تزکیه و قوت روحی عامل خستگیناپذیری استاد فرجنژاد
هدف ارسال پیامبران رسیدن به توحید و عدل است. دو مؤلفهای که پیامبران جبهۀ حق برای آن کوشیدند. اگر این گزاره صحیح را در کنار جملۀ صحیح استاد محمدحسین فرجنژاد بگذاریم که «باید پیغامبران عصر حاضر برای امت رسول الله باشیم» و این پیامبری را در مقابل پیامبران جبهۀ باطل یعنی رهبران لیبرالمنش و سکولارفهم با مبنای تفکر اومانیستی ببینیم که در خط مقدم آنها سیاه لشگرانی به نام سلبریتیها و اینفلوئنسرهای ایدوئولوگ به اشاعه فحشا و تفکرات التقاطی مشغولند و اینجاست که در نتیجه جهاد معنا پیدا میکند.
حرکت پیغمبرانۀ استاد فرجنژاد در خط ولایت فقیه
محمدحسین فرجنژاد این پیغامبری را تحت ولایت ولی فقیه برای رسیدن به توحید و عدل اجرا میکرد. او توحید و وحدت وجود را در مکتب ابن عربیها و فیلسوفان پساصدرایی بر قرائت صحیح آن فهم کرده بود و به دنبال تحقق عدالت، فرامین ولیفقیه زمان را پیگیری میکرد؛ اما حلقۀ گمشدۀ فرجنژاد، انسان کامل بود.
راه رسیدن به توحید ولی مطلق زمان است. ظاهر سلوک محمدحسین این را نشان میداد که اطاعت از ولی فقیه که باید راهگشا به آن وجود نورانی شود را در بحبوحه جهاد مستقل میدید؛ البته این استقلال در عرصۀ نظر نبود؛ چرا که او فهم عمیق از ولایت در همۀ مراتب آن داشت اما در عرصۀ عمل به دلیل کثرت کار و مسائل دیگر کمرنگ میشد.
این مطالب به معنای این نیست که استاد فرجنژاد، معرفت به امام زمان خود نداشت؛ چرا که هم معرفت به امام و هم سلوک ذیل امام معصوم مقولهای تشکیکی است و این درجهها در حد فهم ظاهری نویسنده در ادامه بیان میشود.
این مقاله سعی در تفهیم حقیقتی دارد که مخاطبِ در جبهۀ حق را به انسان ایدهآل این مکتب برساند و اگر این مطالب حول شخصیت استاد محمدحسین فرجنژاد بحث میشود به این دلیل است که او میتواند الگوی جامع برای انسان عصر ظهور باشد که کمال علمی او حد قابل قبولی برای انسان طراز انقلاب اسلامی دارد.
تزکیۀ استاد فرجنژاد در حد اعلایی از مرتبۀ خود بود؛ چنانچه اطرافیان او مکرر از اخلاص او گفتهاند و از شریعتمداری و ترویج قرائت صحیح از دین و شناساندن اباطیل که افسانههای ضد حقیقت میشدند.
پرورش انسان کامل هدف خلقت
اگر هدف خلقت خداوند از خلقت کفار و جبهۀ باطل را به تحقیق در بیاوریم، وظیفۀ جبهه حق را محض پیروزی در این نبرد نمیبینیم؛ بلکه اگر چنین میبود اباعبدالله در روز عاشورا به وسیلۀ لشگر آب و باد و یا اجنه، جبهۀ باطل را نابود میکرد؛ بلکه هدف پرورش انسانی در حد کمال و استعدادها و قابلیتهای او برای موحد شدن در مراتب آن است و تنها راه رسیدن به این توحید، انسان کامل است.
چنانچه در زیارت جامعه آمده «بکم فتح الله و بک یختم». پس هدف رسیدن به انسان کامل است و رساندن امت به ولی کامل و ساختن جامعه عصر ظهور و جنگ آخر الزمانی توسط تکتک سربازان جبهه حق در این مقام فهم میشود. اینها همه هدفهای تبعی است که شخص را به انسان کامل میرساند.
