ورود / عضویت

طرحواره در رسانه: جایی برای بازتعریف فرهنگ‌ها | قسمت چهارم

تحلیل طرحواره بی‌اعتمادی بدرفتاری در رسانه: فرصتی برای ایجاد اعتماد مجدد در جامعه و بازتعریف فرهنگ‌ها. در این قسمت به توضیح چگونگی تاثیرگذاری رسانه‌ها بر طرحواره‌های ناسازگار و تاثیر متقابل آن‌ها بر معزلات اجتماعی می‌پردازیم.
طرحواره در رسانه

در قسمت قبل به تأثیر طرحواره در رسانه رهاشدگی بی‌ثباتی پرداختیم. طرحوارۀ رهاشدگی بی‌ثباتی که ریشه در تجربیات ناپایدار دوران کودکی، به‌ویژه در روابط دلبستگی دارد، منجر به احساس ناامنی مداوم در روابط عاطفی می‌شود. افراد مبتلا به این طرحواره به صورت ناهوشیار برای جلوگیری از درد و رنج ناشی از ترس رهاشدگی، به رفتارهای مقابله‌ای مانند تسلیم، اجتناب یا جبران افراطی متوسل می‌شوند. این رفتارها معمولاً به تقویت چرخه‌های منفی در روابط منجر می‌شود و احساس رهاشدگی بی‌ثباتی را بیشتر می‌کند.

در عین حال رسانه‌ها به‌طور آگاهانه محتوای خود را به سمت طرحواره‌های افراد مانند رهاشدگی و بی‌ثباتی، سوق می‌دهند. این رویکرد، با هدف تحریک و فعال کردن درد و رنج‌های ناهوشیار افراد، منجر به تغییر ذائقه‌ها و نیازهای مخاطبان می‌شود. با تشدید این احساسات و نگرانی‌ها، رسانه‌ها افراد را درگیر محتوایی می‌کنند که همسو با طرحواره‌های ناسازگارشان است. این فرآیند اغلب در راستای منافع اقتصادی و سیاسی دولت‌ها و نهادهای حاکم صورت می‌گیرد؛ زیرا کنترل بر نگرش‌ها و سلایق عمومی از طریق رسانه، قدرت تأثیرگذاری آن‌ها بر رفتار جمعی و مصرف‌گرایی را برای دستیابی به اهدافشان افزایش می‌دهد.

 

طرحواره در رسانه | بی‌اعتمادی بد رفتاری

طرحوارۀ بی‌اعتمادی بدرفتاری(Mistrust/Abuse Schema) یکی از طرحواره‌های ناسازگار در حوزۀ اول طرحواره‌ها است. این طرحواره به‌طور اساسی به باورهای بنیادی و نادرست در مورد دیگران و خطرات احتمالی ناشی از آن‌ها مربوط می‌شود. افراد با این طرحواره به‌طور دائم احساس می‌کنند که دیگران قادر به آسیب رساندن و سوء استفاده از آن‌ها هستند و بنابراین دائماً در حال پیش‌بینی بدرفتاری و دسیسه‌هایی که دیگران ممکن است برای آن‌ها درست کنند هستند.

این الگوی هیجانی شناختی معمولاً در نتیجۀ تجربیات آزاردهنده و بدرفتاری در دوران کودکی شکل می‌گیرد، چه برای خود کودک آن تجربه تلخ رقم بخورد چه آن اتفاق را در مورد شخص دیگر مشاهده بکند. و می‌تواند به‌ویژه در مواجهه با تجربیات مشابه در زندگی بزرگسالی تقویت شود.

مفهوم نظری و پاتوفیزیولوژی

طرحواره‌ها به عنوان ساختارهای شناختی بنیادین که به‌طور نیمه‌خودآگاه و ناخودآگاه عمل می‌کنند، تفسیر فرد از واقعیت‌های درونی و بیرونی را شکل می‌دهند. طرحواره بی‌اعتمادی بدرفتاری به‌طور عمده از روابط ناپایدار و آسیب‌زننده در دوران کودکی نشأت می‌گیرد و با تئوری‌های دلبستگی و آسیب‌شناسی هیجانی مرتبط است.

