بلک فرایدی دیجیکالا و تبلیغ صرافی تبدیل
ویترین فریبنده؛ استحالۀ پلتفرم خردهفروشی به قیف جذب سرمایه| بلک فرایدی دیجیکالا
دیجیکالا، بزرگترین پلتفرم تجارت الکترونیک ایران، در روزهای اخیر با قرار دادن تبلیغات صرافی تبدیل در صفحۀ اصلی خود، توجهها را به سمت تخفیفهای 70 درصدی بلک فرایدی و جایزۀ خودروی BMW iX1 جلب کرده است. اما پشت این تبلیغات براق، سوالات اساسی دربارۀ ماهیت فعالیت بروکرهای ایرانی، نحوۀ تعیین قیمتها، اتصال واقعی به بلاکچین و مسئولیت پلتفرمهایی مانند دیجیکالا در ترویج این خدمات وجود دارد. قرارگیری این تبلیغ در پربازدیدترین ویترین فروشگاهی کشور، پیامی گمراهکننده به ذهن مخاطب عام مخابره میکند که ورود به بازار پرنوسان رمزارزهای دیجیتال همانند خرید کالای مصرفی در حراج جمعه فرصتی برای سود تضمینشده است.

استفاده از جوایز خودرویی و قرعهکشیهای بزرگ تکنیکی کهنه در صنعت قمار و کازینوها است که اکنون عیناً توسط پلتفرمهای مالی داخلی کپیبرداری میشود. زمانی که نهاد مالیای بهجای مانور بر عمق بازار یا شفافیت تراکنش بر طبل جوایز میلیاردی و تخفیف کارمزد میکوبد باید دانست محصول اصلی خودِ کاربر و نقدینگی او است. دیجیکالا با این اقدام اعتبار چندین سالۀ خود را هزینۀ مشروعیتبخشی به کسبوکاری کرده که مدل درآمدیاش بر پایۀ ضرر کاربر بنا شده است.
تبلیغات حاضر دامی هوشمندانه برای جذب نقدینگی افراد ناآگاه به داخل پلتفرمی است که در ادامۀ متن اثبات خواهیم کرد هیچگونه اتصال واقعی به بازارهای جهانی(Global Markets) یا شبکۀ بلاکچین(Blockchain) در لایۀ معاملاتی اهرمدار ندارد. آنچه زیر پوستۀ این بنرهای پرزرقوبرق جریان دارد، مدلی از کارگزاری است که در اصطلاح تخصصی بیبوک(B-Book) نامیده میشود و در آن صرافی طرفِ مقابلِ قمار شما است نه صفحۀ خریداران و فروشندگان واقعی(Order Book)!

برای درک عمیق چرایی موفقیت چنین کمپینهایی باید ماهیت بلک فرایدی(Black Friday) را فراتر از بنرهای رنگارنگ امروزی کاوید. برخلاف تصور عمومی، ریشۀ این اصطلاح در بحران، آشوب و دستکاری بازار نهفته است. نخستین بار در ۲۴ سپتامبر ۱۸۶۹، این عبارت برای توصیف فاجعهای مالی به کار رفت؛ روزی که دو سفتهباز به نامهای جی گولد(Stephen Jay Gould) و جیم فیسک(James Fisk) با دسیسهای برای انحصار بازار طلا، موجب سقوط آزاد قیمتها شدند. نتیجۀ این طمعورزی، کاهش ۲۰ درصدی بازار سهام، توقف تجارت خارجی و زیان سنگین کشاورزانی بود که ارزش گندم و ذرتشان دود شد و به هوا رفت.
این مفهوم در دهۀ ۱۹۶۰ میلادی در فیلادلفیا تغییر چهره داد اما همچنان بار معنایی منفی داشت. پلیس این شهر عبارت جمعۀ سیاه را برای توصیف ترافیک سنگین، آلودگی صوتی و هرجومرجی به کار میبرد که در روز پس از شکرگزاری خیابانها را قفل میکرد. اما نظام سرمایهداری متأخر که مهارت عجیبی در تحریف واقعیتها دارد در اواخر دهۀ ۱۹۸۰ تصمیم به بازتعریف این واژه گرفت.
