نقد فیلم مرد آرام | «در آینه زمان» روایتی از گذر و ماندگاری

نقد فیلم مرد آرام | نویسنده: شمسیپور
با شنیدن نام فیلم مرد آرام ناخودآگاه یاد فیلمی با همین نام از جان فورد افتادم و نگران از اینکه فیلم تقلید و تعلیقی از آن باشد! اما خدا را شکر تنها وجه شباهت این دو فیلم گذشتۀ دردناک و پیچیدۀ شخصیت اصلی داستان است که هر دو شخصیت به دنبال آرامش و پناهگاهی برای فرار از گذشتۀ تاریک خود و اصلاح آن هستند و هر دو شخصیت در طول فیلم متحول شده و به درک جدیدی از خود و زندگی میرسند.
فیلم مرد آرام به کارگردانی بهنوش صادقی، نویسندگی خوب مهنوش صادقی و تهیهکنندگی مهدی هاشمی تنها فیلم راه یافتۀ یک کارگردان زن است به جشنواره فیلم فجر امسال. با بازی بسیار دلنشین مهدی هاشمی در نقش زمان، شمیلا شیرزاد در نقش نوبهار، پویا نوروزی و بیتا عزیز و… . فیلم مرد آرام نمونۀ یک فیلم خوب با حداقل سرمایهگذاری است.
خلاصه داستان
فیلم مرد آرام که یک درام اجتماعی است داستان مردی به نام زمان مهاجر افغانستانی است که بیش از 30 سال است به ایران آمده و اکنون بعد از سالها بهتنهایی به تشویق دوستانش با دختر نوجوانی به نام نوبهار که همراه شوهرخالهاش از افغانستان آمده ازدواج میکند. گریههای مکرر نوبهار همراه با نگاه کردن به عکسی که در دست دارد علاوه بر نشان دادن اکراه او نسبت به ازدواج با زمان که حتی رنگ کردن ریش و موهایش پیریاش را پنهان نمیکند، حکایت دارد از داستان عاشقانهی او در افغانستان.
زمان، که پیرمردی عاقل و جاافتاده به نظر میآید با درک حال نوبهار با او مدارا میکند و رفتاری پدرانه دارد. برای به دست آوردن دل نوبهار و برای نزدیک شدن به نوبهار و جبران فاصله بینشان تلاش میکند و هر کاری که از دستش برمیآید انجام میدهد؛ موهای سپیدش را رنگ میزند، سرمه میکشد، از او پرستاری میکند، برایش غذا میپزد، شرایط باسواد شدنش را فراهم میکند و حتی تصمیم میگیرد خودش هم با نوبهار باسواد شود.
نوبهار هم از یک جایی به بعد که اعتمادش جلب میشود سعی میکند باب طبع زمان کار کند، خانه را نظافت میکند، غذای محلی میپزد، خود را میآراید(اگر چه با کمرنگ کردن رژلبش نشان میدهد همچنان زمان را به عنوان شوهر نپذیرفته است) و به سفارش زمان، حرف خانه را بیرون خانه نمیبرد؛ گویی نوبهار، احساسات خود را به زمان منتقل میکند و او را به عنوان یک پدر جایگزین میبیند.
او تلاش میکند زبان مشترک با زمان پیدا کند آنجا که میخواهد نحوه نوشتن اسم خودش را به زمان یاد دهد چقدر خوب عمل میکند: یه کاسه بکش، یه نخود بنداز توش، یه قاشق بکش، یه بشقاب که یه نخود زیرش هست بکش، دوتا چشم چسبیده به هم بکش، به دسته بکش ویه سرسره کنارش.. نوبهار
اما با ورود فردی به نام احد از افغانستان پرده از داستان عشقی نوبهار با او برداشته میشود.
بله او نامزد نوبهار بوده که در پی رسیدن به معشوقش پس از تحمل سختیهای فراوان آمده و با کمترین نشانی که از زمان دارد موفق میشود آنها را پیدا کند. اما نوبهار که حالا جانی دوباره گرفته و دارد خانم خانهی زمان میشود با دیدن احد نه تنها خوشحال نمیشود که به او اعتراض میکند چرا آمده و همراهش نمیشود.