بر اساس تئوری دلبستگی، کودکانی که در دوران رشد با مراقبان آزاردهنده یا غیرقابل اعتماد مواجه می‌شوند، الگویی از عدم اعتماد به دیگران را به‌دست می‌آورند که ممکن است در سراسر زندگی‌شان ادامه پیدا کند و روی کل دوران زندگی آن‌ها سایه اندازد. همچنین پاتوفیزیولوژی این طرحواره با فعالیت‌های غیرعادی در نواحی مغزی مرتبط با پردازش هیجانات و ارزیابی تهدیدات، مانند آمیگدال و قشر پیش‌پیشانی، ارتباط عمیقی دارد.

علل و پدیداری

طرحوارۀ بی‌اعتمادی بدرفتاری به واسطۀ تعاملات پیچیدۀ ژنتیک و محیط شکل می‌گیرد. تجربیات دوران کودکی، به‌ویژه بدرفتاری‌ها و آزارها، عامل اصلی ایجاد این طرحواره هستند، چه برای خود شخص رقم بخورند چه آن کودک رقم خوردن این اتفاقات را برای شخص دگیری مشاهده کند. شرایطی نظیر؛

  • آزار و بدرفتاری‌های جسمانی یا عاطفی: کودکانی که تحت آزار جسمانی، عاطفی، روانی و جنسی قرار می‌گیرند، ممکن است احساس کنند که دیگران به‌طور دائم تهدیدی برای آن‌ها هستند. آزار جنسی از دستمالی کوچک شروع می‌شود تا تجاوز و آزار جسمی از دعوا شروع می‌شود تا کتک خوردن.
  • عدم حمایت و مراقبت از سوی والدین: والدین ناتوان از ارائه حمایت عاطفی و روانی مناسب به کودک می‌توانند منجر به ایجاد باورهای نادرست دربارۀ دیگران شوند.
  • بی‌ثباتی محیطی و تغییرات مداوم: تغییرات مکرر در محیط زندگی یا مراقبان کودک، مانند جابجایی‌های مداوم یا ناپایداری در محیط خانوادگی، می‌تواند به شکل‌گیری این طرحواره کمک کند. مادر زمانی حوصله داشته و کودک خود را تحویل می‌گرفته و در زمانی دیگر حوصله نداشته و او را طرد می‌کرده است.

نشانه‌های شناختی، هیجانی و رفتاری

این طرحواره دارای سه مؤلفه اصلی است:

  • شناختی: باورهای هسته‌ای و درونی مرتبط با ناپایداری و خطرناک بودن دیگران. افراد ممکن است دائماً نگران سوءاستفاده یا آسیب دیدن از سوی دیگران باشند و باور کنند که نمی‌توانند به هیچ‌کس اعتماد کنند.
  • هیجانی: ترس، اضطراب و نگرانی عمیق که ناشی از باور به خطرات و بدرفتاری‌های بالقوه است. این افراد ممکن است به شدت نسبت به تهدیدات و نشانه‌های منفی از سوی دیگران واکنش نشان دهند.
  • رفتاری: رفتارهایی که به‌منظور مدیریت و مقابله با احساسات ناشی از این طرحواره انجام می‌شوند، مانند پرهیز از روابط نزدیک یا تلاش برای کنترل شدید دیگران.

