معنا و بازنمایی ارتباط می یابد.واضحترین این معانی اشکال، متون و رسانهها هستند.(چندلر،1386: 24-25). در نشان شناسی معاصر، نشانه ها را به طور منزوی مطالعه نمی شوند؛بلکه نشانه ها به منزله ی بخشی از «نظام های نشانه ای» پردازش می شوند. نشانه شناسان به دنبال پاسخ به این پرسش هستند که معانی چگونه ساخته شده اند و واقعیت چطور بازنمایی خواهد شد(همان ). در اینگونه نشانه شناسی، به جای مطالعه یک عامل زبانی/متنی در شرایط ایستا،با چند عامل در شرایطی پویا و کاربرد مدار روبرو هستیم.(ساساني،1389: 78). در نشانه شناسی نشانه ها واحدهایی معنا دارند که به شکل تصاویر،اصوات، اعمال و حرکات یا اشیا در می آیند.این اشکال هیچ نوع معنای ذاتی یا طبیعی را تداعی نمی کنند.آنها فقط وقتی تبدیل به علامت یا نشان می شوند که منصوب به معنا می شوند و یا به آنها معنا داده می شود(نرسیسیاس، 1387: 27)
تحليل رمزگان جانفيسک
در این تحقیق از روش تحلیل رمزگان جان فیسک استفاده شده است.این روش مناسب برای تحلیل متون ارتباطی، و روشی کامل برای انجام یک کار پژوهشی کیفی به شمار می رود؛ فیسک علاوه بر اینکه از رمزگان اجتماعی و فنی استفاده میکند، بر رمزگان ایدئولوژیک تاکید می کند. جان فیسک تاکید می کند که هدف از تحلیل نشانه شناختی، تعیین لایه های معانی رمزگذاری شده در ساختار برنامه های تلویزیونی_حتی در قسمت های کوچک این برنامه ها_است(فیسک۱۳۸۰). برای تحلیل نشانه شناختی طبق روش جان فیسک، باید ابتدا با مفهوم رمز و در ادامه با سه لایهی رمزگان موجود در فیلمها آشنا شویم. فیسک مینویسد: رمزها ساختارهایی هستند که نشانهها در آن سامان دهی شده است. قواعدی حاکم بر این نظامها بر همهی اعضای جامعهی به کاربرندهی آن رمز توافق دارند. این یعنی مطالعه رمزها مدام بر بعد اجتماعی ارتباطی تاکید میورزد (فیسک، 1386: 97). به اعتقاد او رمز نظامی است از نشانههای قانونمند که آحاد یک فرهنگ به قوانین آن پایبند هستند .این نظام ،مفاهیمی را در فرهنگ گسترش میدهد که موجب حفظ آن فرهنگ می شود. رمز،حلقهي واسط میان پدیدآورنده ،متن و مخاطب میباشد، و نیز حکم عامل پیوند درونی متن را دارد .از راه همین پیوند درونی است که متون مختلف،در شبکهای از معانی به وجود آورنده دنیای فرهنگی ما با یکدیگر پیوند می یابند(فيسك،1380).
بنابر دیدگاه فیسک،رمزها دارای سه سطح اند: واقعیت، بازنمایی، ایدئولوژی. به عبارت دیگر رویدادی که قرار است به فیلم سینمایی تبدیل شود، قبلاً با رمز های اجتماعی رمزگذاری شده است.
یعنی سطح واقعیت، سپس رمزهای فنی، رمزهای اجتماعی را رمزگذاری میکنند و رمزگان ایدئولوژیک، رمزهای مزبور را در مقوله های انسجام و مقبولیت اجتماعی قرار میدهد(فيسك،1380)فیسک معتقد است که طبقهبندی این رمزها بر اساس مقولههایی انعطافپذیر صورت می گیرد(فيسك،1380).
