نقد فیلم امیلیا پرز (Emilia Peres) 2024 | تطهیر چهرۀ جنایتکار
نویسنده: اسداللهی | نقد فیلم امیلیا پرز
فیلم امیلیا پرز به کارگردانی ژاک اودیار و با نویسندگی مشترک ژاک اودیار، توماس بیدگین، لئا میسیوس و نیکلاس لیوچی، تولید و اکران شد. تهیهکنندگی این اثر را ژاک اودیار، پاسکال کوچتو، والری شرمن و آنتونی واکارلو بر عهده داشتند. زوئی سالدانا، کارلا سوفیا گاسکن، سلنا گومز، آدریانا پاز، مارک ایوانیر و ادگار رامیر نقشآفرینی کردند و کلمان دوکول موسیقی متن آن را ساخت و کامیل ترانهها را اجرا کرد.
ژاک اودیار(Jacques Audiard) به عنوان کارگردان و تهیهکننده همراه با پاسکال کوچتو(Pascal Caucheteux)، والری شرمن(Valérie Schermann) و آنتونی واکارلو(Anthony Vaccarello)، با بهرهگیری از همکاری شرکتهایی چون واینات پروداکشنز(Why Not Productions – چرا نه تولیدات)، پیج ۱۱۴(Page 114 – صفحه ۱۱۴) و سنت لوران پروداکشنز(Saint Laurent Productions – تولیدات سنت لورن)، این اثر را تولید کردند.
این فیلم برای اولین بار در ۱۸ مه ۲۰۲۴ در جشنوارۀ کن و سپس در ۲۱ اوت ۲۰۲۴ در فرانسه به نمایش درآمد. فیلم با بودجۀ ۲۵ میلیون یورو (۲۶ میلیون دلار) ساخته شد و در نهایت به فروشی معادل ۱۶٫۳ میلیون دلار در گیشه دست یافت. زبانهای اصلی فیلم، اسپانیایی و انگلیسی است.
مختصری دربارۀ آثار ژاک اودیار
اودیار پسر فیلمنامهنویس مشهور میشل اودیار است که بیشتر به خاطر فیلمنامههایش برای فیلمهای جنایی، بهویژه فیلم «هر عددی میتواند برنده شود» ساخته هنری ورنوی و کلود میلر شناخته میشود.
ژاک اودیار در دانشگاه سوربن ادبیات خواند، اما قبل از اتمام مدرکش آن را ترک کرد. او در اواخر دهۀ ۱۹۷۰ بهعنوان دستیار تدوینگر در چندین فیلم، از جمله مستأجر(The Tenant)ساخته رومن پولانسکی، وارد صنعت سینما شد.
فیلم یک پیامبر(Un Prophète) ساخته اودیار در سال ۲۰۰۹، یک درام گانگستری دربارۀ یک محکوم جوان عرب(طاهر رحیم) است که با رهبر یک باند زندانی در کورسیکا آشنا میشود. داستان ظهور مرد جوان تحت تعلیم این گانگستر، بسیاری از منتقدان را بر آن داشت تا «یک پیامبر» را با فیلمهای کلاسیک این ژانر، بهویژه پدرخوانده(The Godfather) ساخته فرانسیس فورد کاپولا(1972)، مقایسه کنند. «پیامبر» نامزد جایزۀ اسکار بهترین فیلم خارجی و ۱۳ جایزه سزار شد.
اودیار به استاد جدید ژانر «قطبی»(تریلر فرانسوی) و وارث دیگر کارگردانان بزرگ فرانسوی مانند ژان پیر ملویل(۱۹۱۷-۱۹۷۳) و هنری ژرژ کلوزو (۱۹۰۷-۱۹۷۷) مشهور شده است.
ژانر قطبی که در فرانسه با اصطلاح Polar شناخته میشود، ترکیبی از فیلمنوآر، تریلر و جنایی است و تاریخچهای طولانی در سینمای فرانسه دارد. بزرگان این ژانر مثل ژان پیر ملویل با فیلمهایی همچون «سامورایی» یا هنری ژرژ کلوزو با «دستهای آلوده» و «دایره سرخ»، سهم مهمی در شکلدهی و تثبیت ساختارهای این ژانر داشتهاند.
گاسکُن بازیگر اصلی امیلیا پرز
گاسکُن بازیگر نقش اول این فیلم سینمایی، یک ترنس است. این برای اولین بار است که اسکار، که جوایز خود را در بستری آمیخته با اهداف فرهنگی و گاه سیاسی اعطا میکند، یک بازیگر ترنس آشکار را برای این جایزه نامزد میکند. فیلم «Emilia Pérez» روایتی موزیکال و جنایی است که محور اصلی آن تغییر جنسیت شخصیت اول و بازتعریف هویت او در بستر فرهنگ مکزیک است. این فیلم در اسکار ۲۰۲۵ با ۱۳ نامزدی، تنها یک نامزدی کمتر از رکورد تاریخ اسکار داشت و در نهایت دو جایزهٔ مهم، از جمله بهترین ترانهٔ اوریجینال برای «El Mal» و بهترین بازیگر زن نقش مکمل برای زویی سالدانیا، را بهدست آورد.
