شکوهیانراد: نبرد امروز یک تقابل وجودی و تمدنی است
شکوهیانراد: نبرد امروز یک تقابل وجودی و تمدنی است
در سومین روز اردوی تخصصی «دشمنشناسی نبرد مقدس» مهندس محمدعلی شکوهیانراد به تبیین «نظریۀ جنگ در عصر سایبرنتیک» پرداخت. وی در این نشست تحلیلی، ضمن تشریح ماهیت وجودی و تمدنی نبرد کنونی، بر مفهومی کلیدی اما مغفولمانده یعنی «نظریهی جنگ» تأکید کرد و آن را موتور محرک و زیربنای اصلی تمام راهبردها و استراتژیهای نظامی و امنیتی دانست.
مهندس شکوهیانراد در ابتدای سخنان خود توضیح داد که چرا عنوان بحث از «فضای سایبر» به موضوع کلیتر «نظریهی جنگ» تغییر یافته است. وی گفت: «ما در چند ماه اخیر، مرحلهای از جنگ با صهیونیسم جهانی را تجربه کردیم که برای نخستین بار وارد فاز نظامیِ رودررو و بدون نیابت شد. این درگیری مستقیم، این پرسش را برای کلیت جامعه به وجود آورد که چه اتفاقی در حال وقوع است؟»
این کارشناس مسائل راهبردی ادامه داد: «این یک جنگ وجودی است و در انتهای آن یکی از دو طرف باید حذف شود. همانطور که رهبر جامعه توصیف کردند، منطقه در شرایط مرگ و زندگی قرار دارد و این وضعیت برای هر دو طرف است.»
تشریح آناتومی جنگ
برای درک عمیقتر میدان نبرد، مهندس شکوهیانراد ابتدا به تعریف مفاهیم پایهای پرداخت. او شرح داد: «قدرت یعنی توان بالقوۀ تحمیل ارادۀ خود بر دیگری. برای مثال، ایران سالها این توانایی را مطرح میکرد که میتواند با موشک، ضربهای جدی به اسرائیل وارد کند. این یک قدرت بالقوه بود.»
وی افزود: «اما جنگ، خودِ تحمیل اراده بر دیگری و فعلیت یافتن آن توان است. در تقابل اخیر، مشخص شد توانی که ایران سالها از آن صحبت میکرد، کاملاً واقعی است و آن توان بالقوه به ارادهی بالفعل تبدیل شد.»
این تحلیلگر، سپس به تشریح پنج مؤلفۀ ثابت جنگ در طول تاریخ پرداخت. او توضیح داد: «هر جنگی، فارغ از زمان و مکان، دارای پنج مؤلفۀ کلیدی است: طرفین درگیری، محیط جنگ، نظریهی جنگ، راهبردها، و تجهیزات و تسلیحات. آنچه تغییر میکند، مصادیق این مولفههاست.»
سیر تطور نظریههای جنگ
وی در ادامه به سیر تحول نظریههای جنگ در دوران معاصر پرداخت و تأکید کرد که این نظریهها همواره متأثر از دوگانهی «علم و فناوری» بودهاند.
مهدس شکوهیانراد گفت: «در جنگ جهانی اول، نظریهی حاکم، استفاده از راهبردهای مکمل غیرنظامی مانند جنگ بیولوژیک و ایجاد قحطی بود. در جنگ جهانی دوم، پارادایم به سمت استفاده از تسلیحات شگفتانگیز و بیهمتا مانند موشکهای بالستیک و بمب اتمی تغییر کرد.»
وی سپس به نقطه عطف جنگ سرد اشاره کرد و افزود: «پس از تجربهی هولناک هیروشیما، یک تغییر بنیادین رخ داد و مفهوم بازدارندگی متولد شد. مبنای سلاح برتر، از سلاحی که با استفاده پیروزی میآورد، به سلاحی تغییر کرد که بدون استفاده و صرفِ داشتنِ آن، دشمن را از آغاز جنگ منصرف میکند.»
شناخت دقیق دشمن و تمایز میان صهیونیستها و گُلمیستها
بخش مهمی از سخنان مهندس شکوهیانراد به تفکیک دقیق جبههی دشمن اختصاص داشت. وی توضیح داد: «آیا با فروپاشی اسرائیل، فتنهی یهود در دنیا تمام میشود؟ پاسخ منفی است. ما با سه طیف یهود مواجهیم: یهودیان سنتی و ضد صهیونیست، یهودیان صهیونیست که دشمن منطقهای ما هستند و طیف سوم که خطرناکترین آنهاست: یهودیان گُلمیست.»