در جدول ذیل،سطوح رمزگان جان فیسک،بیان شده است:
سطح1 | واقعيت(رمزگان اجتماعي) | واقعه اي كه قرار است از تلويزيون پخش شود،پيشاپيش با رمزهاي اجتماعي رمزگزاري شده است؛مثل:ظاهر،لباس،چهرهپردازي،محيط،رفتار،گفتار،حركات سرودست وصدا. |
سطح2 | بازنمايي (رمزگان فني) | رمزهای اجتماعی را رمزهای فنی به کمک دستگاههای الکترونیکی رمزگذاری میکنند. برخی از رمزهای فنی عبارتند از: دوربین، نورپردازی، تدوین،موسیقی و صدا برداری که رمز های متعارف بازنمایی را انتقال می دهند و رمزهای اخیر نیز بازنمایی عناصری دیگر را شکل میدهند؛ از قبیل: روایت،کشمکش،شخصیت،گفت و گو، زمان و مکان و انتخاب نقش آفرینان |
سطح3 | ايدئولوژي(رمزگان ايدئولوژيك) | رمز های ایدئولوژی،عناصر فوق را در مقوله های انسجام و مقبولیت اجتماعی قرار می دهند.برخی از رمز های اجتماعی عبارتند از: فردگرایی،پدر سالاری،نژاد،طبقه اجتماعی،مادی گرایی و سرمایه داری. |
جدول شماره1:رمزگان جان فیسک
از روش تحليل رمزگان جان فيسك در پژوهش هاي گوناگوني استفاده شده و چارچوب هايي جهت تحليل فيلم ارائه گشته است كه در اين مقاله از عناصري كه در جدول2مشاهده مي شود، استفاده كرده ايم.
جدول شماره2:عناصر تحليل رمزگان جان فيسك
رمزگان فیلم |
رمزگان اجتماعي (تناسب بازيگران بر اساس فرهنگ واقعي آنان در جامعه) | گفتار | |
محیط | |||
لباس | |||
رمزگان فنی
|
زمان و مکان | ||
وسایل صحنه | |||
بازیگران
|
انتخاب بازیگران | ||
نام بازیگران | |||
اجرا یا شیوه رفتار | |||
صدا |
گفت و گو | ||
موسیقی | |||
رمزگان ایدئولوژیک |
مفهوم اصلی | ||
دسته بندی مفاهیم |
یافتههای تحقیق
تحلیل فیلم ایکس ماکینا
5-1.معرفی فیلم
نویسنده و کارگردان: الکس گارلند
تهیه کننده: اندرو مکدانلد
سال تولید: 2014
بازیگران اصلی:دامنل گلیسون، آلیسیا ویکاندر، اسکار آیزاک
5-2. خلاصه داستان
«Ex Machina» اولین کارگردانی رماننویس و فیلمنامهنویس الکس گارلند است. این فیلم با بازی دانیال گلیسون درباره یک برنامه نویس جوان به نام کیلب است در پی آشنایی با دکتر فرانکشتاینی کاریزماتیک با بازی اسکار آیزاک به آرامی متوجه میشود که تلاش این دانشمند برای ایجاد هوش مصنوعی یک برنامه شخصی نگران کننده و بیمارگونه است اما حتی وقتی شواهد برای وی انباشته میشود و تماشاگر وحشت و خشونت اجتناب ناپذیر در فیلم پی میبرد، روند فیلمنامه کنترل داستان را از دست نمیدهد. این فیلم یک فیلم تجاری نادر است که در آن هر صحنه سکانس ترکیب مضامین فیلمنامه عمیقتر میشود. وقتی که پایان خونین فیلم فرا میرسد مانند اسطورهها خانهها و داستانهای کتاب مقدس اتفاقات کمتر قابل پیش بینی به نظر میرسد. ناتان کیلب را به خانه یا آزمایشگاه دور افتاده خود در کوهستانهای جنگلی میآورد و با قراردادی به او ماموریت میدهد ضمن یک آزمایش تورینگ با نمونه یک ربات زن به نام اوا با بازی آلیسیا ویکاندر تعاملاتی داشته باشد تا تعیین کند که آیا او واقعی است یا خیر؟ خودآگاهی دارد یا فقط یک شبیه سازی باور نکردنی است؟ پناهگاه مدرن ناتان با تزیینات ویژه خود از دنیای خارج فاصله گرفته، بسیاری از اتاقها برای ورود با کیلب ممنوع است مکالمات کیلب با اوا به صورت بخشهای روایی مجزا ارائه میشود که عنوان آنها مانند فصلهایی از یک کتاب است این فصلها آدم را یاد فیلم درخشش استنلی کوبریک میاندازد .