در بخش رقابتی بهترین بازیگر زن، حضور گاسکُن به عنوان نخستین زن ترنس نامزد شده، بهسرعت واکنشهای رسانهای گستردهای را برانگیخت. اما در هفتههای منتهی به مراسم، انتشار دوبارهٔ پستهای قدیمی شبکهٔ اجتماعی او —که شامل اظهارات توهینآمیز نسبت به مسلمانان، دیدگاههای جنجالی دربارهٔ جورج فلوید و انتقاد به تنوع نژادی در اسکار بود— باعث موجی از انتقادها شد. این حاشیهها، سبب ترس جشنواره اسکار برای جایزه دادن به آن بود.
اسکار بهعنوان مشهورترین جشنوارهٔ سینمایی جهان، با نامزد کردن و جایزهدادن به این اثر، عملاً توجه مخاطبان و رسانهها را به این داستان تغییر جنسیت جلب کرد.
گاسکن بازیگر دسته اول و درجه یکی نیست و جهت مطرح شدن آن به دلایل فرهنگی و سیاسی است که آکادمی اسکار و جشنوارۀ کن دنبال میکند. از این حیث شناخت این شخص اهمیت دارد و الا نه فیلم امیلیا پرز و نه گاسکن و نه حتی ژاک اودیار کارگردان این اثر، در زمینۀ هنری افراد مهمی قلمداد نمیشوند.
گاسکُن پیش از تغییر جنسیت نقشهای مردانه را بازی میکرد و با نام اصلیاش «خوان کارلوس گاسکُن» شناخته میشد. او در سالهای 2002-2009 نقشهای اولیه در اسپانیا را بازی میکرد و در سال 2014 به مکزیک نقل مکان کرد.
گاسکن به تشویق فیلمساز مکزیکی جولیان پاستور، در سال ۲۰۰۹ برای ادامۀ حرفۀ بازیگری به مکزیک رفت و در چندین «تلهنوولا» ایفای نقش کرد؛ نخستین حضورش در این ژانر با نقش کولی برانکو در تلهنوولای «قلب سالواخه» بود.
«تلهنوولا» (Telenovela) یک اصطلاح اسپانیایی است که به نوعی سریال تلویزیونی اطلاق میشود که به صورت اپیزودیک و عمدتاً با ساختاری درام و عاشقانه ساخته میشود و معمولاً داستان آن در چند صدقسمت روایت میشود. تلهنوولاها عمدتاً در کشورهای آمریکای لاتین، بهویژه مکزیک، برزیل، آرژانتین و کلمبیا تولید میشوند و به خاطر جذابیت روایی و الگوبرداری از داستانهای ملودراماتیک، بازتاب گستردهای در فرهنگ عامه این کشورها دارند.
در زبان فارسی، «تلهنوولا» را میتوان معادل «سریال ملودرام تلویزیونی» یا «سریال عامهپسند اسپانیاییزبان» دانست که اغلب حول محور روابط عاطفی، کشمکشهای خانوادگی و موقعیتهای احساسی اغراقآمیز ساخته میشود. این ژانر تفاوتهایی با سریالهای غربی دارد؛ معمولاً پایانبندی مشخص دارند و بعد از چند ماه یا نهایتاً یکی دو سال به پایان میرسند(برخلاف بیشتر سریالهای آمریکایی که فصول متعدد دارند).
گاسکن برای بازی در فیلم «Emilia Pérez»، همراه با سه همبازیاش، سلنا گومز، آدریانا پاز و زویی سالدانیا، برندهٔ جایزۀ بهترین بازیگر زن جشنوارۀ کن شد. او نخستین بازیگر تراجنسیتی با هویت آشکار است که جایزهای بزرگ از جشنوارۀ کن دریافت کرده است.
بعداً در همان سال، او نشان شوالیه هنر و ادبیات فرانسه را دریافت کرد. در دسامبر 2024، گزارش شد که او برای بازی در نقش عمه انکارنا در فیلم «لاس مالا» (Las malas)، اقتباسی از رمان «دختران بد» اثر کامیلا سوسا ویلادا به کارگردانی آرماندو بود.
در ژانویه 2025، پس از نامزدی جایزۀ اسکار بهترین بازیگر زن برای فیلم امیلیا پرز، مجموعهای از توییتهای گاسکن بین سالهای 2019 تا 2021 دوباره منتشر شد. این توییتها حاوی سخنان متعصبانه علیه چندین جامعه شناسایی شدند، از جمله توییتی که اسلام را «کانون عفونت برای بشریت» مینامید، توییتهایی با محتوای کاتالانوفوبیک و سؤالی که آیا اسکار به «جشنواره آفریقایی-کرهای» «تظاهرات جان سیاهپوستان مهم است» یا روز جهانی زن تبدیل شده است. گاسکن توییتها را حذف و عذرخواهی کرد، سپس روز بعد حساب ایکس خود را غیرفعال کرد. در فوریه 2025، او از فعالیتهای تبلیغاتی برای امیلیا پرز، از جمله نمایشهای جوایز(Premios Goya) کنار گذاشته شد و انتشار کتابش لغو شد.(1)
او گرایش جدی به بودیسم نیچیرن دارد و آموزهها و مناسک آن بر مسیر معنوی و فردیاش تأثیرگذار بوده است. به اشتباه برخی اخبار منتشر کردهاند که او یک بودیسم است که پس از بررسی مشخص شد این گزاره واقعیت ندارد.
