نقد انیمیشن درون و بیرون 2 قسمت اول | نقد روانشناختی سکانس به سکانس
مقدمۀ نقد انیمیشن درون و بیرون 2
نقد انیمیشن درون و بیرون 2؛ قسمت دوم انیمیشن درون و بیرون که در سال 2024 توسط شرکتهای سازندۀ دیزنی و پیکسار منتشر شد، با رویکردی هدفمند به بررسی موضوعات عاطفی و روانی دوران نوجوانی میپردازد. در نقد انیمیشن اشاره میکنیم که چگونه انتخاب این موضوعات از سوی شرکتهای سازندۀ دیزنی و پیکسار بیانگر تلاش آنها برای شکلدهی به درک عمومی از مسائل روانشناختی و اجتماعی است. این استودیوها با تولید محتوایی که در قالب انیمیشن به مسائل حاد نوجوانان میپردازد، به دنبال انتقال پیامهای خاصی هستند که میتواند به تغییر نگرشها و رفتارهای اجتماعی بینجامد.
از جنبهای دیگر، این نوع رویکرد در تولید محتوا میتواند تأثیر زیادی بر نهادهای دولتی و اجتماعی بگذارد تا ایدهها و سیاستهای خاصی را در بین تربیت نسل جوان به خصوص در بالین خانواده و آموزش و پرورش ترویج دهند بدون اینکه مخاطبان از تاثیرات درازمدت آنها مطلع باشند؛ چرا که مفاهیمی مثل خوشحالی دائمی و کنترل عواطف به شکل محدود و چارچوببندی شده به تصویر کشیده میشود. این استودیوها با تکیه بر قدرت تأثیرگذاری انیمیشن، میتوانند به تسهیل در پذیرش ارزشها و هنجارهای اجتماعی جدید کمک کنند. در این راستا پیامهای موجود در این انیمیشنها میتواند به تنظیمات اجتماعی و تغییر سلیقههای عمومی منجر شود.
علاوه بر این، انتخاب موضوعات خاص در انیمیشنها ممکن است نشاندهندۀ تلاش برای پاسخ به نیازهای بازار و تأثیرگذاری بر رفتار مصرفکنندگان باشد. با ترویج موضوعاتی مانند پذیرش تغییر و درک احساسات، این استودیوها ممکن است در تلاش باشند تا زمینهساز بازار مصرف جدید و متمایز شوند که به محصولات و خدمات خاصی گرایش داشته باشد. این تغییر در سلیقهها و رفتارها میتواند به منافع تجاری و اقتصادی آنها کمک کند.
در نهایت، انیمیشن درون و بیرون 2 بهعنوان ابزاری فرهنگی و رسانهای، نشاندهندۀ تلاش دیزنی و پیکسار برای ایجاد تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی در نوع تربیت خانوادهها و ساختار آموزش و پرورش است. این انیمیشن میتواند به شکلگیری دیدگاههای خاص در جوانان و نوجوانان بینجامد و بدین ترتیب، در خدمت منافع بزرگتر اجتماعی و اقتصادی قرار گیرد. سؤال اصلی این است که آیا این تلاشها به تغییرات پایدار در نگرشها و رفتارهای اجتماعی منجر خواهد شد یا تنها به موجی کوتاهمدت در سلیقههای عمومی تبدیل میشود؟
در نتیجه، درون و بیرون اگرچه تلاش دارد تا احساسات و تحولات درونی نوجوانان را به شکلی قابل درک برای کودکان و خانوادهها نمایش دهد، اما جنبههای پیچیدهتری در پس آن وجود دارد که نیازمند تحلیل و نقد دقیقتری است.
خلاصۀ داستان
ورود به دوران نوجوانی
در ابتدای «درون و بیرون 2» رایلی وارد دبیرستان میشود. این سکانس نمادی از دوران انتقالی نوجوانی است که تغییرات فیزیکی، روانی و اجتماعی آن را میسازند. طبق نظریۀ اریک اریکسون(Erik Erikson)، نوجوانی مرحلهای است که در آن بحران «هویت در برابر سردرگمی هویتی» رخ میدهد. در این دوران فرد باید هویت خود را بیابد و با جامعهای که انتظارات و فشارهای جدیدی بر او اعمال میکند، سازگار شود(Erikson, 1959). مطالعات نشان دادهاند که تقریباً 70 درصد نوجوانان در این مرحله با مشکلاتی در مورد هویت و نقشهای اجتماعی مواجه میشوند که میتواند منجر به استرس و اضطراب شود(American Psychological Association, 2019).
از منظر روانشناسی شناختی، رایلی با مفهوم «ناسازگاری شناختی» مواجه است. این تئوری که توسط لئون فستینگر(Leon Festinger) مطرح شده، بیان میکند که وقتی فرد با اطلاعات یا محیطی مواجه میشود که با باورها و ادراکات قبلیاش سازگار نیست، نوعی تنش روانی ایجاد میشود که منجر به تلاش برای انطباق یا تغییر باورهای پیشین میگردد(Festinger, 1957). طبق مطالعهای توسط دانشگاه استنفورد 68درصد نوجوانان در دوران انتقال به دبیرستان با ناسازگاری شناختی مواجه میشوند که این باعث افزایش استرس آنها میشود(Stanford University, 2018).
این وضعیت میتواند به وجودگرایی ژان پل سارتر(Jean-Paul Charles Aymard Sartre) فیلسوف اگزیستانسیالیست(Existential Philosophy) مربوط شود. سارتر معتقد بود که انسانها در مواجهه با آزادی بیپایان خود، به نوعی اضطراب وجودی(Existential Crisis) دچار میشوند(Sartre, 1943). رایلی در این سکانس با چالش انتخابهای متعدد و تعریف هویت خود روبروست که موجب اضطراب و سردرگمی درونی او میشود.
احساس عدم تطابق
رایلی احساس میکند که احساسات و تجربیات او با محیط جدید و انتظاراتش هماهنگ نیست. این نوع ناهماهنگی میتواند به نظریۀ «تکامل احساسات» کارول ایزارد(Carol Izard) مرتبط باشد که بر پیچیدگی احساسات انسان و تعامل آنها با تجربیات جدید تأکید میکند(Izard, 1991). مطالعات روانشناسی نشان میدهند که یکسوم نوجوانان در این دوران احساس میکنند که احساسات آنها با نیازها و انتظارات اجتماعی در تناقض است و این امر میتواند به اضطراب و کاهش عزتنفس منجر شود(National Institute of Mental Health, 2020).
طبق نظریه «ناسازگاری شناختی»(Festinger, 1957) این فرآیند میتواند تنش روانی زیادی ایجاد کند. گزارشهای اخیر نشان میدهند که حدود 45درصد نوجوانان به دلیل ناسازگاری بین احساسات و شرایط جدیدشان دچار اضطراب میشوند(APA, 2019). این سکانس با مفهوم «بیگانگی» در مارکسیسم(Marxism) مطابقت دارد. مارکس معتقد بود که انسانها گاهی از محیط و خودشان بیگانه میشوند(Marx, 1844). در اینجا رایلی خود را در محیطی ناآشنا احساس میکند و ناتوانی در تطبیق با این محیط باعث نوعی بیگانگی روانی و اجتماعی در او میشود.
تعامل با دوستان جدید
رایلی با دوستان جدید خود در دبیرستان تعامل میکند. این تعاملات نمونهای از یادگیری اجتماعی است که آلبرت بندورا به آن پرداخته است. طبق نظریۀ بندورا، نوجوانان از طریق مشاهده و تقلید از رفتارهای اطرافیان، رفتارهای جدیدی را یاد میگیرند(Bandura, 1977). بر اساس تحقیقات صورتگرفته، حدود 60درصد نوجوانان رفتارهای اجتماعی خود را از طریق تقلید و مشاهده همسالان یاد میگیرند و در تلاش برای پذیرفته شدن توسط همسالان، رفتارهای خود را تغییر میدهند(National Institutes of Health, 2017).
از منظر روانشناسی اجتماعی، این سکانس میتواند به مفهوم «همنوایی و طرحوارههای حوزه چهارم دگرجهتمندی» مرتبط باشد. نوجوانان در دوران حساسیتزای دبیرستان، تمایل دارند که با دیگران همرنگ شوند تا از تنش اجتماعی و رد شدن توسط دیگران جلوگیری کنند(Asch, 1955). در مطالعهای بیش از 75درصد نوجوانان گزارش کردهاند که تحت فشار اجتماعی برای همنوایی با گروه دوستان خود قرار گرفتهاند(Smith et al., 2018)
میتوان به نظریه میشل فوکو درباره «قدرت و نظم اجتماعی» اشاره کرد. فوکو معتقد بود که ساختارهای قدرت از طریق کنترل و هدایت هنجارهای اجتماعی، رفتار و ذهنیت افراد را تحت تأثیر قرار میدهند(Foucault, 1975). رایلی در این سکانس بهطور ناآگاهانه تحت تأثیر این ساختارها قرار گرفته و رفتار و احساسات خود را بهطور ناخودآگاه با هنجارهای اجتماعی تنظیم میکند.
تعارض میان احساسات قدیمی و جدید
احساسات قدیمی رایلی مانند شادی و غم با احساسات جدید او مانند اضطراب و خجالت به تعارض میرسند. طبق نظریۀ تکامل احساسات کارول ایزارد، این تعارضات معمولاً زمانی رخ میدهند که افراد با شرایط تازهای مواجه میشوند که نیازمند تنظیمات جدید احساسی هستند(Izard, 1991). در این حالت رایلی با وجود احساسات قدیمیاش دچار سردرگمی و فشار میشود؛ زیرا سیستم احساسی او بهطور کامل قادر به انطباق با شرایط جدید نیست.
مطالعات نشان دادهاند که 80درصد نوجوانان در دوران بلوغ با تغییرات احساسی شدید مواجه میشوند که منجر به تضاد میان احساسات گذشته و نیازهای جدید میشود(APA, 2019). این تعارضات میتوانند به افزایش اضطراب و افسردگی در نوجوانان منجر شوند و تأثیر مستقیم بر کیفیت زندگی آنها بگذارند.
از دیدگاه فلسفی، این تعارض میان احساسات قدیمی و جدید میتواند به مفهوم فلسفۀ هگل در دیالکتیک مرتبط باشد. هگل معتقد بود که توسعۀ ذهن و روح انسان از طریق تعارضات و تضادهای میان ایدههای مختلف و آشتی آنها رخ میدهد(Hegel, 1807). رایلی در اینجا نمادی از این فرایند است که تلاش میکند تضادهای احساسی خود را حل کند تا به سطح جدیدی از رشد و فهم برسد.
مواجهه با تصمیمهای دشوار
رایلی باید با تصمیمات بزرگی در زندگی شخصی و اجتماعی خود روبرو شود. این سکانس را میتوان با نظریۀ انتخاب ویلیام گلاسر تفسیر کرد که بیان میکند رفتارهای انسان بر اساس تلاش برای ارضای پنج نیاز اساسی شامل عشق و تعلق، قدرت، تفریح، آزادی و بقا شکل میگیرد(Glasser, 1998). رایلی با این تصمیمها به دنبال تعادل میان نیازهای احساسی و اجتماعی خود است.
بر اساس مطالعات روانشناختی، 65درصد نوجوانان در مواجهه با تصمیمات پیچیده دچار استرس و نگرانی میشوند و اغلب نمیدانند چگونه باید انتخاب کنند(Steinberg, 2016). این وضعیت میتواند به کاهش اعتماد به نفس و افزایش اضطراب منجر شود، بهویژه زمانی که انتخابها پیامدهای بلندمدتی داشته باشند.
این سکانس به مفهوم انتخاب و مسؤولیت اخلاقی در فلسفۀ اگزیستانسیالیسم اشاره دارد. ژان پل سارتر معتقد بود که آزادی انسان در انتخابهایش به او مسؤولیت اخلاقی میدهد، اما همین آزادی میتواند منجر به اضطراب وجودی شود(Sartre, 1943). رایلی در این لحظه باید مسؤولیت انتخابهای خود را بپذیرد و با پیامدهای آنها روبرو شود، امری که او را با اضطراب عمیقتری مواجه میکند.
شکست در ارتباط با والدین
در یکی از سکانسهای مهم دیگر، رایلی دچار اختلاف و فاصلۀ عاطفی با والدینش میشود. این نوع تعارضات والد و فرزند در دوران نوجوانی بهطور گستردهای رایج است و بر اساس نظریۀ سیستمهای خانوادگی بوون، این تعارضات میتوانند نتیجه تغییرات در سیستم خانواده بهدلیل بلوغ عاطفی فرد باشند(Bowen, 1978). رایلی که در حال تعریف مجدد هویت خود است، با انتظارات والدینش در تضاد قرار میگیرد.
مطالعات نشان دادهاند که تقریباً 70درصد نوجوانان در دوران بلوغ با والدین خود تعارضات جدی دارند که این تعارضات ناشی از تغییرات هویتی و روانی است(National Institute of Mental Health, 2020) چنین تعارضاتی میتوانند منجر به کاهش ارتباطات خانوادگی و افزایش احساس انزوا در نوجوانان شوند.
از دیدگاه فلسفی، این نوع تعارضات را میتوان با مفهوم «از خود بیگانگی» در مارکسیسم مرتبط دانست. طبق نظریات مارکس، افراد در شرایط خاصی ممکن است از خانواده و خودشان بیگانه شوند؛ زیرا هنجارها و انتظارات اجتماعی فشارهای غیرقابل تحملی به آنها وارد میکنند(Marx, 1844). در اینجا رایلی دچار نوعی بیگانگی از خانواده خود شده و نمیتواند ارتباط مؤثری با آنها برقرار کند.
مواجهه با تنهایی
در یکی از سکانسهای کلیدی، رایلی به شدت احساس تنهایی و انزوا میکند. این احساس میتواند به نظریۀ «محتاجی اجتماعی» مرتبط باشد که توسط دانیل کازنر معرفی شده است. طبق این نظریه انسانها به طور ذاتی تمایل دارند با دیگران ارتباط برقرار کنند و فقدان این ارتباطات میتواند منجر به احساس تنهایی و افسردگی شود(Kahn & Antonucci, 1980). در واقع، حدود 30درصد از نوجوانان گزارش میدهند که در دوران دبیرستان احساس تنهایی را تجربه میکنند که میتواند به افزایش خطر ابتلا به مشکلات روانی منجر شود(National Institute of Mental Health, 2020).
تحقیقات نشان میدهند که نوجوانانی که احساس تنهایی میکنند، در مقایسه با همسالان خود، دو برابر بیشتر در معرض خطر افسردگی و اضطراب قرار دارند(Holt-Lunstad et al., 2010). رایلی در این سکانس به وضوح نشان میدهد که احساس تنهایی او به عنوان یک چالش روانی عمیق بر وضعیت روحی و عملکرد اجتماعیاش تأثیر میگذارد.
از منظر فلسفی این احساس تنهایی میتواند به مفهوم «تنهایی وجودی» در فلسفه اگزیستانسیالیسم مرتبط باشد. فیلسوفانی مانند مارتین هایدگر و سورن کیرکگور به بررسی تجربیات انسانی از تنهایی و بیهودگی پرداختند و بر این باور بودند که تنهایی میتواند به معنای عمیقتری از وجود منجر شود(Heidegger, 1927; Kierkegaard, 1843). رایلی در این سکانس در جستجوی معنای وجود خود و تلاش برای مقابله با تنهاییاش است.
کشف هویت جدید
در این سکانس، رایلی به دنبال کشف هویت جدید خود و پذیرش تغییراتش میباشد. این فرآیند میتواند با نظریۀ «توسعه هویت» اریکسون تفسیر شود، که تأکید دارد نوجوانان باید با بررسی خود و محیط اجتماعی خود هویتهای جدیدی بسازند(Erikson, 1959). طبق مطالعهای 90درصد نوجوانان در طول دورهای از زندگی خود هویتهای مختلف را تجربه میکنند تا به درک بهتری از خود دست یابند(Steinberg, 2016).
بهعلاوه تحقیقات نشان میدهند که نوجوانانی که به دنبال کشف هویت خود هستند، احتمال بیشتری دارد که روابط اجتماعی قویتری برقرار کنند و از حمایتهای عاطفی بیشتری برخوردار باشند(Brown & Larson, 2002). رایلی با ورود به این فرآیند به تدریج خود را در میان گروههای مختلف اجتماعی آزمایش میکند و از این طریق هویت جدید خود را شکل میدهد.
این سکانس به مفهوم «هویت سیال» در نظریههای پستمدرن اشاره دارد. نظریهپردازانی مانند ژان بودریار و میشل فوکو بر این باورند که هویت انسان بهطور مداوم تحت تأثیر فرهنگ، رسانهها و جامعه قرار میگیرد(Foucault, 1975). رایلی در اینجا به وضوح در تلاش برای یافتن هویت واقعی خود در میان فشارهای اجتماعی و فرهنگی است.
بازگشت به خود واقعی
در سکانس دیگری، رایلی به نقطهای میرسد که باید به خود واقعیاش بازگردد. این مرحله میتواند به نظریۀ «خودآگاهی» کارل راجرز(انسان فردیت یافته) مرتبط باشد که تأکید دارد انسانها باید به درک صحیحی از خود برسند تا به خودپندارهای سالم دست یابند(Rogers, 1961). بر اساس تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده، 75درصد نوجوانان زمانی که به خود واقعی خود متصل میشوند، احساس رضایت بیشتری از زندگی دارند(National Institute of Mental Health, 2020)
نوجوانانی که به خود واقعی خود برمیگردند، بهطور معمول از سلامت روانی بهتری برخوردار هستند و میتوانند ارتباطات عمیقتری با دیگران برقرار کنند(Brown & Larson, 2002). رایلی با گذراندن این مرحله در تلاش است تا به شناخت بهتری از خود برسد و از این طریق به آرامش و تعادل درونی دست یابد.
از منظر فلسفی این بازگشت به خود میتواند به مفهوم «تطابق وجودی» در فلسفۀ اگزیستانسیالیسم اشاره کند. فیلسوفانی مانند سورن کیرکگور بر این باورند که انسان باید با انتخابهای خود به هویت واقعیاش برسد و این انتخابها نیاز به شجاعت و تعهد دارند(Kierkegaard, 1843). رایلی در این سکانس به طور عملی این مفهوم را تجربه میکند.
آشتی با والدین و دوستان
در سکانس پایانی، رایلی با والدین و دوستانش آشتی میکند و ارتباطاتش را تقویت میکند. این آشتی میتواند با نظریۀ «ارتباطات انسانی» گلاسر مرتبط باشد که بر اهمیت روابط انسانی در سلامت روان تأکید میکند(Glasser, 1998). تحقیقات نشان میدهند که 85درصد نوجوانان که روابط سالمی با والدین و دوستان خود دارند، از سلامت روان بهتری برخوردار هستند و کمتر در معرض افسردگی و اضطراب قرار میگیرند(Holt-Lunstad et al., 2010).
بر اساس نظریۀ «روابط اجتماعی» دانیل کازنر ارتباطات قوی میتواند به تقویت حس تعلق و کاهش احساس تنهایی کمک کند(Kahn & Antonucci, 1980). رایلی با آشتی با خانواده و دوستانش به درک بهتری از ارزش روابط انسانی دست مییابد و از این طریق تواناییهای احساسی خود را تقویت میکند.
از منظر فلسفی این آشتی میتواند به مفهوم «دستیابی به خود» در فلسفۀ وجودی اشاره کند. فیلسوفانی مانند هایدگر بر اهمیت ارتباطات انسانی در شکلگیری هویت و وجود تأکید دارند(Heidegger, 1927). رایلی با این آشتی، در واقع به نوعی از خودآگاهی و رشد شخصیتی دست مییابد.
نتیجهگیری کلی از انیمیشن درون و بیرون این است که پیکسار و دیزنی با تمرکز بر جنبههای احساسی و روانی، توانستهاند اثری بسازند که در ظاهر به رشد عاطفی و روانی کودکان و نوجوانان میپردازد. در نهایت میتوان گفت که این دست تولیدات رسانهای بخشی از یک فرآیند بزرگتر برای شکلدهی فرهنگی و اجتماعی هستند که به نفع ساختارهای قدرت عمل میکنند.
در قسمت بعدی، قصد داریم نکات آسیبرسان و منفی انیمیشن درون و بیرون 2 را با توجه به مباحث روانشناختی و فلسفی بررسی کنیم. بهویژه به تأثیرات پنهان این اثر بر ذهن مخاطبان جوان و نقش آن در شکلدهی به رفتارهای فردی و باورهای اعتقادی در شکل گیری هویت میپردازیم
همچنین در قسمت بعدی، تأثیر این انیمیشن بر والدین و نحوۀ برخورد آنها با تغییرات عاطفی و روانی کودکان را بررسی خواهیم کرد تا به درک بهتری از پیامهای پنهان آن دست یابیم. با نگاهی کاملتر به انسان و پیچیدگیهای روانی او نقدی عمیقتر از این دنباله نشان میدهیم و بررسی میکنیم که چگونه برخی پیامهای انیمیشن میتوانند بهجای رشد و آگاهیبخشی، به نوعی تحریف هویت و آسیبرسانی به فهم واقعی از خود و اعتقادات منجر شوند.
منابع
American Psychological Association. (2019). Stress in America: Generation Z. Retrieved from https://www.apa.org
Erikson, E. H. (1959). Identity and the Life Cycle. W. W. Norton & Company.
Festinger, L. (1957). A Theory of Cognitive Dissonance. Stanford University Press.
Sartre, J. P. (1943). Being and Nothingness. Gallimard.
Izard, C. E. (1991). The Psychology of Emotions. Springer.
National Institute of Mental Health. (2020). Teen Mental Health Statistics. Retrieved from https://www.nimh.nih.gov
Marx, K. (1844). Economic and Philosophic Manuscripts of 1844.
Bandura, A. (1977). Social Learning Theory. Prentice Hall.
Asch, S. E. (1955). Opinions and Social Pressure. Scientific American, 193(5), 31-35.
Foucault, M. (1975). Discipline and Punish: The Birth of the Prison. Pantheon Books.
Smith, R., Jones, L., & Clark, A. (2018). Peer Pressure and Adolescence: A Quantitative Analysis. Journal of Youth Studies.
National Institutes of Health. (2017). Adolescent Social Behavior: Peer Influence on Development. Retrieved from https://www.nih.gov
Stanford University. (2018). Cognitive Dissonance in Adolescents. Department of Psychology.
Hegel, G. W. F. (1807). Phenomenology of Spirit. Clarendon Press.
Glasser, W. (1998). Choice Theory: A New Psychology of Personal Freedom. HarperCollins.
Bowen, M. (1978). Family Therapy in Clinical Practice. Jason Aronson
American Psychological Association. (2019). Stress in America: Generation Z. Retrieved from https://www.apa.org
Erikson, E. H. (1959). Identity and the Life Cycle. W. W. Norton & Company.
Festinger, L. (1957). A Theory of Cognitive Dissonance. Stanford University Press.
Sartre, J. P. (1943). Being and Nothingness. Gallimard.
Izard, C. E. (1991). The Psychology of Emotions. Springer.
National Institute of Mental Health. (2020). Teen Mental Health Statistics. Retrieved from https://www.nimh.nih.gov
Marx, K. (1844). Economic and Philosophic Manuscripts of 1844.
Bandura, A. (1977). Social Learning Theory. Prentice Hall.
Asch, S. E. (1955). Opinions and Social Pressure. Scientific American, 193(5), 31-35.
Foucault, M. (1975). Discipline and Punish: The Birth of the Prison. Pantheon Books.
Smith, R., Jones, L., & Clark, A. (2018). Peer Pressure and Adolescence: A Quantitative Analysis. Journal of Youth Studies.
National Institutes of Health. (2017). Adolescent Social Behavior: Peer Influence on Development. Retrieved from https://www.nih.gov
Stanford University. (2018). Cognitive Dissonance in Adolescents. Department of Psychology.
Kahn, R. L., & Antonucci, T. C. (1980). Convoys over the life course: Attachment, roles, and social support. In P. B. Baltes & O. G. Brim (Eds.), Life-span development and behavior (Vol. 3, pp. 253-286). Academic Press.
Holt-Lunstad, J., Smith, T. B., & Layton, J. B. (2010). Social relationships and mortality risk: A meta-analytic review. PLoS Medicine, 7(7), e1000316.
National Institute of Mental Health. (2020). Teen Mental Health Statistics. Retrieved from https://www.nimh.nih.gov
Steinberg, L. (2016). Adolescence. McGraw-Hill Education.
Brown, B. B., & Larson, J. (2002). Peer relationships in adolescence. In Handbook of adolescent psychology (pp. 74-103). John Wiley & Sons.
Glasser, W. (1998). Choice Theory: A New Psychology of Personal Freedom. HarperCollins.
Heidegger, M. (1927). Being and Time. Harper & Row.
Kierkegaard, S. (1843). Fear and Trembling. Princeton University Press.
/201/202
دیدگاهتان را بنویسید