فصلهای داستان با صحنههایی بین کیلب ناتان و کیوکیو زنی تقریبا لال و شکننده که به شکل شبح آمیز در این فضا رفت و آمد میکند آمیخته شده است. کیو کیونیز یک ربات است. این فیلم پر از غافلگیری است که اکثر آنها شخصیت محور و منطقی هستند.
برای توصیف کلی فیلم باید اینگونه گفت که ناتان مردی است باهوش که در ۱۳ سالگی با یک کد برنامهنویسی لابی جدیدی ایجاد کرد و شرکتی شبیه گوگل را تاسیس کرد. سپس سودهای خود را در طرح مخفی خود برای ایجاد یک شخص مصنوعی معتبر از نظر فیزیکی و روانی به ویژه یک زن جمع آوری کرد . آزمون واقعگرایی ناتان شامل مؤلفههای جنسیتی نیز میشود و به نظر نمیرسد جنسیت هرگز از شخصیتها یا موقعیتهای این حذف نمی شود.
از سوی دیگر فیلم حتی زمانی که ما را به درون ذهن و قلب کاراکترها میبرد نوعی جدایی بین کاراکترها را حفظ میکند.کیلب سرگردان به اوا در نقش دختری که مورد آزمون قرار میگیرد و پریشان است اعتماد میکند. شدیدترین لحظات فیلم گفتگوهای آرامی است که در هنگام قطع برق در تاسیسات رخ میدهد. زمانی که آوا به وحشت خود نسبت به ناتان اعتراف میکند و از کیلب در برابر ناتان کمک میخواهد ما نمیدانیم که چگونه به درخواستهای او پاسخ دهیم. علی رغم پهنای باند عاطفی محدودش واقعاً مضطرب به نظر میرسد و با این حال میدانیم که او مخلوق ناتان است.
اوا مخلوق است. او اولین زن از نسل فراماشینی هاست و همانگونه که اولین زنی که پا برزمین گذاشت حوا نام دارد، این زن که با هوش مصنوعی خلق شده هم نام اوست و Eve، نامیده شده است. سناریوی او ممکن است سطح دیگری از شبیهسازی باشد. گارلند در سرتاسر فیلم تنش را به آرامی و با احتیاط ایجاد میکند بدون اینکه اجازه دهد یکنواختی و انسجام داستان کاهش یابد.
5-2. تحلیل رمزگان جان فیسک
5-2-1. رمزگان اجتماعی
از لحاظ رمزگان اجتماعی جاری در داستان مولفه هایی مانند توجه به هوش مصنوعی ضعیف و قوی و بررسی تاثیرات اخلاقی پرداختن به این موضوع در اجتماع مورد توجه قرار گرفته است.
گارلند که برای اولین بار کارگردانی می کند، خطوط بین هوشیاری انسان و مصنوعی را محو می کند و سوالاتی در مورد جنسیت و روابط بین انسان ها و ماشین های اندرویدی مطرح می کند. جنسیت موضوعی است که به طور هوشمندانه در فیلم مطرح می شود این نکته که. “آیا آگاهی مردانه است یا زنانه؟ در موقعیت های شخصیت اوا گنجانده شده است. “اوا، مرکز این قدرت بازی، ویژگی های انسانی دارد. او همدلی می کند، فریب می دهد، دستکاری می کند و هدفی دارد: فرار از اتاق شیشه ای که در آن نگهداری می شود. چنین رفتاری او را از شخصیت های هوش مصنوعی قبلی در سینما متمایز می کند
اوا محصول جمع آوری داده های عظیم از تلفنهای هوشمند و رایانههای شخصی افراد است. خلاصه هوش او ما هستیم همه ما تلفن و رایانه های لپ تاپ و تبلت داریم و هیچ یک از ما واقعاً نمی دانیم این چیزها چگونه کار می کنند. گارلند گفت، آنها برای ما مرموز هستند. اما، به نظر می رسد که آنها چیزهای زیادی در مورد نحوه کار ما می دانند. و ما می دانیم که حجم عظیمی از اطلاعات را به آنها می دهیم.و ترافیک همه یک طرفه است. او گفت که آوا نشان دهنده اضطراب اجتماعی امروز در مورد جمع آوری داده ها، موتورهای جستجو و از دست دادن حریم خصوصی است. در Ex Machina، اوا فرزند مغز بشریت است – باهوش و با اراده، خلقتی باشکوه که والدین خود را به چالش می کشد.