بودیسم نیچیرن (به لاتین: Nichiren bukkyō) که با عنوان هوکشو(به معنی فرقه نیلوفر آبی) نیز شهرت دارد، شاخهای از بودیسم ماهایانا است که بر اساس آموزههای کاهن بودایی ژاپنی قرن سیزدهم، نیچیرن (۱۲۲۲–۱۲۸۲)، بنیان نهاده شد و یکی از مکاتب اصلی دورهٔ کاماکورا بهشمار میآید.(2)
آموزههای آن از حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ نامه و رساله موجود گرفته شده است که یا توسط نیچیرن نوشته شده یا به او نسبت داده شده است. بودیسم نیچیرن عموماً آموزههای اساسی خود را از سوترای نیلوفر آبی میگیرد و ادعا میکند که همۀ موجودات ذیشعور دارای طبیعت بودایی درونی هستند که قادر به دستیابی به بودا در زندگی فعلی هستند.(3)
به گزارش یواس ویکلی(Us Weekly) وقتی گاسکن در سال ۲۰۱۸ تغییر جنسیت داد، از حمایت کامل همسر و دخترش برخوردار بود. با این حال، همه چیز به راحتی پیش نرفت.(4)
او در مراسمی در مکزیکوسیتی در سال ۲۰۱۹، در مصاحبهای با تلهموندو(Telemundo) گفت: «در ابتدا خیلی سخت بود، به خاطر کارهای خاصی که نباید انجام میدادم سخت بود و همچنین به این دلیل که جدا از کارهایی که انجام داده بودم، با یک تغییر بسیار قوی بر میگردم، با اینکه او از همۀ اینها خبر داشت، این یک فرآیند بسیار پیچیده بوده است. در حال حاضر ما عملاً یک خانوادۀ عادی هستیم، اما با شرایطی که هنوز مانع از ادغام کامل ما در آن داستان میشود.»(5)
دخترش نیز از او حمایت کرده است. گاسکن در مورد دخترش به رسانه آمریکای لاتین اینفوبائه(Infobae) توضیح داد:«او هیچ مشکل، پیشداوری یا هیچ چیز دیگری ندارد، چون پیشتر یک پدر داشت و اکنون دو مادر دارد». او با افتخار میگوید که توانسته کاری کند تا دختر کوچکش درک کند آنچه ما امروز داریم، بخشی از وضعیت عادیای است که مدرنیته با خود آورده است.(6) آیا بسیار عادی است که آدم قبلا یک پدر داشته باشد و حالا دو مادر؟ آیا اتفاقی است که روزانه برای آدمهای مختلف رخ میدهد؟
او به اینفوبائه مکزیکو(Infobae Mexico) گفت که این زوج، دخترشان را «مثل یک شخص» بزرگ میکنند، نه بهعنوان یک «پسر یا دختر». گاسکن میگوید: «واقعیت این است که ما با او نه به عنوان یک پسر و نه به عنوان یک دختر رفتار میکنیم، بلکه به عنوان یک شخص، حتی نه به عنوان چیزی که مال ما باشد. ما همیشه او را به چشم فردی دیدهایم که قرار بوده به او کمک کنیم تا در این دنیا خودکفا شود.»(7)
خلاصه داستان فیلم امیلیا پرز
این فیلم با تلاش یک وکیل به نام «ریتا مورا کاسترو» در مکزیک آغاز میشود که برای رفع اتهام موکلش، متهم به قتل، اقدام میکند. او تمام توان خود را بهکار میگیرد تا این موکل سرشناس را از اتهام تبرئه کند و سرانجام دفاعیاتش به پیروزی در دادگاه میانجامد. درست در همین زمان، ریتا تماسی تلفنی از فردی ناشناس دریافت میکند. او در برابر پیشنهاد مالی وسوسه شده و به محل قرار میرود. فرد تماسگیرنده، سرکرده یک کارتل به نام «مانیتاس دل مونته» ملقب به «مانیتاس» است.
مانیتاس بهطور مخفیانه با ریتا ملاقات میکند و گفتوگوی آنها درباره تغییر جنسیت مانیتاس شکل میگیرد. او متأهل است و دو فرزند دارد و میخواهد این عمل را بهصورت پنهانی و بدون اطلاع هیچکس انجام دهد. مانیتاس پیش از این، به مدت دو سال تحت نظر پزشک برای دریافت درمانهای هورمونی بوده، اما اکنون به دنبال جراحی نزد پزشکی زبردست است. او این مسئولیت را با وعدۀ مالی قابل توجه به ریتا میسپارد و ریتا نیز تمام تلاش خود را برای انجام سریع و بینقص کار آغاز میکند.
پس از پایان عمل تغییر جنسیت، مانیتاس بار دیگر از وکیل خود، مورا، درخواستهایی دارد که سرانجام موجب میشود ریتا که پس از مهاجرت از مکزیک در لندن مشغول کار بوده است، دوباره به مکزیک بازگردد تا امور مربوط به مانیتاس را پیگیری کند.