خردهفروشان برای پاک کردن حافظۀ تاریخیِ منفی، روایتی جدید بر مبنای ادبیات حسابداری خلق کردند. در دفاتر مالی زیان با جوهر قرمز و سود با جوهر مشکی ثبت میشد. آنها با القای این مفهوم که جمعۀ سیاه روز تغییر وضعیت مالی فروشگاهها از قرمز(زیان) به سیاه(سود) است، نامی که یادآور کلاهبرداری و آشوب بود را به ابزاری روانشناختی برای تحریک به خرید تبدیل کردند. آنچه امروز بهعنوان جشن خرید شناخته میشود در واقع محصول یک پروپاگاندای تجاری است که نیاز کاذب را در ذهن مشتری میکارد تا بالاترین سطح فروش سال را برای بنگاهها تضمین کند؛ میراثی که از دستکاری بازار طلا آغاز شد و اکنون به ابزاری برای خالی کردن جیب مصرفکننده بدل شده است.
آنچه امروز در ایران شاهد آن هستیم، وارداتِ ناقص و معیوبِ فرهنگی اقتصادی است که هیچ سنخیتی با زیستبوم مالی کشور ندارد. در اقتصادهای پایدار، حراج پایان فصل مکانیزمی برای اصلاح ترازنامۀ شرکتها است اما در ایران این رویداد به مناسکی برای مصرفگرایی افراطی و تهییج مردم برای خرید کردن بیشتر تبدیل شده است تا جایی که دیجیکالا برای آن به راحتی اعتبار قسطی نیز اختصاص میدهد. پیادهسازی این الگو در بستری که تورم ساختاری قدرت خرید را بلعیده پارادایمهای اقتصادی غلط را در ذهن جامعه تثبیت میکند. مخاطب ایرانی تحت بمباران تبلیغاتی شرطی میشود تا خرید را نه بر اساس نیاز که بر مبنای هیجانِ فرصت ساختگی موقعیت خرید انجام دهد.
شخصی که در این فضا برای خرید کالای غیرضروری و صرفاً به دلیل برچسب تخفیف هجوم میبرد مستعدترین قربانی برای بازارهای مالی جعلی است. دقیقاً در همین نقطۀ آسیبپذیر است که تبلیغ صرافی تبدیل با وعدۀ خودرو و سودهای کلان بر بسترِ آمادۀ حرص و طمعِ ایجاد شده توسط بلک فرایدی سوار میشود و سرمایۀ ریالی مردم را در پلتفرم ساختگی و دروغین بیبوک(B-Book) به تاراج میبرد.

ادعای اتصال به بازارهای جهانی و نقدینگی بینالمللی سرابی بیش نیست. واقعیت تلخ در مدل کسبوکار این صرافیها نهفته است که در ادبیات مالی جهان به(B-Book) یا(Market Maker) معروف است. در ساختار استاندارد(A-Book)، کارگزار صرفاً واسط است و سفارش معاملهگر را به تأمینکنندگان نقدینگی جهانی متصل میکند و سودش از کارمزد حاصل میشود. اما در مدل(B-Book) که اکثریت قریببهاتفاق بروکرها و صرافیهای ایرانی از آن تبعیت میکنند سفارشی از پلتفرم خارج نمیشود. مسئلۀ حاضر ریشه در تحریمهای ایران دارد؛ در واقع هیچ بروکر و صرافیای در ایران استاندارد(A-Book) نیست!