5-2-2. رمزگان فنی
5-2-2-1. زمان و مکان
کارگردان در طول داستان فیلم ثابت میکند که چشمی دقیق اما جسورانه برای ترکیب بندی دارد و بر انسانها و رباتها به عنوان چهرههای دوست داشتنی اما نگران کننده در یک نقاشی دیواری سرد از فناوری تاکید میکند. جلوههای ویژه برخی از بهترین جلوههایی هستند که تا به حال در این ژانر انجام شده آنقدر متقاعد کننده که شما از اینکه استخوانهای متالیک اوا از طریق گوشت ساعده دیده میشود یا از چهره او که به یک جمجمه نقره ای پیوند زده شگفت زده نشوید.فیلمنامه گارتلند به همان اندازه تاثیرگذار است و ارجاعاتی به اسطوره شناسی تاریخ فیزیک و هنرهای تجسمی را در مکالمات معمولی پیوند میدهد.
لوکیشن فیلم در طبیعتی دور از شهر انتخاب شده و مکان زندگی شخصیت ها با فضایی شیشه ای از یکدیگر جدا شده است. انسان ها و فراماشینی به نام اوا با فضای شیشیه ای از یکدیگر جدا نگهداشته می شوند. اتاق ها با کلیدهای الکترونیک و براساس مجوز دریافتی از ناتان به عنوان مدیر بلوبوک باز و بسته می شود. بلوبوک بر اطلاعات فردی افراد مسلط است و همه اینها ساختاری است برای معرفی اوا و برگزاری تست تورینگ از این هوش مصنوعی که در انتهای فیلم به زندگی انسانی در شهری مدرن وارد می شود و همه این دیوارهای شیشه ای و الکترونیکی را پشت سر می گذارد.
5-2-2-2. صدا
جف بارو و بن سالزبری در این اثر سینمایی، با استفاده از موسیقی خود به عنوان یک طرح داستانی، جلوه ای متفاوت را به نمایش می گذارند تا مخاطب را از ابتدا درگیر نگه دارد.
رویدادهای “Ex Machina” به صورت زمانی در طول آزمایش یک هفته ای آشکار می شوند. موسیقی بارو و سالزبری کاملاً مخاطب را فریب می دهد تا بی گناهی و قابل اعتماد بودن اوا را باور کند تا اینکه ملودی به یک آهنگ پایانی تاریک به اوج می رسد و منعکس کننده خیانت نهایی و ماهیت واقعی اواست.
در ابتدای فیلم، موسیقی در پسزمینه محو میشود. دیالوگ در بیشتر صحنهها بر آهنگ صوتی غلبه میکند و هر کمکی که موسیقی قبل از ورود اوا ایجاد میکند بسیار ظریف است. تنها استثنا در این صحنه، هنگامی است که در آن ناتان به تماشای کالب در حال کاوش در خانه می پردازد، که در آن موسیقی سعی می کند از طریق حال و هوای شوم خود، ناتان را به عنوان یک شخصیت شرور ترسیم کند.
وقتی کالب برای اولین بار آوا را میبیند، موسیقی که صحنه را فرا میگیرد، ملودی بسیار ساده و کودکانهای دارد که با حداقل عناصر پسزمینه خارجی تشکیل شده است. حال و هوای تم اوا تقریباً افسانه ای است و کاملاً حس خلوص اوا را به ذهن مخاطب و به آرامی القا می کند. با پیشرفت فیلم، موسیقی به طور فزایندهای ملودیکتر میشود، از عناصر پسزمینه بیشتری استفاده میکند و بیشتر به ابزارهای الکترونیکی تکیه میکند تا فقط زنگهای ساده تم اوا.