این مطلب برای احد بسیار سنگین است تا حدی که در جایی از فیلم کتابهای نوبهار را گرفته روی زمین میاندازد و محکم در گوشش میزند و گمان میکند رفتار نوبهار از سر اجبار و ترس از زمان است.
زمانی که راز گذشتهاش توسط احد برملا شده است. برای همین به سراغ زمان میرود تا اورا بکشد و نوبهار را نجات دهد. اما نوبهار اگرچه هنوز نمیتواند زمان را به عنوان شوهر بپذیرد، دیگر دلش پیش احد هم نیست؛ او وارد دنیای جدیدی شده؛ دنیای بدون مرز آگاهی و دانش که برای رسیدن به آن حتی حاضر است عشق قدیمیاش را فدا کرده و بسوزاند(آنجا که تنها عکس احد را با کبریت میسوزاند).
نقد جامع فیلم «مرد آرام» بر اساس مدل جان فیسک
جان فیسک، نظریهپرداز رسانهها، معتقد است که مخاطبان به صورت فعالانه در معنابخشی به متن رسانهای مشارکت میکنند و این معنا در تعامل بین متن، مخاطب و زمینههای اجتماعی و فرهنگی شکل میگیرد. بر اساس مدل فیسک، میتوانیم فیلم «مرد آرام» را از این جوانب بررسی کنیم.
متن فیلم
- داستان و روایت: داستان فیلم، روایتی خطی و واقعگرایانه از زندگی یک مهاجر افغان در ایران است. روایتی از تغییر و تحول. نوبهار، دختری جوان و کمسواد، از یک زندگی سنتی و محدود به زندگیای مدرنتر و آگاهانهتر میرسد. این تغییر، در مقابل شخصیت ثابت زمان قرار میگیرد که به دنبال رهایی از گذشته خود است. داستان بر روی روابط بینفردی، به ویژه رابطه بین زمان و نوبهار، تمرکز دارد.
شخصیتها
- زمان: نماد گذشته، سنت و رنج است. او با وجود گذشتۀ تاریک خود، تلاش میکند تا تغییری ایجاد کند و به نوبهار کمک کند تا به آیندهای بهتر دست یابد. «مرد آرام» را میتوان به عنوان یک روایت از «زمان» نیز در نظر گرفت. زمان هم به معنای شخصیت اصلی، هم به معنای گذر زمان و هم به معنای حالتی ثابت و راکد، در فیلم تکرار میشود و به مخاطب این امکان را میدهد تا به لایههای مختلف معنایی فیلم دست یابد.
- نوبهار: نماد امید، تغییر و آینده و رهایی است. او با وجود شرایط سخت، به دنبال دانش و آگاهی است و میخواهد از زندگی خود لذت ببرد.
- احد: نمادی از گذشته و خشونت است. او نمایانگر نیروهای سنتی و مردسالاری است که میخواهد نوبهار را به گذشته بازگرداند.
نمادها
- کتابها: نماد دانش، قدرت، آگاهی و آزادی هستند. نوبهار با کتابها، به دنیای جدیدی وارد میشود و به استقلال فکری میرسد.
- چاه: نماد ناخودآگاه و نمادی از عمق و تاریکی گذشته و تلاش زمان برای پاکسازی خود و همچنین پتانسیل تغییر و تحول است. چاه در ابتدای فیلم، نمادی از عمق تنهایی و رنجهای درونی زمان است.
- حمام: مکانی برای تطهیر و پاکسازی.
- خانه: نمادی از پناهگاه و امنیت است، اما در عین حال، نمادی از تنهایی و انزوا و محدودیتها نیز هست. همچنین خانهی سیمانی و ساده زمان نمادی از زندگی سخت و بیادعای مهاجران است. در مقابل، خانه خانم معلم، مکانی گرم و پر از کتاب است که نمادی از دانش، روشنایی و امید است.
- آتش: نمادی از پاکی، تخریب و تحول است.