در سیستم بستۀ حاضر، صرافی خود طرفِ مقابلِ معامله است. به بیان سادهتر زمانی که کاربر موقعیت خرید(Long) باز میکند صرافی در نقش فروشنده ظاهر میشود. این تضاد منافع بنیادین به این معنا است که سود صرافی، در گروِ زیان کاربر است(و بالعکس). بنابراین، ادعای بیطرفی در چنین ساختاری، دروغی بزرگ محسوب میشود. این پلتفرمها کازینوهایی هستند که میزبان همواره باید در آنها برنده باشد.
دقیقاً اینجا است که دستکاری قیمت(Price Manipulation) رخ میدهد. از آنجا که چارتهای نمایش داده شده در این پلتفرمها، اتصال مستقیم(Real-time) به قیمت اسپات جهانی ندارند، اپراتورهای صرافی قادرند نرخهای خرید(Ask) و فروش(Bid) را بهصورت لحظهای تغییر دهند. آنها با واید کردن اسپرد(Spread) در لحظات نوسان بازار، حد ضرر(Stop Loss) معاملهگران را فعال میکنند. این پدیده به(Stop Hunting) معروف است و باعث میشود کندلهایی با سایههای بلند(Shadows) در چارت صرافی ایرانی شکل بگیرد که در چارتهای جهانی مانند بایننس یا تریدینگویو وجود خارجی ندارند.
معاملهگر تصور میکند به دلیل نوسان بازار لیکویید شده است اما در حقیقت قربانی الگوریتمی شده که سطح مارجین(Margin Level) را بهصورت مصنوعی کاهش داده است. معاملات اهرمدار صرافی تبدُیل(60X) هیچگونه ردپایی روی بلاکچین ندارند؛ هیچ هش(Hash) تراکنشی ثبت نمیشود و هیچ مالکیتی منتقل نمیگردد. کاربر صرفاً بر عددِ روی مانیتور شرطبندی میکند و طرف حساب او خزانۀ خودِ صرافی است که کنترل کامل بر جریان قیمت دارد.

همچنین بررسی فضای بصری پلتفرم دیوار نیز حکایت از استانداردی دوگانه در مواجهه با امنیت کاربران دارد. این اپلیکیشن از سویی با انتشار برخی تبلیغات هشداری تحت عنوان کلاهبردارها در کمیناند را با کاربران به اشتراک گذاشته و ژست دلسوزی برای سرمایۀ مردم میگیرد و آنان را به احتیاط در معاملات فرا میخواند اما در همان صفحه و درست در کنار این توصیۀ ایمنی، تبلیغات صرافی رمزارز تبدیل را با شعارهای هیجانی نظیر دریافت 200 هزار تومان پول نقد به ازای دعوت دوستان به نمایش میگذارد.
چنین همنشینی متضادی نشان میدهد که ظاهراً کسب درآمد از اجارۀ جایگاههای تبلیغاتی بر رسالت صیانت از آرامش مالی کاربر ارجحیت یافته است. ما بر این باوریم که ترویج روشهای کسب درآمد اهرمدار و دعوت به بازارهای مالی پرریسک آنهم با وعدۀ پولپاشی، عملاً خنثیکنندۀ هشدارهای امنیتی است و بستر را برای همان کلاهبرداریهایی مهیا میسازد که این پلتفرم در ظاهر نسبت به وقوعشان هشدار میدهد.
همدستی سیستم بانکی در خلق قمارخانۀ ملی| بلک فرایدی دیجیکالا
فاجعه زمانی ابعاد ملی پیدا میکند که پای نهادهای بالادستی به میان میآید. سوال اساسی این است که چرا بانک مرکزی و شبکۀ شاپرک، که برای تراکنشهای خرد و شفافیت مالی سختگیرترین قوانین را اعمال میکنند، سخاوتمندانه درگاههای پرداخت مستقیم و غیرمستقیم را در اختیار پلتفرمهایی قرار میدهند که ماهیت عملکردشان چیزی شبیه شرطبندی روی اعداد است؟ وجود لوگوی شبکۀ شتاب و درگاه پرداخت رسمی، در ذهن ناخودآگاه کاربر ایرانی مهر تأییدی بر امنیت و سلامت این چرخه میزند. این اعتبار اجارهای خطرناکترین ابزار فریب است.