در صحنه های پایانی فیلم، مخاطب در نهایت متوجه می شود که به نظر می رسد ماهیت واقعی آوا باشد. او و کیوکو همکار اندرویدی ناتان را می کشند، و در طول این سکانس اقلیمی، موسیقی بسیار بلند و کاملا الکترونیکی است. با وجود اینکه ناتان را می بینیم که چاقو می خورد، اما هرگز جیغ نمی زند و تنها دیالوگ شنیدنی چند کلمه زیر لب است. وقتی آوا پوست رباتهای دیگر را میپوشد و خود را کاملاً انسانی جلوه میدهد و در نهایت کالب را پشت سر میگذارد، موسیقی یک بار دیگر سادهتر میشود. به طرز وحشتناکی همان احساس معصومیت دوران کودکی را برمی انگیزد که در اولین برخورد مخاطب با آوا ارائه می شود. این استفاده دایره ای از مضمون آوا بینندگان را وادار می کند تا تفسیر ما از انسان بودن یا نبودن آوا را دوباره ارزیابی کنند و تعریف خود مفهوم را زیر سوال ببرند.
موسیقی «Ex Machina» به عنوان ابزاری کلیدی در فریب دادن مخاطب عمل می کند و در عین حال تصمیمات نهایی و شخصیت واقعی شخصیت های فیلم را پیش بینی می کند. با تلاش برای ترسیم ناتان بهعنوان شرور و اوا بهعنوان دختری به وضوح مضطرب، موسیقی بهطور مؤثرتری میتواند مخاطب را در زمان رخدادن وقایع فیلم شوکه کند و فریب هوشمندانه اوا را آشکار کند.
5-2-2-3. وسایل صحنه
در بخش های مختلف صحنه جمجمه های نقره ای رنگ به صورت نمادین مشاهده می شود. همچنین مغز هوش مصنوعی انساننما آوا (آلیسیا ویکاندر) که تصویربرداری CGI روی این نسخه از مغز اعمال شد تا الگوهای درخشان بسیار دقیقی را که روی صفحه نمایش دیده میشود ایجاد کند.
این مغز شامل یک پوسته بیرونی پلاستیکی شفاف است که شامل نمونه ای شبیه عروس دریایی است که در یک مایع شفاف شناور است. نقاط ردیابی پراکنده نارنجی و آبی VFX در سرتاسر آن اعمال می شود و یک فرورفتگی دایره ای مهر و موم شده در قسمت زیرین وجود دارد.
این تکنیک یادآور توانایی موتور جستجوی بلوبوک (شرکت ناتان) برای جمع آوری و حدس زدن علاقمندی مخاطبان خود و طراحی مغز فراماشینی اوا است. این فناوری به گونه ای توصیف می شود که کیلب نیز به دلیل دسترسی موتور جستجوی بلوبوک به علاقمندی های کیلب او را در قالب برنده مسابقه به سکونتگاه خود آورده بود.
5-2-2-4. بازیگران
اوا که شخصیت اصلی زن فیلم می باشد هم نام حوا است. وی در فیلم نمایانگر اولین فراماشینی است که نسل جدید تراانسان به شمار می رود و در پایان فیلم گویا به شهر مدرن نیویورک هبوط یا نفوذ می کند. ناتان نام شخصیت دانشمند جاه طلب فیلم و همنام با نماینده یهوه خدای عهد عتیق است که نقشی ویژه برای تعیین سلیمان به جانشینی داوود ایفا کرده است. (عهد عتیق، 1903: 549)
کیلب یادآور یکی از نمایندگان قوم یهودا و یکی از دوازده جاسوسی است که موسی به سرزمین کنعان فرستاد. این داستان در کتاب اعداد فصل ۱۳ نقل شدهاست.که وی رئیس قبیله یهودا بود. در آیه ۳۰ این فصل آمده که کیلب در برابر موسی با مردم صحبت کرد و گفت بگذارید یکدفعه برویم و آن (زمین) را بگیریم زیرا ما قدرت چیره شدن بر آنان را داریم. (عهد عتیق، 1903: 241)، این داستان در قرآن کریم (سوره مائده، آیه20-26) نیز ذکر شده است. و در فیلم نیز شخصیتی است که برای تست تورینگ ناتان بر اوا برگزیده شد. کیلب است که در نهایت با فریب اوا رو به رو میشود و در این فیلم نیز اوا با اشاره به فریبی زنانه پا به جهان مدرن می گذارد.