- موهای سفید زمان: نمادی از گذشتهای است که او نمیتواند از آن فرار کند. تلاش او برای رنگ کردن موها، نشان از تلاش برای فراموشی و پنهان کردن گذشته و شروع دوباره است برای ایجاد یک هویت جدید
مخاطب
- مخاطب عام: فیلم به دلیل روایت ساده و قابل فهم خود، میتواند برای مخاطب عام جذاب باشد.
- مخاطبان علاقهمند به سینمای اجتماعی: فیلم میتواند برای افرادی که به مسائل اجتماعی، مهاجرت و حقوق زنان علاقهمند هستند جذاب باشد. همچنین، مخاطبان افغانستانی که با این مسائل به صورت مستقیم درگیر هستند، میتوانند ارتباط بیشتری با فیلم برقرار کند.
- مخاطبان زن: فیلم به موضوعات مربوط به زنان و حقوق آنها میپردازد و برای زنان میتواند جذابتر باشد.
- مخاطب منتقد: مخاطبان منتقد ممکن است به پیچیدگیهای روانی شخصیتها و پرداختن به مسائل اجتماعی به صورت عمیقتر در فیلم انتقاد داشته باشند.
زمینههای اجتماعی و فرهنگی
- مهاجرت: فیلم به زندگی مهاجران افغان در ایران میپردازد و به چالشهای هویتی، اجتماعی واقتصادی آنها اشاره میکند. اما این پرداخت به اندازهی کافی عمق ندارد و به تجربیات مختلف و فراتر از تجربهی نوبهار نمیپردازد؛ در حالی که با توجه به مسائل زیادی که نسبت به مهاجران افغانستانی در ایران وجود دارد توقع میرفت به مسائل جدیتر و چالشبرانگیزتری پرداخته میشد.
- کودکهمسری: واژهای فمینیستی که تلاش میکند ازدواج دختران زیر 18سال را تقبیح کند و آن را یک معضل اجتماعی بزرگ معرفی کند. اگرچه در ابتدا به نظر میآید فیلم میخواهد به معضل کودکهمسری بپردازد اما تنها با گذشت دقایقی از فیلم متوجه میشویم چندان نگاه انتقادی به این مسئله نداشته و از آن برای رسیدن به یک هدف بالاتر عبور کرده است که همین نکته موجی از اعتراض و انتقاد طرفداران حقوق زن و فمینستها را در میان منتقدین ایجاد کرده است. لذا از دیدگاه جانفیسک این یکی از مهمترین نقاط ضعف فیلم است.
- آموزش و آگاهی: اهمیت آموزش و آگاهی برای بهبود زندگی افراد، یکی دیگر از موضوعات مهم فیلم است. کتابها به عنوان نمادی از دانش و آگاهی، نقش مهمی در تغییر زندگی نوبهار دارند. فیلم نشان میدهد که آموزش میتواند به عنوان ابزاری برای رهایی از محدودیتها و رسیدن به آزادی مورد استفاده قرار گیرد. (البته در این بخش آنچنان کلیشهای، مستقیم و شعاری وارد میشود که چندان اثرگذار نبوده و از نقاط ضعف فیلم است.)
- تغییر و تحول فردی: فیلم به فرایند تغییر و تحول فردی و تلاش برای رهایی از گذشته میپردازد.
- نقش زنان: نوبهار به عنوان یک زن جوان، تلاش میکند تا بر محدودیتهای اجتماعی غلبه کند و به استقلال برسد. همچنین خانم معلم نیز به عنوان زنی کاملا مستقل و قدرتمند معرفی میشود که نمادی از شعور و آگاهی ست و قدرت انتقال آن را نیز دارد. (اگرچه نقش او آنقدر تصنعی، کلیشهای و شعاری است که گویا به زور به فیلم چسبانده شده است و درست مانند دندانهای لمینتشده بسیارسفید صدفی خانمی موقع خندیدن، تو ذوق میزند.)
- اهمیت بخشش و گذشت: زمان با وجود گذشتهی تاریک خود، تلاش میکند تا اشتباهات خود را جبران کند و به آینده امیدوار باشد؛ برای همین در مواجهه با نوبهار و احد با بخشش و گذشت قابل توجهی رفتار میکند. فیلم نشان میدهد که بخشش و گذشت میتواند به بهبود روابط و ایجاد آیندهای بهتر کمک کند.
تضادها و تقابلها
- تضاد و تقابل گذشته و آینده: زمان نمایانگر گذشته و نوبهار نمایانگر آینده است. این تضاد در طول فیلم به خوبی به تصویر کشیده میشود.
- تضاد و تقابل نور و تاریکی: فیلم با سکانسی در دل چاه و تاریکی شروع میشود و با سکانسی به سوی نور خورشید درحال طلوع به پایان میرسد. تاریکی نمادی از ترس و ناامیدی است در حالی که نور نمادی از امید و آگاهی است.
- تضاد بین ظاهر و باطن: زمان با وجود ظاهر آرام و خونسرد، در درون خود آشفتگی و درد زیادی را پنهان کرده است.
بازنمایی و تأثیر بر مخاطب
از نظر جانفیسک، فیلم نهتنها متنی برای تجزیه و تحلیل است، بلکه متنی فعال است که میتواند بر بینش و درک مخاطب تأثیر بگذارد. فیلم «مرد آرام» با روایت داستانی ظریف و نمادین، پیامهای متعددی را به مخاطب منتقل میکند. در ادامه به برخی از مهمترین پیامهای این فیلم اشاره میکنیم:
پیامهای اصلی
- اهمیت آموزش و آگاهی: یکی از پیامهای اصلی فیلم، اهمیت آموزش و آگاهی است. شخصیت نوبهار با کسب دانش و آگاهی، توانست از محدودیتهای اجتماعی رها شود و به استقلال برسد. اما این پیام به جای اینکه در دل داستان دربیاید با بیان جملاتی توسط خانم معلم به بیننده القا میشود.
- گذشته و آینده: فیلم به طور مداوم بین گذشته و آینده در نوسان است. زمان نمایانگر گذشته و نوبهار نمایانگر آینده است. این تضاد نشان میدهد که چگونه گذشته میتواند بر آینده تاثیرگذار باشد و اینکه تغییر و تحول ممکن است.
- هویت و تعلق: شخصیتهای فیلم به دنبال یافتن هویت خود و جایگاهشان در جامعه هستند. نوبهار به دنبال یافتن هویتی فراتر از یک همسر است و زمان نیز به دنبال رهایی از گذشتهی خود و یافتن هویتی مصلح است.
- خشونت و صلح: فیلم به موضوع خشونت و پیامدهای آن میپردازد. شخصیت احد نمادی از خشونت و گذشته است، در حالی که زمان به دلیل چشیدن پیامدهای خشونت، به دنبال صلح و آرامش است.
امید و تغییر: با وجود تمام سختیها و چالشها، فیلم به مخاطب امید میدهد که تغییر و تحول ممکن است و آیندهای بهتر در انتظار است. امکان تغییر انسان از گذشتهای تاریک به سوی آیندهای روشن به خوبی در سکانس ابتدایی (چاه) و سکانس انتهایی (حرکت به سمت افق روشن) خود را نشان میدهد و از زیباییهای بصری و محتوایی فیلم میباشد.
- اهمیت روابط انسانی: روابط بین شخصیتها در فیلم نشان میدهد که چگونه عشق، حمایت و همدلی میتواند باعث تغییر و تحول در زندگی افراد شود.
پیامهای ضمنی
- مهاجرت و هویت: اگرچه فیلم تلاش میکند موضوع اصلی را بدون مرز بیان کند تا پیامی فراملی و فراقومیتی داشته باشد ولی به برخی چالشهای مهاجران و حفظ هویت آنها در جامعه جدید نیزمیپردازد. هرچند توقع میرود در این زمینه به چالشهای اساسیتری پرداخته میشد.
- کودکهمسری: فیلم به مسئلهی کودک همسری به عنوان یک معضل اجتماعی اشاره میکند اما از کنار آن میگذرد واصلاح این معضل را در گرو رشد آگاهی اجتماعی مردم معرفی میکند. وهمین نگاه باعث میشود اگرچه تم فیلم فمینیستی به نظر بیاید اما در واقع این چنین نباشد.
- نقش زنان در جامعه: فیلم به نقش زنان در جامعه و تلاش آنها برای کسب استقلال و آزادی میپردازد.
اما شخصیتهای فیلم اگرچه با بازی خوب بازیگران قابل قبول و باورپذیر است، اما آنقدر که توقع میرود پرداخت نشدهاند تا موجب همذاتپنداری بیننده با آنها بشود تا خود را بخشی از جهان قصه بداند.
نگاهی به «مرد آرام» بهعنوان یک نقاشی
اگر بخواهیم فیلم «مرد آرام» را به یک اثر هنری دیگر تشبیه کنیم، میتوان آن را به یک نقاشی مقایسه کرد. یک نقاشی که کارگردان با رنگهای تیره و سرد و خطوط شکسته، با کمک تکنیکهای سینمایی سعی میکند زندگی ساکن و آرام یک مرد مهاجر واحساسات درونی سایر شخصیتها را به تصویر بکشد.
قاببندی و نورپردازی: فیلمبرداری فیلم دقیق و حساب شده است. استفاده از قاببندیهای بسته و نورپردازی کمنور، بر فضای سنگین و خفقانآور داستان تاکید میکند. خانهی زمان، با دیوارهای نمور و نور کم، به یک زندان تبدیل شده است که همزمان پناهگاهی نیز هست. این قاببندیهای تنگاتنگ، نمادی از محدودیتها و چالشهایی است که شخصیتها با آن روبرو هستند.
رنگها: رنگهای غالب در فیلم _به جز رنگ لحاف مخملی سرخابی و ماشین سرخابی_ رنگهای خاکستری، قهوهای و آبی تیره هستند که حس سردی و بیحالی را القا میکنند. این انتخاب رنگی، با فضای کلی داستان همخوانی دارد و نمادی از زندگی یکنواخت و بدون هیجان شخصیتهاست. ولی آنجا که نوبهار سرحال وسرخوش مشغول نظافت و رسیدگی به خانه میشود، رنگهای رومیزیها و دستمالهای سنتی و گلدوزی شده آنچنان فضا را پر میکند که بیننده هم در احساس امید و نشاط و رضایت نوبهار شریک میشود.
در آخر به برخی نقاط ضعف و قوت فیلم به طور مجزا میپردازیم:
نقاط قوت فیلم
- بازی درخشان مهدی هاشمی: نقشآفرینی او در قالب یک مرد سالمند افغان، با تسلط بر لهجه و لحن صحبت، کاملاً باورپذیر است و یکی از نقاط قوت اصلی فیلم محسوب میشود.
- بازی طبیعی و احساسی بسیار عالی و بینظیر شمیلا شیرزاد: این بازیگر نوجوان که پیشتر در فیلم خورشید مجید مجیدی حضور داشت، توانسته است با بازی خود، احساسات مخاطب را درگیر کند.
- بازی بسیار خوب بیتا عزیزی: علیرغم آنکه او ایرانی است ولی با تسلط بر لهجه و لحن صحبت، کاملاً باورپذیر است.
- موسیقی: موسیقی متن فیلم، یکی از نقاط قوت فیلم است که به نظر آهنگساز به خوبی از عهده آن برآمده و با استفاده از سازهای سنتی افغانستانی و ملودیهای ملایم، به خوبی توانسته است فضای غمانگیز و اندوهناک را در طول فیلم ودر حس امید ونشاط را در انتهای آن منتقل کند. موسیقی در برخی سکانسها به عنوان یک شخصیت مکمل عمل میکند و بر احساسات مخاطب تأکید میکند.
- روایت انسانی و واقعگرایانه: کارگردان تلاش کرده است تا بدون کلیشهپردازی، داستانی انسانی و اجتماعی را به تصویر بکشد که به دل مخاطبان بنشیند.