سبک‌های مقابله‌ای

افراد دارای طرحواره‌های ناسازگار اولیه از سه مکانیزم اصلی برای مقابله با درد و رنج طرحواره‌های خود استفاده می‌کنند:

  • تسلیم: پذیرش ناهوشیار طرحواره به‌عنوان واقعیت و تلاش برای تأیید آن. برای مثال، فردی که تجربه‌های منفی مکرر از روابط داشته است، ممکن است به طور مکرر جذب افراد ‌آزاردهنده و غیر قابل اعتماد در دوستی و رفاقت و روابط زناشویی شود. چرا؟ چون این افراد با عینک طرحواره‌ای که با عنوان بی‌اعتمادی بدرفتاری به چشمان خود زده‌اند محیط پیرامون و رفتارها را تحلیل و بررسی می‌کنند. در نتیجه بین برداشت ذهنی و واقعیت خارجی این افراد زاویه وجود دارد. به همین علت افراد غیر قابل اعتماد و سوء استفاده‌گر برای آن‌ها جذابیت طرحواره‌ای پیدا می‌کنند

مثال بالینی: فردی با طرحوارۀ بی‌اعتمادی بدرفتاری ممکن است در دوران کودکی یا نوجوانی تجربه‌های مکرر از خیانت یا سوءاستفاده را مشاهده کند یا داشته باشد. این تجربیات منجر به شکل‌گیری این طرحواره می‌شود که نمی‌توان به دیگران اعتماد کرد و آن‌ها در نهایت به فرد آسیب خواهند رساند.

در واکنش تسلیم، این فرد به طور ناهوشیار به دنبال افرادی در روابط خود می‌گردد که طرحواره‌اش را تأیید کنند. به عنوان مثال در مطالعه‌ای موردی(Case Study)، بیمار مبتلا به این طرحواره بارها و بارها وارد روابطی با افراد سوءاستفاده‌گر و کنترل‌گر می‌شود. هر چند فرد در ابتدا این روابط را سالم تصور می‌کند، اما به‌تدریج ویژگی‌های آزاردهنده و مخرب شریک عاطفی آشکار می‌شود. با این حال به دلیل طرحواره، فرد ناتوان از شناسایی این نشانه‌های خطر در ابتدای رابطه است و باورهای ناسازگارانه‌اش در مورد بی‌اعتمادی به دیگران تأیید می‌شوند.

از دیدگاه روان‌شناختی، تسلیم به طرحواره، نوعی خود-تحقق‌بخشی(Self-fulfilling prophecy) است؛ یعنی فرد به طور ناخودآگاه الگوهای آشنای دردناکی را بازتولید می‌کند که در دوران اولیۀ زندگی او شکل گرفته‌اند.

 

  • اجتناب: دوری فعال از موقعیت‌ها یا افرادی که ممکن است طرحوارۀ بی‌اعتمادی بدرفتاری را فعال کنند. فرد ممکن است از روابط نزدیک یا تعهدات بلندمدت اجتناب کند و دست به فرارهای روانشناختی ماننده اهمال‌کاری بزند.

مثال بالینی: در رفتار اجتنابی، فرد تلاش می‌کند از موقعیت‌ها یا افرادی که ممکن است طرحواره را فعال کنند دوری کند. در یک نمونه بالینی، بیماری که در دوران کودکی دچار بی‌اعتمادی به والدین خود شده، در بزرگسالی از روابط عاطفی و اجتماعی که حتی والدین نیز در آن‌ها نیستند اجتناب می‌کند. این فرد ممکن است از ورود به هر نوع رابطه عاطفی یا حتی دوستی نزدیک دوری کند؛ زیرا کاملا ناهوشیار نگران است که دیگران به او خیانت کنند یا از او سوءاستفاده نمایند.

در مطالعه‌های طولی مرتبط با طرحواره‌ها، دیده شده است که افراد دارای طرحواره بی‌اعتمادی بدرفتاری به دلیل این اجتناب فعالانه دچار انزوای اجتماعی می‌شوند و در بسیاری از مواقع مشکلاتی مانند اضطراب اجتماعی یا افسردگی نیز بروز می‌کند. همچنین اجتناب از تعاملات عاطفی یا کاری ممکن است منجر به کاهش کیفیت زندگی عدم پیشرفت حرفه‌ای و حتی مشکلات اقتصادی شود؛ زیرا فرد از موقعیت‌هایی که ممکن است نیاز به اعتماد به دیگران داشته باشد دوری می‌کند.