شخصیت دیگر رباتی است خدمتگزار که چهره ای شرقی دارد و به نام کیوکو نامیده شده، کیوکو نامی ژاپنی به معنای «امروزی» یا «آینه» است.
5-2-3. رمزگان ایدئولوژیک
5-2-3-1.مفهوم اصلی
آگاهی:
آزمون اصلی فیلم در مورد آگاهی و شیوه آگاهی در انسان و ماشین است. فصول داستان درباره تست تورینگ هوش مصنوعی چینش شده است. اما آگاهی که در این داستان سنجیده میشود بیش از آگاهی ماشین به آگاهی انسان می پردازد. سوالات ارائه شده در این فیلم بیشتر در مورد ماهیت آگاهی انسان است. در جامعه عدم توازن قدرت و نابرابری گسترده و بیعدالتی وجود دارد که توهم خدا بودن را به نوعی به کسانی که تمام قدرت و منابع مالی را در اختیار دارند میدهد که نمونه آن ناتان است.
کسانی که از قدرت محروم هستند یا توسط سیستمهای قدرت مورد سوء استفاده قرار میگیرند از دست دادن درماندگی و قربانی شدن میکنند که نماینده این افراد را کاراکتر کیلب بازنمایی می کند.
اوا و سایر رباتهایی که با او همراه هستند آینهای از نحوه دید ناتان درباره جهان و برنامهریزی او به ما نشان میدهند. در این میان در داستان کیلب امیدوار است نمونههایی از تعامل را با ربات به دست بیاورد تا بتواند معنای کاملتری از انسان بودن را بیازماید. تلاش او در صحبت با آوا نشان میدهد که وی نیز تحت تجربه قرار گرفته است در حقیقت آزمونی که برگزار شده آگاهی انسانی را به چالش میکشاند چرا که اوا در پایان فیلم با دور زدن این آگاهی موفق میشود دام ناتان نیز بگریزد.
5-2-3-2. دسته بندی مفاهیم
الف) تعامل انسان و ماشین
یکی از موارد جالب در فیلم این است که ناتان هوش مصنوعی خود را از یک موتور جستجو به نام بلوبوک میسازد. یعنی این هوش مصنوعی بر اساس جستجوهای انسانی طراحی شده است.
جستجو فقط بخشی از اطلاعات را در بر نمیگیرد بلکه مجموعهای از اطلاعات است که به ما کمک میکند از شخصیت یک فرد اطلاعاتی به دست بیاوریم. این شخصیت شناسی و آگاهی از شخصیت پردازش شده و برای ناتان یک هوش مصنوعی به وجود آورده و اکنون هوش مصنوعی در تعامل بین انسان ماشین سنجیده میشود.
ب) سرمایه داری
قلمرو و تسلط مالی و اطلاعاتی ناتان در فیلم حاوی نکات بسیار مهمی از کاپیتالیسم و نئولیبرالیسم نهفته در فیلم است. رمزگان ائدئولوژیک فیلم با نکات فراوان به این جنبه از زندگی ناتان می پردازد. از ابتدای فیلم هنگامی که کیلب از خلبان درباره وسعت قلمرو ناتان می پرسد با این پاسخ مواجه می شود که اکنون دو ساعت است که در قلمرو او پرواز می کنیم. این سرمایه فراوان است که با ناتان اجازه می دهد انسان ها را جزو مایملک خود حساب کند و با خرید اطلاعات، هوش منحصر به فردی بیافریند و کاپیتالیسم وی تاحدی نمودار می شود که خود را الهه ای می پندارد و آفریده خود را نه مانند فرزند بلکه مانند یک بنده می بیند.
ج) بی عدالتی
بی عدالتی در جهان فیلمنامه نهادینه است و جامعه طبقاتی بدون عدالت حتی بین ربات ها ترسیم شده است. این بی عدالتی به نوعی است که کیلب به عنوان یک برده می تواند از جایزه ای مانند یک هفته کنار ارباب بودن لذت ببرد که این نیز فریبی برای یک قرارداد دیگر است.