این اوامر که از آیات و روایات و عقل بهدست میآید کلیات و اوامر عامی هستند که همۀ مؤمنین تحت این امر قرار میگیرند و اطاعت از ولی فقیه به عنوان نمایندۀ جامع الشرایط امام معصوم نیز در این نظام قرار میگیرد. انسان عصر ظهور برای رسیدن به امام خود با جهاد فی سیبلالله بهدنبال اوامر امام حرکت میکند تا ابعاد وجودی خود را برای هدف اصلی تکمیل کند.
مطلب اساسی رسیدن به امر امام و عهد ولایت است؛ امری علاوه بر اوامری که در شریعت و در بیان موالی کرام و حاکمان الهی جامعه اسلامی بر انسان تکلیف میشود و رسیدن به این امر خاص، جز با تزکیهای که عرفای بالله در سیر خود داشتهاند میسر نیست. اگرچه این سیر در هر شخص مختص به خود است اما کلیت آن علاوه بر اجرای شریعت برای همۀ کسانی که به دنبال رسیدن به امام خویش هستند مشترک است.
اینجاست که فرق اخلاق و عرفان مشخص میشود. اگرچه بیان تفاوت این دو مسلک در این مقاله کوتاه نمیگنجد اما اجمالا باید گفت که رابطۀ این دو عموم و خصوص مطلق است و شخص منتظر و جهادگر عرصۀ ظهور باید مستمسک به شجرۀ طیبه ائمه معصومین علاوه بر شریعتمداری و تلاش در کسب فضایل و حذف رذایل با دو بال فکر و ذکر و دستورالعملهای پیرامون این دو بال از خداوند راه وصول به ولایت خاصّ اهلبیت علیهم السلام را طلب کند.
اشکالات ورود به نبرد بدون تزکیۀ مورد نظر
جنگ بزرگ مرد بزرگ میطلبد و تحقق چنین سربازی در تحقق کامل ساحتهای عملی و علمی انجام میپذیرد و چنانچه هدفگذاری به این سمت نباشد به ولایت خاصه نمیرسد؛ ولایتی که شرط خروج خود و دیگران از ظلمت به سوی نور است و این مهم از آیه «الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» بهدست میآید.
چنانچه این سیر ناقص باشد موانعی بهوجود میآید؛
1.عدم شناخت اهم از مهم: کثرت مشغولیت به وظایفی که اکثر آنها روی زمین مانده انسان را دچار حیرت میکند که اگر این حیرت در شخص قوی به لحاظ اندیشه و روح اتفاق نیافتد احتمال افتادن در کارهای غیر اهم هست که شخصی که به نور ولایت خاصه و ایمان خالص از هر گونه شرک و نفاق و کفر باطنی تطهیر شده از این خطر نجات پیدا میکند. این شرک و کفر که در همۀ انسانهای پا در عرصه وجود گذاشته به جز انسان کامل وجود دارد از روایات طینت استفاده میشود.
2. عدم شناخت موانع که شیاطین جنی از جمله آن موانع است. استاد فرجنژاد اگرچه از شیاطین انسی اطلاعات عمیق و دقیقی داشت اما لشکر جبهۀ باطل متشکل از شیاطین جنی هم هستند که در عرصههای مختلف شخصی و اجتماعی مشغول جنگ هستند و شناخت و همچنین مقابله با آنها نیازمند ابزار و شمشیر قدرت خاص خود است.
استاد فرجنژاد این مهم را در عرصۀ جنگ با صهیونیستها فهم کرده بود اما قدرت و ابزار مقابله با آنها را نداشت و در جلسات خصوصی با دوستان این را مشاهده میکرد و دربارۀ اذیتی که به فرزندانش روا شده بود میگفت و این اذیتها در زمانی بود که ایشان در تحقیقات علمی خود به این دشمنان رسیده بود و در پی فهم این موجودات برآمده بود و گاهی مجبور میشد در این عرصه عقبنشینی کند تا در جبهههای دیگر زمینگیر نشود اما مگر در کدام جبهه رد پای شیاطین جنی نیست که بشود در آن ورود کرد و این ندیدن اجنه در همه عرصهها که با وجود این میتوانست کارها را به پیش ببرد به دلیل قدرت روحی او بود و این قدرت روحی ثمرۀ ریاضتهای علمی و فرهنگی این مجاهد است.