 

  • جبران افراطی: اقدام افراطی به منظور مقابله با احساسات ناشی از طرحواره. برای مثال، فرد ممکن است به‌طور شدید کنترل را بر شریک عاطفی خود اعمال کند تا از سوءاستفاده جلوگیری کند که می‌تواند به ناپایداری روابط منجر شود.

مثال بالینی: در جبران افراطی، فرد تلاش می‌کند از طریق رفتارهای افراطی، اثرات طرحواره را کنترل یا معکوس کند. برای مثال، در پژوهشی بالینی، بیماری که در گذشته تجربیات متعددی از خیانت و سوءاستفاده در روابط عاطفی داشته است، در رابطه فعلی خود به کنترل شدید و غیرمنطقی بر شریک عاطفی خود می‌پردازد. این فرد ممکن است به صورت افراطی خواهان کسب اطمینان از وفاداری و صداقت شریک خود باشد؛ از جمله بررسی دائمی وسایل شخصی شریک، ممانعت از برقراری ارتباط با دیگران یا حتی اعمال محدودیت‌هایی در فعالیت‌های روزمرۀ شریک.

مطالعات نشان داده‌اند که جبران افراطی می‌تواند در کوتاه‌مدت احساس کنترل در فرد ایجاد کند، اما در طولانی‌مدت منجر به تخریب روابط بین‌فردی و ایجاد تنش‌های عاطفی می‌شود. این جبران افراطی خود طرحوارۀ بی‌اعتمادی بدرفتاری را تقویت می‌کند؛ زیرا فرد با واکنش‌های منفی شریک عاطفی خود روبرو می‌شود که منجر به تشدید باورهای ناسازگارانه دربارۀ بی‌اعتمادی به دیگران می‌شود.

 

اثرات طولانی‌مدت و پاتولوژی

اگر طرحوارۀ بی‌اعتمادی بدرفتاری بدون مداخله درمانی باقی بماند می‌تواند به مشکلات جدی در حوزه‌های مختلف زندگی منجر شود، از جمله اختلالات اضطرابی، اختلال شخصیت مرزی و افسردگی ماژور. همچنین، این افراد ممکن است در معرض خطر بالایی برای ورود به روابط ناسالم و ناپایدار قرار گیرند.

 

تاثیر رسانه در طرحواره بی‌اعتمادی بدرفتاری

رسانه‌ها، از جمله فیلم‌ها، سریال‌ها، و اخبار، به‌طور قابل توجهی می‌توانند به تقویت و تشدید طرحوارۀ بی‌اعتمادی بدرفتاری کمک کنند. به‌ویژه محتوای رسانه‌ای که به نمایش روابط آزاردهنده و سوءاستفاده‌های عاطفی می‌پردازد، می‌تواند به افراد با این طرحواره احساسات منفی و اضطراب بیشتری را تحمیل کند.

  • فیلم‌ها و سریال‌ها: بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌ها روابط عاطفی را به‌گونه‌ای نمایش می‌دهند که در آن‌ها سوءاستفاده و بدرفتاری رایج است. به‌عنوان مثال، در فیلم‌های ایرانی مانند؛

 

ابد و یک روز (1394)

در فیلم «ابد و یک روز» خانواده در شرایطی بسیار پرتنش زندگی می‌کنند که روابط بین اعضای خانواده دچار بی‌اعتمادی عمیق است. شخصیت‌ها به‌طور مداوم درگیر سوءاستفادۀ عاطفی، تحقیر و خیانت هستند. طبق آمار سازمان جهانی بهداشت، حدود 28% از زنان در سراسر جهان تحت تأثیر خشونت‌های فیزیکی یا جنسی قرار می‌گیرند(WHO, 2021).

شخصیت سمیه در این فیلم نمونه‌ای از کسی است که تحت تأثیر بدرفتاری عاطفی و فیزیکی قرار دارد. او از حمایت عاطفی مناسبی برخوردار نیست و با خشونت و فشار برای ازدواج به خاطر منافع مالی روبه‌رو می‌شود. این فشارهای مداوم نشان‌دهندۀ یک محیط ناامن عاطفی است که به تقویت طرحواۀ بی‌اعتمادی بدرفتاری می‌انجامد. بر اساس پژوهش‌ها 90% از افرادی که در معرض خشونت خانگی قرار دارند، دچار اختلالات روانی می‌شوند(APA, 2018).