او شرح داد: «یهودیان گُلمیست (Golemist) قائل به خاک و مرز نیستند و جهان را مدیریت میکنند. آنها معتقدند مردم جهان گُلم (موجود زیستی فاقد شعور) هستند و باید توسط یک خاخام کنترل شوند. افرادی چون هنری کیسینجر، جورج سوروس و بیل گیتس در این طیف قرار دارند و از طریق جنگهای شناختی و سایبری، پروتکلهای دولتهای غربی را تعیین میکنند.»
وی تأکید کرد: «نبرد ما در بُعد منطقهای با صهیونیستهاست، اما در بُعد تمدنسازی، با یهودیان گُلمیست طرف هستیم.»
ظهور پارادایم سایبرنتیک و دکترین نوین نبرد
این کارشناس حوزه سایبر بحث خود را به پارادایم حاکم بر عصر حاضر گره زد و گفت: «مهمترین دانش عصر ما، سایبرنتیک است؛ یعنی دانش کنترل از طریق جریان اطلاعات. حرف سایبرنتیک این است: از ابتدا اطلاعات را به گونهای به فرد بده که باورهایش مطابق میل تو شکل بگیرد تا اقدام نهاییاش همان چیزی باشد که تو میخواهی.»
شکوهیانراد افزود: «فضای سایبر» بستر فنی و عملیاتی کردن این دانش است و متأسفانه ایران به دلیل عدم مدیریت کامل و «وِل و ولنگار» بودن این فضا، به شدت آسیبپذیر شده و این فضا به زیرساخت تمام فتنههای اخیر کشور تبدیل شده است.
نظریۀ «جنگ فرماندهی و کنترل» (C2W)
مهندس شکوهیانراد از نظریۀ جنگ حاکم بر عصر سایبرنتیک سخن گفت و افزود: «نظریهی جنگ در عصر حاضر، جنگ فرماندهی و کنترل (Command and Control Warfare – C2W) است. این نظریه میگوید دیگر مانند قدیم نیست که برای شکست دادن یک حریف قدرتمند، با دست و پایش درگیر شوی. بلکه باید مغز او را که این بدن را کنترل میکند، از کار بیندازی. اگر مغز از کار بیفتد، آن بدن قدرتمند به تلی از گوشت تبدیل میشود که به هیچ دردی نمیخورد.»
وی تشریح کرد که این دکترین، الگوی ثابت رژیم صهیونیستی در ۷۰ سال گذشته بوده است: ابتدا حذف حلقۀ فرماندهی دشمن و سپس ضربه به نقطۀ قوت اصلی او.
شکوهیانراد ادامه داد: «دشمن همین دوگانه را برای ایران نیز پیاده کرد و فرماندهان ما را هدف قرار داد. اما در محاسباتش دچار سه غافلگیری بزرگ شد.»
این تحلیلگر این سه غافلگیری را اینگونه برشمرد:
- اتحاد ملی: او گفت: «در محاسبات آنها، اتحاد مردم ایران در زمان تهاجم خارجی، سر سوزنی جای نداشت. آنها انتظار نداشتند حتی معترضان سال ۱۴۰۱ نیز در برابر دشمن خارجی، طرف جمهوری اسلامی را بگیرند.»
- سرعت واکنش: وی افزود: «فکر نمیکردند کمتر از ۱۸ ساعت پس از زدن ارکان اصلی نظامی، اولین موشک ایران در تلآویو فرود آید. این سرعت در جایگزینی فرماندهی برایشان غیرقابل تصور بود.»
- اشراف اطلاعاتی: شکوهیانراد با اشاره به عملیاتهای اخیر توضیح داد: «اسرائیل در لیست ترور خود، نتوانست هیچ جایگاهی را دوبار بزند، اما لیست اطلاعاتی ایران، برخی مناطق حساس در اسرائیل را تا سه بار هدف قرار داد. این اشراف اطلاعاتی برایشان وحشتناک بود و به شدت به آتشبس نیاز داشتند.»او همچنین به عملیات تحقیرآمیز خروج فیزیکی اسناد فوق سری از دفتر نتانیاهو به عنوان اوج این برتری اطلاعاتی اشاره کرد.
مهندس محمدعلی شکوهیانراد در پایان سخنان خود تأکید کرد: «فضای کلی جنگ حال و آینده، حداقل تا سال ۲۰۵۰ میلادی، جنگ فرماندهی و کنترل است. این نظریه در تمام حوزهها، از جنگ شناختی که هر فرد باید تصمیم بگیرد کنترل ذهن خود را به کدام محتوا بسپارد تا حوزههای زیستی و علمی، کاربرد دارد و پیروزی در این نبرد وجودی، از آنِ جبههای است که بتواند مرکز فرماندهی دشمن را ناکارآمد کرده و انسجام ساختار خودی را حفظ نماید.»
مطالب مرتبط
۱۴۰۴-۰۹-۰۳
دیدگاهتان را بنویسید