مانیتاس که اکنون با هویت زنانۀ «امیلیا پرز» زندگی میکند، از ریتا میخواهد به او کمک کند تا به خانوادۀ سابقش نزدیک شود. او خود را به عنوان خواهر گمشدۀ مانیتاس معرفی میکند تا بتواند در نقش «عمۀ امیلیا» با فرزندانش ارتباط برقرار کند و در تربیتشان سهیم باشد. همزمان، امیلیا برای جبران جنایتهای گذشتۀ خود، یک سازمان مردمنهاد تأسیس میکند که هدفش یافتن اجساد قربانیان ناپدیدشدۀ کارتلهاست؛ همان قربانیانی که خود او مسئول مرگ بسیاری از آنها بود. در واقع در این داستان با پیرنگ آشفتۀ خود، تنها علتی که یک رئیس جنایتکار مخوف باند مواد مخدر تبدیل به یک بشردوست میشود همین عمل جنسیت او معرفی میشود.
برخی از منتقدان مطرح بیان کردهاند تم اسکار سال 2025 نمایش الگوهایی بوده که یک شخصیت دیوگونه و جنایتکار، تبدیل به شخصیتی مقبول و لطیف شود و این در راستای سیاستهای نظامی و سیاسی قرار داشته است تا مثلا افرادی مثل الجولانی جنایتکار داعشی که از خون علویان مظلوم سوریه جوی خون به راه انداخته بود، یکدفعه تبدیل به یک شخص کراواتی مقبول تبدیل شود.
در ادامۀ داستان، ریتا که عمیقاً در این ماجرا درگیر شده، مدیریت حقوقی این بنیاد را بر عهده میگیرد و به بخشی جداییناپذیر از این زندگی دوگانۀ خطرناک تبدیل میشود.
فعالیتهای بنیاد با موفقیت چشمگیری همراه میشود و امیلیا و ریتا موفق به شناسایی مکانهای دفن اجساد و بازگرداندن آرامش نسبی به خانوادههای داغدار میشوند. این موفقیت، توجه رسانهها و عموم را به امیلیا جلب میکند و او را به شخصیتی محبوب تبدیل میسازد. این شهرت، خطری بزرگ برای هویت مخفی او محسوب میشود. در همین حین، «جسیکا»، همسر مانیتاس، به حضور ناگهانی و نفوذ فزایندۀ این عمۀ تازهوارد در زندگی فرزندانش به شدت مشکوک میشود و رابطۀ میان او و امیلیا به تدریج پرتنش و خصمانه میگردد.
در بخش پایانی داستان، درگیری میان امیلیا و جسیکا شدت میگیرد و پس از کشمکشهای مالی و احساسی، شرایط به اوج بحرانی میرسد. امیلیا توسط افراد گاستاوو ربوده میشود و برای اثبات این گروگانگیری، سه انگشت بریدهاش به ریتا فرستاده میشود. ریتا همراه نیروهای مسلح برای آزادی اقدام میکند، اما در جریان تیراندازی، امیلیا حقیقت هویت خود را به جسیکا میگوید و اعتراف میکند همان مانیتاس است. جسیکا از این افشا شوکه و دچار احساس گناه میشود، اما گاستاوو او را همراه امیلیا میرباید. در مسیر، جسیکا با تهدید اسلحه سعی میکند او را وادار به توقف کند، کشمکش بالا میگیرد، خودرو از جاده منحرف و منفجر میشود و هر سه کشته میشوند. پس از این فاجعه، ریتا سرپرستی دو کودک را بر عهده میگیرد و در یک راهپیمایی بزرگ به رهبری اِپیفانیا، مردم یاد امیلیا و کارهای خیرخواهانهاش را گرامی میدارند، در حالی که آهنگ «Las Damas Que Pasan» به عنوان وداع با او اجرا میشود.
نگاهی به فرم | نقد امیلیا پرز
این فیلم بیشتر در حالت فرمی از نمای جداسازی و مستر شات استفاده شده است. نماهای جداسازی معمولا نماهای دو نفره که بین مانیتاس و ریتا، ریتا و همسرش، ریتا و پزشک و چند نمای مسترشات که از بازار شلوغ مکزیک و نمای ابتدای دادگاه و نماهای داخل خانه عمه و خیابان شلوغ مکزیک است.
فیلم امیلیا پرز در ابتدا روند داستان را نمایان میکند. مانند روند داستانهای هیچکاکی که از ابتدای فیلم داستان مشخص است و تنها مخاطب را با خود همراه میکند تا ببیند این روند چگونه جلو میرود.
در این فیلم دوربین مدام در حال حرکت است و بیشتر از لنز واید استفاده شده است.
تحلیل 2 سکانس مهم | نقد فیلم امیلیا پرز
زمانی که مانیتاس با پزشک خود که از تلآویو آمده و احتمالا یک یهودی است ملاقات میکند، صحبتهایی را برای پزشک بازگو میکند. این سکانس برای مقبولیت بخشیدن به عمل تغییر جنسیتِ اختیاری است و آن را خیلی جدی و مهم در حد یک نیاز جدی قلمداد میکند و به آن مشروعیت میبخشد، از این جهت این سکانس اهمیت دارد؛
مانیتاس: من همیشه دو نفر بودم، خود واقعیم و هیولایی که مثل سایه دنبالم بوده، میدونی به خوکدونی تعلق داشتن یعنی چی؟ واسه اینکه ذات واقعیم رو مخفی کنم و مانیتاس، محترم باشه. مانیتاس بایستی از حرومزادههایی که تو خوکدونی دور و برشن حرومزادهتر باشه. دیگه تحملش رو ندارم. دائم به خودکشی فکر کردم. ولی اگر زندگی واقعیم رو تجربه نکرده باشم و بمیرم در حق خودم جفا کردم. کمکم کن دکتر. این تنها امیدم برای داشتن زندگی خودمه. زندگی که طبیعت بهم نداد.
