فلسفه طب، کتاب منتشرنشده استاد فرجنژاد

نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین حسین فلاحزاده
به گمانم سال 79 بود؛ پس از شش سال تحصیل درسهای طلبگی در شهرستانها، تازهوارد دریای بیکران حوزه علمیه قم شده بودم؛ طلبهای نوجوان با دنیایی امید پیِ بهرهِبَری از دنیای پرنشاط علوم حوزوی.
در همان سال با اطلاعیهای کوچک جذب تحصیل در مؤسسهای شدم که در آن طب سنتی و طبیعی را آموزش میدادند. آن روزها طب سنتی اگر معنایی داشت فقط با دکانهای عطاری معرفی میشد؛ قانون و الحاوی و صدها روایت طبی خاک میخوردند و کسی به آنها توجهی نداشت؛ حجامت نهتنها به رسمیت شناخته نمیشد بلکه از سوی جامعه پزشکی بدون هیچ سند و مدرکی به سخره گرفته میشد!
هیچکس نمیپرسید پس تکلیف بیش از 800 حدیث که در باب حجامت وجود دارد چه میشود! در مراکز طبی معتبر نیز نه از تاریخچه طب خبری بود و نه از کتب بزرگان طب ایرانی اثری. تنها چیزی که در همه جای کشور موج میزد، نامگذاری مراکز متعدد طبی و آزمایشگاهی و داروخانهها به نام «بوعلی» و «رازی» بود که معالاسف به جرأت میتوان گفت تنها چیزی که در این مراکز جدی گرفته نمیشد، مطالب غنی این دو عالم بزرگ بود.
البته شیرینی طب سنتی به این است که فهمیدن یک جمله از آن، بسیار در زندگی علمی و عملی آدمی به کار میآید و راه را برای آموختن دیگر مطالب طبی هموارتر میسازد. بگذریم؛ آن روزها خوشحال بودم که باری را بر میدارم که بر زمینمانده است؛ کتب طبی طب قدیم که آن روزها به ندرت پیدا میشد را تهیه میکردم و مطالعه میکردم.
رفتهرفته زیبایی این مکتب کاری کرد که به مراکز متعددی دعوت میشدم تا سخنرانی طبی داشته باشم؛ اما این زیبایی علاقمندان زیادی را در بین طلاب جذب کرد و مراکز متعددی در قم و جاهای دیگر برای آموزش طب سنتی به طلاب و دیگران اقدام کردند. راستش با وجود صدها علاقمند فراگیری این مکتب دیگر آموختن طب سنتی ضرورت نداشت و باری بر زمینمانده به حساب نمیآمد.
اینجا بود که دوست بزرگوارم مرحوم حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدحسین فرجنژاد، مسیری تازه و بر زمینماندهای را برایم باز کرد؛ مقولهای به نام «فلسفه طب»؛ این مسیر دست روی سؤالات بسیار مهم و کارگشا میگذاشت که تلاش برای پاسخیابی به آن راهگشای مسائل متعدد اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی میبود؛
سؤالاتی از این قبیل که تاریخچه علم طب چیست؟ و چرا پس از هزاران سال درمانگری توسط طب طبیعی، یکباره درمانگری با علم شیمی جایگزین طب سنتی میگردد؟ چه شد که پس از پنج قرن تسلط قانون بوعلی بر اروپا به یکباره این مکتب منفور مراکز علمی در اروپا گردید؟ تفاوتهای طب قدیم و جدید در چیست؟
چرا از بین صدها مکتب مدعی درمانگری، در کشور ما و بسیاری از کشورهای دنیا تنها طب شیمیایی به رسمیت شناخته میشود و مراکز بیمهگر تنها برای این مکتب خدمات میدهند؟ اگر طب قدیم قدرت درمانگری نداشته پس چگونه قانون بوعلی حداقل پنج قرن حرف اول و آخر را در اروپا میزده است و اگر قدرت داشته پس چرا حتی در کشور ما با آن مبارزه میشده و میشود و چرا قانون ممنوعیت طب سنتی در کشور ما گذرانده میشود؟ چرا پس از انقلاب اسلامی این قانون ادامه پیدا میکند؟ نقش دشمن در اینجا چیست و غفلت مسئولان علی رغم تأکیدات امامین انقلاب چه توجیهی دارد؟ و … .
باری مرحوم فرجنژاد مسیر جدید را برای این حقیر پایهگذاری کرد بهگونهای مقالات متعددی در این باب به رشته تحریر درآمده و در برخی مجلات منتشر گردید. اما کتاب دوجلدی او که در این باب نوشته بود، مثل بیشتر تألیفاتش هنوز منتشر نگردیده است. یادش گرامی.
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام عليكم
خیلی عالی بود، لطفا این روشنگری ھا را علنی کنید و به همه طلاب و دانشجویان آگاھی بدھید کتاب ھا را منتشر و چاپ کنید، این کار از واجبات است،