د)جنسیت
نگاه ویژه ای به جنسیت در داستان موج می زند. همین که تست تورینگ بر روی اولین فراماشین زن انجام می شود بیانگر نگاه جنسیتی فیلم است. نکته دیگر نیرنگ اوا و فریب خالق خود برای نفوذ در دنیای مدرن است و کنایه ای است که به داستان حوا در عهد عتیق می زند و عمق نگاه الهیاتی فیلم را نسبت به جنسیت نشان می دهد. گزاره های جنسیتی در سرتاسر داستان حتی درباره ربات خدمتگزار شرقی بیانگر نگاهی از منظر مالکیت بدن و نگاه سرمایه داری به زن است که پوست انسانی و بدن زنانه را در خدمت جنسیت مردانه قرار می دهد. به گونه ای جنسیت و زنانگی همانند پوسته ای ربات ها را به خدمت جنسیت مردانه در می آورند.
نشانه های فمینیستی و نگاه جنسیتی در فیلم قابل واکاوی از منظر مطالعات جنسیت را دارد.
ه) فراماشین
کشف ناتان در برنامه نویسی براساس فراداده های انسانی موجب خلق ماشینی با قابلیت های فراتر از هوش مصنوعی قوی شده است. این ماشین قابلیت ادراک و آگاهی انسانی و همچنین فریب و خدعه به خالق را به نمایش می گذارد.
5-2-3-2. مفاهیم به حاشیه رانده شده
عدالت، انسانیت، ارتباط انسان با خدا و ارتباط انسان با طبیعت، نگرش به معاد و منجی مفاهیم ناپیدا در این فیلم است که گویا پاسخی برای آن ها داده نشده است.
نتیجهگیری
این پژوهش در پی تحلیل بازنمایی رمزگان نهفته در فیلم سینمایی Ex Machinana محصول 2014 انگلیس و شناخت مفاهیم فکری مرتبط با آگاهی در این اثر سینمایی است. برای دستیابی به تحلیل جامع از این اثر مطالعاتی درباره مفهوم آگاهی، علم و ماشین در فرهنگ غربی بررسی شد و بر این اساس نوع نگاه به مقوله آگاهی انسان و ماشین در این سینمایی دستمایه بررسی و دقت بیشتر قرار گرفت.
به این منظور با بررسی پیشینه فلسفی و نگاه اندیشمندان غربی و مسلمان درباره آگاهی در هوش مصنوعی و انسان، برتری و سنخ متفاوت آگاهی از نظر اندیشمندان مسلمان و طیفی از اندیشمندان و آینده پژوهان غربی مشهود است البته در این میان دیدگاه بسیاری از متخصصین غربی بر ابزارگرایی و کارکردگرایی ماشین متمرکز شده و اصالت به هوشمند شدن لحظه به لحظه هوش مصنوعی تعلق گرفته است.
از سوی دیگر سیستم فرآیند مدیر دانش تمدن غربی با ابزارهای به کارگرفته شده رسانه ای خود در تلاشی برای تقابل فرهنگی همواره در صدد تزریق برداشت ها و باورهای خود درباره تعاملات انسان با محیط پیرامون می باشد. به همین مناسبت شناخت زبان رسانه ها در انتشار مفاهیم مربوط به تعامل انسان و ماشین اهمیت ویژه می یابد. با بررسی عناصر بازنمایی شده در این اثر دیدگاه کارگردان و سازندگان اکس ماکینا بیانگر نگاهی کارکردگرا به ماشین است. علیرغم سوالات فیلسوفان غربی و رد نظریات تسلط هوش مصنوعی بر انسان در این فیلم با نگرشی ابزارگرایانه اوا برنده مسابقه ادراک انسان و ماشین شده است از این رهگذر پاسخ فیلم به سوال درباره کیفیت آگاهی انسان و ماشین، تولد موجودی با جنسیت زنانه و پوست انسانی به عنوان خدمتگزار سرمایه است که مرزهای انسانیت برده سرمایه را در مینوردد و از منزلت ماشین به جایگاه ترا-انسان هبوط میکند و این موجود در روند الهیاتی خود یادآور سلیمان شاهی است که با کمک ناتان جانشین داوود نبی شده است. سلیمانی که این بار در چهرهای زنانه در صحنه آخر فیلم وارد سرزمین جدید می شود.