اعضای دیگر خانواده نیز به‌طور مداوم از یکدیگر سوءاستفاده می‌کنند؛ به‌ویژه رفتارهای برادر معتاد که سعی می‌کند از اعضای خانواده برای تأمین نیازهای شخصی خود سوءاستفاده کند. طبق گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌ها وابستگی به مواد مخدر می‌تواند به افزایش خشونت خانوادگی منجر شود(CDC, 2020). این رفتارهای مکرر در محیط فیلم، پیام‌هایی از خیانت و عدم اعتماد را منتقل می‌کند.

از دیدگاه روانشناسی، این فیلم می‌تواند مخاطب را با محتوایی مواجه کند که مستقیماً طرحواره بی‌اعتمادی بدرفتاری را فعال می‌کند، به‌ویژه در کسانی که قبلاً مستعد این طرحواره هستند. تصاویر تکراری از بدرفتاری، فریب و بی‌اعتمادی در روابط انسانی باعث می‌شود که مخاطب باورهای منفی درباره‌ی روابط اجتماعی و اعتماد را تقویت کند.

 

 

متری شیش و نیم (1396)

در فیلم «متری شیش و نیم» موضوع اصلی پیرامون جرم، مواد مخدر و فساد در جامعه است. این فیلم جامعه‌ای را نشان می‌دهد که در آن افراد به دلیل منافع شخصی، دیگران را فریب می‌دهند و از یکدیگر سوءاستفاده می‌کنند. بر اساس گزارشی از سازمان ملل، در سال 2020 حدود 275 میلیون نفر در جهان به مصرف مواد مخدر پرداخته‌اند که نشان‌دهندهٔ ابعاد وسیع این معضل اجتماعی است(UNODC, 2021). این آمار به خوبی نشان می‌دهد که مواد مخدر چگونه می‌تواند به فروپاشی روابط انسانی و افزایش جرم و جنایت منجر شود.

در این فیلم تصویرسازی از فساد سیستماتیک در نهادهای اجتماعی، به‌ویژه سیستم قضایی و نیروی انتظامی به وضوح دیده می‌شود. این پیام به مخاطب منتقل می‌شود که حتی در نهادهایی که باید مأمن اعتماد باشند، خیانت و فریب وجود دارد. طبق گزارشی از سازمان شفافیت بین‌المللی 64% از مردم در ایران بر این باورند که فساد اداری و مالی در نهادهای دولتی رایج است(Transparency International, 2020). این نوع تصویرسازی تقویت‌کنندهٔ باور به این است که افراد در هر جایگاهی به فکر منافع شخصی خود هستند و نمی‌توان به آن‌ها اعتماد کرد.

شخصیت‌های اصلی فیلم به‌طور مداوم به یکدیگر خیانت می‌کنند یا از هم سوءاستفاده می‌نمایند. تعاملات آن‌ها غالباً بر پایه فریب، پنهان‌کاری و خشونت است. در تحقیقی که مؤسسه ملی بهداشت روانی(NIMH) انجام داده است ، مشخص شده است که افرادی که در معرض الگوهای ارتباطی منفی قرار دارند، تا 50% بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روانی و عاطفی هستند(NIMH, 2019). این آمار نشان‌دهندهٔ تأثیر عمیق روابط ناسالم بر سلامت روان افراد است.

از منظر روان‌شناختی وقتی افراد در معرض این‌گونه الگوهای ارتباطی مداوم قرار می‌گیرند، ذهن آن‌ها باور به بدرفتاری و بی‌اعتمادی را به‌صورت ناهوشیار تقویت می‌کند. در تحقیقات نشان داده شده است که قرار گرفتن در معرض سوءاستفاده و بی‌اعتمادی می‌تواند به شکل‌گیری طرحواره‌های منفی در ذهن افراد منجر شود و به‌مرور زمان، احساس ناامنی و اضطراب را در آن‌ها افزایش دهد(APA, 2018).