این تضاد آشکار، شائبهبرانگیز است. از سویی سیستم بانکی مدعی مبارزه با خروج ارز و سفتهبازی است اما از سوی دیگر، زیرساخت اصلی انتقال وجه را برای کارگزارانی فراهم میکند که سرمایۀ مردم را در چرخهای بسته(Closed Loop) میبلعند. پولی که وارد این صرافیها میشود، به دلیل عدم اتصال به بازار جهانی، در واقع از کشور خارج نمیشود؛ بلکه از جیب قشر متوسط و ناآگاه، به حسابهای کلان مالکان این پلتفرمها منتقل میگردد. فرآیند حاضر نوعی بازتوزیع ثروت معکوس و ناعادلانه است که با چراغ سبز رگولاتوری انجام میشود.
در کنار این تاراج سرمایه بازاری موازی و مسموم نیز شکل گرفته است: فروشِ رویا. این مجموعهها با فروش بستههای آموزشی، سیگنالهای ویآیپی یا هوش مصنوعی و برگزاری دورههایی که مدرسانش خود منتفعان این سیستم هستند، توهمِ تریدر شدن را میفروشند. آنها ابتدا با تبلیغات گسترده و وعدۀ درآمد دلاری افراد را جذب میکنند، سپس با پکیجهای بیمحتوا ذهنیت آنها را مهندسی کرده و در نهایت، سرمایۀ آنها را در پلتفرمهای دستکاریشدۀ خود(بیبوک) تصاحب میکنند. سکوت نهادهای نظارتی در برابر این زنجیرۀ کاملِ کلاهبرداری مدرنکه ظاهری منطقی دارد معنایی جز رضایت یا ناکارآمدی مطلق در تشخیص حفرههای اقتصادی ندارد.
حراج اعتماد عمومی
همدستی دیجیکالا بهعنوان کرتبلیغاتی در این سناریو آخرین قطعه از پازل این سقوط اخلاقی است. بزرگترین پلتفرم خردهفروشی ایران با اختصاص فضای تبلیغاتی خود(Home Page) به صرافی تبدیل و برجستهسازی وعدۀ جایزۀ BMW X1، اعتبار چندسالۀ خود را وجهالمصالحۀ درآمدهای تبلیغاتی قرار داد. دیجیکالا در اینجا در نقش دلال محبت برای کازینوی آنلاین عمل میکند و کاربران وفادار خود را به سمت مسلخ سرمایه هدایت مینماید.
خودروی لوکسِ وعدهدادهشده، طعمهای پرزرقوبرق برای شکار نقدینگی کاربران و کشاندن آنها به همان چرخۀ معیوب(B-Book) است. بهرهگیری از اتمسفر هیجانی بلک فرایدی، رویدادی که ذاتاً مختص خرید کالاهای مصرفی با تخفیف است و هیچگونه سنخیتی با بافتار اقتصاد و فرهنگ غیرمصرفگرای ما در قیاس با غرب ندارد، برای تبلیغ ابزارهای مالیِ اهرمدار، مصداق بارز مهندسی اجتماعی(Social Engineering) است که در امنیت اطلاعات به معنای دستکاری روانشناختی افراد جهت واداشتن آنان به انجام عملی خاص یا افشای اطلاعات تعریف میشود، در اینجا دقیقاً با همان کارکرد مخرب به کار گرفته شده است. مخاطبی که برای خرید لوازم خانگی یا دیجیتال آمده، ناگهان با سرابِ میلیاردر شدن از طریق ترید مواجه میگردد.