- پرداختن به یک موضوع مهم اما کمتر دیدهشده: مهاجرت افغانها و مشکلات آنها موضوعی است که کمتر در سینمای ایران به آن پرداخته شده است. این فیلم موفق شده است تا بخشی از مشکلات آنها را بازگو کند.
نقاط ضعف فیلم
- ریتم کند داستان: برخی از منتقدان معتقدند که روایت داستانی در برخی بخشها کند پیش میرود و میتوانست جذابتر باشد.
- گریم: گریم زمان بعد از رنگ زدن به موهایش بسیار توذوق زن است و البته شاید در انتخاب چنین گریمی تعمدی بوده است.
- دیالوگنویسی متوسط: در برخی صحنهها، دیالوگهای شخصیتها کمی تصنعی به نظر میرسد که میتوانست بهتر پرداخته شود.
- اگرچه استفاده از لهجه در بازیگران کمک به باورپذیری داستان داشته اما به دلیل نبود زیرنویس گاهی باعث عدم فهم کلمات و جملات میشود.
- عدم پرداخت عمیقتر به برخی کاراکترها: به جز شخصیتهای اصلی، برخی از کاراکترهای فرعی در داستان حضور کمرنگی دارند و به درستی پرداخت نشدهاند.
- مرد آرام در نیمه اول خود تلاش میکند تا درونیات شخصیتها را با فضاسازی و روابط میان کاراکترها نشان دهد. اما با ورود یک معلم زن به داستان، فیلم به دام شعارزدگی میافتد. این بخش از فیلم که قرار است پیامهای انسانی و اخلاقی را برجسته کند، بیش از حد مستقیم و کلیشهای ارائه میشود و همین موضوع، بر تأثیرگذاری آن لطمه میزند.
- پرداخت به مشکلات اجتماعی بدون توسعه کافی شخصیتها موجب میشود برخی منتقدین فیلم را یک اثر مبهم و گاهی غیرقابل درک باشد.
نتیجهگیری نقد فیلم مرد آرام
اگرچه ریتم کند داستان در نیمه اول آن ممکن است برای برخی از مخاطبان خستهکننده باشد اما در نهایت “مرد آرام” فیلمی است که فراتر از یک روایت ساده و یک داستان عاشقانه ، به مخاطب این امکان را میدهد تا به لایههای پنهان شخصیتها خصوصا از نظر روانشناختی و حتی برخی مفاهیم فلسفی موجود در داستان فکر کند، با برخی مشکلات فردی-اجتماعی مواجه شده به دنبال یافتن راه حلهایی برای آنها باشد. این فیلم هرچند نه چندان قوی و عمیق، توانسته است به موضوعات اجتماعی مهمی همچون مهاجرت، تنهایی و هویت اجتماعی-فرهنگی و حتی جنسیتی بپردازد واین برای فضای گیشهزده سینمای ایران حرکتی قابل ستایش است.
فیلم همانطور که خانم معلم در دیالوگی خطاب به نوبهارمیگوید: برای آدمهایی که مفیدند مرزی وجود ندارد، سعی میکند پیامهایش فرامرزی بوده و با دعوت انسانها به کسب آگاهی به آنها وعدهی دنیای شادتری دهد حتی با وجود تمام سختیها..
بازیهای خوب بازیگران به ویژه مهدی هاشمی و شمیلا شیرزاد، به باورپذیری شخصیتها کمک کرده است. با این حال، فیلم میتوانست به برخی از مسائل به صورت عمیقتری بپردازد و شخصیتها را پیچیدهتر کند.
سخن آخر
پس از اتمام فیلم با خود گفتم: پس میشود در ایران با وجود تمام سختیها و نقدها فیلمی ساخت که علیرغم بیان نقطهنظرات و انتقادات، ابتذال و سیاهنمایی نداشت و از دل سختیها و محرومیتها به رشد و آیندهای روشن فکر کرد.
انصافا بعد از بلند شدن از صندلی سینما حال خوبی داشتم.
دیدگاهتان را بنویسید