منابع
قرآن کریم
عهد عتیق
آسابرگر، آرتور،1379، روش های تحلیل رسانه ها، ترجمه پرویز اجلالی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها.
برونو لاتور مذاکره با اشیا و نظریه کنشگر-شبکه. نشرنی، تهران، چاپ اول، 1397.
چندلر، دانیل، ترجمه: مهدی پارسا. مبانی نشانه شناسی. تهران، سوره مهر: 1386.
سلحشور سفیدسنگی، زهره،1398، «تحلیل مفهوم آگاهی از دیدگاه ملاصدرا و پیوندگرایی»، ش2، ص133-153.
رضایی، محمد و سمیه افشار، 1389، «بازنمایی جنسیتی سریال های تلویزیونی ، زن در فرهنگ و هنر « پژوهش زنـان، ش4، ص75 -94.
رضایی، محمد و عباس کاظمی، 1387، «بازنمایی اقلیت های قومی در سریال های تلویزیونی»، تحقیقات فرهنگی، ش 4،ص61-91.
ساسانی، فرهاد، معناکاوی به سوی نشانه شناسی اجتماعی. تهران: علم، 1389.
شفر، ریچارد؛ فرهنگ فشرده جامعه شناسی؛ ترجمه: حسین شیران. جامعه شناسی شرقی. تهران: 1391.
صوفی، محمدرشید ، 1389تحلیل نشانه شناختی بازنمایی هویت در سینماي ایران بعد از انقلاب57 ، – کارشناسی ارشد، پایان نامه رشته علوم ارتباطات اجتماعی، تهران، دانشگاه تهران.
فیسک، جان، درآمدی بر مطالعات ارتباطی، ترجمه مهدی غبرایی. تهران: دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها: 1386.
فیسک، جان، 1380، «فرهنگ تلویزیون»، ارغنون، ش19، ص147-177.
گیویان، عبدالله، سروری زرگر، محمد، 1388،«بازنمایی ایران در سینمای هالیوود»، تحقیقات فرهنگی،ش8.
مهدیزاده، محمد، رسانه ها و بازنمایی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی:1387.
میرزایی، حسین و امین پروین ، درآمدی بر روش شناسی مطالعات فرهنگی، صورتبندی نظری-روش شناختی بازنمایی و استوارت هال، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی: 1392.
نرسیسیانس، امیلیا، انسان، نشانه، فرهنگ. تهران، افکار: 1387.
هال، استوارت گزیدههایی از عمل بازنمایی، برگرفته از شاقاسم احسان، نظریه هـاي ارتباطـات: مفـاهیم انتقادي در مطالعات فرهنگی و رسانه، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
Allport GW. Attitudes. In: Murchison C, editor. Handbook of social psychology. Worcester, Mass.: Clark University Press; 1935.
Henry A Kissinger, Eric Schmidt, Daniel Huttenlocher – The Age of AI_ And Our Human Future.2021.
OldTestament. Berlin. The british and forein bible.1903.
Stuart Russel and Peter Norvig. Artificial Intelegence a modern approach.Pearson.2010.
Stuart Hall. Represetnation: Cultural Representation And Signifying Practices. Sage publication LTD. 2003.
Matt carter. Mind and Computers: An Introduction to the Philosophy of Artificial Intelligence
.Edinburgh University Press LTD. 2007.
[1] .دانش آموخته کارشناسی ارشد، رشته «شیعه شناسی» دانشگاه ادیان و مذاهب، Biglari110@gmail.com
[2]. دانشآموخته کارشناسی ارشد، رشته «مدیریت راهبردی فرهنگ» دانشگاه باقرالعلوم(ع)،kargaran1365.1080@gmail.com
[4] . https://iict.ac.ir/1402/08/hooshmanoeei-2/
[5] .Ibid.
دیدگاهتان را بنویسید