مسئولیت اجتماعی شرکتها(CSR) حکم میکند پلتفرمهای مرجع، فیلتری برای حفظ امنیت مالی کاربرانشان باشند. اما عملکرد دیجیکالا نشان داد در محاسبات مدیران این مجموعه، سودِ حاصل از تبلیغات بر سلامت اقتصادی کاربر ارجحیت دارد. در غیاب نظارت هوشمندانه و در هیاهوی تبلیغات زرد، تنها سنگر باقیمانده آگاهی فردی است. باید دانست ورود به صرافیهایی نظیر تبدیل با رویای سودهای کلان و جایزۀ خودرو ورود به بازیِ از پیشباختهای است که قوانین آن را طرف مقابل مینویسد. در این بازار مکاره برندۀ نهایی همواره صاحب میز است و نه معاملهگر!
همچنین بیشتر بخوانید | آیایکس بروکر اسپانسر مالی آهنگ مارمولک ساسی مانکن!
جیببری یا تخفیف؟
به گزارش خبرگزاری 20:30 صداوسیما در تاریخ 30 آبان، همزمان با آغاز موج تبلیغات فروشهای ویژه در فضای مجازی، نهادهای نظارتی نسبت به رواج تخفیفهای اغواکننده و غیرواقعی هشدار دادند. بررسیها نشان میدهد بسیاری از ادعاهای کاهش قیمت تا ۹۰ درصد در سکوهای فروش آنلاین، با واقعیت بازار همخوانی ندارد و در مواردی مصداق فریب مصرفکننده است.
تجربۀ سالهای گذشته حاکی از آن است که وعدۀ حراجهای سنگین غالباً محقق نمیشود. همچنین گزارشها نشان میدهد در روزهای حراج، دسترسی به سامانههای فروش مسدود شده یا قیمت نهایی کالا پس از اعمال تخفیف، همچنان بالاتر از نرخ عادی بازار بوده است. کارشناسان اقتصادی معتقدند با توجه به وارداتیبودن بخش عمدهای از کالاها و هزینههای تمامشدۀ تولید، اعمال تخفیفهای ۸۰ تا ۹۰ درصدی برای اجناس اصل و نشاندار(برند)، فاقد توجیه اقتصادی است. این کارشناسان بر این باورند که چنین ارقامی معمولاً با منطق تجاری سازگاری ندارد.
رئیس اتحادیۀ کسبوکارهای مجازی ضمن رد اتهام دروغبودن کلیت این تبلیغات، توضیح داد که تخفیفهای بالا شامل تمام کالاها نمیشود. به گفتۀ وی، تنها تعداد محدودی کالا با درصد تخفیف بالا عرضه میشود که معمولاً در لحظات ابتدایی آغاز حراج به فروش میرسند و سایر اجناس با تخفیفهای کمتر در دسترس قرار میگیرند.
معاون بازرسی اتاق اصناف نیز با صدور هشداری جدی به پلتفرمهای فروش آنلاین اعلام کرد: «اگر درصدی تحت عنوان تخفیف ۸۰ درصدی اعلام میشود، باید دقیقاً همان میزان از قیمت کالا کسر شود.» وی تأکید کرد بازرسان اصناف نظارت دقیقی بر این فرآیند خواهند داشت و در صورت مشاهدۀ مغایرت میان تبلیغ و واقعیت، با متخلفان برخورد قانونی صورت خواهد گرفت.
ضلع دیگر این ماجرا سازوکار تأمین مالی خرد توسط بازوهای فینتک نظیر دیجیپی است که ظاهراً با هدف تسهیل خرید اقساطی طراحی شده است. این سرویسدهندگان با حذف موانع بانکی و جایگزینی سفتۀ الکترونیکی، نقدینگی را صرفاً بر پایۀ امتیاز حساب کاربر و نه لزوماً میانگین موجودی(معدل حساب) در اختیار خریداران قرار میدهند. دریافتکنندۀ این اعتبار متعهد میشود اصل مبلغ را به همراه سود مصوب بانکی ۲۳ درصد بازپرداخت کند.