به‌طور کلی، فیلم «متری شیش و نیم» نه‌تنها به مسألهٔ مواد مخدر و فساد می‌پردازد، بلکه به بررسی عمیق‌تر روابط انسانی و تأثیرات آن بر روان و رفتار افراد نیز می‌پردازد. این فیلم می‌تواند مخاطب را به تأمل در زمینهٔ فساد اجتماعی و عواقب آن در زندگی روزمره و روابط شخصی و اجتماعی‌اش وادار کند.

 

 

بارکد (1394)

در فیلم «بارکد»، داستان حول محور شخصیت‌های اصلی(ناجی و حامد) می‌چرخد که درگیر مسائلی مانند خلاف‌کاری، فساد و فریب هستند. این فیلم نمایانگر جامعه‌ای است که در آن بی‌اعتمادی و سوءاستفاده در روابط بین‌فردی به یک هنجار تبدیل شده است. بر اساس گزارشات، در سال 2020، حدود 61 درصد از افراد در ایران بر این باورند که فساد در جامعه افزایش یافته است(Transparency International, 2020). این واقعیت، زمینه‌ساز رفتارهای مخرب میان شخصیت‌های فیلم می‌شود.

نمایش خیانت و فریبکاری: در فیلم «بارکد»، بسیاری از روابط بر پایه فریب، سوءاستفاده و خیانت بنا شده است. شخصیت‌ها برای رسیدن به اهداف شخصی خود به راحتی از دیگران سوءاستفاده می‌کنند. طبق یک مطالعه، 65 درصد از افراد در جوامع با فساد بالا احساس می‌کنند که دیگران به آن‌ها خیانت می‌کنند و این نوع نمایش مکرر رفتارهای خیانت‌آمیز، باورهای مربوط به بی‌اعتمادی را کاملاً ناهوشیار تقویت می‌کند(World Values Survey, 2021).

این رفتارها به وضوح نشان می‌دهند که در دنیای این فیلم، اعتماد معنایی ندارد و روابط انسانی بیشتر به ابزاری برای پیشبرد منافع شخصی تبدیل شده‌اند. بر اساس تحقیقات، عدم اعتماد در روابط اجتماعی می‌تواند به افزایش جرم و فساد منجر شود و موجب احساس ناامنی در جامعه گردد(UNODC, 2018).

تعاملات شخصیت‌ها با دیگران نیز اغلب نشان‌دهنده فریب و عدم صداقت است. این موقعیت‌ها برای مخاطبانی که مستعد طرحوارۀ بی‌اعتمادی بدرفتاری هستند، به‌راحتی این باور را درونی می‌کند که دیگران غیرقابل اعتمادند و هر رابطه‌ای ممکن است به فریب و بدرفتاری منجر شود. فضای فیلم پر از بی‌ثباتی و عدم امنیت است. طبق آمار، 70درصد از افرادی که در جوامع با سطح بالای فساد زندگی می‌کنند، احساس می‌کنند که در روابط اجتماعی خود با تهدیدهای دائمی روبه‌رو هستند(Transparency International, 2020).

در فیلم «بارکد»، نظام اجتماعی و اخلاقی جامعه متزلزل است و ارزش‌های اخلاقی در روابط بین افراد نادیده گرفته می‌شود. این نوع فضای اجتماعی، این پیام را به مخاطب می‌رساند که در چنین محیطی هیچ‌کس قابل اعتماد نیست و سوءاستفاده از دیگران یک هنجار است. برای افرادی که با طرحوارۀ بی‌اعتمادی روبه‌رو هستند، این فیلم می‌تواند تأییدکننده باورهای مخرب در مورد ماهیت روابط انسانی باشد. در نتیجه، این فیلم به مخاطب یادآوری می‌کند که در دنیایی پر از فریب و فساد، اعتماد به دیگران به چالشی بزرگ تبدیل می‌شود.