دکتر: بذار یک سوال ازت بپرسم، وقتی بچه بودی از اول میخواستیش؟
مانیتاس: بله، کل عمرم. از وقتی قدرت تفکر پیدا کردم همین رو میخواستم ولی تو دنیایی که من ازش میام خیلی کار سختیه خیلی. باید خیلی چیزها رو رها کنم، ولی چارهای ندارم.
از منظر فنی و هنری، این سکانس با بهرهگیری از ساختار اعترافگونه، قصد دارد بحران هویت مانیتاس را به اوج برساند، اما انتخاب محتوایی فیلمساز ـ قرار دادن تغییر جنسیت بهعنوان راهحل نهایی ـ سمتوسوی اثر را به خطی تبلیغاتی و تکبعدی سوق میدهد.
استعارههایی چون «خوکدونی» و «هیولا» که در ظاهر به نقد محیط جنایتکارانه و خشن کارتل اشاره دارند، در بستر روایت به ابزاری برای مشروعیتبخشی به تصمیم تغییر جنسیت مانیتاس بدل میشوند. این سکانس با بار عاطفی گفتوگو، به تقویت گزارهای ایدئولوژیک در حمایت از تغییر جنسیت ختم میشود.
در ادامه، پرسش دکتر درباره ریشۀ این خواسته در کودکی که میتوانست فرصت ساختن درامی چندوجهی باشد، عملاً به یک ابزار تأییدی تبدیل میشود تا فیلم مشروعیت روانشناختی و ذاتی برای انتخاب مانیتاس ایجاد کند. این رویکرد فضایی برای نقد و به چالش کشیدن این تصمیم باقی نمیگذارد، و اثر را از تنش روایی سالم محروم میکند.
سکانس بعدی مربوط به ملاقات ریتا یا مانیتاس است که گذرنامههای فرزندان مانیتاس با اسم جدید و هویت جدید حاضر شده است و ریتا میخواهد به مانیتاس تحویل دهد.
ریتا: این هم از حسابهای بانکی، واریزها هم همون طور که گفته بودی به وقتش انجام میشن و پولدار میشن. زندگیشون رو تو لوزان سپری میکنند، خونشون مشرف به دریاچه است و بزرگه و محله آرومی هم هست. میدونی سوئیسه. باهاشون میرم و کمکشون میکنم که مستقر بشن. گمون میکنم اولش آسون نباشه ولی به مرور زمان فراموشت میکنند، فراموشت میکنند.
مانتیاس: (صدا به حالت موزیکال میرود)آسمون کم ندارم، دریا کم ندارم، صدا کم ندارم، ولی آواز کم دارم، پول کم ندارم، قتل کم ندارم، شهوت کم ندارم، ولی اشتیاق کم دارم، یه چهرۀ دیگه میخوام، یه پوست دیگه میخوام، میخوام اعماق روحم بوی عسل بده، نه میخوام به کسی تمایل داشته باشم، نه میخوام کسی بهم تمایل داشته باشه، بگذار گذشته از بین بره، تنها چیزی که میخوام اینه که زن باشم.
در این سکانس همچنین تمام مقدمات صرفاً برای مشروعیتبخشی به آرزوی نهایی او یعنی عمل تغییر جنسیت و جلوه دادن آن بهعنوان یک تصمیم اختیاری ساخته شده است. اینجاست که فیلم، بهجای پرداخت چندلایه به مسئولیتهای اخلاقی و پیامدهای شخصی و اجتماعی، با یک قطع نرم اما هدفمند، مسیر را به سمت تأیید بیچونوچرای روایتی سوق میدهد.
بخش موزیکال مانیتاس، با فهرستکردن چیزهایی که «کم ندارد» و تأکید بر «یک چهره و پوست دیگر خواستن»، عملاً از امکانات شاعرانه و موسیقایی برای رمانتیزهکردن اقدامی استفاده میکند که از دیدگاه حتی بسیاری از منتقدان فرهنگی، راهحلی برای بحران معنوی نیست و شبیه تتوهای افراطی یا عمل جراحی زیبایی که برخی بیماران روان انحام میدهند، شکلی از گریز فردی و تغییر ساختار طبیعی بدن است.
زمان و مکان درون داستان اثر
داستان فیلم امیلیا پرز در مکزیک معاصر اتفاق میافتد و مکان، نقش محوری در روایت دارد. فیلم دو چهرۀ متضاد از این کشور را به تصویر میکشد: از یک سو، دنیای خشن، مردسالار و بیرحم کارتلهای مواد مخدر که احتمالاً در مناطق شمالی کشور متمرکز است و با فساد و خشونت سیستماتیک تعریف میشود؛ و از سوی دیگر، فضاهای شهری مدرن مانند دفاتر وکالت در مکزیکوسیتی و سازمانهای مردمنهادی که برای جبران آسیبهای اجتماعی تلاش میکنند.