چالش اصلی در حلقۀ دوم این فرآیند و هنگام خرید از پلتفرمهایی مانند دیجیکالا رخ میدهد. بررسیها نشان میدهد قیمت پایۀ اجناس در این فروشگاههای آنلاین، غالباً بالاتر از نرخ بازار آزاد تعیین میشود؛ بهطوریکه حتی پس از اعمال تخفیفها قیمت نهایی کالا همچنان از فروشگاههای فیزیکی گرانتر است. بدین ترتیب پلتفرم مادر از دو مجرا کسب درآمد میکند. نخست از طریق دریافت سود ۲۳ درصدی تسهیلات و دوم به واسطۀ فروش کالا با حاشیۀ سودی بالاتر از عرف بازار. این رویه مصداق تحمیل هزینۀ مضاعف به کاربر است، چرا که مشتری تحت تأثیر عنوان تخفیف یا خرید اعتباری در عمل مبلغی بسیار گزافتر از ارزش واقعی کالا و خدمات مالی پرداخت میکند.

تصاویر حاضر از صفحۀ اول فروشگاه اسنپشاپ در روزهای منتهی به حراج جمعه ابعاد تازهای از تبلیغات تهاجمی در بازار تجارت الکترونیک ایران را نمایان میکند. در این تصاویر کالاهای وارداتی نظیر کنسول بازی ایکسباکس، هواپز، سشوار و ست آرایش و اصلاح بینی و صورت با برچسبهای حیرتانگیز تخفیف ۹۰ و ۵۰ درصدی به نمایش درآمدهاند. همچنین در نمونهای دیگر قیمت کالایی در حوزۀ زیبایی از ۴۷ میلیون ریال به ۱۸ میلیون ریال کاهش یافته که کاهشی بیش از ۶۰ درصد را نشان میدهد.
این ارقام در حالی روی خروجی این پلتفرم قرار گرفته که کارشناسان بازار اعمال چنین کسری قیمتی را برای کالاهای دیجیتال و لوازم خانگی برند که متأثر از نوسانات ارزی هستند ناممکن و خارج از منطق اقتصادی میدانند. درج و تعیین ساعات خاص(ساعت ۱۲، ۱۵، ۱۸) در پایین بنرها این شائبه را تقویت میکند که چنین کالاهایی با این قیمتها، وجود خارجی گسترده ندارند و صرفاً ویترینی جذاب برای کشاندن هزاران کاربر به داخل اپلیکیشن و افزایش ترافیک(Lead Generation) هستند؛ ترفندی که در آن کالای اصلی در کسری از ثانیه ناموجود میشود و کاربر با سیل عظیمی از کالاهای دیگر با قیمتهای واقعی یا حتی گرانتر مواجه میگردد.

ضلع پنهان این ماجرا، همسویی این تبلیغات با خدمات اعتباری و تبلیغات اسنپپی است. مشابه مدلی که در سایر پلتفرمهای بزرگ اجرا میشود، در اینجا نیز هدف نهایی تنها فروش کالا نیست، تزریق نقدینگی اعتباری به کاربران است. این پلتفرم با ایجاد هیجان خرید کاذب از طریق بنرهای ۹۰ درصدی کاربر را به سمت استفاده از اعتبار اقساطی سوق میدهد.
در چرخۀ حاضر خریدار که با سودای خرید ارزان جذب شده کالایی را با قیمت پایۀ بالا و احتساب کارمزد خدمات اعتباری خریداری میکند. بدین ترتیب پلتفرم از دو سو منتفع میشود. نخست از حاشیۀ سود کالای فروختهشده و دوم از کارمزد تسهیلاتی که به کاربر داده است. ما این رویه را نوعی مهندسی رفتار مصرفکننده میدانیم که در آن شفافیت قیمت فدای ایجاد ولع خرید و بدهکارسازی کاربر میشود.
دیدگاهتان را بنویسید