همچنین به دلیل قوت روحی حاصل از سرشت و خلقت او، تربیت صحیح و حلال و طیبخوری، این قوت روحی را برای او رقم میزد و نشان این قوت روحی، پرکاری مخلصانه و همچنین روحیه و انرژی گرفتن از هم صحبتی با ایشان بود که برای اطرافیان او با هر بار همصحبتی چند روز قوت گرفتن برای کار علمی بهدست میآمد و اینجا است که باید اذعان کرد که تزکیۀ محمدحسین به دلیل نفس جهادگری او حد اعلایی را داشت و به همین خاطر و به خاطر تسلط علمی او در عرصه دشمنشناسی، الگو و محل رجوع نویسنده برای تکمیل و ارائه این شخصیت برای مبارزان راه حق قرار گرفت.
3.عدم قدرت در ساحت عملی: علاوه بر بعد نظر و شناخت، عدم تزکیه مورد نظر در سلوک عارفان، نفس انسان مبارز را با وجود علم به وجود دشمن و چگونگی مبارزه به خاطر ضعف وجودی زمین گیر میکند که این مهم یعنی ضعف وجودی همانطور که بیان شد در استاد محمدحسین فرج نژاد ظاهر نبود.
4.دنیا طلبی: که رأس کل اشتباهات و در نتیجه جاماندن از کاروان جبهۀ حق است و این مانع در استاد فرجنژاد به اذعان تمام اطرافیان نبود. او برای جلورفت امور اسلام و مسلمین از مال و جان و وقت خود گذشته بود و برای اسم و رسم و اعتبارات دنیا ارزش قائل نبود.
5. عدم سیر با امام: سیر با امام معصوم در مراحل جهادی بالاتر نیاز به اذن خاص ایشان در انجام تکالیف دارد که این مهم را مستقیم یا غیرمستقیم با تزکیه و لایهروبی جان خویش از آلودگیها(در همه یا بعضی مراتب آن) دریافت میکند و کسی با اذن عام به سمت انجام تکالیف میرود ممکن است حتی خلاف امر مولی عمل کند چنانچه مالک اگر میخواست به آنچه فهم خود است عمل کند ممکن بود در لحظات آخر جنگ صفین معاویه را بکشد که این امر امام نبود.
هدف نگارش این انتقادها در مورد کسی که همه عمر خود را صرف خدمت به اسلام کرده اگر در کنار معرفی کامل از شخصیت این مرد بزرگ نباشد بیانصافی است اما این مطالب با پیشفرض شناخت مخاطبان از زندگی علمی و عملی استاد محمدحسین فرجنژاد است. هدف اصلی تذکر به این نکته است که مراقبت کنیم که ولیفقیه که خود سربازی جان برکف بلکه بهترین سرباز حضرت ولی عصر است حجاب بر رسیدن به تنها منجی بشریت نباشد بلکه برای رسیدن به عبودیت و خدمت افریدگار عالم این سیر را با بصیرت بهتر طی کنیم.
تذکر این نکته به جاست که آنچه بیان شد فهمی است که از ظاهر زندگی این شهید اهل قلم بیان شد اما باطن امور برای محبوسان در این تن خاکی پوشیده است. امید که به فضل خداوند کسی که بسیاری از استعدادهای خود را با تقویت روحی در این دنیا بهدست آورده در تکامل برزخی خود به فنای در توحید که هدف عارفان بالله بود به ولایت خاصه ائمه علیهم السلام برسد که در این صورت راههای نرفته به خاطر مبارزات مقدسش در این دنیا را با هدایت و ولایت و استادی ائمه علیهم السلام طی کند.
اگرچه او شاید این معنا را در ذهن نداشت و همه تکامل و تزکیه و رسیدن به حد اعلای انسانی را در بستر جهاد در راه خدا بدون هیچ چشم داشتی میدید چنانچه گفتهاند رهرو حق بر سرش دارد کلاه چهار ترک/ترک دنیا، ترک عقبی، ترک مولی، ترک ترک. به امید روزی که استاد همه بشریت برای رسیدن به مقام فنای فیالله و بقای بالله همان امام منجی باشد که به قول عارف رومی هیچ کس بیاوستا چیزی نشد/هیچ آهن خنجر تیزی نشد. والسلام علی من اتبع الهدی.
نویسنده: استاد علی محیطی
دیدگاهتان را بنویسید