رویدادهای فیلم در زمان حال یا گذشتۀ بسیار نزدیک رخ میدهند. مسائل اجتماعی مطرحشده در فیلم معاصر هستند. بحران «ناپدیدشدگان» (Desaparecidos) که به یکی از معضلات بزرگ اجتماعی مکزیک در سالهای اخیر تبدیل شده، یکی از خطوط داستانی اصلی است. همچنین، پرداختن به موضوع هویت جنسیتی و فرآیند گذار جنسیت یک شخصیت، به نظر میرسد زمان فیلم در زمان معاصر رقم میخورد.
اشکالی در میزانسن
اشکال مهمی که در این فیلم وجود دارد این است که با میزانسن و وسایل صحنه و طراحی خود نمیتواند به خوبی فضای مکزیک را تداعی کند، موضوعی که خلافش بهصورت حرفهای در فیلم سیکاریو ساختۀ دنی ویلنوو وجود دارد.
فیلم در ابتدا با خواندن سه مرد که فرم لباس مکزیکی هست شروع می شود و بعد صدای مردی از پشت بلندگو کهنه که در خیابون مکزیک وسایل کهنه خرید و فروش می کند شنیده میشود.
در واقع وسایل صحنۀ مشخص یا طراحی صحنهای که نمایان کند مکان این فیلم برای کشور مکزیک است در فیلم وجود ندارد جز دو بار، بار اول از خیابان شلوغ و در تیتراژ ابتدایی که سه مرد با کلاه مکزیکی در حال خواندن هستند و آن را پیوست میدهد به صدای رانندۀ کهنه فروش در خیابان و بار دیگر از بازار شلوغی که متعلق به مکزیک است و فیلم خواسته تا شلوغی و نابسمانی آن کشور را نشان دهد.
بخش اعظم فیلم که طراحی صحنه و وسایل خاصی هم که در آن بکار نرفته است و نمایانگر مکزیک است خود کارتل های مواد مخدر و بحث و مافیای این کارتل ها در این کشور را است تا فیلم به زور بگوید این داستان در کشور مکزیک اتفاق افتاده است. در صورتی که کارتل مانیتاس را وقتی در فیلم نمایش میدهند در شب و در بیابان و به غیر از چند ماشین و فضای تاریک وسیله ای دیگری به چشم نمی خورد. در نهایت فیلم تمام تلاش خود را کرده است تا فضای مکزیک را نشان دهد منتهی فضایی که فقط بیشتر با صحبت کارکتر ها و القای ترس از کارتل ها جلو می رود نه چیز دیگری.
بخش اعظم فیلم، که در آن طراحی صحنه و وسایل خاصی برای نمایش مکزیک بهکار نرفته، بر حضور کارتلهای مواد مخدر و مافیای این گروهها در کشور متکی است تا بهزور القا کند داستان در مکزیک اتفاق میافتد. کارتل مانیتاس نیز، هرگاه در فیلم نشان داده میشود، عمدتاً در شب و در بیابان است و بهجز چند خودرو و فضای تاریک، عنصر بصری دیگری دیده نمیشود. در نهایت، فیلم تمام تلاش خود را صرف نمایش فضای مکزیک کرده، اما فضایی ارائه داده که بیشتر بر گفتوگوهای کاراکترها و القای ترس از کارتلها استوار است تا عناصر ملموس و دیداری دیگر.
موسیقی در فیلم امیلیا پرز
در این فیلم، از همان ابتدا با موسیقی آغاز میشود و حتی تلفیق موسیقی تیتراژ ابتدایی با صدای رانندۀ کهنهفروش ادامه پیدا میکند. تا پایان، بخش زیادی از دیالوگها بهصورت موزیکوار پیش میرود و ترانهای هم وجود دارد که خود سلنا گومز در آن میخواند.
فیلم به شکل موزیکال و بدون محتوایی برای القای جامعهٔ LGBTQ طراحی شده است تا ظرافت زن و جامعۀ زنانه را با ترکیب رنگهای صورتی و موسیقی به مخاطب القا کند، حتی اگر این زن کسی جز یک رئیس خطرناک و آدمکش کارتل مکزیکی نباشد که تغییر جنسیت داده و به گونهای دگرگون شده است و سازندگان میخواهند او را موجودی لطیف و زنانه نشان دهند.
فیلم تمام تلاش خود را کرده است تا با موسیقی و آهنگ، داستان ملودرام موزیکال جلو ببرد اما این موزیکال بودن اثر برای اینکه به جریان اثر و جلو رفتن آن کمک کند بیشتر آن را لوث کرده تا جذاب.
البته در مقابل رسانهها از قطعات موزیکال این فیلم تعریف کردهاند. مجلهٔ Variety در تحلیلی موسیقی فیلم را «شخصیتی در دل اثر» توصیف کرده و آن را هدیهای از سوی آهنگسازان فرانسوی، کامی دالمه و کلِمان دوکول، دانسته است. به گفتهٔ این نشریه، هر ترانه و قطعهٔ موسیقی در فیلم حکم یک اثر هنری مستقل را دارد؛ از جمله تصنیف پاپ اسپانیایی سلنا گومز و شمارهٔ گالای زویی سالدانا که بهعنوان نقاط اوج لیبرتوی اپرایی فیلم برجسته شدهاند. این موسیقی با ترکیب پاپ، فولک و تنظیمهای خلاقانه، مرزهای معمول آثار موزیکال معاصر را جابهجا کرده و در تعامل مستقیم با روایت، نقشپردازی شخصیتها را تقویت میکند»(8)
نقدی بر بازیگری
مهمترین نقدی که از نظر بازیگری میتوان به فیلم وارد کرد، مربوط به اجرای کارلا سوفیا گاسکن است. با توجه به فیلمنامهٔ این اثر، نمیتوان بهطور قطعی گفت باید او را مقصر دانست یا نه. با این حال، بازیگری که خود تغییر جنسیت داده و خود را موجودی دیگر تصور میکند، نباید پس از عمل تغییر جنسیت تا این حد لوس و بیرمق به تصویر کشیده شود.
بهویژه آنکه وقتی متوجه میشود جسی یا جسیکا، همسر سابقش، قصد دارد فرزندانش را به جای دیگری ببرد، ناگهان خوی درندگیاش گل میکند و آنچنان جسیکا را روی تخت میاندازد که در مقایسه با ابزار قبلیاش تضاد دارد.
نقد محتوا
این فیلم، بدون هیچ محتوای ساختارمند، میکوشد جامعهٔ خشن و بیرحم مکزیک را که از طریق کارتلها هدایت میشود به تصویر بکشد. از بطن این جامعهٔ خشونتبار و فاسد، رئیس بزرگترین کارتل دچار بحران هویت شده و از کودکی نیز تناقض این وضعیت را درک کرده، هرچند شرایط، او را به سکوت واداشته است.
به بیان دیگر، رئیس یک باند مافیای مواد مخدر دچار پارادوکس جنسیتی میشود و برای رهایی از این وضعیت، تن به جراحی تغییر جنسیت میدهد. مگر میتوان پذیرفت فردی با روحیهای خشن و خوی وحشیگری، تنها با یک عمل تغییر جنسیت چنین دگرگون شود؟
این اثر، با نادیده گرفتن شعور مخاطب و تلفیق روایت با موسیقی و در عین حال برجستهسازی و نمایش جامعهٔ همجنسگرا، کوشیده است فیلمی بیمحتوا را بهزور به خورد مخاطبانی دهد که پیام آن را چنین میفهمند: اگر با هویت خود مشکل داری، تنها راهکار این است و بس.
مفهوم اصلی و پیام اثر
این اثر میکوشد برای القای تفکرات اقلیتی از مردم که هویت جنسی واقعی خود را نادیده گرفته و خود را در فضای جنسیتی دیگری تصور میکنند، از قالبی ظریف و لطیف با تم موزیکال استفاده کند تا پیامش در عمق جان تماشاگر بنشیند و او را به همزادپنداری با کاراکتر وادارد.
حتی متن ترانههایی که در فیلم پخش میشود، وجوه مشترک میان شخصیت اصلی و مخاطب را برجسته کرده تا او را همراه سازد و متوجه عمق خواستهٔ درونی کاراکتر کند. با این حال، پرسش اینجاست: آیا میتوان صرفاً با انجام جراحی تغییر جنسیت، هویت جنسی نادیدهگرفتهشدهٔ یک فرد را بهکلی بازآفرینی کرده و مردی قاتل ـ که برای رسیدن به خواستههایش از هیچچیز، از جمله قتل، فساد و تجارت مواد مخدر، فروگذار نکرده ـ را به موجودی مهربان، خیرخواه و حامی خانوادههای افراد مفقود و کشتهشده در مکزیک بدل ساخت؛ در حالیکه خود، عامل مرگ بسیاری از آنان بوده است؟
رصد دیگر نقدها
نخستین واکنشی که موجی از واکنشها را ایجاد کرد، در ماه دسامبر از سوی کمدین «اوخنیو دربس» منتشر شد. او عملکرد سلنا گومز را در نقش جسیکا دل مونته، همسر یک مافیای قدرتمند مواد مخدر که تصمیم میگیرد تغییر جنسیت دهد، غیرقابل دفاع خواند. گومز در پاسخ توضیح داد که با توجه به زمان محدودی که در اختیار داشته، بهترین عملکرد خود را ارائه داده است. پس از اکران این سینمایی در مکزیک ارنستو دیمارتینز، منتقد فیلم اظهار کرد در حالی که «املیا پرز» و به تصویر کشیدن یک تبهکار خشن که به دنبال تبدیل شدن به زنی خیرخواه است، به نظر میرسد پیشرفتی در حرفه سینمایی ژاک اودیار باشد، اما این فیلم از بازیهای ناشیانه و کارگردانی ضعیف رنج میبرد. او همچنین تلاش برای روایت داستان از طریق دریچه فرارگرایانه و مصنوعی ژانر موزیکال را مورد انتقاد قرار داد و آن را هدر دادن ظرفیت فیلم دانست. این منتقد نتیجهگیری کرد: «هر کاری که اودیار قبلاً به خوبی انجام داده بود، اکنون اشتباه از آب درآمده است، هر کاری که او قبلا به بدی انجام داده بود، اکنون بدتر شده است.(9)
رودریگو پریتو، مدیر فیلمبرداری فیلمهای «باربی» و «قاتلان ماه کامل» و همچنین کارگردان فیلم «پدرو پارامو» نیز انتقاد تندی از این فیلم ارائه کرد، اگرچه نظر او به اندازه نظرات آنلاین سروصدا ایجاد نکرد. او در مصاحبهای جنبه موزیکال فیلم را ستود و مخالفتی با کارگردانان خارجی برای روایت داستانهای مکزیکی نداشت. با این حال، او تصمیم درباره استخدام نکردن یک تیم تولید یا طراح لباس مکزیکی ـ یا حداقل برخی از مشاوران محلی ـ را مورد انتقاد قرار داد و استدلال کرد که این باعث شده است داستان غیر واقعی به نظر برسد.(10)
ارزیابی نهایی
فیلم، با ارائهای بیمحتوا و بدون پشتوانهٔ ایدئولوژیک، تمام تلاش خود را کرده است تا با استفاده از بازیگران شناختهشده ـ جز بازیگری که تغییر جنسیت داده و شهرتی نداشت ـ اثری را به مخاطب عرضه کند که پیامش چنین است: زندگی در این دنیا به گونهای است که میتوانی هر طور که بخواهی زندگی کنی و هویت گمشدهٔ خود را تغییر دهی؛ هویتی که نه مذهب، نه ملیت، نه فرهنگ و نه حتی جنسیت در آن جایگاهی ندارد.
در چنین روایتی، موجودی بیتعریف هستی که نمیتوان تو را مرد یا زن خطاب کرد و این، شکل مطلوب زیستن معرفی میشود. از زمانی که رسانه به حریم زندگی خانوادگی نفوذ کرد، سبک زندگی، نگرش، تفکر و آرمانهای افراد تغییر یافت و آنان به سوی پوچی و بیهویتی کشانده شدند؛ تا امروز که در سالهای اخیر، فیلمهای پیرامون همجنسگرایی و موضوعات مشابه بر پردهٔ سینما قرار گرفتهاند تا بنیان خانواده را بیشازپیش ویران کنند و هویت انسان را از ریشه بسوزانند. سیاست ثابت و هدفمند این رویکرد، تخریب سبک زندگی دینمدارانه است؛ حلقهٔ مشترکی که در تمام این فعالیتها دیده میشود.
مطالعه کنید: نقد فیلم ماینکرافت 2025
منابع
- https://www.npr.org/2025/03/02/nx-s1-5315154/karla-sofia-gascon-oscars#:~:text=Oscars%202025%3A%20’Emilia%20P%C3%A9rez’%20star%20Karla%20Sof%C3%ADa%20Gasc%C3%B3n%20appears,for%20Netflix’s%20Emilia%20P%C3%A9rez%20spiraled.
- https://www.vogue.mx/articulo/karla-sofia-gascon-portada-vogue-noviembre-2024
- https://referenceworks.brill.com/enbohttps://referenceworks.brill.com/display/db/enbo
- https://www.usmagazine.com/entertainment/news/oscar-nominee-karla-sofia-gascon-5-things-to-know/
- https://www.telemundo.com/entretenimiento/latinx-now-espanol/actor-transgenero-de-nosotros-los-nobles-sigue-viviendo-con-su-esposa-tmna3570286
- https://www.infobae.com/america/mexico/2020/01/15/karla-gascon-de-la-casa-de-las-flores-hablo-del-machismo-y-de-como-educa-a-su-hija-para-tratar-de-cambiar-la-sociedad/
- https://www.infobae.com/america/mexico/2020/01/15/karla-gascon-de-la-casa-de-las-flores-hablo-del-machismo-y-de-como-educa-a-su-hija-para-tratar-de-cambiar-la-sociedad/
- https://variety.com/2024/artisans/news/netflix-emilia-perez-camille-dalmais-clement-ducol-variety-artisan-award-toronto-international-film-festival-1236090159/
- https://www.asriran.com/fa/news/1033778/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%D8%B1%D8%B2-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D8%AA%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D8%AA%D8%A7-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%86%D8%AF
- https://www.isna.ir/news/1403111007426/
- دیگر منابع؛
https://www.rouydad24.ir/fa/amp/news/396514
https://www.thepinknews.com/2025/03/03/karla-sofia-gascon-marisa-gutierrez-wife/
نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز نقد فیلم امیلیا پرز
مطالب مرتبط
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام
این فیلم در مورد تحول هیولاها هم بود که در نقد به آن اشاره نشد
ابن تم تحول هیولاها سفارش اسکار نماینده cia بود که تحول صدوهشتاد درجهای مواردی همچون جولانی را توجیه کند
در متن نوشته شده: «برخی از منتقدان مطرح بیان کردهاند تم اسکار سال ۲۰۲۵ نمایش الگوهایی بوده که یک شخصیت دیوگونه و جنایتکار، تبدیل به شخصیتی مقبول و لطیف شود و این در راستای سیاستهای نظامی و سیاسی قرار داشته است تا مثلا افرادی مثل الجولانی جنایتکار داعشی که از خون علویان مظلوم سوریه جوی خون به راه انداخته بود، یکدفعه تبدیل به یک شخص کراواتی مقبول تبدیل شود.»