 

 

رخ دیوانه (1393)

فیلم «رخ دیوانه» داستان نیما(با بازی ساعد سهیلی) را روایت می‌کند، جوانی که درگیر مشکلات عاطفی و اجتماعی است. نیما در تلاش است تا در زندگی روزمره‌اش پیشرفت کند، اما به دلیل فشارهای زندگی، از جمله مشکلات مالی و اجتماعی، دچار اضطراب و ناامیدی می‌شود. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی، حدود 29% از جوانان در جهان به نوعی از اضطراب رنج می‌برند که این آمار نشان‌دهندهٔ مشکلات گسترده روانی در این قشر است(WHO, 2021).

او در این مسیر با چالش‌هایی نظیر فقدان ارتباطات سالم و تأثیرات منفی دوستان خود مواجه است. نیما به واسطۀ دوستانش به سمت رفتارهای غیرمنطقی و غیرعادی می‌رود و این موضوع باعث می‌شود که روابط او دچار تنش شود. بر اساس مطالعات، حمایت اجتماعی یکی از عوامل کلیدی در حفظ سلامت روان است و فقدان آن می‌تواند منجر به افزایش مشکلات روانی و عاطفی شود(U.S. Department of Health & Human Services, 2019). این موضوع به وضوح به مشکلات عاطفی و اجتماعی افراد در جامعه اشاره دارد.

رابطه‌های سطحی و بی‌پایه‌ای که نیما تجربه می‌کند به او احساس انزوا و بی‌اعتمادی می‌دهد. این بی‌اعتمادی نه تنها بر روابط او تأثیر می‌گذارد بلکه به سلامت روانی او نیز آسیب می‌زند. طبق تحقیقات انجام شده، احساس بی‌اعتمادی و عدم حمایت از سوی دوستان می‌تواند به طور قابل توجهی بر سلامت روانی افراد تأثیر بگذارد(American Psychological Association, 2021). در نهایت، فیلم نشان می‌دهد که روابط بی‌پایه و بی‌هدف می‌توانند به رفتارهای نامناسب و اضطراب منجر شوند و نیما در تلاش برای ارتباط با دیگران، در دام رفاقت‌هایی می‌افتد که به جای تقویت او، او را به سمت مشکلات بیشتر سوق می‌دهند.

 

منابع:

 

Young, J. E., Klosko, J. S., & Weishaar, M. E. (2003). Schema Therapy: A Practitioner’s Guid. chapter 7

Entman, R. M. (1993). Framing: Toward a Theory of Media Effects. Chapter 2.

Lippmann, W. (1922). Public Opinion. Chapter 10.

Arntz, A., & Jacob, G. (2012). Schema Therapy in Practice: An Introductory Guide to the Schema Mode Approach. chapter 8

WHO. (2021). Violence against women prevalence estimates.

American Psychological Association (APA). (2018). The psychological impact of domestic violence.

Centers for Disease Control and Prevention (CDC). (2020). Substance abuse and domestic violence.

United Nations Office on Drugs and Crime (UNODC). (2021). World Drug Report.

Transparency International. (2020). Corruption Perceptions Index.

National Institute of Mental Health (NIMH). (2019). Mental Health Information.

American Psychological Association (APA). (2018). The effects of negative relationships on mental health.

Transparency International. (2020). Corruption Perceptions Index.

World Values Survey. (2021). Trust and Corruption.

United Nations Office on Drugs and Crime (UNODC). (2018). World Drug Report.

World Health Organization (WHO). (2021). Mental Health: A Global Perspective.

U.S. Department of Health & Human Services. (2019). Mental Health and Substance Abuse.

American Psychological Association (APA). (2021). The Importance of Social Support.

 

 

نام نویسنده: احمدرضا مرادی

هرگونه استفاده و بهره‌برداری از این نوشته خارج از قالب این سایت، منوط به دریافت اجازه از ناشر یا پدیدآورندهٔ آن است و پیگرد قانونی دارد.

/201/202

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *